اولا: با توجه به روايات متعدد، بسيار مشكل است براي رنج و زحمت هايي كه براي برخي از اهل ايمان به وجود ميآيد، علت و سبب خاصي ذكر نمود؛ زيرا وقتي به روايات مراجعه ميشود براي آن، علل و عوامل مختلف ذكر شده است كه به نمونه هايي اشاره مي گردد:
1. در برخي روايات از رنج و مشكلات اهل ايمان به عنوان إكرام و كفاره گناهان ياد شده است؛ لذا امام باقر عليه السّلام مي فرمايند: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا كَانَ مِنْ أَمْرِهِ أَنْ يُكْرِمَ عَبْداً وَ لَهُ ذَنْبٌ ابْتَلَاهُ بِالسُّقْمِ فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ ذَلِكَ لَهُ ابْتَلَاهُ بِالْحَاجَةِ فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ بِهِ ذَلِكَ شَدَّدَ عَلَيْهِ الْمَوْتَ لِيُكَافِيَهُ بِذَلِكَ الذَّنْب.
چون خداي عزوجل بخواهد كه بنده را كه داراي گناهي است، اكرام كند او را به بيماري گرفتار ميكند و اگر اين كار را نكند به نيازمندي مبتلايش سازد و اگر اين كار را با او نكند، مرگ را بر او سخت كند تا بدان واسطه گناهش را جبران نمايد. (1)
2. امام صادق عليه السّلام فرمود: إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا كَثُرَتْ ذُنُوبُهُ وَ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ مِنَ الْعَمَلِ مَا يُكَفِّرُهَا ابْتَلَاهُ بِالْحُزْنِ لِيُكَفِّرَهَا.
چون گناه بنده بسيار گردد و خدا بخواهد او را پاك كند، او را به اندوه گرفتار سازد تا كفارة گناهانش گردد. (2)
3. امام باقر عليه السّلام از پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: مَا يَزَالُ الْهَمُّ وَ الْغَمُّ بِالْمُؤْمِنِ حَتَّى مَا يَدَعُ لَهُ ذَنْباً. پيوسته غم و اندوه گريبانگير مؤمن باشد تا براي او گناهي به جا نگذارد.(3)
4. امام صادق عليه السّلام فرمود: إِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ لَيَهْتَمُّ فِي الدُّنْيَا حَتَّى يَخْرُجَ مِنْهَا وَ لَا ذَنْبَ عَلَيْه.
همانا مؤمن در دنيا اندوهگين میشود تا اين كه از دنيا در حالي بيرون رود كه گناهي بر عهده او نباشد.(4)
5. رسول خدا صلّي الله عليه و آله فرمود: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا مِنْ عَبْدٍ أُرِيدُ أَنْ أُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ إِلَّا ابْتَلَيْتُهُ فِي جَسَدِهِ فَإِنْ كَانَ ذَلِكَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِهِ.
خداوند ميفرمايد هيچ بندهاي نباشد كه من بخواهم او را به بهشت ببرم، جز آن كه او را به بلائي دچار می كنم، پس آن كفاره گناهان می شود.(5)
6. اميرمؤمنان عليه السّلام فرمود: لَيْسَ مِنِ الْتِوَاءِ عِرْقٍ وَ لَا نَكْبَةِ حَجَرٍ وَ لَا عَثْرَةِ قَدَمٍ وَ لَا خَدْشِ عُودٍ إِلَّا بِذَنْبٍ وَ لَمَا يَعْفُو اللَّهُ أَكْثَرُ فَمَنْ عَجَّلَ اللَّهُ عُقُوبَةَ ذَنْبِهِ فِي الدُّنْيَا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَجَلُّ وَ أَكْرَمُ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَعُودَ فِي عُقُوبَتِهِ فِي الْآخِرَۀ.
هيچ پيچ خوردنِ رگى نيست، و نه برخورد به سنگى، و نه لغزش گامى، و نه خراش دادن چوبى، جز به خاطر گناهى؛ و البته آنچه را كه خداوند در می گذرد، بيشتر است. پس هر كه را خداوند در دنيا به كيفر گناهش شتاب كند پس خداى عز و جل والاتر و كريم تر و بزرگوارتر از آنست كه دوباره در آخرت او را كيفر كند.(6)
7. امام صادق عليه السّلام فرمود: الْمُؤْمِنُ لَا يَمْضِي عَلَيْهِ أَرْبَعُونَ لَيْلَةً إِلَّا عَرَضَ لَهُ أَمْرٌ يَحْزُنُهُ يُذَكَّرُ بِهِ.
بر مؤمن چهل شب نگذرد، جز اين كه پيش آمدي برايش شود، كه غمگينش سازد تا موجب تذكرش گردد.(7)
8. در روايتي ديگر نیز امام ششم می فرماید: إِنَّ فِي الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً لَا يَبْلُغُهَا عَبْدٌ إِلَّا بِالابْتِلَاءِ فِي جَسَدِه.
در بهشت مقامي است كه هيچ بندهاي به آن نرسد جز با بلايي كه در دنيا به او رسيده است.(8)
9. پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله فرمود: مَلْعُونٌ كُلُّ مَالٍ لَا يُزَكَّى مَلْعُونٌ كُلُّ جَسَدٍ لَا يُزَكَّى وَ لَوْ فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ يَوْماً مَرَّةً فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا زَكَاةُ الْمَالِ فَقَدْ عَرَفْنَاهَا فَمَا زَكَاةُ الْأَجْسَادِ فَقَالَ لَهُمْ أَنْ تُصَابَ بِآفَةٍ قَالَ فَتَغَيَّرَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ سَمِعُوا ذَلِكَ مِنْهُ فَلَمَّا رَآهُمْ قَدْ تَغَيَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ قَالَ لَهُمْ أَ تَدْرُونَ مَا عَنَيْتُ بِقَوْلِي قَالُوا لَا يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ بَلَى الرَّجُلُ يُخْدَشُ الْخَدْشَةَ وَ يُنْكَبُ النَّكْبَةَ وَ يَعْثُرُ الْعَثْرَةَ وَ يُمْرَضُ الْمَرْضَةَ وَ يُشَاكُ الشَّوْكَةَ وَ مَا أَشْبَهَ هَذَا حَتَّى ذَكَرَ فِي حَدِيثِهِ اخْتِلَاجَ الْعَيْن.
ملعونست هر مالى كه زكاتش داده نشود ملعونست هر بدنى كه زكاتش داده نشود، اگر چه چهل روز يك بار باشد. اصحاب عرض كردند: يا رسول اللَّه! زكاة مال را مي دانيم، زكاة بدن چه باشد؟. حضرت فرمود: اين است كه آفت و آسيبى بيند. در اينجا رنگ رخسار شنوندگان دگرگون شد؛ چون پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله رنگ آنها را دگرگون ديد، فرمود: دانستيد مقصودم چه بود؟. گفتند: نه يا رسول اللَّه! حضرت فرمود: آرى، گاهى ممكن است به تن انسان خراشى رسد و پايش به سنگى برخورد، بلغزد، سُرخورد، بيمار شود، خارى به تنش فرو رود؛ و مانند اينها، تا آنجا كه در حديث خويش پريدن چشم را هم يادآور شدند.(9)
در همه روايات، فلسفه ها و اسرار متعدد و مختلفي براي گرفتاري هاي مؤمن بيان شده است. امّا عمده آن است كه براي هر رنج و زحمتي كه براي مؤمن پيش ميآيد از هر ناحيه و به هر علت و سبب، خداوند پاداش هاي فراواني براي او منظور ميفرمايد كه گاهي اين پاداش، دنيوي و گاهي اخروي است؛ گاهي هم براي دنيا و هم براي آخرت شان پاداش داده ميشود.
*ثانياً: نبايد گمان شود كه همواره مؤمن و افراد خوب در زحمت و رنج هستند و هيچ فرد خوب و با ايماني، بدون رنج نيست. چون بر اساس روايات، برخي از خوبان هرگز دچار رنج نميشوند. كه به چند نمونه از روايات اشاره مي شود:
1. امام باقر عليه السّلام فرمود: إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ضَنَائِنَ يَضَنُّ بِهِمْ عَنِ الْبَلَاءِ فَيُحْيِيهِمْ فِي عَافِيَةٍ وَ يَرْزُقُهُمْ فِي عَافِيَةٍ وَ يُمِيتُهُمْ فِي عَافِيَةٍ وَ يَبْعَثُهُمْ فِي عَافِيَةٍ وَ يُسْكِنُهُمُ الْجَنَّةَ فِي عَافِيَۀ.
همانا خداوند بندگان خاصي دارد كه از بلا آنها را نگاه دارد، پس در عافيت آنان را زنده بدارد و در عافيت روزي شان دهد و در عافيت می ميراند.(10)
2. امام صادق عليه السّلام فرمود: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ خَلْقاً ضَنَّ بِهِمْ عَنِ الْبَلَاءِ خَلَقَهُمْ فِي عَافِيَةٍ وَ أَحْيَاهُمْ فِي عَافِيَةٍ وَ أَمَاتَهُمْ فِي عَافِيَةٍ وَ أَدْخَلَهُمُ الْجَنَّةَ فِي عَافِيَۀ. خداي سبحان خلقي را آفريده كه از مبتلا کردن آنها بلا بدان ها دريغ می کند، آنها را در حال عافيت آفريده و در عافيت زنده داشته و در عافيت می ميراند.(11)
3. هم چنين امام ششم در روایت دیگر می فرماید: إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ضَنَائِنَ مِنْ خَلْقِهِ يَغْذُوهُمْ بِنِعْمَتِهِ وَ يَحْبُوهُمْ بِعَافِيَتِهِ وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِهِ تَمُرُّ بِهِمُ الْبَلَايَا وَ الْفِتَنُ لَا تَضُرُّهُمْ شَيْئاً.
براى خداى عز و جل خواصى از بندگان هستند كه به نعمت خود آنان را خوراك دهد و به عافيت خود بدان ها بخشش كند و به رحمت خود آنان را به بهشت برد؛ بلاها و فتنه ها بر آنها بگذرند و هيچ گونه زيانى به آنان نرسانند.(12)
طبق اين روايات هرگز نميتوان گفت بين تقرب، ايمان و خوبي با رنج و زحمت تلازم است و هرگز از همديگر تفكيك پذير نيستند.
*ثالثاً: ممكن است گفته شود كه گرفتاري ها و رنج ها نسبت به مؤمن، جنبه امتحان دارد و بايد هر مؤمن در اين امتحان، مورد آزمون قرار گيرد.
در پاسخ باید گفت: گرچه مسأله امتحان از طريق رنج و گرفتاري جاي هيچ گونه ترديد نيست، امّا بايد توجه داشت كه اين مسأله اختصاص به مؤمن ندارد، بلكه براي غير مؤمن نيز به وقوع می پیوندد، لذا مفسر حكيم و كارشناس بزرگ اين گونه مسايل، علامه طباطبايي، ضمن بحث مبسوطي مي گويند:
آيات شريفه، امتحان و بلا را به جميع اموري كه به نحوي با انسان ارتباط دارند، عموميت داده است؛ گاهي آن امور از اجزاء وجود خود انسان بوده و گاهي از امور خارجي است كه با انسان مرتبط می باشد. مانند فرزند، زن، عشيره، دوست، مال، مقام. هم چنين نقطة مقابل اين امور نيز مانند مرگ يا مصائب ديگر كه انسان با آنها روبرو ميشود، اسباب و عوامل امتحان بشر است و از آيات گذشته معلوم ميشود كه تمام افراد بشر از مؤمن و كافر نيكوكار يا بدكار، پيغمبر و يا مقام هاي پايينتر همه و همه مورد امتحان و ابتلاء قرار گرفته و هيچ انساني از اين ناموس عمومي الهي استثنا نميگردد.(13)
لازم به يادآوري است كه مراد علامه، عموميت كامل نيست تا گمان شود كه هيچ انساني از گرفتار آزموني خالي نباشد، بلكه مراد ایشان آن است كه جريان امتحان و آزمودن چيزي نيست كه تنها براي انسان هاي شايسته (انبياء، اولياء و مؤمنين) باشد، بلكه كافر و فاسق نيز ممكن است مورد امتحان قرار گيرند تا از طريق امتحان، كفر يا فسق آنان بيشتر پديدار شود.
بنابراين كلام علامه با برخي روايات كه قبلاً آورده شده منافات ندارد.
*رابعاً: گرچه در برخي روايات از دنيا مذمت شده و دنيا به عنوان زندان مؤمن معرفي شده است. چنان كه فرمود: «الدُّنْيَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْكَافِر» (14) امّا در بسياري از روايات از دنيا به نيكي ياد شده است. از جمله اميرمؤمنان عليه السّلام كه بيشترين مذمت را از دنيا نموده است در يكي از فرازهاي نهج البلاغه درباره دنيا ميفرمايد: دنيا خانة راستي است براي كسي كه آن را راستگو نگاشته و خانة تندرستي است، براي كسي كه آن را شناخته است؛ مسجد محبان خداست و نمازگاه فرشتگان اوست، فرودگاه وحي خدا و تجارت خانه دوستان اوست كه در آن جا بهشت را سود برند.(15)
عارف بزرگ و حكيم سترگ، حضرت امام خميني (ره) در تحليل اين گونه روايات كه برخي دنيا را مذموم و برخي ممدوح دانسته اند، ميفرمايد: براي انسان دو دنياست: يكي ممدوح و ديگري مذموم. آنچه ممدوح است حصول در اين نشئه كه محل تجارت مقامات و كسب كمالات و تهيه زندگاني سعادت مند ابدي است كه بدون ورود در اين جا امكان پذير نيست. پس عالم مُلك (دنيا) كه مظهر جمال و جلال است به يك معنا مذمتي ندارد و آن چه مذموم است، دنياي خود انسان می باشد؛ به معناي دلبستگي و محبت آن كه منشأ تمام مفاسد است.(16)
گذشته از اين، گرچه روايت «الدُّنْيَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ» بسيار بر سر زبان است و هر كسي مشكلي برايش پيش آيد و يا بخواهد خطابه اي ايراد نمايد به سراغ آن روايت ميرود. امّا به نظر ميرسد آن روايت الزاماً در صدد مذمت دنيا نيست، زيرا ممكن است مراد از آن روايت اين باشد كه مؤمن به لحاظ روح متعالي و همت بلند معنوي و عشق به حقايق الهي و ملكوت هستي، زندگي در دنيا به گونهاي برايش سخت ميگذرد كه گويا در زندان است و آرزو ميكند كه عالم دنيا كه نشئة تزاحم خواسته هاست، رهايي يافته و به عالم وسيعتر برسد.
پاورقی:
1. اصول كافي، ص 444
2. همان.445
3. همان.445
4. همان.445
5. همان.446
6. همان.445
7. اصول كافي، ج 2، ص 254
8. همان، ص 255
9. همان، ص 258
10. همان، ج 2، ص 462
11. همان
12. همان.
13. طباطبايي، سيد محمد حسين، ترجمه تفسير الميزان، ج 7، ص 60.
14. من لا يحضره الفقيه، ج4، ص: 363
15. نهج البلاغه، حكمت 131.
16. موسوي خميني، سيد روح الله، چهل حديث، نشر مؤسسه آثار امام خميني، چاپ بيستم، 1378 ش، ص 120.
منبع: مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه علمیه قم
انتهای پیام/ ن . ش