SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
به گزارش «شیعه نیوز» به نقل ازفارس، اندیشکده «واشنگتن» در مطلبی به قلم «سونر جاگاپتای»، نویسنده ترک تبار در تحلیل موقعیت ترکیه در میان مسلمانان مینویسد:
* دوری ترکیه از اروپا باعث ترمیم وجهاش نزد ملتهای عرب میشود
هیچ یک از نتایج این تحلیل نمیگوید که ترکیه نباید به پیشرفت دموکراسی در کشورهای متاثر از بهار عربی کمک کند. اما باز هم تاکید میکنم که این کمکها بستگی دارد به این که آنکارا چگونه نقشی بازی خواهد کرد و آیا واشنگتن و دوستان اروپایی ترکیه، گامهای موثری در این راه خواهند برداشت یا خیر.
برای شروع، ترکیه موقعیت خوبی برای تعامل با کشورهای عربی دارد که بخشی از این امر بدان دلیل است که ترکیه دیگر آن کشور فقیری که زمانی ناامیدانه در پی پیوستن به اتحادیه اروپا بود نیست. طی دهه گذشته رشد اقتصادی کم نظیر ترکیه سبب شده است تا بتواند بحران اقتصادی که اروپا را درنوردید به سلامت از سر بگذراند (در این میان تنها فرانسه وضعیتی تقریبا مشابه ترکیه داشت) و مانند دیگر کشورهای خاورمیانه دچار شورش و خیزش مردمی نشود.
آینده اقتصادی روشن ترکیه در کنار سیاست خارجی تازه این کشور که «داووداوغلو» وزیر خارجه ترکیه معمار آن بوده است، ترکیه را قادر ساخته از اروپا رو به سوی خاورمیانه کرده و به دنبال تأثیرگذاری بیشتر در این منطقه باشد. پیوندهای حزب عدالت و توسعه با تاریخ زمان امپراطوری عثمانی در منطقه، باعث شده است تا این حزب به دنبال همگرایی با همسایگان خود باشد و قصد دارد چیزی همانند اتحادیه بنلوکس در دهه 1950 که کشورهای بلژیک، هلند و لوکزامبورگ عضو آن بودند، تشکیل دهد. به عنوان نمونه باید گفت که از 33 ماموریت جدید دیپلماتهای ترکیهای در دهه گذشته 18 مورد آنها در کشورهای مسلمان و آسیایی بوده است.
* سرمایهگذاری ترکیه روی نخبگان عرب
روابط تجاری در حال رشد ترکیه با کشورهای خاورمیانه، عموما به قیمت تنزل روابط این کشور با اروپا تمام شده است. این تغییر رویکرد همچنین به کمک رشد طبقه تجار محافظهکار اجتماعی حاصل شده است که در مرکز ترکیه ساکن هستند و قدرت را از تجارت با کشورهای فراسوی اروپا کسب کردهاند و ثروت خود را برای تعریف دوباره رویکرد سنتی ترکیه به سکولاریزم به کار میبرند.
علاوه بر این رویکرد حزب عدالت و توسعه به دین، با جایگزین کردن مفهوم مورد نظر اتاتورک از آزادی دینی با تعریفی ملایمتر از آزادی دینی در سکولاریزم، برای کشورهای محافظهکار عربی، جاذبه بیشتری دارد؛ چرا که بیشتر این کشورها خوانش فرانسوی از سکولاریزم را برابر با بیدینی و کفر میدانند.
در دهه گذشته ترکیه برای آنکه بتواند رهبر منطقهای شود، از قدرت نرم در کشورهای عربی بهره گرفته است. ترکیهایها اقدام به ایجاد شبکههای تجاری و دبیرستانهای دارای فنآوری روز در خاورمیانه و آسیای مرکزی کردند که توسط جنبش صوفیگرای متاثر از روحانی ترک «فتحالله گولن» اداره میشوند و هدف آنها آموزش فرهیختگان آینده عرب است.
البته تا زمان بهار عربی، نتیجه تمام این اقدامات تنها متوجه داخل بود، چرا که در واقع شرکای ترکیه در این اقدامات، مردم کشورهای همسایه نبودند، بلکه رژیمهای غیر دموکراتیک آنها بودند. هم اکنون ترکیه فرصتی بینظیر برای گسترش نفوذ خود در کشورهای تازه آزاد شده عربی دارد.
سوریه مثال خوبی است، درحالیکه آنکارا قصد برقراری ارتباط با مردم سوریه را داشت، رژیم اسد از روابط نزدیک خود با ترکیه که عضو ناتو است استفاده کرد و در حالیکه مردم خود را سرکوب میکرد برای خود مشروعیت میخرید. اما بهار عربی به این کابوس خاتمه داد، با اینکه بارها آنکارا از اسد خواست که دست از کشتار مردم خود بردارد، اما اسد توجهی به این درخواستها نکرد و نشان داد که نزدیکی حقیقیای میان سوریه و ترکیه رخ نداده است و آنکارا به اشتباه از نیروی نرم در برابر دمشق استفاده کرده است.
از آن زمان آنکارا، اسد را دشمن شماره یک منطقهای خود قلمداد کرده است و سیاست جدید آنکارا نسبت به کشورهای عربی خاورمیانه، عبارت است از ترغیب جهان به سرنگون کردن دیکتاتورها به نفع جنبشهای طرفدار دموکراسی، از مصر گرفته تا سوریه و لیبی. بدین ترتیب ترکیه شانس این را یافته است که در منطقه، دموکراسی را گسترش دهد و مدعی رهبری این منطقه شود.
* تشکیل کانون دموکراتیک، از روی مدل آلمانی آن
برای یافتن الگویی برای نقش ترکیه در جهان عرب باید نگاهی به نقش آلمان در انقلاب «گل میخک» پرتغال در سال 1974 بیاندازیم که دیکتاتوری چهل و هشت ساله این کشور را سرنگون کرد. خیزش مردمی در پرتغال به رهبری شماری از افسران ارتش صورت گرفت که سپس به آن جنبش زیرزمینی کمونیستی و تودههای مردمی پیوستند و در کمال تعجب رژیم نیز خیلی زود سرنگون شد.
پس از آن پرتغال که خود را با فقر و بیسوادی و میراث دیکتاتوری دست به گریبان میدید، متوجه شد که با دو گزینه مواجه اس:، حکومت نظامیان یا کمونیستها. البته هیچ یک از این دو رخ نداد و این امر به لطف تلاشهای دولت سوسیال دموکرات (SPD) وقت آلمان، که کمتر در مورد آن صحبت شده است و سازمان غیر دولتی Stiftungen که با احزاب سیاسی آلمان در ارتباط بود، حاصل شد. آنها گروههایی میانهرو در لیسبون ایجاد کردند و پس از آن یک اتفاق غیرمنتظره رخ داد، پرتغال تبدیل به یک دموکراسی لیبرال و شکوفا شد که کمی بعد به اتحادیه اروپا نیز پیوست.
از بسیاری جهات پرتغال دهه 1970 مشابه کشورهای عربی امروز است. پرتغال در آن سالها دارای سنتهای عمیق دموکراتیک یا طبقه متوسط بزرگ نبود. جنبش کمونیستی آن هم که شباهتهایی با اسلامگرایان امروز کشورهای عربی داشت، جنبشی نیرومند بود که قصد هدایت انقلاب را داشت و ارتش که پس از انقلاب، قدرت را در دست گرفته بود در موضع ضعف قرار داشت.
دولت سوسیال دموکرات آلمان که در دهه 1970 برای اولین بار دولت سوسیال دموکراتها را در «بن» تشکیل داد، به نوبه خود به عنوان یک نمونه معتبر از سوسیال دموکراسی، گزینهای مناسب برای جایگزینی کمونیستها در لیسبون به حساب میآمد و البته دولت آلمان این کار را کاملا به صورت عامدانه به شکل مخفیانه انجام داد. بدین منظور دولت آلمان در شهر «بادمونشترافل» آلمان حزب سوسیالیست پرتغال را بنیان گذارد. این حزب یک جنبش اجتماعی دموکراتیک بود که در پی رسیدن به یک پرتغال دموکراتیک و شکست کمونیستها در رسیدن به قدرت بود. همچنین در آگوست 1975 آلمان اقدام به سازماندهی کمیته همبستگی و دوستی برای دموکراسی و سوسیالیزم در پرتغال کرد.
در این کمیته که تحت رهبری صدراعظم آلمان «ویلی برانت» قرار داشت، سوسیال دموکراتهای برجسته اروپا مانند: «اولاف پالم» نخست وزیر سوئد و «برونو کرایسکی» صدراعظم اتریش عضو بودند. این کمیته تبدیل به سکویی شد که از آن سوسیال دموکراتها با حزب سوسیالیت پرتغال تبادل نظر میکردند و برای تحقق تغییرات دموکراتیک موفقیتآمیز در آن کشور استراتژی تدوین مینمودند. این کمیته همچنین تبدیل به بستری برای عضویت پرتغال در اتحادیه اروپا شد.
* عدالت توسعه مقلد دولت آلمان
موسسه غیر دولتی «استیفونگن» هم نقش مهمی بازی کرد. «فردریش ابرت استیفونگن» که ارتباطاتی با حزب سوسیال دموکرات داشت 10 تا 15 میلیون مارک آلمان به کارزار کارگران حزب سوسیالیست پرتغال کمک کرد و هزینه سفر رهبران حزب به پرتغال را نیز فراهم کرد و از حسابهای خود در بانکهای سوئد برای تسهیل انتقال پول استفاده مینمود. اقدامات استیفونگن که ارتباطاتی با احزاب لیبرال و محافظهکار آلمان نیز داشت سبب شد تا همتایان پرتغالی این احزاب نیز در پرتغال شکل گیرند.
در حال حاضر نیز حزب عدالت و توسعه، نقش حزب سوسیال دموکرات آلمان را بازی میکند و اولین حزب اسلامگرا و انتخاب شده به صورت دموکراتیک در ترکیه است و به همین خاطر میتواند گزینهای مناسب برای جایگزینی اسلام رادیکال کشورهای عربی باشد. اما اگر آنکارا میخواهد نقشی چون آلمان را بازی کند، نمی تواند این کار را تنها انجام دهد. درست همانطور که «بن» از آمریکا و دیگر دموکراسیها برای ساخت دموکراسی پرتغالی کمکهای مالی و سیاسی دریافت میکرد، ترکیه هم باید از غرب و دیگر کشورهای دموکراتیک اسلامی مانند اندونزی کمک بگیرد تا استیفونگن ترکیهای تشکیل شده و شباهت ترکیه به آلمان، تکمیل شود.
* خاطرات ناخوشایند اعراب از ترکیه
با توجه به اینکه ترکیه تا جنگ اول جهانی حاکم بر کشورهای عربی خاورمیانه بوده است، اکنون باید مراقب باشد که چه پیامی به کشورهای عربی میدهد. شاید بتوان گفت که عربها هم مانند ترکها مسلمان هستند، اما باید به خاطر داشت که ترکها صاحب امپراطوری بودند که اعراب بخشی از آنرا تشکیل میدادند و درحالیکه اعراب در پی رسیدن به دموکراسی هستند، دخالت کشوری که رفتاری نوامپریالیستی از خود نشان میدهد، میتواند سبب واکنش اعراب شود.
عربهای لیبرال و اسلامگرا هر دو اعتقاد دارند که ترکیه را با آغوش باز در خاورمیانه میپذیرند، البته به شرطی که قصد تسلط بر آنان را نداشته باشد. علاوه بر این مشکلات فراوانی برای پیاده کردن مدل ترکیهای در کشورهای عربی وجود دارد. در سپتامبر سال 2011 هنگامی که اردوغان وارد پایانه تازه فرودگاه قاهره شد (که شرکتهای ترکیهای آنرا ساختهاند) با استقبال میلیونها نفر روبهرو شد که توسط اخوانالمسلمین بسیج شده بودند. اما خیلی زود شادی میزبانان مهربان مصری، جایش را به نگرانی داد، وقتی اردوغان شروع به سخنرانی در اهمیت دولت سکولار کرد که میتواند آزادی مذهبی آورد و در این هنگام از واژه ترکی «laiklik» استفاده کرد، که به معنی سکولاریزم است و از فرانسه گرفته شده ولی در عربی به معنی «غیرمذهبی» ترجمه شده است. شاید بخشی از پیام اردوغان در فرایند ترجمه مخدوش شده باشد، اما این اتفاق نشان میدهد که نفوذ ترکیه در کشورهای محافظهکارتر با چه مشکلات فراوانی روبهرو است.
همچنین آنکارا با مشکلاتی در داخل دست به گریبان است که میتواند مانعی بر سر راه نفوذش در کشورهای متأثر از بهار عربی شود. اگر ترکیه به راستی قصد دارد که مهد دموکراسی خاورمیانه شود باید مثلا در قانون اساسی جدیدی که قرار است در ترکیه تهیه شود حقوق فردی بیشتری برای شهروندان خود قایل شود و از محدود کردن آزادیها از قبیل آزادی رسانهها دست بردارد.
ترکیه همچنین باید به دیدگاه «داووداوغلو» در مورد سیاست خارجی «بدون مسأله»، از جمله در مورد اسراییل، رو بیاورد. با این کار ترکیه حوادثی را که برای کشتی مرمره در سال 2010 افتاد، به دست فراموشی میسپارد و روابط خوب خود را با دولت یهود تجدید میکند و یاد میگیرد که با یونانیان قبرس همزیستی مسالمتآمیز داشته باشد.
ثبات نسبی ترکیه در زمانی که منطقه در آتش خیزش مردمی است، سبب شده است تا سرمایهها از سوی کشورهای کم ثباتتر منطقه مانند ایران، عراق، سوریه و لبنان به این کشور بیاید. در پایان باید گفت که ثبات سیاسی و پیوندهای منطقهای سرمایه ترکیه است و رشد اقتصادی آن به این دو بستگی دارد.
ترکیه زمانی در خیزشهای عربی نقش بازی خواهد کرد که تبدیل به الگویی از لیبرال دموکراسی شود و بتواند زمان در اختیار گذاشتن دانش و تجارب خود به کشورهای عربی، به صورت استراتژیک و هوشمندانه عمل کند.
انتهای خبر/ ز.ح