SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار مشهور مصری و جهان عرب به تازگی کتابی را با عنوان "حسنی مبارک و زمانهاش..از تریبون تا میدان" به رشته تحریر در آورده است که در آن به زندگی سیاسی مبارک و چگونگی رسیدنش به قدرت، تداوم ریاست جمهوریاش تا تظاهرات میدان التحریر و سرنگونی او میپردازد. همان طور که از عنوان کتاب پیدا است، دوران حکومت مبارک و زمانهای که باعث شد او به قدرت برسد و از تریبونهای سخنرانی به ریاست جمهوری منصوب شود تا میدان التحریر که در حقیقت انقلابی علیه او را شکل داد، موضوع اصلی این کتاب است.
روزنامه الشروق مصر روزهای پنجشنبه و روزنامه السفیر لبنان روزهای دوشنبه هر هفته با هماهنگی هیکل هر بخش این کتاب را منتشر کردهاند. دیپلماسی ایرانی نیز در نظر دارد هر هفته در روزهای جمعه به طور مرتب همه بخشهای این کتاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان قرار دهد. هیکل برای این کتاب خود ملاحظه و مقدمهای نوشته است که ما نیز در دیپلماسی ایرانی عینا آنها را منتشر کردیم.
تا کنون شش بخش از این کتاب در اختیار خوانندگان قرار گرفته است که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند، اکنون هفتمین بخش از کتاب هیکل تحت عنوان "حسنی مبارک و زمانهاش..از تریبون تا میدان" در اختیارتان قرار میگیرد:
ناگهان به ذهنم چیزی خطور کرد؛ به یادم آمد گزارشی را که آقای «سامی شرف» به دست خط خودش از مکالمه تلفنیاش با سادات نوشته بود که در آن به واقعه خارطوم در سال 1970 اشاره میکرد، در خلال این مکالمه به گزارشی درباره تلاش برای ترور امام «الهادی» توسط سبد انبه بمبگذاری شده، اشاره میکرد!!
به سادات هم گفتم، من الآن دقیقا میدانم چه شده است، و به او گفتم که در خاطرات سامی شرف چه خواندم.
- "اما درباره مبارک، شایعاتی درباره دست داشتنش در ترور امام هادی منتشر شده، و به محض این که به عنوان اول رئیس جمهوری معرفی شود، قصه خارطوم علیهش مطرح میشود."
سادات به شیوه خودش تلاش کرد که برای رفع این شبهه مرا قانع کند و جوابم داد: «مشکل تو محمد این است که شایعهها را باور میکنی، به خصوص تو در این مدتی که رابطهات را با من قطع کردی (وقتی که الاهرام را (در فوریه 1974) ترک کردم) از منابع صحیح اخبار دور شدی.»
با حفظ ادب گفتم: «اخبار صحیح جایی است که کسی دنبالش برود.» سادات خیال کرد که با جوابش توانسته مرا در تنگا قرار دهد، برای همین با لبخندی که همه لبانش را به یک باره گشود خواست که حرفش را بزند، با همان لحن دوستانه مشهورش افزود: «مساله این است که تو به طور غریضی دنبال هر خبر جنجالی میروی.»!!
گفتم: «کدام خبر جنجالی؟ تو خودت همه قصه را در تلفن دیدی، و سامی شرف خودش با دست خودش آن را نوشت تا آن را به «جمال عبدالناصر» بدهد، آنچه سامی شرف نوشت را در اوراقی که تو خودت لطف کردی به من دادی، دارم.»!!
و انگار که شوکه شده باشد، اولین چیزی که باعث شد که برداشت کنم شوکه شده است این بود که گفت: «آه» - طوری وانمود کرد که یعنی ترسیده است!!
و این سوال را به سرعت پرسید که «و تو آن ورقهای که سامی خودش نوشته بود را داری»، سپس از من خواست که این ورقه را به او بدهم که مثلا میخواهد ببیند!!
گفتم که ورقه موجود است ولی نه «این جا» و به یادش آوردم که خودش از من خواست که بعضی از آن اوراق خاص را به خارج از مصر بفرستم، از ترس این که مبادا بر درگیریهای موجود بر سر قدرت که پس از درگذشت جمال عبدالناصر در گرفته، تاثیر بگذارد.
گفتم: «در اولین سفرم به اورپا آنها را برایت میآورم.» اما به او یادآور شدم که تصور کند ممکن است که امریکاییها مکالمه اصلیاش با سامی شرف را ثبت کرده باشند، همچنین روسها، شاید هم اسرائیلیها، و برای همین کسانی هستند که قصه را بدانند و شاید همه مکالمهاش با سامی را نگه داشته باشند، صرف نظر از این که اصلا برگهای نوشته شده باشد.»!!
پس از آن تحولات حوادث چنان ما را در بر گرفت که نه سادات آن ورقه را از من خواست و نه من در بازگشتم از سفر آن را با خودم آوردم!
●●●
اما مساله مهمتر این است که بعد از این بحث من همان روز از استراحتگاه «القناطر» خارج شدم در حالی که چند حقیقت را میدانستم:
1- انتخاب «مبارک» برای معاونت ریاست جمهوری انتخاب «سادهای» نبود – بلکه پیچیده هم بود – که مسائل دیگر نیز بر این تاثیر میگذاشت، او کسی نبود که از میان مردانی که در جنگ اکتبر خودی نشان داده باشند، انتخاب شده باشد، بلکه انتخاب مبارک چیزی بود که با جنگ اکتبر او را به پیش میبرد و او را تطهیر میکرد.
2- انور سادات کسی را انتخاب کرده که از قبل او را میشناخته و قدرتهای او را بالفعل میدانسته و از او اطمینان یافته بود.
3- انتخاب او انجام شده بود و در ذهن او و سیاستهایش این قضیه امری حیاتی بود – قضیه حمایت از نظام در فضای مملو از تحولات حساس.
4- مردی که او انتخاب کرده بود، به او نشان داده که استعدادش را دارد که «فراتر از ماموریتهای محول شدهاش کار کند» یعنی همان ضرب المثل مشهور نظامیهای بریتانیا Going beyond the call of duty، یعنی حتی بیشتر از وظایف محول شده کار میکند بدون این که به دنبال دلیلی برای آنها باشد.
منبع : دیپلماسی ایزانی
ادامه دارد...