سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

تناقض بزرگ واشنگتن در خاورمیانه

تا زمانی که باراک اوباما عربستان‌سعودی را ملزم به دمکراسی نکند، نمی‌تواند مدعی پشتیبانی از انقلاب در کشورهای عربی باشد.
کد خبر: ۵۲۱۸۰
۱۲:۰۰ - ۲۸ بهمن ۱۳۹۱
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از همشهری، مارک لینچ، استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل دانشگاه جورج‌واشنگتن، چندی پیش به ریاض سفر کرد. شاهزاده ترکی‌الفیصل که رئیس سازمان اطلاعات عربستان و سفیر این کشور در آمریکا بوده، او را در یک کارگاه آموزشی خصوصی به حاضران معرفی کرد. او به این منظور قسمت‌هایی از مقالات لینچ را برای آنها خواند: بحرین بی‌دغدغه مجازات، معترضان را سرکوب می‌کند ، اوباما برای مقابله با ایران به پادشاهی‌ها و امیرنشین‌های عرب خلیج‌فارس اتکا کرده، درنتیجه نمی‌تواند آنها را برای اصلاحات تحت فشار گذاشته و از دخالتشان در بحرین جلوگیری کند. ترکی‌الفیصل پس از آن، مودبانه اما صریح گفت: این عبارات در خلیج [فارس] پذیرفته شده نیست.

نظرات سعودی‌ها درخصوص بحرین کاملا مخالف با نظرات مارک‌لینچ بود. آنها معتقد بودند که اعتراضات بحرین مسالمت‌آمیز نبوده و از سوی ایران حمایت می‌شود. آنها می‌گفتند که هدف این خیزش براندازی است، بنابراین برای استقرار نظم باید آن را سرکوب کرد. البته افرادی هم بودند که دست‌کم در جلسات خصوصی توجیه‌ناپذیری سرکوب معترضان را می‌پذیرفتند. از نظر آنها، حتی رابطه احتمالی معترضان با ایران، شکنجه و بازداشت نامحدود آنها را توجیه نمی‌کند. این دسته از افراد معتقد بودند که بدون یک ابتکار نو و جدی سیاسی نمی‌توان به برقراری ثبات امید داشت.

اختلاف عقیده عمیق لینچ و سعودی‌ها در سطحی گسترده‌تر، شکاف بین واشنگتن و ریاض را درخصوص نظم منطقه نشان می‌دهد. موضع خصمانه عربستان نسبت به خیزش‌های تونس و مصر و تلاش‌های هدفمند آن در جهت عدم‌تغییر در کشورهای عربی خلیج‌فارس و حکومت‌های پادشاهی در سراسر منطقه، برخلاف هدف صریح آمریکا درخصوص ترویج اصلاحات است.

همچنین حمایت آل‌سعود از سرکوب جنبش مردم بحرین و تأیید حکومت سرکش این کشور اعتماد آمریکا را به عربستان متزلزل کرده است. سیاست‌های داخلی آل‌سعود، از حقوق زنان و رفتار با اقلیت شیعه گرفته تا فقدان دمکراسی و سرکوب عموم مردم به روشنی مغایر با دیدگاه‌های لیبرال است. علاوه بر این موارد، اگر دولت اوباما برای مذاکره با ایران بر سر برنامه‌های هسته‌ای آن کشور جدیت نشان دهد ریاض دیگر آن متحد همیشگی نخواهد بود.

راهبرد خاورمیانه‌ای آمریکا هم اختلافات آمریکا و عربستان را تأیید می‌کند. این راهبرد مبتنی بر کاهش نیروی نظامی، استفاده از ابزار سیاسی و تعهد به اصلاحات سیاسی و توسعه مردم‌سالاری است. اتحاد آمریکا و عربستان بزرگ‌ترین تناقض این کشور درخصوص ادعای الهام‌بخشی به مردم منطقه برای تغییر است.

این روند باعث شده نظمی منطقه‌ای نهادینه شود که حفظ آن در بلندمدت هزینه‌بر شده و با اصول آمریکا در تضاد خواهد بود. از همین رو، بعضی از تحلیل‌گران آمریکایی همچون توبی جونز خواستار تجدید نظر اساسی در اتحاد آمریکا و عربستان شده‌اند. او با استدلالی متقاعدکننده می‌گوید: اصرار واشنگتن بر حفظ وضع موجود در خلیج‌فارس ضربه‌های زیادی به فعالان منطقه وارد کرده است. آمریکا به حکومت‌های خلیج‌فارس جرأت بدرفتاری داده است.

این حکومت‌ها هم به نوبه ‌خود از رقابت‌های ژئوپلیتیک برای تحکیم قدرت داخلی‌شان بهره برده‌اند. اما این تجدید نظر به چه صورت خواهد بود؟ آمریکا باید این چرخه شرورانه را شناسایی کرده و آن را قطع کند. این سخن به آن معنا نیست که آمریکا باید موضع راهبردی خود را در خلیج‌فارس یک‌شبه رها کند بلکه باید در ترویج اصلاحات صریح‌تر بوده و از سیاست یک بام و دو هوا درخصوص حقوق بشر بپرهیزد. هم‌اکنون زمان آن رسیده است که واشنگتن بیندیشد چگونه می‌تواند ضرورت راهبردی کاهش حضور نظامی خود را در منطقه به اهرم فشاری بر متحدانش برای اصلاحات تبدیل کند. اجرای راهکارهای یادشده و تداوم گفت‌وگو با سعودی‌ها، از خاندان سلطنتی گرفته تا همه اقشار جامعه باعث انسجام راهبرد منطقه‌ای آمریکا خواهد شد.

به عقیده مارک لینچ، عربستان سعودی آماده انقلاب نیست. حتی مصمم‌ترین اصلاح‌طلبان عربستان انتظار دارند که تغییرات اساسی در بلندمدت روی دهد (بعضی‌ها به سه تا پنج سال اشاره می‌کنند و بعضی دیگر به پنج تا 10سال). اما انقلاب‌های صورت‌گرفته انتظارها را بالا برده است. البته تغییراتی که تا به حال در این کشور رخ داده مانند اعتراضات خشونت‌آمیز در استان شرقی، توجه به حقوق زنان، تلاش در جهت رعایت حقوق بشر و رشد چشمگیر بحث‌های اینترنتی واقعا قابل توجه بوده است. عقل سلیم حکم می‌کند کشوری با چنین جمعیت جوان و به‌هم‌پیوسته از طریق شبکه‌های مجازی، نظامی را که شفاف، پاسخگو و عدالت‌محور نیست تا ابد تحمل نخواهد کرد.

اگرچه عربستان سعودی تا به حال تقاضاهای تغییر سیاسی را با تمسک به سرکوب و امتیازدهی مهار کرده اما باید گفت که این کشور به‌شدت تحت‌تأثیر انقلاب‌های منطقه قرار گرفته است. مشکلات متعدد اقتصادی و ساختاری و همچنین فساد حاکم، مردم را خشمگین ساخته است. فعالان شیعه در استان شرقی، جوانان و مدافعان حقوق زنان و حقوق بشر در ریاض همگی، تحولات تونس و مصر را زمینه‌ساز بسیج مردمی می‌دانند.

ارتباط بین سرکوب مردم عربستان و سیاست‌های منطقه‌ای این کشور روشن به‌نظر می‌رسد. به‌عبارت دیگر، سرکوب اصلاح‌طلبان عربستانی و بذل‌و‌بخشش‌های کلان حکومت به مردم بیانگر علت پشتیبانی این کشور از کشورهای عربی خلیج‌فارس و پادشاهی‌های اردن و مراکش است.

عربستان امروز یادآور مصر2004 است. مردم عربستان همانند مصر آن زمان به سرعت در حال تغییر هستند؛ آنها در عرصه رسمی سیاست مجالی برای بیان خواسته‌هایشان نمی‌یابند. هرچند چنین مقایسه‌هایی دارای مشکلاتی عدیده است اما نمی‌توان از آن خودداری کرد. شبکه‌های اجتماعی در عربستان طبقه‌ای را پدید آورده که می‌توان آن را عموم جامعه خواند؛ طبقه‌ای که پیش از این در این کشور معنایی نداشت. این ادعاها در کشوری که فضایی فوق‌العاده بسته بر رسانه‌ها حکم‌فرماست اما شبکه‌های اجتماعی بسیار پرکاربرد هستند درست به‌نظر می‌رسد (بیشترین کاربران یو تیوب در جهان و بیشترین کاربران توییتر در خاورمیانه، عربستانی هستند).

اما چرا اوضاع در عربستان اینگونه است؟ مردم عربستان مایل هستند با فراغ بال در مورد مسائل حساس و بحث‌برانگیز به گفت‌وگو بپردازند و شبکه‌های اجتماعی چنین فرصتی را برای آنها مهیا می‌کنند. در مقابل، عرصه رسمی سیاست فقط به ناامیدی آنها منجر شده و نمی‌توان از آن انتظار تغییرات سیاسی را داشت. آنچه شبکه‌های اجتماعی را در عربستان اینچنین محبوب ساخته صرف افشای اسرار خاندان آل‌سعود نیست بلکه این حقیقت است که مردم می‌توانند در آنها آزادانه به بحث در مورد هر موضوعی بپردازند.

 جالب آنکه آن‌دسته از اعضای خاندان سلطنتی که شجاعت پیوستن به این بحث‌ها را دارند خیلی راحت به سخره گرفته می‌شوند. از همین رو است که مقامات عربستانی اخیرا اجازه داده‌اند از رادیو و تلویزیون این کشور گفت‌وگوهای سیاسی نسبتا مستقل پخش شود چون آنها از گفت‌وگوهای به‌شدت انتقادی رایج در توییتر آگاهند.

البته تا‌کنون اعتراضات مجازی جز در شرق کشور به خیابان‌ها سرازیر نشده است؛ هر چند اعتراضات این قسمت از کشور دربرابر تبعیض برنامه‌ریزی شده نسبت به شیعیان همیشگی و جدی بوده است. مقامات عربستان مدعی هستند که شیعیان این کشور از ایران و بحرین الهام می‌گیرند؛ ادعایی که شیعیان آن را رد می‌کنند. آنها در عوض می‌گویند که تحت‌تأثیر وقایع تونس و مصر بوده و فارغ از تعصبات مذهبی، خواهان قانون اساسی و برابری شهروندی هستند.

 اعتراضات خیابانی شیعیان به‌خاطر تبلیغات مذهبی حکومت در داخل و خارج، تا به حال به مناطق سنی‌نشین سرایت نکرده است، با وجود این، حکومت از روی ضعف به سرکوب اصلاح‌طلبانی می‌پردازد که خواهان پاسخگویی دولت، آزادی زندانیان سیاسی و استقرار قانون اساسی هستند. حبس ترکی‌الحمد آزادی‌خواه به‌خاطر اظهاراتش در توییتر و همچنین زندانی‌ساختن جوانان به‌خاطر یادداشت‌هایشان در فیس‌بوک، نمونه‌هایی از این دست بوده و عدم‌اطمینان حکومت را به‌خودش نشان می‌دهد. حکومت عربستان قادر نیست این تغییر ناگهانی را که به مردم فرصت بحث و مناظره داده، مدیریت کند.

با این اوصاف، ایالات متحده در قبال این عربستان در حال تغییر چه باید بکند؟ البته وابستگی شدید آمریکا به نفت عربستان، نقش کلیدی ریاض در برقراری امنیت کنونی و هزینه‌های پیشگیری یک راهبرد جدید را نمی‌توان از نظر دور داشت. متحدان باید به اصولی مشترک عقیده داشته باشند و از تغییر ناگهانی سیاست‌ها و تکروی‌ها بپرهیزند. آمریکا هم نمی‌تواند بدون توجه به تناقضی که هر روز در سیاست‌هایش بیشتر نمودار می‌شود به راهش ادامه دهد. این کشور دست‌کم باید از پذیرش یا حمایت وضع موجود خودداری کرده و در مقابل، به معترضان و اصلاح‌طلبان سعودی توجه بیشتری کند.

 برای مثال، اوباما اخیرا با وزیر کشور جدید عربستان، محمد بن‌نایف، دیدار کرده است. بن‌نایف درمیان مردم عربستان به‌عنوان نماد سرکوب و دشمن مردم‌سالاری شناخته می‌شود که در نتیجه به‌خوبی می‌توان تناقض آمریکا را در سیاست‌هایش دید.

حال آیا واشنگتن می‌تواند به حکومت عربستان فشار بیاورد؟ شاید. محمد فهد القحطانی از مدافعان برجسته حقوق بشر در عربستان است. او یک روز پس از بازجویی به‌خاطر اتهامات متعدد و نامربوط گفت که آمریکا خیلی فوری باید از صداهای در حال ظهور پشتیبانی کند. به گمان قحطانی و افرادی از این دست، اوباما می‌تواند کمک شایان‌توجهی به اصلاح‌طلبان جدید بکند و اینکه تعامل آمریکا با این اصلاح‌طلبان سرانجام به نفع واشنگتن و حتی عربستان تمام خواهد شد.

اخیرا ملک عبدالله 30زن را به نمایندگی در مجلس مشورتی عربستان منصوب کرده است. اگرچه خیلی‌ها این اقدامات را نمایشی می‌دانند اما افرادی هم پیدا می‌شوند که نسبت به آن نظر مثبت دارند. برای مثال، یکی از فعالان حقوق زنان معتقد است که این اقدام به لحاظ نمادین مهم است و آنها را قادر می‌سازد تا مسائل زنان را به دستور کار مجلس مشورتی وارد کنند.

این فعال حقوق زنان این اقدام را نمونه‌ای مثبت از فشار آمریکا می‌داند. سعودی‌ها انتصاب این زنان را برای جلب رضایت آمریکا دانسته و آن را شورای هیلاری کلینتون می‌خوانند. هرچند تغییر بلافاصله رخ نخواهد داد اما اوباما باید از محاکمه اصلاح‌طلبان آزادی‌خواه به صراحت انتقاد کرده و همان معیارهای آزادی بیان را که در سایر کشورهای منطقه ترویج می‌کند در مورد عربستان هم به‌کار بندد.

اوباما در مراسم تحلیف دور دوم ریاست‌جمهوری‌اش دوباره اعلام کرد: ما از آسیا تا آفریقا و از آمریکا تا خاورمیانه از مردم‌سالاری پشتیبانی می‌کنیم چون منافع و وجدانمان ما را مجبور می‌سازد از آزادی‌خواهان حمایت کنیم.اگر اوباما در این خصوص جدی است و واقعا می‌خواهد نظمی جدید را در منطقه با تکیه بر متحدان دمکراتیک ایجاد کند آنگاه دیگر نباید عربستان‌سعودی را استثنا قرار دهد. او باید از خواسته‌های همه شهروندان عرب مبنی بر شفافیت، پاسخگویی و چندصدایی، حتی در مواردی حساس همچون عربستان و بحرین، حمایت کند.

انتهای خبر/ ز.ح
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: