خدمت شما دوستان بيننده سلام و درود تقديم ميکنيم ، انشاء الله که با موفقيت و سربلندي کامل در پناه خداوند سبحان روز گار را سپري کرده باشيد .
برنامهاي که امروز شروع ميکنيم ، گفتگويي است بين دو بزرگوار ، جناب آقاي حسيني قزويني و جناب آقاي مراد زهي . يک گفتگوي دوستان و يک مناظره براي روشن شدن نقاط مبهم و نقاط نا مشخص تاريخ ... .
. از ماه ها قبل قرار بود که مناظرهاي را برگزار کنيم ، متأسفانه اين امکان فراهم نشد به دلائل مختلفي .
دليل انتخاب اين موضوع اين است که مشکلاتي براي برخي از دوستان و هموطنان ما رخ داده است که اختلافاتي را به وجود آورده است ، شب نامه هايي را چاپ کردهاند ، سخنرانيهايي را کردهاند و ... اين مسائل باعث شد که متأسفانه برخوردهاي فيزيکي نيز صورت گيرد .
من يک توضيحات اوليه را بدهم : اولا اين گفتگوها دوستانه است و هر دو طرف از شخصيتهاي اسلامي هستند و بنايمان بر اين است که اين گفتگو دوستانه و سالم برگزار شود و انشاء الله به دنبال اين هستيم که حقايق روشن بشود و دانش مان بارور تر بشود .
هيچ يک از دو طرف مناظره قطعا به دنبال اين نيستند که طرف ديگر را شکست بدهند ... هر دو بزرگوار نيز توضيح خواهند داد . انشاء الله اين برنامه الگويي خواهد شد براي برخي از رسانهها و تلويزيونهايي که مناظره برگزار ميکنند و خودشان به قضاوت مينشينند و بهره برداري ميکنند که ما پيروز شديم و فلاني شکست خورد ... . ما دلمان ميخواهد که خود مردم قضاوت کنند و در بارهاش صحبت کنند .
خود اين برنامه بعد از يک وقفه طولاني ، يک حرکت جديدي باشيد و تعيين کننده باشد که ما اين مناظره را ادامه دهيم .
نکته دوم اين است که هر دو طرف از موضوع مناظره دور نشود و در باره حضرت زهرا سلام الله عليها باشد .
برنامه به اين شکل خواهد بود که دو تا ده دقيقه آغازگر برنامه خواهد بود براي هر دو بزرگوار . هر دو طرف صحبت خواهند کرد ، بعد يک دقيقه طرف مقابل سؤال خود را مطرح خواهد کرد ، طرف ديگر چهار دقيقه وقت دارد که در باره اين يک دقيقه و سؤال وي صحبت کند . وقتي چهار دقيقه اش تمام شد ، يک دقيقه به ايشان وقت ميدهيم سؤالي مطرح کنند تا طرف مقابل چهار دقيقه وقت داشته باشد که جواب دهد .
براي شروع دو راه است ، يا اين که از آقاي مراد زهي خواهش کنيم که چون مهمان هستند شروع کنند و يا به عهده قرعه ميگذاريم . نظر جناب مراد زهي را ميپرسيم که ايشان شروع کنند و يا قرعه کشي کنيم .
هرچه نظر جناب آقاي قزويني باشد ما حرفي نداريم .
اگر ايشان تمايل دارند براي شروع کردن و چون مهمان ما هستند و ما وابستگي مان به شبکه سلام بيشتر است ، ما اين حق اولويت را به ايشان واگذار ميکنيم .
جناب آقاي مراد زهي ، من از الآن وقت ميگيرم ، وقتي گفتم شروع کنيد .
بسم الله الرحمن الرحيم و به نسعين ، نحمده و نصلي علي رسوله الکريم و نصلي و نسلم علي آله و اصحابه الکرام . قال الله تبارک و تعالي :
ضمن عرض تشکر و قدردارني از مسؤولين شبکه سلام و حاج آقاي قزويني که باهم در ارتباط بوديم و قرار بود که يک گفتگوي دوستانهاي در اين شبکه داشته باشيم که بحمد الله اين زمينه مطرح شد و بنده لازم ميدانم که از هم دست اندر کاران تقدير و تشکر داشته باشم .
لازم ميدانم مقدمهاي که بسيار مرتبط با بحث مان است ، عرض کنم به صورت تا بعدها ما وارد بحث اصلي بشويم .
همه ميدانيم که اسلام در وضعيت فعلي وضعيت خاصي دارد که در طول چهارده قرن فکر نميکنم که چنين وضعيتي را داشته باشد . بسيار متفرق ، پراکنده و دشمنان اسلام و مسلمين . بنابراين مسؤوليت انديشمندان ، علما ، مطبوعات ، شبکههاي ماهوارهاي ومتوليان امور فرهنگي در جهان اسلام بسيار سنگين است .
ما چهارده قرن ، سيزده قرن از راه تفرقه و کوبيدن همديگر دست آور و نتيجهاي نداشتهايم ، مسلّما در حال حاضر و در قرون آينده دست آوردي نخواهيم داشت .
در حال حاضر نياز شديد به وحدت داريم و آن فرماني که خداوند متعال فرموده :
بسم الله الرحمن الرحيم :
.
نياز شديد به اعتصام به حبل الله و چنگ زدن به ريسمان الهي که همان قرآن است و عمل کردن به آن داريم . و اين که از تعصبات کورکورانه و از هر گونه فرقه گرائي و تقويت فرقه گرايي کنار بياييم .
هدف اصلي از اين بحث همان طور که آقاي هدايتي فرموده ، يک مناظره کشتي گرفتن نيست که به دنبال اين باشيم که به هر حال اين طرف ، طرف ديگر را مغلوب کند ، خير . اصل گفتگو ، اصل حوار و مخصوصا در کشور ما در کشور اسلامي ايران که پيشتاز طرح گفتگوي تمدنها بوده و هست ، شايسته است که ما اين گفتگوي دوستانه و گفتمان را در ميان خود مان هم داشته باشيم .
بنابراين اين گفتمان را به فال نيک ميگيريم ... [قطع شدن موقت صدا] . تمام شنوندگان گرامي ، از تمام اهل نظر و آنهايي که صداي ما را ميشنوند ؛ چه از برادران شيعه و چه برادران اهل سنت ، که اين يکي دو ساعت ، بحث شيعه و يا بحث سني را از مغزشان بيرون بريزند ، به عنوان يک مسلمان پاي صحبت برادر مسلمان خودشان بنشينند و براساس آيهاي که تلاوت کرديم ، که قرآن ميفرمايد :
بشارت به آن انسانهايي که گفتمان و گفتارها را گوش ميدهند و از مستندترين و مستدل ترين و بهترين گفتمان آن را اتباع ميکنند ، آنها صاحبان انديشه هستند پيروي ميکنند .
شبکه سلام ، فرصتي است که به هر حال براي دوستان ما پيش آمده و ميتوانند که دراين مکان دوري که قرار دارند به عنوان فرصت استثنائي در جهت وحدت مسلمين و در جهت دعوت به اسلام ودر جهت تبليغ اسلام تلاش و کوشش کنند .
بنابراين ما از همين الآن مجددا از مسؤولين و متوليان شبکه سلام با رويکرد جديدي به سمت اتحاد و انسجام اسلامي ، به سمت وحدت و به سمت تقريب دلها و نزديک کردن دلهاي جامعه اسلامي گام بردارند .
بنابراين آنچه که احساس کرديم که انگيزه شد تا در اين بحث شرکت کنيم ، بحثهايي است که در اين يکي دو سال اخير مطرح شده و در شبکههاي خبري ، در روزنامهها ، در مطبوعات ، در شبکههاي اينترنتي بسيار به صورت گسترده روش بحث ميشود و آن همان طرح اتهاماتي که به بهترين انسانها بعد از رسول خدا صلي الله عليه وسلم؛ يعني حضرت ابوبکر صديق و حضرت عمر فاروض رضي الله عنهما زده شده اين اتهامات و بعد از آن هم مستنداتي که آورده شده براي آن مواردي از کتب اهل سنت است . ميخواهيم بررسي کنيم که واقعاً انسانهايي که بعد از پيامبر پايه گذار دين اسلام و پايهگذار فتوحات اسلامي بودند و ما ايرانيان هم به ويژه مرهون خدمامت و زحمات و تلاشها و مجاهدتهاي آنها هستيم که اسلام به ما رسيد و الآن ما مسلمان هستيم . آيا واقعاً چنين برنامههايي بوده ، چنين چيزي صورت گرفته و يا اين که اينها براثر دسيسه مخالفين اسلام و دشمنان اسلام در طول تاريخ که خواستهاند تفرقه گرايي را تشويق بفرمايند بين فرقههاي اسلامي از سوي آنها صورت گرفته و در بعضي از کتابها روايات جعلي و ساختگي در اين خصوص وضع شده .
ما الآن به وظيفه بزرگي نسبت به آل و اصحاب پيامبربر عهده داريم . آل و اصحاب پيامبر همانند دو بازوي يک پرندهاي ميمانند که هر کدام از اين بازو اگر نباشد ، پر نباشد ، پرنده نميتواند پرواز کند .
بنابراين ما از همه شنوندگان عزيز استدعا داريم که به دور از تعصب و به دور از اين که پيرو چه مذهبي هستند به عرائض مختصر بنده انشاءالله در بحثهاي آينده گوش ميدهند و همه در نهايت دنبال اين چيزي که کشف حقيقت هست ، باشيم . انشاءالله .
در رابطه با شخصيت حضرت فاطمه زهرا و اين که ديدگاه اهل سنت و بالاتر از آن در رابطه با ديدگاه اهل سنت نسبت به پيامبر عرائضي است انشاء الله در بحثهاي آينده در بحثهاي بعدي خواهيم داشت و الآن چون وقت در اين ده دقيقه تمام شد ، من سعي ميکنم که در فرصتهاي بعدي در خدمت دوستان باشيم .
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم ، بسم الله الرحمن الرحيم ، و به نستعين و هو خير ناصر و معين ، الحمد لله والصلاة علي رسول الله و علي آله آل الله ، لا سيما علي مولانا بقية الله ، والعن الدائم علي اعدائهم اعداء الله الي يوم لقاء الله . افوض امري الي الله إن الله بصير بالعباد
ما هم ضمن سلام به همه دست اندر کاران شبکه سلام ، جناب حاج آقاي هدايتي و بينندگان عزيز در سراسر دنيا . تشکر ميکنيم اولاً از شبکه سلام که اين بستر را فراهم کردند که يکي از عزيزان اهل سنت که از اساتيد برجسته حوزه علميه دارالعلوم مکي زاهدان هست ، حضور پيدا کند و مطالبشان را شفاف در اين جلسه دوستانه و گفتگوي صميمي بيان کند .
و از مقدمهاي هم که برادر عزيزم جناب مراد زهي بيان کردند ، من باز تشکر ميکنم . بنده هم تأکيد ميکنم بر اين که ما مسلمانها امروز در برابر دشمن مشترک قرار گرفتهايم که دشمنان برايشان نه شيعه و نه سني هيچ کدام فرق نميکند ، با همان سلاحهايي که در افغانستان و در کابل سني را ميکشند ، در مزار شريف شيعه را ميکشند . در عراق اگر در فلوجه برادران اهل سنت ما را ميکشند ، در شهيد صدر شيعيان را ميکشند و ما چه شيعه و چه سني برادر هستيم ، کتابمان يکي است ، قبلهاي مان يکي است ، پيامبران مان يکي است ، مشترکات زيادي داريم و در کنار ، هم اختلافاتي داريم و براي اختلافات به جاي اين که متوسل بشويم به خشونت و يا اهانت و يا جسارت ، چه بهتر که بسترهاي اين چنيني فراهم شود که از شيعه و سني در يک جلسه خيلي دوستانه مطالبشان را مطرح کنند .
و اما اين که موضوع ما حضرت زهرا سلام الله عليها است ، روي چند محور اين موضوع انتخاب شد و جناب مراد زهي هم اين پشنهاد را پذيرفتند .
نکته اول اين که حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها در ميان فرزندان نبي مکرم صلي الله عليه وآله وسلم جايگاه کاملاً ويژهاي داشت و هم از ديگر فرزندانش و هم از ديگر صحابه امتياز ويژهاي داشت .
صديقه طاهره تنها کسي که است که رسول اکرم به صراحت درباره او فرمود ، سيدة نساء اهل الجنة ؛ خانم و بانوي زنان بهشتيان است .
صحيح بخاري ، ج4 ، ص183 .
همچنين روايتي را هيثمي از عائشه ام المؤمنين نقل ميکند که :
مارأيت افضل من فاطمة غير أبيها .
جز رسول اکرم ، کسي در فضيلت به حضرت صديقه طاهره نميرسد .
يا :
ما رأيت احدا اصدق من فاطمة .
راستگوتر از فاطمه در کره زمين نبود.
هيثمي در مجمع الزوائد ميآورد و رجالش هم تصيحح ميکند .
مجمع الزوائد ، ج9 ، ص201.
ابن حجر هم در کتاب الإصابة ، ج8 ، ص264 ميگويد اين روايت سندش به شرط شيخين صحيح است .
همچنين روايات متعددي که محبوبترين زنها در نزد پيامبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها بوده.
مسند احمد ، ج4 ، ص275 و باز هيثمي در مجمع الزوائد ، ج9 ، 202 ميگويد روايت صحيح است .
حتي ابن حجر عسقلاني نقل ميکند از سبکي از استوانههاي علمي اهل سنت ، که حضرت صديقه طاهره از خديجه و از عائشه فضيلتش بالاتر بوده است .
فتح الباري ، ج7 ، ص105 .
و همچنين مناوي نقل ميکند که فاطمه زهرا از خلفاي اربعه ، به اتفاق علماي اهل سنت افضل بوده است .
فيض القدير ، ج4 ، ص556 .
نکته ديگر ما ميبينيم که در کتابهاي معتبر اهل سنت غضب فاطمه زهرا و رضاي فاطمه زهرا معادل با رضاي خداي عالم و غضب خداي عالم قرار گرفته است .
المستدرک ، با سند صحيح ، ج3 ، ص153 :
ان الله يغضب لغضبک يا فاطمه و يرضي لرضاک .
همچنين خود بخاري در صحيحش آورده :
فاطمة بضعة مني ، فمن اغضبها اغضبني.
فاطمه پاره تن من است ، هرکس او را به غضب بياورد ، مرا به غضب آورده .
يا مسلم دارد :
فاطمة بضعة مني ، يؤذيني ما آذاها .
هر آن چه که زهرا را اذيت کند ، مرا اذيت کرده است .
اينها نشان ميدهد که فاطمه زهرا سلام الله عليها جايگاه ويژهاي در نزد رسول اکرم و خداي عالم داشته . و ما بر اين عقيده هستيم که نبي مکرم صلي الله عليه وآله وسلم ، از بيان اين روايات و احاديث اين بود که الگويي براي امت اسلامي معين کند ، يعني اگر بعد از نبي مکرم جامعه اسلامي دچار تلاطم شد دچار فتنه شد ، دچار اختلاف شد ، تنها يادگار نبي مکرم ، فاطمه زهرا سلام الله عليها به هر سو رو کرد حق هست و رضاي خداوند در آن سو است و اگر نسبت به هر طرفي و هر فردي غضب کرد ، ناخشنود شد ، قطعاً خدا و پيامبر هم از او غضبناک و نا خشنود است .
ولذا قضيه فاطمه زهرا سلام الله ، يک قضيه طبيعي نيست و اين روايات متعدد رواياتي نيست که نبي مکرم فقط به خاطر اين که فاطمه زهرا دختر او هست و نسل او هست و از نطفه او هست بيان کرده باشد ؛ چون پيامبر اکرم فرزندان ديگري هم داشتهاند ، چه پسر و چه دختر .
و لذا ما بر اين عقيده هستيم که قضيه حضرت زهرا سند حقانيت عقيده شيعه است و اين که جناب مراد زهي اشاره فرمودند نسبت به صحابه به ويژه جناب خليفه اول و دوم اين مسائل مطرح است ، اين مسائل قبل از اين که در کتابهاي شيعه مطرح شده باشد ، در کتابهاي اهل سنت مطرح است . به قول معروف ميگويند : احترام امام زاده را بايد متولي نگه دارد . آنچه در کتابهاي اهل سنت مطالبي در مطاعن خلفاء آمده ، در کتابهاي شيعه شايد آن قدر نيامده باشد .
الآن از جناب آقاي قزويني ميخواهيم که يک دقيقه سؤال بکنند و جناب مراد زهي درچهار دقيقه پاسخ بدهند . بعد از آن که جناب مراد زهي چهار دقيقه پاسخ دادند ، يک دقيقه به ايشان فرصت ميدهيم که سؤالشان را مطرح کنند .
سؤال اول من از مراد زهي اين است که روايات صحيحي که عرض کردم ، از عائشه که ميگويد: ما رأيت احداً قد اصدق من فاطمه ؛ راستگوتر از فاطمه نبوده . فاطمه زهرا سلام الله عليها بعد از رحلت نبي مکرم مطالباتي از خليفه اول داشتند ؛ ولي خليفه اول پاسخ منفي دادند ، آيا اين خود نشانگر تکذيب سخن پيامبر اکرم نيست ؟
من با توجه به رواياتي که در رابطه با فضيلت و منقبت فاطمه زهرا قرائت شد ، اين قبول . فضيلت و منقبت فاطمه زهرا از ديدگاه اهل سنت يک امري مستند و قطعي است و جا دارد ما اين را در سه چهار قطعه شعري علامه اقبال لاهوري سروده توضيح دهيم .
مريم از يک نسبت عيسي عزيز از سه نسبت حضرت زهرا عزيز
نور چشم رحمة للعالمين آن امام اولين و آخرين
آن که جان در پيکر گيتي دميد روزگار تازه آئين آفريد
بانوي آن تاج دار هل اتي مرتضي مشکل گشا شير خدا
در رابطه با حضرت فاطمه زهرا و اهل بيت پيامبر اکرم صلي الله عليه وسلم ، به طور کلي عقيده اهل سنت اين است که محبت اهل بيت و محبت صحابه پيامبر جزء معتقدات مسلم و جزء ايمانيات ما است . يعني به همان نسبتي که ما نسبت به خليفه اول و نسبت به خليفه دوم و ساير صحابه محبت داريم ، به همان نسبت ، نسبت به حضرت علي رضي الله عنه ، فاطمه زهرا رضي الله عنها ، حضرت حسن ، حضرت حسين و ديگر اهل بيت محبت داريم .
در محبت اگر يک ترازوي جلوي ما گذاشته بشود و محبت اهل بيت ومحبت اصحاب پيامبر در دو کفه ترازو قرار بگيرد ، هيچ کفهاي بر کفه ديگر شايد سنگين تر نباشد و دليلش هم اين که ما در خطبههاي نماز جمعه در هر جمعه و در تمام خطبه در روزهاي جمعه دعاي مغفرت براي اهل بيت و به ويژه حضرت فاطمه زهرا و اهل بيت صورت ميگيرد . من قطعهاي ازآن خطبه را قرائت بکنم . اين خطبه دومي است که در تمام مساجد اهل سنت قرائت ميشود ؛ مخصوصا در کشورهاي آسيايي ايران و پاکستان و هندوستان که خطبههاي اصلي به زبان فارسي و بعضي به زبان عربي قرائت ميشود .
قال النبي صلي الله عليه وسلم : ارحم امتي بأمتي ابوبکر ، وأشدهم في امر الله عمر ، و اصدقهم حياء عثمان و اقواهم علي ، و فاطمة سيدة نساء اهل الجنة ، وحمزة اسد الله و اسد رسوله رضوان الله تعالي عليهم اجمعين . اللهم اغفر للعباس وولده مغفرة ظاهرة و باطنة و ذنبا .
اين عقيده ما است . هيچ فرقي در اين راستا وجود ندارد . يک قطعه شعري هم از ملا عبدالرحمن جامي قرائت کنم :
جز به آل کرام و صحب عزام فلک دين نبي نيافته عظام
نامشان جز به احترام نبر جز به تعظيم سويشان منگر
همه را اعتقاد نيکو کن دل ز انکارشان يک سو کن
هر خصومت که بودشان باهم به تعصب مزن در آن جا دم
حکم آن قصه با خداي بود زندگي کن تو را به حکم چه کار
اما سؤالي که ...
وقت تان تمام است ، الآن لطف کنيد سؤال خودتان را مطرح کنيد ، جناب آقاي قزويني پاسخ دهند .
سؤال من اين است که جناب آقاي قزويني که سؤال فرمودند خارج از موضوع بحث ما بود ، موضوع بحث ما هجوم به خانه فاطمه زهرا و سوزاندن خانه و ضرب و لطم حضرت فاطمه و اسقاط جنين است که توسط طبق ادعاي ايشان و در سايت اينترنتي ايشان اين مسأله را که گفته اند به دستور ابوبکر صديق و مجري اش هم خليفه دوم و بعضي ديگه بودند ، ما سؤال مان اين است که با توجه به گذشت چهارده قرن از آن قضايا چه مستنداتي براي طرح اين قضيه جناب آقاي قزويني دارند که الآن وجود دارد ، نه مدعي عليه وجود ، نه شهود وجود دارد و با توجه به اين که چنين ادعايي هم ... لطف بفرمايند پاسخ دهند .
در رابطه با قضيه هجوم به خانه فاطمه زهرا ، اگر بناست ما آن چه که در کتابهاي روائي و رجالي و تاريخي آمده ، ارزش قائل نشويم ، هيچ يک از موضوعات حتي در اثبات رکعات نماز ما نميتوانيم بگوييم چيزي براي ما ثابت شده و يا ثابت نشده .
ولي آن چه در رابطه با هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله است ، ما چهار تا روايت صحيح با بررسي در شبکه المستقله مطرح کرديم ، در شبکه سلام هم آورديم که يکي از آنها قضيه ندامت خود جناب خليفه اول است که ميگويد من براي سه چيز که انجام دادهام ، تأسف ميخورم و پشيمان هستم : يکي از آنها :
وددت أني لم اکشف بيت فاطمة و إن اغلق علي الحرب .
اي کاش من خانه فاطمه زهرا را مورد هجوم قرار نميدادم ، خانه فاطمه زهرا را کشف نميکردم .
در اين قضيه روايت کاملاً صحيح است ، هيچ شبههاي در صحت روايت نيست ، بلکه بعضي از بزرگان اهل سنت نسبت به اين قضيه صراحت بر اين که روايت صحيح است .
جناب سيوطي در مسند فاطمه ، ص34 ، و 35 صراحت دارد که اين روايت صحيح است .
جناب مقدسي از شخصيتهاي برجسته اهل سنت است که ذهبي از او به عنوان : الإمام ، العالم الحافظ الحجة ، نام ميبرد ، ميگويد:
هذا حديث حسن عن أبي بکر .
الأحاديث المختاره ، ج10 ، ص88 .
و همچنين از شخصيتهاي برجسته اهل سنت ؛ مثل جناب فرحان مالکي صراحت دارد بر اين که اين روايت صحيح است و شبههاي در اين زمينه نيست. ايشان در کتاب قراءة في کتب العقائد ، ص52 ميگويد : من اول تصور ميکردم که اين روايات سند ندارد ؛ ولي پس از بررسي برايم ثابت شد : وهي ثابتة بأسانيد صحيحه و ذکري .
اين به اسانيد صحيح ثبت شده و هيچ شبههاي در اين نيست .
و همچنين روايت ديگري که ابن أبي شيبه دارد ، استاد بخاري است ، صراحت بر اين که اين جناب خليفه دوم آمد ، گفت با اين که احترام حضرت زهرا براي من محرز است ، ولي قسم به خداي عالم اين احترام حضرت زهرا مانع آن نميشود که من دستور بدهم :
إن امرتهم أن يحرق عليهم البيت .
خانه را با ساکنانش به آتش بکشند .
المصنف ، ج8 ، ص752.
همين روايت را بلاذري در کتاب الأنساب الأشراف ،ج 1 ،ص 586 ، قضيه احراق را يعني تهديد به سوزاندن را مطرح ميکند و همچنين خود طبري در روايت ديگر همين مسأله را در تاريخش ج2 ، ص443 مطرح ميکند .
: از الآن شما يک دقيقه فرصت داريد سؤال جديد مطرح کنيد ، بعد جناب مراد زهي فرصت خواهند داشت که پاسخ دهند .
ايشان فرمودند ما به همان نسبتي که حضرت زهرا و حضرت علي را دوست داريم ، جناب ابوبکر و عمر را دوست داريم . طبق روايت صحيح بخاري ، پيامبر اکرم فرمود : فاطمه غضبش ، غضب من و رضايتش رضايت من است . در صحيح بخاري و مسلم صراحت دارد که فاطمه زهرا از ابوبکر و عمر غضبناک از دنيا رفتند ؛ فلم تزل مهاجرته حتي توفيت . واين نشانگر اين است که وقتي فاطمه زهرا سلام الله عليها از آنها راضي نيست ، پيامبر هم از آن دو نفر راضي نيست ، خدا هم راضي نيست . محبت کسي که پيامبر و خدا از او راضي نيست، خلاف شريعت ، و خلاف شرع و خلاف عقل است . جواب بدهند .
ببنييد موضوع بحث ما آن چيزي است که جناب آقاي قزويني مطرح فرمودند. بعد از چهارده قرن دادگاهي ايشان تشکيل دادند و به عنوان مدعي چهار ادعا را و چهار اتهام را متوجه خليفه اول ودوم کردند: 1 . هجوم به خانه فاطمه زهرا ؛ 2 . سوزاندن خانه فاطمه زهرا ؛ 3 . شکستن در و فرو رفتن ميخ به سينه فاطمه زهرا ؛ 4 . سقط جنين .
من خواهشم اين است که ما از موضوع خارج نشويم و اول سؤالي که مطرح ميشود ، تمام بشود تا سؤال جديدي . و چهارده قرن از اين قضيه گذشته ، آيا در دوران خليفه اول و دوم و سوم و چهارم و در طول اين چهارده قرن ، ما در کتب معتبر تاريخ اين قضيه ، قضيه شوخي نيست . الآن اگر واقعاً يکي از انسانهاي بزرگ عصر حاضر ؛ مثلاً رئيس جمهور و يا يکي از مراجع تقليد و يا يکي از مفتيان اهل سنت متهم به چنين امري بشود ، بالأخره بايد مستندات قوي برايش وجود داشته باشد .
الآن آمدهاند و خليفه اول و دوم را که اساس اسلام و برنامههاي اسلامي ، و نشر و دعوت اسلامي از آن جا سرچشمه ميگيرد ، متهم به اين قضيه کردهاند و دلائلي هم که ايشان آوردهاند ، اين دلائل اصلاً سنديت ندارد و صحت ندارد . کتابي که ايشان فرمودند : انساب الأشراف بلاذري ، يک مشکل که وجود دارد معمولاً آقاي قزويني و ديگر دوستان ما يک صفحه کتاب را که مطرح ميکنند ، صفحه دوم را يا نگاه نميکنند و يا مطرح نميکنند . همين انساب الأشراف بلاذري چه گفته در صفحه 250 :
لما بايع الناس أبا بکر، اعتزل علي والزبير، فبعث إليهما عمر بن الخطاب، وزيد بن ثابت، فأتيا منزل عليّ، فقرعا الباب، فنظر الزبير من فترة ثم رجع إلي عليّ فقال: هذان رجلان من أهل الجنة، وليس لنا أن نقاتلهما. قال: افتح لهما. ثم خرجا معهما حتي أتيا أبا بکر، فقال أبو بکر: يا علي أنت ابن عم رسول الله وصهره، فتقول إني أحق بهذا الأمر، لاها الله لأنه أحق به منک. قال: لا تثريب، يا خليفة رسول الله، ابسط يدک أبايعک. فبسط يده فبايعه. ثم قال للزبير: تقول أنا ابن عمة رسول الله وحواريه وفارسه وأنا أحقّ بالأمر؛ لاها الله لأنا أحق به منک. فقال: لا تثريب يا خليفة رسول الله، ابسط يدک، فبسط يده فبايعه.
المدائني، عن مسلمة بن محارب، عن سليمان التيمي، وعن ابن عون.
انساب الأشراف بلاذري، ص250 که ميگويد که حضرت علي با حضرت زبير اول در خانه نشسته بودند ، بعد رفتند خدمت ابوبکر صديق و ايشان علت اين را پرسيدند که شما چرا نيامديد براي بيعت ؟ گفتند ما فکر ميکرديم که ما مستحق تر هستيم . بعد حضرت علي و حضرت زبير گفتند که دستت را دراز کن تا ما با تو بيعت کنيم . دستشان را دراز کردند و بيعت کردند .
بنابراين ، به صراحت در انساب الأشراف آمده و بعد هم در چند پاراگراف جلوتر آمده :
فخرج علي فقال يا ابابکر أ لم تري لنا حقا في هذا الأمر ، قال بلي ولکن ...
فقط گلايهاي که حضرت علي رضي الله عنه داشت ، انتظار مشاوره داشتند ، وضعيت به گونهاي بود که خلأ قدرت نبايد پيش بيايد . اين هم جواب انساب الأشراف بلاذري است وعبارت ديگر هم زياد داريم که در جاهاي ديگر آمده که وقتي حضرت ابوبکر از ؟؟؟ برگشت حضرت علي و حضرت زبير رفتند و بلا فاصله بيعت کردند .
سؤال من اين است که جناب آقاي قزويني مستندات درست و قوي در اين رابطه بياورند . و اگر ايشان معتقدند که هجوم صورت گرفته ، بنابراين ، خليفه اول و دوم جاني قلمداد ميشوند و خيانتي صورت گرفته .
ايشان بياند پاسخ بدهند نسبت به اين روايتي در کتاب احقاق الحق قاضي نور الله شوشتري ، ج1 ، ص16 آمده .
و جاء عن الإمام السادس جعفر الصادق (ع) انه سئل عن أبي بکر وعمر رضي الله عنهما ففي الخبر " ان رجلاً سأل الإمام الصادق (ع) ، فقال : يا ابن رسول الله ! ما تقول في حق أبي بکر و عمر ؟ فقال (ع) : إمامان عادلان قاسطان ، کانا علي الحق ، وماتا عليه ، فعليهما رحمة الله يوم القيامة .
شخصي خدمت امام صادق آمد و از ايشان سؤال کرد در رابطه با أبي و عمر شما چه ميگوييد : آن حضرت فرمود آنها هر دو امامان عادلان قاسطان ، دو امام عادل بودند و بر حق بودند و بر حق مردند فعليهما رحمة الله يوم القيامة .
چگونه امام صادق نسبت به خليفه اول و دوم ميفرمايد که اينها عادل بودند ، بر حق بودند و بر حق هم فوت کردند . چگونه آقاي قزويني ميفرمايند که ايشان بر اثر هجوم به خانه فاطمه زهرا اينها خيانت کار بودند و اينها جنايت کار بودند ، آيا اين قضايا از ذهن امام صادق پنهان بود ؟
اولاً بر اين که ايشان فرمودند که طبق روايت انساب الأشراف ، امير المؤمنين عليه السلام آمدند و بيعت کردند ، من تعجب ميکنم جناب آقاي مراد زهي که از اساتيد توانمند حوزه علميه هستند و شايد تعداد پنجاه تا کتاب تأليف کردهاند ، چگونه عبارت صريحي که در صحيح بخاري ، ج5 ، ص82 ، حديث 4240 ، صراحت دارد که امير المؤمنين سلام الله عليه شش ماه بعد از رحلت پيامبر اکرم ، مادامي که فاطمه زهرا زنده بودند ، بيعت نکردند .
ولم يکن يبايع تلک الأشهر .
در اين شش ماه حضرت امير سلام الله عليه بيعت نکردند .
در صحيح مسلم هم هست ، ج5 ، ص154 ، امير المؤمنين سلام الله عليه بيعت نکردند . ، جناب عبد الرزاق استاد بخاري در المصنف ، ج5 ، ص472 ميگويد : نه تنها علي بيعت نکرد ، هيچ يک از بني هاشم نيز در طول آن شش ماه بيعت نکردند .
طبري صراحت دارد از زهري سؤال کردند : أ فلم يبايع علي ستة اشهر ؛ علي درآن شش ماه بيعت نکرد . قال ولا احد من بني هاشم ؛ هيچ يک از بني هاشم نيز بيعت نکردند .
و بحث اين که ايشان ميفرمايد ما جناب ابوبکر وعمر را جنايتکار و خيانت کار معرفي ميکنيم ، جناب مراد زهي در خود صحيح مسلم ج5 ، ص159 ، ح4468 ، خليفه دوم اشاره ميکند به علي عليه السلام و عباس و ميگويد : وقتي پيامبر از دنيا رفت ، ابوبکر گفت که من خليفه پيامبر هستم ؛ ولي شما رأيتان اين بود که ابوبکر : کاذباً آثماً غادراً خائنا ؛ هم دروغگو است ، هم گنه کار است ، هم حيله گر است و هم خائن است . فلما توفيت ابوبکر قلت أنا خليفة رسول الله و خليفة ابي بکر ؛ پس از ابوبکر هم من خليفه شدم ، فرأيتماني کاذباً آثماً غادرا خائناً .
پس اين ما نيستيم که آنها را در قفس اتهام قرار دادهايم و نسبت جنايت به آنها ميدهيم .
اما نسبت به قضيه روايتي که حضرت عالي نقل فرموديد که البته آن آدرسي که جناب عالي داديد ، درست نيست ؛ آن چه هست در جلد اول ، ص69 و هفتاد است و در صوارق محرقه هم است ؛ ولي ايکاش حضرت عالي يک دقتي ميکرديد ، که اولاً اين روايت هيچ سندي ندارد و روايت از نظر سند کاملاً مخدوش است .
و اضافه در ذيل آن روايت از امام صادق سؤال ميکند آيا مراد شما که گفتيد امامان عادلان ؛ اين دو امام عادل هستند ، چي بود . حضرت فرمود : من مرادم اين بود که اينها عدلا عن الحق ؛ اين دو از عدل عدول کردند ، اينها اماما اهل النار ؛ دو تا امام اهل آتش هستند .
بعد حضرت اشاره ميکند به آيه شريفه : «وجعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ » قصص / 41 . و گفتم اين ها قاسط هستند ، حضرت فرمود مراد من اين است که: « وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا » الجن / 15 .
فلذا روي اين جهت ما نه تنها اين روايت را ضعيف ميدانيم ، از مطاعن ميدانيم ، خواندنش را حرام ميدانيم ، به طلبههايمان توصيه ميکنيم که اصلا اين روايت را مطرح نکنند. چون موجب ايجاد فتنه ميشود .
گر چه ايشان نسبت به سؤال دوم بنده ايشان جواب ندادند ، غضب حضرت زهرا از أبي بکر و عمر يک مسأله ثابت در صحيح بخاري و مسلم است . سؤال سوم من از ايشان اين است که شما در روايات ، در صحيح بخاري و مسلم آوردهايد :
من مات وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية . صحيح مسلم ، ج6 ، ص22 .
و همچنين من مات و ليس عليه امام مات ميتة الجاهلية . اين کاملاً ثابت است .
از طرف ديگر در صحيح بخاري ومسلم هست که : ماتت ابيبکر وهي واجدة علي ابي بکر . نه تنها بيعت نکرد ؛ بلکه نسبت به ابي بکر غضبناک نيز از دنيا رفت .
فلم تزل مهاجرته حتي توفيت .
در اين جا مسأله اين است فاطمه زهرا سلام الله عليها که در برابر خليفه اول بيعت نکرد و او را به عنوان امام قبول نکرد ، آيا فاطمه زهرا به مرگ جاهلي مرده و يا خلافت ابوبکر ، خلافت مشروع نيست .
ببنيد من اولاً به اين سبک برنامه که چهار دقيقه و يک دقيقه است ، اعتراض دارم . يک بحث وقتي ادامه پيدا ميکند بايد جمع بندي بشود تا حالا سه چهار تا بحث مطرح شد .
سؤالي که من کردم در رابطه با مطلب قاضي نور الله شوشتري. من متأسفم که تمام بينندگان آشنا هستند به زبان عربي . چگونه واقعاً يک مسأله را از ظاهر مسأله بر ميگردانند که وقتي سؤال کردند : يا ابن رسول الله ! ما تقول في حق أبي بکر و عمر ؟ فقال (ع) : إمامان عادلان قاسطان .
عادل در زبان عربي به چه گفته ميشود ، « قاسطان » قاسط در زبان عربي به چه گفته ميشود ؟ وماتا عليه .
مطلب دوم آن چه از صحيح مسلم آوردند . جاي تأسف است که من همين مسأله را عرض کردم که يک پاراگراف را ميخوانند و يک پاراگراف را نميخوانند . صحيح مسلم همين الآن جلوي من است ، همين حديثي که ايشان آوردند ، حديث صحيح مسلم است و من ميخوانم و شنوندگان هم گوش کنند ، خود آقاي قزويني هم گوش کنند و بعد قضاوت کنند .
فلما توفي رسول الله صلي الله عليه وسلم قال أبو بکر انا ولي رسول الله صلي الله عليه وسلم فجئتما تطلب ميراثک من ابن أخيک ويطلب هذا ميراث امرأته من أبيها فقال أبو بکر قال رسول الله صلي الله عليه وسلم ما نورث ما ترکنا صدقة فرأيتماه کاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق ثم توفي أبو بکر وانا ولي رسول الله صلي الله عليه وسلم وولي أبي بکر فرأيتماني کاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم اني لصادق بار راشد تابع للحق .
حضرت عباس و حضرت علي وقتي خدمت حضرت عمر ميآيند عبارت اين است :
فرأيتماه کاذبا آثما غادرا خائنا
يعني وقتي شما نزد خليفه لازم را دادند ، به گمان شما ؛ يعني شما چنين فکر ميکرديد ، اين علامت استفهامي و سؤالي است ، آيا شما فکر ميکرديد که ايشان کاذبا غادرا آثما خائنا است ، در حالي که اين طور نيست ؛ چون در ادامه اش ميگويد :
والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق
ايشان صادق است ، نيکوکار است.
ثم توفي أبو بکر . بعد شما نزد من آمديد ، فرأيتماني کاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم .
اين والله يعلم را نميخوانند : خدا ميداند که من صادق و بار راشد و تابع حق هستم . بعد شما آمديد پيش من و اصرار دارد و اين مسألهاي است که ابوبکر صديق در باره آن قضاوت کرده است .
بعد وقتي که آمدند ميفرمايد : فرأيتماني کاذبا آثما غادرا خائنا ، نه اين که من از خودش خبر ميدهد ، يعني شما چنين فکر ميکنيد . بعد والله يعلم اني لصادق ، والله يعلم إنه لصادق. چگونه است که استنباط توهين ميکند که خليفه دوم ، خليفه اول را کاذب و غادر و آثم ميداند ؛ در حالي پشت سر همين جمله ميگويد : والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق .
آقاي قزويني نسبت به اين عبارت توضيح دهند ، امام چهارم حضرت علي بن حسين بن علي رضي الله تعالي عنه در کتاب کشف الغمة اربيلي، ج2 ، ص78 که گروهي از ايران آمدند خدمت ايشان و از حضرت ابوبکر و عمر و عثمان سؤال کردند . بعد ايشان فرمود : آيا شما نميدانيد که الذين يخرجهم من ديارهم ، آن آيه معروف در قرآن کريم در باره کي است ؟
[اصل روايت مورد استدلال جناب مراد زهي ؛ چون سخنان ايشان واضح نبود ، ما تمام روايت را از اصل کتاب در اين جا نقل ميکنيم]
«وقال سعيد بن مرجانة کنت يوما عند علي بن الحسين فقلت سمعت أبا هريرة يقول قال رسول الله صلي الله عليه وآله من أعتق رقبة مؤمنة أعتق الله تعالي بکل إرب منها إربا منه من النار حتي أنه ليعتق باليد اليد وبالرجل الرجل وبالفرج الفرج فقال علي عليه السلام أنت سمعت هذه من أبي هريرة ؟ فقال سعيد نعم فقال لغلام له أفره غلمانه وکان عبد الله بن جعفر قد أعطاه بهذا الغلام ألف دينار فلم يبعه أنت حر لوجه الله تعالي . وقدم عليه نفر من أهل العراق فقالوا في أبي بکر وعمر وعثمان رضي الله عنهم فلما فرغوا من کلامهم قال لهم ألا تخبروني أنتم المهاجرون الأولون الذين أخرجوا من ديارهم وأموالهم يبتغون فضلا من الله ورضوانا وينصرون الله ورسوله أولئک هم الصادقون قالوا لا قال فأنتم الذين تبوأوا الدار والإيمان من قبلهم يحبون من هاجر إليهم ولا يجدون في صدورهم حاجه مما أوتوا ويؤثرون علي أنفسهم ولو کان بهم خصاصة قالوا لا قال أما أنتم قد تبرأتم أن تکونوا من أحد هذين الفريقين وأنا أشهد انکم لستم من الذين قال الله فيهم والذين جاؤوا من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا ولإخواننا الذين سبقونا بالإيمان ولا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا ) خرجوا عني فعل الله بکم » .
کشف الغمة - ابن أبي الفتح الإربلي - ج 2 ص 291 .
من گواهي ميدهم که شما از آن گروه سوم نيستيد که خداوند در باره آنان گفته:
والذين جاؤوا من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا ولإخواننا الذين سبقونا بالإيمان ولا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا .
يعني وظيفه بنده و آقاي قزويني و مسلمانان بعدي طبق اين آيه صريح قرآن اين است که ما بايد براي مؤمنين گذشته ؛ به ويژه براي اصحاب و اهل دعاي مغفرت کنيم و بخواهيم از خدا که هيچ گونه غل و کدورتي در دلهاي ما از آنها نباشد وظيفه ما را قرآن مشخص کرده .
بنابراين نسبت به اين روايت که در کشف الغمة ، ج1 ، ص78 آمده که حضرت علي بن الحسين ، نسبت به معترضين و آنهايي که بد گو بودند نسبت به سه خليفه اول اين گونه برخورد ميکند و اين آيه قرآن را ميگويد که آنها مصداق اين آيه بودند ...
در رابطه با روايتي که ايشان مطرح کردند در کتاب کشف الغمة ، ج1 ، ص78 ، همچنين روايتي نيست . در صفحه 291 ج2 ، يک روايتي است که اين روايت سندش ميرسد به ابو هريره ، ابوهريره از ديدگاه ما به هيچ وجه مورد وثوق نيست ؛ چون مورد ذم آقا امير المؤمنين سلام الله عليه است . و رواياتي هم که جناب اربلي ميآورد ، غالبا از منابع اهل سنت ميآورد و بدون ذکر سند . و روايتي که سند نداشته باشد و يا سندش به روات اهل سنت برسد که از ديدگاه ما وثاقتش ثابت نيست ، اين روايت ازديدگاه و نظر ما اعتبار ندارد .
اما نسبت به روايت صحيح مسلم که جناب مراد زهي فرمودند . آن جا امير المؤمنين عليه السلام و عباس مورد خطاب خليفه دوم است . تعدادي از صحابه هم آنجا نشستهاند . جناب خليفه دوم سؤال نکرد . ميگويد وقتي من خليفه شدم «فرأيتماني» يعني رأي و نظر شما اين بود که من دروغگو هستم ، و حيله گر و خائن هستم .
بلي خود ايشان ميگويد : والله يعلم أني لصادق . اين ادعاي جناب خليفه دوم است ؛ ولي آقا امير المؤمنين و عباس وقتي که خليفه دوم گفت شما رأيتان اين بود ، علي آنجا تکذيب نکرد ، علي نگفت که نه جناب عمر اختيار داريد من چنين عقيدهاي نسبت به شما نداريم ، چنين رأيي نداريم . و همچنين عباس انکار نکرد حرف جناب خليفه دوم را . و صحابهاي که آنجا نشسته بودند ، سي چهل نفر، هيچ کدام نگفتند که جناب خليفه اين که شما ميگوييد نظر آقاي عباس و آقا امير المؤمنين درباره تو اين است که کاذب و آثم و غادر و حيله گر هستيد ، هيچ کدام اين قضيه را تکذيب نکردند .
و اضافه بر اين ، جناب آقاي مراد زهي عزيز ! آيا اين قضيه مگر منحصر به همين روايت است ؟ حديث حوض مگر جداي از اين قضيه است . مگر قضيه شک خليفه دوم در قضيه حديبيه ، آيا جداي از اين قضيه است ؟ اينها مطالبي است که ما بايد فکر کنيم يک مقداري از جنبه تقليدي بياييم بيرون . يک مقداري دقت کنيم در مضمون روايت و سند روايت که در صحيح مسلم است و هيچ شک و شبهه اي نيست .
و خود آقاي بخاري احساس ميکند که اين واژه کاذباً آثماً غادراً خائناً ، توهين در حق خليفه اول و دوم است و لذا در صحيح بخاري اين ها را حذف ميکند و ميآورد « فرأيتماني کذا وکذا » اين نشانگر اين است که آقاي بخاري از اين روايت در حقيقت اهانت و توهين به خليفه اول و دوم فهميده و تبديل اين واژهها را به کلمه «کذا وکذا» .
من عرض ميکنم که سؤال قبلي و قبلي تر من را جناب مراد زهي جواب ندادند . و من باز تکرار ميکنم که حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها از ابوبکر و عمر به ويژه از ابوبکر غضبناک شد .
فغضبت فاطمه بنت رسول الله فهجرت أبابکر ؛ از ابابکر قهر کرد . با اين که قهر کردن يک امر منفي است . فلم تزل مهاجرته حتي توفيت ؛ تا آخرين لحظه حيات هم جناب حضرت زهرا سلام الله عليها از ابوبکر راضي نشدند . آيا اين غضب فاطمه دليل بر عدم مشروعيت آنها نيست ؟آيا اين دليل برآن نيست که آنها بر يک مسندي نشسته اند که مرضي حضرت زهرا نيست و مرضي حضرت زهرا نباشد ، مرضي نبي مکرم نيست و مرضي خداي عالم نيست . آيا اين غضب و اين هجرت و آنچه در الإمامة و السياسه هم آمده که ميخواهم انشاء الله آن را يک مقدار بزرگنمايي کنم که ميگويد : والله لأدعونکما في کل صلاة اصليها . آيا اين مشروعيت خلافت شيخين را زير سؤال نميبرد ؟
منظور بحث ما هجوم به خانه فاطمه زهرا ، سوزاندن خانه ، توهين به حضرت فاطمه زهرا و سقط جنين است . بحث فاطمه زهرا و بحث بيعت يک بحث مستقلي است . من خواهش ميکنم . من استدعا دارم مستندات خودش را نسبت به ادعا و اتهامي که متوجه خليفه اول و دوم شده ، مستندات هجوم و ... .
من چون مقيد هستم که در موضوع مورد نظر بحث بشود ، نظر من اين است که از همين الآن بحث هجوم و اين مسائل باشد . بحث بيعت و بحث غضب ، خودش بحث مستقلي است که خودش چندين جلسه را ميطلبد . آنها در جلسات آينده . فعلاً بحث هجوم مطرح بشود . ايشان مستنداتي نياوردند براي هجوم .
اولين سؤال من اين بود که اين مسأله اي که نسبت داده شده و در بسياري از شبکههاي ماهوارهاي و در بسياري از سايتهاي اينترنتي و در کتابهاي و يک مسأله بسيار مهمي است که خليفه دوم را متهم به حمله و هجوم به خانه فاطمه زهرا کرده و متهم شده ؛ در حالي که الآن نه مدعي وجود دارد نه مدعي عليه ، نه خود حضرت علي و نه خود حضرت فاطمه و حسن و حسين ، اين ادعا را در طول چهارده قرن مطرح نکرده . پروندهاي که الآن باز شده ، درخواست من از جناب قزويني اين است که مستندات قوي حقوقي و محکمه پسندي را در اين مورد بيارند و اثبات کنند .
مسأله کشف الغمه . واقعاً بعد از کتاب الله از ديدگاه شيعه ، نهج البلاغه قويترين کتاب است . وقتي ما خطبههاي نهج البلاغه را مطالب نهج البلاغه و بسياري از کتابهايي که ائمه در باره خليفه اول و دوم است بررسي ميکنيم ، آن جا يک الگويي از محبت و از اخوت و برادري ميبينيم و خطبههاي نهج البلاغه ، کلاً اصلا اين مطاعن را که خليفه اول و يا دوم بر باطل بودند و يا هجوم صورت گرفته را رد ميکنند . آقاي اين سؤال است که خطبه 219 نهج البلاغه است که حضرت علي حضرت عمر رضي الله عنه را اين گونه توصيف ميکند :
[اصل خطبه نهج البلاغه مورد استناد مولوي مراد زهي
ِلَّلهِ بِلَادُ فُلَانٍ فَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ وَ دَاوَي الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِيَّ الثَّوْبِ قَلِيلَ الْعَيْبِ أَصَابَ خَيْرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا أَدَّي إِلَي اللَّهِ طَاعَتَهُ وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ رَحَلَ وَ تَرَکَهُمْ فِي طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا يَهْتَدِي فِيهَا الضَّالُّ وَ لَا يَسْتَيْقِنُ الْمُهْتَدِي ] .
من عربي اش را نميخوانم و فارسياش را ميخوانم.
خداوند شهرهاي عمر بن خطاب را آباد گرداند ، همانا او کجي را راست نمود ، و بيماري را معالجه کرد ، و سنت را بر پا داشت ، و تبهکاري و فساد را پشت سر نهاد ، و پاک و بي آلايش از دنيا رفت ، نيکويي و خير خلافت را دريافت و از شرّ و بدي هم پيشي گرفت .
خوب اين خطبه 219 نهج البلاغه است که از زبان مبارک حضرت علي نسبت به خليفه دوم صادر شده و کاملاً ايشان را متبع سند ، مخالف ؟؟؟ ، پاک و بي آلايش ، قليل العيب و اين که خيري دين اسلام و قرآن را دريافت و از شرش دور بوده است . « أَدَّي إِلَي اللَّهِ طَاعَتَهُ» همواره طاعت الهي را به جا آورده « وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ » و از خداوند هم تقوي را پيشه گرفته . اين چيزي است که در خطبه219 نهج البلاغه است و خطبه ديگر نهج البلاغه هم
« فِي کَلَامٍ لَهُ وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّي ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِه » [کلمات قصار ، شماره 459 ] .
بعد از ابوبکر بر مسلمانان فرمانروا شد ، فرمانده يعني عمر بن خطاب ، پس امر خلافت را برپا داشت و ؟؟؟ نمود تا اين که دين قرار گرفت و پابرجا شد . اين خطبههاي صريح و آشکار نهج البلاغه است . حالا ما روايات بسياري هم داريم ...
من سؤال هم همين است که شنوندگان و خوانندگان سايتهاي اينترنتي که در اين مدت اين موضوع را ديدهاند و شنيدهاند و بررسي کردهاند اين موضوع را ، با ديده انصاف بنگرند و توجه بکنند ، خليفه اول و خليفه دوم بهترين انسانها بعد از رسول خدا مورد اتهام قرار گرفتهاند بعد از چهارده قرن جلسه دادگاه و محاکمه برايشان تشکيل شده . مدعي . ما اين استدعا را داريم به عنوان مدافع که مدعي دلائل قوي و مستند که منطبق با قرآن