سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

وقتی که غرب به موقعیت مؤثر زنان ایرانی پی می‌برد

ظاهرا بعد از سالیان سال که جوامع غربی نگاهی منفعل و ابزاری به زنان داشته اند حال به این نتیجه رسیده اند که به ویژه در ایران و بنا بر آموزه های اسلامی، زنان نقش ویژه ای در تعالی جامعه و آموزش های اجتماعی و اخلاقی دارند و حال باید روی این قشر سرمایه گزاری کرده و نارضایتی سیاسی و اجتماعی را در این گروه تحریک کنند.
کد خبر: ۹۲۵۷۳
۱۶:۱۸ - ۰۱ تير ۱۳۹۴
به گزارش «شیعه نیوز»، قضیه ورود زنان به ورزشگاه ها مدتی است که در محافل مختلف دینی، فرهنگی و سیاسی دستمایه مباحث بسیاری شده است و مخالفان و موافقان هر یک با استدلال های خود سعی در اثبات مدعای خویش دارند. در این میان البته عده بسیاری سودجو به بهانه دفاع از حقوق زنان تلاش می کنند که ضربه های زهر دار خود را به انقلاب و اسلام وارد کنند که در این میان رسانه های معاند نظام به زبان های مختلف طلایه دار این حرکت هستند و به ویژه در این ایام و به واسطه برگزاری مسابقات لیگ جهانی والیبال در ایران، شبکه های مختلفی به صورت هدف دار این مساله را موضوع برنامه های خود قرار داده اند تا جایی که در سایت های این بنگاه های خبری وابسته به غرب عدم حضور زنان بسیار پر رنگ تر از برد ایران مقابل آمریکا تیتر شده است.

قبل از هر گونه بررسی در اصل مساله به نظر می رسد که بررسی گستره این بحث ضروری است به این بیان که موضوع ورود زنان به ورزشگاه ها که قوانین ایران با آن مخالف است چند در صد از جامعه ایران را به قول رسانه های معاند و گروه های به اصطلاح حامی حقوق زنان از حق مسلم! خود محروم می کند؟

در پاسخ به این سؤال چند نکته جالب به نظر می رسد:

اول اینکه: دیدن مسابقات ورزشی و اختلاف بر سر آن میان زنان و شوهران ایرانی اساسا دستمایه بسیاری از لطیفه های ایرانی است و کسی که اندک آشنایی با فرهنگ ایرانی به خصوص فرهنگ عامیانه ایران که طبیعتا فرهنگ توده اصلی مردم ایران است آشنایی داشته باشد با لطیفه های کلامی و تصویری بسیاری مواجه شده است که در آن بین زن و شوهر ایرانی بر سر دیدن فوتبال یا والیبال یا کشتی و دیگر مسابقات ورزشی از تلویزیون اختلاف است و انحصار کنترل تلویزیون در دست مردان برای دیدن این دست مسابقات از معضلات همیشگی خانه های ایرانی سوژه همیشگی طنزهای ایرانی است. رجوع به شبکه های اجتماعی و لطیفه های آن گواه این مطلب است. سوژه مردان متاهلی که به دنبال به اصطلاح "مکان مجردی" هستند که بدون دردسر و غر غر زنانشان بتوانند بازی فوتبال تیم محبوبشان را مشاهده کنند.

اگر منطقی باشیم و کمی اهل رفتارشناسی اجتماعی، لطیفه ها و سوژه های رایج در هر فرهنگی ریشه در واقعیت های ملموس و رئال آن جامعه دارد. پس ظاهرا دیدن مسابقات ورزشی حتی از تلویزیون مطلوب بخش قابل توجه و تأثیرگزاری از میان جامعه زنان نیست. این جمعیت اگر مؤثر نبودند، ضرب المثل نمی شدند و در لطیفه ها جا خوش نمی کردند.

دوم: این طور که از ظواهر امر بر می آید و رسانه هایی چون بی بی سی، رادیو فردا و صدای آمریکا و مانند آن نیز بر آن تکیه دارند، منازعه درباره حضور زنان تماشاگر در مسابقات ملی است، حال سخن اینجاست که مسابقات ملی عمدتا در تهران برگزار می شود و عموما ساکنین شهرستان ها امکان و یا فرصت حضور در این مسابقات را ندارند - که البته این امر در میان مردان نیز هست - حتی فراتر از آن، اگر صحبت بر سر تمام مسابقات حتی مسابقات باشگاهی است، باید گفت میزان تماشاگر برای این مسابقات در شهرستان ها اگر پای تیم تهرانی در میان نباشد، مگر در میان مردها  چقدر است که در میان زنان بتوان آمار آن را گرفت.

بنابراین دعوا بر سر تهران است و مسابقاتی که در این شهر برگزار می شود، حال با نادیده گرفتن نکته اولی که ذکر شد اگر ادعای رسانه های مخالف و گروه های مدعی حقوق زنان را بپذیریم و بگوییم تمام زنان تهرانی علاقه مند به حضور در ورزشگاه ها هستند، قانون منع ورود زنان به ورزشگاه، چند در صد از زنان را از حق مسلم! خود محروم می کند.

با توجه به این دو نکته به نظر می رسد دعوا بر سر این قضیه و راه اندازی مباحث مختلف و موضوعات حقوق بشر که توسط بسیاری از مخالفان ایران صورت گرفته است، یک پروپاگاندای سیاسی بیش نیست، چرا که اساسا گستره این بحث بسیاری و حتی می توان گفت بیشتر زنان ایران را در بر نمیگیرد و اساسا دغدغه عمده زنان ایرانی نیست، و تنها فرض این است که این گروه های مخالف، قصد این را دارند که با ایجاد دغدغه های مصنوعی نوعی نارضایتی سیاسی را در جامعه ایران و به ویژه جامعه تأثیرگذار زنان ایجاد کنند.

ظاهرا بعد از سالیان سال که جوامع غربی نگاهی منفعل و ابزاری به زنان داشته اند حال به این نتیجه رسیده اند که به ویژه در ایران و بنا بر آموزه های اسلامی، زنان نقش ویژه ای در تعالی جامعه و آموزش های اجتماعی و اخلاقی دارند و حال باید روی این قشر سرمایه گزاری کرده و نارضایتی سیاسی و اجتماعی را در این گروه تحریک کنند.

از این مقدمه مهم که صرف نظر کنیم، درباره اصل موضوع باید گفت که نگاهی به سابقه رفتارهای اجتماعی در محل های مسابقات ورزشی، محکم ترین دلایل را برای ممانعت از حضور زنان در ودر این اماکن ارائه می دهد.

نخست آن که به ادعای همه روانشناسان این گونه اماکن از محل هایی هستند که سرشار از هیجانات روحی و ذهنی می باشند و افرادی که در حال تماشای مسابقه ورزشی مورد علاقه خود هستند به شدت تحت تأثیر احساسات و این هیجانات کاذب هستند و هر گونه واکنش غیر منطقی و غیر ارادی از آنان بعید نیست. در چنین شرایطی وقتی زیرساخت های اماکن ورزشی و برگزاری استاندار مسبقات مربوطه در ایران فراهم نیست و در مواردبسیاری شاهد اتفاقات ناگوار جسمی و روحی برای افراد حاضر در این اماکن بوده ایم، حال چگونه به زنان که طبیعتا آسیب پذیرتر هستند اجازه ورود به این فضاها را بدهیم.

دوم این که شرایط فرهنگی موجود در ورزشگاه های ایران به گفته تمامی کارشناسان و حتی خود تماشاگران، وضعیت مناسبی ندارد، مروری بر آرشیو برنامه نود که فقط اختصاص به فوتبال دارد که البته در مقایسه با ورزش های سالنی، فضای بزرگتری هم داشته و ناهنجاری های فرهنگی در کلام و رفتار در آن کمتر دیده می شود، عمق فاجعه فرهنگی در ورزشگاه ها را نشان می دهد.

تجربه بسیاری از ورزشگاه رو های حرفه ای حکایت از آن دارد که حتی حاضر نیستد کودک مذکر خود را به ورزشگاه ببرند. حال تصور کنید در چنین فضایی اجازه ورود زنان داده شود. البته بسیاری استدلال می کنند که حضور زنان و خانواده ها در ورزشگاه ها موجب می شود این مسایل ضدفرهنگی کمتر شود و برای اثبات این مدعا به زعم خود کشوری مانند انگلستان را مثال می زنند. در جواب به چنین استدلالی باید گفت که آیا در همین کشور انگلستان مشکل توهین و فحاشی بازیکنان تیم ها و تماشاچیان به کلی برطرف شده؟ انصافا هنوز هنگام پخش مستقیم فوتبال انگلستان از همین تلویزیون ملی ایران، کارگردانان پخش مجبور نیستند هنگام اعتراض یک بازیکن به داور یا بازیکن حریف، اقدام به سانسور کنند که شاید لب خانی، موجب شود مخاطب بفهمدکه بازیکن مورد نظر چه الفاضی به کار برده است؟ این در حالی است که در انگلیس که در بیشتر ورزشگاه ها، جایگاه تماشاچیان به زمین بسیار نزدیک تر است.

بنابر این مقایسه ایران با کشوری مانند انگلستان قیاس مع الفارق است زیرا که در انگلستان حضور زنان در ورزشگاه ها به راستی باعث کاهش توهین ها و استفاده از الفاظ رکیک نشده است بلکه حضور مکرر زنان در این اماکن باعث شده است که شنیدن این الفاظ برای نس زنان در انگلیس عادی شود و به کار برده شدن یک لفظ برای یک زن انگلیسی به اندازه کاربرد همان لفظ در برابر زن ایرانی زشت و ناپسند نباشد.

مورد نقض دیگر درباره چنین قیاسی طرح این پرسش است که، آیا توهین های تبعیض نژادی و شعارهای نژادپرستانه صرفا با راه دادن دیگر نژادها به ورزشگاه حل شده است، مگر نه اینکه در کشورهایی مثل انگلستان و آلمان هزاران مهاجر شهروند وجود دارد و علی القاعده بومیان به احترام همسایگان خانه های خود که از قضا از نژادی دیگرند،  رعایت کرده و در حضور آنان در ورزشگاه ها شعار نژادپرستانه ندهند.

موضوع روشن است، به علت فضای به شدت احساسی و هیجانی مذکور در چنین اماکنی، فدراسیون های بین المللی ورزشی نیز راه حل مقابله با بسیاری از  ناهنجاری مانند همین نژادپرستی را در حرکت های فرهنگی و اصلاحات تربیتی پیدا کرده اند و در بسیاری موارد که این اقدامات فرهنگی جوابگو نیست روی به اقدامات تنبیهی می‎ آورند.

حال چگونه انتظار می رود که در ایران بدون هیچ حرکت اصلاح فرهنگی به یکباره اجازه حضور زنان در این مراکز داده شود.

نکته دیگری که بی ارتباط با مسایل فرهنگی نیست و درباره قانون عدم اجازه به زنان در ورزشگاه ها مؤثر است، این‌که بی تعارف باید بگوییم که ما ایرانیان در چنین فضاهایی حد و حدود خود را رعایت نمی کنیم البته این در کشورهای دیگر نیز وجود دارد ولی امری عادی شمرده می شود.برخی از ما ایرانی ها به محض اینکه اجازه حضور در چنین فضاهای مختلطی را پیدا میکنیم پای خود را از تمامی هنجارها بیرون می گذاریم و سعی می کنیم که تمام خطوط قرمز ایرانی و اسلمی را نادیده بگیریم. که مهمترین آن نوع پوشش و واکنش های فیزیکی به امور هیجانی در غالب حرکات موزون است که در دین اسلام در این موارد به ویژه در میان زنان محدودیت قابل توجهی وجود دارد که قصد ورود به امور تخصصی آن را نداریم.

در بسیاری از تجربه های اخیر حضور زنان به همراه مردان در میان یک جمع و در یک فضای مشترک، دیده ایم که عموما زنان حاضر، نوع پوشش را رعایت نکرده و با پوشش هایی که عمده جامعه ایرانی آن را نمی پسندد، حاضر می شوند و گاه هم در مواقع هیجانی و در مقام بروز احساسات اقدام به حرکات فیزیکی زننده می کنند، یعنی به نوعی مرتکب مشابه همان رفتارهای غیر فرهنگی می شوند که مرد تماشاچی انجام می دهد، مردان در غالب استفاده از الفاظ رکیک و زنان در استفاده از لباس های نا مناسب و حرکت های زننده، کار در این میان به جایی می رسد که سال گذشته که زنان ایرانی در مسابقات لیگ جهانی والیبال در ورزشگاه حاضر بودند، کارگردان تلویزیونی در بسیار ی از موارد از پخش تصویر آنان ابا داشت.

برای اختصار کلام به هزاران اشکال دیگر که ریشه در باورهای دینی ایرانیان دارد و بر هر کس لازم است که به این باورها احترام کند، اشاره نکرده و به این اکتفا می کنیم که هر کشوری در محدوده امور و قوانین داخلی خود اختیار دارد که هر گونه که خواست به وضع قانون بپردازد، قانونی که قرار است در آن رعایت حال جمعیت کلی یک جامعه در چارچوب باورها آیین های آنان شود.

و البته تمام مطالب مذکور موجب آن نیست که انتقادی جدی به فرهنگ سازان این مرز و بوم و مسئولین فرهنگی این مملکت در این سه دهه اخیر، وارد باشد مبنی بر این که اگر در این سه دهه تدبیری برای فراهم آوردن مکان ها و یا موقعیت های مشابه جهت استفاده بی دغدغه زنان شده بود که مانند مردان با ورود و حضور در آن به تخلیه احساسات خود بپردازند و تجربه ای هیجانی مشابه تجربه مردان در ورزشگاه ها داشته باشند، امروز این بهانه به دست دشمنان نبود که به وسیله آن ریشه های اسلام را هدف گرفته و با این بهانه پیش پا افتاده مبانی دینی را خدشه دار کنند.

دانلود فایل



منبع: جام نیوز
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: