سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

اسلام‌هراسی و سیاست اپراتور‌ها

یک استاد حوزه رسانه در آمریکا با اشاره به اسلام‌هراسی در این کشور گفت غرب از اسلام‌هراسی برای افزایش سلطه بر مردم خود استفاده می‌کند.
کد خبر: ۴۲۹۶۰
۱۷:۲۳ - ۱۱ مهر ۱۳۹۱

 SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:


به گزارش «شیعه نیوز»به نقل از مشرق، «دیپا کومار» از اساتید مطالعات رسانه و مطالعات خاورمیانه در دانشگاه «راتگرز» است که از دانشگاه های بزرگ در نیوجرسی آمریکا به شمار می‌آید. او روی موضوعات مهمی در عصر کنونی ما یعنی «نئولیبرالیسم» و امپریالیسم کار کرده است.

 

خانم کومار مصاحبه‌ای با فارس داشته است که متن کامل مصاحبه به شرح زیر است:


سوال: معنی اسلام‌هراسی چیست و چرا غرب از آن به عنوان ابزاری برای برخورد با جهان اسلام استفاده می کند؟
پاسخ:  عبارت اسلام هراسی [اسلام ستیزی] به ترس و نفرتی اطلاق می‌شود که نسبت به مسلمانان وجود دارد. در آمریکا و بعد از حملات 11 سپتامبر، اسلام هراسی یا به عبارت دیگر، نژادپرستی علیه مسلمانان نقش برجسته‌ای در حوزه عمومی پیدا کرده است. اما حملات 11 سپتامبر نبوده که باعث ایجاد این نوع از نژادپرستی شود و تاریخچه دشمنی با مسلمانان دستکم به جنگ‌های صلیبی باز می‌گردد.

من در کتاب خود با عنوان «اسلام‌هراسی و سیاست امپراطوری» به بحث درباره روشی پرداخته‌ام که در آن نخبگان غربی از عبارت «دشمن مسلمان» برای پیشبرد منافع سیاسی خود استفاده می‌کردند.

آن چه که این کتاب سعی در ارایه آن دارد این است که این ایدئولوژی را در درون بافتی که از آن بیرون آمده و خلق شده، پیدا کند. من در این کتاب مطرح کرده ام که منظورم از این باقت در ابعاد وسیعتر همان امپراطوری است. به همین دلیل است که اسلام‌هراسی همواره در جوامع امپریالیستی به کار می‌رفته است. به همین خاطر این کتاب بحث خود را از دوران جنگ‌های صلیبی آغاز و از تشریح شیوه‌ای آغاز می‌کند که بوسیله آن از تصویر «دشمن مسلمان» در قرن یازدهم میلادی در اروپا به منظور پیشبرد اهداف سیاسی بزرگتر به کار رفت این کتاب بحث‌ خود را تا به امروز و دوران ریاست باراک اوباما در آمریکا دنبال می‌کند. در اواخر قرن‌های هجدهم و نوزدهم که اوج دوران استعمارگری اروپایی‌ها در خاورمیانه و شمال آفریقا بود، شما مشاهده می‌کنید که مفهوم تازه‌ای خلق می‌شود که از آن به عنوان «شرق‌گرایی»  یاد شده و به عنوان پایه و اساسی برای توجیه اشغالگری اروپایی‌ها به کار رفت. برخی از این افسانه‌های شرق‌گرایانه هنوز هم به قوت خویش باقی هستند. از این رو، نکته این کتاب آن است که این توالی را مشخص کرده و به ریشه‌ها و راه‌هایی که در آنها می‌توانیم بطور مؤثری با اسلام‌هراسی [اسلام ستیزی] مقابله کنیم.

اما من می‌خواهم در عین حال این نکته را عنوان کنم که من سختی و رنج فراوانی بردم که در این کتاب همچنین این بحث را مطرح کنم که مخالف این ایده که شرق و غرب همواره با هم در نزاع بوده‌اند، هستم. در حقیقت این ایده نزاع همیشگی شرق و غرب صحیح نیست. دوران طولانی از تحمل و تساهل دوجانبه میان شرق و غرب وجود داشته که آنها تأثیر متقابل و حتی احترام متقابلی نسبت به هم داشته‌اند.

 

سوال: مکانیزم اسلام‌هراسی در آمریکا به چه صورت است؟

 

پاسخ: از زمان وقوع حملات 11 سپتامبر، مسلمانان به عنوان تروریست‌هایی معرفی شده‌اند که باید از آنها ترسید و نسبت به آنها تنفر داشت. من در این کتاب عنوان کرده‌ام که وحشت از رنگ سبز در آمریکا خلق شد (درست مانند ترس از رنگ قرمز در دوران جنگ سرد) تا رضایت عمومی برای جنگ‌ در عراق و افغانستان جلب شود. اما فراتر از این تصویرسازی‌ها، لحن و ادبیات «نزاع تمدن‌ها» بود که آمریکا را فراگرفت. لفظ «نزاع تمدن‌ها» به معنی مقابل هم قرار دادن ذهنی «ما» [غربی‌های] در برابر «آنها» [مسلمانان] است و در این میان «ما» افرادی دموکراتیک، آزادیخواه و کسانی معرفی شده‌ایم که به حقوق بشر احترام می‌گذارند حال آن که «آنها» آدم‌هایی وحشی، بربر و غیرمتمدن معرفی شده‌اند.

البته این ایده نزاع تمدن‌ها در دهه 1990 و توسط افرادی مانند «برنارد لوئیز» و «ساموئل هانتینگتون» ارایه شده‌اند. هانتینگتون اینگونه مطرح کرد که در دنیای بعد از پایان جنگ سرد، منازعات بیشتر با تفاوت‌های فرهنگی مشخص خواهند بود تا این که ریشه در دلایل سیاسی داشته باشند.

این ایده‌ها همان موقع وجود داشتند و ارایه وجهه منفی از مسلمانان در جریان بود. به عنوان مثال بعد از حادثه بمبگذاری در شهر اوکلاهاما در سال 1995، رسانه‌ها بلافاصله تمرکز خود را بر مقصر خواندن مسلمانان و اعراب قرار دادند تا این که معلوم شد که این جنایت توسط فردی به نام «تیموتی مک‌وی» که یک فرد سفید پوست آمریکایی که در محافل راستگرای افراطی عضویت داشت، صورت گرفته است. اما این نوع دیوساختن از مسلمانان در درجه اول به منفع اهداف داخلی بود.

آن چه که حملات 11 سپتامبر موجب شدند تشدید این تصویرسازی و آغاز جنگ با مسلمانان چه در داخل و یا در محافل بین‌المللی بود. اما این جنگی بود که مسبوق به سابقه بوده و بر پایه مقدماتی بنا گذاشته شده بود که طی یک دهه قبل درباره مسلمانان ایجاد شده بود. مانند تصویب قانون ضدتروریسم و قانون مجازات مرگ که در سال 1997 توسط بیل کلینتون، رئیس جمهوری وقت آمریکا امضاء شد و رسمی برای اخراج مهاجران مسلمانان آن هم بر اساس اسناد و مدارک محرمانه‌ای برجای گذاشت.

اکنون نیز قانون موسوم به«قانون میهن‌پرستی» این نوع قوانین را تشدید کرده و از زمان اجرایش تاکنون مسلمانان را در وضعیت هشدار دهنده‌ای قرار داده است. از آن زمان هزاران نفر از آمریکا اخراج شده اند و تعدادی نیز برای مدتی نامعلوم به زندان افکنده شده و مؤسسات خیریه اسلامی  در آمریکا تعطیل شده‌‌اند. در پرونده مربوط به «بنیاد سرزمین مقدس» که از بزرگترین سازمان‌های خیریه اسلامی در آمریکا بود، پنج نفر از مسلمانان آمریکایی که این بنیاد را اداره می‌کردند بخاطر حمایت مادی از تروریسم، گناهکار شناخته شده‌اند. آن چه که آنها انجام داده بودند در واقع مشارکت مالی با سازمان‌های خیریه فلسطینی بود که بسیاری دیگر از سازمان‌های خیریه آمریکایی نیز با این موسسه فلسطینی همکاری کرده بودند اما این افراد اکنون در زندان هستند و حکم بعضی از آنها 65 سال زندان است.

این وضعیتی است که برای مسلمانان و کسانی است که ظاهری شبیه مسلمانان دارند. اسلام‌هراسی تنها مسلمانان را هد ف نگرفته بلکه بر هندوهای منطقه جنوب آسیا، مسیحیان عرب و دیگر فرقه‌ها اثر گذاشته است.

 

سوال: توسعه رسانه‌های اجتماعی یا توسعه کلی رسانه‌‌ای چگونه می‌تواند بر آگاهی و دانش غیرمسلمانانی که در کشورهای غربی زندگی می‌کنند درباره اسلام و مسلمین تأثیرگذار باشد؟

 

پاسخ: جریان اصلی رسانه‌‌ای و رسانه‌های اجتماعی تنها ابزارهای ارتباطی و نقل ماجرا هستند. اما نوعاً داستان‌هایی که از سوی رسانه‌های صنفی (Corporate Media) نقل می‌شود از جمله مواردی هستند که از سوی افراد قدرتمند در غرب یا همان افرادی که دارای قدرت اقتصادی و سیاسی هستند، گفته شده است. به هر حال، جنبش‌های اجتماعی واقعاً می‌توانند این روند را تغییر دهند. از این رو در اوایل سال 2011 که ما ظرف تنها چند هفته شاهد تولد جنبش‌های عربی بودیم، مردم عادی توانستند در مصر و تونس دیکتاتورهای تحت حمایت غرب را که مدت‌ها بود که هدف انزجار و نفرت عمومی بودند، سرنگون سازند.

تصاویر رسانه‌ای که به دنبال این جنبش‌های مردمی در ایالات متحده به نمایش درآمدند آمریکایی را با تصاویری از اعراب و مسلمانان مواجه ساخت که هرگز پیش از آن در رسانه‌های خود دستکم به این صورت مداوم، ندیده بودند. فعالیت همین مردم عادی عربی و اسلامی بود که حس اسلام‌هراسی که به صورت کلیشه‌ای بوجود آمده بود را از بین برد. به همین منوال، تظاهرات‌های ضدسرمایه‌داری در «مدیسون» ایالت ویسکانسین همراه با حضور کسانی بود که روی آن نوشته شده بود «حسنی واکر مبارک» (یعنی فرماندار این ایالت را با حسنی مبارک مقایسه می‌کردند). ظرف چند هفته بعد، مردم در خاورمیانه و شمال آفریقا با کارهایی که کردند اقدامات فراوانی برای مبارزه با کاریکاتورهای اسلام‌هراسانه انجام دادند و به این ترتیب انسانیت و خواست سیاسی خود را نشان دادند. هم جریان اصلی رسانه ای و رسانه‌های اجتماعی نقش گزینه‌های ارتباطی جایگزین را بازی کردند که تصویر متفاوتی از مسلمانان ارایه کردند.

درمورد شبکه‌های اجتماعی مانند توئیتر و فیس‌بوک ، آنها همچون ابزار مفیدی برای سازماندهی و بسیج نارضایتی ایفاء کردند اما ما نباید به اشتباه فکر کنیم که این انقلاب‌ها در مصر انقلاب‌های توئیتری و فیس‌بوکی بودند. فناوری به خودی خود نمی‌تواند تغییرات را به همراه داشته باشد بلکه مهم نحوه‌ای که مردم از این فناوری‌ها استفاده می‌کنند.

 

سوال: می‌توانید اندکی درباره ایران‌هراسی در ایالات متحده حرف بزنید؟

 

پاسخ: در شرایط کنونی، از ایران به عنوان کشوری یاد می شود که متعهد به «محو اسرائیل از صفحه روزگار» است. بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل در سخنرانی اخیر خود در سازمان ملل عنوان کرد که ایران و القاعده یکی هستند. او ادعا کرد که «شبه‌نظامیان مسلمان شاخه‌های فراوانی هستند و از حاکمان ایران گرفته و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آنها تا القاعده ... اما همه آنها در یک خاک ریشه دارند. مسئله این نیست که این تعصب‌گرایی شکست خواهد خورد یا خیر بلکه مسئله این است که جان چه تعداد انسان قبل از این که این تعصب شکست بخورد، نابود خواهد شد. هیچ چیز به اندازه ایران مسلح به سلاح هسته‌ای نمی‌تواند اسرائیل را به وحشت اندازد. تصور این که دنیای همراه با ایران هسته‌ای شبیه چه خواهد بود، مانند تصور دنیایی است که در آن القاعده مسلح به سلاح هسته‌ای حضور دارند، تفاوتی وجود ندارد.»

از نظر آدم عاقلی که درباره منطقه و فرقه‌های مختلف اسلام سیاسی همه چیز را می‌داند، این ادعای نتانیاهو، ادعایی مضحک است. با این حال، ما شاهد روندی هستیم که طی آن نخبگان تلاش دادند ترس و سوء‌ظن شدیدی درباره آن چه ایجاد کنند که ایران در حال انجام آن است. چارچوب اصلی کار در اینجا باز هم نظریه «نزاع تمدن‌ها» است که در آنها غرب به ظاهر متمدن باید مانع از «ایران غیرعاقل» در ساخت سلاح هسته‌ای شود. نکته‌ای که ذکر آن در این مبحث خالی است، این واقعیت است که ایران تحت محاصره کشورهای هسته‌ای مانند هند، پاکستان و رژیم اسرائیل قرار دارد (البته اگر پایگاه‌های آمریکا در اطراف ایران را که ممکن است بمب‌های هسته‌ای در خود داشته باشند، به حساب نیاوریم.) چرا نباید سلاح‌های هسته‌ای موجود در این کشورها نباید مسئله‌ساز باشد؟ آیا به این خاطر که همگی آنها از همپیمانان آمریکا هستند. خلاصه این که در ادعاهای مربوط به این مسئله هیچ همخوانی وجود ندارد. علاوه بر این،‌ ما باید این سوال را مطرح کنیم که چه چیز به آمریکا به عنوان تنها کشوری که از سلاح‌‌های اتمی استفاده کرده و مرگ هزاران نفر را منجر شده (حملات اتمی به شهرهای هیروشیما و ناکازاکی) حق اخلاقی می‌دهد که خود را پلیس جهانی در ارتباط با این مسئله بخواند؟

واقعیت این است که تلاش کنونی برای دیوساختن از ایران نیز ریشه در مسایل سیاسی دارد. راستگرایان اسرائیل و حزب لیکود از مدت‌ها پیش سیاست بی‌ثبات‌سازی کشورهای همسایه را در پیش گرفته‌اند تا هیچ تهدیدی برای سلطه اسرائیل به میان نیاد. به هیمن ترتیب، منافع آمریکا در منطقه در درجه اول به نفت و کنترل جریان نفت بستگی دارد. بعد از سال 2001، جنگ‌ها در منطقه به نحوی پیش نرفتند که نومحافظه‌کاران به دنبال آن بودند. فرض آنها این بود که بعد از عراق آنها به سمت تغییر نظام در سوریه و ایران و منطقه پیش خواهند رفت و منابع نفتی این کشورها تحت کنترل آنها درخواهد آمد. اما این آن اتفاقی نبود که افتاد، به عوض آن مقاومت در عراق به شکست آمریکا ختم شد. همه این جنگ‌ها از جمله گرفتاری در افغانستن به تقویت ایران منجر شده است. اکنون به منظور اعمال فشار بر ایران، نیاز است که تصویری منفی از این کشور و مردم آن ارایه کنیم. تصور کلیشه‌ای از مسلمانان که آنها را آدم‌های «متعصب بی‌خرد» می‌داند، به این تلاش برای دیو جلوه دادن ایران کمک می‌کند.

 

سوال: اکثریت کشورهای مسلمان چگونه می‌توانند با کاریکاتورها و مضحکه جامعه خود در غرب مقابله کنند؟

 

پاسخ:  به نظر من، این مسئولیتی است که نباید تنها بر دوش کشورهای مسلمان گذاشته شود. بلکه مسئولیتی است که باید هر آدم باوجدانی آن را به دوش بکشد. من مسلمان نیستم اما به این خاطر کتاب خود را درباره اسلام‌هراسی نوشتم که اعتقاد دارم نژادپرستی و برداشت‌هایی از این دست نباید تحمل گردد. همچنین علماء و فعالان سراسر دنیا نیز درباره اسلام‌هراسی مطلب نوشته‌اند. نیاز است که ما این نوع فعالیت را ادامه داده و جنبشی بین‌المللی بر اساس همبستگی و احترام متقابل ایجاد کنیم.

نهایتاً این که، آن چه که من در کتاب خود آورده‌ام این است که تصویرهایی که علیه اسلام ارایه می‌شوند نوعاً به دعوت نخبگان بوده و از این رو مسئله‌ای نیست که جنبه مذهبی داشته باشد بلکه بحث سیاست نیز در میان است. خیلی ساده باید گفت این ادعا که مسلمانان و مسیحیان همواره گلوی یکدیگر را می‌فشردند یا این که شرق و غرب همواره دشمنان هم بودند، حرف درستی نیست. تنها نکته‌ای که همواره در این میان صادق بوده، این است که اسلام‌هراسی زایده سیاسیون است تا جامعه تحت امر خود را کنترل کنند.

 

سوال: چرا کشورهای غربی به توهین به اسلام از طریق فیلم‌ها و کاریکاتورها ادامه می دهند؟ چه توجیهی برای این کارشان وجود دارد با وجود آن که به خوبی می‌دانند که با این کاار به عده‌ای دیگر اهانت می‌کنند؟

 

پاسخ: جنجال اخیر درباره فیلم «معصومیت [بیگناهی] مسلمانان» و انتشار کارتون‌های متعاقب آن علیه محمد [ص] پیامبر اسلام در نشریه فرانسوی به این بهانه از سوی نخبگان غربی مورد دفاع قرار گرفت که این دفاع از آزادی بیان است. در واقع، ملت‌های اروپایی میان «آزادی بیان» و «نفرت بیان» تفاوت قائل هستند اما وقتی پای مسلمانان به میان می‌آید دیگر چنین خط و مرز و تمایزی وجود ندارد.

گذشته از این، وقتی که مردم در اکثریت کشورهای مسلمان دست به اعتراض می‌زنند، بحث نزاع تمدن‌ها بار دیگر مطرح می‌شود تا تصویری از مسلمانان به عنوان انسان‌های غیرمنطقی که نمی‌توانند ایده‌های «ما» را  درباره آزادی بیان درک کنند. کاری که این امر انجام می‌دهد این است که دلایل و برهان‌های پیچیده درباره این امر را زیر سوال می‌برد  که چرا مردم خاورمیانه، جنوب آسیا و دیگر نقاط جهان ممکن است نسبت به اقداماتی که آمریکا در منطقه انجام داده، عصبانی باشند. از حملات مداوم هواپیماهای بی‌سرنشین که بطور روزمره جان انسان‌های بیگناه را در پاکستان و  افغانستان می‌گیرند گرفته تا تأمین تسلیحات برای نظامیان مصری برای سرکوب تظاهرات، مردم این منطقه از دنیا حق دارند که شاکی باشند اما در این مواقع از «خشم مسلمانان» برای توصیف اعتراضات در کشورهای اسلامی استفاده می‌شود.

وقتی نخبگان غربی جنگ خود در سراسر جهان را با استفاده از عبارتی مانند «تروریسم اسلامی» و این بهانه توجیه می‌کنند که اسلام به انسان‌ها خشونت یاد می‌دهد، در اصل با این حرف خود کل انسان‌های مسلمان را شیطانی جلوه می‌دهد. ما همچنین باید در نظر داشته باشیم که مسلمانان نخستین گروهی نیستند که به این نحو با آنها برخورد می‌شود. در آمریکا و پس از حمله پرل هاربر در طول جنگ جهانی دوم، حدود 100 هزار ژاپنی به اردوگاه‌ها فرستاده شدند و همه کسانی که اصلیت ژاپنی داشتند مقصر این حمله خوانده شدند. ما همین نوع رفتار را در قبال حمله 11 سپتامبر شاهد بودیم که پس از اقدامات عده‌ای اندک از افراط‌گرایان همه مردم مسلمان گناهکار خوانده شدند.

فیلم و کاریکاتور توهین آمیز اخیر تولیدات همین دیوسازی سیستماتیک هستند که در نهایت به سیاست و نه مذهب مرتبط می‌شوند. شاید کسانی به آیات صلح جویانه و رفتار صلح‌آمیز مسلمانان اشاره کنند اما فرقی در وضعیت ایجاد نمی‌کند چرا که همانطور که گفتم، تصویر ارایه شده از «دشمن مسلمان» در نهایت بخاطر پیشبرد برنامه‌های سیاسی است. به همین علت است که باید با ایجاد جنبش‌های اجتماعی در توده‌های مردمی و بر اساس همبستگی بین‌المللی با آن مقابله کرد.
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: