حرم ائمه بقيع که در کتب تاريخ بعنوان «مشهد» و «حرم» اهل بيت معروف گرديده، در سمت غربي و منتهي اليه بقيع واقع شده است که در اين حرم مطهر قبر چهارتن از ائمه اهل بيت; امام مجتبي، امام سجاد، امام باقر و امام صادق ـ عليهم السلام ـ در کنار هم و بفاصله 3ـ2 متري اين قبرها، قبر عباس عموي گرامي رسول خدا ـ ص ـ قرار گرفته و در کنار آن نيز قبر ديگري است متعلق به فاطمه بنت اسد و بـه احتـمال ضعيـف متعـلق بـه فاطمه دختر رسول خدا ـ ص ـ که قبل از ويراني ساختمان اين حرم مطهر، همه اين قبور ششگانه در زير يک گنبد و داراي ضريح و صندوق زيبا بودند.
درصدد آنيم که سه موضوع را بصورت مستقل و جداگانه مورد بررسي قرار دهيم:
1 ـ تاريخ حرم ائمه بقيع.
2 ـ تاريخ ضريح ائمه بقيع.
3 ـ قبر فاطمه بنت اسد يا فاطمه دختر رسول خدا ـ ص ـ
اجمالي از تاريخ حرم ائمه بقيع:
گرچه پس از گذشت قريب به يک قرن از تخريب حرم مطهر ائمه بقيع و از بين رفتن تمام آثار اين بناي باشکوه و معنوي نمي توان همانند ساير ابنيه تاريخي و مذهبي، از آثار آن به عظمت و قدمتش پي برد و تاريخ ساختمان آن را بدست آورد، ولي آنچه از منابع مختلف بدست مي آيد، تا حدّي مي تواند ما را با تاريخ و چگونگي اين حرم شريف آشنا سازد و بيانگر وضع اين بناي فخيم و پرشکوه معنوي در طول تاريخ گردد.
اجمال تاريخ اين حرم مقدس اين است که قبور ائمه بقيع ـ عليهم السلام ـ مانند ساير قبرها در محوطه مکشوف و بدون ديوار و سقف نبوده; بلکه قبر آنان مانند تربت پاک رسول خدا ـ ص ـ و حضرت رضا ـ ع ـ از آغاز دفن اجساد مبارک و پيکر مطهرشان در داخل خانه اي که متعلق به عقيل بوده، قرار داشته است و به مرور زمان اين خانه به ساختمان مناسب، به شکل مسجد تبديل گرديده، سپس در محل همان ساختمان بزرگترين و مرتفع ترين گنبد و بارگاه بنا شده است و در قرون متمادي داراي خادم و دربان و داراي ظريفترين و گرانبهاترين ضريح و صندوق با زيباترين روپوش و داراي فرش و قنديل بوده است و بالاخره در هشتم شوال سال 1344 هـ به وسيله وهابيان منهدم گرديده است.
و براي توضيح اين حقيقت تاريخي، توجه به دو مطلب را لازم مي دانيم:
1 ـ مقبره هاي خانوادگي در بقيع
از مجموع گفتار مورخان چنين برداشت مي شود که مردم مدينه که قبلا اجساد درگذشتگان خود را در نقاط مختلف و در دو گورستان عمومي به نام گورستان «بني حرام» و «بني سالم»1 و گاهي در داخل منازل خود دفن مي کردند، با رسميت يافتن بقيع به مناسبت دفن جسد عثمان بن مظعون2 و ابراهيم فرزند رسول خدا ـ ص ـ3 به آنجا توجه نمودند و عده اي از صحابه و ياران رسول خدا ـ ص ـ بتدريج خارها و ريشه درختان موجود در بقيع را قطع و آن بخش را بعنوان آرامگاه خصوصي، به خانواده خود اختصاص دادند و بعضي از اقوام و عشيره رسول خدا ـ ص ـ در داخل بعضي از منازل متصل به بقيع دفن گرديدند.
با اينکه وضع بقيع با مرور چهارده قرن، دگرگون شده و از قبور زيادي که در اين آرامگاه تاريخي به افراد معروف از صحابه و شخصيت هاي اسلامي تعلق داشت، بجز تعدادي محدود باقي نمانده است ولي در عين حال همين تعداد از قبور نيز مي تواند مؤيد گفتار اين مورخان و بيانگر نظم و ترتيب موجود در آن دوران باشد; زيرا که گذشته از اينکه قبور همه اقوام رسول خدا ـ ص ـ در قسمت غربي بقيع واقع شده است، هر گروه از آنان نيز به تناسب ارتباطشان با همديگر و انتسابشان به رسول خدا ـ ص ـ در يک نقطه معين و جايگاه مخصوص و در کنار هم دفن شده اند; مثلا قبور ائمه چهارگانه با قبر عباس و فاطمه بنت اسد در يک نقطه و در کنار هم و همه همسران رسول خدا ـ ص ـ4 در يک نقطه معين و در کنار هم و رقيه و ام کلثوم دختران پيامبر در کنار هم و عمّه هاي آن حضرت با امّ البنين در کنار هم، که مجموع اين بخش به نام «مقابر بني هاشم» معروف گرديده است; همانگونه که ساير بخش هاي مختلف بقيع نيز به نام هاي خاصي ناميده شد; مانند «روحاء» و «زوراء».5
و باز مي بينيم پس از گذشت بيش از نيم قرن از رسميت يافتن بقيع، تمام شهداي حره در يک نقطه از بقيع و در کنار هم بخاک سپرده شده اند.
2 ـ بقيع در پشت خانه هاي مدينه
مطلب دومي که در اين بحث حائز اهميت است اين است که طبق دلائل موجود تاريخي، خانه ها و منازل مدينه تا بقيع امتداد داشته و بقيع پيش از آنکه بصورت آرامگاه عمومي درآيد و همانگونه که در معرفي آن گفته شده است: «شَرْقيها نَخْلٌ وَ غَرْبيها بُيوتٌ»6 از طرف غرب در پشت منازل مدينه قرار داشت و کوچه هاي متعددي اين منازل را به همديگر وصل مي نمود و به محل بقيع منتهي مي گرديد که بعضي از اين منازل بتدريج براي دفن افرا متشخص مورد استفاده قرار گرفته7 و بعضي از آنها هم تخريب و به بقيع منضم گرديده است.8
گرچه در صفحات آينده شاهد دلائل و قرائن متعددي در اين زمينه خواهيم بود ولي به نظر مي رسد که نقل چند دليل و شاهد تاريخي در اينجا ضروري است:
1 ـ در کتب تاريخ و مدينه شناسي، در معرفي «روحاء» که به بخشي از بقيع اطلاق مي گرديد; چنين گفته شده است:
«الرّوحاءْ اَلْمَقْبَرة اَلّتي وَسَطَ اَلْبَقيعِ يُحيطُ بِها طُرُقُ مُطْرَقة»9
«روحاء مقبره اي در بخش مياني بقيع مي باشد که راه هاي متعددي آنجا را احاطه نموده است.»
2 ـ و در بعضي از اين منابع چنين معرفي شده است: «اَلرّوحاء کُلُ ما حاذَتْ اَلطريقَ مِنْ دارِ مُحَمَدبْنِ زَيْد اِلي زاويَة دارِ عقيل اليَمانِيّة الشّرقِية.»10
«روحاء» آن بخش از بقيع است که در محاذي راهي (کوچه اي) که از خانه محمد بن زيد به زاويه شرقي خانه عقيل منتهي مي گردد قرار گرفته است».
3 ـ گرچه مورّخان و مدينه شناسان اهل سنت همانند علماي شيعه، در محل دفن حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ اختلاف نظر دارند و ليکن همان نظرات مختلف نيز مؤيد اين واقعيت تاريخي و گوياي وجود خانه ها و کوچه هاي متعدد و سمت غربي بقيع مي باشد.
زيرا گاهي مي گويند: «قَبرُ فاطمة بِنْتُ رَسول ِالله زاويَة دارِ عَقيل اَليَمانِيّة اَلشارِعَةِ في البَقيع.»11
و گاهي مي گويند: «اِنّ قَبرَ فاطِمة وِجاهَ زقُاقَ نُبَيْة وَاِنّهُ اِلي دار عَقيل اَقْرَبُ»12
و در مورد ديگر مي گويند: «اِنّ قَبْرَ فاطِمة حِذْوَ زاويَةِ دارِ عَقيل مِمّا يَلي دار نُبَيهْ»13
و همچنين گفته شده است: «اِنّ قَبْرَ فاطمة مَخرَجَ الذُقاقِ اَلّذي بَيْنَ دارِ عَقيل وَ دارِأبي نُبيْه»14
اين تعبيرات مختلف و جملات صريح بيانگر وجود منازل و کوچه هاي متعدد در کنار بقيع مي باشد; کوچه هايي که خانه محمد بن زيد را به زاويه خانه عقيل متصل مي ساخت و کوچه اي که در ميان خانه عقيل و نبيه قرار داشت و کوچه هايي که به محل بقيع منتهي مي گرديد.
و خانه ها و منازلي که متعلق به محمد بن زيد و عقيل بن ابيطالب و خانه ديگري متعلق به نبيه و ابن نبيه بوده و طبعاً منازلي متعلق به اشخاص ديگر که نيازي به معرفي آنها نبوده است.
خانه عقيل يا آرامگاه خانوادگي:
جالب توجه است که در ميان اين چند خانه تنها خانه عقيل بن ابيطالب است که داراي اهميت و خصوصيت ممتاز مي باشد و بطوري که در صفحات آينده خواهيم ديد اين خانه است که مورد توجه رسول خدا ـ ص ـ و افراد سر شناس پس از آن حضرت بوده و نيز همانگونه که در تعبيرات قبلي ملاحظه فرموديد معرفي منازل ديگر در جهت معرفي خانه عقيل و در حول محور آن مي باشد.
اين اهميت و خصوصيت از اينجا بوجود آمده است که اين خانه گرچه از نظر ساختماني يک خانه مسکوني و منتسب به عقيل بن ابيطالب بوده، اما در عين حال به آرامگاه خصوصي و خانوادگي اقوام و فرزندان رسول خدا مبدل گرديده است و اولين کسي که در داخل آن دفن شده است، فاطمه بنت اسد15 و به احتمال ضعيف فاطمه دختر رسول خدا ـ ص ـ و پس از آن عباس عموي پيامبر است و پس از آنها پيکر پاک و مطهر چهارتن از ائمه هدي ـ عليهم السلام ـ و فرزندان رسول خدا ـ ص ـ در اين بيت بخاک سپرده شده است و اين موضوع از مسلمات تاريخ است و ديده نشده که مورّخ و مدينه شناسي در اصل اين مطلب شک و ترديد و يا نظر مخالفي داشته باشد، مگر در مورد قبر متعلق به فاطمه که آيا منظور از وي فاطمه بنت اسد است و يا فاطمه دختر گرامي رسول خدا ـ ص ـ که در بخش سوم اين مقاله مورد بررسي قرار خواهد گرفت.
اينک بر مي گرديم به نمونه هايي از متن تاريخ و نص گفتار چند تن از مورخان:
قبر عموي پيامبر ـ ص ـ و فاطمه بنت اسد در خانه عقيل:
1 ـ ابن شبه متوفاي 262 قديمي ترين مورخ و مدينه شناس مي گويد: «دُفِنَ الْعَبّاسُ بنُ عَبْدِالْمُطَلّب عند قَبْرِ فاطمة بِنْتْ اَسَدِبْنِ هاشِمْ في اَوّلِ مَقابِر بَني هاشِم اَلّتي في دارِ عَقيل»16
«عباس بن عبدالمطلب در اول مقابر بني هاشم و در داخل خانه عقيل در کنار قبر فاطمه بنت اسد دفن شده است.» 2ـ3ـ اين جمله صريح را مورخ و مدينه شناس معروف سمهودي17 و مدينه شناس سوم احمدبن عبدالحميد18 نيز در کتاب خود نقل نموده اند.
قبر امام مجتبي در خانه عقيل:
مورخ اخير (احمد بن عبدالحميد) پس از تصريح به اينکه قبر فاطمه و عباس در داخل خانه عقيل قرار گرفته است، مي گويد: مؤيد اين حقيقت تاريخي، مطلبي است که ابن حِبّان آورده است و آن اين که پس از اقامه نماز به جنازه حسن بن علي ـ عليهماالسلام ـ بدن او در بقيع و درکنار جده اش فاطمه بنت اسد دفن گرديد.19
و باز در «تاريخ المدينه» و منابع ديگر، آمده است که حسن بن علي ـ عليهماالسلام ـ به برادرش وصيت نمود بدن او را در کنار قبر جدش رسول خدا ـ ص ـ به خاک سپارد، سپس فرمود اگر بني اميه مخالفت کنند در کنار مادرم فاطمه دفن کنيد و طبق وصيت آن حضرت در مقبره بني هاشم و در کنار قبر فاطمه به خاک سپرده شد. (فَدُفِنَ في الْمَقْبِرَةِ اِلي جَنْبِ فاطِمةِ)20
شيخ مفيد و طبرسي اين وصيت را چنين نقل نموده اند که آن حضرت فرمود: «ثُمّ رُدّني اِلي جَدّتي فاطِمة بِنْتْ اَسَدْ فَادْ فِنّي هُناکَ.»21
قبور سه تن از ائمه اهل بيت در کنار قبر امام مجتبي ـ ع ـ :
ابن نجار متوفاي 643 مي گويد: قبر عباس عموي پيامبر ـ ص ـ و قبر حسن بن علي بن ابيطالب در زير يک قبه مرتفع و قديمي قرار گرفته اند. سپس مي گويد: «وَ مَعَهُ في الْقَبْرِ اِبْنُ اَخيه عَليّ بْنِ الْحُسينِ زَيْنُ الْعابِدينَ و اَبو جَعْفرْ مُحَمّدِ الباقرِ وَاِبْنُهُ جَعْفَر اَلصّادقِ»22
و امام غزالي مي گويد: «وَ يُسْتَحَبُ اَنْ يَزورَ قَبْرَ الحَسَن بْنِ عَلي وَفيه ايضاً قبر علي بْنِ الْحُسينِ وَ مُحَمّد بْنِ عَلي وَ جَعْفَر بنُ مُحَمّد ـ رَضي الله عَنْهُم ـ»23
مسعودي م 346 ـ مورّخ معروف درباره امام سجاد ـ ع ـ مي گويد: «وَ في سَنَةِ خَمْس وَ تِسْعينَ قُبِضَ عَلي بْنُ الْحُسِين وَ دُفِنَ في بَقيعُ الْغَرقَدِ مَعَ عَمّه الحسن بْنِ عَلّي»24
و درباره وفات امام باقر ـ ع ـ مي گويد: «وَ دُفِنَ بالْبَقيع مَعَ اَبيهِ عَلي بْنِ الْحُسين.»25
و در مورد وفات امام صادق ـ ع ـ مي گويد: «تُوفّي اَبو عَبْدُاللهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمّد سَنَة ثَمان وَ اَرْبَعينَ وَ مِاَةْ وَ دُفِنَ بِالْبَقيع مَعَ اَبيهِ وَ جَدِّهِ»26
نتيجه: هدف از نقل اين چند نمونه تاريخي، همانگونه که اشاره گرديد، بيان اين نکته است که بدن فاطمه و عباس در محوطه باز و بدون ديوار و سقف دفن نشده اند; بلکه از ابتدا در زير سقف و در داخل خانه اي که به عقيل بن ابي طالب تعلق داشت به خاک سپرده شده اند و پس از اين دو بزرگوار، بدن پاک و مطهر ائمه چهارگانه اهل بيت ـ عليهم السلام ـ نيز در کنار آن دو قبر و در همان خانه و در زير همان سقف دفن گرديده اند.
چرا در داخل منزل؟!
ممکن است اين سؤال در ذهن خواننده ارجمند به وجود آيد که با وجود بقيع، چرا پيکر عده اي از اقوام و فرزندان رسول خدا ـ ص ـ در خارج اين آرامگاه عمومي و در داخل خانه عقيل دفن گرديده است و اگر اولين جسدي که در اين خانه دفن شده است، متعلق به فاطمه بنت اسد باشد، چگونه رسول خدا ـ ص ـ شخصاً بدن او را بجاي داخل بقيع، در داخل منزل به خاک سپرده است؟!
پاسخ اين سؤال براي کساني که با تاريخ مدينه آشنايي داشته باشند، واضح و روشن است; زيرا آن روز دفن شدن افراد متشخّص و مورد احترام، به جاي گورستان عمومي، در داخل منازل و توجه به آرامگاه هاي خصوصي بيش از آنچه امروز در دنيا مرسوم است، معمول ورايج بوده است. بعنوان مثال مي توان ازدفن شدن عبدالله پدرگرامي رسول خداـ ص ـ در خانه ابن نابغه27 و رافع بن مالک28 در خانه آل نوفل که پس از شهادت وي در احد و انتقال جنازه اش به مدينه انجام گرفت و از سعدبن مالک29 انصاري که در کنار خانه «بني قارط» دفن گرديده است ياد نمود، و همچنين دفن شدن خليفه اوّل و دوّم در داخل بيت رسول خدا ـ ص ـ و پيشنهاد امام مجتبي ـ ع ـ در اين راستا و از همين نمونه ها است.
واساساً دفن شدن رسول خدا ـ ص ـ و حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ در داخل بيت و حجره خويش از نظر اجتماعي نه تنها يک مسأله تازه و بي سابقه نبوده، بلکه نسبت به شخصيت آن دو بزرگوار، يک عمل عادي و طبيعي به حساب مي آمد.
آنچه در مورد رسول خدا ـ ص ـ تازگي داشت، گفتار امير مؤمنان ـ ع ـ بود که: «انّ الله لَم يقبض نبياً في مکان الاّ و ارتضاه لرمسه واني دافنه في حجرته التي قبض فيها.»30 که صحبت از دفن شدن در محل قبض روح رسول خدا ـ ص ـ بود، نه در داخل بيت و حجره بودن. و در مورد حضرت زهرا، موضوع حساس، دفن شدن آن حضرت طبق وصيتش مخفيانه و شبانه و بدون اطلاع سران قوم بوده، نه دفن شدن در داخل حجره (و تولّي امير المؤمنين ـ ع ـ غسلها في جوف الليل و دفنها سرّاً بوصيّته منها في ذلک)31
درب خانه عقيل جايگاه دعاي رسول خدا ـ ص ـ :
در کتب حديث و تاريخ، روايات متعددي آمده است که رسول خدا ـ ص ـ در اوقات مختلف در کنار بقيع قرار مي گرفت و در آنجا به مناجات مي پرداخت و بر اهل بقيع دعا و از خداوند متعال براي آنان استغفار و استرحام مي نمود و گاهي نيمه هاي شب براي همين مقصود، رختخواب خويش را ترک و به سوي بقيع حرکت مي نمود.
در ارتباط با اين مطلب و راجع به محل توقف و جايگاه دعاي آن حضرت در کنار بقيع روايتي در منابع مدينه شناسي و از علما و نويسندگان اهل سنت نقل گرديده است که داراي اهميت و متناسب با اين بحث تاريخي ما است.
متن روايت بنا به نقل سمهودي از اولين مدينه شناس و مورّخ ابن زباله زنده در سال 199 هـ چنين است:
عَنْ خالِدِبْنِ عَوْسَجة: «کُنْتُ اَدْعُولَيْلَة الي زاوِية دار عَقيلِ بْنِ اَبيطالِبْ اَلّتي تَلي بابَ الداّر فمَرّ بي جَعْفَر بْنُ مُحَمّد ـ ع ـ يُريدُ العُرَيْضَ مَعَهُ اَهْلُهُ فَقالَ لي اَعَنْ اَثَر وَقَفْتَ هيهنا قُلْتُ: لا.قالَ: هذا مَوْقِفُ نبي الله ـ صَلَي الله عَلَيهِ وَ آلِه وَ سَلّم ـ بالّليل اِذا جاءَ لِيَسْتَغْفِرَ لأَ هْلِ الْبَقيع.»32
خالدبن عوسجه مي گويد: «شبي رو به سوي زاويه خانه عقيل که در جنب درب اين خانه قرار گرفته است، دعا مي کردم جعفربن محمد ـ ع ـ که به همراه خانواده اش عازم عُرَيْضْ بود، مرا در آن حال ديد و پرسيد آيا درباره اين محل خبر و مطلب خاصي شنيده اي؟ گفتم: نه، فرمود: اينجا جايگاه دعاي رسول خداست، شب هنگام که براي استغفار اهل بقيع مي آمد در اينجا توقف مي نمود.»
استحباب و استجابت دعا در اين جايگاه
سمهودي پس از نقل اين روايت از ابن زباله، از وي چنين بازگو مي کند که: اين خانه متعلق به عقيل و همان خانه است که او و برادر زاده اش عبدالله بن جعفر در آن دفن شده اند و استادم (زين مراغي) مي گفت: بهتر است مسلمانان در اين محل به دعا و مناجات بپردازند و من شخصاً از افراد زيادي از اهل دعا و معنا شنيده ام که دعا در کنار اين خانه و در نزديکي اين قبر مستجاب است. آنگاه اضافه مي کند: و اين استجابت دعا شايد به برکت وجود قبر عقيل و يا به جهت قبر عبدالله بن جعفر است که خداوند به پاداش کثرت بذل وجودش استجابت دعا و قضاي حوائج را در کنار قبر وي قرار داده است.
ابن زباله سپس مي گويد: و از اتفاقات جالبي که در اين محل براي يکي از افراد متدين و مورد وثوق رخ داده است اين است که او به هنگامي که در اين محل مشغول دعا و راز و نياز بوده چشمش به صفحه کاغذي که در پيش رويش بوده مي افتد و بعنوان تفأل آن را بر مي دارد و با حيرت و تعجب مشاهده مي کند که در هر دو طرف صفحه، اين آيه نوشته شده است: «وَ قالَ رَبُّکُمْ اَدْعوني اَسْتَجِبْ لَکُمْ»
پاسخ سمهودي و توجيه او!
سمهودي پس از بيان تعليل و توجيه ابن زباله و با قبول اصل روايت و استجابت دعا در اين جايگاه و در کنار اين خانه، به ردّ گفتار ابن زباله پرداخته، مي گويد: من تاکنون در گفتار هيچ يک از مورخان و مدينه شناسان دليل و نشاني از دفن شدن عبدالله بن جعفر در اين محل نيافته ام، بلکه مورخان در اصل محل دفن وي، اختلاف نظر دارند که آيا در مدينه است ياد در ابواء.33
سمهودي سپس مي گويد: اما دليل استجابت دعا در اين محل همان است که در گفتار جعفر بن محمد ـ ع ـ آمده است که اين محل جايگاه دعاي رسول خدا ـ ص ـ بوده است و در تأييد آن اضافه مي کند: و از اينجاست که دعا کردن در تمام اماکن و نقاطي که پيامبر ـ ص ـ در آنها دعا نموده است مستحب و مستحسن است; زيرا در اين اماکن به برکت دعاي آن حضرت اميد اجابت و نيل به آمال بيش از نقاط ديگر است.34
و اين بود نظريه و توجيه سمهودي و اشکال وي به توجيه ابن زباله در مورد استجابت دعا در کنار خانه عقيل.
بررسي و تحليل اصل موضوع
به نظر نويسنده، گفتار هر دو مدينه شناس داراي اشکال و ايراد است و تحليل و برداشت آنان از اين روايت مهم که ناظر بر يک حقيقت والا و نکته حساس است، غفلت از «اصل» و پرداختن به «فرع» و ناديده گرفتن ريشه و توجه نمودن بر شاخ و برگ است; زيرا مطلب مهم و نکته ظريف و قابل توجه در اين روايت شريف، اين جمله از گفتار امام صادق ـ ع ـ است: «هذا مَوْقِفُ نَبِي الله بالّليل اِذا جاءَ لِيَسْتَغْفِرَ ِلاَهْلِ الْبَقيعِ» پس از اينکه حضرت از خالدبن عوسجه سؤال نمود آيا راجع به اين محل که ايستاده اي و مشغول خواندن دعا هستي خبر و مطلب خاصي براي تو نقل نشده است؟ و او جواب منفي داد، امام ـ ع ـ فرمود: اين محل جايگاه هميشگي پيامبر است شب هنگام که براي استغفار بر اهل بقيع مي آمد در اين محل توقف مي فرمود.
آري اين مطلب است که قابل دقت و بررسي است که چرا رسول خدا ـ ص ـ محل خاصي را در مقابل درب خانه عقيل جهت دعاي خود اختصاص داده و در دل شب ها در اين جايگاه مخصوص و در کنار درب اين خانه با خداي متعال به راز و نياز مي پرداخته است.
و اين نکته اصلي و حساس از روايت است که بايستي مورد توجه و محور بحث و تحليل نويسندگان و مدينه شناسان همانند: «ابن زباله» و «سمهودي» قرار مي گرفت و با حل اين موضوع اصلي، مسأله فرعي و جنبي آن; يعني استحباب و استجابت دعا در اين مکان نيز روشن مي گرديد.
اخبار غيبي و پيشگوئي هاي رسول خدا ـ ص ـ
رسول خدا ـ ص ـ در طول نبوّتش مسائل حساس و حوادث مهم آينده و خصوصاً مسائل و پيش آمدهايي که مربوط به خاندان و اهل بيتش بوده و ارتباط با اسلام و مسلمين داشته خبر داده و پيروانش را از وقوع چنين حوادث مهم مطلع ساخته است و آن بخش از اين حوادث که داراي اهميت فوق العاده و مربوط به سرنوشت اسلام و عجين و آميخته با اهداف اصلي بعثت بوده هم از طريق گفتار و هم با عمل و رفتارش مسلمين را به اهميت موضوع متوجه ساخته است، مثلا آنجا که اصل ولايت و وصايت مطرح است رسول خدا ـ ص ـ از دو جنبه قولي و عملي و از طريق سمعي و بصري استفاده نموده و امت خود را در جريان امر قرار داده است، آن حضرت در غدير خم دستور اجتماع حجاج را در سر زميني داغ و سوزان صادر مي کند و آنقدر صبر و حوصله بخرج مي دهد تا همه عقب ماندگان و پيش روان قافله گرد هم آيند و مسلمانان با اين عمل رسول خدا و قبل از بيان موضوع به اهميت آن پي مي برند، سپس با گفتارش و با معرفي عملي امير مؤمنان ـ ع ـ هدف اصلي را به اطلاع حاضران مي رساند که: «مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلِي مَوْلاهُ».
و با اينکه به امير مومنان ـ ع ـ مي فرمود: «اَنْتَ مِنّي بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسي»35 و «اَنْتَ وَلِيُ کُلِ مُوْمِن بَعْدي»36 عملا نيز دستور داد که همه درها را که به مسجد باز مي شد ببندند بجز در خانه علي، و آنگاه که اعتراض نمودند فرمود: «ما اَنَا سَدَدتُ اَبْوابَکمْ وَفَتَحْتُ بابَهُ وَلکن الله اَمَرني بِسدّ اَبْوابکُمْ وَفَتْح بابِهِ.»37
و با اينکه اعلان طهارت و معرفي اهل بيت از طريق وحي انجام گرفته بود و مسلمانان آيه تطهير را قرائت مي نمودند ولي رسول خدا ـ ص ـ عملا و به مدت نه ماه، روزي پنج بار و در اوقات پنجگانه نماز در مرئي و منظر نماز گزاران و در مقابل ديد انصار و مهاجران که در صفوف نماز در انتظار مقدمش بودند و آستانه خانه امير مؤمنان و در کنار درب خانه او که به مسجد باز مي شد مي ايستاد و مي فرمود: «اَلسّلامُ عِلَيْکُم يا اَهلَ الْبَيت اِنَما يرُيدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْکُم الْرّجْسَ اَهْلَ الْبَيتِ وَ يُطَهّرَ کُمْ تَطْهيراً، اَلصّلاة الصّلاة.»38
و اما موضوعات و حوادث مهم ديگر که جزء اصول اسلام نبوده است، آنها نيز از ديد وسيع و چشم حقيقت بين آن حضرت به دور نمانده و وقوع چنين حوادث را پيشاپيش به اطلاع مسلمانان رسانيده و از تحقق اين پيش آمدها در آينده دور و نزديک خبر داده است که اين نوع حوادث در اصطلاح محدثين (ملاحم) و خبر دادن از اين حوادث، اخبار غيبي و پيشگوئي ناميده مي شود و گاهي بخود اين نوع اخبار ملاحم اطلاق مي گردد; همانگونه سنت که محتواي حديث است بخود حديث هم اطلاق مي گردد.
اينک از ميان صدها ملاحم که رسول خدا ـ ص ـ از آنها خبر داده است به نقل دو نمونه اکتفا مي کنيم:
جنگ و خون ريزي در احجار زيت:
در ضمن حديث مفصلي که در منابع حديثي اهل سنت نقل شده است، رسول خدا ـ ص ـ چند حادثه مهم را به صحابه بزرگ ابوذر غفاري گوشزد مي کند و با اين جمله: «يا اَباذَرْ کِيْفَ اَنْتَ» از وقوع آنها باخبر مي سازد و از جمله اين حوادث اين است:
«کَيْفَ اَنْتَ اِذا رَاَيْتَ اَحجار الْزَيْتَ قَدْ غُرِقَتْ بِالدّم.»39
چگونه خواهي بود روزي که جنگ سختي در مدينه واقع و احجار زيت در خون غرق شود.
اين حديث رسول خدا که از ملاحم است از حادثه مهم و از قيام شجاعانه و شهادت مظلومانه يکي از فرزندانش بنام محمد ملقب به نفس زکيه40 که در سال 145 در احجار زيت يکي از محله هاي معروف مدينه اتفاق افتاد. خبر مي دهد و اهميت اين قيام مقدس را که در مقابل يکي از طواغيت و ستمگران معروف عباسي ابو جعفر منصور دوانقي واقع گرديد ترسيم مي کند.
جنگ خونبار در بيابان فخ41
بر اساس نقل ابوالفرج اصفهاني رسول خدا ـ ص ـ در مسير خود به مکه چون به بيابان «فخ» رسيد از مرکب خويش پياده گرديد و در اين سرزمين دو رکعت نماز خواند و در حال نماز گريه شديد نمود که اصحاب و ياران آن حضرت متأثر و محزون شدند و چون علت اندوه و گريه آن حضرت را جويا شدند، فرمود: چون رکعت اول نماز را خواندم جبرئيل با اين پيام بر من نازل شد يا محمد يکي از فرزندان تو در اين محل بشهادت مي رسد و کسي که در رکاب او شهيد شود به ثواب دو شهيد نائل خواهد گرديد «نَزَلَ عَلَي جَبْرَئيلُ فَقالَ يا مُحَمّد اِنّ رَجُلا مِنْ وُلُدِکَ يُقْتَلُ في هذا الْمَکانِ وَ اَجْرُالْشهيد مَعَهُ اَجْرُ شَهيدَيْنِ»42
پياده شدن رسول خدا ـ ص ـ در بيابان خشک و ريگزار (فخ) و نماز خواندن آن حضرت قبل از اينکه پيام جبرئيل را اعلان کند، عملا اخبار از يک ملحمه و حادثه ديگري است که در روز ترويه سال 169 در اين بيابان اتفاق افتاد و حسين بن علي بن حسن بن حسن بن علي بن ابيطالب ـ عليهم السّلام ـ که بر ضد هادي عباسي قيام کرده بود بشهادت رسيد.
حضور رسول خدا در کنار خانه عقيل از ملاحم است:
از طرفي احاديث ملاحم که دو نمونه از آن را ملاحظه فرموديد نشانگر اين است که حوادث دور و نزديک مربوط به خاندان و فرزندان رسول خدا ـ ص ـ از نظر آن حضرت به دور نبوده و از طرق مختلف گاهي با بيان و گفتار و گاهي با عملي گويا از وقوع چنين حوادث خبر داده است و از طرف ديگر هيچ عمل و گفتار آن حضرت نمي تواند بدون جهت و بدون يک هدف و مقصد مشخصي انجام پذيرد و لذا مي توان چنين استنباط و اظهار نظر نمود که حضور مستمر رسول خدا در مقابل درب خانه عقيل بن ابيطالب از همان ملاحم و پيشگويي ها است که آن حضرت مي خواسته عملا اهميت اين خانه را که در آينده نزديک به آرامگاه چهارتن از اوصياي الهي و مدفن چهار تن از فرزندان و اهل بيت پيامبر مبدل خواهد گرديد بيان کند، همانگونه که در مقابل خانه امير مؤمنان ـ ع ـ چنين عملي را به مدت نُه ماه انجام داده است.
آري رسول خدا ـ ص ـ خواسته است که با «موقف» قرار دادن درب خانه عقيل اين معني را تفهيم کند که اگر امروز اين خانه خشت و گلي متعلق به عقيل بن ابيطالب است و در آينده به يکي از بيوتي که «اَذِنَ الله اَنْ تُرْفَعَ وَ يُذَکَرْ فيها اِسْمُهُ» مبدل خواهد گرديد و اگر اين در و ديوار امروز جنبه شخصي دارد، فردا محل تسبيح و تحليل مرداني خواهد شد که «لا تُلْهيهِمْ تِجارِةٌ وَ لابَيْعٌ عَنْ ذِکْرِالله» و اگر امروز اين خانه مطمح انظار و مورد توجه عامه نيست بمرور زمان، مهبط ملائکه و محل نزول فرشتگان و مورد رحمت و برکت خداوند متعال خواهد گرديد. مگر نه اين است که روزي مسجد پيامبر و محل تربت پاک او نيز در چنين شرايطي بود.
چگونه ممکن است پيامبر اکرم ـ ص ـ از حادثه اي که پس از صد و پنجاه سال در يکي از ميادين مدينه واقع مي شود سخن بگويد و اهميت آن را گوشزد کند و توجه صحابه و مسلمانان را به شخصيت نفس زکيه جلب و احجار زيت را که غرق خون خواهد گرديد پيشاپيش در اذهان تجسيم و ترسيم نمايد، اما از مدفن چهار تن از ائمه اهل بيت که علت مبقيه اسلام و حفظه اسرار خداوند و رحمت موصوله و آيت مخزونه او هستند، سخن نگويد! چگونه ممکن است پيامبر خدا با پياده شدن از مرکب خويش و نماز خواندن در بيابان فخ و اعلان شهادت يکي از فرزندانش که پس از صد و شصت سال اتفاق مي افتد نام اين بيابان و خاطره اين حادثه را زنده و جاويدان سازد اما خاطره و ياد جايگاهي را که ابواب ايمان و امناء رحمان و ائمه معصومين در آن آرميده اند، بفراموشي سپارد؟!
به عقيده نگارنده با توجه به نمونه ها و شواهد ياد شده، رسول خدا ـ ص ـ که از طريق گفتارش ائمه هدي رامعرفي مي نمود و مي فرمود: «مِنْ وُلْدي اَحَدَ عَشَرَ نَقيبَاً نُجَباءُ مُحَدّثونَ»43 و «يَکُونُ اِثني عَشَرَ اَميراً کُلّهُمْ مِنْ قُرَيْش»44 با موقف قرار دادن کنار خانه عقيل مي خواست اين خانه را عملا به مسلمانان معرفي و توجه آنان را به عظمت و اهميت اين مکان شريف جلب نمايد و به امت اسلامي اعلان کند که اين جايگاه در آينده يکي از کانون هاي مهم توحيد و معرفت خواهد گرديد و تا قيامت بصورت يکي از بزرگترين قلّه هاي نور و برهان و حکمت و عرفان خواهد درخشيد.
با اين توجيه، علت استحباب و استجابت دعا در کنار خانه عقيل روشن مي شود که اين استحباب و استجابت نه در اثر وجود قبر عقيل و عبدالله جعفر در گوشه اين خانه است و حتي نه تنها در اثر توقف رسول خدا ـ ص ـ در اين جايگاه بوده است، بلکه بايد در اين محل حقيقت ديگري را جستجو کرد و پي کشف واقعيت مهمتري گرديد که شخص رسول خداـ ص ـ هم براي اعلان آن حقيقت، اين جايگاه را محل دعا و مناجات خويش قرار داده است.
و اگر ابن زباله و سمهودي و هم فکرانشان بجاي ظاهر اين خانه، به باطن آن راه مي يافتند و بجاي «بيت» با «اهل بيت» آشنا مي شدند، به اين واقعيت مي رسيدند که به يمن وجود قبر پاک و مطهر چهار تن از اهل بيت در اين خانه است که خداوند متعال همانگونه که آنان را تطهير نموده دعا در کنار قبورشان را نيز مستجاب فرموده است.
و در مي يافتند که نه تنها دعاي آنانکه ولايت اين خاندان را پذيرفته و در داخل خانه و حرم امنشان جايگزين شده اند مورد قبول است، بلکه حتي کساني که به اين مرحله نرسيده اند اما توانسته اند بطور ناخود آگاه به حريم حرمشان و به بيرون خانه امنشان قدم بگذارند باز هم به برکت قبور پاکشان از فضل و رحمت خدا مأيوس نيستند و وعده : «ادعوني استجب لکم» شامل حال آنان نيز خواهد گرديد.
آيا رسول خدا از آينده خانه عقيل سخن گفته است؟!:
به عقيده نگارنده و بر اساس مطالب گذشته، اگر آن روز از محضر پيامبر اسلام ـ ص ـ علت توجه خاص آن حضرت را به اين محل سؤال مي نمودند، پاسخ آن حضرت در اين مورد نيز صريح و روشن بود که اين مکان در آينده مدفن چهار تن از فرزندان معصوم و اهل بيت من و آرامگاه چهار ستاره از دوازده ستاره درخشان آسمان ولايت و امامت که بدست دشمنان آيين من شهيد مي شوند خواهد گرديد، همانگونه که در مورد حادثه فخ فرمود: «نَزَلَ عَلَيّ جَبْرَئيلُ فَقالَ يا مُحَمّد اِنّ رَجُلا مِنْ ولدِکَ يُقْتَلُ في هذاَ الْمَکانَ...»
و بلکه شواهد تاريخي، نشانگرِ تصريح رسول خدا ـ ص ـ در اين زمينه و قرائن موجود مؤيد گفتاري از آن حضرت در کشف و بيان اين حقيقت است; زيرا در تاريخ زندگي و شرح حال عده اي از افراد سر شناس و کساني که براي خود شخصيت اجتماعي قائل بودند مي بينيم در آخرين روزهاي زندگي خويش و آنگاه که خود را درآستانه مرگ حتمي مي ديدند، سعي و تلاش مي کردند که قبر آنان بجاي «روحاء بقيع» و کنار قبر عثمان بن مظعون و ابراهيم فرزند رسول خدا ـ ص ـ در داخل خانه عقيل و در محوطه اين آرامگاه خصوصي قرار بگيرد و اگر به چنين موفقيتي نائل شدند حداقل در کنار اين خانه و در نزديکترين نقطه آن دفن شوند تا از اين راه افتخاري کسب کنند و به امتيازي نائل گردند و عملکرد چنين افراد مؤيد اين حقيقت است که در مورد آينده، خانه عقيل از رسول خدا ـ ص ـ مطلبي به گوش آنان رسيده و آن حقيقت گفتني که امروز در دسترس ما نيست براي آنان بازگو شده بود و آن راز نهفته در آن خانه براي آنان کشف گرديده بود ولي شرايط روز و سياست موجود ايجاب مي کرد که اين راز از ديگران نهان گردد و اين حقيقت در تاريخ مستور و در پشت پرده بماند.
و نمونه اين رازداري رادر بعد ديگر همين موضوع مشاهده کرديم که چگونه با وجود قبور پيشوايان معصوم و فرزندان حضرت رسول ـ ص ـ در داخل خانه عقيل و با وجود قبر حضرت زهرا ـ س ـ طبق نظر عده اي از مورخان اهل سنت در اين بيت، ابن زباله اين حقيقت را ناديده گرفته و انگيزه استجابت دعا در حريم اين مکان مقدس را وجود خيالي قبر عبدالله جعفر يا قبر عقيل را معرفي کرده است و يا سمهودي در اين مورد زيرکانه اصل موضوع را فراموش و در فرع آن قلم فرسائي نموده است.
بهر حال شواهد و قرائن موجود نشانگر يک چنين واقعيت و بيانگر گفتاري صريح از پيامبر اکرم ـ ص ـ در مورد آينده خانه عقيل و معرفي آن بعنوان مأوي و ملجاء معنوي مسلمانان و پايگاه عبادت و پرستش خداي جهان آفرين است که به نقل دو شاهد و نمونه تاريخي اکتفا مي کنيم:
1 ـ وصيت سعدبن ابي وقاص
مورخان و شرح حال نويسان درباره محل دفن سعدبن ابي وقاص 45 مطلبي را نقل نموده اند که اجمال آن اين است او در اواخر عمرش يکي از دوستانش را به زاويه شرقي خانه عقيل در کنار بقيع برده و از وي خواسته است خاک هاي سطحي زمين را کنار بزند سپس چند عدد ميخ که به همراه داشته بعنوان علامت و نشانه به آنجا کوبيده و وصيت نموده است بدن او را در آن محل بخاک بسپارند و پس از مدتي که در قصر خود در وادي عقيق و بيرون شهر از دنيا رفته بدنش را به مدينه منتقل و طبق وصيت او در همان محل که علامت گذاري و ميخکوبي شده بود دفن نموده اند (فَوَجدوا الاَوْتادَ فَحَفَروُا لَهُ هُناکَ وَ دَفَنوُهُ)46
2 ـ ابوسفيان در فضاي بيرون خانه عقيل:
شرح حال نويسان همچنين درباره ابوسفيان47 نقل نموده اند که روزي عقيل بن ابيطالب ابوسفيان را که سخت مريض بود ديد که در ميان مقابر (خصوصي) قدم مي زند، علت اين امر را از وي سؤال نمود، ابوسفيان پاسخ داد در پي محل مناسبي هستم که مرا در آنجا بخاک بسپارند، عقيل او را بسوي خانه خود هدايت و در فضاي بيروني اين منزل محلي را مشخص نمود که در آن محل براي ابوسفيان قبري آماده گرديد و پس از چند روز که از دنيا رفت در همان قبر بخاک سپرده شد. (وَ اَمَرَ بِقَبْرُ فَحُفِرَ في قاعَتِها48 وَدُفِنَ فيها)49
خانه عقيل به مسجد (حرم) تبديل مي شود.
اين بود مرحله اول از تاريخ حرم ائمه بقيع و آنچه نسبت به ساختمان اين مکان مقدس هم زمان و قبل از دفن پيکر پاکشان از کتب و منابع مدينه شناسي استفاده نموديم، اينک در مرحله دوم از تاريخ اين حرم مطهر قرار گرفته ايم و اين مرحله تبديل خانه عقيل به حرم و تغيير شکل اين منزل مسکوني به ساختمان و فضاي مناسب با شرائط اجتماعي مذهبي سال هاي بعد و يا قرن هاي بعد است که هر يک از مساجد و حرم هاي مهم مانند مسجد و روضه حضرت رسول ـ ص ـ با مرور و اقتضاي زمان از اين تحول و تکامل برخوردار بوده اند.
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ سمهودي متوفاي 911 هـ در وفاءالوفا، ج 3، ص 888 مي گويد: اين دو گورستان با مرور زمان متروک و آثار آنها از بين رفته و ليکن سمت آنها در مدينه معلوم و مشخص است.
2 ـ وفات وي در دو سال و نيم از هجرت گذشته، واقع شده است.
3 ـ وفات وي در ذي حجه سال هشتم هجري واقع شده است.
4 ـ بجز خديجه که در مکه و ميمونه که در سرف دفن شده اند.
5 ـ «روحاء»; جايگاه انبساط و راحتي و «زوارء»; محل توجه و زيارت را گويند. روحاء بخش مياني بقيع و محلي است که قبر عثمان بن مظعون و ابراهيم فرزند رسول خدا ـ ص ـ در آن قرار گرفته و اين تسميه و تفأل از رسول خدا ـ ص ـ بوده که به هنگام دفن عثمان بن مظعون فرمود: «هذه الروحاء». تاريخ المدينه، ج 1، ص 100.
6 ـ اخبارالمدينه ج 1، ص 152. ـ وفاء الوفا، ج 3، ص 889 ـ عمدة الأخبار في مدينة المختار، ص 151.
7 ـ در صفحات آينده اين مطلب روشن خواهد شد.
8 ـ ابن نجار مي گويد: عمربن عبدالعزيز خانه اي را که متعلق به زيدبن علي و خواهرش خديجه بود، به مبلغ هزارو پانصد دينار خريداري و تخريب نمود و جزء بقيع قرار داد و مقبره خصوصي خاندان عمربن خطاب گرديد. اخبار المدينه، ص 156.
9 ـ تاريخ المدينه، ابن شبه، ج 1، ص 101.
10 ـ تاريخ المدينه، ج 1، ص 101 ـ عمدة الأخبار في مدينة المختار، ص 52.
11 ـ تاريخ المدينه، ج 1، ص 105 ـ وفاء الوفا، ج 3، ص 901.
12 ـ تاريخ المدينه، ج 1، ص 105 ـ وفاء الوفا، ج 3، ص 901.
13 ـ تاريخ المدينه، ج 1، ص 101 ـ وفاء الوفا، ج 3، ص 901.
14 ـ تاريخ المدينه، ج 1، ص 106 ـ وفاء الوفا، ج 3، ص 901.
15 ـ وفات فاطمه بنت اسد در سال چهارم و بنا به قولي در سال ششم هجرت واقع شده است.
16 ـ تاريخ المدينه، ج 1، ص 127.
17 ـ وفاء الوفا، ج 3، ص 910.
18 و 19 ـ عمدة الأخبار، ص 153.
20 ـ تاريخ المدينه، ج 1، ص 111.
21 ـ ارشاد مفيد، ص 192 ـ اعلام الوري، ص 211.
22 ـ اخبار مدينة الرسول، ص 153.
23 ـ احياء العلوم، ج 1، ص 260.
24 ـ مروج الذهب، ج 3، ص 169.
25 ـ همان، ص 232.
26 ـ همان، ص 297
27 ـ در مورد دفن عبداللّه در آينده بحث مستقل خواهيم داشت.
28 ـ رافع بن مالک انصاري از شخصيت هاي بارز و از صحابه و ياران با وفاي رسول خدا ـ ص ـ مي باشد او براي بيعت با رسول خدا به مکه مسافرت نموده و در بيعت عقبه اول و دوم حاضر گرديد و پس از فراگرفتن چند سوره از قرآن، به مدينه مراجعت و به دعوت اقوام و عشيره اش به اسلام مشغول شد و در دو جنگ مهم بدر و احد حضور داشت که در جنگ احد به شهادت رسيد و جنازه اش به مدينه حمل و در خانه آل نوفل به خاک سپرده شد. ـ اسدالغابه، ج 2 ، ص 158 ـ اصابة، ج 1 ، ص 499 ـ وفاءالوفا، ج 3 ، ص 941.
29 ـ سعدبن مالک ساعدي (پدر سهل ساعدي) از صحابه و از انصار است. وي که براي شرکت در جنگ بدر آماده مي گرديد مريض شد و از دنيا رفت. جنازه اش را در کنار خانه بني قارط به خاک سپردند. رسول خدا او را عملا از شرکت کنندگان در جنگ محسوب نمود و سهم وي را از غنائم جنگي به فرزندانش تحويل داد. اسدالغابه، ج 2، ص 289 ـ اصابه، ج 2، ص 34 ـ استيعاب، ج 2، ص 35.
30 ـ اعلام الوري، ص 144.
31 ـ همان، ص 158.
32 ـ وفاء الوفا، ج 3، ص 890 ـ اخبار المدينه ابن نجار، ص 157. در نسخه موجود از اخبار المدينه جمله: «يريد العرض و معه اهله» وجود ندارد.
33 ـ و بنا به نقل رافعي در «عنوان النجابة فيمن دفن بالمدينة من الصحابة» محتمل است قبر عبدالله در مکه باشد.
34 ـ وفاء الوفا، ج 3، ص 890.
35 ـ صحيح مسلم، ج 4، ح 2404 ـ سنن ترمذي، ص 5 ـ کتاب المناقب، ح 3808. سنن ابن ماجه مقدمه، ح 115.
36 ـ سنن ترمذي، ج 5 ـ کتاب المناقب، ح 3796 ـ مسند احمد، ج 1، ص 331.
37 ـ سنن ترمذي، ج 5 ـ المناقب، ح 3815 ـ مسند احمد، ج 1، ص 331 و ج 2، ص 26.
38 ـ اين مطلب در طي چندين حديث در کتب تفسير در ضمن تفسير آيه تطهير آمده است و متن يکي از اين احاديث که در تفسيرالدُر المنثور، ج 5، ص 199 و در الميزان، ج 16، ص 337 نقل گرديده اين است: «واخرج ابن مردويه عن ابن عباس قال شهدنا رسول الله ـ ص ـ تسعة اشهر يأتي کل يوم باب علي بن ابيطالب رضي الله عنه عند وقت کل صلوة فيقول السلام عليکم و رحمة الله و برکاته اهل البيت، انما يريدالله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهر کم تطهيراً، الصلوة رحمکم الله».
39 ـ سنن ابي داود کتاب الفتن و الملاحم، ص 416 ـ مسند احمدبن حنبل، ج 5، ص 163 ـ سنن ابن ماجه، ج 2، کتاب الفتن ح 3958. ـ مستدرک صحيحين، ج 3، ص 158.
40 ـ نفس زکيه محمد بن عبدالله بن حسن بن امام حسن مجتبي ـ عليهم السلام ـ در ماه رجب 145 در مدينه قيام نمود و مردم اين شهر و مکه و يمن با وي بيعت نمودند. منصور وليعهد و برادرزاده خويش، عيسي بن موسي را به همراه شش هزار تن به مدينه اعزام کرد. محمد و يارانش غسل نموده و کفن پوشيدند و خود را معطر کردند و در ميان او و نيروهاي عيسي جنگ سختي در گرفت تا به احجار زيت کشيده شد و نفس زکيه و همراهانش در اين نقطه پس از مقاومت شديد به شهادت رسيدند، سر او را نزد منصور فرستادند و پيکرش به وسيله خواهرش زينب و دخترش فاطمه در بقيع دفن گرديد. مي گويند بر بدن وي آنقدر زخم وارد شده بود که به هر عضوي از اعضايش دست مي زدند، متلاشي و از تنش جدا مي گرديد، شهادت نفس زکيه در چهاردهم ماه رمضان 145 ـ بوقوع پيوست. تاريخ طبري کامل ابن اثير و تاريخ ابن کثير حوادث سال 145. مقاتل الطالبين، ص 161 ـ تذکرة الخواص، ص 231 ـ تتمة المنتهي، ص 135.
41 ـ «فخ» نام بياباني است در شش ميلي مکه به سوي مدينه و جنگ فخ چنين بود که حسين بن علي که از فرزندان امام مجتبي ـ ع ـ است در مدينه بر ضد خليفه هادي عباسي قيام کرد و عده اي با وي در مبارزه با خليفه وقت بيعت و به سوي مکه حرکت نمودند که در فخ با نيروهاي خليفه درگير و به شهادت رسيدند، سرهاي شهدا را به نزد هادي فرستادند و اجسادشان سه روز در بيابان ماند و طعمه درندگان گرديد و از اينجاست که گفته اند پس از فاجعه کربلا هولناکتر از حادثه فخ واقع نگرديده است. فخ در سال هاي اخير جزء شهر مکه و از ميادين معروف اين شهر شده است. تاريخ طبري کامل ابن اثير و تاريخ ابن کثير حوادث سال 169. معجم البلدان، ج 4، ص 238 ـ تذکرة الخواص، ص 240 ـ تتمة المنتهي، ص 164.
42 ـ مقاتل الطالبين، ص 290
43 ـ اصول کافي، ج 1، ص 534.
44 ـ صحيح بخاري، ج 9 ـ کتاب الفتن باب الإستخلاف و کتاب الاحکام ـ صحيح مسلم، ج 6، کتاب الامارة.
45 ـ مرگ سعدبن ابي وقاص در سال 56 واقع شده است.
46 ـ اسدالغابه، ج 2، ص 293 ـ تاريخ المدينه، ج 1، ص 116 ـ عمدة الاخبار، ص 152 ـ وفاء الوفا، ج 3، ص 899.
47 ـ مرگ ابوسفيان در سال 20 واقع شده است.
48 ـ اقرب الموارد مي گويد: فضاي بدون سقف و بنا را که در وسط خانه هاي محله اي واقع شود «قاعة» مي گويند.
49 ـ اصابة، ج 4، ص 90 ـ تاريخ المدينه ابن شبه، ج 1، ص 127 ـ وفاء الوفا، ج 3، ص 911 ـ عمدة الاخبار، ص 156
مرتبط :