سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

«بهائیت» در امتداد بابیت و شیخیه است

استاد مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم، علاوه بر معرفی برخی مدعیان مهدویت، علل گرایش‌ به عرفان‌های کاذب را نیز بیان کرده و به چگونگی شکل‌گیری مکاتب انحرافی شیخیه، بابیت و بهائیت اشاره کرد.
کد خبر: ۴۶۰۱۵
۲۱:۲۴ - ۱۹ آبان ۱۳۹۱
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز»، یکی از مسائلی که درباره مهدویت مطرح می‌شود وجود مدعیان دروغین است.

 بیان چرایی این مسئله و شرح ویژگی‌های مدعیان دروغین مهدویت انگیزه‌ای شد برای گفت‌وگو با «حجت‌الاسلام جواد اسحاقیان» استاد مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم که ماحصل آن تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود.

به عنوان اولین سؤال، به نظر شما علت اهمیت بحث مدعیان دروغین مهدویت چیست؟
 
ـ با توجه به اینکه بحث مهدویت و عناصر وابسته به آن، جاذبه‌های فرهنگی و اجتماعی فراوان دارد و خصوصاً در کشورهای اسلامی، همچون ایران و برخی کشورهای دارای فرهنگ شرقی، مانند هند مورد توجه خاص قرار گرفته، مدعیان دروغین مهدویت و نیابت نیز از این ظرفیت و گرایش عمومی سوء استفاده کرده‌اند.
 
از سوی دیگر در سال‌های اخیر با توجه به گسترش فضای معنوی که به برکت انقلاب اسلامی ایران حاصل شده و توجه خاص ملت ایران به مباحث ظهور و انتظار فرج، مدعیان جدید با ترفند‌هایی ویژه و با استفاده از امکانات و فن‌آوری روز، مانند ماهواره، اینترنت و مطبوعات به تحریک احساسات عمومی می‌پردازند.
 
ضمناً با توجه به اهمیت اتحاد ملی و انسجام اسلامی در سالیان اخیر، در می‌یابیم که اگر کارنامه‌ همین مدعیان دو قرن اخیر را مد نظر قرار دهیم پر از تفرقه افکنی، خسارت به جان و مال مردم و استقلال کشور و تضعیف معتقدات عمومی بوده است.
 
«انبیاء» اولین هشدار دهنده‌ها نسبت به انحرافات بودند
 
نخستین هدایتگران و راهنمایان انسان پیامبران بودند. کتاب‌های آسمانی و عقول دینی پیش از تمام متفکران و نظریه پردازان، راه‌های سعادت را به انسان نموده‌اند، لذا اولین هشدار دهنده‌ها و تبیین کننده‌های انحراف‌ها و عوامل سقوط انسان‌ها نیز اولیای الهی بودند.
 
به طور خاص، آیات فراوانی در قرآن کریم به علل انحراف افراد و جوامع انسانی پرداخته، زمینه‌های گرایش انسان‌های گمراه و متمایل به شیطان و شیطان صفتان را معرفی می‌کند.

 آیا مدعی مهدویت، به صراحت می‌گوید من امام عصر هستم؟
 
ـ اگر به تاریخ مدعیان دو قرن اخیر مراجعه شود ابتدا به بحث ادعای نیابت خاص خواهیم رسید. اول می‌گویند من نائب خاص امام زمانم.
 
این نکته بهتر است توجه شود که مدعیان نیابت خاص امام زمان که از شیخیه کرمانیه بروز کرده‌اند و نیز مدعیان نیابت در فرقه بابیه، و داعیه‌‌داران مهدویت مربوط به قادیانیه همگی در فاصله‌ سال‌های 1166 تا 1266 پیدایی یافته‌اند که در آن دوران بحث‌های مردم شناسی در تاریخ مد نظر قرار نمی‌گرفت.
 
از سوی دیگر، فضای استبدادی و استعماری آن سالیان که مقارن عصر قاجار و نیز حکومت‌های دست نشانده‌ استعماری در هند و ... بوده است.
 
لذا معمولاً نویسندگان و تحلیل گران، این حوادث را از جنبه مردمی و گرایش‌های عمومی بررسی نکرده‌اند، زیرا عموماً در تاریخ نویسی مرسوم آن زمان، تنها شاهان و حکومت‌ها، محور تاریخ و مبدأ و مقصد آن بودند.
 
متاسفانه در مورد مدعیانی که کمی قبل و بعد از انقلاب بروز کرده‌اند، پژوهشی در زمینه‌ گرایش احتمالی مردم به آنان منتشر نشده است.
 
به صورت موردی به مدعیان مهدویت یا نیابت خاص برسیم. لطفا درباره شیخ احمد احسایی و جانشین‌هایش توضیحاتی بدهید.
 
ـ شیخ احمد احسایی (1166-1241 ق) در احسا متولد شد، با طی تحصیلات اولیه، در سال 1186 به کربلا رفت و از دروس بزرگانی همچون صاحب ریاض و سید بحرالعلوم بهره گرفت. او از برخی علوم طبیعی و تجربی نیز آگاهی داشت.
 
شیخ احمد احسایی پس از مدتی به قزوین رفت و محبوب مردم و علما بود، تا  آن که با طرح عقاید خاص خود در زمینه معاد و انجام مناظره علمی، توسط ملا محمد تقی برغانی (شهید ثالث) و عده‌ای دیگر تکفیر شد. شیخ احمد سر انجام در 21 ذی قعده 1241 درگذشت.
 
پس از او شاگردانش سید کاظم رشتی (1203 -1256 ق) به عنوان شیعه کامل و واسطه فیض، جانشین وی شد و حوزه درسی‌اش را ادامه داد. وی آثار و کتاب‌های شیخ احمد را احیا کرد و در برخی از آن‌ها به غلوّ در مورد ائمه پرداخت.
 
پس از مرگ او حاج محمد کریم خان کرمانی (1225- 1288 ق) فرزند ظهیر الدوله، داماد فتحعلی شاه، از مدعیان جانشینی او بود و در نشر عقاید احسایی وتروج شیخ‌گری کوشید و آثاری ارائه کرد.
 
پس از مرگ حاج محمد کریم خان، طبق وصیت او، پسرش حاج محمد خان بیشتر مورد توجه واقع شد. از آن پس بر اثر نارضایتی گروهی از شیخیه در نوع جانشینی و ریاست و بر اثر اختلافات دیگر، انشعاب‌هایی به وجود آمد.
 
بر اساس عقاید پیروان شیخی مسلک، شیخ احمد و دیگر رهبران شیخی، دارای مقام شیعه‌ کامل، یا رکن رابع، یا حتی به عبارتی نیابت خاص هستند؛ مانند دیگر غالیان در مورد پیشوایان دینی، غلوّ کرده‌اند.
 
شیخیه نیز همچون جهله صوفیه، در کلمات رمزگونه و شطحیات، با استناد قرار دادن خواب و رؤیا و به اصطلاح کشف و شهود عقاید نادرستی را ابداع کرده‌‌اند.
 
بابیت و بهائیت هم به شیخیه مربوط می‌شوند؟
 
ـ علی محمد باب از شاگردان درس شیخیه بود، اندکی از تحصیلات ابتدایی را در شیراز گذراند و سالیانی در بوشهر اقامت داشت. از همان آغاز، به کارهای غیر متعارف، همچون ریاضت‌های غیر شرعی، و ذکر اوراد و طلسمات پرداخت.
 
سپس رهسپار عراق و حجاز شد و در کربلا از شاگرادان سید کاظم رشتی و مریدان خاص او شد.
 
پس از مرگ سید کاظم رشتی، طبق برخی اسناد، تحت تأثیر تطمیع بیگانگان، ادعای نیابت را مطرح کرد.
 
علی محمد باب و یارانش در ایران آشوب‌های فراوان راه انداختند. وی پس از مدتی ادعای مهدویت و سپس ادعای نبوت کرد؛ ولی به دلیل ادامه ادعاها و پافشاری بر آن‌ها در جلسات مناظره‌ علما، به دستور امیر کبیر در تبریز اعدام شد.
 
پس از اعدام، بر اساس وصایای علی محمد باب، میرزا یحیی صبح ازل، جانشین او شد اما حسین علی نوری (1233-1310 ق) پس از چندین سال تبعیت از صبح ازل، او را منزوی و خود را جانشین معرفی و مسلک جدید بهایت را تأسیس کرد. وی بابیت را به بهائیت تبدیل کرد و خود را بهاء الله نامید. این فرد بعد از مدتی خود را پیامبر و سپس خدا دانست.
 
پس از مرگ حسین علی نوری، عباس افندی، بر اساس وصیت، جانشین او شد و لقب عبدالبهاء گرفت. وی سفرهایی به اروپا و آمریکا داشت و فرقه بهاییت را از لحاظ محتوایی و سیاسی      گسترش داده، از طرف انگستان به دلیل خدماتش در اشغال فلسطین، لقب «سِر» گرفت.
 
حسین‌علی بها با ادعای موعود بودن و نیز نبوت و الوهیت، کتاب‌های به اصطلاح وحیانی به نام اقدس و ایقان دارد و احکام و عقاید خاص خود را که ناسخ اسلام است در آن‌ها آورده است.
 
درباره غلام احمد قادیانی و محمد احمد سودانی هم اگر ممکن است توضیحاتی بدهید
 
ـ غلام احمد قادیانی نیز از جمله مدعیان مهدویت در دو قرن اخیر بود. غلام احمد قادیان (1255-1326ق) در قادیان (ایالت پنجاب هند) متولد شد. وی نیز علایق صوفیانه داشت؛ اهل ریاضت‌کشی‌های غیر شرعی و از ابتدا به تشنجات عصبی مبتلا بود.
 
او در پنجاه سالگی ادعای خواب‌نما شدن و مورد الهام قرار گرفتن کرد و بر اثر سابقه‌ نیکویش در مناظره‌‌های علمی با مسیحیان و دیگر افراد غیر مسلمان، مورد توجه مردم قرار گرفت.
 
وی با طی چند مرحله، ادعای مهدویت و رجعت مسیح، مورد وحی قرار گرفتن، مظهر پیامبر اسلام بودن و سرانجام نبوت و آوردن شریعت جدید را مطرح و به نوعی خود را مظهر مسیح (ع) و حضرت محمد (ص) و نیز جلوه‌ای از کریشنای هندوان معرفی کرد.
 
او تألیفات متعددی اعم از کتاب و مجله داشت. پس از مرگ غلام احمد نیز انشعاب‌هایی به وجود آمد. پس از این ادعاها، وی مورد حمایت استعمارگران قرار گرفت و مانند برخی مدعیان دیگر، جهاد اسلامی را منسوخ اعلان کرده، به حمایت از استعمار پرداخت.
 
محمد احمد سودانی در جزیره نبت در 1848 م. متولد شد. وی پس از طی دوران مدرسه و طرد شدن توسط اقوام خود، مانند سایر مدعیان وارد جیران‌‌های صوفی مسلک شد که در سودان شهرت داشتند. او با زیرکی و قدرت بیان، پس از مدتی مردم را به بازگشت به اسلام و اصیل و مبارزه با ظلم فراخواند.
 
محمد احمد سودانی بر اساس سادگی مردم سودان برای ظهور مهدی موعود، تدریجاً خود را مهدی موعود خواند و با  فراهم ساختن ارتشی از پیروان و یاران خود به تدریج خارطوم  را تصرف کرد و حکومتی مقتدر تشکیل داد.
 
محمد احمد سودانی نیز مورد بهره برداری سیاسی استعمار انگلستان در تفرقه افکنی بین مسلمانان و تخریب آموزه‌ مهدویت واقع شد. پس از مرگش در سال 1885 م بر اساس وصیت او خلیفه‌‌هایش حکومت کردند و تا مدتی حکومت مهدیون در آن جا بر قرار بود.
 
به عنوان نمونه، یک زن در دشتستان مدعی رابطه با امام زمان و شفای بیماران در شب عاشورا قرار بود 72 نفر را به نیت 72 تن شفا دهد.
 
وی در جلسه خاص خود با در دست گرفتن پرچم به میان جمع آمد و با حالتی ویژه گفت الآن امام زمان در جمع حضور دارد و باید به احترام ایشان قیام کنید. فریب خوردگان ادعا کرده‌اند که اگر او را دستگیر کنید و ببرید زلزله خواهد آمد.
 
فردی همراه با دختران و ادعاهای خود به ساختمان ریاست جمهوری مراجعه کرده بود و ادعا کرده بود که امام زمان است و آمده تا رئیس جمهور را ببیند و همراهانش گفته بودند مدتی است به وی الهام می‌شود. او کتابی نیز با موضوع رسالت و مأموریت خودش چاپ کرده است.
 
افرادی مثل کاظمینی نیز با جمع کردن افرادی، ادعای ارتباط با امام زمان کردند. همچنین در کشورهای دیگر نیز افرادی مثل سید مهدی یمانی و احمد بن الحسن نیز با عنوان نیابت برخی را فریب داده بودند.
 
صرف نظر از این ادعاها، چه عواملی باعث می‌شود مدعیان مهدویت، موفقیت‌هایی کسب کنند؟
 
ـ رشد انحراف و خرافات علل متعددی دارد؛ یکی بحران‌های اخلاقی، روحی و معنوی در دنیای صنعتی و ماشینی اخیر است.
 
بر اساس گزارش‌ها، فرقه‌های شبه عرفانی از اواسط دهه‌ هفتاد در کشور، شکل گرفته، در سال 1381 به اوج رسیده‌اند و پس از سالیانی سکون نسبی، مجدداً فعالیت خود را آغاز کرده‌اند.
 
از سوی دیگر اغلب عارف نمایان، خود را رابط بین مردم و امام زمان معرفی می‌کنند، حال آن که عرفای واقعی و بزرگ شیعه چنین ادعایی نکرده‌اند.
 
فرقه‌ها و آیین‌های ابداعی و شخصی محدود در آمریکا در حدود 2500 فرقه تخمین زده می‌شود.
 
فرقه‌های عرفانی یهودی نظیر کابالا نیز ظهور کرده‌اند و رد پای تعالیم و افکار آن‌ها در تولیدات هنری هم دیده می‌شود.
 
بسط و گسترش اندیشه‌های جادویی، پیش گویی، طالع بینی، فال گیری، و حتی جادوگری سیاه (ارتباط با شیطان برای کسب علم و قدرت از وی) از این نمونه است.
 
بازگشت ویژه مردم به معنویات و نیز امور رمزدار نشان می‌دهد که آنان به دنبال نجات خود از مشکلات هستند.
 
در این فضا توجه و گرایش مردم به مدعیان مهدویت نیز بیشتر خواهد بود، همان‌گونه که حتی در زمان حضور ائمه هدی با توجه به فشار و سختی‌های فراوان سیاسی و اقتصادی و اعتقادی، گرایش مردم به مدعیان دروغین مهدویت، غلات و منحرفین وجود داشت.
 
یکی از ویژگی‌های مشترک در مدعیان مهدویت و نیابت آن است که برنامه خود را با نوعی عرفان کاذب همراه می‌‌کنند و از سوی دیگر اغلب عارف نمایان ادعای ارتباط با امام زمان را دارند لذا بررسی علل گرایش به عرفان‌های سکولار می‌‌تواند راهنمای خوبی در زمینه گرایش مردم به مدعیان دروغین باشد.
 
علت گرایش به عرفان‌های کاذب چیست؟
 
ـ یکی از علت‌ها، قابل جمع بودن عرفان‌های کاذب با شهوات و هوای نفس و نو بودن آنهاست. غرب زدگی و تهاجم فرهنگی هم از علل گرایش مردم به عرفان‌های کاذب است.
 
همچنین احساس ناکارآمدی روش‌های رایج در عرفان اسلامی یکی دیگر ازعوامل می‌تواند باشد.
 
یکی از زمینه‌های گرایش مردم به مدعیان کاذب، انحراف پیروان از کودکی و نوجوانی است. بهائیت با روش‌های جذاب، آموزه‌های خود را بین کودکان گسترش می‌دهد.
 
در جریان بهائیت طرحی به نام طرح روحی ارائه شده است که در آن با جدیدترین روش‌های آموزشی و استفاده از ابزارهای هنری به تلقین آموزه‌های انحرافی خود برای کودکان می‌پردازند.
 
آنان این کار را حتی در بین برخی از کودکان و نوجوانان مسلمان هم انجام داده‌‌اند.
 
غفلت از تناقض‌ها و انحرافات مدعیان، یکی دیگر از عوامل گرایش به مدعیان دروغین
 
یکی دیگر از زمینه‌های گرایش به گروه‌های انحرافی، غفلت مردم از تناقض‌ها و انحراف‌های مدعیان است.
 
تناقص‌های موجود در عقاید یا بین عقاید و رفتار مسأله‌ای است که اگر پیروان توجه کنند می‌توانند خود را نجات دهند. مثلاً  «قرة العین» که از یاران علی محمد شیرازی بود در جریان واقعه بدشت علاوه بر کشف حجاب، منسوخ شدن اسلام را اعلام کرد. این در حالی است که بابیه با شعار ظهور امام زمانِ اسلام قیام کرد.
 
بن‌بست‌ها و شکست‌های زندگی پیروان نیز از علل انحراف مردم است. از طرفی مدعیان فرقه‌ها نیز راه‌حل‌هایی آسان و فوری برای مشکلات زندگی مردم ارائه می‌کنند لذا آن‌ها به سادگی به مدعیان می‌گرایند.
 
نقش دشمنان اسلام در پیدایش رشد و تقویت مدعیان امری انکار ناپذیر است. فرستادن جاسوس‌های خاص برای زندگی در دنیای اسلام و سوء استفاده از آموزه‌های مورد اختلاف مسلمانان و تشکیل فرقه‌ها و تفرقه در دنیای اسلام از راه‌کارهای همیشگی دشمنان بوده است.
 
مراکز فرهنگی استعمارگران غربی نقش به سزایی در ترویج خرافات داشته‌اند. علاوه بر جریان دامنه‌دار سینمای هالیوود  که در بسیاری از تولیدات خود به تخریب موعود حقیقی می‌‌پردازند، حتی در نمایش‌نامه‌هایی که به کشورهای اسلامی و از جمله ایران نفوذ کرده نیز می‌توان رد پای تحقیر و تمسخر آموزه‌های مهدویت را یافت.

انتهای خبر/ م.ک
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱۰
نظرات بینندگان
ناشناس
۱۷:۲۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۶
اقاى على o اگر ما مردم در اين دوره و زمانه كه عصر كامپيوتر و ارتباطات هست بياييم ( ميگن و شنيدم و گفتند ) را كنار بگذاريم و يك كمى هم خودمان سرى به كتب و سايت ديگر فرق بزنيم ببينيم عقايد ديگران در اصول دين چيست و البته با تعمق و تفكر o حال با توجه به علم هر عالمى در علوم مختلف ممكن است شنيدن ان در اول براى كسى باورش غيرممكن شود و اختلاف نظرها پديدار شود به قول مثنوى ( سخن ها چون به وفق منزل آمد ؛؛ در افهام خلايق مشكل آمد ) و اگر بيشتر مطالعه و پيگيرى كنيم مى بينيم اخرالامر به يك نقطه و مقصد مى رسيم و اگر ملاك اصول دين باشد كه راه اسان ميشود به شرطى كه تعصب و جانبدارى يك طرفه نباشد o و در مورد ركن رابع اگر خود اين موضوع كه در يك رساله يا كتابچه كه اصل ان عربى و به فارسى هم ترجمه شده رجوع كنيد و تا اخر مطالعه كنيد مى بينيد كه در فرق ديگر به اسم و عنوان ديگرى مطرح شده ( به ياد ضرب المثلى كه سه نفر با يك درهمى كه داشتند سر خريد ميوه دلخواه خود كه انگور بود دعوا داشتند چونكه هر يك به زبان مادرى خود اسم ان را مى گفتند ) حال موضوع ركن رابع صرف نظر از مقامات علماى شيعه كه در هر زمانى هستند و شناخت حقيقى و باطنى ان هم براى كسى معلوم و يا ممكن نيست بايد در زمان غيبت شخص يعنى من و شما در دينمان يا عالم باشيم يا متعلم اگر عالم كسى عالم باشد و مطمئن است كه به مقصدى كه خدا و پيامبر و معصومين راهنمايى كرده و خواستند مى رسد بايد به علم خود عمل كند و اگر هم كسانى دست در دست او گذاشتند انها را هم سالم به مقصد برساند ولى اما اگر متعلم باشد بايد با توجه به اصل دين به علمايى تأسى و بيروى كند كه در تمام مورد پيرو محمد و ال محمد (ص) باشد و از احاديث و كلام و سخن انها كه همان قرآن و عترت است بگويد و عمل كند و ضمنا براى رفع شك و ترديد از عالمى كه از قران و حديث سخن ميگويد بايد و بالاجبار از عالم ديگرى كه اثبات و نفى كلام ان عالم را از قران و حديث ميگويد رحوع كنيد كه مثلا اين كلامى كه از قران و حديث گفته وجود ندارد اما تفسير و شرح ان با توجه به علمى هست كه علما دارند لذا تشخيص و نظر شخصى شرط نيست o و ركن رابع يعنى همانطور كه توحيد از نبوت شناخته ميشود و متعاقبا نبوت از امامت حال براى شناخت امامت كه در بر گيرنده تمام ان هست بايد شخصى كه خود علم دين ندارد به عالمى رجوع كند كه از نظر علم و شناخت و عمل به انها نزديكتر است تا شخص در راهى كه در دينش و شناخت ان در اين دنيا تا لحظه مرگ قدم بر مى دارد با اطمينان تر و محكمتر باشد و اگر خوب دقت كنيد ميبينيد كه همان منظور پيروى از عالم يا فقيه يا مرجع دينى و غيره است و اسم و لفظ ملاك نيست تنها رسم و حقيقت ان مهم است و در بقيه فرق هم به القاب و اسمهايى ممكن است علما را نام ببرند براى احترام ( اختلاف نظر و سليقه هميشه در تمام علوم چه دينى و چه طبيعى و غيره وجود داشته و خواهد داشت ) و در اين رساله هم هيچ اشاره به شخصى نشده و فقط ضرورت پيروى از كسى كه در دين عالم و فقيه هست براى عوام شده كه در قران هم اشاره شده o 
ناشناس
۱۵:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۴
غلو ؟! O سوال اين است ايا مخلوقاتى كه دون اشرف كائنات خلق شده اند چگونه ميتوانند چيزى بگويند كه بالاتر از مافوق باشد و در انها نباشد البته به غير از مقام خالق و خدايى حال با توجه به معراج پيامبر عظيم الشان اسلام و وجود ايات و احاديث قدسى و معصومين انهم فراوان و حتى در كتب مخالفين و با توجه به حديث معروفى كه فرمودند به ما ال محمد (ص) خدا شناخته ميشود و خدا عبادت ميشود ؟ ايا اگر همين حديث را عالمى كه داراى علوم قرانى و حديث هست بخواهد كمى شرح و بسط و تفسير كند چگونه خواهد بود ؟ ايا همين معراج ان بزرگوار كه حتى جبرائيل هم نتوانست از عرش به بالا هم سفر ان حضرت شود در تفسير و شرح ممكن است چگونه و پر از رمز و راز شود ؟ و در اخر خود معصومين فرمودند كه در باره ما انگونه كه خدا تعريف و ما بيان كرده ايم بگوييد و ما را خدا ندانيد و از مرتبه خدايى پايين بياوريد ولى بعد از ان هر چه بگوييد به ما نخواهد رسيد و ما بالا تر از انديشه و درك شما هستيم بله طبق حديث پيامبر خدا (ص) كه فرمودند يا على (ع) خدا را جز من و تو نشناخت و ما را هم جز خدا نشناخت ( رجوع به احاديث كتب اربعه ) o 
ناشناس
۲۲:۵۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۳
حساب فرقه ضاله بهايت از بقيه فرق دوازده امامى جداست همانند وهابيت كه از اسلام جداست و اسلام تنها بهانه است براى مقاصد انها و تنها پيروى از قران و عترت ملاك ايمان و اقرار به خدا و رسول اوست o
ناشناس
۱۶:۲۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۳
اما مرحوم علامه طباطبايى در كتاب خود تحت عنوان ( مكتب اسلام يا شيعه در اسلام ) فرمودند كه فرقه شيخيه مانند فرق ديگر اختلافى كه دارند در مسائل نظرى هست كه ما بين علما ميباشد و در اصل دين اختلاف نيست o حال در تفسير احاديث و قران با توجه به احاديث هر عالمى با توجه به علمش نظرى متفاوت دارد مانند فروع دين كه مراجع تقليد مختلفى با توضيح المسائل مخصوص به خود دارند اما در اصل دين يعنى اصول دين كه همه بايد گرد محورى باشند كه بعد از اعتقاد به خدا در تمام ابعاد ان ( عدل و معاد و غيره ) اعتقاد و فرمانبردارى از نبوت و امامت هست باشند و حرف و كردار خود را بر اساس قران و عترت قرار دهند و به هيچ عنوان نبايد كسى به خاطر اعتقادش به شخصى شخص ديگرى را بدون در نظر گرفتن اصول دين ( قران و عترت ) نفى كند o
ناشناس
۱۶:۰۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۳
ايجاد يك تفكر باطل مانند بهائيت از يك مكتب حقى مانند تشيع كه دليل بر رد ان حقيقت نيست و اگر شاگردى بد شد چه ربطى به إستاد دارد مانند صدر اسلام به بعد و ملاك هر سخن و عقيده بايد قران و حديث باشد و لازمه ان هم داشتن علم ان و فهم فحواى كلام مى باشد o 
دلسوز
۰۰:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۰
مواظب باشید به جرم مبارزه با بهاییت دچار سلول و انفرادی نشوید!!!!!!!!!!!!!!!