سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

آشنایی با تاریخچه‌ جریان سلفی در لبنان (2) + تصاویر

از جمله وجوه انقلاب‌های عربی، بالا آمدن برخی نیروهای سنی مذهب بود. در این بین، برخی نیروهای تندوری اسلامگرا در لبنان می‌گویند دیگر نیازی به «برخورد غیر مستقیم» با حزب الله و ایران نیست و حالا این گروه‌ها آنقدر قوی شده‌اند که به «مقابلهٔ مستقیم» با ایران و حزب الله بپردازند.
کد خبر: ۸۱۶۷۵
۱۲:۰۳ - ۰۶ دی ۱۳۹۳
«شیعه نیوز»: در قسمت اول این نوشتار، مروری گذرا داشتیم بر ریشه‌های تشکیل جریان سلفی در لبنان. قسمت دوم و آخر این مطلب را می‌‌خوانیم:

«سلفی‌گری جهادی» در لبنان

از فصول ممیزهٔ سلفی‌گری جهادی در لبنان آن است که در سایهٔ دو تجربهٔ غیر سلفی متولد شده است: مبارزات نیروهای فلسطینی از یک طرف و انقلاب اسلامی ایران از طرف دیگر.
نمی‌توان سیر تطور جنبش سلفی‌گری جهادی در لبنان را فهمید مگر آنکه دو مسئله را بازخوانی کرد: یکی تجربهٔ «جنبش اسلامی التوحید» در طرابلس و دیگری تجربهٔ «الحرکة الإسلامیة المجاهدة» [جنبش مجاهد اسلامی] در عین الحلوة و نهر البارد که هر دوی آن‌ها تا سال ۱۹۹۱ از حمایت جنبش فتح در لبنان برخوردار بودند.

هسته‌های اولیه‌ی آنچه بعد‌ها تبدیل شدند به سازمان‌های «سلفی جهادی» در لبنان یک اقلیت فعال بودند که از مبارزات ملی‌گرایانه به سمت جهاد سلفی متمایل شدند. آن‌ها در این مسیر، ابتدا به صورت بنیادین با جنبش فتح و درگیری نظامی‌اش با ارتش سوریه مرتبط بودند، سپس با انقلاب اسلامی امام خمینی و حزب الله (از خلال فعالیت‌های ضد اشغالگری در لبنان) ارتباط گرفتند و در ‌‌نهایت به تأسیس بنیاد‌های مستقل سلفی مرتبط با القاعده رسیدند. این بخش سوم، در اساس مرتبط بود با دو حادثهٔ اثرگذار تاریخی: یکی آغاز بازگشت «افغان عرب»‌ها [رزمندگان سلفی‌ای که در دورهٔ اشغال افغانستان توسط شوروی در آنجا حاضر شده و با اشغالگران جنگیده بودند] از سال ۱۹۹۱ و دیگری، جهاد در عراق از آغاز سال ۲۰۰۳. جنبش سلفی‌گری جهادی در حد فاصل بین این دو تاریخ به وسیلهٔ پول‌هایی که از برخی کشورهای حاشیهٔ خلیج فارس و برخی اعراب حاضر در اروپا می‌رسید، به رشد خود ادامه می‌داد.

آغازین حرکات القاعده‌ در لبنان

در نیمهٔ شب آخرین روز سال ۱۹۹۹ و اولین روز سال ۲۰۰۰ (شب تحویل سال میلادی) حوادث معروف الضنیة رخ داد. از چندی پیش، گروهی از جوانان سلفی از مناطق القبة و ابی سمراء طرابلس شروع کرده بودند به تمرین کار با سلاح در ارتفاعات الضنیة. در رأس این گروه شخصی قرار داشت به نام بسام کنج ملقب به أبو عائشه (که سابقهٔ حضور در جهاد افغانستان را داشت) و شخصی دیگر به اسم بسام اسماعیل حمود (أبوبکر). درگیری‌های شب سال نو بین این گروه و ارتش لبنان منجر به کشته شدن کنج و دستگیری حمود شد.

گفتنی است که کنج زمانی که در آمریکا مقیم بود به جهاد افغانستان پیوست. حمود هم وقتی که در عربستان سعودی کار می‌کرد جذب جهاد افغانستان شد. پس از پایان جهاد افغانستان، هر دوی آن‌ها به لبنان مهاجرت کرده و گروهی را تشکیل دادند که به الضنیة منتقل شده و فعالیت مسلحانه را در آنجا آغاز کرد.

تصویر یکی از جلسات دادگاه حوادث الضنیة


منابع متعددی تأکید دارند که این گروه، اولین ساختار مرتبط با القاعده در لبنان بوده است. بسیاری از جوانانی که به این گروه پیوستند، از فشارهای امنیتی موجود در طرابلس و شمال به دامان این گروه گریخته بودند. این فشار‌ها زمانی آغاز شد که تعدادی انفجار در برخی کلیساهای منطقهٔ شمال واقع شد.

پس از جریان نبرد الضنیة در شب تحویل سال، نیروهای ارتش به روستای القرعون در بقاع غربی حمله کرده و چند نفری را بازداشت کردند. چند نفری هم در طرابلس و عکار در شمال لبنان بازداشت شدند و برخی از آنان هنوز در زندان هستند.

«عصبة الأنصار» [دستهٔ انصار]

در اردوگاه آوارگان عین الحلوه گروهی وجود داشت به نام «الحرکة الإسلامیة المجاهدة» که توسط شیخ ابراهیم غنیم تأسیس شده و بارز‌ترین رهبرانش شیخ جمال خطیب و شیخ عبدالله حلاق بودند. شیخ هشام شریدی از این گروه منشعب شده و در سال ۱۹۸۴ به همراه یکی از نیروهای اخراجی جنبش فتح (جمال سلیمان، فرمانده گردان شهدای عین الحلوة) گروه انصار الله را تأسیس کرد.

نفر دوم از سمت راست شیخ هشام شریدی


گفته می‌شود این گروه از‌‌ همان زمان ارتباطاتی با حزب الله برقرار کرده و حتی در درگیری‌های بین امل و حزب‌الله، در کنار حزب الله قرار داشت.

در سال ۱۹۹۱ نبردی بین سازمان فتح و انصارالله در اردوگاه عین الحلوة بروز کرد که طی آن، رهبر گروه، هشام شریدی کشته شد. پس از کشته شدن او، یکی نیرو‌ها به نام ابومحجن عبدالکریم السعدی (که شاگرد و هم‌بند سابق شریدة و از اهالی روستای همو یعنی الصفصاف بود) و از نزدیکی زیاد این گروه با حزب الله خشنودی نداشت، گروهی دیگر به نام عصبة الأنصار را تأسیس کرد.

أبومحجن عبدالکریم السعدی


در مقابل این انشعاب، عبدالله فرزند هشام شریدی و یحیی، برادر هشام شریدی گروهی دیگر به اسم عصبة النور را تشکیل دادند. برخی‌ها معتقدند که عصبة النور گروهی خاندانی بود که در اصل برای گرفتن انتقام خون هشام شریدی از جنبش فتح در اردوگاه و تسلط یافتن بر اردوگاه از طریق مسلط شدن بر تجمع اهالی الصفصاف در اردوگاه (که اکثریت اهالی را تشکیل می‌دادند) درست شده بود.

در عمل هم عصبة النور وارد درگیری‌ای مسلحانه با جنبش فتح شده و برخی از مسئولین فتح را ترور کرد که از جملهٔ آنان می‌توان به یکی از مسئولان رده‌بالای فتح به اسم امین الکاید اشاره کرد که اتفاقا او هم از اعضای تجمع الصفصاف بود.

در پاییز سال ۲۰۰۳، گروه مسلحی وابسته به فتح، عبدالله شریدی و عمویش یحیی را به قتل رساندند و با کشته شدند آنان، عصبة النور عملا به پایان خط رسید و بیشتر اعضایش به عصبة الأنصار ملحق شدند.

اسم عصبة الأنصار و ابو محجن وقتی سر زبان‌ها افتاد که جریان ترور رئیس جمعیت طرح‌های خیریهٔ اسلامی (جمعیت الأحباش) شیخ نزار الحلبی در ۳۱ آگوست ۱۹۹۵ رخ داد. اعضای گروه ترور اعتراف کردند که در اردوگاه عین الحلوه آموزش دیده‌اند و سلاح‌هایشان را از ابومحجن گرفته‌اند.

ویژگی عصبة الأنصار آن است که از‌‌ همان لحظهٔ اول تأسیس بر هویت «سلفی جهادی» خود تأکید داشت. کما اینکه ویژگی دیگرش فرستادن رزمنده به عراق به عراق برای جنگیدن با آمریکایی‌ها بود. این گروه نبردهای مختلفی در عراق داشت و بیش از بیست نفر از اعضایش در آنجا کشته شدند.

عصبة الأنصار امروزه مهم‌ترین و سازمان‌یافته‌ترین و پرتعداد‌ترین جریان اسلام‌گرا در اردوگاه عین الحلوه به شمار می‌رود. عصبة الأنصار را باید اولین پدید‌ی نظامی‌ای که نیروهای اسلام-گرای سلفی در این اردوگاه‌ها به وجود آورده‌اند و صاحب اولین مکتب سلفی در عین الحلوة و دیگر اردوگاه‌های آوارگان فلسطینی محسوب کرد.

تا چندی پیش، رهبری عصبة الأنصار بر عهد‌هٔ سه نفر است: وفیق عقل (أبوشریف)، ابوعبیده و ابوطارق. در این بین، ابوطارق نقش مهم‌تری داشت چرا که یکی از پنج برادر ابومحجن به شمار می‌رفت.

گفتنی است که ابومحجن پنج سال هم سابقهٔ زندان سوریه را در کارنامه درد. ابومحجن هنگام رفتن به عراق توسط نیروهای امنیتی سوری بازداشت شد و پس از پنج سال، در اوایل مارس ۲۰۱۲ از زندان آزاد گردید.

گروه «جند الشام»

گروه جند الشام پس از چند حادثهٔ امنیتی و خصوصا پس از درگیری با ارتش لبنان در اردوگاه عین الحلوة در ۲۴ اوکتبر ۲۰۰۵ در صحنهٔ سیاسی لبنان مطرح شد. این سازمان، فعالیت‌های نظامی مختلفی در سوریه و در مرزهای لبنان و سوریه داشته است.

جند الشام می‌گوید که افکارش را از رهبر سابق القاعده، اسامه بن لادن گرفته است. نام این گروه هم بر می‌گردد به اسم اولین مجموعه‌ای که ابومصعب الزرقاوی در سال ۱۹۹۹ در افغانستان رهبری می‌کرد. در آن زمان، این نام بر روی اردوگاه آموزشی‌ای گذاشته بود که پذیرای نیروهای سلفی از بلاد شام (یعنی سوریه، لبنان، اردن و فلسطین) بود.

فرمانده نظامی این گروه در لبنان را گاندی السحمرانی (با تابعیت لبنانی) بر عهده داشت. او جزو کسانی بود که در حوادث شب سال تحویل ۲۰۰۰ میلادی در الضنیة هم دخیل بودند. جسد او در ژانویه ۲۰۱۰ در بازار سبزی فروشان اردوگاه عین الحلوه پید شد.

گاندی السحمرانی، رهبر جند الشام


ظاهرا این سازمان در سال ۲۰۰۴ در اردوگاه عین الحلوة و به دست چهار آوارهٔ فلسطینی تأسیس شده است: ابو یوسف شرقیة، اسمه الشهابی، عماد یاسین و گاندی السحمرانی.
ابو یوسف شرقیه در ابتدا به عنوان «امیر» برگزیده شد ولی در کنترل گروه با مشکلاتی مواجه گردید و به همین سبب طی بیانیهٔ کوتاهی که در ششم اکتوبر ۲۰۰۴ در اردوگاه پخش شد، کناره‌گیری‌اش از منصب امارت را اعلام کرد. می‌توان گفت این گروه از آن زمان به یک معنا از هم پاشید و نیرو‌هایش پراکنده شده و تبدیل به مجموعه‌های کوچک شدند و اکثرشان هم به عصبة الأنصار ملحق گردیدند.

گروه «فتح الاسلام»

نام فتح الاسلام در ۲۴ اوکتبر ۲۰۰۶ پس از درگیری با نیروهای امنیتی اردوگاه البداوی در نزدیکی طرابلس رسانه‌ای شد. نیروهای فتح الاسلام پس از این درگیری به اردوگاه نهرالبارد نقل مکان کردند. در آنجا، فتح الاسلام شروع به رشدی غیر عادی کرده و وارد طرحی بسیار خطرناک شد که در نتیجهٔ آن باز هم با نیروهای امنیتی لبنان و ارتش این کشور وارد درگیری-ای طولانی گردید که نقطهٔ آغازش روز ۲۰ می‌۲۰۰۷ بود.

نتیجهٔ این نبرد طولانی، از بین رفتن سازمان و تخریب اردوگاه نهرالبارد بود. در انتهای این درگیری‌ها، در سحرگاه ۲ سپتامبر ۲۰۰۵، تعدادی از نیروهای فتح الاسلام توانستند با فرار از نهر البارد خود را به عین الحلوه برسانند. گفته می‌شود این افراد در حال حاضر تحت امر عبدالرحمن عوض (جانشین مؤسس مقتول سازمان، شاکر العبسی) هستند. عبدالرحمن در حال حاضر متواری است.

گفتنی است که مؤسس فتح الاسلام، شاکر العبسی در اریحا متولد شده و تابعیت اردنی داشت. مدتی در آنجا ساکن و در همانجا تحصیل کرده بود. وی در سال ۲۰۰۲ در سوریه دستگیر شده و مدتی هم در آن کشور زندانی بود.

گروه‌های سلفی غیر جهادی

در این بین نباید از نظر دور داشت که غیر از گروه‌های سلفی جهادی که مشی مسلحانه اختیار کرده‌اند، گروه‌های سلفی «دعوت‌گرا» هم که به فعالیت‌های سنتی اشتغال دارند را می‌توان از جنوبی‌ترین نقاط کشور تا شمالیترین نقاطش سراغ جست. تعداد این جمعیت‌ها به بیش از ۲۵ می‌رسد. این گروه‌ها به فعالیت‌های خیریه در عرصه‌های درمانی و کمک به فقرا و حمایت از دانشجویان نخبه و فعالیت‌های دعوت‌گرایانهٔ دینی و کمک به ایتام و بیوگان مشغولند. برخی از این گروه‌ها فعالیتشان به عرصه‌های خیریه محدود نبوده و توانسته‌اند نفوذ سیاسی هم به دست بیاورند. در زیر به فهرست برخی از این جمعیت‌ها اشاره می‌کنیم:

