حضرت علي(ع) از آغازين ايام حيات، در محضر رسول خدا(ص) بود و از درياي علم ايشان خوشه برميچيد. به تصريح آن امام همام، نبي خاتم(ص) در لحظات آخرين زندگي پرخير خويش، هزار دروازة علم را براي ايشان گشودند که از هريک از آنها هزار در ديگر گشوده شد.1 بنابر شرايطي که حضرت علي(ع) در آن ميزيستند بيش از ديگر اهل بيت(ع) به تصوير و ترسيم آينده، گاه نزديک و گاه دور پرداختند. از مشهورترين پيشگوييهاي ايشان که به سرعت، راستي آن بر مخاطبان عيان شد، ماجراي جنگ نهروان با خوارج بود که فرمودند: «از شما کمتر از ده تن کشته خواهد شد و از ايشان کمتر از ده تن زنده خواهند ماند».2 اين عبارت پيش از آغاز نبرد بيان شد و اندکي پس از خاتمة نبرد، شمارش شهداي سپاه و فراريان خوارج، حاضران را متحير نمود. گاه نيز در روايات علوي صحبت از آيندة نه چندان دور است؛ براي نمونه از اين دست ميتوان به پيشگويي اميرمؤمنان(ع) دربارة حملة مغول به سرزمينهاي اسلامي ياد کرد3 که با استناد به همين روايت و با درايت و حزم خواجه نصيرالدين طوسي، جامعة شيعيان کمترين آسيب را در اين فتنه متحمل شد.
يکي از پيشگوييهايي که در لابهلاي بيانات اميرمؤمنان، امام علي(ع) مطالب ارزنده و قابل توجهي دربارة آن ميتوان يافت، مسئلة فتنههاي آخرالزماني است. دربارة موضوع فتنههاي آخرالزمان، روايات متعددي از معصومان(ع) نقل شده که در اينجا تنها به مرور روايات علوي اکتفا ميکنيم و انشاءالله در فرصتي ديگر، بايد به تفصيل دربارة آن سخن گفته شود.
معناي فتنه
فتنه را در لغت، به امتحان و آزمودن معنا کردهاند5. اين واژه معمولاً دربارة آن دسته از امتحاناتي به کار برده ميشود که با تلخي و سختي همراه است6.
در قرآن کريم، اين واژه علاوه بر اين معنا،7 براي بستن راه و بازگرداندن از مسير حق،8 شرک و کفر،9 افتادن در معاصي و نفاق،10 اشتباه گرفتن و تشخيص ندادن حق از باطل،11 گمراهي،12 کشتار و اسارت،13 تفرقه و اختلاف ميان مردم14 و... به کار رفته است.
گونهشناسي فتنههاي آخرالزمان
حضرت علي(ع)، ضمن چند روايت گونههاي متعددي از فتنههاي آخرالزماني را بيان نموده اند و همانطور که خواهيم ديد، چهارمين يا پنجمين آنان را بدترين آنها خواندهاند:
ـ چهار فتنه رخ خواهد داد؛ در اولي خونريزي مباح ميشود؛ در دومي خونريزي و غارت اموال؛ در سومي خونريزي، غارت اموال و تجاوز به نواميس؛ چهارمي که حتي اگر در سوراخ روباه پنهان شده باشي دچار آن فتنه خواهي شد.15
ـ خداوند در اين امت، پنج فتنه قرار داده است: ابتدا فتنة عمومي، سپس فتنة خواص، پس از آن فتنة سياه تاريک که مردم در آن بسان چارپايان ميشوند، سپس هدنه(صلح ميان مسلمانان و کفار در پي جنگ و کشتار) و درنهايت دعوت کنندگان ضلالت و گمراهي ميآيند. در آن روز اگر براي خداوند جانشيني ماند درخدمتش باش.16 و در جايي ديگر حضرتش حيوانساني مردم را ناشي از فتنة کور، پيچيده و گنگ پنجم خواندهاند.17
ـ همانا از دو خصلت بر شما هراسانم؛ پيروي از هواي نفس و آرزوي طولاني. اما پيروي از هواي نفس، از حق باز ميدارد و آرزوي دراز، آخرت را در طاق نسيان مينهد. همانا دنيا، پشتکنان ميرود و آخرت، کوچ کرده و به سوي ما ميآيد، و هر کدام را فرزنداني است. پس شما از فرزندان آخرت باشيد و از فرزندان دنيا نباشيد؛ چه، امروز کار هست و محاسبه نيست و فردا محاسبه هست و کار نيست. همانا فتنهها و آشوبها از هواپرستي آغاز ميشود. در آنها، [به وسيلة] فرمانهاي خود پرداخته با خدا مخالفت ميشود و مرداني در عهدهدار شدن آنها، به جاي مرداني ديگر مينشينند.
اگر حقّ خالص در ميان بود، اختلاف به چشم نميخورد، و اگر باطل محض در ميان بود، بر هيچ خردمندي پوشيده نميماند، ليکن مشتي از حق و مشتي از باطل گرفته شده و با هم آميخته گرديده است. اينجاست که شيطان بر دوستداران خود چيره ميگردد، و کساني رهايي مييابند که از طرف خداوند عاقبت نيکي براي آنها رقم خورده باشد.
همانا من از رسول خدا(ص) شنيدم که ميفرمود: چگونه خواهيد بود زماني که فتنهاي شما را در برگيرد که در آن کودکان بيش از آن به نظر رسند که هستند [سن و سالشان بيشتر به نظر ميرسد]، و جوانان به پيري رسند. مردم به کژراهه ميروند و آن (انحراف) را مانند سنّت خويش ميگزينند و هرگاه بخشي از آن به روش درست تبديل گردد، گفته ميشود سنّت دگرگون شده است. اين در نظر مردم کاري زشت آيد و در پي آن، بلايا شدّت يابند و نسل به اسارت برده شود. سپس فتنه و آشوب آنان را بکوبد، چنانکه آتش، هيزم را ميکوبد و آسياب طعمة خود را. آنها دين ميآموزند اما نه براي خدا، و دانش ميجويند امّا نه براي عمل؛ و به وسيلة کار آخرت، دنيا را ميطلبند.18
مصاديق فتنهها
تعداد و گونههاي فتنههاي آخرالزمان آنچنان زياد است که به طور عادي اولين تصوري که براي هر شنونده اي از شنيدن اين واژه به وجود ميآيد، همين موضوع است. همانطور که ديديم در ميان اين سيل فتنهها چهار يا پنج مورد بيش از ديگر موارد، انسانها را مبتلا ميسازد. در بعضي از روايات علوي(ع) ميتوان مصاديق و تسهيل کنندههايي را براي وقوع در فتنه يافت:
حضرت امير(ع) از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمودند:
براي امتم بيش از هر چيز از گمراهي پس از معرفت، فتنههاي گمراه کننده و شهوت، شکم و فرج بيمناکم.19
از همه مهمتر اينکه فتنة فراگيري در ميان تمام مسلمانان رخ ميدهد که تا زمان ظهور ادامه مييابد:
از پيامبر اکرم(ص) شنيدم که فرمود: جبرئيل به نزدم آمد و گفت: يا محمد، به زودي در امّتت فتنه بهپا خواهد شد. پرسيدم: چگونه از آن ميتوان خارج شد؟ گفت: در کتاب خدا، خبر پيشينيان و آنها که پس از شما ميآيند و حکم (آنچه) مابين شما (رخ ميدهد) آمده است. [آن] فاصل ميان حق و باطل است و هزل نيست. هر ستمکاري که بدان عمل نکند خداوند او را درهم ميشکند و هر کس جز در آن به دنبال هدايت باشد خداوند گمراهش خواهد ساخت. ريسمان محکم الهي، ذکر حکيم و صراط مستقيم است.20
قسم به آنکه جان علي در دست اوست اين امت به هفتادوسه فرقه تقسيم ميشوند که همة آنها در آتشند به جز اين فرقه: «و ممّن خلقنا أمّةٌ يهدون بالحقّ و به يعدلون؛ و از ميان کساني که آفريدهايم، گروهي هستند کعبه حقّ هدايت ميکنند و به حق داوري مينمايند».21 اينهايند که نجات مييابند.22
در ديگر روايات، حضرت امير(ع)، دستة نجاتيابنده را خود، شيعيانشان23 و تمام پيروانشان24 معرفي نمودهاند:
رسول خدا(ص) به من فرمود: «شبي که مرا به آسمانها بردند، قصرهايي ديدم که از ياقوت سرخ، زبرجد سبز، درّ و مرجان و طلاي خالص بود، کاهگل آنها از مشک خوشبو، خاکش از زعفران، و داراي ميوه، نخل خرما و انار، حوريه، زنهاي زيبا و نهرهاي شير و عسل که بر روي درّ و جواهر ميگذشت ـ در کنار آن دو نهر، خيمهها و غرفههايي بنا شده، بودند و در آنها خدمتکارها و پسراني بودند، و فرشهايش از استبرق، سندس و حرير بود و طنابهايي در آنها بود. گفتم: اي حبيب من جبرئيل، اين قصرها از آن کيست، و قصة آنها چيست؟ جبرئيل گفت: اين قصرها و آنچه در آن است و چندين برابر آن مخصوص شيعيان برادرت و جانشين تو پس از تو بر امّت، علي است. ايشان را در آخر الزمان به نامي که ديگران را آزار دهد، بخوانند. آنها را رافضه (واگذارندگان) خوانند، در صورتي که اين نام براي آنان زينت است، زيرا ايشان باطل را واگذارده و به حق چنگ زدهاند، و سواد اعظم اينانند. اينها مخصوص شيعيان فرزندت حسن، پس از او، براي شيعيان برادرش حسين، پس از او، براي شيعيان فرزندش علي بن الحسين، بعد از او، براي شيعيان فرزندش محمد بن علي، پس از او، مخصوص شيعيان فرزندش جعفر بن محمد، پس از او، براي شيعيان فرزندش موسي بن جعفر، پس از او براي شيعيان فرزندش علي بن موسي، بعد از او، براي شيعيان فرزندش محمد بن علي بعد از او؛ و براي شيعيان فرزندش علي بن محمد، پس از او براي شيعيانش فرزندش حسن بن علي پس از او، و براي شيعيان فرزندش محمدِ مهدي پس از اوست. اي محمد اينان امامان پس از تو، نشانههاي هدايت و چراغهاي روشن در تاريکيها هستند. شيعيانشان ـ تمامي ـ فرزندان تو هستند، و دوستداران آنها پيروان حق و دوستان خدا و رسولند، که باطل را واگذارده و از آن دوري کردهاند، و آهنگ حق نموده و از آن پيروي کردهاند، آنها را در زمان زندگيشان دوست داشته و پس از مرگشان زيارت کنند. در صدد ياري آنهايند و به دوستي آنها اعتماد کنند. رحمت خدا بر ايشان باد زيرا او آمرزنده و مهربان است».25
در برخي روايات ديگر از ايشان آمده که دوازده يا سيزده فرقه از فرق اسلامي به ايشان محبت ميورزند و ولايتشان را قبول دارند.26
شدت اين فتنه را از آنجا ميتوان دريافت که ايشان ميفرمايند:
اگر کسي را با ده طناب در جبهه حق بسته باشند، باز او را به باطل ميکشانند و به عکس.27
سختي اين فتنهها براي مؤمنان نيز از اين روايت قابل درک است که ايشان از رسول خدا(ص) نقل نمودند که فرمود:
زماني بر مردم ميآيد که دل مؤمن در نهادش آب ميشود، همانطور که سُرب در آتش آب ميشود، و سبب آن نيست مگر اينکه فتنهها و بدعتهايي را که در دين آنها ظاهر گشته مشاهده ميکنند و توانايي تغيير و بر طرف ساختن آنها را ندارند.28
در جاي ديگر از حضرتش نقل شده که مؤمنان آخرالزمان از کنيزان پست تر شمرده خواهند شد.29
برکات بروز فتنهها در جامعه
هرچند فتنهها، سختيها و تلخيهاي خاصّ خود را به دنبال ميآورد ليکن شيرينيهايي در پي آن نصيب مؤمن ميشود که شايد از هيچ راه ديگري تحصيل آنها براي مؤمن ممکن نباشد. در روايات رسول خدا(ص) و امامان اطهار(ع) ميخوانيم:
«از فتنههاي آخرالزمان کراهت نداشته باشيد که منافقان را نابود ميکند».30
در ضمن وصاياي رسول خدا(ص) به اميرمؤمنان(ع) آمده است:
اي علي، شگفتآورترين مردم از نظر ايمان و بزرگترين آنان از نظر يقين مردماني هستند که در آخرالزمان پيامبري نديدند و امام هم از نظرشان پنهان شده، پس به همان سياهي و سفيدي کتاب ايمان آوردهاند.31
امام صادق(ع) فرمود: «پس از آنکه عثمان کشته و با امير المؤمنين(ع) بيعت شد، آن حضرت بر فراز منبر تشريف برد، خطبهاي خواند و در آن فرمود: «هان که گرفتاري شما به گرفتاري همان روز که خداوند پيغمبرش را برانگيخت بازگشت نموده است. سوگند به آنکه او را به حق برانگيخت، حتماً بايد گرفتار وسوسه شويد و غربال گرديد تا آنکه زيرورو شويد و بالا و پايين گرديد. حتماً بايد افرادي که کوتاه آمدهاند پيشي گيرند و آناني که پيشي گرفتهاند کوتاه بيايند. به خدا قسم هيچ نشانهاي را پنهان نکردهام و هيچ دروغي نگفتهام و مرا از اين مقام و چنين روز آگاهي بود».32
يکي از برکات صبر در آخرالزمان اين است که مؤمن را در ثواب تمام نيکيهاي پيشينيانش شريک ميسازد:
وقتي در جنگ نهروان امير المؤمنين(ع) خوارج را به قتل رسانيد، مردي به خدمت حضرت رسيد. حضرت به او فرمود: «قسم به خداوندي که دانه را شکافت و آدمي را آفريد، مردمي در اينجا با ما آمدهاند که هنوز خداوند پدران و نياکان آنها را خلق نکرده است!»
آن مرد عرض کرد: مردمي که هنوز خلق نشدهاند چگونه ميتوانند با ما آمده باشند؟!
فرمود: «آري، آنها مردمي هستند که در آخرالزمان ميآيند و در اين هدف که ما داريم آنها نيز شريکند و تسليم ما، پس آنها در آن راه که ما گام برميداريم شرکاي حقيقي و واقعي ما هستند».33
مسلماً هر آزموني که سخت تر باشد در عين آنکه بسياري نميتوانند در آن قبول شوند آن عده اي که توفيق و پيروزي مييابند تعدادي اندک و جايگاهي رفيع خواهند داشت.
راه رهايي از فتنههاي آخرالزمان
تمسک به قرآن و اهل بيت(ع)
راه رهايي از اين فتنههاي آخرالزماني در بيانات اميرمؤمنان(ع) در دو قالب عمومي و فردي قابل دستهبندي است. راه عمومي همان تمسک به قرآن و اهلبيت(ع) است. راه فردي که به برخي از صحابه توصيه ميشده ـ الزاماً شامل همگان نبوده ـ سکوت، قعود و... است.
روايت مربوط به تمسک به قرآن را پيش از اين مرور کرديم.34 دربارة تمسک به اهل بيت(ع)، روايات متعددي از اميرمؤمنان(ع) نقل شده که با توجه به جامعيت روايت ذيل و دربرداشتن راه تحقق آن، از بيان ديگر موارد خودداري و به نقل همين مورد اکتفا ميکنيم.35
امير مؤمنان(ع) در ضمن خطبهاي بلند راههايي را براي رهايي از فتنهها و مصون ماندن از عذاب الهي که فرجام فرو افتادگان در آنهاست فراروي مؤمنان نهادند. در اينجا به مناسبت، به فرازهايي از اين سخن گرانسنگ توجه ميکنيم:
من و رسول خدا(ص) بر لب حوض هستيم و خاندان ما با ما هستند پس هر کس ما را بخواهد بايد گفتار ما را بگيرد و به کردار ما عمل کند زيرا ما خانداني هستيم که شفاعت از آن ماست. براي ديدار ما در کنار حوض با هم رقابت کنيد، چون ما دشمنان را از آن دور و دوستانمان را از آن سيراب ميسازيم. هر کس از آن آب نوشد هرگز تشنه نشود، و حوض ما پر است و از دو آبريز بهشتي در او ريخته ميشود؛ يکي «تسنيم» و ديگري «معين». در دو طرف اين حوض، زعفران است. کسي را بر ما نميگزيدند ولي اوست که از بندگانش هر که را بخواهد ويژه رحمتش کند، پس خدا را ستايش ميکنم بدين نعمتها که مخصوص شما قرار داده و بر حلالزادگي شما، چون ياد ما خانواده، شفاي هر درد، بيماري و وسوسة شکآور است، و البته دوستي ما خشنودي خداست، و هر کسي که راه ما را گيرد، فردا در «حظير القدس» و «فردوس برين» با ماست، و منتظر امر ما همچون کسي است که در راه خدا به خونش غلتد، و هر که فرياد ما را بشنود ولي ما را ياري نکند خدا به رو بر سر دو سوراخ بيني او را در دوزخ سرنگون سازد.
1. استقامت و تقيّه در برابر دشمنان: ما درِ گشايش، چون مبعوث شوند و همه راهها بر مردم بسته شود، ماييم «باب حطّه» که در اسلام است هر کس در او آيد نجات يابد و هر که از آن دور شود فرو افتد. خدا به ما آغاز کرد و به ما پايان داد و آنچه را بخواهد به ما ميزدايد و به ما پايدار سازد و به ما باران فرود آيد، مبادا فريبنده شما را از خدا فريب دهد، اگر بدانيد درماندن شما ميان دشمنانتان و تحمّل اذيتها چه اجري داريد چشم شما روشن شود، و اگر مرا نيابيد چيزهايي بينيد که آرزوي مرگ کنيد از ستم و دشمني و خودبيني و سبکشمردن حق خدا و ترس، چون چنين شود همه به رشته خدا بچسبيد و از هم جدا نشويد، و بر شما باد به صبر و نماز و تقيّه.
2. ثبات و دوري از رنگ به رنگ شدن: و بدانيد که خداوند دشمن ميدارد بندگان متلوّن و همه رنگ خود را، پس از حق و ولايت اهل حق دور نشويد چون هر کس ديگري را جاي ما برگزيند نابود است و هر که پيرو آثار ما شود به ما پيوندد، و هر که از غير راه ما رود غرق شود همانا براي دوستان ما فوجهايي از رحمت خداست و براي دشمنان ما فوجهايي از عذاب خدا، راه ما ميانه است، و رشد و صلاح در برنامه ماست، بهشتيان به خانههاي شيعيان ما چنان نگاه ميکنند که ستاره درخشان را در آسمان ميبينند.
3. پرهيز از دنياگرايي: هر کس از ما پيروي کند گمراه نشود، و هر که منکر ما شود هدايت نگردد، و نجات نيابد آنکه بر زبان ما کمک دهد دشمن ما را و ياري نشود آنکه ما را وابگذارد. پس به طمعِ دنياي پوچ و بيارزشي که سرانجام از شما دور شود و شما نيز از آن زوال يابيد از ما روي نگردانيد، زيرا هر کس دنيا را بر ما ترجيح دهد افسوس فراوان دارد. خداوند متعال [از زبان اين فرد] ميفرمايد: «اي واي بر من که جانب امر خدا را فرو گذاشتم و در حقّ خود ظلم و تفريط کردم».36
4. شناخت حقّ امامان معصوم(ع): چراغ راه مؤمن شناخت حق ماست، و بدترين کوري نابينايي فضيلت ماست که با ما بيجهت و بدون گناه به دشمني برخاسته فقط به جرم اينکه ما او را به سوي حق و دوستي خوانديم و ديگران او را به سوي فتنه دعوت کردند، آنها را بر ما ترجيح داد. ما را پرچمي است که هر که در ساية آن درآيد، او را جا دهد و هر که بسوي او پيش تازد پيروز است و هر که از آن واماند نابود، و هر که بدان چنگ زند نجات يابد، شماييد آبادگران زمين که (خداوند) شما را در آن جاي داد تا ببيند چه ميکنيد، پس مراقب خدا باشيد در آنچه از شما ديده ميشود، بر شما باد به راه روشن بزرگتر، در آن برويد که ديگري جاي شما را نگيرد. سپس حضرت اين آية قرآن را تلاوت فرمود: «به سوي آمرزش پروردگارتان بشتابيد و به راه بهشتي که عرضش به قدر پهناي آسمان و زمين است و آن براي اهل ايمان به خدا و پيمبرانش مهيا گرديده».37
5. پيشه کردن تقوي: پس بدانيد شما به بهشت نميرسيد مگر به تقوي، و هر که رها سازد پيروي از آنکه خدا فرمان اطاعت او را داده، برانگيخته شود براي او شيطاني که قرين و مونس او گردد.
6. عدم سازش با ستمکاران: شما را چه باشد که به دنيا تکيه کرديد، و به ستم خشنوديد، و فرو گذاشتيد آنچه را که عزت و سعادت شما و نيروي عليه ستمگران در آنست، نه از خدايتان شرم داريد، و نه به حال خود فکر ميکنيد. شما در هر روز ظلم ميشويد ولي از خواب بيدار نميگرديد، و سستي شما پايان نپذيرد، آيا نميبينيد دين شما کهنه ميشود و شما سرگرم دنياييد، خداي بزرگ ميفرمايد: «و شما مؤمنان هرگز نبايد با ظالمان همدست و دوست باشيد و گر نه آتش کيفر آنان در شما هم خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هيچ دوستي نخواهيد يافت و هرگز کسي، ياري شما نخواهد کرد».38و39
رواياتي که مخاطبش افراد متوسطي است که در فتنهها احتمال لغزششان بيش از نجات به نظر ميآيد از اين قرارند:
7. ذکر و يادآوري هميشگي: دانشمند آنکس است که ارزش خويش را بشناسد، در ناداني مرد همين بس که قدر خود را نشناسد و دشمنترين بندگان نزد خدا همانا بندهاي است که خدا او را به خودش واگذارد، سرگردان و حيران از راه راست باشد و هدفش را نداند چيست و بدون راهنما راه را بپيمايد. اگر به سوي کسب مال دنيا دعوت شود اجابت ميکند اگر به سوي آخرت دعوت شود کاهلي ميکند گويا عملي را که براي دنيا انجام ميدهد بر او واجب است و آنچه براي آخرت انجام ميدهد از او ساقط. اينها در زماني است که در آن زمان کسي سالم نميماند جز مؤمني که دائم الذکر است و کم اذيت، که اگر حاضر باشد کسي او را نشناسد و اگر غايب باشد جستجويش نکنند.
8. عدم اشاعة گناه: اينان چراغهاي هدايت و مشعلهاي فروزان براي شبروان هستند و براي سخن چيني و فساد در گردش نيستند، نادان و سفيه نباشند که گناهان را انتشار دهند و اشاعه فاحشه کنند. خداوند درهاي رحمتش را بروي اينان ميگشايد و از ايشان عذاب سختش را برطرف ميکند. اي مردم همانا روزگاري ميآيد که مردم فقط به اسم اسلام بينياز باشند و از اسلام خبري نباشد آن چنان که ظرف تنها به آنچه که در آن ريخته ميشود بينياز باشد.40
به اميد آنکه خداوند همة ما را از شرّ فتنههاي آخرالزمان برهاند و از تمام ابتلائات اين دوره سربلند بيرون آورد. انشاءالله
پي نوشتها:
1. شيخ مفيد، الإرشاد، ج1، ص35.
2. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبة 59.
3. علامه حلي، الفين، ترجمه وجداني، ص 953.
4. علامه حلي، کشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين(ع)، ص 84.
5. تهذيب اللغة، ج 14، ص 296؛ مقاييس اللغة، ج 4، ص 472.
6. النهاية، ج3، ص410.
7. سورة عنکبوت (29)، آية 2.
8. سورة مائده (5)، آية 49.
9. سورة بقره(2)، آية 193.
10. سورة حديد (57)، آية 14.
11. سورة انفال (8)، آية 73.
12. سورة مائده (5)، آية 41.
13. سورة نسا (4)، آية 101.
14. سورة توبه (9)، آية 47.
15. السنن الوارده، ص35.
16. فتن ابن حماد، ص28.
17. همان، ص39.
18. روضه کافي، ص58.
19. السنن الوارده، ص37.
20. تفسير عياشي، ج1، ص3.
21. سورة اعراف (7)، آية 181.
22. تفسير عياشي، ج2، ص43.
23. بحارالانوار، ج24، ص146.
24. الامالي، ص212.
25. الصراط المستقيم، ج2، ص153.
26. نهج السعاده، ج3، ص427 و ص430.
27. فتن ابن حماد، ص34.
28. امالي طوسي، ج2، ص132؛ وسائل الشيعه.
29. فتن ابن حماد، ص123.
30. کنزالعمال، ج11، ص189.
31. کمال الدين، ص288.
32. الکافي، ج1، ص396.
33. المحاسن، ص262؛ بحارالانوار، ج52، ص131.
34. ر. ک: الدرالمنثور، ج2، ص227.
35. ر. ک: کمال الدين، ج2، ص654.
36. سورة زمر (39)، آية 56.
37. سورة حديد (57)، آية 21.
38. سورة هود (11)، آية 113.
39. نهج السعاده، ج3، ص421.
40. إرشاد القلوب إلي الصواب، ج1، ص 35.