سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

ویژگی کسانی که مواد آتش زای دوزخ می شوند

در قيامت انسان عمل خودش را مي‌چشد مي‌بيند تلخ است، آن روز است كه دادش درمي‌آيد؛ يا مي‌چشد مي‌بيند شيرين است، آن روز است كه لذت مي‌برد. یعنی هرچه كه قبلاً در سلف گذراند الآن امتحان مي‌كند؛ هماني كه در دنيا شيرين بود الآن مي‌سوزاند، چون «حفت النار بالشهوات» و هماني كه در دنيا تلخ بود الآن لذت‌بخش است، چون «حفت الجنة بالمكاره».
کد خبر: ۶۶۹۴۵
۱۰:۰۷ - ۱۴ بهمن ۱۳۹۲
SHIA-NEWS.COM  شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز»، آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر آیه 166 و 167 بقره (إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُواْ مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبَابُ *َقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُواْ لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّؤُواْ مِنَّا كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ وَمَا هُم بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ) که ناظر به عالم قبر و قیامت و بیزاری جستن بتها از عبادت کنندگانشان است، به تشریح ظهور حقیقت اعمال در قیامت می پردازد.

وی در این باره می گوید: بحث مهمي كه در اين آيات مطرح بود، يك قِسمش راجع به تجسم اعمال بود و يك قِسم راجع به ابديّت عذاب و خلود عذاب كافران و منافقان. قِسم اولش اگر به خوبي روشن بشود حل قسم دوم خيلي دشوار نيست. از آيه مباركه محل بحث درباره قِسم اول استفاده مي‌شود كه عمل انسان هرگز از بين نمي‌رود و انسان با خود عمل، جزا داده مي‌شود و نحوه جزای عمل هم مشخص است. مجموع بحثهايي كه درباره عمل و تجسم عمل و جزای به عمل و اينكه انسان رهن عمل است و اينكه عمل يك واقعيتي دارد، به صورتهايي مصور مي‌شود و هم عامل به صورت عمل ظهور مي‌كند و هم عمل به صورت جزا ظهور مي‌كند.

این مدرس عالی حوزه علمیه در ادامه به تبیین بخشهای دهگانه آيات تجسم عمل در قیامت می پردازد که در پی می آید:مجموع اين بحثها را تقريباً مي‌توان در ده طايفه از آيات قرآن كريم خلاصه كرد كه مضمون بسياري از اينها احياناً مشترك است؛ اما لسان و ظهور اينها يكسان نيست.

يكم؛ اصلِ حيات عمل و رؤيت متن عمل در قيامت

طايفه اوُليٰ آياتي‌اند كه دلالت مي‌كنند بر اينكه عمل زنده است و انسان اصل عمل را بعد از مرگ مي‌بيند؛ نظير همان آيه مباركه ﴿يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتاً لِيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ﴾ يا ﴿ فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ ٭ وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ﴾ يا آيه سوره «كهف» كه ﴿وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً﴾ يا آيه سوره«آل‌عمران» كه ﴿يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً﴾ ، (اينها آيات طايفه اولايند) كه دلالت مي‌كنند بر اصل حيات عمل و اينكه هر انساني عمل خود را مي‌بيند و اينكه عمل چه خير چه شرّ از نظر سنخ و نوع و چه ريز و چه درشت از نظر صغَر و كبَر (همه و همه) زنده‌اند و انسان متن عمل خود را مي‌بيند.

دوم؛ «عندالله» جايگاه عمل و عامل خير

طايفه ثانيه آياتي‌اند كه دلالت مي‌كنند بر اينكه آنچه كه انسان به عنوان خير فرستاد مي‌بيند. اين طايفه جاي يافت را هم مشخص مي‌كند. طايفه اوُليٰ اصل حضور عمل را بازگو مي‌كرد، طايفه ثانيه بين خير و شرّ فرق مي‌گذارد، مي‌گويد اگر عمل خير باشد جاي اين عمل عندالله است و چون عمل از عامل جدا نيست عامل هم جايگاهش عندالله است. لذا تعبيري كه از مؤمنان مي‌شود اين است كه اينها نزد خدا قدم صدق دارند، نزد خدا قعود صدق دارند؛ هم قدم صدق در سوره «يونس» آمده است، هم قعود صدق در سوره «قمر» آمده است كه ﴿إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ﴾ . اين طايفه از آيات كه دلالت مي‌كند انسان متن عمل خود را نزد خدا مي‌بيند.

سوم؛ پيوند و همراهی عمل با عامل

طايفه ثالثه آياتي‌اند كه دلالت مي‌كنند به اينكه انسان عمل را به همراه خود مي‌آورد و مي‌فهمد كه همراهان او چه كساني‌اند و چه چيزي‌اند... يعني انسان همه آنچه كه به همراه خود احضار كرده است مي‌فهمد. معلوم مي‌شود انسان يك قافله‌اي را به همراه خود مي‌برد؛ منتها اينها بسته‌اند، انسان هم ناسي است و غافل؛ نه آنها باز شده‌اند و نه انسان هشيار است، روز قيامت هم انسان هشيار مي‌شود (غفلت برداشته مي‌شود) و هم آن بسته‌ها باز مي‌شوند كه ﴿يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَاباً يَلْقَاهُ مَنشُوراً﴾ ... وقتي خداي سبحان آن خاطرات و عقايد و اخلاق و اعمال را باز بكند: ﴿يَلْقَاهُ مَنشُوراً﴾ انسان آن روز تعجب مي‌كند كه ﴿يَاوَيْلَتَنَا مَالِ هذَا الْكِتَابِ لاَ يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلاَ كَبِيرَةً إِلاّ أَحْصَاهَا﴾ . بنابراين در آن روز هم انسان هشيار مي‌شود [كه] ﴿فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ﴾ و هم آن بسته‌ها باز مي‌شود كه ﴿يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَاباً يَلْقَاهُ مَنشُوراً﴾، لذا در اين كريمه 14سوره «تكوير» فرمود: ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾. و در همين مضمون كه «انسان آنچه را احضار كرده است مي‌بيند» آيات ديگري است، گاهي با اين لسان گاهي با لسان ديگر.

چهارم؛ دريافت كامل عين عمل در قيامت

طايفه رابعه آياتي‌اند كه دلالت مي‌كنند بر اينكه انسان هر چه انجام داده است به عين آن توفيه مي‌شود (كه لسان، لسانِ توفيه است): ﴿َوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ﴾ يا ﴿تُوَفَّي كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ﴾ و مانند آن كه به عنوان يك سلسله از آيات در بحثهاي قبل گذشت.

پنجم؛ چشيدن و تجربه عين عمل در قيامت

طايفه خامسه آياتي‌اند كه دلالت مي‌كنند به اينكه هر كسي عين آنچه كه انجام داد آن را مي‌آزمايد؛ مثل اينكه انسان وقتي غذايي را طبخ كرد دست‌پخت خود را مي‌چشد و مي‌آزمايد؛ يك كشاورز وقتي درخت را به ثمر رساند ميوه باغش را مي‌آزمايد. در قيامت انسان عمل خودش را مي‌چشد مي‌بيند تلخ است، آن روز است كه دادش درمي‌آيد؛ يا مي‌چشد مي‌بيند شيرين است، آن روز است كه لذت مي‌برد. آيه سي‌ام سوره مباركه«يونس»، اين است: ﴿هُنَالِكَ تَبْلُوا كُلُّ نَفْسٍ مَا أَسْلَفَتْ﴾؛ هرچه كه قبلاً در سلف گذراند الآن امتحان مي‌كند، همان را مي‌آزمايد؛ هماني كه در دنيا شيرين بود الآن مي‌سوزاند، چون «حفت النار بالشهوات» و هماني كه در دنيا تلخ بود الآن لذت‌بخش است، چون «حفت الجنة بالمكاره».

ششم؛ جزا نفس كار و متن عمل

طايفه ششم آياتي‌اند كه دلالت مي‌كنند بر اينكه جزا نفس عمل است ـ آن آيات فراوان است كه در بحثهاي روزهاي قبل ملاحظه فرموديد؛ ـ گاهي به صورت حصر كه ﴿هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ يا ﴿إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ ، گاهي بدون حصر كه اين جزا كارِ خود شماست، جزا وفاقِ كارِ شماست و مانند آن.

هفتم؛ كيفيت و چگونگي ارائه عمل به انسان

طايفه سابعه آياتي‌اند كه دلالت مي‌كنند بر اينكه خدا چگونه عمل را به انسان نشان مي‌دهد؛ يعني اينكه فرمود: هر كسي عمل خود را مي‌بيند (حاضر مي‌بيند) مزه آن را مي‌چشد، عين آن توفيه مي‌شود، عين آن جزاي اوست، عين آن به همراه اوست، چگونه و به چه صورتي درمي‌آيد كه هم جزاست هم همراه است و هم يا بدمزه است يا خوشمزه است و مانند آن؟ اينها را در سوره مباركه «سبأ» و همين آيه محل بحث بيان فرمود... آيه 33 سوره «سبأ» اين‌چنين بود: ﴿وَجَعَلْنَا الأغْلاَلَ فِي أَعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاّ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ يعني اگر جزا عين عمل است و هر كسي عمل خود را مي‌‌بيند؛ نه يعني آن صورت دنيايي عمل را مي‌بيند، وگرنه مي‌شود دنيا (ديگر آخرت و قيامت نخواهد بود)؛ مثلاً اگر كسي رشوه خورد اين‌چنين نيست كه در قيامت ببيند كه باز همان مال است و پرونده‌سازي است و رشا و ارتشاست، بلكه آن عمل به حقيقتي درمي‌آيد كه انسان هيچ ترديدي ندارد، اين همان است. در اين كريمه فرمود: ما غل را در گردن كافران مي‌گذاريم و هرگز جزا غير عمل نيست يعني اين عمل به صورت غل گردن‌گير درمي‌آيد (حقيقتِ عمل اين است): ﴿وَجَعَلْنَا الأغْلاَلَ فِي أَعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاّ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ ....

در همين آيه محل بحث(166 تا 167 بقره) كه فرمود: ما تبعيت دروغين زمامداران باطل را به صورت تبرّي حسرت‌آميز درمي‌آوريم، آنگاه فرمود: ﴿كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ﴾. يعني اگر يك جاي قرآن آمده است كه ﴿يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتاً لِيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ﴾ ، نحوه ارائه را هم در سوره «بقره» بيان كرد فرمود: ما عمل را اين‌چنين نشان مي‌دهيم؛ يعني تبعيّت كاذب به صورت تبرّي صادق ظهور مي‌كند و مسرّت كاذب به صورت حسرت صادق ظهور مي‌كند. ﴿كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ﴾ كه يا اين ﴿حَسَرَاتٍ﴾ حال است يا غير حال، در هر دو صورت نشانه آن است كه مسرّت باطل تحسّر صادق است، عين عمل به صورت حسرت درمي‌آيد...

هشتم ؛ ظاهر و باطن داشتن عمل

طايفه هشتم بازگوكننده آن است كه عمل يك ظاهري دارد و يك باطني كه انسان با انس به اين طايفه هشتم از آيات، زمينه انس با مسأله تجسم اعمال در او فراهم مي‌شود... [از نمونه های این آیات] آيه 10سوره مباركه «نساء» است كه فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَيٰ ظُلْماً إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيراً﴾ يعني باطن اكل مال مردم آتش است؛ نه مال يتيم آتش باشد (غصب آتش است)، وگرنه آن مال را خود يتيم مي‌خورد، چون كسب حلال براي اوست اين نور خواهد بود و همين مال را وقتي غاصب در كنار سفره مغصوب‌منه مي‌خورد مي‌شود نار، اين «حرام» است كه نار است.

نهم؛ صيرورت انسان تبهكار به صورت مواد سوخت و سوز دوزخ

طايفه نهم آياتي‌اند كه دلالت مي‌كنند وقتي ظلم ملكه شد (برای آدم)، آتش برای آدم ملكه شد، خود انسان مي‌شود مواد سوخت و سوز و اگر خيلي در اين راه كهنه‌كار باشد خودش مي‌شود مواد آتش‌زا. بين هيزم و كبريتي كه آتش‌زاست فرق است؛ بعضيها هستند كه ستم و گناه براي آنها آن‌ چنان رسمي شد كه خود مواد سوخت و سوز جهنم‌اند؛ يعني هيزم جهنم‌اند، بعضی‌ها از اين مرحله هم تنزل كردند به دَرَك، دَرَكه و مرحله نازل‌تر رفتند خودشان شدند مواد آتش‌زا.

اينها كه در كفر و نفاق جزء مواد سوخت و سوزند، از اينها در سوره مباركه «جن» ياد كرده است كه فرمود: ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ آنها كه قاسط‌اند (اهل قَسط‌اند) ـ قَسط يعني جور و ظلم، اهل قِسط نيستند كه سهم ديگران را بدهند و بشوند مقسِط و محبوب خدا كه ﴿إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾ بلكه اهل قَسط‌اند و سهم ديگران را هم مي‌برند ـ اينها كه قاسطين‌اند (اهل قَسط‌اند)؛ نه اهل قِسط، اينها هيزم جهنم‌اند: ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ ، و كساني كه از اين مرحله تنزل بيشتري كرده‌اند خودشان مي‌شوند مواد منفجر؛ فرمود: ﴿فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ . وقود اين مواد منفجر را مي‌گويند، آن كبريت را مي‌گويند وقود (يعني آتش‌زا، ما توقد به النار). در سابق اين سنگهاي چقماق و چخماخ را مي‌گفتند وقود، الآن اين كبريت را مي‌گويند وقود، اين مواد منفجره را مي‌گويند وقود كه «توقد به النار». اينگونه افراد كه مواد آتش‌زاي جهنم‌اند (اينها) گنهكاران عادي نيستند و ظالمين متعارف هم نيستند، آنها كه مواد آتش‌زاي جهنم‌اند آنها را هم قرآن كريم مشخص كرد؛ فرمود: ﴿كَدَأْبِ آلَ‌فِرْعَوْنَ﴾...

دهم؛ حشر عامل برابر صورت باطنی عمل

طايفه دهم آياتي‌اند كه از آنها به كمك نقل، (حديث شريف)، استفاده مي‌شود كه عمل نه تنها به صورت جزا در مي‌آيد، بلكه آن قدر قوي است كه عامل را هم به صورت خود مصوّر مي‌كند (كه عامل به صورت عمل در مي‌آيد)؛ يعني اگر كسي طمعكار و آزمند بود؛ نه تنها اين آز و حرص او به صورت نار ظهور مي‌كند، بلكه خود اين انسان حريص و آزمند هم به صورت مور در مي‌آيد؛ اگر كسي بددهن و گزنده و امثال ذلك بود؛ نه تنها اين گزِش به صورت شعله ظهور مي‌كند، بلكه خود او به صورت عقرب در مي‌آيد...

منبع: مهر

انتهای پیام/ ز.ح
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: