شیعه نیوز | این یادداشت در شماره ۲ از دو ماهنامه باور منتشر شده بود. متاسفانه این مجله وزین دیگر منتشر نمیگردد! اما روایت این یادداشت در حوزه جوانان جهان اسلام و پرداخت به آنان هم چنان تازه و زنده است.
به گزارش «شیعه نیوز»، مصطفی نوذری، پژوهشگر حوزه دین و سیاست نوشت: در تابستان سال ۲۰۲۳ شهر آنکارا در ترکیه میزبان دومین دوره همایش «ملتقی الشباب العالم الإسلامی» بود. در این همایش سه روزه حدود ۶۰۰ جوان فعال حوزه مسائل اسلامی از ۴۴ کشور ختلف شرکت کردند. از کشور ایران نیز یک تیم چهار نفره از فعالان اتحادیه دانشجویی امت واحده، برای ارائه گزارش فعالیت های بین المللی و غیردولتی اتحادیه امت واحده در همایش شرکت کردند.
رویداد شامل بخشهای مختلفی از جمله سخنرانی چهرههای شاخص جهان اسلام، بخش ویژه فلسطین، کارگاههای آموزشی برای مدیریت و رهبری سازمان های مردمنهاد اسلامی و ارائه تجربیات سازمانهای مردمنهاد کشورهای مختلف، از فعالیتهایشان بود. درباره چهرههای شاخص حاضر در همایش، میتوان افرادی مانند دکتر طارق سویدان، عبدالرزاق مکری و ابوزید ادریسی را نام برد. دکتر طارق سویدان، دعوتگر اسلامی کویتی الاصلی است که در حال حاضر یکی از شخصیتهای الهام بخش و موثر برای نسل جدید فعالان جریان اسلامی به شمار میرود. ابوزید ادریسی، متفکر مراکشی و از بزرگترین مدافعان مسئله فلسطین به ارائه سخنرانیای با عنوان «نقش جوانان در رنسانس اسلامی» پرداخت. عبدالرزاق مکری نیز متفکر اسلامی و رهبر جامعه صلح الجزایر، بزرگترین حزب اسلامی الجزایر، درباره نقش جوانان در تغییر تمدنی صحبت کرد. البته لازم به ذکر است که مهمترین قسمت همایش، قسمت غیررسمی آن بود که در حواشی برنامهها، جوانان فعال مسلمان از کشورهای مسلمان، به شبکه سازی و انتقال تجربیات و مباحثه با مهمترین فعالان اسلامی هم سن و سال خودشان در کشورهای دیگر میپرداختند. در ادامه، نگارنده که خود در این همایش حضور یافته، به بهانه ارائه گزارش مشاهدات خود، برخی نکات مهم درباره وضعیت اکنون نسل جوان جنبشهای اسلامی را با مخاطب در میان میگذارد.
دکتر طارق سویدان، دعوتگر اسلامی کویتی الاصلی است که در حال حاضر یکی از شخصیتهای الهام بخش و موثر برای نسل جدید فعالان جریان اسلامی به شمار میرود.
یکی از مهم ترین مسائلی که یک مسلمانِ کم و بیش آگاه از تاریخ اصلاح دینی معاصر هنگام مواجهه با چنین رویدادی با آن روبرو خواهد شد، میزان ارتباط گفتار محوری آن با سنت تاریخی جریان اصلاح دینی است. فارغ از این مسئله شکلی که میزبانان سعی کردهاند برای «آبرومند» برگزار شدن مراسم، دقیقا به شکل یک همایش رسمی اروپایی، در زرق و برق همایش از جمله پذیرایی و تغذیه، رزرو هتل گرانقیمت برای میهمانان و مسائلی از این دست چیزی کم نگذارند؛ مسئله مهمتر گفتار محوری محتوای سخنرانیها و برنامه ها بود. در کنار عناصر شکلی همایش، با نگاه کوتاهی به بروشور برنامه، فهرست سخنرانان، عناوین سخنرانیها و بعد نشستن پای سخنرانی افتتاحیه طارق سویدان با عنوان «رهبری استراتژیک در موسسان جوانان» به سرعت برای مخاطب روشن میشود که گفتار مرکزی رویداد نزدیکی زیادی با ادبیات فردگرایانه روان شناسی موفقیت آمریکایی دارد. همچنین کلید واژههای غالب در سخنرانیها، کلماتی از جمله «رهبری»، «استراتژیک»، «موفقیت» و هم خانوادههای آنها بود.
حال پس از شنیدن مقدار زیادی سخنرانی درباره رهبری[۱] و تامین مالی سازمانهای اسلامی و شنیدن نشیدهای فلسطینی از اسپیکرهای با کیفیت یک هتل باکلاس، یک مسلمان که در تاریخ جنبشهای صدساله اخیر احیا-اصلاح اسلامی یک دور کوتاهی زده باشد باید از خود یک سوال مهم بپرسد:«دقیقا چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟»
اگر کلید واژههای گفتار اصلاح دینی قرن بیستم و نمایندگانش را بررسی کنیم، احتمالا روی واژگانی چون عدالت، حکومت، استعمار، مبارزه، تمدن و قدرت و هم خانوادههای آن ها خواهیم ایستاد. اما چه میشود که در قرن جدید، در همایشی که تلاش کرده است تا مهم ترین فعالان جوان کشورهای اسلامی را جمع کند، حتی یک جمله درباره فقر، عدالت اقتصادی یا مسئله حکومت شنیده نمیشود و به جای آن شاهد درخشش تیپ سلبریتی-دعوتگر هایی هستیم که دقیقا شبیه معلم های سامراسکولهای ام.بی.ای یا مشاوران استارتاپی، برای جوانان کشورهای اسلامی با ادبیاتی فردگرایانه، درباره رهبری و اداره موثر سازمانهایشان صحبت میکنند. یا چه میشود که در حالی که تیپ نمونه و الگوی کامل فعال مسلمان قرن بیستم، تیپ «روشنفکر-مبارز» ای است که با اسلحه -یا قلمی که آن را به اندازه اسحله برنده و تیز کرده- در هزینه دادن و گره زدن شش-دانگ ابعاد زندگی به هویت مسلمانیاش، چشم های همگان را خیره کرده، رسیدهایم به وضعیتی که در آن الگوی جوان مسلمان موفق که از او برای سخنرانی و ارائه تجربیات برای سایر «تازه کارها» دعوت به عمل میآید، «اینفلوئنسر-دعوتگر» ای است که با چهره زیبا، صدای خوش و هوش اینفلوئنسری در اینستاگرام، توانسته فالوور های چند صد هزارتایی جلب کند. طبیعتا حدس میزنید که انتهای هنرش هم پر کردن کلیپ های ده ثانیهای اینستاگرام یا تیک-تاک در یک منظره طبیعی خیره کننده یا مسجدهای خوش تراشیده است که در آن یکی دو آیه قرآن یا یک دکلمه مذهبی را با صدای زیبا میخواند و دل تمام فالوورهایش را میبرد. اگر یکی از مبارزان مصری، ایرانی یا الجزایری قرن بیستم را از گور بلند کنیم و به این همایش بیاوریم، بی گمان از دیدن صحنه اینفلوئنسر-دعوتگرها روی سن و مهمتر از آن از دیدن شدت تشویق حضار و تحسین جمعی آنها، «وحشت» کرده و با خود فکر میکند که مگر قرآن اینها با قرآن دهه هفتاد میلادی ما متفاوت شده است؟
حال پس از شنیدن مقدار زیادی سخنرانی درباره رهبری و تامین مالی سازمان¬های اسلامی و شنیدن نشیدهای فلسطینی از اسپیکرهای با کیفیت یک هتل باکلاس، یک مسلمان که در تاریخ جنبش¬های صدساله اخیر احیا-اصلاح اسلامی یک دور کوتاهی زده باشد باید از خود یک سوال مهم بپرسد:«دقیقا چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟»
پاسخ دردناکی که باید به این برادر-خواهر مبارزِ از گور بلند شده بدهیم این است که متاسفانه قرآن اینها تغییر نکرده است. اما چیزی که مهم تر- و با دیدن این صحنه ها باید بگوییم خیلی مهمتر- از متن مقدس در حال نقش آفرینی است، واقعیت اجتماعی قاهر بر متن و خواننده متن است. روح اروپا محورانهای است که از صد سال پیش درون ما حلول کرده و گویا نه تنها بیرون نرفته، که سخت در ته جانمان ته نشین شده است. از احمد فردید نقل میکنند که میگفت «تاریخ ما پاورقی تاریخ غرب است». شاید با دیدن چنین لحظاتی عمق این سخن و عمق اروپا زدگی جوامع اسلامی بیشتر روشن شود.
متفکران و روشنفکران اسلامگرای قرن بیستم، غالبا در اروپا تحصیل کرده بودند آنها دهه شصت و هفتاد را، در میانه جنبش های استقلال کشورهای خودشان، در اروپایی که جریان انتقادی روشنفکری در آن در اوج خود بود سپری کردند. ایامی که در اروپا هنوز کاراکتر «روشنفکر توتال» معنا داشت و مکتب فرانکفورت نیز در حال صورت بندی آرا خود و حمله به «انسان تک ساحتی» و «بیگانه» رشد یافته در جامعه سرمایه داری متاخر و نشان دادن «مسخ» آن و حالت «تهوع»اش بود. در این شرایط که جوانِ مسلمانِ جهان سومی، شاهد آن بود که از میان سروران غربیاش نیز، بعضی زبان به انتقاد به وضع کنونی اروپا گشودهاند و البته هنوز در اروپا عصر، عصرِ کلان روایت ها و ایدئولوژیها-با بار مثبت- بود، با اعتماد به نفس بیشتری سینه سپر میکرد و از «بازگشت به خویشتن» سخن میگفت.
اما گویا امروز زمانه تغییر کرده است. شاید بتوان گفت که دقیقا برعکس نسل اروپا رفته و علوم انسانی خوانده بنیان گذار، نسل جدید فعالان اسلامی، عمدتا به «آمریکا» مهاجرت کردهاند و رشتههای تحصیلی آنها هم، رشتههای فنی-مهندسی بوده است[۲]. علاوه بر اینکه تحصیل رشتههای فنی و فاصله از علوم انسانی، فرصت کمتری برای نگاه انتقادی به غرب و نظام اقتصادیاش باقی میگذارد، این «مهندس-دعوتگر»های جدید ما، دوره بسیار خاصی از تاریخ آمریکا را تجربه و زیست کرده اند: آمریکای پسا فروپاشی شوروی، آمریکای پایان تاریخ و هژمون واحد جهان، آمریکای سیلیکون ولی و فردگرایی افراطی[۳]، و در نهایت، آمریکای عصر نئولیبرالیسم.
احتمالا حضور و تجربه دوره نوجوانی و جوانی در این آمریکا- آمریکایی که در قرن بیستم اگر درودیوارش صدای فردگرایی و بنگاه و سرزمین رویاها میداد، حداقل یک دولت کینزی و چند جنبش ضدجنگ ویتنام داشت که هنوز به مفاهیمی مانند خیرعمومی، عدالت و خلاصه یک «روایت جمعی» معتقد بود اما امروز همان را هم ندارد- برای این مهندس-دعوتگرها، اساسا یک اسلام دیگر میسازد. اساسا فرازهای بسیاری از متن را برای آنها پررنگ میکند و مهمتر از آن، بسیاری از فرازها، را کمرنگ. فراز های کمرنگ شدهای که، نقطه مرکزی فریاد های نسل قبل بودند.
اگر حسن البنا بر کتاب عدالت اقتصادی جوده السحار مقدمه مینوشت، اگر اخوان المسلمین خیزهای خیریهای و رفاهی جدی برمیداشت، اگر سید قطب عدالت اجتماعی در اسلام را به تحریر در میآورد، اگر در ادبیات رهبر حکومتخواه انقلاب ایران کلمه عدالت به اندازه کلمه حکومت به کار میرفت[۴] و نهایتا اگر میراث مهم بنیانگذاران جریان احیا در قرن بیستم، هشدار دادن از غرب به مثابه یک کلیت و صلای «تشکل» و «نظام» یافتن برای «از نو آفریدن امت[۵]» و «بازگشت به خویشتن» و خلاصه دارای یک دورنمایی از «کلیت» و ایجاد «جامعه اسلامی» بود، نسل جدید فعال مسلمان امروز دنبال لیدرشیپ، مدیریت و شکل دادن «استارتاپ اسلامی» است و بدون هیچ بدبینی خاصی به جهت دار بودن این «ابزار»ها و ماهیت نظام اقتصادی، برای عمل به مسئولیت اسلامی خود، در حال تأسیس مدرسه اسلامی با شهریه ۷۰ هزار دلاری در سال![۶] و یا در سودای محجبه کردن دختران مسلمان در «اینستاگرام» و تبدیل شدن به یک اینفلوئنسر موفق است. و وجه دهشتناک مسئله این است که خودش را در امتداد سنت اصلاح دینی احساس میکند و حسن البنا و امثال او را، تبار فکری خود نام میبرد.
باید بازگردیم و تمام این تغییرات تاریخی و ابر-گسستهای جریان اصلاح دینی را -در فکر و عمل- عمیقا بخوانیم و نهایتا شجاعانه از خود بپرسیم که به راستی هسته مرکزی کتاب و سنت چیست که راه را برای تفاسیری- این چنین متفاوت و دور- فراهم میکند؟ و در پاسخ این پرسش، دو نتیجه بیشتر نمیتوان گرفت.
یا باید نتیجه بگیریم که کتاب و سنت، مانند مومی تهی از دلالت است که به هر رنگی درمیآید و جز «افیونی» برای تحمل پذیر کردن هر متن سیاه اجتماعیای، هیچ خاصیت دیگری ندارد. آمپولِهوا اروپا مرکزی، بیش از قرن بیستم در تن ما فرو رفته است. و چنان فرو رفته است که امروز اسلام توسط مفسرِ «دعوتگر-سلبریتیاش» مانند طفل خردسال و فقیری شده است که برای خوشآمد مهمانهای باکلاسی که به خانهشان آمده اند، هر پشتکوارویی میزند و هر لحظه یک لباسی بر تن خود میکند و خود را بزک-دوزک میکند و در واقع خود، هیچ نیست.
یا اگر به چنین چیزی معتقد نیستیم و پیام حقیقیای و اصالتی و رسالتی و هستهای در متن پیدا میکنیم، باید نتیجه بگیریم که برای تمام گستره جهان اسلام، «عصر استعمار هنوز به پایان نرسیده است». باید بایستیم و تمام این تفاسیرِ «اولترا-غربزده» و «اولترا-شرقشناسانه» را در دادگاه مفاهیم مرکزی کتاب استیضاح کنیم و در امتداد سنت اسلامگرایی، کتاب را برای «نقش آفرینی اجتماعی» و برای قرار گفتن در متن زندگیِ -نه فقط فردی- اجتماعی بخوانیم و -حتی با وجود اینکه امروز به مدد سازمان های عریض و طویل و بی خاصیت مسئول «اسلامی سازی همه چیز» اضافه کردن پسوند اسلامیسازی به هرچیزی، بس مشمئز کننده و ناامید کننده شده است- همچنان به جای «مدرن کردن اسلام»، از «اسلامی کردن مدرنیته» و مدرنیته بومی سخن بگوییم.
نسل جدید فعال مسلمان امروز دنبال لیدرشیپ، مدیریت و شکل دادن «استارتاپ اسلامی» است و بدون هیچ بدبینی خاصی به جهت دار بودن این «ابزار»ها و ماهیت نظام اقتصادی، برای عمل به مسئولیت اسلامی خود، در حال تأسیس مدرسه اسلامی با شهریه ۷۰ هزار دلاری در سال! و یا در سودای محجبه کردن دختران مسلمان در «اینستاگرام» و تبدیل شدن به یک اینفلوئنسر موفق است.
و پر واضح است که امروز کار مسلمانِ متعهدی که به «هویت» و «خویشتن» و «اسلام به مثابه کلیت» بیندیشد، سختتر از همه نسلهای قبل خواهد بود. چون دیگر مارکس و سارتر و مکتب فرانکفورت و کلان روایت آلترناتیو و امثال آن، در برابر صورت خیره کننده اروپای نئولیبرالی جدید، درخشش چندانی ندارند و این دفعه مسلمان جهان سومی، برای طی این طریق، نمیتواند از روی دست کسی تقلب کند. حالا باید منتظر ماند و دید در میانه سلفیت جهادی کور و این سلبریتی-دعوتگرهای خوش قد و خوش صدای اینستاگرامی، جریانی برای امتداد سنت احیای اسلامی، که همواره به خویشتن و بازگشت و البته «کدام خویشتن» اندیشیده، بر خواهد خاست؟
[۱] Leadership
[۲] برای مثال به عنوان یک نمونه سرشت نما، طارق سویدان را در نظر بگیرید.
[۳] Ultra-Individualism
[۴] منبع: جست و جوی پیشرفته در صحیفه امام خمینی. پرتال امام خمینی: مجموعا در کل صحیفه، کلمه عدالت ۱۵۰ بار و کلمه حکومت ۱۴۸ بار به کار رفته است.
[۵] عبارت از سید قطب است
[۶] با آخرین امکانات و تئوری های آموزشی دنیا! برای تربیت توانمند ترین – البته و فرد گرا ترین- مسلمانان عالم