سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

فقهای شیعه رواج عرفان و تصوف را سبب هدم دین می‌دانستند

حجت الاسلام انصاریان
کد خبر: ۵۰۶۳۴
۲۲:۴۴ - ۱۹ دی ۱۳۹۱
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز :

به گزارش «شیعه نیوز»، گفتگویی که در زیر از نظر می گذرانید مصاحبه‌ نشریه معارف با استاد حجت الاسلام و المسلمین انصاریان پیرامون عرفان مصطلح و تصوف است که توجه شما را به این گفتگو جلب می کنیم.

همان‌گونه كه مستحضريد در مورد خاستگاه «عرفان اسلامي» نظريه‌هاي متعددي وجود دارد؛ نظر شما در اين‌باره چيست؟ نسبت عرفان با دين را چه مي‌دانيد؟

انصاریان: ابتدا بايد به اين حقيقت توجه كرد كه اگر منظور از عرفان، محصول فكري و نظري انديشمندان و اهل حال جوامع گوناگون و ملت‌ها و آيين‌هاي مختلف است، تقريباً همة آنان با اختلاف آيين‌هايشان بر اصول و بخش عمده‌اي از فروع آن اجماع دارند و به صورت دانشي نظري كه در حدي هم قابل عمل است درآمده و تحت عنوان عرفان ارائه شده، كه بخشي مبتني بر فطرت انسان‌هاست و اين منبع در همه ابناي بشر مشترك است و البته بخشي تحت تأثير فرهنگ‌هاي جوامع و يا حالات روحي و رواني اشخاص مي‌باشد و بنابر اين ارتباطي به اصل دين ندارد، ‌و دين از امضاي كامل آن امتناع دارد. اما اگر مقصود از عرفان، عشق سوزاني است كه از معرفت به اوصاف و كمالات و زيبايي بي‌نهايت حضرت رب‌العزة، از طريق قرآن و معارف اهل‌بيت(علیهم السلام) به ويژه دعاهايي چون كميل، عرفة سيدالشهدا(علیه السلام) و ابوحمزه ثمالي در قلب ظهور مي‌كند و موتوري براي حركت انسان به سوي لقاءالله و رضوان الهي است و عامل عمل به خواسته‌هاي حق و رنگ گرفتن از اخلاق الهي است، بايد گفت چنين عرفاني به منزله روح دين و صفاي آيين و مايه و پايه دينداري مي‌باشد.

يكي‌ از پرسش‌هاي جدي و دل‌مشغولي‌هاي انديشمندان بزرگ اسلامي، رابطة «عرفان و فلسفه» يا راه «دل و عقل» است؛ نظر شما در اين باره چيست؟ براي وصول انسان به حقيقت، كدام راه كفايت مي‌كند؟

انصاریان:‌ فلسفه در اصل دانشي بشري است كه بر پايه استدلال براي اثبات حقايق طبيعي و نظري بنا شده است؛ كه البته بسياري از امور مربوط به بخش طبيعي آن با پديد آمدن علوم جديد و ابزار نو،‌ از ميان رفته و باطل شده است. بخش علمي و معارفي فلسفه كه در پرورش ذهن و انديشه و در حد پخته شدن عقل باقي مانده، به نظر مي‌رسد رابطه‌اي با عرفان خالص ديني ندارد؛ اما بسياري از فلاسفه كوشيده‌اند فلسفه را با عرفان بشري آشتي داده و مكتبي فلسفي ـ عرفاني از آن بسازند و اصرار بر اين دارند كه آن راهي كه فلسفه براي اثبات موضوعي به كمك استدلال طي مي‌كند، همان راه را دل در صورتي كه از همه رذائل اخلاقي و شائبه‌ها پاك باشد، طي مي‌كند. فلسفه از طريق دليل، دل از طريق كشف و شهود، عمل مي‌كند؛ ولي جاي اين پرسش هست كه آيا دلي غير از دل انبيا و امامان معصوم(علیهم السلام) به عرصه كشف و شهود راه دارد يا نه؟ اگر دارد دل چه طايفه‌اي؟ و نمونة آن دلِ والا و پاك از هر عيب و نقص، دل كيست؟ با توجه به اين‌كه شاهد روشني بر اثبات كشف و شهودِ اهل دل، از طريق آيات قرآني و روايات اهل‌بيت(ع) در منظر ما وجود ندارد، ادعاهايي كه در اين زمينه در «فتوحات» محي‌الدين عربي و شرح «گلشن راز» شبستري و «صالحيه» ملاعلي گنابادي و امثال اين كتب مي‌بينيم را نمي‌توانيم بپذيريم. بنابر اين عرفان اصطلاحي نه عرفان ناب قرآن و اهل‌بيت(ع)، رابطه‌اي قوي و مستحكم با فلسفه ندارد؛ و به نظر مي‌رسد آشتي بين اين دو رشته، به زور و به دور از انصاف صورت گرفته است و آشتي عقلي و علمي به نظر نمي‌رسد.

نسبت «عرفان» با «تصوف» چيست؟ موضع افتراق و اشتراك آنها چيست و يا كجاست؟


انصاریان: اولاً با مطالعه دقيق در آثار متصوفه پيش و پس از اسلام، اموري به دست مي‌آيد كه دست كم برخي از آنها بر خلاف اصول دين خدا و بخشي از فروع اسلامي است؛ مانند: دوري از عمل‌گرايي و تن به راحت و استراحت سپردن، جدايي دين از سياست، مخالفت شديد با فقيهان مكتب اهل‌بيت (علیهم السلام)، صلح و سازش با همه پيروان مكتب‌ها و به عبارت ديگر صلح كلي بودن: چنان با نيك و بد سر كن كه بعد از مردنت عُرفي

مسلمانت به زمزم شويد و هندو بسوزاند

نزديكي به پادشاهان ستمگر و تأمين مخارج خانقاه‌ها از طريق شاه و درباريان و خوردن هرگونه مالي كه به صوفي هديه شود، تأويل عجيب و غريب آيات قرآن و روايات ـ از باب نمونه تفسير ابن‌عربي و تأويلات نجميه ـ، به جاي رويكرد به قرآن و اهل‌بيت(علیهم السلام) رويكرد شديد به شعر و شاعري و خيال‌پردازي، اباحه‌گري، ايجاد روح رخوت و سستي در امّت تحت عنوان رضا به قضاي الهي، بي‌تفاوت بودن به جنگ امت با ستمگران و نهايتاً بيهوده دانستن جنگ،‌ تهمت به پاكان و نيكان در اشعار و مقالات، انباشته شدن كتب صوفيه از مطالبي كه از مكتب‌هاي بودايي، هندويي، فلوطيني، فرفوريوسي، چيني و البته اندكي نيز از اسلام، و... .

موضوع افتراق تصوف با عرفان و اشتراكش با آن چندان قابل توجه نيست. هر دو مكتب در بعضي از امور مثل حال باطني با هم مشترك و در بعضي از امور مانند مبدأ پيدايش و برخي از قواعد از هم جداست. كتاب «عارف و صوفي» مرحوم حاج ميرزا جواد آقاتهراني، چندان تفاوتي بين عارف و صوفي قائل نيست، بلكه هر دو را يك مسلك با دو نام مي‌داند.

حضرت‌عالي نزاع دايم تاريخي فقهاء (اهل شريعت) با اهل معنا (اهل طريقت، به ويژه متصوفه) را چگونه تفسير مي‌كنيد؟

انصاریان: در مجموع با توجه به سير تصوف و عرفان و مسائل بيان شده در هر دو مكتب كه به اجمال در سه بخش قبل بيان شد، حق بودن نزاع فقها به ويژه فقهاي شيعه روشن مي‌شود؛ چرا كه نزاع فقها با عارفان اصطلاحي (نه عارفان حقيقي كه از مشرب عرفان ناب شيعي سيراب مي‌شوند) و متصوفه و به عبارت ديگر اهل طريقت، به اين علت بوده كه رواج اين مكتب را در امت سبب هدم دين و به حاشيه رانده شدن فقه و موجب خطر تأويل نادرست آيات و روايات مي‌دانستند و از اين وحشت داشتند كه مكتب اهل‌بيت(علیهم السلام) چون خود اهل‌بيت(علیهم السلام) از جامعه جدا شود و محبوس گشته،‌ امت از آن محروم شوند.

آيا كشف و شهود در عرفان اسلامي حجيت دارد؟ به عبارت ديگر نسبت خارق عادت و يا كرامت با حقيقت چيست؟ ملاك اثبات صحت و سقم تجربه‌هاي عرفاني چه مي‌باشد؟

انصاریان: اگر مراد از كشف و شهود در عرفان منتسب به اسلام همان باشد كه در «فتوحات» ابن‌عربي، «صالحيه» ملاعلي گنابادي و «گلشن‌راز» شبستري آمده، و مراد از خارق عادت آن باشد كه در «تذكره» عطار، «طبقات صوفيه»، «حلية‌الاولياء» ابونعيم، «تفسير روح‌البيان» و «كيمياي محبت» ضبط شده، بايد گفت: هيچ دليلي بر حقانيت كشف و شهود ادعا شده از قرآن و روايات نداريم. اما اگر مراد شهود قلبي انبيا و ائمه (علیهم السلام) و كرامات و خارق عادات آنان است، در صريح قرآن و روايات به عنوان حقيقت و كاري كه مصدِّق نبوت و امامت است، به صورت فراوان بيان شده است.

از نظر شما مؤلفه‌هاي عرفان و سلوك ناب اسلامي ـ شيعي چيست؟

انصاریان: عرفان شيعي، مركب از سه مقوله «معرفت»، «عشق به حق»، «وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»(بقره/165)، و «عمل و حركت» است؛ و سلوك عرفاني اسلامي شيعي با توجه به آيات و معارف حقّه نهايتاً عبارت است از: اجتناب از محرمات ظاهري و باطني «وَلا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ»(انعام/151)، تخلق به اخلاق حسنه و عمل بر اساس فقه اهل‌بيت(علیهم السلام)، كه جز اين سه مرحله گمراهي است، گرچه رنگ و لعاب ديني داشته باشد.

تحليل شما از موج معنويت‌گرايي نوپديد و عرفان‌هاي جديد در جهان چيست؟ آيا منشأ اين مسئله، احساس خلاء معنويت ناب و اصيل است و يا پروژه‌اي سياسي براي تحت تاثير قرار دادن اديان الهي مي‌باشد؟ به نظر شما بهترين راه مقابله با اين موج يا هدايت و مديريت آن در ايران اسلامي چيست؟

انصاریان: قطعاً موج معنويت‌گرايي در دنياي امروز معلول و محصول خلأ معنوي بشر است كه مكتب‌هاي مادي و الحادي در شرق و غرب سبب اين خلأ شده‌اند؛ اما سياست‌بازان جهاني و ملحدان به كار گرفته از طرف استعمارگران و استثمارچيان به شدت با پروژه‌هاي دين‌سازي و عرفان‌سازي جديد، پركردن اين خلأ را پي مي‌گيرند تا از رشد جهاني دين اسلام و مكتب ناب قرآن و اهل‌بيت(ع) جلوگيري كنند.

راه مقابله با اين خلأ معنوي رساندن پيام اسلام ناب با رسانه‌هاي صدا و سيما، مجلات، روزنامه‌ها و جذب نسل جديد به معارف ديني است؛ و به خصوص بايد از اين وسايل مدرن در شناساندن خطرات عرفان‌هاي كاذب به نسل كنوني كشور اقدام كرد. در اين زمينه نيز واجب و ضروري است مساجد و حسينيه‌ها را به هر شكل ممكن تبديل به حوزه بسيار پرجاذبه از نظر ساختمان و اموري چون كتابخانه و برنامه‌هاي جذاب مستمر سالانه به ويژه در اوقات فراغت نمود و به تقويت وعاظ درس‌خوانده در حوزه‌‌ها و مورد تأييد علمي مدارس ديني و عالمان واجد شرايط پرداخت و منابر و راديو و تلويزيون را از دست بي‌سوادان و بي‌هنران و آنان كه سخنراني‌هايشان مردم و نسل را دين‌گريز مي‌كنند گرفت و در اين زمينه به‌خاطر اسلام هيچ مماشاتي را روا نداشت. نيز لازم است جزواتي متين،‌ استوار، مستدل، كم‌حجم،‌ با جاذبة ادبي از طريق دانشگا‌ه‌ها، مدارس، ادارات، مساجد، در اختيار نسل جديد قرار داد و خطرات و دشمنان را به آنان شناساند.

تحليل شما از گسترش نشر و استقبال روزافزون از كتاب‌هاي شرح احوال عرفاء و اهل معنا در جامعه چيست؟ آثار مثبت و آسيب‌هاي محتمل اين امر را چه مي‌دانيد؟

انصاریان: سخنراني‌هاي ناب و صحيح حضرت امام خميني(ره) در اوايل پيروزي انقلاب و چند سال پس از آن در رابطه با معنويت و يا اشارات ايشان به مسائل عرفان، نسل ما را مجذوب عرفان نمود. بخشي از اين نسل بدون مراجعه به اهل فن و بدون مطالعه كتب پرمحتوا و نقاد، به مسائل روحي و عرفان‌گرا گرايش پيدا كرد، و به دنبال مباحث عرفاني و شرح حال عرفا رفت. گروهي از كساني كه در هر زمان با هر دست‌آويزي حريصانه براي پر كردن جيب خود از مال و منال دنيا و پول و ثروت در تكاپويند، از اين پديده معنوي سوء استفاده كرده و به نوشتن و فروختن اين‌گونه كتاب‌ها در شرح احوال اشخاص گذشته و معاصر پرداختند؛ كتاب‌هايي كه پر از داستان‌هاي غيرواقعي و كشف و كرامات ساختگي بوده است.

من ساليان طولاني با برخي از كساني كه اين‌گونه كتاب‌ها در بارة آنان نوشته شده است، مراوده و معاشرت داشتم، و با اين كه خود به شدت در طلبش بودم، اما آنچه اين بازرگانان ثروت نوشته‌اند، از آنان نديدم! كرامات اينان فقط در تقوا و عمل صالح فردي‌شان بود. هيچكدام به اندازة يك ميليونيوم خميني بزرگ نه با مردم بودند، نه براي دين و مردم در برابر استبداد و استعمار مبارزه كردند و نه كار چشم‌گيري براي مردم و دغدغه آنان انجام دادند؛ بلكه برخي از آنان جز عبادت فردي و حفظ شخصيت و آبروي خود كاري نداشتند! روي اين حساب من اكثر آن كتاب‌ها را چنان كه در منابر و مجالس خصوصي‌ام اعلام كرده‌ام، قبول ندارم. بنده آن كتاب‌ها را فقط وسيله ارتزاق و تخريب عقايد حقه مردم مي‌دانم. البته تنها كتابي كه در اين مورد سفارش به خواندنش دارم «فضيلت‌هاي فراموش شده» شرح حالات آخوند ملاعباس تربتي است كه اين كتاب، كتاب متين و درستي است و كرامات اخلاقي و عملي آخوند در آن به قلم فرزند دانشمند و روشنفكرش مرحوم راشد تربتي بيان شده و در تربيت و رشد طلاب و نسل انقلاب مؤثر است. ديگر كتاب‌ها جز اين‌كه نگاه مردم را از اهل‌بيت و كرامات آن عرشيان فرشين به ديگران معطوف نمايد، اثر ديگري ندارد و شايد بدون توجه مؤلفانش به همين خاطر نوشته شده باشد.

همان‌گونه كه اطلاع داريد علاوه بر درس اخلاق اسلامي در دانشگاه، يكي از دروس معارف اسلامي كه به شكل اختياري ارائه مي‌شود «درس عرفان عملي در اسلام» است. نظر شما در اين باره چيست؟ استاد اين درس چه ويژگي‌هايي بايد داشته باشد؟ آيا شما خود طرح مطالعاتي خاصي در اين باره پيشنهاد مي‌كنيد؟ لطفاً منابع اصيل عرفان اسلامي را براي استاد و دانشجو ـ به تفكيك سطح ـ برشماريد.

بنده اغلب جزواتي كه به عنوان معارف اسلامي تدريس مي‌شود را به عنوان معارف ناب قبول ندارم؛ زيرا آميخته‌اي از فلسفه و كلام است و براي دانشجويان، پيچيده و گاهي غير قابل درك و به صورت غيركاربردي و صرفاً تئوري است.‌ علاوه بر آن كه اين مباحث اخلاقي هم گاهي مخلوط با نقل شده‌هاي كتب يوناني شده است و بيشتر محتواي ادبي و انشايي دارد و از آيات قرآن و روايات در زمينة اخلاق، چنان كه بايد استفاده نشده است‌.

درس عرفان عملي اسلام، اگر صد در صد عرفان قرآني ـ اهل‌بيتي باشد، قابل قبول است. اين دروس بايد برگرفته از قرآن و مدرسه اهل‌بيت(علیهم السلام) و داراي نظمي خاص و بدون ابهام و پيچيدگي و براي دانشگاهيان بسيار جذاب باشد؛ و بايد اساتيدش با زبان حال آن را به دانشجويان انتقال دهند. اين در صورتي است كه اساتيد خودشان به حقايق ناب اخلاق و عرفان آراسته باشند تا دانشجو مصداق عملي آن درس‌ها را با چشم سر و ديده دل ببيند؛ بلكه از طريق استاد در گردونه اخلاق و عرفان قرار گيرند، و خود اسوه و سرمشق ديگران شوند.

كتاب‌هايي مانند «محجةالبيضاء» فيض كاشاني، «جامع‌السعادات» ملامهدي نراقي، مؤلفات ميرزا احمد آشتياني، «ادب فناي مقربان» آيت‌الله جوادي آملي، شرح دعاي كميل حقير، و از همه بهتر اگر بتوان تلفيقي از همه آنها به دست داد، را سفارش مي‌كنم. البته مؤسسه دارالعرفان با گردهم آوردن اساتيدي مؤمن و مخلص و محقق، در صدد تأليف دو نوع كتاب عرفاني است؛ يكي براي تدريس در لايه‌هاي مختلف دانشجويي و ديگري شرح حال عرفاي اصيل شيعي براي عموم.

همانگونه كه مي‌دانيد، در حال حاضر دروس معارف اسلامي در دانشگاه‌ها با رويكرد فلسفي ـ كلامي عرضه مي‌شود (به ويژه انديشه اسلامي1 و 2)؛ به نظر شما اين رويكرد و تمركز بر براهين فلسفي، چقدر مي‌تواند در تقويت ايمان و اعتقاد و جذب جوانان به دين و جلوگيري از دين‌گريزي آنها مؤثر باشد؟

انصاریان:‌ با وجود زحمات و خدمات پديد آورندگان، بنده انديشه اسلامي 1 و 2 را براي دانشجويان به عنوان انديشه اسلامي ناب نمي‌پسندم. از طريق منابر در شهرهاي مختلف، از برخي دانشجويان هم شنيده‌ام كه از آن كتاب‌ها گريزانند و فقط به خاطر به دست آوردن نمره آنها را مي‌خوانند! پس اثر چندان مطلوبي در حفظ ايمان و عقايد و جلوگيري از دين‌گريزي آنان ندارد. به نظر مي‌رسد اگر تفسير مختصري به اندازه همين كتاب‌ها و حجم آنها از آيات قرآن در زمينه حفظ ايمان و عقايد و جلوگيري از دين‌گريزي و نيز بخش‌هايي از نهج‌البلاغه و صحيفه سجاديه و روايات مربوطه به صورتي زيبا با عنوان‌بندي‌هاي جذاب و به شكلي منظم به عنوان انديشه اسلامي 1 و 2 و ديگر متون وابسته به اين رشته تدوين شود، چون هر سه از نور وحي و ولايت صادر شده، اثر فوق‌العاده‌اي بر مخاطب خود دارد و دل‌ها را آن چنان كه بايد منور مي‌كند و قدم‌ها را در مسير دين ثابت نگاه مي‌دارد و درس‌گريزي را علاج مي‌كند و دانشجويان را با اسلام ناب محمدي(ص)آشنا مي‌سازد. پس بايد هر چه زودتر اين كار انجام گيرد كه بسيار دير است.

انتهای خبر / پ . س
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۳۶
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۹۷
نظرات بینندگان
میلاد ص
۲۱:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۴/۳۱
بر عرفان وتصوف بی ارزش لعنت .لبیک یا حسن بن علی ایهاالعسکری
ناشناس
۱۵:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۱/۱۷
شما که نظرات را حوصله ندارید چاپ کنید چرا نظر میگیرید
مجنون
۱۴:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۱
ان الحسین مصباح الهدی والسفینه النجاه
ناشناس
۰۱:۱۹ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۶
هرچند برای این روحانی بزرگ احترام زیادی قایل هستم ولی همان طور که دوستان گفتند بهتر ایشان در مباحثی که در آن تخصص ندارند وارد نشود.
طهرانی
۱۰:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۸
بسم الله الرحمن الرحیم
ان شاء الله سایر پیامهایم در جواب این ناشناس گمراه، منتشر خواهد شد.
در اینجا به نمونه های دیگری از تصریحات بزرگان و فقهای اعلام، به کفر و شرک محی الدین عربی (لع) اشاره می شود.
به شرطی که باز بعضی بیسوادها - که از متن پیامشان پیداست که نه از علوم عقلی خبر دارند و نه از علوم نقلی، اظهار نکنند که این فرمایشات فقها برای عوام است!! که اگر چنین چیزی بگویند، نتیجه ای جز غوطه ور ماندنشان در جهل مرکب نخواهد داشت.
از جناب حاج سید صادق روحانی پرسیده شد:
1- نظر مبارک معظم له راجع به ابن عربی صاحب فتوحات و فصوص، از جهت تشیع یا عدم آن چیست؟
پاسخ جناب حاج سید صادق روحانی :
محی الدین بن عربی در کتاب فتوحات مکیه، خود را مستغنی از شناخت امام زمان می داند؛ خدا را عین همه ی اشیاء معرفی می کند!؛ و ولایت ظاهری و باطنی برای افرادی چون معاویه و متوکل (لع) قائل است؛ و به خود اجازه می دهد از انبیاء الهی امتحان توحید بگیرد و همه را مردود بداند!؛ و در عالم کشف و شهود ، شیعه را به صورت خنزیر ببیند و غیر اینها از مزخرفات ! هنوز درباره ی او شک و تردید دارید که سوال می کنید؟!
این عین عبارت حضرت اقای روحانی است.
ناشناس
۰۸:۴۲ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
چیزی که امروزه فلاسفه و عرفا را به بن بست رسانده است، ناتوانی در جواب دادن به پرسشهای فراوان و جدید است که نمونه ی آن، درماندگی فلاسفه از جواب دادن به اشکالات شاگردان مرحوم آیت... میرزا مهدی اصفهانی - اعلی الله مقامه الشریف - می باشد. لذا فلاسفه در عمل چاره ای جز فرار از مناظره ندارند و این یکی از جهاتیست که مطالب آنها صرفا تکرار ادعاهاست و فاقد هرگونه دلیل و پویایی می باشد. لذاست که نمی توانند از روشهای کهنه ی فلسفی در پاسخ دادن به سوالات و شبهات جدیدی که از داخل و خارج اسلام مطرح می شود استفاده کنند و در نتیجه از نعمت بزرگ «عقل» و «اندیشه ی صحیح» خود را محروم می کنند و اگرچه گاهی اسمش را عوض می کنند ، اما در نهایت همان مطالب مربوط به یونان باستان را به طور تقلیدی تحویل می دهند. و همین باعث شرمندگی اساتید و بزرگان آنها شده و اخیرا مضطرب شده و به فکر بعضی تجدید نظرها افتاده اند. لذا می بینیم که سعی می کنند مبانی جدید خود را از روی مبانی مرحوم آیت ا... میرزا مهدی اصفهانی (قدس سره) بازسازی کنند تا بتوانند خود را با شرایط امروز تطبیق دهند.
دوستان طرفدار فلسفه اگر می خواهند پاسخ دهند ، اول منصفانه تامل کنند و تعصب را کنار بگذارند و «صداقت» و «حقیقت» را فراموش نکنند.
مخالفین فلسفه نیز مراقب باشند که به بزرگان فلسفه ناسزا نگویند ، چون معلوم نیست شاید در اواخر عمر توبه کرده باشند چنانکه از بعضی مدارک بنظر می رسد...
مثلا درباره ی ملاصدرا ، از بعضی منابع به دست آمده که در اواخر عمر ، از تمام مبانی خود پشیمان شده و به طور کلی از همه ی آن برائت جسته است.

بحمد الله امروزه با بیدارسازی مراجع تقلید، بسیاری از فتنه های اهل تسنن، نصرانیت، فلسفه و عرفان و ...، خاموش شده است.
عزیزان دوستدار فلسفه! چرا قدری فکر نکنیم؟! چرا منطقی برخورد نکنیم؟! چرا از حقیقت فرار کنیم و سرمان را زیر برف فرو؟! چرا از فلسفه توبه نکنیم؟! چرا در همه ی مباحث چشم بسته عمل کنیم و خودمان را از نعمت عقل محروم نگه داریم؟!
امیدوارم این پیام، تاثیر عمیقی روی فلاسفه وارد کند.
مهدی
۲۳:۲۴ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۵
به نظر بنده هیچ دعوایی بین فقهاء و فلاسفه و عرفاء نیست زیرا همه اینها اصل بعضی از ادله عقلیه را قبول دارند ولی در فروعات عقلی را اختلاف نظر دارند و مسائل نقلی هم اختلاف در فهم روایات هست .... و اینکه فقهاء رواج عرفان را باعث هدم دین می دانستند درست است زیرا رواج این طور مطالب بین مردم زیان آور است این مسائل باید بین حوزوی ها باشد تا کسانی مثل سید علی آقا قاضی درست شوند تا با تذکراتی مرجعیت را راهنمایی کند و این رابطه مرجعیت و عرفا در طول تاریخ بود و هست ... لطفا ما کاسه داغتر از آش نشویم ... همه شما شیعه هستید و محب مولا خدانگهدارتان باشد
طهرانی
۰۹:۲۰ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۱
یک سوال :
چرا اساتید و بزرگان فلسفه، همیشه از مناظره با شاگردان مرحوم میرزا مهدی اصفهانی (قدس سره)، فرار می کنند؟!
این سوال کلیدیست که جویندگان حقیقت را به حقیقت رهنمون می سازد.
طهرانی
۰۹:۱۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۱
منتظر هستم که سایت محترم، ان شاء الله فتاوای مراجع عظام حضرات اقایان وحید ، سیستانی و سید صادق شیرازی و سید صادق روحانی در بطلان فلسفه و عرفان را که فرستاده ام قرار دهند.
همچنین بیانیه ی مراجع عظام تقلید که از مقام علمی مرحوم ایت ا... العظمی میرزا مهدی اصفهانی - که رکن فقه شیعه در قرن اخیر هستند -تجلیل کرده اند و ایشان را در زمینه های مختلف عالم دانسته اند.

علاقه مندان به این مباحث، به عنوان نمونه می توانند به مناظره ی اقای جوادی املی و حضرت اقای سیدان در بحث معاد مراجعه کنند تا به روشنی ببینند که حضرت اقای سیدان، چطور طرف را مغلوب کرد و تمام پایه های فلسفه را درهم شکست.
والسلام علی من اتبع الهدی
طهرانی
۰۸:۱۴ - ۱۳۹۲/۰۱/۳۱
در اینجا به سخنانی از مرحوم آیت ... مرعشی نجفی اشاره می شود که به وضوح کفر و شرک و الحاد افکار شیطانی امثال محی الدین عربی (لع) که بنام عارف یا صوفی مشهورند، را روشن فرموده اند:
مطلب ذیل ترجمه از کتاب شریف احقاق الحق جلد ۱، ص۱۸۲و۱۸۴و۱۸۵می باشد:
(( از نظر من مصیبت صوفیان برای اسلام، از بزرگترین مصایب است زیرا ارکان اسلام را منهدم ساخت و بنیان آن را تَرَک داد. پس از جستجوی عمیق و گردش در میدان های کلمات آنان و اطلاع از مطالب مخفی آنان و یافتن رازهای پوشیده آنان در پی دیدار با سران فرقه های تصوف، بر من روشن شد که این درد، از راهبان نصارا به دین اسلام سرایت کرده و گروهی از اهل سنت مانند: حسن بصری و شبلی و معروف و طاووس و زهری و جنید و دیگران آن را گرفتند، سپس از آنان به شیعه سرایت کرد تا اینکه کارشان بالا گرفت و پرچم هایشان برافراشته شده و به گونه ای که از اساس دین سنگی را روی سنگ دیگر باقی نگذاشتند. آنان نصوص کتاب و سنت را تاویل کردند و با احکام فطری عقلی مخالفت نمودند و به وحدت وجود و حتی موجود ملزم شدند و در عبادت وجهه گرفتند و بر اوراد آکنده از کفر و اباطیل که روسای آنها می ساختند، مداومت کردند...
جای تاسف است برای قومی، کسانی که قرآن شریف را ترک کنند و دعاهای صحیفه کامله سجادیه را که زبور آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین و سخنان موالی و سروران امامان علیهم السلام را و مشغول شوند با مثال کتاب مغربی و ...
طهرانی
۲۱:۳۶ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۷
در خاتمه به یک حدیث صحیح السند از حضرت امام باقر - سلام الله علیه- در این باره اشاره می شود که این روایت صحیحه، حجّت را تمام می کند و تنها راه نجات را بر همه روشن نموده است:
فی البحار عن البصائر بهذا السند الصحیح: سعد بن عبد الله عن احمد بن محمد بن عیسی عن الحسین بن سعید و العباس بن معروف عن حماد بن عیسی عن ربعی بن عبد الله عن الفضیل بن یسار قَال سمعت أَبا جعفر(علیه السلام) يقول: «كلّ ما لم يخرج من هذا البيت فهو باطل.»
بحارالأنوار، ج2، ص94؛ از : بصائرالدرجات، ص 511 .
و الحمد لله کما هو اهله و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
طهرانی
۲۱:۳۲ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۷
شایسته است مومنین ، در امور اعتقادی بسیار حساس باشند و از اینکه بعضی از مطالب باطل و فاسد مذکور، میان بعضی اقلیت ها رواج یافته، گول نخورند، و هموار ه به این روایت شریف متذکر باشند که معصوم فرمود:
بپرهیز از اینکه فردی غیر معصوم را نصب کنی و او در همه ی آنچه می گوید تصدیق کنی.

عمده ی آنچه در فلسفه به عنوان «عقل» یا «امور عقلی»، رایج شده، چیزی نیست جز اوهام و خیالاتِ شخصیِ یک اقلیّتِ فکری. به خلاف «عقل حقیقی» ، که «نور فطری» است و در روایات اهل بیت علیهم السلام ، به آن تذکر داده اند. اگر کسی اعتراض دارد می توانیم وارد خود مباحث شویم.
«عرفانِ رایج و تصوف» هم که به روشنی تبعیت از شیطان است چنانکه در روایات فراوان از اهل البیت (سلام الله علیهم) تصریح شده است. به خلاف «عرفان حقیقی» – که همان «معرفت» می باشد و از احادیث اهل بیت عصمت (علیهم السلام) حاصل می شود.
البته در نقد کردن و رد فلسفه و عرفان، لازم است متذکر باشیم که بعضی از کسانیکه در این روزگار، به فلسفه و عرفان آلوده شده اند، به هر حال از محبین اهل البیت (علیهم السلام) و مبغضین دشمنانشان هستند و لذا نباید در نقد آنها، بعضی از شخصیتهای مذهب را بیش از اندازه تخریب نمود، بلکه باید بیشتر، فکر و روش آنها را نقد نمود نه خودشان را.
البته شخصیتهایی چون «محی الدین عربی» یا مولوی – که بی تردید خارج از تشیع هستند- را واجب است که خودشان را هم تخریب کنیم.
والسلام علی من اتبع الهدی
طهرانی
۲۱:۲۷ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۷
در اینجا، متن کلام بنیان گذار نظام ایران که از اینکه زندگی خود را صرف فلسفه و عرفان ... کرده است، شدیدا پشیمان شده، آورده می شود. لازم به ذکر است که به نقل این کلمات، از نظر قانون یا... هیچ اشکالی وارد نیست ، چون عین عبارات خود اوست:
صحیفه نور : ج19 ، ص 20 : بنیان گذار نظام: اینجانب از روی جد ، نه تعارف معمولی، می گویم از عمر بر باد رفته ی خود در راه اشتباه و جهالت تاسّف دارم، و شما ای فرزندان برومند اسلام! ... مبادا خدای ناخواسته در آخر عمر که ضعف و پیری بر شما هجوم کرد، از کرده ها پشیمان و تاسّف بر ایّام جوانی بخورید، همچون نویسنده.
که در همین صفحات، آرزو کرده که کاش به جای اباطیل فلسفه و عرفان، به قرآن و عترت (علیهم السلام) رجوع می کرد.
این بیانات بنیان گذار نظام، درس عبرتیست برای همگان که به غیر از قرآن و عترت (علیهم السلام) رجوع نکنند.
این اعتراف، در روزنامه فیضیه ، شماره 258 نیز آمده است.
والسلام علی من اتّبع الهدی
طهرانی
۲۱:۲۳ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۷
روشن شد که فقهای عظام ، فلسفه و عرفان رایج را ، از افکار انحرافی و سبب گمراهی می دانند.
فقهای شیعه در طول تاریخ نیز همواره با فلسفه و عرفان مصطلح، مخالفت داشته اند و از آمیخته شدن آن با معارف وحیانی قرآن و عترت (علیهم السلام) نهی شدید می کرده اند. ذیلا نمونه هایی از مخالفت فقهای شیعه با فلسفه و عرفان رایج را فهرست وار اشاره می کنم :
1- هشام بن حکم : الفهرست شیخ طوسی : 258 و 783 - نیز رجال نجاشی 433.
2- فضل بن شاذان: رجال نجاشی 306 - الفهرست شیخ طوسی : 197 و 563.
3- ثقه الاسلام کلینی : کافی : 1 ، 106.
4- شیخ صدوق : کمال الدین: 3 .
5- علامه حلی : نهج الحق : 57 - تذکرۀ الفقاء : 9 ، 36 - شرح التجرید : 57.
6- شهید ثانی : منیه المرید : 158 و 381.
7- مقدس اردبیلی : حدیقۀ الشیعه : 2 : 754.
8- شیخ حر عاملی : الاثنی عشریه: 59 .
9- علامه مجلسی:بحار الانوار : 54 ، 278 .- همان : 57 ، 234.- همان : 59 : 202.- همان : 40 ، 173 .- حق الیقین : 567 .
10- فیض کاشانی : ر.ک : مستدرک سفینه البحار: علامه نمازی : 8 ، 299.
11- صاحب جواهر : ر.ک : مستدرک سفینه البحار ، 8 ، 297 - جواهر الکلام : 22 ، 59 .
12- سید ابوالحسن اصفهانی : رک : مستدرک سفینه البحار : 8 ، 299.
13- میرزا مهدی اصفهانی : ر.ک : مستدرک سفینه البحار: 10 ، 517.
14- شیخ علی نمازی شاهرودی : کتاب فلسفه و تصوف.
15- سید ابوالقاسم خوئی: البیان ، 406 - مصباح الفقاهه: 1 ، 364.
16- سید محسن حکیم: مستمسک : 1 ، 391 .
17- سید مرعشی نجفی : ملحقات احقاق الحق : 1 ، 183.
و دیگر فقهای مذهب حقه که برای حفظ دین حق و جلوگیری از ورود اباطیل و اوهام شخصیِ عده ای که به فیلسوف یا عارف مشهور شده اند، مجاهدت می کردند و با پاسخ های عقلی و حدیثی، شبهات فلسفه و عرفانِ اصطلاحی را جواب داده اند.
طهرانی
۲۱:۱۶ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۷
حضرت اقای صافی گلپایگانی:
از ایشان سوالاتی شده از جمله: 1. ...نظر مبارک در مورد فرقه ی صوفیه و مانند آن ها چیست؟... 2.اگر در کلام شیخ [انصاری] در مکاسب در مورد کتب ضلال ، نظری دارید، نفیاً و اثباتاً مرقوم فرمائید...
( مرحوم شیخ انصاری در بحث کتب ضاله، که فتوا به حرمت حفظ و نگهداری آنها می دهد، به عنوان مثال به کتب عرفا و فلاسفه اشاره کرده اند...)
پاسخ حضرت اقای صافی : جواب سوال اول: روش آنها [صوفیه و امثالشان] انحرافات زیاد دارد. والله العالم.
جواب سوال دوم: عبارت محکم و متین آن بزرگوار [:شیخ انصاری] اعلی الله مقامه این است : ان المراد بالضلال ما یکون باطلا فی نفسه...» معلوم است که این نظر، نظر هر فقیه با اطلاع از این کتب است و حد اقلی است که از ضلال و اضلال آنها به تعبیر بعض کتب بیان شده است. والله العالم.

حضرت اقای سید صادق روحانی:
از ایشان نیز مشابه سوالاتی که از حضرت اقای صافی شد، پرسیده شد.
پاسخ حضرت اقای سید صادق روحانی به سوال اول :بسمه جلت اسمائه:ائمه اطهار علیهم السلام و بتبع آنان علماء اعلام درباره این فرقه فرمایشاتی دارند – امام صادق علیه السلام در جواب سوال از صوفیه – می فرماید : «انهم اعدائنا فمن مال الیهم فهو منهم و یحشر معهم» [یعنی: آنها دشمن اهل بیت هستند، پس هر کس به آنها گرایش پیدا کند ، جزء آنها می شود و با آنها محشور خواهد شد]
جواب سوال دوم: بسمه جلت اسمائه ، فرمایشات شیخ انصاری صحیح است که فرموده حرامست حفظ کتب ضاله فی الجمله ...

متن استفتا و پاسخ مراجع مذکور، در فصلنامه نورالصادق اصفهان چاپ شده و دفاتر مراجع مذکور نیز تایید می کنند.
طهرانی
۲۱:۱۴ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۷
حضرت اقای سید صادق شیرازی (حفظه الله تعالی):
از ایشان سوال شد: ...با توجه به اینکه متون کتب فلاسفه و عرفا مانند فصوص الحکم و فتوحات محی الدین عربی (لع) و اسفار ملاصدرا دارای اشکالات زیاد و فاحشی می باشد، بطوریکه بعضا با ضروریات دین تباین کلی پیدا می کند... و فعلا نیز همین عقاید به مبتدیان تزریق می شود...، خواهشمند است برای آگاهی مردم و نجات آنها از انحرافات اعتقادی...بفرمائید...
پاسخ آیت...شیرازی: سلام علیکم.
بسمه تعالی
قرآن مجید ، رسول خدا و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام دستور اکید بر گرفت دانش های دینی از قرآن ، رسول و اهل بیت نموده و نهی شدید از گرفتن آن از غیر این سه منبع فرمودند و گرفتن از غیر آنان مساوی با انکار آنان [:قرآن ، رسول ، اهل بیت] است، لذا بر مؤمنین واجب است که اول دانشهای دینی خود مخصوصا اصول دین را با گرفتن از کتابهایی مانند «توحید مفضل» و «توحید» و نیز «معانی الاخبار» شیخ صدوق و «اصول کافی» محکم و استوار نموده و سپس برای واقف شدن بر اشتباهات متون فلسفی و مانند آن، به مطالعه ی آن بپردازند که آنگاه در اثر پشتوانه حدیثی اصول دین به خوبی می توانند اشتباهات را واقف گردند و حتی رد نمایند.
طهرانی
۲۱:۱۱ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۷
اینجا به نمونه هایی از بیان بعضی مراجع و بزرگان در باره فلسفه و عرفان اشاره ای اجمالی می شود:
از حضرت اقای سیستانی (حفظه الله تعالی) پرسیده شده : عرفان چیست و عارف کیست؟
پاسخ آیت... سیستانی : عرفان ، شناخت خداوند است و عرفان واقعی آن است که انبیاء و ائمه علیهم السلام پرچمدار آن بودند و مردم را به سوی آن هدایت می کردند و اما مدعیان عرفان که در مقابل انبیاء و ائمه علیهم السلام مکتبی بنا کرده اند، پیروان باطل هستند و باید با آنها مبارزه شود...
همچنین حضرت اقای سیستانی در نامه ای به ایت ا... سید جعفر سیدان، روش علمی ایشان را تایید کرده اند. ایت ا... سیدان هم که در مخالفت با فلسفه و عرفان، مشهور است.

حضرت ایت ا... وحید خراسانی (حفظه الله تعالی) : «عرفان پیش من است، همه ی مولوی را می خواهید پیش من است، هر جا را می خواهید برایت می گویم. فلسفه را بخواهید از اول اسفار تا آخر، از هر جا بگی، از اول مفهوم وجود تا آخر مباحث طبیعیات برایت می گویم، اما همه اش کشک است. هر چه هست، در قرآن و روایات است.»

دفاتر مراجع مذکور اين پرسش و پاسخ را تایید می کنند، می توانید تماس بگیرید. نزد دفتر مجله نورالصادق اصفهان هم هست.
طهرانی
۲۱:۰۰ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۷
بیانیه حضرت اقای سیستانی در انکار آنچه به دروغ به مرحوم میرزا مهدی اصفهانی نسبت داده شده:
" بسمه تعالی
به طور کلی گزینش کلمات متشابه و یا حذف قرائن و توجه نکردن به محکمات از سخنان دیگران کار نادرستی است، مخصوصا اگر در رابطه با کلمات بزرگانی همچون مرحوم میرزا مهدی اصفهانی قدس سره باشد که مبانی ایشان روشن است، و آنچه قبلا از دفتر قم صادر شده با توجه به مطالب نقل شده در سوال بوده است و نه راجع به صحت انتساب آن به امثال ایشان. "
این عین عبارت دفتر حضرت اقای سیستانی در قم است که همین الآن با تماس با ایشان در دسترس می باشد

مخفي نيست كه دو تن از ارکان فقه مذهب در این روزگار، حضرت اقای وحید خراسانی و حضرت اقای سیستانی، شاگرد مرحوم میرزا مهدی بوده اند.
طهرانی
۲۰:۵۶ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۷
بیانیه حضرت حاج سید صادق روحانی:
"من احتمال اینکه مرحوم آیه الله میرزا مهدی اصفهانی قائل بوحده الوجود و الموجود... و یا قائل به قدم سایر موجودات باشند ، نه داده ام و نه نوشته ام. اما ایشان برخلاف فلسفه بوده اند و یا بعضی مسائل فلسفی را اخیراً قائل باشند، خبر ندارم. ولی بعضی از نزدیکان ایشان که با من مربوط بوده اند، بسیار مورد تایید من بوده اند."
این عین عبارات حضرت اقای روحانی است که همین الآن با تماس با دفترشان در دسترس می باشد.
طهرانی
۲۰:۵۲ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۷
حضرت اقای وحید خراسانی : " حرف مرحوم میرزا مهدی اصفهانی این بود که این سنخیتی که بین علت و معلول قائلند، باطل است، و وحدت وجود و موجود از ابطل اباطیل است و کفر محض است. این عقیده ی میرزا بوده و من خودم این را از او شنیدم.
این حرف را من شهادت می دهم که میرزا مخالف بود با وحدت وجود و موجود و آن را کفر می دانست بلا اشکال، و او از این نسبت ها منزّه و مبرّی است و مجتهد قطعی بود و مجتهد مطلق هم بود ، آن هم در اوج تقوا، واقعا من زهد آنطور ندیدم.
میرزا ضد فلسفه و عرفان و تصوّف بود ، با محی الدین عربی و همه ی اینها مخالف بود. خلاصه اگر راجع به مرحوم میرزا می خواهند این را قطعی شهادت می دهم که میرزا مخالف وحدت وجود بود و اگر کسی نسبت وحدت وجود به میرزا بدهد باید حساب پس دهد."
این عین کلمات حضرت اقای وحید است که همین الآن با تماس با دفتر قم در دسترس است و فایل صوتی هم موجود است.
طهرانی
۲۰:۴۶ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۷
بسم الله الرحمن الرحیم
متاسفانه در بعضی پیامها حرفهای نادرستی زده شده که لازم است مطالبی عرض شود. مثلا ناشناسی در پاسخ به اقای شیرازی، به فقیه نابغه عصر مرحوم ایت ا... میرزا مهدی اصفهانی جسارت کرده که در این جا اول به نقل بعضی مطالب از بزرگان می پردازم. تا روشن شود که وقتی اغراض و سلیقه های شخصی یک عده به اصطلاح فیلسوف، مانع از فهم آنها می شود، نتیجه ای جز اباطیلی که در جواب به اقای شیرازی گفته اند ندارد و این نوع هوچی گری ها را یک عده اقلیت های مذهبی در این چند ساله ساخته اند و اگر نه هر فقیهی به بطلان فلسفه واقف است و عظمت مرحوم میرزا مهدی اصفهانی - اعلی الله مقامه - هم بر کسی پوشیده نیست.
مثلا بعضی از فرق ضاله درباره مرحوم میرزا مهدی اصفهانی ورقه ای منتشر کردند که در آن چنین جلوه داده بودند که مرحوم میرزا موافق وحدت وجود فلاسفه بوده !!؟
در پی این حرکت انحرافی، عده ای از طلاب رفتند خدمت مراجع عظام تقلید و از ایشان واقعیت را جویا شدند...
در ادامه متن بیانیه مراجع عظام تقلید درباره مرحوم آیت ا... میرزا مهدی اصفهانی آورده می شود: (این بیانیه ها را دفاتر مراجع مذکور تایید می کنند)
علی
۱۵:۲۷ - ۱۳۹۲/۰۱/۱۶
سلام به دوستان مولا . سرتونو درد نیارید کسی اگر دنبال حقیقته یه سر به این سایت بزنه:www.ebnearabi.com
ناشناس
۱۶:۳۷ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۸
بسم الله الرحمن الرحيم
القول منی فی جمیع الاشیاء قول آل محمد فیما بلغنی و لم یبلغنی و ما اسروا و ما اعلنوا...
تمام اختلافات در این زمینه ناشی از کنار نهادن قرآن و عترت است
خدا لعنت کند غاصبین حق مولا علی علیه السلام را که به مردم یاد دادند تا میان قرآن و عترت جدایی بیندازند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی ابدا
حال کسانی که دنبال معارف از راه غیر قرآن و اهلبیت می روند حال کسانی است که گفتند حسبنا کتاب الله و احادیث شریف نبوی را به اتش کشيدند.
شیرازی
۲۱:۲۸ - ۱۳۹۱/۱۲/۲۶
یکی از غلط ترین خیالات این است که کسی خیال کند که برای رد کردن فلسفه و عرفان ، لازم است انسان حتما فلسفه و عرفان را تا آخر خوانده باشد!!!؟
جواب این اشکال بی اساس این است که :
1- بزرگانی که فلسفه و عرفان را رد کرده اند، خودشان تسلط کامل به آنها داشته اند مثل مرحوم آیت ا... میرزا مهدی اصفهانی (قدس سره)
2- بشر همیشه نیازمند هدایت الهی است. به غیر از هدایت الهی ، هیچ مکتب و مرام و آئینی نمی تواند بشریت را نجات دهد. پیامبر صلی الله علیه و اله که هدایت الهی را آوردند فرمودند من دو گوهر قرآن و عترت (علیهم السلام) را برای هدایت شما باقی می گذارم.
پس رجوع کردن به هر چیزی غیر از قرآن و عترت (علیهم السلام) عقلا باطل است.
3- بسیاری از عبارات فلاسفه و عرفا به طور شفاف و صریح با متون قرآن و روایات متناقض است. این مطلب را هر کس با زبان فارسی ( و در بعضی جا ها عربی ) آشنا باشد می فهمد و نیازی به این نیست که انسان دکترای فلسفه داشته باشد.
مثلا اگر کسی به شما یک حرف زشت یا ناسزا بگوید و بعد بگوید منظورم چیز دیگری بود و باید درس بخوانی تا منظورم را بفهمی!!! آیا شما می پذیرید؟!!

والسلام علی من اتبع الهدی
شیرازی
۲۱:۲۰ - ۱۳۹۱/۱۲/۲۶
بسم الله الرحمن الرحیم
برای هر کس که با کتب فلسفه و عرفان آشنا باشد واضح است که متن تعالیم رایج فلسفی و عرفانی ، به کلی با تعالیم وحیانی قرآن و عترت (علیهم السلام) متناقض است. این مطلب از بنیادی ترین مبحث - یعنی توحید خداوند - شروع می شود و در سایر مباحث مثل معاد و عدل و اختیار و... هم جلوه دارد.
شاهد صدق سخنم اعترافات کسانیست که خودشان بعد از این که عمری در مطالب فلسفه و عرفان غوطه ور بودند، ناگهان بیدار شدند و توبه کردند و با اینکه بر فلسفه و عرفان تسلط کامل داشتند، از آن برائت جستند.

فقهای مذهب شیعه نیز همواره از ورود فلسفه و عرفان و اختلاط آن با معارف روایی شیعه ، منع می فرموده اند.
نمونه آن فتوای مرحوم شیخ انصاری در بحث کتب ضاله است که فلسفه را سبب اضلال دانسته اند...
همچنین فقیهی مثل مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم میرزا مهدی اصفهانی ، به شدت با نفوذ فلسفه وعرفان مخالفت داشتند.
امروز هم مهم ترین ارکان فقه یعنی حضرات ایات عظام وحید خراسانی ، سیستانی ، سید صادق شیرازی، صافی گلپایگانی ، سید صادق روحانی...
با فلسفه و عرفان رایج، مخالفت جدی دارند.
البته مخالفت با فلسفه به معنی مخالفت با عقل نیست. بلکه مخالفت با موهومات و بافته های ذهنی آنهاست که به دروغ به جای عقل جا زده اند.
همچنین مخالفت با عرفان رایج، به معنی مخالفت با بعضی حقایق غیبی - که در روایات اهل بیت عصمت علیهم السلام آمده - نیست، بلکه مخالفت با سیر و سلوک به شکلی است که خلاف دستورات شرع باشد...

به هر حال کسانیکه با تاریخ ورود فلسفه و عرفان به اسلام آشنا هستند می دانند که غاصبین حق اهل البیت (علیهم السلام) ، با ترجمه کتب فلسفی و عرفانی ، قصد داشتند که مردم را از اهل البیت (علیهم السلام) منحرف کنند.
متاسفانه امروز هم بعضی حوزویون ناآگاه ، افکارشان آلوده به موهومات فلبسفه و عرفان شده است.

مدارک آنچه گفتم قابل ارائه است.

والسلام علی من اتبع الهدی
ایلیا
۱۶:۴۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۵
این که عرفان هم با اباطیل ناصبی و هندی وامثالهم ملوث شده شکی نیست و تفکیک عرفان اهل بیت علیهم السلام با سایر مسایل امری واجب است ولی در کل خوب است جناب استاد انصاریان همان مقدار که در خصوص عرفان افاضه میفرمایند در باب علمای آخرالزمان هم مسایلی به خلق ا... تعلیم کنند واقعا حیفه...
احمدی
۲۱:۳۷ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
هرچیزی را که من متوجه نشوم و معنی و مفهومش را نتوانم بفهمم بازی با کلمات است و مهملات و لاطائلات است و هرچه که دیگران غیر از آنچه من میگویم بگوید باطل است حقیقت و صواب همین است که من میگویم ولاغیر
سید علیرضا
۰۱:۴۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
نکات جالبی مطرح شد. اما بنده هم چند نکته را عرض می کنم:آ1- جناب استاد محترم و خطیب ارزشمند انصاریان زید عزه عرفان را به محصول احوالات و مطالعات اندیشمندان بشری و نیز عرفان ناب برآمده از اسلام تقسیم کردند که به نظرم تقسیم بندی خوبی است. اولی را تایید نکردند و دومی را تایید کردند. خب بنده در اینجا عرض می کنم که همان عرفان ناب شیعی که از متن قرآن و روایات اهل بیت ع به دست می آید، در طول تاریخ توسط عالمان شیعی استخراج و دسته بندی شده است. مانند علم فقه و علوم دیگر و می توان امام خمینی و علامه طباطبائی را محصول این عرفان شیعی و همچنین مبین نظرات و اندیشه های عرفان اصیل شیعی دانست. بنابر این به نظر می رسد در این تقسیم بندی باید یک قسم هم اضافه شود و جوانان به این قسم از عرفان که همان عرفان ناب اسلامی و شیعی است که مورد تایید فقهای اسلامی امثال امام خمینی نیز هست، توصیه شوند. تا از دام عرفانهای انحرافی در امان باشند و نیز از تشویش و اضطراب و ورود خودسرانه د راین وادی پرهیز کنند.
2- هیچ علمی مصون از خطا و اشتباه نیست. علم عرفان نظری و فلسفه نیز مانند علم فقه دارای نظرات متفاوتی در میان اندیشمندان و صاحب نظران است. بنابر این نمی توان به صرف وجود برخی اشتباهات کل این علوم را نفی کرد.
3- قبول دارم که علم فلسفه و عرفان نظری به جهت ارتباطی که با عقاید دینی مردم دارند و نیز به جهت سنگینی مباحث این دو رشته علمی و نیز به جهت غیر قابل هضم بودن برخی نکات مطرح شده در این علوم، باید ملاحظات جدی د رترویج و انتشار مباحث خاص این علوم صورت بگیرد.
4- توصیه می کنم این سایت محترم و وزین با صاحب نظران حوزه فلسفه و عرفان مانند حضرت آیت الله جوادی آملی ، آیت الله انصاری شیرازی، استاد مصباح یزدی ، استاد ممدوحی و بقیه صاحب نظران حوزوی دروس فلسفه و عرفان مصاحبه های تخصصی ای در این زمینه انجام دهند تا نظرات را از دیدگاه صاحب نظران این رشته های علمی هم بررسی کرده باشند. و اینگونه تلقی نشود که بحث یک طرفه و بدون حضور مدافعان و متخصصان این رشته های علمی صورت گرفته است. گر چه در این باب سخن فراوان است و نکات زیادی از طرف استاد انصاریان مطرح شده است که قابل توجه و استفاده است به همین حد اکتفا می کنم.
مصطفی
۰۱:۰۲ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۶
آقای ناشناس . طبق فرمایش شما ممکنه چیزی از مکتب وحدت و جود ندانم ولی من از خودم چیزی بیان نکردم بلکه نظر مرحوم علامه جعفری را بدون دخل و تصرف آوردم . ظاهرا سواد شما در این زمینه بالا تر از آن مرحوم است . لااقل خودتان را معرفی کنید تا اصحاب فلسفه و تصوف بیشتر از شما بهره ببرند و گمراه نشوندو سواد شما هم هرز نرود!!
ناشناس
۱۴:۵۷ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۵
اقامصطفي ان فلسفه غربي وتصوف راهيچ يك از فيلسوفان شيعه قبول ندارند وفلسفه الهي كه انسان رابه سير الهي ومعادواهل بيت عليهم السلام سوق ميدهدراميفرمايند وهمه فيلسوفان الهي انسان رابر طبق رساله عمل كردن تااخرعمر دستور ميدهند وهمان عباذات معروفه مثل نماز وروزه و...ودر مورد داستان شما به عالمان درمورد كرامات علامه طباطبايي وسبزواري و...رجوع كنيد واماوحدت وجود راياشما اصلا نميدانيد چيست يااينكه براي شما بد گفتند لطفا ازاساتيد فلسفه بخواهيد برايتان توضيح دهند در ضمن اقاي انصاريان منع كلي فلسفه نكردند
سیده
۲۲:۴۸ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۲
دست جناب دانشمدانی که نظرات عالی خود را در اختیار مشتاقان سیر الی الله قرار داداند درد نکنند"چه میگوید؟؟بهتر است کتاب سر حق "انتشارات سفینه را مطالعه کنید"ضمنا تندروی نکنید عامان شیعی مثل جناب آقای قاضی ،همدانی ها،ره ....تفکراتشان با صوفیه فرق دارد...بدون تحقیق سخن مگوییدتهمت نزنید.....
مصطفی
۱۹:۰۹ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۹
جناب علی آقا
اولا استاد انصاریان یک دانشمند و محقق مسلم هستند . به حقیقت مثل ایشان را در تمام حوزه های علمیه نمی توان پیدا کرد .معظم له سالها خود درراه این مطالعه داشته اند و بتحقیق متوجه شدهد اند که فلسفه و عرفان از معارف حقه خالصه قرانی و ائمه خالی است و فرسنگها فاصله دارد. چنانکه حضرت مرحوم حضرت آیت الله آقا میرزا مهدی اصفهانی (ره) به این نتیجه رسیده بودند . آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی (ره) نقل می فرمودند که مرحوم آیت الله میرزای اصفهانی (ره) می فرمود :در ایام تحصیل که در نجف بودم ، در علم اخلاق و تزکیه نفس و سیر و سلوک از محضر آقا سید احمد کربلایی (ره) که یکی از علمای اهل عرفان بلند پایه بود استفاده می کردم ، تا آنکه در رشد و کمالات معنوی و تزکیه نفس از نظر ایشان به حد کمال ، و به اصطلاح به مقام قطبیت و فناء فی الله رسیدم .ایشان به من درجه و سمت دستگیری از دیگران را داد ، و مرا استاد در فلسفه ی اشراق می شمرد و عارف کامل و قطب و فانی فی الله می دانست ، ولی من که خودم را نمی توانستم فریب دهم و می دیدم از این راه به معارف حقه ی خالصه ی قرآنی دست نیافته ام ، و دلم آرام نگرفته بود و خود را در کمالات ناقص می دانستم ، تا آنکه به فکرم رسید شبهای چهارشنبه به مسجد سهله بروم و متوسل به حضرت بقیة الله - ارواحناه فداه بشوم . شاید آن آقایی که خدای متعال او را برای ما غوث و پناهگاه خلق کرده ، توجهی به من بفرماید و صراط مستقیم را به من نشان بدهد .
لذا به مسجد سهله می رفتم و از جمیع علومی که:
علم رسمی سر بسر قیل است و قال نه از آن کیفیتی حاصل نه حال
و از افکار عرفانی متصوفه ، و از بافته های فلاسفه خود را خالی کردم ، و صد در صد با کمال اخلاص و توجه به مقام آن حضرت ، خود را در اختیار گذاشتم . و پس از مدتی توسل ، جمال پر نور حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه - ظاهر شدند و به من اظهار لطف زیادی کردند ، و برای آنکه میزانی در دست داشته باشم و همیشه با آن میزان حرکت کنم ، این جمله را به من فرمودند :
طلب المعارف من غیر طریقنا أهل البیت مساوق لانکارنا
یعنی جست و جوی معارف و شناخت حقایق ، از غیر راه ما اهل بیت ، مساوی است با انکار ما وقتی مرحوم میرزای اصفهانی این جمله را از آن حضرت می شنود ، متوجه می گردد که باید « معارف حقه » را تنها و تنها ار مضامین آیات قرآن و روایات اهل بیت عصمت و طهارت استفاده کند ،
همچنین مرحوم علامه محمد تقی جعفری علی رغم اینکه با مشرب فلسفی و عرفانی نقاط مشترک و همسویی دارد اما او هم سخت موضع خود را از فلسفه و عرفان جدا کرده و در قامت یک عالم و متکلم شیعی ظاهر می شود.
وی در کتاب مبدأ اعلی می نویسد:
غرب هم مدتی از عصر ایمانی و علمی خود را با این مکتب طی میکرد ولی بالاخره بیدار شد.
این مکتب تاریک وحدت کانـــبیا دورنــد از آن
بر قول مستان می اش افهام مسـتورند از آن….
مکتب وحدت موجود با روش انبیاء و سفراء حقیقی مبدأ اعلی تقریبا دو جاده مخالف بوده و به هم دیگر مربوط نیستند. زیرا انبیاء همگی و دائما بر خدای واحد ماورای سنخ این موجودات مادی و صوری تبلیغ و دعوت کرده اند و معبود را غیر از عابد تشخیص و خالق را غیر از مخلوق بیان کرده اند.
ما بعضی دیگر از خواص این مکتب را اختصاراً مورد بحث قرار میدهیم:
۱) از خواص این مکتب این است که عقل و فهم و علم و معرفت را به کلی حجاب تاریک تشخیص داده و دانشمندان ، علما و فلاسفه عالم بشریت در نظر اعضاء این مکتب مانند حیوانات لایعقل میباشند.
۲) عبادات و تکالیف فقط وظیفه ای برای تنظیم معاش دنیوی و یا وصول و اتحاد با ذات خدائی است و اگر برای کسی این حالت دست داد تمامی تکالیف از او ساقط است و به آیه ی {واعبد ربک حتی یاتیک الیقین} نیز استدلال کرده اند. در صورتی که پیغمبری از پیغمبران حقه تا نَفَس واپسین ، خود را بدون تکلیف ندیده و تمام عمر را عمل به شریعت خود نموده اند…
۳) اختلاف عقائد در عالم بشریت برای این مکتب نامفهموم است . چنان که از مشاهیر این مکتب نقل شده که :
عقد الخلائق فی الاله عقائداً و انا اعتقدت جمیع ما اعتقدوه
بت پرست ، آفتاب پرست ، ستاره پرست ، آتش پرست ، فرعون پرست ، گوساله پرست، حیوان پرست ، ماده پرست، همه و همه در نظر این مکتب حق و مطابق واقعند. زیرا تمامی این مفاهیم اجزاء مختلفی از خدا هستند. ممکن است بگویید که چگونه خداوند کل را دارای اجزاء میتوان قرار داد و در دسته ی الهیین کسی به این مطلب اعتقاد ندارد. ولی بر اهل اطلاع این حقیقت قضیه روشنی بوده و در موارد زیادی از نوشتجات نثری و نظمی اعضاء این مکتب میتوان شاهد بر این معنی پیدا کرد.
ناشناس
۱۶:۲۴ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۷
دركتاب عرفان اسلامي خد اقاي انصاريان از كشف وشهودخيلي داستان گفته اند
سجاد
۱۶:۱۹ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۳
ظاهرا اين سايت داره جنبه ي ضدفلسفي وضد عرفاني به خودش ميگيره نه شيعي ؟؟؟
چرا شما مطالبي را مي نويسيد كه در آن به فلسفه وعرفان گير بدن؟
مگر در سايت تحليلي برهان كم به اعاظم علماي از فلاسفه هتاكي شده كه شما باز در اين جا رشته را بدست گرفتيد وداريد بر عليه فلسفه وعرفان اسلامي قلم فرسايي مي كنيد؟؟/
اسدالله
۱۰:۰۵ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۱
بهتر است استاد به فقهاي عظام شيفته عرفان و فلسفه اسلامي نيز اشاره داشته باشند كه در عين فقاهت، عالمانه در وادي عقل فلسفي و شهود عرفاني ورود دارند و معارف ناب اهل بيت را در دستگاه اين دو علم شريف ارائه مي كنند بهتر است استاد اخلاق ما حريم علومي را كه در آن تخصص و آگاهي ندارد حفظ نموده و معارف ناب شيعي را ارزان نفروشد.
علی
۲۱:۰۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
آقای انصاریان اگر به همان سخنرانیهایشان اکتفا کنند بیشتر خدمت به اسلام می کنند. مسائلی را که تخصص ندارند به اهلش واگذار نمایند برای دنیا و آخرتشان مفید تر است
علی
۱۹:۴۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
امروز حدیثی دیدم :
محمد بن قولویه قمی از سعد بن عبدالله اشعری از محمد بن عیسی از یونس بن عبدالرحمان نقل کرده است که از مردی از فرقه طیاره شنیدم که برای امام رضا علیه السلام این حکایت را از یونس بن ظبیان نقل کرد. یونس گفت: در یکی از شبها من در طواف بودم. ناگهان ندایی از بالای سرم شنیده شد که می گفت: ای یونس! اننی انا الله لا اله الا انا فاعبدنی و اقم الصلوة لذکری. ای یونس من خداوند هستم، هیچ خدایی جز من نیست، من را عبادت کن. و برای یاد من نماز بگذار. من سرم را بلند کردم، در همان حال جبرئیل را دیدم. [در اصل روایت به اختصار «ج» می‌گوید که مرحوم مجلسی هم [بحار: 25/ 264] نوشته مقصودش جبرئیل بود].

ناگهان امام رضا (ع) خشمگین شد، به طوری که نتوانست خود را نگاه دارد (لم یملک نفسه) سپس به این مرد گفت: از پیش من برو، خداوند تو را و کسی که این حکایت را برای تو نقل کرده، لعنت کند. خداوند یونس بن ظبیان را هم لعنت کند.، هزار لعنت که بعد از هر کدام هزار لعنت دیگر باشد، لعنتی که هر کدام تو را تا قعر جهنم می‌رساند. بدان، آن که او را ندا داده کسی جز شیطان نبوده است. اما یونس بن ظبیان هم با ابوالخطاب در بدترین عذابها با همدیگر هستند، به همراه دوستانشان، با همان شیطان، با فرعون و آل فرعون. این را من از پدرم (در باره او شنیدم). یونس بن عبدالرحمان گوید: این مرد برخاسته بیرون رفت. هنوز ده قدم از در دور نشده بود که افتاد و غش کرد و جنازه اش را بردند. (رجال‏الكشي ص : 364).
ناشناس
۱۷:۰۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
در زمان عارف کامل مرحوم آیه الله ملا حسینقلی همدانی رحمه الله علیه - که با چند واسطه استاد علامه طباطبایی هستند- عده ای به زعیم وقت شیعه آیه الله شربیانی نامه نوشتند و مدعی شدند که مرحوم ملا حسینقلی همدانی در حال ترویج روشی صوفیانه است.
آن عالم بزرگ هم پاسخی داد که همه تلاش های آن افراد را برباد داد:
ای کاش خدا من را هم مانند ملا حسینقلی صوفی قرار دهد!!


خیلی میان عرفان و تصوف فاصله افتاده است.