سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

ترجمه خطبه نخست نهج البلاغه که عمیقترین فلسفه های جهان است

کد خبر: ۳۶۱۱۷
۱۷:۰۴ - ۱۵ خرداد ۱۳۹۱
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

سرویس جهان اسلام «شیعه نیوز» به نقل از شفقنا:

خطبه نخست نهج البلاغه خطبه ایست که در وصف آن گفته شده است " كه از عميق ترين فلسفه هاي جهان بشمار مي آيد". متن خطبه به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

گفتاری که ضمن آن از پيدايش آسمان و زمين و آفرينش آدم سخن رفته است ( 1 ) سپاس خداى را است كه ثنايش فزون از نيروى سخنوران ، دهشهايش بيرون از گنجايش شمارش گران و اداى حقش ، فراتر از توان سخت كوشان است . هم او كه هيچ انديشه‏ى دور پروازى شناختش را فراچنگ نياورد و هيچ هوش ژرف بينى به ژرفايش راه نيابد . او كه ويژگيش را نه مرزى پايان ، نه تعريفى آماده ، نه زمانى سنجيدنى و نه پايانى شناختنى است .

با توانمندى بى‏كرانش آفريدگان را بيافريد ، بادها را در پرتو مهر خويش سترانيد و به ميخ كوههاى گران ، زمين را استوارى بخشيد . ( 2 )

آغاز و ياد دين شناخت خدا است ، و كمال اين شناخت باور داشتن او ، و اوج اين ور توحيد ، و نقطه‏ى اوج توحيد اخلاص به حضرت او ، و اوج اخلاص زدودن صفتها او است ، چرا كه هر صفت به بيگانگى با موصوف ، و هر موصوف به جدايى از صفت ، خود بهترين گواه است .

پس هر آن كه خداى سبحان را توصيف كند ، ناگزير چيزى همتايش ساخته است كه دو گانگى را در پى دارد ، كه پى‏آمدش ره‏پاره كردن او باشد ، چنين پندارى جز از نادانى نباشد و به كژرويهايى مى‏انجامد ، چونان در سويى به او اشاره كردن ، و در پى آن در بندان مرزهايش ختن و كليتش را چند پاره كردن و بر شمردن .

هر آنكه بپرسد : « خداى در كجاست ؟ » درون چيزيش پنداشته است ، و هر آنكه بپرسد : « بر چيست ؟ » ديگر جايها از او تهى انگاشته است .

( 3 ) هستى او را پيشينه‏ى پيدايشى نيست چنانكه وجودش را سابقه‏ى عدمى . او بى‏آنكه در كنار چيزى باشد ، با هر چيزى هست ، و در عين ديگر بودن ، از هيچ چيزى جدا نيست .

او سازنده‏اى است كه نياز به جنبش و دست‏افزار ندارد ، بينايى كه ديدنش در گرو تماشاگهى از آفريده‏هاى او نباشد . و بلنداى يگانگى او چنان است كه در آن خودنمايى هيچ پديده‏اى را زمينه فراهم نيايد تا بودش انسى پديد آورد يا نبودش هراسى افكند .

( 4 ) آفريدگان را به گونه‏اى پديد آورد كه ناشناختنى است ، و آفرينش را به سانى آغازيد كه ناگفتنى است ، بى‏آنكه انديشه‏اى به كار گيرد ، يا از تجربه‏اى سود ] ، يا در خود جنبش و جوششى پديد آرد ، يا به آشفتگى و ناآرامى دچار آيد .

همه چيز را در زنجيره‏ى زمان به نظم كشيد ، پديده‏هاى گونه‏گون را به سازگارى واداشت ، هر چيزى را غريزه‏اى ويژه بخشيد و به كالبدى سزاوار يسته كرد ، در حالى كه پيش از آنكه هستى يابند به هويتشان آگاه بود و كرانها و سرانجامشان را به تمامى مى‏دانست ، چنانكه ابعاد و هم مرزهاى هيچ پديده‏اى از قلمرو شناخت او بيرون نبود .

( 5 ) سپس خداى سبحان شكافتن فضا و پاره پاره كردن جو را آغازيد . پس آبى انباشته و خروشنده و پرفراز و فرود را كه بر تندبادى ابر شكاف و تندرى جوشكن

نشانده بود در لا به لاى آن فضاى آشفته روان ساخت ، با اين فرمان كه جريان آب را باز پس زند ، كه بر فشار سخت تندابش چيره كرده بود . بدين سان ، آب و باد را هم مرز ساخت ، به گونه‏اى كه در زير هواى آزاد بود و بر فراز ، آب پر جنب و جوش .

آن گاه اوند ، بادى ديگر بيافريد كه وزش آن را عقيم و حضورش را مداوم ساخت ، بادى كه وزش آن تند و خاستگاهش دور بود . با اين دستور كه آب انباشته را برآشوبد و موج درياها را برانگيزد . در پى اين فرمان الهى ، درياها را نان مشك بر هم مى‏زد و آب را به فضا مى‏پراكند ، چنانكه آغازش به انجامش باز مى‏گشت و بخشهاى خروشانش را بر بخشهاى راكد مى‏ريخت . سرانجام ، انبوهه‏ى آب سر به بالا كشيد و كف برآورد ، بدين سان ، دست قدرت حق آن كف را در هوايى باز و آزاد و پهناور بالا برد و آسمانهاى هفتگانه را از آن پديد آورد . پايين‏ترين بخشهايش را با امواجى ثابت و برترين رويه‏ى آن را در بلنداى فضا به هيات آسمانه‏اى استوار برافراشت ،

بى‏ستونى كه برپايش دارد و بى‏رشته‏اى كه به نظمش درآورد . پس آنگاه با روشناى ستارگان و درخشش شهابها ، صفحه‏ى آسمان را آذين بست ، و چراغى فروزان و ماهى تابان را ، در فلكى گردان و سقفى شناور و پهنه‏اى آراسته به ستارگان ، روان ساخت .

( 6 ) در دوران ديگرى از آفرينش جهان ، خداوند ، آسمانهاى فرازين را از درون شكافت و سرشار از فرشتگانشان ساخت . فرشتگانى گونه گون كه گروهى بى‏هيچ ركوعى تنها سر بر سجده دارند ، دو ديگر گروهى كه بى هيچ قيامى در ركوعى مدام‏اند ، سه ديگر گروه ، صف به صف ، قيام كنندگانى بى تزلزل و لرزش‏اند ، و چهارمين گروه ، تسبيح گويانى خستگى ناپذيراند كه نه بر چشمانشان پرده‏ى خواب فرو مى‏افتد ، نه انديشه‏ هاشان به خطا مى‏رود ، نه خستگى به دژ تن‏هاشان راه مى‏يابد ،

و نه آگاهيشان به غفلت و فراموشى مبدل مى‏شود . و ديگر گروه امانت‏داران وحى‏اند و ميان خدا و رسولانش ، پيام‏آور ، و پيامبران كلام و سخن ، و فروآورنده و فرابرنده‏ى قضا و امر او . و بخشى نيز ، پاسداران خلق‏اند و نگهبانان درهاى بهشت خداوند .

گروه ويژه‏اى از فرشتگان نيز ، آنان‏اند كه گامهاشان پايدار در فروترين سطوح زمين و گردنهاشان فراتر از آسمانهاى برين ، و ابعاد وجودشان از اقطار اين جهان بيرون است ، و دوشهاشان پايه‏هاى عرش الهى را هم آهنگ و موزون . و چنين است كه در محضر حق ، چشمها را به زير افكنده‏اند و از شرم بسيار ، خود را در بالهاى خويش فرو پيچيده‏اند . در حالى كه ميان آنان و فرشتگان فروتر از آنان ، انواع حجابهاى عزت و پرده‏هاى قدرت آويخته است . نه با ذهن نقش ساز ، پروردگارشان را بر پرده‏ى پندار مى‏كشند ، نه بر حضرتش پيرايه‏هايى فراخور آفريده‏ها مى‏بندند ، نه در مكانها محدودش مى‏كنند و نه با قياس ، آماج اشاره‏اش مى‏سازند . ( 7 )

در توصيف آفرينش آدم

سپس خداوند سبحان از بخشهاى هموار و ناهموار و حاصلخيز و شوره‏زار زمين خاكى فراهم آورد ، و آن همه را با آب در آميخت تا پالوده شد و هيات گل چسبان يافت ، سپس از آن گل چسبان ، صورتى بيافريد با اندامها و عضوها و مفصلهايى ويژه چنانش خشكاند و بر سختيش افزود كه سفال گونه شد ، و تا دورانى معلوم و زمانى معهود رهايش كرد . سپس از روح خويش در آن دميد تا هيات آدم گرفت ، با ذهن‏هايى كه به جولانشان در مى‏آورد ، انديشه‏ هايى كه تصرفاتش را ابزار كاراند ، اندامهايى كه در خدمت اوى‏اند ، ابزارى كه به كارشان مى‏گيرد و نيروى شناخت حق و باطل و نيز طعمها ، بوها ، رنگها و جنسهاى گونه‏گون بدين سان ، آميزه‏اى شگفت پديد آمد با سرشتى متضاد از رنگهاى مختلف و شباهتهايى همگرا و عنصرهايى در ستيز با يكديگر و مزاجهايى متباين ، از گرمى و سردى و خشكى و ترى و بدحالى و خوشحالى ( 8 ) آن گاه خداوند سبحان از فرشتگان خواست كه به پيمان خويش عمل كنند و وصيت الهى را گردن بگذارند و در برابر كرامات انسانى ، به نشانه‏ى خضوع و خشوع ،

سجده آورند . پس به آنان گفت : « در مقابل آدم به سجده درآييد » ( قرآن كريم ،

سوره‏ى 2 ، آيه‏ى 34 ) تمامى فرشتگان به سجده افتادند ، به جز ابليس كه عنصر خويش برتر پنداشت و شقاوت بر او چيرگى يافت جوهر اثيرى را بهانه‏ى فخر فروشى ساخت و از سفال آفريده را پست انگاشت . آنك خداوند مهلتش داد تا هر چه بيشتر خشم را سزاوار گردد و پيمانه‏ى آزمونش لبريز شود ، و وعده‏ى حق تحقق پذيرد . آن گاه فرمود : « تا آن روز و هنگام شناخته شده ، از مهلت يافتگانى » . ( قرآن كريم ، سوره‏ى 15 ، آيه‏هاى 37 و 38 ) ( 9 ) سپس خداوند ، آدم را در سرايى جاى داد كه ابزار زندگيش را كامل و جايگاهش را ايمن ساخته بود . و او را در خصوص ابليس و دشمنى ريشه‏دارش هشدار داد . اما سرانجام ابليس كه بر آدم ، به سبب زندگى در سراى جاودان و همدمى با نيكان ، رشك مى‏برد به دام فريبش افكند ، پس يقين را به شك و تصميم را به

سستى اهريمنى سودا كرد ، ترس جايگزين نشاط شد و فريب پشيمانى به بار آورد .

سپس ، خداوند سبحان از توبه آدم را درى گشود ، كلمه‏ى رحمتش را به او آموخت و بازگشتش را به بهشت وعده فرمود . پس ، به سراى گرفتاريش فرود آورد كه زاد و زايش از ويژگيهاى آن باشد .

( 10 ) ذات وارسته‏ى خداوندى از فرزندان آدم پيامبرانى را برگزيد كه بر پايه‏ى وحى از ايشان پيمان گرفت و تبليغ رسالت الهى را چونان امانت خويش به آنان سپرد ، آن گاه كه بيشتر خلق خدا پيمان الهى را دگرگون كردند ، حق او را نشناختند و بتان را چونان رقيبانش گرفتند ، و اين شيطان‏ها را فرصتى دلخواه بود تا آدميان را از شناخت حق بازدارند و رشته‏ى پيوند بندگيشان را با خدا بگسلند . چنين بود كه خداوند فرستادگانش را در ميان آنان برانگيخته خواست ، و پيامبران خود را پى در پى به سويشان گسيل داشت ، تا ميثاق فطرت توحيدى را از آنان باز جويند ، و نعمتهاى از ياد رفته‏ى خداوندى را فرايادشان آرند و با تبليغ حقايق توحيدى ، احتجاج كنند و خردهاى به گور خفته را رستاخيزى فراهم آرند ، و آيه‏هاى دقيق و سنجيده‏اى را در خدا شناسى از سقفى كه بر فراز سرشان برافراشته ، فرشى كه زير پايشان گسترده ،

اسباب زيستى كه ماندگاريشان را بايسته است ، اجلهايى كه فروافكندن به مغاك فناشان را به كمين نشسته است ، عوارض گوناگونى كه پيرى و فرسودگيشان را سبب مى‏شود و پيشامدهاى روزگار كه پى در پى بر سرشان فرو مى‏ريزد برايشان به نمايش گذارند .

بدين سان ، خداى سبحان هرگز خلق خويش را بى پيامبرى رسالت يافته ، كتابى فرود آمده ، برهانى بايسته و راهى روشن و استوار ، وا ننهاده است . پيامبرانى كه با اندك بودن ياران و انبوهى قدرت مخالفان ، در به سامان كردن رسالتشان هرگز كوتاهى نكردند : چه از پيش آمدگانى كه رسولان پس از خود را به روشنى نام بردند ، و چه پسين آمدگانى كه رسولان پيشين ، آنان را شناسانده بودند .

( 11 ) بدين روند قرنها سپرى شد ، روزگارانى گذشت و پسران در پى پدران ، بر جايگاهشان تكيه زدند ، تا سرانجام خداوند سبحان ، محمد فرستاده‏ى خود را كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد براى تحقق وعده‏هاى الهى و انجام سلسله‏ى پيامبرى مبعوث كرد ، در حالى كه از همه‏ى پيامبران پيشين ، برايش پيمان گرفته بود ،

با ويژگيهايى پرآوازه و سرزمينى گرانمايه . در روزگارى كه زمينيان ، ملتهايى بودند گسيخته ، با گرايشهاى ناهمسو و روشهاى پراكنده . در سويى ، كسانى در شناخت

خدا ، به قياس آويخته ، و در ديگر سو قومى در نام خدا به دام الحاد فرو افتاده ، و گروهى ديگر بت‏پرستى را پيشه‏ى خود ساخته . پس به دست پيامبر از گمراهيشان برهانيد و با جايگاه او از نادانيشان بركشيد .

( 12 ) آنك خداى سبحان براى محمد كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد ديدار خويش برگزيد و برايش ارزشهايى را كه فراخور بارگاه الهى بود پسنديد و بيشتر ماندن چون اويى را در اين دنياى آشفته سزاوار نديد ، پس با گرامى داشت هر چه بيشتر او را به سوى خويش بركشيد . و او نيز در ميان شما همان وانهاد كه پيامبران پيشين در ميان امتهايشان وا مى‏نهادند ، كه آنان امت خود را بى‏بهره از راههاى روشن و پرچمهاى افراشته ، وا نمى‏گذاشتند .

اين كتاب ، كتاب پروردگار شما است ، كتابى كه ميان حلال و حرام ، واجبات و مستحبات ، ناسخ و منسوخ ، رخصت‏ها و عزيمت‏ها ، خاص و عام ، عبرت‏ها و مثل‏ها مطلق و مقيد و محكم و متشابه آن ، مرزى روشن است . آيات مجمل آن تفسير و پيچيدگيهايش تبيين شده است . بخشهايى از حقايقش چنان كه به موجب پيمانى كه خداوند در علم ازليش ، با همگان بسته است ، آن را متعهداند و بخشهاى ديگر آن چنان است كه ، بندگان خدا ، در آن آزاداند . بر بايستگى پاره‏اى قوانين در قرآن تاكيد رفته ، اما در سنت به روشنى نسخ شده ، همچنان كه در مواردى ديگر پايبندى به آن در سنت مورد تاكيد قرار گرفته و قرآن ، وانهادنش را رخصت داده است . وجوب پاره‏اى از تكاليف وقت معينى دارد كه چون به سرآيد ، وجوب تكليف يا تكاليف نيز منتفى باشد . از ديگر سو ميان نبايدهايش نيز مرزگذارى شده است ، از گناهان كبيره‏اى كه در مورد آن تهديد آتش آمده است ، و گناهان صغيره‏اى كه خداوند براى آمرزش آن جايى گذاشته است ، و سرانجام تكاليفى هست كه حداقل آن پذيرفته ، و حداكثرش به مكلف واگذار شده است .

( 13 )

پيرامون حج

خداوند ، حج خانه‏ى محترم خويش را كه قبله‏ى انبوه مومنان قرارش داده است بر شما واجب ساخت ، تا بى هيچ تشريفاتى ، چونان چهار پايان بى‏تكلف و فارغ از پيرايه‏ هاى تمدن انسانى به درون رويد ، يا به سان كبوتران آزاد به سويش پناه آوريد . خداوند سبحان ، حج را نشانى از كرنش و پذيرش بندگان در برابر بزرگى و شكوه خويش رقم زد . او ، خود ، در ميان خلق خويش نيوشندگانى

برگزيد تا صلاى دعوتش را لبيك گويند و كلمه‏ى توحيد را تصديق كنند ، و در موقف پيامبرانش منزل گزينند و به فرشتگانش كه پيوسته در پيرامون عرش او در طواف‏اند همانند شوند . در سودا سراى بندگيش سودهاى بسيار فراچنگ آرند و در ميعادگاه آمرزش او بر يكديگر پيشى گيرند .

خداوند سبحان ، كعبه را نماد و درفشى براى اسلام قرار داد و حريم امنى براى پناهندگانش . حج آن را الزام‏آور و اداى حق آن را واجب و زيارتش را بر شما مقرر كرد . پس ، در اين باره ، فرمود : « بر همه كسانى كه راهى به سوى آن خانه بيابند ،

حج ، حق مسلم خدا است ، و آن كه كفر ورزد ، بايد بداند كه خداى از تمام جهانيان بى‏نياز است » . ( قرآن كريم ، سوره‏ى 3 ، آيه‏ى 97 )

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: