سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

تخريب حوزه علميه لوتک و رد پاي شيطان

مدتي است که استان سيستان و بلوچستان دچار حوادثي شده است که نشات گرفته از جريانهاي گوناگون است، در اين نوشته سعي ما بر اين است که بدون تعصب و بر اساس واقعيتهاي موجود در منطقه، براي روشن شدن افکار عمومي، و خصوصا مردم منطقه، اعم از شيعه و سني، مطالبي را بيان کنيم، اميد است خدمتي باشد در راستاي وحدت و برادري که آرزوي ديرينه همگاني بوده و است .
کد خبر: ۳۸۶۵
۰۰:۰۰ - ۰۱ مهر ۱۳۸۷

به گزارش شيعه نيوز ، مدتي است که استان سيستان و بلوچستان دچار حوادثي شده است که نشات گرفته از جريانهاي گوناگون است، در اين نوشته سعي ما بر اين است که بدون تعصب و بر اساس واقعيتهاي موجود در منطقه، براي روشن شدن افکار عمومي، و خصوصا مردم منطقه، اعم از شيعه و سني، مطالبي را بيان کنيم، اميد است خدمتي باشد در راستاي وحدت و برادري که آرزوي ديرينه همگاني بوده و است .

با توجه به اين که در نوشته مجال بررسي تمام جوانب حوادثي که در منطقه افتاده و علت بوجود آمدن آنها نيست ، اما آخرين حادثه اي که اتفاق افتاد جرياني است که در تاريخ 6/6/1387 در روستاي عظيم آباد ( لوتک) شهرستان زابل مي باشد. که در نماز جمعه ها ، سايتهاي اينترنتي برادران اهل سنت، و بعضا رسانه هاي بيگانه، از آن به عنوان تخريب مسجد وبزرگترين و باسابقه ترين حوزه علميه در سيستان وهتک حرمت به قرآن مجيد و تضييع حقوق اهل سنت ، نام برده شده است .

با بررسي و ديدن مکان مورد نظر وسؤال از مردم منطقه و ساکنين آن جا به اين نتيجه مي رسيم که اصلا در آن مکان حوزه و مسجدي وجود نداشته و بلکه مدرسه و مسجد در فاصله حدود 300متر پايين تر در روستاي اسلام آباد به نام مدرسه محمديه وجود دارد که يک آجر آن هم جابجا نشده است .

اما چرا اين توهم بوجود آمده و چه دستهايي در کار است که به اين جريانات دامن مي زنند ، بايد گفت: که اين مسائل برگرفته شده از جريان چندين ساله اختلاف مدرسه اسلام آباد و مدرسه دارالعلوم (مسجد مکي) زاهدان مي باشد که بعد از فوت مولوي محمد گل موسس حوزه اسلام آباد لوتک ، مدرسيني که با تفکرات وهابيت قصد تسلط کامل بر مدرسه فوق الذکر را داشتند ، در سال گذشته بر اثر مقاومت مولوي عبدالله فرزند مرحوم محمد گل و ديگر مولوي هاي بومي و مردم منطقه علي رقم فشارهاي زياد اهالي مسجد مکي اين حوزه زير بار دارودسته مولوي عبدالحميد نرفت و استقلال خويش را حفظ کرد .

مسئولين دار العلوم مسجد مکي براي جبران اين آبروريزي بر آن شدند تا افراد خارجي و مهاجر بدون مجوز را از ديگر شهرهاي استان را به روستاي هم جوار که اکثر ساکنانش افاغنه غير مجاز بودند انتقال دهند.

تا اولا: يک وجهه ملي به خود بدهند .

ثانيا : از ناحيه اين ها امتيازاتي از دولت بگيرند.

ثالثا : تفکر ضد شيعي و اسلامي وهابيت را در دارالولايه سيستان رواج بدهند .و مجري برنامه هاي استکبار در منطقه باشند .

رابعا : با آمدن مولوي هاي وارداتي وهابي بهتر و راحت تر بتوانند با مولويهاي بومي موافق با نظام بر خورد کنند و آن ها را از صحنه خارج کرده و در نتيجه حکم به کفر ديگر مسلمانان خصوصا شيعيان بدهند .

نتيجه اين کشمکشها و زياده خواهيهاي اهالي مسجد مکي اين شد که مسئولين منطقه به آنها هشدار دادند که اگر شما دنبال تحصيل علم هستيد همان مدرسه محمديه را تقويت و از مولوي هاي بومي حمايت کنيد و آنها به حرف هيچ کس گوش نداند و دنبال ماجرا جويي بودند.

از اين رو، مسئولين براي جلو گيري از تنش و بر هم خوردن وحدت مردم منطقه، تعدادي از خانه هاي خشت و گلي متعلق به افاغنه غير مجاز که بر عليه نظام و مردم منطقه توطئه مي کردند بعد از خارج ساختن اثاثيه آنان ، اقدام به تخريب نمودنند.

اکنون آقايان مسجد مکي و حاميان آنها خانه هاي خشتي و گلي متعلق به افاغنه را تعبير به مسجد و مدرسه کرده و آن را تبديل به بزرگترين حادثه وبا عکس انداختن از چند تا قرآن که بر اثر کهنگي جلد آنها پاره شده ، گل مالي کرده وازآن ها توهين به مسجد ومدرسه و هتک حرمت قرآن ياد نموده و فرياد وا اسلاما سرداده اند .

که الحمد لله مردم منطقه اعم از شيعه و سني علي رقم آن همه تحريکات مولوي هاي وهابي و سخنراني ها و پخش عکس و فيلم ساختگي، به ريختن به خيابانها و تحصن چون از ماجرا خبر داشتند ساکت و آرام نشستند و هيچ توجهي به حرف مولويها نکردند.

حال در رابطه با اين جريان جناب مولوي عبدالحميد و پيروانش حرفهاي زده اند که بسيار جاي تامل و سئوال برانگيز است .

مولوي عبدالحميد هميشه مي گويند: ما از اول با انقلاب بوده ايم و زماني که مولوي عبدالعزيز بوده مردم با هم متحد وهيچ تنشي در منطقه نبوده اما حالا بين شيعه و سني تنش پيش آمده؟

اولا: بايد به آمار شهداي اهل سنت را ملاحظه نمود که در رابطه با انقلاب وجنگ تحميلي، چند شهيد خصوصا از قشر مولوي ها داشته اند.

ثانيا : جناب مولوي اگر آن زمان مردم مشکلي نداشتند ما مولوي وارداتي خارجي با تفکرات وهابي در کل استان نداشتيم .همه مولوي ها بومي و داراي عرق ملي و مذهبي بودند و دفاع از کشور را مثل دفاع از ناموس واجب مي دانستند.

ثالثا :حالا هم ما با اهل سنت بومي منطقه ومولوي هاي بومي هيچ مشکلي نداريم و همان برادري و اخوت برقرار است، عمده مشکل ما با اهل سنت مهاجرو مولوي هاي وارداتي با افکار وهابي از کشورهاي گوناگون است.

اما سئوالات مطرح شده در ذهن مردم منطقه

1-جناب مولوي عبدالحميد در خطبه نماز جمعه تاريخ 8/6/1387 چنين بيان داشته که (کدام قانون، کدام عقل مي‌گويد زماني که ساخت و ساز براي دام ها و حيوانات در روستا آزاد است، نمي‌توان براي تعليم و تربيت ديني ساخت و ساز کرد)

از جناب مولوي مي پرسيم: مگر اين جا جنگل است که بدون رعايت قانون هرکسي بخواهد درهرکجا خانه اي و يا مدرسه اي بسازد؟ و اصلا در کجاي دنيا امکان ساخت و ساز بدون رعايت قانون وجود دارد؟

مگر امام قدس سره که از نظر شما ولي الامر محسوب مي شود، نفرمودند: خلاف قانون خلاف شرع است.

اگر طبق نظر شما اگر حکومت همه را در ساخت و ساز آزاد بگذارد و ومرزهاي کشور باز کند مي شود کشور را اداره کند؟

2- شما که خراب کردن چند تا چهار ديواري متعلق به خارجيان را هتک حرمت به قرآن دانسته و فرياد وا اسلاما، وا قرآنا، سرداده و شيعيان را متهم به شرک کرده ايد. و حال آنکه در اين حادثه از بيني کسي خون نيامده . چرا در جريان سال گذشته در روستاي افتخار آباد خاش توسط هم کيشان شما در شب 21 رمضان ، طلبه اي را شهيد کردند و قرآن را با تير پاره پاره کردند هيچ فريادي از شما بلند نشد. و بر عکس عده اي مستانه فرياد خوشحالي سر مي داديد.؟

3- چرا در حادثه تاسوکي و بلوار ثارالله و....که دهها نفر از پيروان اهل بيت به جرم شيعه بودن شهيد شدند و در حادثه پاسگاه شهر سراوان که 16 نفر با خيانت سرباز سني اسير شدند که فرماندهي همه اين جريانات توسط شخصي از تحصيل کرده هاي دار العلوم مسجد مکي است بوده است اين قدر برآشفته نشديد؟

اما در حادثه عظيم آباد تا دلتان خواست به همه مسئولان از نهاد رهبري گرفته تا دولت و...حمله کرده و همه را با پرويز مشرف يکسان کرديد؟

4-شما که ادعاي طرف داري از نظام را داريد و در هر کوي و برزن به رخ نظام مي کشيد .چرا در ماجراي حوزه ايرانشهر (چاه جمال ) که پايگاه اشرار شده بود بعد از کشف محل و مشخص شدن همدستي مديران حوزه که خود بدان اعتراف کردند .و در نهايت به اعدام دو مولوي خيانت کار منجر شد، شما به شدت اظهار ناراحتي کرديد ومدتها در صدر اخبار سايت دار العلوم (سني آنلاين ) از آن به عنوان (اعدام دو روحاني اهل سنت) قرار داده و در بعضي سايتها از آنها به عنوان شهيد نام برده و براي آنها مجلس ختم گرفتيد.؟

6-چرا از اينکه دولت بر مدارس شما طبق قانون مصوب شوراي انقلاب فرهنگي مي خواهد نظارت داشته باشد اينقدر شاخ وشانه مي کشيد و از آن به عنوان عبور از خط قرمز اهل سنت نام مي بريد و مي گوييد: به هيچ کس اجازه عبور از اين خط را نمي دهيم.؟ مگر در حوزهاي علميه شما چه مي ميگذرد و چه تدريس مي شود که نمي خواهيد کسي از آن خبر دار شود..؟

7- چرا در مراسم ختم صحيح بخاري از کساني دعوت مي کنيد که فتوي به شرک شيعه مي دهند و بعد هم دم از وحدت ميزنيد که ما وحدت را نقض نکرده ايم بلکه شيعيان وحدت را بر هم مي زنند؟

8-چرا از تعداد آماري که خودتان در باره طلبه هاي سيستان مي دهيد 500 تا پسر و300تا دختر تعداد طلبه هاي بومي به يک دهم هم نمي رسد و طبق بعضي آمار فقط 25 نفر بومي و بقيه غير بومي هستند.؟ آيا همه طلبه هاي خارجي مجوز داررند ..؟

والسلام عليکم و رحمه و بر کاته

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: