علاوه براین از آنجایی که در بین قدرت کشورهای خلیج فارس با سایر کشورهای منطقه مثل ایران و عراق نیز نیز تعادل و توازن وجود ندارد کشورهای ضعیفی مثل کویت، قطر، بحرین، عمان و امارات تمایل بیشتری برای شکل گیری چنین پیمانی که در نهایت به ایجاد نوعی تعادل و توازن قدرت در منطقه منجر شود از خود نشان داده اند. ضمن آنکه از ابتدای تشکیل شورای همکاری خلیج فارس یعنی از زمان خروج بریتانیا از منطقه نیز، عربستان پیمانی را با هدف ایجاد توازن قوا میان خود با ایران و عراق شکل داده بود.
از سوی دیگر برخی از کشورهای فرامنطقه ای همچون آمریکا و رژیم صهیونیستی با تبلیغ ایران هراسی در منطقه تحقق چنین پیمانی را برای مقابله با ایران دنبال نموده اند.
با این وجود، در خصوص تشکیل ارتش واحد عربی که قرار است بازوی نظامی اتحادیه عرب باشد نکاتی چند مطرح است:
مشروعیت تشکیل چنین ارتشی در این برهه از تحولات منطقه محل پرسش است. عدم حضور دولت سوریه در اتحادیه عرب و واگذاری کرسی نمایندگان این دولت به مخالفان سوری در مشروعیت چنین اقدامی که قاعدتاً می بایست با نظر موافق کلیه دولتهای عضو صورت گیرد، شبهه ایجاد میکند. همچنین مسائلی چون شرکت رئیس جمهور مستعفی یمن به نمایندگی از این کشور مسأله مشروعیت را پررنگتر میکند. چرا که مشروعیت وی در خود یمن نیز محل تردید است.
ترکیب ناهمگون کشورهای عضو اتحادیه عرب چنین ارتشی را دچار تنش های دائمی و رقابتهای درونی خواهد کرد. رابطه نه چندان صمیمانه فرانسه در زمان ژنرال دوگل با آمریکا و تأثیر آن بر عملکرد ناتو میتواند نمونه تاریخی مناسبی برای برسی تنشهای موجود در ارتشهای واحد این چنینی باشد. حال آنچه میزان ناهمگونی نسبی بین فرانسه و آمریکا ابداً قابل قیاس با نمونههای عربی آن نیست. روابط قطر و عربستان سعودی، سیاستهای عمان، عراق و سوریه و شکننده بودن ثبات کابینههای لبنانی مواردی است که میتواند عملکرد ارتش واحد احتمالی را دچار نقصان کند.
مسأله فلسطین: مسأله فلسطین و ارتباط آن با تشکیل نیروی واحد نظامی بسیار قابل تأمل است. لازم است سران اتحادیه عرب و برنامه ریزان تشکیل نیروی نظامی مشترک به پرسشهایی از این دست پاسخ دهند: رابطه این نیرو و "نوار غزه" چگونه تنظیم خواهد شد؟ دولت کرانه باختری چه نقشی در این میان بازی خواهد کرد؟ در صورت تجاوز نظامی رژیم اسرائیل به کرانه باختری و غزه، که هر آینه امکان دارد اتفاق بیافتد، واکنش ارتش متحد چه خواهد بود؟ مسأله فلسطین یکی از اصلیترین چالشهای پیش روی این ارتش خواهد بود که به احتمال زیاد و با توجه به سابقه روابط اعراب و رژیم اسرائیل، در نخستین آزمون جدی قبول نخواهد شد.
اعمال رویکرد یکسان ارتش متحد عربی در قبال بحرانهای منطقهای پیشاپیش محل تردید است. نمونه رفتارهای متفاوت بر اساس معیارهای دوگانه از سوی برخی کشورهای عضو اتحادیه عرب در قبال تحولات عراق، سوریه و بحرین و عدم اتخاذ رویکرد یکسان در مقابل گروههای مخالف در این کشورها نشان میدهد در موارد مشابه نیز در آینده عملکرد ارتش متحد عربی با اشکال روبرو میشود. نمیتوان درحالی که از گروههای تروریستی در سوریه در مقابل دولت قانونی این کشور حمایت میشود، برای سرکوب مخالفان سیاسی به بحرین و یمن نیرو اعزام کرد. نمیتوان ارتشی واحد براساس معاهدهای بین دولتهای عضو تأسیس کرد، که در حالی که علیه یک دولت عضو میجنگد در همان حال برای "دفاع از مشروعیت" به دفاع از دولت عضو دیگری برخیزد. در پیش گرفتن چنین رویکردی میتواند به فروپاشی زود هنگام نیروی شکل گرفته منجر شود. از سویی اعمال سیاست واحد و یگانه در عملکرد این ارتش بسیار دور از ذهن است.
نقش محوری عربستان سعودی و چالشهای پیش روی آن: حکومت آل سعود بسیار مایل است نقش محوری در تشکیل و تداوم کار چنین ارتشی ایفا کند. حمله هوایی چند کشور هم پیمان عربستان سعودی، موسوم به "ائتلاف عربی" مقدمه و مبنای تشکیل ارتش متحد عربی است. در این خصوص دو چالش عمده مطرح است: آینده جنگ در یمن مشخص نیست. ائتلاف عربی تا کنون نتوانسته به اهداف اعلام شده در این حمله دست یابد و تلاش برای حمله زمینی به یمن ناکام مانده است. شکست احتمالی در یمن به نوعی بنیان ارتش واحد را از ابتدا دچار نقصان میکند. چالش بعدی مسأله آینده عربستان سعودی است؛ در حال حاضر این کشور ناموفق از حل بحرانهای پیرامون خود است. کشاکش داخلی شدید که همچنان از فردای درگذشت ملک عبدالله بر دربار این کشور سایه انداخته از یک سو، و ناتوانی از دستیابی به اهداف تعیین شده در نقاطی که دخالت مستقیم و غیرمستقیم نظامی امنیتی در پیداشت از دیگر سو، به اعتبار و توان سیاسی و نظامی عربستان سعودی ضربه زده است. همچنین تغییر جایگاه این کشور در منطقه در پی تفاهم سیاسی مقدماتی بین ایران و غرب توان لازم برای اعمال نفوذ در معادلات درونی اتحادیه عرب و بازوی نظامی آن را سلب خواهد کرد. کشور دیگری هم قادر نخواهد بود چنین نقشی را برعهده گیرد. بدون وجود نقش محوری عربستان و حمایت مالی-سیاسی آن و با وجود نقش آفرینی کشورهای فقیری چون سودان، سومالی، الجزایر و ... در ارتش عربی احتمالی، بعید است این ارتش قادر باشد به تنهایی بر بحران های منطقه ای اثر گذار شود.
با همه این تفاسیر می توان گفت که ایده تشکیل چنین ارتشی به نظر نمی رسد قابلیت شکل دادن به یک ارتش قدرتمند را داشته باشند. ضمن اینکه کشورهای حامی این طرح نیز از نگاه های مشترک و واحد نسبت به یکدیگر برخوردار نیستند. به عنوان مثال اکثر این کشورها با سیطره عربستان به ویژه سیطره امنیتی آن موافق نیستند. اختلاف های عربستان با عمان، کویت، قطر بیانگر وجود بدگمانی های زیاد دراین کشورها نسبت به سیاست های عربستان است. بنابراین شکل گیری یک ارتش کارآمد، منسجم و مشترک از سوی این کشورها حداقل در کوتاه مدت امری غیرقابل اجرا است و تجربه نیز نشان می دهد چنین مشارکتی امکان پذیر نخواهد شد. زیرا ارتش کارآمد نیاز به زیر ساخت های انسانی دارد که این کشورها فاقد زیرساخت های لازم انسانی هستند. در نهایت ارتش این کشورها می تواند در حد یک ارتش عاریتی باشد نه یک ارتش منسجم، متحد و کارآمد که بتواند در تحولات منطقه ای نقش ایفا کند.
انتهای پیام/ ص . خ