سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

ماجراي طي الارض امام جواد عليه السلام

ائمه عليه السلام براي اثبات امامت خود معجزات و نشانه هايي را به اذن خداوند از خود بروز داده و از قدرتي كه خداوند سبحان در اين خصوص به آنها عطا كرده بود در موقعيته اي مختلفي استفاده مي كردند.
کد خبر: ۷۸۳۱۹
۱۲:۵۸ - ۱۰ مهر ۱۳۹۳

SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز»،يكي از معجزات امام جوادعليه السلام استفاده از طي الارض بود كه ماجراي آن در كتب تاريخي و روايي چنين آمده است: شخصي در شام در مقام رأس الحسين (علیه السلام) مشغول عبادت بود، در اين حال مردي آمد و به او گفت: برخيز و با من بيا. پس از چند لحظه حركت، خود و آن مرد را در مسجد كوفه ديدم. آن مرد پرسيد مي‏داني اينجا كجاست؟ گفتم: بله، مسجد كوفه است.

آن مرد و او با هم نماز خواندند و حركت كردند. پس از لحظاتي به مسجد مدينه رسيدند و نماز گزاردند و قبر رسول الله (صلی الله علیه واله) را زيارت كردند و حركت كردند. پس از لحظاتي خود را در مكّه يافتند. مناسك حجّ را به جاي آوردند و حركت كردند و خود را در موضع اوّل يافتند. آن مرد رفت. سال بعد اين اتّفاق تكرار شد و در آخر آن شخص پرسيد تو كيستي؟ گفت: من محمّد بن عليّ بن موسي (علیه السلام) هستم.

اين خبر به گوش محمّد بن عبدالملك رسيد. عبدالملك دستور داد. او را گرفتند و به زنجير كشيده و در عراق حبسش كردند. پس از مدّتي اين شخص محبوس جريان آن واقعه را براي عبدالملك‏ نوشت. عبدالملك در جواب نوشت آن شخصي كه تو را از شام به كوفه و از آنجا به مدينه و از آنجا به مكّه و از آنجا به شام آورد را بگو تا تو را از حبس نجات دهد. چيزي نگذشت كه نگهبانان زندان به دنبال او مي‏گشتند و مي‏گفتند: آن شخص شامي كه در زندان بود، گم شده است. (۱)

ماجراي ديگر مربوط مي‌شود به روزي كه معتصم عدّه‏اي از وزراي خود را خواند و به آنها گفت: شما به دروغ شهادت دهيد كه حضرت (علیه السلام) مي‏خواهد عليه من قيام كند؛ آنها قبول كردند. به دستور معتصم آن حضرت (علیه السلام) را آوردند. به حضرت (علیه السلام) عرض كرد: تو مي‏خواهي عليه من قيام كني، حضرت (علیه السلام) فرمود: نه به خدا. معتصم گفت: فلاني و فلاني بر اين امر شهادت داده‏اند. حضرت (علیه السلام) دست‏هايش را بلند كرد و عرض كرد: اللَّهُمَّ إِنْ كَانُوا كَذَبُوا عَلَيَّ فَخُذْهُم‏: خدايا اگر آنها به من دروغ بستند، پس آن را بگير.

ناگهان اتاق به لرزه درآمد و به حركت افتاد. معتصم گفت: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! إِنِّي تَائِبٌ مِمَّا قُلْتُ فَادْعُ رَبَّكَ أَنْ يُسَكِّنَه‏ حضرت (علیه السلام) عرض كرد: اللَّهُمَّ! سَكِّنْهُ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ أَعْدَاءكَ وَ أَعْدَائِي‏، پس اتاق آرام شد و معتصم گفت: اي پسر رسول خدا من از گفته خود توبه كردم از خدا بخواه كه زمين را آرام كند حضرت دعا كرد كه «خدايا تو ميداني كه آنها دشمن تو و من هستند، در اين لحظه اتاق آرام شد». (۲)

كافي، ج ۱، ص ۴۹۲.

بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۴۵

منبع: قدس آنلاين

انتهای پیام/ ز.ح


ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
محمد
۲۱:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۰
خیلی جالب و مفید بود.