سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

مترجم: مهدي ميرلو

مسيحيت از نگاه يک مسيحي

مسيحيت مذهبي است که مي توان سرچشمه آن را از عيسي ناصري دنبال کرد. ديني که انتخاب مسيح از جانب خدا را تصديق مي کند. نزديک به يک ميليارد نفر هويت شان به نوعي با حرکت و جنبش مسيحيت گره خورده است. عده اي که قسمتي از آنها در اروپا و بقيه در شمال و جنوب امريکا پراکنده هستند.
کد خبر: ۳۶۰
۰۰:۰۰ - ۰۳ تير ۱۳۸۶

به گزارش «شیعه نیوز»،مسلما شناخت اديان و مذاهب، عنصري مهم براي شناخت جهان معاصر است. در اين ميان ادياني چون اسلام و مسيحيت باتوجه به پيروان زياد آنها اهميتي ويژه دارند. در همين راستا اين نوشته درآمدي است بر مسيحيت و تاريخ آن که به قلم يک مسيحي نگاشته شده است.
مسيحيت مذهبي است که مي توان سرچشمه آن را از عيسي ناصري دنبال کرد. ديني که انتخاب مسيح از جانب خدا را تصديق مي کند. نزديک به يک ميليارد نفر هويت شان به نوعي با حرکت و جنبش مسيحيت گره خورده است. عده اي که قسمتي از آنها در اروپا و بقيه در شمال و جنوب امريکا پراکنده هستند. علي رغم حضور اين دين و حمايت هايي که در بسياري از اين سرزمين ها از اين دين مي شود، مسيحيت اصولا يک پديده غربي (Western phenomenon) است.

هنوز هم تاثيرات مسيحيت به آن سوي مرزهاي اين دين در حال گسترش است. تاثيرگذاري مسيحيت بر رفتار افرادي که با اين عقايد زندگي نمي کنند، ادامه دارد. حتي اين امر را در کمونيسم هم مي توان ديد. کمونيستي که سرسخت ترين دشمن و در عين حال قوي ترين رقيب در قرن بيستم است ، به عنوان يک بدعت مسيحي (Christian heresy) ناميده شده است. حتي هنگامي که کمونيسم از پذيرش اصول بنيادين ايمان مسيحيت امتناع مي کند، به روشهايي روي مي آورد که آنها را مديون منابع مسيحيت مي داند.

مسيحيت به عنوان يکي از اصلي ترين جريان ها در تاريخ بشريت نيازمند بررسي تاريخ است. اين امر موجب مي شود از وسعت تاثيرات و نفوذ قدرت آن آگاه شويم. علاوه بر اين ، مسيحيت تاثيرگذاري خود را براي شکل دادن زندگي افراد و فرهنگ ها به وسيله اصول اخلاقي اش ادامه مي دهد. بنابراين ، بررسي تاريخي مسيحيت مستلزم توجه به موقعيت امروزي آن نيز هست.

امروز مسيحيت چيزي فراتر از يک قدرت در تاريخ بشريت و يا يک جنبش قدرتمند معاصر است. اين دين مدعي است که مي تواند به عنوان تفسيري از جهان و زندگي مطرح شود که به آنها در قالب نوري از مکاشفات الهي معنا و مفهوم ببخشد.

هيچ مدافعي [اعم از يک سيستم ديني ، سياسي ، اجتماعي و زيباشناختي] نمي تواند به بي طرفي کامل در توصيف چيزهايي که با تمام وجود به آن معتقد است و داراي عقيده محکم و استوار درخصوص آن است ، نايل شود. اما غالبا يک مشاهده کننده خارجي بي طرف نمي تواند توضيح دهد چگونه يک مذهب توانست ايمان و وفاداري را از هواخواهان (adherents) خود بيرون بکشد و در ميان آنها پراکنده کند. تفسيرهاي مدرسي از مسيحيت اگر احساساتي هستند نيازمند يک بي طرفي براي بررسي جنبش هاي مسيحي هستند که مستلزم توجه جدي به انتقادها و بصيرت هاي بيگانگان است. مسيحيت خود بر پايه اعتراض هاي بي اهميت بنا نشده ، بلکه بر پايه فهم ادعاهاي اساسي آن بنا شده است.

تاريخ مسيحيت
مسيحيت با عيسي ناصري آغاز شد. تاثيراتي از حيات او، واکنش به تعاليم او، تجربيات مرگ او و معاد (resurrection) موجب شکل گيري جامعه مسيحيت شد.

هنگامي که پطرس مقدس در کتاب عهد جديد (new testament) مي گويد «عيسي ، مسيح و پسر خداست»، گويي او براي همه قرون مسيحيت سخن مي گويد و اين در پاسخ به اين اقرار است که مسيح اعلام کننده اصول کليساي مسيحيت توصيف شده است. «تو پطرس هستي و روي اين سنگ ، من کليسا را بنا خواهم کرد و نيروهاي مرگ بر آن غالب نخواهند شد».

در ابتدا، عيسي يک يهودي (jew) مانند تمام فرستادگان ديگر بود. مسيحيت اوليه در حقيقت يک جريان در يهوديت است و تصديق عيسي به عنوان مسيح ، مستلزم اين اعتراف است که او راضي و خرسند از تعهداتي است که براي ابراهيم و يعقوب وضع شده بود. انجيل مسيحي با مخالفت هايي از طرف يهوديت مواجه شد، اما توانست بسرعت به سوي جهان غير کليمي (gentile world) رهسپار شود. فکر مسيحي به تعريفي از انجيل به عنوان اصلاح و تحقق فلسفه يوناني و رومي در قالب ايدئولوژي نياز داشت.

اين تعريف به عهده مدافعان مسيحي (christian apologists) بود که در قرن اول مي زيستند. گسترش مسيحيت در جهان کفرآميز يونان و رم و نپذيرفتن انجام اعمال عبادي در پرستش سزار سوءظن را از طرف همشهريان آنها به ارمغان آورد و حتي به آزار و شکنجه هايي از طرف عمال رومي منجر شد. با اين همه ، کليساي مسيحي به رشد خود در بسياري از مناطق امپراتوري رم ادامه داد. رشد داخلي دين مسيحيت با رشد و پيشرفت خارجي آن هماهنگي و مطابقت داشت.

مسيحيان جشن مي گرفتند و مهرباني (grace) و قدرتي را که مسيح به آنها اعطائ کرده بود، به وسيله شرکت کردن در اين مراسم تقسيم مي کردند؛ مراسمي که بنيانگذار آن خود مسيح بوده است.

جلوه هاي اصلي اين مراسم در غسل تعميد (baptism) و نان و شراب (Eucharist) ديده مي شود. آنها حوادث زندگي او، توصيه ها و تعاليمش را از حفظ مي خواندند و همچنين به ترغيب يکديگر براي آماده شدن براي ظهور دوباره مسيح مي پرداختند. در حالي که گويا آنها به ديدن دوباره او در آينده نزديک اميدوارند. در اين اميد آنها خود را به صورت آگاهانه در کنار روشي از زندگي که به عنوان آخرالزمان توصيف شده بود، قرار مي دادند. مسيحيان اوليه به وسيله بندهايي از دوستي و محبت و علاقه متقابل به يکديگر، به عنوان گروهي که بوسيله خدا در آخرالزمان انتخاب شده بودند، به يکديگر پيوند خورده بودند. از همان ابتدا، جامعه مسيحيت يک جامعه نظام مند بود. يادبودها و جشنها از الگويي که بعدا در بعضي از جزييات تغيير نمود، پيروي مي کردند؛ لکن خطوط اصلي اين يادبودها و جشنها ثابت بود.

از طرفي ، اراده و قدرت مبلغان مسيحي به وسيله کليساي نخستين و با توجه به دستورهايي که از عيسي بر آمده بود، دنبال شد. دستورهايي که پايه براي نظامهاي نخستين اداري و سازمان کشيشي بود. مجموعه اي از گفته ها و کردارهاي مسيح به همراه نوشته هايي از مبلغان ترکيب شده و محتواي اصلي متون مذهبي مسيحيت را تشکيل داد. از اين ساختار اوليه يک نظام سه بخشي از قدرت روحاني نزد اسقف اعظم ، آيين ها و قوانين انجيلي به وجود آمد. کليساي مسيحيت از طرفي با چالشهايي در باب علت تداوم و توجه به مسيحيت رو به رو شده بود. در کنار اين چالشها مسايل ديگري چون مرگ حواريون و مبلغان و به تاخير افتادن بازگشت عيسي (the postponement of the lord's return) نيز از ديگر مشکلات و مسايل مهم بوده است.

مسيحيت در قرنهاي نخستين به وسيله بدعتها و کشمکش ها دچار مصيبت ها و از هم گسيختگي هايي شد. کتاب عهد جديد در بطنش به واسطه مفسران اوليه از عرفان مسيحي نشانه هايي از اختلاف و کشمکش را به همراه داشت. کساني که به انجيل طبق نظريات خود از گناه و رستگاري (salvation) نظر مي افکندند.

شکوفه هايي از بدعتهاي آيين گنوسي در طول 2 قرن اول در مسيحيت رشد کرد؛ آن هنگام که باسيليدس (Basilides) و والنتينيوس (Valentinus) به عنوان مدعي به پا خاستند. ادعاي آنها اين بود که مسيحيت راستين به صورت مخفيانه به جاي انتقال به کليسا، اسقف ها و نوشته هاي مقدس به آنها و پيروان آنها انتقال داده شده است. هرچند اختلاف و تفاوت هاي موجود در آيين گنوسي از لحاظ روش و سبک قابل توجه است.

رهبانيت در مسيحيت
در طول قرن 5 و 6 ميلادي انجمن هاي مذهبي در انطاکيه و اسکندريه در باب اساس نظريه تثليث به نظريه پيشرفته اي از دو طبيعت و ماهيت مسيح رسيدند. چنان که مسيحيت در غرب و شرق به طرف سازش با امپراتوري حرکت مي کرد رهبانيت (monasticism) به عنوان روشي که به بيان ادامه يافتن تقسيمات کليسا در جهان مي پرداخت رشد کرد. طبق تحقيقات شخصي به نام آنتوني (Antony) ، مسيحيت به طور چشمگيري به مثابه يک مسلک زهد گرايانه (asceticism) که ردپاي آن را در مصر قبل از ذکر شدن در انجيل مي توان يافت رشد کرد.

مرحله پيشرفت رهبانيت در مسيحيت پايه ريزي صومعه (convent) بود که ابتدا در بخشهاي شرقي ازطريق تاثيرات پاچاميوس و مدتها بعد در بخشهاي غربي ازطريق تاثيرات بندکيت تاسيس شدند. رهبانيت وسيله و طريقه اي براي انکار و رد جهان از طريق فعاليت مسيونرها و همچنين آثار تعليمي شد. رهبانيت از مهمترين وسيله ها بود که بدان وسيله مسيحيت توانست جهان را تسخير کند.

از طرفي مارسيون (Marcion) هم مدعي بود او يکي از اصلاحگران مسيحي است. در حالي که همزمان کليسا قداست اوليه حواريون را رها کرده و شديدا دنيوي شده بود، تبلور اسقف (bishop) ، آيين (Creed) و رساله ها و کتابها به عنوان سه معيار از مسيحيت کليسايي مسيحيتي که کليسا را دروازه نجات و پاپ را جانشين خدا مي دانست مورد تاييد قرار گرفت. اگر چه اين کار با توجه به نيازي که به تعريف (مسيحيت راستين) عليه بدعتها و انشعاب ها و در مقابل دشمنان مسيحيت ضروري به نظر مي رسيد بسرعت انجام نگرفت. از طرفي مسيحيت پيغام و درخواست خود را در قالب همگاني و جامع بيان کرد. اين موارد مدتهاي زيادي به عنوان اصول محسوب مي شد، قبل از اين که در قالب جهاني و همگاني مطرح شود.

اصل و مرام مبني بر «کسي که براي جهان آخرت کشته مي شود» به عنوان پيامي در قالب کوانيه که به عنوان زبان ادبي و عمومي در امپراتوري به حساب مي آمد اعلام شد. در عين حال اين حکومت مسووليت هاي داخلي را با رابطه جهاني از طريق رشد و آوازه مقام اسقف در شهر رم هماهنگ کرده بود. روح مشارکتي که در دنياي کلاسيک رم و يونان نسبت به شرق و هم به فرهنگ هاي ژرمني هنوز باقي مانده بود اين چهره مسيحيت را در سه قرن اوليه در قالب امري جهاني بدين معني که داراي هويت و به علاوه جهان شمولي (universality) است توصيف کرد. موارد اندکي درباره مسيحيان اين دوره ها ثبت شده است ؛ اگر چه در جزييات ، هم تعداد آنها و هم نامهاي آنها تا حد زيادي اختلاف باقي است.

اما آنهايي که نامشان در تعدادي از نوشته هاي تاريخي ثبت شده است ؛ معمولا اسقف ها(bishops) بدعت گزاران يا قديسها (saints) هستند؛ کساني که در زمان خود محبوب بوده به عنوان سخنگويي براي زمانهاي بعدي يا به عنوان مصلح و ايجادکننده آرامش به حساب مي آمدند. افرادي چون ترتولين (Tertullian) يا ارگين (origen) اسوه هايي از ايمان مسيحيت هستند به عنوان اين که مسيح (آرزوي همه ملتها) و همچنين پاسخي در قبال کنکاش فلاسفه است. تفکر ارينوس در دو قرن اول سيستمي را به وجود آورد که در نتيجه بسياري از اصول بنيادين در باب عقايدي چون تجديد (renewal) و رستگاري (redemption) در مسيح خلاصه شد.

مسيحيت رسمي
در دهه هاي اول قرن چهارم ميلادي بعد از مدتهاي مديدي که کشمکش بر سر قدرت ادامه داشت مسيحيت به امتيازي رسيد که تاريخ مسيحيت را تغيير داد. تسامح و تساهل (toleration) ، معرفت (recognation) و در آخر تاسيس کليساي رسمي به وسيله حکومت. امپراتوري بزرگ رم براي دستيابي به مجموعه اي از غرضهاي شخصي و سياسي به جريان مسيحيت تمايل نشان داد؛ به استثناي تجديد مختصري از شرک پرستي (paganism) که در زير لواي جوليان (julian) که در سال 365 مرد، به وجود آمد از اين زمان مذهب و کيش حاکم بر رم همان مسيحيت است که به صورت رسمي درآمد. پس از سقوط امپراتوري ، مسيحيت از بسياري از ارزشهاي رم محافظت و نگهداري کرد و بدين نحو مسيحيت ، قرنهاي بعدي را از طريق پيوند به فرهنگ اصيل و قديمي آماده ساخت.

پذيرش مسيحيت توسط امپراتوري رم امکان تاسيس شوراي عمومي (general Council) به عنوان وسيله اي براي بحثهاي فتوايي در باب اصول مسيحيت را فراهم کرد. در ميان تصميمات شوراها در قرنهاي 4، 5و 6 عقايد مسيحيت کلاسيک در باب تثليث (Trinity) و شخص مسيح که معياري براي عقايد مسيحيت رسمي آينده بود شکل گرفت. بنابراين مسيحيت يک فرم عقلاني به دست آورد که به عنوان نيروي مذهبي مسلط در مديترانه در خور وضعيت جديدش بود. همچنين مبلغان الهي (theological spokemen) کساني که تفکرات و اسلوب ها را بر پايه متن مقدس بنيان مي کردند و به خلق لغات ، اصطلاحات و سبک و سياق براي فرهنگ مسيحيت مي پرداختند از دستاوردهاي تشکيل شوراهاي عمومي بود. يکي از برجسته ترين مبلغان در غرب آگوستين بود، کسي که شهر خدا (city of GOD) را به عنوان متني براي مسيحيت عليه شرک و بت پرستي نوشت.

همچنين در رساله درباره تثليث (on the trinity) وفاداري را با اقتدار همراه با بازتاب فلسفي در يک ترکيب جديد ارايه داد. بخشهاي يوناني زبان مسيحيت به نسبت مسيحيت غرب بهره هاي بيشتري از رهبران الهي برد. آتاناسيوس (Atlaanasius) از الوهيت مسيح در برابر آرينوس دفاع کرد.

يکي ديگر از عواملي که تسلط فرهنگ مسيحيت را به وسيله مسيونرها و گسترش آن فراهم کرد مساله شهرت و آوازه قدرت اسقف اعظم رم بود که به طور آشکارا پاپ ليو اول (led) سر اسقف اعظم را هم در نظر و هم در عمل مي توان به عنوان يکي از شخصيت هاي مهم در تاريخ تمرکز قدرت در کليسا نام برد. شخصيت مهم ديگر گريگوري اول بود که با نوشته هايش نحوه عبادت ، تقکر، ساختار کليسا و اضافه بر آن دارايي و قدرت کليسا را شکل داد.

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: