این البته اولین سالی نیست که شرکت کنندگان در آیین بزرگداشت سلاله پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) مورد حملات تروریستی قرار میگیرند و به خاک و خون کشیده میشوند. همین پارسال بود که در یک عملیات انتحاری در افغانستان، 30 تن جان خود را از دست دادند و لشکر جهنگوی، مسوولیت آن را پذیرفت؛ کما این که امسال هم طالبان پاکستان مسوولیت حمله خونین به عزاداران حسینی در این کشور را بر عهده گرفته است.
نکته غم انگیز ماجرا این است که این حملات تروریستی علیه عزاداران حسینی به وسیله افرادی انجام میشود که به شدت داعیه مسلمانی دارند و حتی به نیت قرب الهی، به خود بمب میبندند و به میان سوگواران نوه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) میروند تا خود و آنها را یکجا بکشند!
حال سؤال این است که آیا این تروریستهای ضدشیعی، به طور سرخود و بر مبنای دیدگاههای شخصی چنین جنایاتی را مرتکب میشوند یا آن که آنان، دانش آموختگان مکاتب خاصی هستند؟
پاسخ را باید در مدارس دینی وابسته به طالبان در پاکستان جست و جو کرد؛ جایی که افراط گرایی دینی تئوریزه میشود و از نوجوانان و جوانان فقیر و خداجو، تروریستهایی خشن ساخته میشود که قرار است با کشتن انسانها به بهشت بروند و حورالعینها را در آغوش کشند!
هر چند که این افراطگرایان مسلمان عمدتا مسلمان کشی میکنند و به عنوان مثال در عرصههای تقابل با صهونیستها خبری از آنان نیست و این خود جای تحلیل جدا دارد، ولی آنچه در این نوشتار بدان میپردازیم، انتظاری است که از علمای اهل سنت میرود.
واقعیت این است که هیچ کدام از مذاهب اسلامی ، کشتار افراد بیگناه را تجویز نمیکنند و از این منظر ، شیعه کشی جایی در اصول بنیادین مذهب اهل تسنن ندارد؛ کما این که دعوت به برادری و وحدت نیز از آموزههای تشیع در تعامل با دیگر فِرق اسلامی است.
با این حال ، به ویژه در سالهای اخیر ، گروههایی با سوء استفاده از نام اهل سنت، دست به جنایاتی میزنند که نه تنها سنیها، که اساساً اسلام و مسلمانان را در جهان بدنام میکنند و نمونه بارز این توحشها، کشتار بیرحمانه و همه ساله زائران و عزاداران امام حسین (علیه السلام) است.
سکوت یا کم عملی علمای اهل سنت در برابر این جنایتها، میدان ابتکار را به دست کسانی داده است که به نام سنت رسول الله (صلی الله علیه وآله)، پیروان رسول الله (صلی الله علیه وآله) را به خاک و خون میکشند و تخم نفرت را در جهان اسلام میکارند.