متغیرهای دخیل در افزایش ارتباط تحولات سوریه با تحولات لبنان:
الف) پیوستگیهای ژئوپلیتیک و جغرافیایی و قومی مذهبی 2 کشور
سوریه تنها کشور عرب همسایهی لبنان و جدا از اسرائیل تنها همسایه و تنها راه زمینی لبنان است و از طرفی این کشور بیشترین مرز خاکی را نیز با سوریه دارد. سوریه از ابعاد گوناگونی در بحرانهای داخلی لبنان نقش داشته و بر اوضاع سیاسیـاجتماعی حاکم بر آن متأثر بوده است. حضور تعداد زیادی از پناهندگان فلسطینی در هر 2 کشور و همچنین تعاملات فرهنگی، مذهبی و قومی اقلیتهای دروزی، مسیحی، سنی، علوی و... در این 2 کشور از دهههای پیش ادامه داشته است.
ب) نقش مهم سوریه در لبنان
سوریه از دیرباز تأثیر ژرفی در تحولات لبنان داشته است. این کشور با اوجگیری درگیریهای داخلی لبنان در سال 1975 اقدام به مداخلهی نظامی در لبنان کرد و در سالهای بعد، نیروهای نظامی خود را به بیش از 30 هزار نفر افزایش داد و به منظور پیشبرد اهداف و منافع استراتژیک خود از راههای مستقیم و غیرمستقیم در امور جاری لبنان دخالت کرد. این نقش حتی پس از خروج نیروهای سوریه از لبنان ادامه داشته است؛ چنان که در واقع یکی از علل اصلی اختلاف بین 2 جریان اصلی سیاسی در لبنان، یعنی جریان 14 مارس و 8 مارس، نگاه متفاوت آنها به نقش سوریه در ترور حریری بوده است.
در این راستا، با توجه به سابقهی حضور چند ده سالهی سوریه در لبنان، از سالهای جنگ داخلی لبنان به این سو و حتی پیش از آن، این امر سبب شده که سوریه، هم دوستان استراتژیک و هم دشمنان قسمخوردهای در لبنان داشته باشد؛ چنان که اکنون نیز در بین طیفهای مختلف طایفهای، فکری، مذهبی و نژادی لبنان، عملاً این دوستان و دشمنان میتوانند در شرایطی ویژه دوستی و دشمنی خود را در مقابل رویکردهای دمشق بروز دهند. به عنوان مثال، در مقابل اتهام مشارکت سوریه در ترور وسام الحسن از سوی برخی از احزاب 14 مارس، عملاً این امر با مخالفت جریان 8 مارس روبهرو شده است.
ج) نقش بازیگران خارجی در رخدادهای سوریه
هرچند عوامل و زمینههای مشترک داخلی بر تحولات لبنان نقش داشته است، اما تحولات منطقهای و نیز رقابت قدرتهای خارجی نیز نقش مهمی در استمرار و تشدید رخدادها در لبنان داشته است. از سویی، یکی از عوامل اصلی تشدید درگیریهای داخلی سوریه در ماههای اخیر، قاچاق سلاح از طریق مرزهای لبنان با هدف کمک به توان تسلیحاتی مخالفان دولت سوریه در جریان نبرد با نیروهای امنیتی و نظامی این کشور بوده است و از سویی دیگر، در شرایطی که برخی کشورهای مخالف دولت سوریه از جمله قطر و عربستان بارها از ضرورت مسلح کردن مخالفان دولت سوریه سخن گفتهاند و بسیاری از دولتهای عربی و غربی، جدا از روابط مخاصمهآمیز با دولت سوریه، آشکارا از مخالفان دولت این کشور دفاع میکنند، مرزهای لبنان با سوریه، به ویژه در شمال، یکی از مسیرهای اصلی قاچاق تسلیحات و جنگجویان خارجی به داخل سوریه شده است.
اکنون ماههاست که راهبرد اصلی مخالفان سوریه، سرنگونی دولت دمشق و خارج کردن کنترل امنیت برخی مناطق مرزی این کشور از دست نیروهای دولتی، تشکیل دولت موقت در آن مناطق و ایجاد منطقهی حائل مرزی شده است؛ طرحی که دولتهای غربی و عربی پنهان و پیدا از آن حمایت میکنند. در گذشته نیز «جان مک کین»، سناتور آمریکایی، در جریان سفر به لبنان، خواستار ایجاد منطقهی حائل در مرزهای لبنان با سوریه برای کمک به مخالفان دولت سوریه شد.
در مقابل، هرچند دولت لبنان تا کنون تمایلی به چنین طرحی نشان نداده و ارتش این کشور نیز بارها اقدام به دستگیری افراد مسلح و نیز قاچاقچیان سلاح در مرزهای خود کرده است، اما حجم بالای این تحرکات و همکاری گروههای داخلی و خارجی در این مسئله، مانع از انجام این امر شده است؛ روندی که به نوعی باعث اعتراضهایی از سوی جریان 8 مارس و دولت سوریه شده است. در گذشته نیز «ولید المعلم»، وزیر خارجهی سوریه، گفته بود ما از لبنان توقع داریم که به ما کمک کند تا تروریستها نتوانند به راحتی و به طور غیرقانونی وارد سوریه شوند.(1)
با طرح اتهام دخالت سوریه در ترور الحسن، بسترهای درگیری موافقان و مخالفان دولت سوریه در مناطق شمالی لبنان به نحو نگرانکنندهای اوج گرفته است و با دستیابی معترضان به سلاح از یک سو و افزایش ابعاد درگیری از سوی دیگر، میتواند شکل متفاوتی یابد و عملاً دامنهی آن به سایر مناطق لبنان کشیده شود.
د) نگاه بازیگران داخلی لبنان و 14 مارس به سوریه
همزمان با ترور «رفیق حریری» و تشکیل جریان 14 مارس به رهبری «سعد حریری»، این ترور به سوریه منتسب گردید. این امر آغازگر دورهای جدید از نگاههای ضدسوری در لبنان شد. اینک در بحران کنونی سوریه نیز جریان 14 مارس مخالف دولت فعلی سوریه و تقریباً همسو با کشورهای مخالف اسد است. در تحولات پس از ترور الحسن این 14 مارس است که انگشت اتهام ترور را به سوریه نشانه رفته و حتی خواهان استعفای دولت شده است. باید توجه داشت که محور اساسی جریان 14 مارس در واقع جریانی سنی به رهبری سعد حریری است و این جریان، جدا از اهداف داخلی خود در مورد حزبالله و دولت لبنان، بیشک در اندیشهی تقویت مخالفان سوری و ارتش آزاد سوریه است. در این راستا، رویکرد اعمالی و تا حدی اعلانی این جریان با سیاستهای قطر و عربستان و غرب در قبال سوریه هماهنگ است و تا جایی که فرصتی فراهم گردد و ارتش و دولت لبنان اجازه دهند، از مخالفان سوری حمایت سیاسی و حتی مالی و نظامی میکند.
پیامدهای کنونی بحران سوریه بر شرایط لبنان:
الف) افزایش تشنج در شمال لبنان و طرابلس
شهر طرابلس در شمال لبنان بزرگترین شهر این کشور پس از بیروت به شمار میرود و جمعیت آن بیشتر از هواداران سعد حریری (از رهبران 14مارس) و سپس علویان طرفدار سوریه (جبل محسن) و سایر گروههای مذهبی است. در این حال، پایگاه اصلی اهل تسنن و سلفیها در لبنان نیز در طرابلس قرار دارد. بخش عمدهای از سلفیها و گروههای سیاسی اهل تسنن سوریه از مخالفان اسد پشتیبانی میکنند و میکوشند تا از مرز اصلی لبنان و سوریه(در شمال لبنان) بهرهبرداری مناسبی برای تردد مخالفان به داخل خاک سوریه داشته باشند. این امر با توجه به نفوذ 14 مارس و جریانهای سلفی در شمال لبنان مهیاست و به وسیلهی مرز مشترک کمکهایی به مخالفان سوریهای انجام میگیرد؛ یعنی عملاً نقش طرابلس در تحولات سوریه بنیادین گشته است.
در مقابل این رویکرد، با توجه به عدم توان حداکثری دولت سوریه و لبنان در کنترل مرز و همچنین ناتوانی ارتش لبنان در قطع راههای ارتباطی مرزی بین مخالفان سوری و شمال لبنان، هواداران دمشق در لبنان نسبت به این امر معترض هستند و گروههایی همچون علویهای ساکن در طرابلس، در جهت کاهش این زنجیره و فشار بر مخالفان اسد، دست به اقداماتی نظامی زدهاند؛ چنان که قبلاً نیز با توجه به تهدید برخی از سلفیها در مورد علویان و شیعیان منطقهی جبل محسن (مبنی بر اینکه آنان را به سوریه خواهند فرستاد) و همچنین گروگانگیریهای شیعیان و علویان توسط مخالفان دولت اسد، عملاً زمینههای شکاف بیشتر و بالا رفتن درگیریها در شمال لبنان بیش از پیش فراهم شده است.
در این شرایط، اکنون نیز با طرح اتهام دخالت سوریه در ترور الحسن، بسترهای درگیری موافقان و مخالفان دولت سوریه در مناطق شمالی لبنان به نحو نگرانکنندهای اوج گرفته است و با دستیابی معترضان به سلاح از یک سو و افزایش ابعاد درگیری از سوی دیگر، میتواند شکل متفاوتی یابد و عملاً دامنهی آن به سایر مناطق لبنان کشیده شود.
ب) افزایش فشار بر دولت لبنان
هرچند دولت لبنان اکنون در دست ائتلاف 8 مارس است، اما دولت میکوشد تا اسیر بحران سوریه نشود و با خویشتنداری، موضع بیطرفانهای را در قبال بحران در سوریه اتخاذ کند. در این راستا، به نظر میرسد دولت لبنان با فشار دولت سوریه و هواداران دمشق برای ایفای نقش مهمتر و جلوگیری از تحرک مخالفان دولت سوریه در لبنان روبهروست؛ چنان که سفیر سوریه در بیروت تأکید کرد که اوضاع در مرز لبنان و سوریه با سیاست بیطرفی لبنان کاملاً در تناقض است. (2)
از سویی دیگر، دولت لبنان با فشار گستردهی ائتلاف غربیـعربی و همچنین ائتلاف 14 مارس در مورد رویکرد بیروت به سوریه مواجه است، چرا که مواضع دولت لبنان چندان خوشایند مخالفان آن، یعنی جریان 14 مارس، نیست و مخالفان تلاش میکنند دولت لبنان را وارد بحران سوریه کنند تا به اهداف سیاسی منطقهای و بینالمللی خود دست یابند. اخیراً نیز این تلاشها با ترور الحسن دامنهی بیشتری یافته و به طرح استعفای دولت میقاتی کشیده شده است.
با توجه به اینکه در بخشهای مختلف لبنان گروههای شبهنظامیای وجود دارند14 مارس میکوشد تا از شرایط موجود برای به روی میز آوردن گزینهی خلع سلاح حزبالله بهره ببرد. اکنون نیز طرح ناتوانی دولت در ترور الحسن و همچنین فشار بر دولت لبنان و طرح استعفای آن حداقل میتواند امتیازاتی برای 14 مارس داشته باشد و تا حدی دست گروههای مسلح در شمال لبنان را بازتر بگذارد.
در این بین، باید گفت هرچند وزیر امور خارجهی لبنان چندی پیش بار دیگر بر بیطرفی کشورش در قبال اوضاع سوریه تأکید کرد، اما جریان 14 مارس در واقع موضع کنونی دولت لبنان را کافی نمیداند و بر این نظر است که این کشور باید از مخالفان سوریه پشتیبانی کند. اکنون جریان 14 مارس و ائتلاف غربیـعربی در صددند یا دولت میقاتی را تضعیف و وادار به همکاری کنند و یا با اتخاذ مواضعی، دولت را سرنگون کنند و دولتی به دلخواه خود روی کار آورند. در این میان، باید توجه داشت که افزایش فشار بر دولت میتواند حتی منجر به افزایش اختلاف میان احزاب مسیحی، شیعی و... در ائتلاف 8 مارس و جدایی برخی از گروههای تشکیلدهندهی دولت مانند «جنبلاط» گردد و دولت میقاتی را با شکست روبهرو کند.
ج) افزایش قاچاق سلاح به لبنان
در ماههای اخیر گزارشهای متعددی مبنی بر ارسال سلاح از راه مرزهای لبنان به داخل خاک سوریه و کمک به مخالفان مسلح دولت این کشور منتشر شده است. در این حال، ضعف نظارت و کنترل در 2 سوی مرز 375 کیلومتری میان 2 کشور شرایط ویژهای را در لبنان ایجاد کرده است و قاچاق سلاح به مخالفان مسلح سوریه در شمال لبنان و ورود عناصر زیادی از القاعده یا گروههای افراطی و تروریستی دیگر روندی افزایشی داشته است. گذشته از توقف کشتی لیبیایی حامل سلاح برای مخالفان مسلح سوریه، عملاً گروهها و دستههای مسلح در لبنان رو به فزونی گرفته است و همزمان نیز عملیات آدمربایی متقابل و ایجاد هرجومرج انجام گرفته است.
در این میان، افزایش ورود سلاح در بین گروههای لبنانی حتی موجب تعجب برخی از مقامات آن کشور نیز شده است؛ چنان که «نبیه بری» هم اشاره کرده بود که از شنیدن برخی اخبار غافلگیر شده است، از جمله اینکه تعدادی از جوانان تفنگهای پیشرفتهی مجهز به عینکهای دید در شب در اختیار دارند، در حالی که نیروهای ارتش فاقد سلاحهای مشابه آن هستند. (3)
به نظر میرسد، با توجه به اینکه در بخشهای مختلف لبنان گروههای شبهنظامیای وجود دارند که همچنان مسلح هستند و دولت نیز از توانایی لازم برای تثبیت سلطهی خود بر کل کشور برخوردار نیست، 14 مارس میکوشد تا از شرایط موجود برای به روی میز آوردن گزینهی خلع سلاح حزبالله بهره ببرد. اکنون نیز طرح ناتوانی دولت در ترور الحسن و همچنین فشار بر دولت لبنان و طرح استعفای آن حداقل میتواند امتیازاتی برای 14 مارس داشته باشد و تا حدی دست گروههای مسلح در شمال لبنان را بازتر بگذارد.
د) افزایش واگرایی میان قومیتها و مذاهب لبنانی
فرآیند ملتسازی در لبنان بسیار ضعیف است و واگراییهایی در این کشور وجود داشته و دارد. با توجه به دهههای گذشته و جنگ داخلی این کشور، نوع همبستگیهای موجود در لبنان همسبتگیهای مذهبی طایفهای است، نه ملی. لذا با توجه به بحران سوریه و نوع دخالت بازیگران خارجی و تأثیرگذاری بحران سوریه، میتوان گفت شکافهای نهفته و خفتهی مذهبی و قومی بیشتر بازتولید شدهاند و اکنون جناحهای لبنانی، استعداد و آمادگی کامل برای واگرایی و تقابل بیشتر را دارند؛ چنان که رخدادهای پس از ترور الحسن به خوبی نمایانگر این امر بود.
هـ) تأثیر منفی بر اقتصاد