در پي اتهام رسمي دادگاه جنايي رواندا، عليه 33 مسئول فرانسوي مبني بر مشارکت مستقيم در نسل کشي سال 1994 رواندا، پرونده اين جنايت سياه بارديگر مورد توجه رسانه ها قرار گرفت.
کد خبر: ۳۱۵۸
۰۰:۰۰ - ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
وزارت دادگستري کيگالي پس از دوسال تحقيق، در گزارشي 500 صفحه اي، 13 مسوول سياسي و بيست مسئول نظامي فرانسه را به دخالت مستقيم در نسل کشي سال 1994 متهم کرد تا در دهه دوم اين جنايت، بار ديگر کارشناسان در ارزيابي هاي خود نقش کشورهاي استعمارگر در کشتار انسان هاي بي گناه را مرور کنند.
رواندا کشوري کوچک در آفريقاي مرکزي و در همسايگي کشورهاي اوگاندا، بروندي، جمهوري دموکراتيک کنگو و تانزانيا است.
اين کشور در ابتدا از مستعمره هاي آفريقايي آلمان بود اما با شکست آلمان در جنگ جهاني، مستعمره بلژيک شد تا آنکه در سال 1962 به استقلال رسيد.
ساکنان اصلي اين کشور دو قبيله هوتو و توتسي هستند که براساس نظريه برخي مورخان از قبايل ساختگي استعمار به شمار مي آيند.
استعمارگران با دامن زدن به مسائل تنش زا ميان اين دو قبيله، از همان آغاز سياست "تفرقه بينداز و حکومت کن" را در اين کشور کوچک پيگيري مي کردند تا آنکه دامنه اختلافات اين دوقبيله به جنايتي منجر شد که براي هميشه در تاريخ سياه استعمار ثبت شده است.
در سال1959 قبيله هوتو با حمايت بلژيک 300هزار توتسي را از کشور اخراج کرد اما در سال 1990 جبهه نجات رواندا (FPR) که يک گروه سياسي نظامي وابسته به تبعيدشدگان بود براي حمايت از حقوق رانده شدگان فعاليت خود را آغاز کند، واکنش متقابل اعضاي هوتو به فعاليت مجدد توتسي ها سبب شد تا کم کم کشور براي جنگ تمام عيار داخلي آماده شود.
اما قبل از آغاز جنگ، فشارهاي بين المللي سبب شد تا دو قبيله اصلي رواندا معاهده صلح امضاء کنند و يک دولت انتقالي که اعضاي آن را جبهه نجات رواندا و مخالفان سياسي آنان تشکيل مي دادند روي کار آيد.
سازمان ملل پس از روي کار آمدن دولت موقت به جاي 4500 نيروي صلح، به اعزام 2548 نيرو به اين کشور بسنده کرد چنانچه ژنرال "روميو دالار" فرمانده کانادايي اين نيروها نيز ماموريت نيروهايش را منحصر بر باب ششم منشور ملل متحد کرد که براساس آن استفاده از زور براي نيروهاي صلح ممنوع بود.
چنين تصميمات عجيبي براي کشوري فقير و کوچک چون رواندا که در آستانه جنگ بود چيزي جز بي اهميت بودن جايگاه اين کشور در راهبرد سياسي دولت آمريکا نبود، زيرا آمريکا به عنوان با نفوذ ترين دولت در سازمان ملل نمي خواست با اهميت دادن به اين کشور، خاطره تلخ سومالي را تکرار کند.
واشنگتن چند ماه قبل از صدور چنين تصميماتي درباره رواندا، طعم شکست سياستهايش را در سومالي چشيده بود.
در سال 1993 تندروهاي هوتو با حمايت برخي از کشورها از جمله فرانسه و بلژيک ايستگاه راديو تلويزيوني به راه انداختند که هدف اساسي آن تبليغ عليه توتسي ها و جبهه نجات رواندا بود، اين ايستگاه راديويي و تلويزيوني زمينه را براي بسيج جوانان هوتويي در اردوگاه هاي آموزش نظامي فراهم ساخته بود تا با حمايت نظاميان فرانسوي و بلژيکي به آنان انواع سلاح هاي جنگي و راهبردهاي جنگ و درگيري نظامي آموزش داده شود.
دخالت استعمار در رويکردهاي تنش زاي هوتو سبب شده بود تا حتي بانک جهاني نيز براي تجهيز تسليحاتي هوتو، بودجه هايي را به رهبران هوتو اختصاص دهد و از راه همين اعتبارات بود که کشوري چون مصر بخشي از اسلحه قبيله هوتو را تامين مي کرد.
در اکتبر 1993 رئيس قبيله هوتو در بوروندي به دست برخي از نظاميان توتسي ترور شد تا تيرگي روابط توتسي و هوتو در رواندا افزايش يابد.
در چنين شرايطي تنها يک جرقه کافي بود تا جنگ آغاز گردد و اين جرقه نيز به دست "مينوار" مخبر نيروهاي بين المللي در رواندا که از نزديکان فرانسه بود رقم خورد.
مينوار در ژانويه 1994 اعلام کرد براساس دستور دريافتي، نام تمامي توتسي ها ثبت شده است وي همچنين از کشف انبار سلاح از توتسي ها و افزايش تهديد عليه بيگانگان در رواندا خبر داد.
اين اظهارات کافي بود تا موج ترورها در کشور افزايش يابد و حتي هشدارها به نيروهاي حافظ صلح مبني بر ضرورت برخورد با عوامل ترور نيز بي نتيجه بود .
موج ترورها کاملا ساماندهي شده بود زيرا هدف اساسي عاملان ترور، سران هوتو و توتسي بودند در چنين شرايطي نيروهاي حافظ صلح نيز با بيان اين که امکانات کافي براي برخورد با تروريستها ندارند سبب شدند تا عملياتهاي تروريستي به طور آشکارا به کوچه و خيابانها کشيده شود.
ناامن شدن کوچه و خيابانهاي کيگالي زمينه را براي فرانسه ، بلژيک ، کنيا و ايتاليا فراهم ساخت تا اعزام نيروي نظامي به رواندا را در دستور کار خود قرار دهند اما ماموريت اين نيروها نجات جان بي گناهان رواندايي نبود بلکه تلاش براي خارج کردن بيگانگان مقيم رواندا هدف اساسي آنان بود، نيروهاي تازه نفس حتي درخواست خروج از کشور آن دسته از توتسي هايي را که جانشان در خطر بود رد کردند، و فراتر از آن از همکاري با نيروهاي حافظ صلح مستقر در رواندا سرباز زدند.
کارشناسان معتقدند، اگر همين چند صد نيروي تازه نفس، به مبارزه با جوخه هاي ترور مي پرداختند، جنايت نسل کشي سال 1994 رخ نمي داد.
در چنين شرايط دشواري مرگ ده تن از نيروهاي حافظ صلح با واکنش تند بلژيک مواجه شد تا بروکسل خروج نيروهايش از رواندا را بررسي کند، اين تصميم نقش زيادي در تضعيف نيروهاي بين المللي و تقويت گروههاي تروريستي داشت.
در چنين وضعيت بحراني، يکي از نزديکان به گروههاي تندروي رواندايي کرسي عضويت غير دائم شوراي امنيت سازمان ملل را به دست آورد، اين شخص بسيار به فرانسه نزديک بود و همين امر کار ورود سلاح هاي فرانسوي به رواندا با هدف مسلح ساختن قبيله هوتو را هموارتر کرد.
ورود سلاح هاي فرانسوي راه را براي بروز جنگ صد روزه رواندا هموار کرد جنگي که حدود يک ميليون نفر کشته بر جاي گذاشت.
نقش فرانسه در اين نسل کشي و قرابت سياسي پاريس و واشنگتن سبب شد تا مادلين اولبرايت وزير خارجه وقت آمريکا، جامعه بين الملل را از کاربرد اصطلاح نسل کشي در رواندا منع کند و پطرس غالي دبير کل وقت سازمان ملل نيز تحت فشار آمريکا اين نسل کشي را تنها يک جنگ داخلي بخواند.
در 21 آوريل سال 1994 سازمان ملل پارا از توصيه هاي اولبرايت فراتر گذاشت و در بحبوحه درگيريها در رواندا دستور داد نيروهاي حافظ صلح در اين کشور به 500 نفر کاهش يابند، اين تصميم حتي امداد غذايي زنان و کودکان بي گناه رواندايي را با مشکل جدي مواجه ساخت.
نسل کشي در ژوئيه 1994 هنگامي به پايان رسيد که جبهه نجات رواندا موفق شد افراطيون و دولت موقت و نسل کش آنها را از کشور بيرون براند.
حمايت فرانسه از هم پيمانان خود در رواندا حتي پس از جنگ نيز ادامه داشت تا رهبران قبيله هوتو به تانزانيا بگريزند و از پيامدهاي انتقامجويانه توتسي ها در امان بمانند ضمن آنکه بي توجهي پاريس و کشورهاي مدعي دموکراسي غرب و حتي جامعه بين الملل به اردوگاههاي آوارگان هوتويي سبب شده بود تا دهها هزار نجات يافته ازآتش جنگ اين بار در چنگال بيماريهايي اسير شوند که به زندگي هزاران تن از آنان خاتمه داده بود.
در جنگ صد روزه رواندا نه تنها حدود يک ميليون نفر قتل عام شدند بلکه هزاران زن و دختر بي گناه در تاريکي هاي شوم جنگ، مورد تجاوز جنسي قرار گرفتند تا ماهيت و مقياس وسيع خشونت در رواندا تنها در کشتار بي گناهان خلاصه نگردد ضمن آنکه ابعاد اين جنگ آنقدر گسترده بود که تمامي آفريقاي مرکزي را تحت الشعاع قرارداده بود.
در اندک زماني نسل کشي رواندا سبب بي ثباتي در آفريقاي مرکزي شد زيرا نسل کشاني که تحت حمايت برخي از کشورها از رواندا گريخته بودند انديشه خود را به کشورهايي چون کنگو منتقل کرده بود تا اين کشور نيز در سال 1996 به صحنه درگيري مسلحانه ميان دولت و شورشيان تبديل شود.