۱-جمعیت «دعوة الایمان» و مؤسسهٔ آموزشی «الدعوة و الارشاد» در طرابلس تحت نظر دکتر حسن الشهال.
۲- جمعیت «الهدایة و الإحسان الاسلامیة» که توسط شیخ داعی الاسلام الشهال تأسیس شده و در حال حاضر تحت نام موقوفهٔ اسلامی «اقرأ» فعالیت می‌کند.
۳-موقوفه و مؤسسهٔ آموزشی «الامام البخاری» در عکار که شیخ سعد الدین کبی و شیخ عبدالهادی وهبی در رأس آن قرار دارند.
۴-موقوفهٔ «الأبرار» و «مرکز آموزش علوم شرعی طرابلس» در طرابلس تحت نظر شیخ فؤاد ازمرلی.
۵-موقوفه و مرکز آموزش علوم شرعی «الأمین» در طرابلس با مدیریت شیخ بلال حدارة.
۶-جمعیت خیریهٔ «الاستجابة» که در صیدا و مناطق جنوب لبنان فعالیت دارد و مسئول آن شیخ ندیم حجازی است.
۷-کتابخانهٔ اسلامی «اقرأ» تحت اشراف شیخ عمر بکری فستق.
۸-موقوفهٔ «إحیاء تراث الإسلامیة» [احیای میراث اسلامی] تحت نظر شیخ صفوان الزعبی که در چند منطقهٔ لبنان فعالیت‌های مختلفی دارد.
۹-جمعیت خیریهٔ النور که در شبعا و العرقوب و در شهرستان الکفور در نزدیکی نبطیه و زیر نظر شیخ ابوجهاد الزغبی فعالیت دارد.
۱۰-مسجد حمزه در طرابلس به امامت شیخ زکریا المصری.
۱۱-موقوفهٔ خیریهٔ اسلامی در صیدا به ریاست شیخ احمد عمورة.
۱۲- جمعیت و مرکز «السراج المنیر» در بیروت.
۱۳-موقوفهٔ خیریهٔ «البر» در الضنیة.
۱۴-مرکز اسلامی و مسجد عبدالرحمن بن عوف در منطقهٔ بقاع و مجدل عنجر.
۱۵-جمعیت «الارشاد» و مدرسهٔ «الابداع» در عکار.
۱۶-موقوفهٔ «احیاء السنة النبویة» در الضنیة.
۱۷-دارالحدیث علوم شرعی در طرابلس.
۱۸-موقوفهٔ «اعانة الفقیر» [کمک به فقرا] در طرابلس.
۱۹-مجمع «سنابل الخیر» [خوشه‌های عمل خیر] در عکار.
۲۰-موقوفهٔ «الخیر الاسلامی» و مسجد و مرکز الاقصی در الضنیة.
موقوفهٔ «الاسلامی السنی الخیری» در زغرتا.
۲۲- موقوفهٔ «اغاثة المرضی» [دستگیری از بیماران] در طرابلس.
۲۳-جمعیت اسلامی «التقوی» در بیروت به ریاست شیخ جمیل حمود.
۲۴-موقوفهٔ «الفرقان للبحث العلمی» [تحقیقات علمی] در طرابلس.
۲۵-موقوفهٔ البلاغ الاسلامی در طرابلس.

سلفی‌های غیر تشکیلاتی

گذشته از موارد پیش‌گفته، دسته‌ای از روحانیون هم هستند که در مراکزی فعالند ولی به صورت ساختاری وابسته به تشکیلات سلفی خاصی نیستند، اما در عین حال، همگان آن‌ها را به سلفی-گری می‌شناسند. مثل یکی از مسئولین استفتا در طرابلس شیخ محمد امام؛ و مفتی عکار شیخ زید بکار زکریا. در کنار این‌ها می‌توان به نقش رو به افزایش شیخ زائد حلیحل امام شهرستان القلمون اشاره کرد که دارای روابط خوبی با همهٔ طرف‌های اسلام‌گرا در طرابلس و خارج آن است.

سلفی‌گری در بیروت

می‌‌توان اولین فعالیت سلفی مشخص در بیروت را افتتاح رادیو «صوت الاسلام» در سال ۱۹۹۳ دانست که تحت نظر موقوفهٔ «القُدوة للعلم و الدعوة» فعالیت می‌کرد. این موقوفه عبارت بود از ائتلاف دو جمعیت، یکی جمعیت «التقوی» و دیگری جمعیت «العلم و الایمان» تحت اشراف شیخ احمد المیکاوی که تحت تأثیر مکتب شیخ سفر الحوالی و شیخ سلمان الهودة و شیخ سعد الحصین (که زمانی وزیر اوقاف سعودی بود) قرار داشت.

بعد‌ها در رادیو صوت الاسلام بین دو جریان اختلاف پدید آمد، یک جریان «قطبی [تحت تأثیر سید قطب] که به افکار شیوخ موسوم به «بیداری» در عربستان سعودی نزدیکی داشتند و جریان دیگری که پیرو شیخ عبدالهادی وهبة و متأثر از افکار شیخ المدخلی بودند.

گذشته از این، در برخی مساجد بیروت هم برخی از رهبران جدید دعوت سلفی فعالیت دارند، مثل شیخ ربیع حداد.

چندی پیش، روزنامهٔ السفیر در گزارشی آورده بود که برخی چهره‌های سلفی متفاوت از شکل سنتی هم در لبنان دیده می‌شوند. از جمله امام مسجد التقوی، شیخ سالم الرافعی که به دلیل موفقیت در تشکیل سازمان‌های سلفی در الزاهریة و القبة و المیناة و الأسواق، حضورش روز به روز پر رنگ‌تر می‌گردد. در رتبهٔ بعدی، شیخ داعی الاسلام الشهال با فعالیت‌هایی در ابی سمراء و القبة قرار دارد. همچنین شیخ زکریا المصری در القبة و یا حضور فعالانهٔ تعدادی دیگر از روحانیونی که مراکز آموزشی یا مدارس آموزش قرآن کریم را اداره می‌کنند.

گذشته از این‌ها، برخی جوانانی که در مناطق فقیر نشین حضور داشتند، خصوصا آن‌هایی که از جریان المستقبل جدا شده و یا بقایای «افواج طرابلس» هم اخیرا به جریان سلفی ملحق شده‌اند. این مسئله، پس‌زمینه‌ای سیاسی و منطقه‌ای و دینی داشته است و این جوانان می‌خواسته‌اند به این ترتیب، پوششی برای خود ایجاد کنند.

چنانکه پیش‌تر هم اشاره کردیم، پس از آغاز حوادث سوریه، شیخ احمد الاسیر روز به روز بعد رسانه‌ای بیشتری یافت، کما اینکه خودش هم رفته رفته رادیکال‌تر ‌شد. سخنرانی‌ها او را می‌-توانیم علامت ورود لبنان به وضعی جدید بشماریم. لبنانی‌ها پس از سال‌های سال درگیری بین طوائف و اقوام مختلف داخل این کشور، به نوعی همزیستی رسیده و از درگیری‌های مذهبی با احتیاط و با لفظ «فتنه» یاد می‌کردند. اما اسیر در سخنرانی‌های خود مدعی بود که جنگ سوریه بالکل همه چیز را تغییر داده است.

از جمله وجوه انقلاب‌های عربی، بالا آمدن برخی نیروهای سنی مذهب بود. در این بین، برخی نیروهای تندوری اسلامگرا در لبنان می‌گویند دیگر نیازی به «برخورد غیر مستقیم» با حزب الله و ایران نیست و حالا این گروه‌ها آنقدر قوی شده‌اند که به «مقابلهٔ مستقیم» با ایران و حزب الله بپردازند.

آنچه در دو قسمت این مقاله ذکر شد، تنها مروری گذرا بر تاریخچهٔ جریان سلفی (اعم از جهادی یا دعوت‌گرایانه) در لبنان بود. با توجه به حوادث یکی دو سال گذشته، خصوصا تشکیل جبهة النصرة و سپس داعش و بعد درگیری این گروه‌ها و حضور پررنگ نیروهای این دو گروه در شمال لبنان، و در کنار آن حضور قدرتمندانه و تعیین‌کنندهٔ حزب‌الهگ در عرصهٔ سوریه، جریانات سلفی شکل و مسیری دیگر به خود گرفته‌اند که بررسی جزئیات آن مجالی دیگر می‌-طلبد.

‌مترجم: وحید خضاب

انتهای پیام/ ص . خ

برچسب ها: سلفی لبنان
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: