در حادثه حمله انتحاری به مسجد شیعیان که نخستین حمله تروریستی به شیوه انتحاری در عربستان است، عامل انتحاری در رکعت دوم نماز جمعه وارد مسجد میشود و تلاش میکند از صفوف پایانی نماز خود را به صفوف میانی برساند اما بهدلیل ازدحام جمعیت موفق به این کار نمیشود و در همان صفوف پایانی خود را منفجر میکند که در نتیجه 21 نمازگزار شهید و بیش از 100 نفر مجروح میشوند و داعش رسماً مسئولیت این حادثه را میپذیرد و در بیانیهای به حامیان خود تبریک میگوید که توانستهاند کمربند انتحاری را وارد خاک عربستان کنند.
این حادثه از بسیاری جهات حائز اهمیت است و در درجه اول حاکی از این واقعیت است که محصول ایدئولوژیک که سعودیها به جهان اسلام هدیه کردهاند گریبان خودشان را گرفته است.
مرور پرونده چهار سال اخیر عملیاتهای انتحاری در سوریه، عراق، لیبی و لبنان به روشنی نشان میدهد که به لحاظ فکری همه این عملیاتهای انتحاری از جریان تکفیریها سرچشمه گرفته است. از لحاظ ترکیب نیروی انسانی نیز اکثر عاملان انتحاری را جوانان عربستانی تشکیل میدهند.
طی این چهار سال رسانهها، محافل فکری و آکادمیک مقالههای زیادی نوشته و منتشر کردهاند که چرا اکثر عاملان انتحاری تبار سعودیدارند که در این مقالات به روشنی تشریح شده که نخستین گروه داوطلبان عملیاتهای انتحاری طلبههای مکاتب وهابی بودهاند.
در واقع اندیشه حذف فیزیکی و دگر ستیزی از دوران مدرسه به طلاب و کودکان عربستانی تعلیم داده میشود و زمانی که این کودکان به سن جوانی میرسند با سودای رفتن به بهشت موعود تکفیریها در صف سربازان عملیات انتحاری قرار میگیرند. در این باره گزارش شاهدانی که در کمپ داعش حضور داشتهاند به روشنی عمق داستان تربیت جوانان انتحاری را روشن میسازد. این گزارشها از صف طولانی طلاب سعودی خبر میدهند که ماهها در انتظار عزیمت به مأموریت انتحاری به سر میبرند. با این حال دولت سعودی تاکنون عزم آن داشت که این گروه از طلاب تکفیری خارج از مرزهایش انرژی حضور خود را آزاد سازند و تصور نمیکرد دامنه آنبه داخل کشیده شود.
اکنون در واقعه قطیف خاندان آل سعود امروز چوب رفتارهای دوگانه و متناقض خود را در مواجهه با گروههای تروریستی میخورد. زیرا حکومت سعودی در پارادوکسی درمانده است که از یک سو در داخل خاک خود با القاعده و داعش مبارزه میکند اما در خارج از خاک خود از این گروهها حمایت سیاسی، تسلیحاتی، مالی و حتی حمایت مذهبی میکند و اعمال وحشیانه داعش را توجیه میکند.
عربستان تصور میکرد با چاقوی افراطیون، حریفانش را زخمی میکند و با صدور تفکر تکفیری برای خود مصونیت میخرد اما در حوادث اخیر ثابت شد که هرچند توسعه و اشاعه تفکر تکفیری بویژه در مناطق فقیرنشین ممکن است اما کنترل آن غیرممکن است و تکیه بر زرادخانه انتحاری تکفیریها نه تنها امنیت را برای ریاض به ارمغان نخواهد آورد، بلکه بیم بروز فتنه مذهبی در این کشور میرود. طبیعی است همچنان که امروز علمای بزرگ قطیف و دمام گفتهاند اگر حملات تروریستی علیه شیعیان عربستان ادامه یابد، طوایف و گروههای شیعه ساکت نمینشینند.
پس از انفجار انتحاری مسجد شیعیان القطیف، تقریباً تمام کشورهای اسلامی، مجامع بینالمللی و دانشگاه الازهر مصر این حمله را بشدت محکوم کردهاند و کار به جایی رسید که مفتی عربستان نیز این حادثه تروریستی را محکوم کرد درحالی که او در روز حادثه در نماز جمعه ریاض در خطبههای خود علیه شیعیان صحبتهای تحریکآمیز کرده بود. این مسأله بخوبی ابعاد این پارادوکس در مواضع و رفتار عربستان را نشان میدهد. سعودیها از این پس باید پاسخگوی خیل ساکنان مناطق شرق این کشور باشند که امنیتشان را تکفیریها به چالش کشیدهاند. بیشک از نگاه روحانیون بلندپایه قطیف دور نمانده که احمد العسیری، سخنگوی ارتش عربستان رسماً اعلام میکند، جنگندههای سعودی به مواضع القاعده در جنوب یمن حمله نخواهند کرد یا اینکه بندر بن سلطان دبیر شورای امنیت ملی عربستان در زمان بحران سوریه عناصر القاعده را از زندانهای عربستان آزاد کرد و راه را برای رفتن آنها به سوریه و عراق هموار ساخت با این تصور که سوریه و عراق را بحرانیتر کند. رهبر معظم انقلاب اسلامی بدرستی اعلام کردند که کشورهای حامی گروههای تکفیری روزی قربانی این گروهها خواهند شد و اتفاقهایی مثل ماجرای قطیف به طور قطع و یقین اقتدار امنیتی رژیم را در نگاه مردم و جایگاه عربستان را در منطقه تضعیف خواهد کرد و حتی ممکن است در آینده منجربه جنگ قومی در داخل کشور و حتی سبب تجزیه عربستان هم شود.
انتهای پیام/ 852