سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

حجاب در خیلی از سریال‌ها به نظر من نافی حجاب است

حجاب با مهربانی، فکر مردم بودن و امثالهم نسبت دارد، ولی حجابی که در صداوسیما می‌بینید هیچ نسبتی با این ارزش‌ها ندارد. دیالوگ‌ها، روابط، اتفاقات و... گفتمان دیگری را ترویج می‌کنند، ولی بازیگرها حجاب دارند. این نوع حجاب که در خیلی از سریال‌ها وجود دارد اتفاقاً به نظر من نافی حجاب است.
کد خبر: ۴۰۰۲۴
۱۲:۳۸ - ۰۴ شهريور ۱۳۹۱
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز» ، رسانه همواره یکی از مهم‌ترین ابزارها در ترویج امر حجاب به شمار می‌رود. این ‌مسئله که چگونه می‌شود حجاب را در قاب رسانه‌ تعریف کرد مورد بحث فعالان فرهنگی این عرصه بوده است. در این راستا در گفت‌و‌گویی با «وحید جلیلی» مدیر دفتر مطالعات جبهه‌ی فرهنگی انقلاب اسلامی و سردبیر «ماهنامه‌ی راه» به کندو‌کاو این مهم پرداخته‌ایم.
 
همان‌طور که مستحضرید، یکی از مباحث مهم در بخش ترویج فرهنگ عفاف و حجاب نقش رسانه‌هاست. این نقش را با توجه به اهمیت آن چگونه ارزیابی می‌فرمایید.
 
راجع به رسانه‌ها یک بحث نظری و یک بحث کاربردی‌تر مطرح است. بحث نظری آن این است که کار رسانه در جامعه ضریب‌دهی است؛ یعنی اگر بخواهیم راجع به حجاب کار رسانه‌ای کنیم و در فضای اجتماعی و افکار عمومی به آن ضریب دهیم، باید پیشاپیش ضریب خود حجاب را در منظومه‌ی فکری، اخلاقی و اجتماعی خودمان بدانیم. حجاب از دل یک نظام تربیتی بیرون می‌آید و آن نظام تربیتی درکنار یک نظام اقتصادی است و همراه با یک نظام فرهنگی خاص است.
 
 مشکلی که به نظرم در فضای رسانه‌ای داریم این است که نگاه منظومه‌ای به حجاب وجود ندارد و حجاب در مجموعه‌ احکام و معارف دین و در نسبت با بقیه‌ مفاهیم دینی دیده نمی‌شود. در واقع ضریب این موضوع در مجموعه‌ی معارف دینی مشخص نمی‌شود و وقتی هم رسانه می‌خواهد در فضای افکار عمومی به آن ضریب بدهد، دچار اختلال می‌شود. پس اختلال کار رسانه‌ای در زمینه‌ی حجاب به مخدوش شدن جایگاه حجاب در مجموعه‌ی معارف دین برمی‌گردد. در حقیقت این موضوع از اختلال اعتقادی، فکری و نظری اولیه سرچشمه می‌گیرد.
 
به این ترتیب، شما می‌بینید که از موضع دین حجاب ترویج می‌شود و در خیلی از رسانه‌های ما نسبت به آن حساسیت نشان می‌‌دهند، اما چون نگاهشان منظومه‌ای نیست، قاعدتاً اولین سؤالی که ذهن مخاطب را درگیر می‌‌کند این است که آیا دین اسلام فقط همین یک حکم را دارد؟ در‌صورتی‌که در دین اسلام ده‌ها توصیه‌ی اخلاقی و اجتماعی صورت گرفته است، چرا به باقی احکام دین با این حساسیت و تعصب نمی‌پردازید؟
 
این سؤال به نظرم مهم‌ترین چالشی است که در تبلیغ حجاب در رسانه‌های ما وجود دارد، چرا که ما راجع به بسیاری از امور مهم و بلکه اهم دینی سکوت می‌کنیم یا واکنش مناسبی نشان نمی‌دهیم، اما وقتی به مسئله‌‌ای مثل حجاب می‌رسیم، خیلی جدی و تند آن را مطرح می‌کنیم. تا موقعی که این فضا وجود دارد به نظرم بعید است که اقدامات ما نتیجه‌ی مطلوبی داشته باشد، به خصوص در نظامی که حاکمیت آن دینی است.
 
در جوامعی که حاکمیت دینی ندارند و افراد صرفاً از روی وظیفه‌ی شخصی‌شان به حجاب ملتزم می‌شوند قضیه فرق می‌کند و به یک معنا کار آسان‌تر است، ولی جامعه‌ای که عَلَم اسلام را برافراشته‌‌اند و می‌گویند ما در تمام ساحات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی می‌خواهیم آرمان‌های دینی را دنبال کنیم، دیگر نمی‌توانند بگویند ما در بعضی از حوزه‌ها مسلمان و متعصب هستیم، اما نسبت به بعضی از حوزه‌های دیگر که بعضاً مهم‌ترند بی‌اعتنا هستیم.
 
یکی از آن‌ها مثلاً بحث عدالت اجتماعی است. خیلی از اصحاب رسانه و افرادی که راجع به حجاب تند حرف می‌زنند، راجع به بسیاری از مظالم اجتماعی سکوت کرده‌اند. مسلماً مخاطب حق دارد بگوید همان‌طور که از موضع دین از حجاب دفاع می‌کنید، از مظلوم هم باید دفاع کنید و در مقابل منکرهای بزرگ هم باید اعتراض کنید.
 
بحث امر به معروف و نهی از منکر متأسفانه در جامعه‌ی ما مظلوم واقع شده و عمدتاً محور و مصداق آن محدود به حجاب شده است، در حالی که اگر به معارف دینی و فرمایشات بزرگان و ولی فقیه مراجعه کنید، می‌بینید که امر به معروف و نهی از منکر در نگاه آن‌ها صرفاً ناظر به نهی آدم‌های معمولی جامعه نیست، اگرچه این گروه هم مطرح هستند. می‌فرماید: « کَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ»است.  یعنی بالاترین مرتبه‌ی امر به معروف و نهی از منکر آن حق‌خواهی است که در مقابل فرد عدالت‌گریز بالادستی ابراز شود. در حالی که خیلی از پرچمداران امر به معروف و نهی از منکر در کشور ما فقط در حوزه‌ی حجاب ظهور می‌کنند و در مقابل هیچ فرد قدرتمند یا بانفوذی حاضر نیستند امر به معروف و نهی از منکر کنند. سالی دو بیانیه می‌دهند آن هم راجع به‌ بدحجابی است.
 
بنابراین اگر رسانه می‌خواهد به حجاب ضریب دهد، باید توجه کند که مهندسی فکر دینی را در جامعه به هم نریزد. در سیگنال‌هایی که به جامعه می‌دهد باید بگوید دین ما یک منظومه‌ی فکری‌ـ‌ارزشی را ایجاب می‌کند که در آن جایگاه فساد اقتصادی، ربا و بقیه‌ی مسائل مشخص شده است. چند وقت پیش یکی از اساتید سؤال خوبی مطرح کرده بود. ایشان می‌گفت این همه تظاهرات و تحصن علیه بدحجابی مطرح می‌شود، چرا تا به حال در طول این 30 سال یک بار در مخالفت با ربا تظاهرات برگزار نشده است؟
 
به نظرم این سؤال خیلی مهم و قابل توجه است. ربا در قرآن به صراحت جنگ با خدا عنوان شده است، اما چنین تعبیری راجع به حجاب وجود ندارد. با این حال، یک صدم حساسیتی که متدینین ما در مقابل بی‌حجابی دارند در مقابل ربا از خودشان نشان نمی‌دهند. اگر نظام اقتصادی جامعه اجازه نداد  اعضای خانواده دور هم جمع شوند و هم دیگر را ببیند و با هم مبادله عاطفی کنند، وقتی سیستم اقتصادی این طور خانواده را تحت فشار قرار دهد، قاعدتاً خیلی از برکاتی که خانواده و فضای تربیتی‌اش باید داشته باشد، بروز پیدا نمی‌کند.
 
این موضوع نشان‌دهنده‌ی آن است که افکار عمومی هندسه‌ی درستی از اندیشه‌ی دینی ندارد. این یک مشکل نظری است که اگر رفع شود، به نظرم خیلی اوضاع بهبود می‌یابد. اگر رسانه‌های ما واقعاً دینی شوند، مطالبشان راجع به حجاب گیرایی بیشتری خواهد داشت. صاحبان تریبون‌ها اگر راجع به همه‌ی منکرات، به خصوص مسائلی که از بدحجابی مهم‌ترند، واکنش نشان بدهند، موقعی که راجع به حجاب هم حرف می‌زنند، حرفشان دلنشین خواهد بود و مخاطب آن را راحت‌تر می‌پذیرد.
 
به تعبیر دیگر، مشکل ما راجع به موضوع حجاب در فضای رسانه برمی‌گردد به سکوتی که‌ ما در مقابل سایر منکرات اختیار کرده‌ایم. آن سکوت فریادهای دیگر ما را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و از تأثیر آن‌ها می‌کاهد. بنابراین اگر می‌خواهیم حرف‌ها، توصیه‌ها و حساسیت‌هایمان راجع به موضوع حجاب بر جامعه تأثیر بگذارد، باید حساسیتمان را نسبت به باقی احکام دین بالا ببریم.
 
علاوه بر این، یکی دیگر از بحث‌هایی که در بحث حجاب مغفول واقع شده نگاه تاریخی به موضوع حجاب است. به نظرم در این موضوع هم باید یک مقدار نگاهمان را بازتر کنیم، چرا که بحث حجاب ذیل مسئله‌ی زن و خانواده در اسلام قرار دارد؛ یعنی جدای از اینکه خانواده و بحث‌های مربوط به زنان در یک منظومه‌ی فکری و در ارتباط با مباحث سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرار دارد، خود موضوع حجاب ذیل مسئله‌ی زن تعریف می‌شود. بنابراین اگر بخواهیم حجاب را در جامعه جا بیندازیم، باید مبانی دینی خودمان را راجع به حضور زن در جامعه تثبیت کنیم، چون حجاب لباس حضور زن در جامعه است. اساساً چون اسلام خواستار حضور و مشارکت زن در جامعه است و برای او تکالیف اجتماعی و سیاسی قائل شده، قانون حجاب را در شریعت قرار داده است.
 
با توجه به این مسئله، مرزبندی نگاه اسلام ناب به بحث حجاب و نگاه‌های متحجرانه یکی از مهم‌ترین محورهایی است که باید رسانه‌ها درباره‌ی آن کار کنند. همان طور که می‌دانید، نمونه‌های دیگری از ترویج حجاب هم در تاریخ کشورهای اسلامی و حتی امروز وجود دارد که مهم‌ترین نمونه‌های آن مربوط به طالبان و عربستان است. بعضی‌ها در ایران غبطه‌ی حجاب زنان عربستان و طالبان را می‌خورند، ولی به این نگاه نمی‌کنند که رعایت حجاب‌ در عربستان یا نظام طالبان ذیل یک منظومه‌ی دینی نیست.

 در بین آن‌ها حجاب بیشتر یک موضوع قبیله‌ای است، چون اگر بر اساس مبانی دینی به رعایت حجاب ملتزم باشند، دستورات دیگری هم در دین وجود دارد که به آن‌ها پایبند نیستند. به نظرم مهم است که این مرزبندی مشخص شود، وگرنه به جواب نمی‌رسیم. امروز در جامعه‌ی ما تنها حدیثی که از حضرت فاطمه‌ (سلام الله علیها) گفته می‌شود این است: «ارزنده‌ترین زینت زن حفظ حجاب است.» البته من تا به حال متن عربی این حدیث را ندیده‌ام. تا به روز میلاد یا شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌رسیم تنها موضوعی که درباره‌ی آن حضرت بیان می‌شود حجاب است، اما به نظرم این ظلم به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است که ما صرفاً ایشان را به حجاب بشناسیم و از باقی معارفشان بی‌بهره بمانیم.
 
اگر آن تفکر فاطمی بر جامعه حاکم شود و حجاب ذیل این تفکر تبیین شود، خیلی فرق دارد. حضرت فاطمه و حضرت زینب (سلام الله علیهما) به سخنرانی‌هایشان معروف هستند. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در مسجد پیغمبر (صلی الله علیه و آله) برای زن و مرد سخنرانی می‌کردند. همچنین سخنرانی‌ها و خطبه‌های حماسی حضرت زینب (سلام الله علیها) موجود است. این خطبه‌ها و سخنرانی‌ها عمق معرفتی، شجاعت و حضور اجتماعی این بزرگواران را نشان می‌دهد.
 
سؤال اینجاست که ما چقدر تلاش کرده‌ایم این الگو را در جامعه ترویج کنیم؟ اینکه در مورد شخصیت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) صرفاً روی یک موضوع تأکید کنیم، به نظر شما ظلم به آن حضرت نیست؟ پس تکلیف امتیازات و ویژگی‌های دیگر آن حضرت چه می‌شود؟ البته قطعاً حجاب یکی از ویژگی‌های شخصیتی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است، ولی ویژگی‌های بسیار بزرگ‌تری در شخصیت آن حضرت وجود دارد که متأسفانه کمتر به آن‌ها پرداخته می‌شود. حدیث داریم از آن حضرت که می‌فرمایند:
 
«الجار ثم الدار» راجع به همین حدیث می‌توان صدها کتاب نوشت، چرا که یکی از مبانی تفکر اجتماعی دینی است. تا امروز رسانه‌های ما چقدر روی این حدیث کار کرده‌اند؟ در حالی که به نظرم همین «الجار ثم الدار» کافی است تا همه‌ی مشکلات مملکت حل شود، ولی راجع به این مباحث هیچ کاری انجام نمی‌شود، بعد ما می‌خواهیم حجاب در جامعه تثبیت شود.
 
شما فکر می‌کنید اراده‌ای وجود دارد که ما به سمت سایر مباحث اخلاقی نرویم و فقط حجاب را پررنگ کنیم یا اینکه روزمرگی و تسامح دلیل این اوضاع است؟
 
هر دو این‌ها هست. بعضی‌ها در رویکردشان حرف‌های امام (رحمت الله علیه) و مبانی ایشان برای اداره‌ی جامعه را قبول ندارند و به همان دین استحاله‌شده‌ی زمان شاه معتقدند، اما از آنجایی که جرئت ندارند به صراحت امام (رحمت الله علیه) را نقد کنند، یک برخورد کاریکاتوری با اندیشه‌ی ایشان دارند و سعی می‌کنند هندسه و اجزای تفکر انقلاب اسلامی را، با مسکوت گذاشتن بخشی از اجزای آن و تحریف بخشی دیگر، به هم بریزند. گروه‌هایی مثل انجمن حجتیه رسماً با مبانی اسلام ناب مخالف‌اند و یکی از کارهایی که می‌توانند انجام دهند همین است که مثلاً بدحجابی را معضل بزرگی جلوه دهند و به قول امام (رحمت الله علیه) حسرت دین‌داری دوره‌ی شاه را بخورند.
 
معلوم است که آن‌ها اندیشه‌ی ناقصی دارند و بعضاً برخی از تیپ‌های حزب‌اللهی هم تحت تأثیر همین اندیشه‌های فاسد مواضع نامناسبی اتخاذ می‌کنند. این در حالی است که وضعیت امروز حجاب اصلاً با قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست. ما امروز در این زمینه از همه‌ی کشورهای دنیا جلوتر هستیم. در موضوع حجاب و باقی زمینه‌های حضور اجتماعی زنان خیلی پیشرفت داشته‌ایم. اگر کسی از این منظر به موضوع نگاه نکند، ممکن است بعضی از این مظاهر بدحجابی در خیابان‌های تهران به نظرش خیلی بزرگ بیاید و کل نظام و انقلاب را متهم کند.
 
به نظر شما، جدای از مشکلات نظری، در مجموع رسانه‌های ما در حال حاضر مروج حجاب هستند؟
 
مهم‌ترین رسانه در کشور ما صداوسیما است. این رسانه به لحاظ کمی و کیفی اصلاً‌ با بقیه‌ی رسانه‌های کشور قابل مقایسه نیست. بر اساس آنچه گفتم، به نظرم رسانه‌ها در این زمینه چندان موفق نبوده‌اند، چون به نظر من رسانه‌ای که مروج اسلام ناب نباشد، مروج حجاب نیست، اگرچه یک صفحه‌ی ویژه‌‌ برای حجاب داشته باشد یا در بعضی مقاطع چندین مقاله یا برنامه درباره‌ی حجاب تهیه کند. حجاب نمادِ یافتن نسبت درست با جامعه برای زن مسلمان است؛ یعنی زن وقتی می‌خواهد در جامعه حضور پیدا کند و به زندگی اجتماعی و سیاسی خودش بر اساس مبانی دینی معنا بدهد، حجاب متجلی می‌شود.
 
وقتی که منظومه‌ی فکر دینی در رسانه‌ها به هم بریزد و ضرایبش خلط شود، اگرچه مستقیماً به حجاب بد و بیراهی گفته نشود، ولی به نظرم مبانی حجاب در جامعه از بین می‌رود. هر چقدر که شما اندیشه‌ی دینی را با هندسه و ضرایب درست بین اجزایش در جامعه طرح کنید، کمک کرده‌اید که حجاب جا بیفتد؛ یعنی این‌ها یک مجموعه هستند که اگر باقی اجزای آن درست باشند، حجاب هم جایگاه و نسبت خودش را با بقیه‌ی اجزا درست پیدا می‌کند، ولی اگر این مجموعه را با برنامه‌ها و نوع تفکراتتان به هم بزنید، حجاب هم متأثر می‌شود و تعریف غلطی غیر از آنچه اسلام خواسته است پیدا می‌کند. از این منظر می‌توان گفت که مجموعه‌ی فضای رسانه‌ای ما دچار مشکلات اساسی است.
 
از رسانه‌ی ملی، به عنوان مهم‌ترین رسانه‌ی کشور، انتظار می‌رود که خودش بتواند ضریب‌دهی کند؛ یعنی فکری پشتش باشد که این رسانه ضریب‌دهی را در جامعه انجام دهد. نظر شما چیست؟
 
به نظرم اصل مشکل به آن نگاه ظاهربینانه برمی‌گردد. وقتی جنس مطالباتی که از صداوسیما مطرح می‌شود بر اساس مبانی دقیق و درست دینی نباشد، حاصلش این می‌شود که صداوسیما به همه‌ی کارگردان‌ها ابلاغ می‌کند حتی یک تار موی خانم‌ها نباید دیده شود. همان طور که امروز این گونه است؛ یعنی اگر به سریال‌های صداوسیما نگاه کنید، حجاب به لحاظ حدود شرعی کاملاً در آن‌ها رعایت می‌شود، هرچند که اخیراً این موضوع هم کم‌رنگ‌تر شده است.
 
این اوضاع حاصل همان نگاه ظاهربینانه و جزئی‌نگر به حجاب است؛ یعنی شما می‌بینید در یک سریال 50 قسمتی همه‌ی خانم‌ها حجاب را رعایت می‌کنند، ولی هیچ نشانه‌ای از ارزش‌های خانوادگی و اخلاق دینی در آن سریال وجود ندارد. در واقع حجاب به امری مکانیکی تبدیل شده است. کالبدش هست، ولی روح ندارد. این در حالی است که همه‌ی این‌ها با همدیگر نسبت دارند. حجاب با مهربانی، فکر مردم بودن و امثالهم نسبت دارد، ولی حجابی که در صداوسیما می‌بینید هیچ نسبتی با این ارزش‌ها ندارد. دیالوگ‌ها، روابط، اتفاقات و... گفتمان دیگری را ترویج می‌کنند، ولی بازیگرها حجاب دارند. این نوع حجاب که در خیلی از سریال‌ها وجود دارد اتفاقاً به نظر من نافی حجاب است.
 
برای مثال، سریالی به نام «ستایش» از تلویزیون پخش می‌شد که می‌گفتند مظهر حجاب است، در حالی که به نظرم مضحک بود. کل سریال بر تقبیح یک حکم دینی و ایجاد نفرت نسبت به این حکم بنا شده بود. همان طور که می‌دانید، حضانت فرزند بر عهده‌ی پدربزرگ است و در این فیلم خلاف این موضوع تبلیغ می‌شود. در این فیلم کسی که مثلاً به واسطه‌ی اسلام بدبخت شده چادری است. بنابراین به بدترین شکل ممکن چادر ترویج می‌شود.
 
ضمن اینکه خود آن بازیگری که نقش یک خانم چادری را بازی می‌کند، در خارج از رسانه وضعیت پوششی نامناسبی دارد.
 
به نظر من این موضوع چندان مهم نیست، چون او بازیگر است و ممکن است نقشی که بازی می‌کند شباهتی به شخصیت واقعی‌اش نداشته باشد. به نظر من، حتی در خود آن سریال هم فکری وجود دارد. اتفاقاً یکی از اشتباهاتی که در مورد آن سریال اتفاق افتاد این بود که همه بدحجابی آن بازیگر را پررنگ کردند و فسادی که در خود سریال بود فراموش شد. صداوسیما چندین نهاد نظارتی دارد که احیاناً موی سر خانم‌ها بیرون نباشد، بعد به این راحتی یک سریال علیه اسلام پخش می‌کند که با وجود فقر محتوا بر مخاطب عام تأثیرگذار بود.
 
دختربچه‌ای که این فیلم را نگاه می‌کند از فلان حکم دینی نفرت پیدا می‌کند. بذر این موضوع را در ذهن مخاطب می‌کاریم و بعد می‌گوییم چرا مثلاً فلان بازیگر در بیرون روسری‌اش عقب بود؟ این سطحی‌نگری رسانه‌های ما را نشان می‌دهد. سؤال اینجاست که اگر مثلاً آن خانم در بیرون حجاب داشت و چادری بود، دیگر این سریال خوب بود؟ دیگر ایرادی به این سریال وارد نبود؟ این نوع آسیب‌شناسی‌ها به نظرم یک دور باطل در مدیریت‌های فرهنگی ما به وجود می‌آورد.
 
تلاش‌ رسانه‌های غربی در تبلیغ سبک زندگی خودشان بین جوامع دیگر کاملاً مشهود است، در حالی که در رسانه‌های ما تلاشی برای ارائه‌ی سبک زندگی ایرانی و اسلامی وجود ندارد. به نظر شما علت این امر چیست؟ آیا ما توان و ظرفیت این را نداریم که سبک زندگی ایرانی‌ـ‌اسلامی را ترویج کنیم؟ این سبک زندگی جاذبه‌ای برای جوان امروزی ندارد؟
 
به نظر من، سبک زندگی جامعه‌ی ما اسلامی است و رسانه‌ی ما برعکس عمل می‌کند. در جامعه‌ای که بیش از هزار سال با فرهنگ اسلامی زندگی کرده و قبل از آن نیز به همین شکل بوده است، رسانه‌ها خیلی راحت می‌توانند این سبک زندگی را غنی‌سازی و تعمیق کنند. این کار نه تنها سخت نیست، بلکه به نظرم خیلی هم آسان است. اتفاقاً هر فیلم سینمایی یا سریالی که به سبک زندگی خانواده‌ی ایرانی نزدیک شده بازخورد خوبی در جامعه داشته است.
 
اگر واقعیت زندگی سنتی و دینی به معنای درست آن نشان داده شود، حاصل کار دلنشین خواهد بود. برای مثال، فیلم‌های «نیاز» و «طلا و مس» از این دسته هستند. سوژه‌های آن‌ها هم عجیب و غریب نیست. هم در جامعه‌ی امروز ما نمونه‌های عالی و دلنشین سبک زندگی بسیار زیاد است و هم در تاریخ جامعه‌ی ما. آن چیزی که باعث می‌شود اتفاقاً بحث‌هایی درباره‌ی سبک زندگی به وجود آید فضای رسانه‌ای ماست. در واقع فضای رسانه‌ای تلاش می‌کند سبک زندگی ما را تغییر دهد و سبک زندگی دیگری را جایگزین آن کند.
 
چرا با وجود اینکه مردم به دنبال سبک زندگی ایرانی‌ـ‌اسلامی هستند، در اکثر فیلم‌ها و سریال‌ها و رسانه‌های مختلف سبک زندگی غربی تبلیغ می‌شود؟
 
من عنوان سبک زندگی ایرانی‌ـ‌اسلامی را قبول ندارم. به نظرم این ادبیات مشکل دارد. ما مدعی سبک زندگی اسلامی هستیم، در حالی که عربستان یا طالبان هم می‌گویند ما سبک زندگی اسلامی را پیاده می‌کنیم. سبک زندگی کدام یک اسلامی است؟ بنابراین ما در مورد خودمان باید بگوییم سبک زندگی انقلاب اسلامی. دلیل فرار صداوسیما یا بسیاری از رسانه‌ها از این نوع سبک زندگی مجموعه‌ای به هم پیوسته است. جامعه‌ی ایرانی اگر بخواهد انقلابی زندگی کند، هم حجابش انقلابی می‌شود و هم مطالبات دیگرش.
 
دیگر اختلاف طبقاتی را هم نمی‌تواند بپذیرد، مثل دهه‌ی اول انقلاب که حجاب در اوج بود و بسیاری از بی‌حجاب‌ها به سمت حجاب گرایش پیدا کردند، اما در کنار آرمان‌هایی که به آن‌ها ایمان آوردند، فضای‌ دینی را تجربه کردند. این موضوع محدود به حوزه‌ی فردی و خانوادگی نیست، بلکه در باقی حوزه‌ها هم وجود دارد. شاید ترس مدیران فرهنگی ما از سبک زندگی انقلابی موجب می‌شود که حجاب انقلابی مطرح نشود. اتفاقاً آن‌ها با حجاب سنتی مشکلی ندارند و حتی در بعضی از برنامه‌های صداوسیما تلاش می‌شود حجاب مطلوب انجمن حجتیه تبلیغ شود. مشکل آن‌ها سبک زندگی انقلابی است.
 
بسیاری از مدیران فرهنگی ما خودشان از سبک زندگی انقلابی فراری هستند. در سبک زندگی انقلابی زهد هم وجود دارد و بر مبنای «الجار ثم الدار» است. مدیرانی که در بالای شهر زندگی می‌کنند، حقوق‌های کلان می‌گیرند و زندگی‌شان با اغلب مردم فاصله دارد قطعاً نافی سبک زندگی انقلابی هستند، چون از تبعات آن می‌ترسند.
 
بنابراین سبک زندگی انجمن حجتیه تبلیغ می‌شود که زن تا آرنج النگو بیندازد، ماشین گران‌قیمت براند و رویش را هم بگیرد. مدیران فرهنگی ما شیفته‌ی این الگو هستند و بسیاری از آن‌ها هم این گونه زندگی می‌کنند؛ سرمایه‌داری به اضافه‌ی 17 رکعت. در واقع دل در گرو ارزش‌های سرمایه‌داری دارند و تعفن نظام‌های طبقاتی و ظالمانه را می‌پسندند، ولی برای اینکه روی این تعفن را بپوشانند یک چادر هم سرشان می‌کنند.
 
این در حالی است که حجاب زن مسلمان پرچم همه‌ی معارف دین است. اول انقلاب این گونه بود، چادر صرفاً دلالت بر عفت فرد نمی‌کرد، بلکه نشان می‌داد آن زن حزب‌اللهی هم هست و مثلاً فرزندش را زودتر از بقیه به جبهه می‌فرستد و هر جایی هم که لازم باشد در خدمت اجتماع است. این حجاب جذابیت داشت، چون ظاهر شرعی بر باطن شرعی دلالت می‌کرد.
 
در حالی که ما برعکس این سبک زندگی را ترویج کرده‌ایم. یک خانمی را در شبکه‌ی قرآن دعوت کرده بودند و ایشان درباره‌ی زهد و ساده‌زیستی صحبت می‌کرد و می‌گفت باید عروسی‌ها و مهریه‌ها را ساده بگیریم. مجری از او پرسید آیا دختران امروزی این ساده‌زیستی را می‌پذیرند؟ او پاسخ داد :«بله، مثلاً دختر خودم فقط 500 سکه مهریه‌اش بود، شاید شما باور نکنید، ولی واقعاً چنین آدم‌های ساده‌زیستی هم وجود دارند. »!!
 
مسلماً مخاطبی که این برنامه را نگاه می‌کند کل ذهنیتش راجع به اسلام، ساده‌زیستی و زهد نابود می‌شود. این فساد فکری توسط تلویزیون یا بسیاری از افراد ظاهراً موجه ترویج می‌شود و می‌خواهند روی آن را با ظواهر شرعی بپوشانند. در عمق زندگی دینی ما هیچ اثری از مواسات، انفاق، ظالم‌ستیزی، مظلوم‌پروری و... نیست و در عین حال ادعای مسلمانی هم می‌کنیم. ساده‌ترین چیزی که می‌توانند با آن ادعای مسلمانی کنند همین است که یک چادر سر کنند و سالی 6 بار حج عمره بروند. در چنین شرایطی حجاب نه تنها کارکرد خودش را از دست می‌دهد، بلکه برعکس عمل می‌کند.
 
مثل عربستانی‌ها که نوکری آمریکا را می‌کنند، ظلم می‌کنند و طبقاتی‌ترین نظام را دارند، بعد هم می‌گویند من 4 زن دارم که همه‌شان پوشیه زده‌اند. بنابراین من مسلمان هستم و شما ایرانی‌ها ضد اسلام هستید. ظاهر موقعی ارزش‌مند است که بر باطن دینی دلالت داشته باشد. اینکه ما در باطن روزبه‌روز عقب‌تر برویم و فقط به ظواهر بپردازیم تأثیری نخواهد داشت. دین یک کل است و فقط منحصر به حجاب نیست. اگر حجاب واقعی باشد، در کنار آن برای اجرای عدالت و برقراری همه‌ی احکام دین باید تلاش شود.
 
این موضوع برای بسیاری از مدیران سخت است، چون آن‌ها می‌خواهند غربی زندگی کنند، از مزایا و حکومت دینی استفاده کنند و تمتعات و رفاهیات غربی و برتری‌طلبی را هم داشته باشند و به پایین‌دستی‌ها و بیچاره‌ها بگویند ما مسلمانیم و شما باید از ما اطاعت کنید.
 
به نظر شما آیا واقعاً می‌توان برنامه‌ی مدونی برای ترویج حجاب در رسانه‌ها تدوین کرد؟
 
در مجموع هر کاری که در خدمت اسلام ناب انجام شود به ترویج حجاب هم کمک می‌کند؛ چه مستقیم به حجاب ربط داشته باشد و چه نداشته باشد. در انقلاب اسلامی این اتفاق افتاد. امام (رحمت الله علیه) اسلام ناب را هم در مقابل لیبرالیسم و غرب‌زدگی و هم در مقابل تحجر مطرح کرد. اگر این مرزبندی مشخص نشود، ما فکر می‌کنیم حجاب فقط در برابر بی‌بندوباری است. در حالی که حجاب در مکتب انقلاب اسلامی هم در برابر بی‌بندوباری و هم در برابر تعاریف غلطی است که در قالب دین از زن ارائه می‌شود.
 
نمی‌توانیم پارادایم‌های انقلاب اسلامی را کنار بگذاریم و انتظار داشته باشیم وضعیت حجاب در جامعه روز‌به‌روز بهتر شود. مرزبندی باید با هر دو طرف باشد؛ هم لیبرالیسم و لاابالی‌گری و هم متحجرین و کسانی که منظومه‌ی فکر دینی را به هم زده‌اند. اگر هر دو این مرزبندی‌ها را با هم پیش ببریم، به نتیجه می‌رسیم، وگرنه صرف اینکه هر روز رسانه‌ها مطلبی درباره‌ی حجاب منتشر کنند یا برنامه‌ای در این باره بسازند هیچ فایده‌ای نخواهد داشت. باید سبک زندگی انقلاب اسلامی را در قالب فرآورده‌های رسانه‌ای و هنری بازتولید کنیم و در مقابل کسانی که با نگاه‌های غلط در پی ترویج حجاب هستند بایستیم.
منبع:برهان
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: