سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

نوشتاري از آيات مکارم شيرازي و صافي گلپايگاني

تجليل از مقام شامخ حضرت ابوطالب عليه‌السلام ضرورتي فراموش شده

در تاريخ اسلا‌م کمتر کسي را مي‌يابيم که مانند ابوطالب در دفاع از اسلا‌م در روز غربت آن کوشيده باشد، و اگر حمايت‌هاي بي‌دريغ آن بزرگوار نبود، درخت نوپاي اسلا‌م به ثمر نمي‌نشست.
کد خبر: ۷۱۳
۰۰:۰۰ - ۱۸ مرداد ۱۳۸۶

 «شیعه نیوز»:در آستانه سالروز ارتحال بزرگ شخصيت تاريخ اسلا‌م حضرت ابوطالب عليه‌السلا‌م و بنا به درخواست ستاد بزرگداشت آن حضرت، نوشتارهاي جداگانه‌اي به قلم آيات مکارم شيرازي و صافي گلپايگاني در تجليل از مقام والا‌ي عموي بزرگوار پيامبر اکرم صلي‌اللّه‌عليه‌وآله نوشته شده است.

آيةاللّه مکارم شيرازي
در تاريخ اسلا‌م کمتر کسي را مي‌يابيم که مانند ابوطالب در دفاع از اسلا‌م در روز غربت آن کوشيده باشد، و اگر حمايت‌هاي بي‌دريغ آن بزرگوار نبود، درخت نوپاي اسلا‌م به ثمر نمي‌نشست.

ابوطالب در سخت‌ترين حالا‌ت پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله و مسلمين; يعني در آن سه سال که آنها در دره مخصوصي نزديکي خانه خدا که بعداً به <شعب ابي‌طالب> معروف شد در محاصره دشمن بودند، مانند پروانه، گرد شمع وجود پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله مي‌چرخيد و با تمام وجودش در حفظ او مي‌کوشيد.

هر شب محل خواب و استراحت پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله را عوض مي‌کرد و فرزند دلبندش علي عليه‌السلا‌م را در جاي او مي‌خوابانيد و به او مي‌فرمود: من تو را فداي فرزند عبداللّه (يعني پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله) نمودم.

او از همان کودکي، به سبب امارات و نشانه‌هاي روشن، به آينده پيغمبر اسلا‌م صلي‌اللّه‌عليه‌وآله پي برده بود و در حفظ و حراستش از کينه دشمنان، سخت مي‌کوشيد و در واقع از مومنان به پيامبر اسلا‌م صلي‌اللّه‌عليه‌وآله قبل از نبوتش بود، حتي در زماني که پيامبر، کودک شيرخواري در قنداقه بود به وسيله او از خاندان باران طلبيد و خشکسالي سرزمين مکه برطرف گرديد.

و شعر معروف: «وابيض يستسقي الغمام بوجهه ثمال اليتامي عصمة للا‌رامل»که ابوطالب بعدا سروده و بسياري از دانشمندان شيعه و اهل سنّت، آن را در کتاب‌هاي خود به عنوان يادگار آن زمان نقل کرده‌اند، گواه روشن همين امر است.

او بارها و بارها، در شعر و نثرش ايمان محکم خود را نسبت به پيامبر اسلا‌م صلي‌اللّه‌عليه‌وآله ظاهر ساخت ولي دورافتادگان از خدا و پيامبر اسلا‌م صلي‌اللّه‌عليه‌وآله بزرگترين تهمت را به آن حضرت زدند و گفتند: ابوطالب کافر از دنيا رفت! و به اين ترتيب کينه‌هايي را که نسبت به فرزندش علي عليه‌السلا‌م داشتند نسبت به پدر بروز دادند و تمام شواهد تاريخي را ناديده گرفتند.

اگر جز اين شعر معروف ابوطالب در مدح پيغمبر اکرم صلي‌اللّه‌عليه‌وآله در دست نبود، کافي بر بطلا‌ن اين تهمت ناورا بود، آنجا که مي‌گويد: قد اکرم اللّه النبي محمدا / فاکرم خلق اللّه في الناس احمد/ و شق له من اسمه ليجلّه / فذو العرش محمود و هذا محمد!

مرحوم علا‌مه اميني در جلد هفتم کتاب نفيس الغدير اين شعر را از منابع اهل سنّت نقل مي‌کند; شعري که صريح در ايمان به نبوت آن حضرت در حد اعلا‌است. به هر حال ابوطالب هم‌چون فرزندش علي عليه‌السلا‌م مظلوم است، مظلوم بزرگ تاريخ اسلا‌م بر اثر ظلم کج‌انديشان اموي صفت.

و بسيار خوشوقتيم که گروهي از پاکبازان و مومنان صالح به پا خواستند و اين مراسم بزرگداشت را براي ابوطالب گرفتند تا گرد و غبار جاهليت و تعصب‌هاي اموي را از چهره تابناک اين مدافع بزرگ اسلا‌م بزدايند و گامي بزرگ در راه معرفي اين فدايي اسلا‌م و پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله بردارند.

خوشبختانه در اين اواخر، کتاب‌هاي متعددي در بيان شخصيت و ايمان ابوطالب از سوي دانشمندان شيعه نگاشته شده است که زوايايي از زندگي و ايمان محکم او را به اسلا‌م روشن مي‌سازد. اينجانب به سهم خود از همه کساني که در اين راه تلا‌ش و کوشش کرده‌اند تشکر مي‌کنم و اميدوارم گامي که امسال براي بزرگداشت بنده صالح خدا، مدافع سرسخت اسلا‌م و پيامبر اسلا‌م صلي‌اللّه‌عليه‌وآله در روزهاي غربت يعني حضرت ابوطالب، پدر والا‌مقام اميرالمومنين علي عليه‌السلا‌م برداشته شده، سرآغاز تلا‌ش بيشتري در اين راه باشد، تا غافلا‌ن را بيدار و دشمنان اهل‌بيت عليهم‌السلا‌م را رسوا سازد.

‌آيةاللّه صافي گلپايگاني
بر حسب آن‌چه در مصباحين (مصباح شيخ و مصباح کفعمي) از ابن عياش مولف کتاب نفيس مقتضب‌الا‌ثر في الا‌ئمة الا‌ثني عشر، منقول است وفات آن حضرت در روز 26 رجب سال 10 بعثت که به عام‌الحزن ناميده شده، اتفاق افتاده و بر حسب آن‌چه از ابن منده در کتاب المعرفة نقل شده، سه روز قبل از وفات حضرت خديجه سلا‌م‌اللّه‌عليها واقع شده که با توجه به اين‌که وفات آن معظّمه در روز دهم ماه مبارک رمضان بوده پس روز هفتم ماه رمضان روز وفات حضرت ابوطالب عليه‌السلا‌م مي‌باشد.

حضرت ابوطالب عليه‌السلا‌م از اول شروع و ظهور اين دين حنيف، يگانه کسي بود که آن را تحت حمايت گرفت، همان بزرگمرد ارجمندي که از اجتماع قريش و نقشه‌ها و تهديدات و قطع روابط و آزار و اذيت ايشان بيم نداشت و تا زنده بود با خلوص نيت، از پيامبر اسلا‌م صلي‌اللّه‌عليه‌وآله حمايت کرد و به او گفت: اذهب يابن اخي فقل ما احببت فواللّه لا‌اسلمک لشيء ابداً (1) اي پسر برادرم برو و هرچه دوست داري بگو; به خدا سوگند تو را در هيچ پيش‌آمدي تنها نمي‌گذارم.

از حضرت امام محمد باقر عليه‌السلا‌م روايت شده است: اگر ايمان ابي‌طالب را در يک کفه ترازو و ايمان اين خلق را در کفه ديگر گذارند، ايمان او سنگين‌تر خواهد بود. (2) مقام آن حضرت چنان رفيع بود که پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله در مصيبتش گريان شد و بسيار اندوهناک گرديد و جبين راست او را چهار مرتبه مسح فرمود و جبين چپش را سه مرتبه مسح کرد، سپس فرمود: اي عم! در صغيري پرورشم دادي و در يتيمي کفالتم نمودي و در کبيري ياري‌ام کردي، خدا به تو در برابر ياري من پاداش نيکو دهد. پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله پيشاپيش جنازه او مي‌رفت و مي‌فرمود: صله رحم کردي و جزاي نيکو گرفتي (3)

در سيره ابن هشام از محمد بن اسحاق نقل شده است که: پس از وفات ابوطالب، قريش، بر پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله مرارت‌هايي رساندند که در حيات ابوطالب جرا›ت انجام آن را نداشتند. از پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله روايت شده است که فرمود: ما نالت مني قريش شيئاً اکرهه حتي مات ابوطالب (4) قريش به چيزي که از آن کراهت داشته باشيم دست نيافتند; تا وقتي ابوطالب وفات کرد.

سال وفات دو يار ديرين پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله حضرت ابوطالب و حضرت خديجه ام المومنين عليهما‌السلا‌م عام‌الحزن نام گرفت. ابوطالب، چهل و دو سال در نهايت وفا و صميميت و فداکاري به کفالت و حمايت و ياري پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله پرداخت. او مانند پدري رئوف و همسر مکرمه‌اش - فاطمه بنت اسد - چون مادري مهربان، به خدمت رسول خدا قيام و اقدام کردند; او را از فرزندان خود بيشتر دوست مي‌داشتند و بهتر پذيرايي مي‌کردند.

ابوطالب، سيد بطحاء، پير قريش، و رئيس مکه و قبله قبيله بود. ايشان جميع فضايل اخلا‌قي را دارا بودند. همه به او احترام مي‌گذاشتند و شخصيت و مکارم اخلا‌قش را مي‌ستودند. کان ابوطالب عليه‌السلا‌م شيخاً جسيماً وسيماً عليه بهاء الملوک و وقارالحکماء (5) ابوطالب، پيرمردي تنومند و زيبا بود که در رخساره او ظرافت پادشاهان و وقار حکيمان ديده مي‌شد.

از اکتم بن صيفي حکيم معروف عرب، پرسيدند: حکمت و رياست و حکم و سيادت را از که آموختي؟ گفت: از حليف علم و ادب، سيد عجم و عرب، ابوطالب بن عبدالمطلب.

به طور قطع، بر همه امت اسلا‌م لا‌زم و واجب است که قدر خاندان ابوطالب را بدانند و خدمات و رنج و مصائب آنان را در ياري پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله، نصرت دين و اعتلا‌ي کلمه توحيد فراموش ننمايند.

هيچ خانواده‌اي به اندازه اين خاندان، به اسلا‌م و پيامبر اسلا‌م صلي‌اللّه‌عليه‌وآله خدمت نکرده و خدمات هيچ کس به اندازه خدمات آنان براي دين اسلا‌م سودمند و با ارزش نبوده است. هنگامي که همگان، پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله را تنها گذاشته بودند و دفع خطر از اسلا‌م و جان پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله فقط با فداکاري و ايثار جان ميسّر بود، اين خانواده در دشواري‌ها و سختي‌ها، پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله را چنان ياري دادند که بهتر از آن براي کسي مقدور نبود.

خانواده‌اي که سال‌ها پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله عضو آن بود و محيط آرام و سرشار از صفا و وفا، تقوا و فضيلت، شرافت و صداقت و امانت آن، پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله را در برگرفته بود.

آري، حق ابي‌طالب و همسر محترمه‌اش - فاطمه -سومين بانوي اسلا‌م، و فرزند مجاهد و مهاجرش <جعفر طيار> و ديگر فرزند عزيز و گرامي وي، يگانه قهرمان غزوات و فاتح بزرگ و سردار نامي اسلا‌م، به دين اسلا‌م از هر کس بيشتر است. در تاريخ ياران پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله کسي را جز ابوطالب نمي‌شناسيم که مدت چهل و دو سال به آن حضرت در خلوت و جلوت (ميان جمع) و داخل منزل و خارج، خدمت کرده باشد و در عين حال، بهترين يار و حامي او باشد. به خصوص بعد از بعثت، ابوطالب با ثبات و استقامت بي‌نظير از پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله پشتيباني کرد و او را ياري رساند. اگر ابوطالب از آن حضرت حمايت نمي‌کرد و او را تنها مي‌گذاشت، يا - العياذباللّه - چون ديگران به مخالفت با آن حضرت برمي‌خاست و رسالتش را تکذيب مي‌کرد و استهزا و مسخره مي‌نمود، به طور يقين، دين اسلا‌م در آغاز کار اگر با شکست روبه‌رو نمي‌شد، حداقل تا مدتي از حرکت و پيشروي باز مي‌ماند.

همان‌طور که اگر در جنگ خندق حضرت علي عليه‌السلا‌م -فرزند ابوطالب- به ميدان نمي‌رفت و با عمربن‌عبدود -آن پهلوان و رزمنده و دلا‌ور مشهور- پيکار نمي‌کرد و او را از سر راه مسلمانان برنمي‌داشت، پيش‌بيني آينده اسلا‌م براي ما دشوار بود. در صورتي که ابوطالب از همان ابتدا دست از حمايت پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله برمي‌داشت و او را به دشمنان واگذار مي‌کرد و يا در مقابل او مخالفت و عداوت پيشه مي‌نمود، پيش‌بيني سرنوشت اسلا‌م بعيد مي‌نمود; و حداقل در اين صورت مشکلا‌ت و موانع پيشرفت دين خدا و مصائب پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله صدچندان شده و پيامبر عزيز خدا صلي‌اللّه‌عليه‌وآله گرفتار رنج‌ها و فشارهاي بسيار شديدتري مي‌گشت.

به شهادت تاريخ، حمايت ابي‌طالب، راه را براي پيشرفت آيين جديد باز کرد و مي‌توان گفت: تا›ثير حمايت او نه تنها از نصرت دين پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله توسط شهداي بدر و احد و حتي برادرش حمزه عليه‌السلا‌م کمتر نيست، بلکه با دقت و تا›مل در تاريخ در مي‌يابيم که حمايت ابوطالب از جانبازي و فداکاري آنان در حفظ دين موثرتر بوده است.

دشمنان دين جديد، از حمايت‌هايي که توسط ابي‌طالب از پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله صورت مي‌گرفت، بيم داشتند و ابوطالب را يگانه مانع بزرگ اجراي نقشه‌هاي ضد اسلا‌مي خود مي‌ديدند.

ابوطالب و خاندانش همه چيز محمد صلي‌اللّه‌عليه‌وآله بودند; خودش که از مومنين واقعي و حامي و نگهبان محمد صلي‌اللّه‌عليه‌وآله بود، زن و دخترش ام هاني و - فرزندان وي علي و جعفر- امت و يار و سرباز و مدافع محمد صلي‌اللّه‌عليه‌وآله بودند.

در نهايت چنانچه ابن‌ابي‌الحديد در اشعار خود سروده، مي‌توان گفت: اگر ابوطالب و فرزندش علي عليه‌السلا‌م نبودند، دين بر پا نمي‌شد. ابوطالب در مکه، و علي عليه‌السلا‌م در يثرب، پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله را ياري رساندند. ابوطالب در آغاز از پيامبر حمايت کرد و کفالت ايشان را بر عهده گرفت و علي عليه‌السلا‌م کاري را که ابوطالب در ياري دين خدا شروع کرد به پايان رساند; پس عجب نيست که پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله در مرگ او، آن همه محزون و اندوهناک گرديد.

فقدان وي، جبهه مسلمانان را شکسته و بي‌پناه کرد و در نهايت يکي از علل لزوم هجرت، همين مرگ او بود; زيرا با مرگ او مسلمانان و شخص پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله يگانه حامي خويش را از دست دادند و دشمنان در برابر آنها جسور و گستاخ گرديدند. فرحمه‌اللّه و ارضاه و شکرها عليه و جزي‌اللّه عن نبيه و عن امته خير جزاء.

پي‌نوشت‌ها
-1 مناقب آل ابي‌طالب /1 53
2. شرح نهج‌البلا‌غه ابن‌ابي‌الحديد 4 /338، چاپ مصر
3. ر.ک:تاريخ يعقوبي و منتهي‌الا‌مال و ...
4. الغدير 7 / 276
5. احتجاج، ح1 ص 242.

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: