سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

خانواده

استانها

دیده بان

شیعه شناسی

عکس

فیلم

وبلاگ

پادکست

برائت

الحاشیه

سردبیر

تتبع اخبار

中文

صفحات داخلی

بلاگرهای معنوی چه بلایی سر معنویت مردم می‌آورند؟

در جریان بلاگرهای مذهبی که ظاهری اسلامی دارند و از آیات قرآن برای مسائلی مانند درمان، ثروتمند شدن، گره‌گشایی و حل مشکلات استفاده می‌کنند، می‌توان گفت این پدیده از گذشته وجود داشته است، اما امروزه به شکل گسترده‌تر و به‌عنوان یک فرهنگ فراگیر دیده می‌شود.
کد خبر: ۳۰۲۹۵۳
۱۴:۵۶ - ۰۵ دی ۱۴۰۳

شیعه نیوز | یکی از ویژگی‌های مهم بلاگرهای معنوی، استفاده از ابزارهای رسانه‌ای و شگردهایی است که مخاطبان را به سمت خود جذب می‌کنند. به‌طور مثال، بلاگرهایی که در حوزه‌های معنوی فعالیت می‌کنند، تلاش می‌کنند تصویری از دین‌داری ارائه دهند که با رفاه، ثروت و ظاهر شیک و جذاب همراه باشد و به‌گونه‌ای رفتار می‌کنند که انگار می‌توان «دین‌داری» را با «دنیاپرستی» هم‌زمان ترکیب کرد.

به گزارش «شیعه نیوز»، موضوع بلاگرهای مذهبی و معنوی که این روزها در فضای مجازی با آن مواجه هستیم، از پدیده ها و موضوعات پرچالشی است که چه بسا با سوء استفاده‌های بسیاری نیز مواجه هستیم و بر آن شدیم تا با یکی از کارشناسان حوزه اخلاق و معنویت، گفت و گویی را پیرامون این مسئله داشته باشیم.

گپ و گُفتی که ملاحظه می کنید، ماحصل مصاحبه رسانه رسمی حوزه با حجت‌الاسلام رسول حسن‌زاده، از پژوهشگران جنبش‌های معنوی نوین و عرفان های نوظهور است که تقدیم نگاه شما مخاطبان فرهیخته خواهد شد.

در این مصاحبه خواهید خواند:

+ بلاگرهای معنوی در فضای مجازی چه آسیب‌هایی به فهم و تجربه دینی مردم می‌زنند؟

+ ماجرای ذکر «ابا الغوث ادرکنی»

+ چگونه بلاگرها می‌توانند معنویت دینی را از تحریف و انحرافات عصر جدید حفظ کنند؟

+ اینستاگرام، معبد معنویت عصر جدید

+ حضور بلاگرهای دینی در فضای مجازی چه خطراتی برای باورهای عمیق دینی جامعه دارد؟

+ فضای مجازی چگونه باعث تغییر ذائقه معنوی افراد می‌شود و چه پیامدهایی دارد؟

+ چرا برخی از طلبه‌ها در فضای مجازی به جای ترویج آموزه‌های اصیل دینی، به مدل‌های معنوی سطحی و رفاهی روی می‌آورند؟

+ بلاگرهای دینی چگونه ممکن است معنویت را به ابزاری برای شهرت و جذب فالوور تبدیل کنند؟

+ با معنویتی بی‌خدا و حتی ضدخدا در فضای مجازی مواجهیم

+ برای مقابله با کلاهبرداری‌های معنوی در فضای مجازی چه راهکارهایی وجود دارد؟

* ضمن تشکر از حضور شما در خبرگزاری حوزه، در ابتدا کلیاتی در مورد فضای بلاگرهای مذهبی بفرمایید تا سؤالات بعدی را خدمت شما باشیم.

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم؛ موضوعی که مطرح شد، بسیار مهم و در عین حال پرچالش است. فضای مجازی امروز بستری را فراهم کرده که مسائل مختلف، از جمله معنویت، در آن به شکلی گسترده و البته گاه نادرست مطرح می‌شود.

برای ورود به این موضوع، لازم است ریشه‌های آن را بررسی کنیم. این مسئله ارتباط نزدیکی با موج جدید معنویت‌گرایی سکولار دارد که در شبکه‌های اجتماعی، به‌ویژه اینستاگرام، به‌شدت رواج پیدا کرده است.

اغلب بلاگرهای معنوی با ظاهری دینی و ارائه روکش‌های اسلامی، مانند ذکر، دعا و تجویزهای قرآنی، سعی دارند مخاطبان خود را جذب کنند؛ اما وقتی دقیق‌تر به این جریان نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که این نوع معنویت ارتباط چندانی با دین یا حتی ارتباط با خداوند متعال ندارد.

آنچه این جریان ارائه می‌کند، یک معنویت سکولار است؛ معنویتی که از نیاز فطری انسان به معنویت سخن می‌گوید، اما آن را از دین و آموزه‌های الهی جدا می‌کند.

برخی ممکن است این رویکرد را به‌عنوان فرصتی برای مقابله با موج‌های بی‌دینی و الحاد در عصر مدرن تلقی و تصور کنند که می‌توان از معنویت به‌عنوان نقطه اشتراک استفاده کرد، اما وقتی به عمق این جریان‌ها توجه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که با یک معنویت بی‌خدا و حتی ضدخدا مواجهیم.

این نوع معنویت که رنگ عوض می‌کند و ظاهر خود را دینی نشان می‌دهد، در واقع پدیده‌ای بسیار خطرناک است.

* رویکردهای مختلف این معنویت سکولار چگونه منجر به تحریف آموزه های اصیل دینی می شود؟

این مسئله به نگاه‌های اصلاح‌گرایانه و رفرمیستی به دین، -به‌ویژه در واکنش به جلوه‌های خشن و بنیادگرایانه‌ای که گاه از دین ارائه شده است- بازمی‌گردد.

این جریان‌ها سعی دارند با فاصله گرفتن از اصول اصیل دینی، نوعی معنویت فردگرایانه و بدون التزام به خداوند ارائه دهند که این خود زنگ خطری جدی برای جامعه دینی و اخلاقی ماست.

بحث ورودهای ذوقی و سلیقه‌ای به مسائل دینی، آن‌طور که امروزه مشاهده می‌کنیم، پیامدهای خطرناکی به دنبال دارد.

بسیاری از این جریان‌ها با ادعای زیباسازی و جذاب‌سازی دین و نگاه کارکردگرایانه به آن، در واقع دست به تحریف دین می‌زنند.

این ورودها که بیشتر بر اساس ذوق و سلیقه شخصی صورت می‌گیرد، به تغییر شکل دین و حتی نابودی آن منجر می‌شود و به‌تدریج، دین در این نوع نگرش‌ها از اصالت خود تهی شده و معنای واقعی‌اش را از دست می‌دهد.

یکی از دین‌پژوهان در غرب به نام «هانی گراف» این نوع رویکرد را «دین عصر جدید» یا «New Age Religion» نام‌گذاری کرده است. این رویکرد، دینی التقاطی و سکولار است که نهاد دین را به رسمیت نمی‌شناسد و به‌جای آن، انسان و خواسته‌های درونی او را در محوریت قرار می‌دهد.

در این نگاه، انسان به موجودی برتر تبدیل می‌شود که حق انتخاب دارد و می‌تواند دینی مطابق با سلیقه و نیازهای خود بسازد.

این دین که بیشتر یک دین کلکسیونی است، اساساً برای تأمین نیازهای مادی انسان شکل گرفته و معنویت آن نیز چیزی جز دستیابی به یک حس خوب و سرخوشی از زندگی نیست.

گزاره‌ها و آموزه‌هایی که این جریان‌ها مطرح می‌کنند، عمدتاً برای ایجاد یک حالت سرزندگی و فراروی از مشکلات زندگی مادی طراحی شده‌اند.

در این میان، اسلام و آموزه‌های قرآنی نیز در بسیاری از موارد صرفاً به‌عنوان ابزاری برای جلب اعتماد مخاطبان مذهبی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

این جریان‌ها روایات قرآنی را در کنار آموزه‌های مسیحی، یهودی و حتی فلسفه‌های شرقی به‌صورت سرهم‌بندی شده ارائه می‌دهند. به‌عنوان مثال، ممکن است امروز کارگاهی با موضوع «ثروت با قرآن» و و فردا کارگاهی دیگر با موضوع «ثروت به سبک یهودیان» برگزار کنند.

در چنین رویکردی، قرآن و اسلام دیگر موضوعیت ندارند، بلکه تنها ابزاری برای اهداف مادی و دنیوی هستند.

این جریان‌ها از دین سوءاستفاده کرده و آن را وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف دنیایی خود قرار می‌دهند. نگاهی عرفی‌گرا و سکولار بر این روند حاکم است که دین را تنها به یک ابزار برای رسیدن به اهداف منفعت‌طلبانه خود تقلیل می‌دهد.

* اهداف و ماهیت بلاگرهای معنوی را توضیح دهید.

در جریان بلاگرهای مذهبی که ظاهری اسلامی دارند و از آیات قرآن برای مسائلی مانند درمان، ثروتمند شدن، گره‌گشایی و حل مشکلات استفاده می‌کنند، می‌توان گفت این پدیده از گذشته وجود داشته است، اما امروزه به شکل گسترده‌تر و به‌عنوان یک فرهنگ فراگیر دیده می‌شود.

این استقبال عمومی از امور معنوی را می‌توان از چند منظر مورد بررسی قرار داد:

اولین نکته این است که این اتفاق محدود به اسلام نیست. در جامعه مسیحیت نیز، به‌ویژه در دوران اخیر با گسترش معنویت‌گرایی سکولار، شاهد نگاه‌های کارکردی به دین بوده‌ایم.

این نگاه‌ها دین را به ابزاری برای کسب ثروت، درمان بیماری‌ها و حل مشکلات فردی تقلیل می‌دهند؛ بنابراین، این رویکرد خاص به دین، تنها به اسلام محدود نمی‌شود.

از سوی دیگر، این جریان در راستای حداقلی شدن دین و دنیایی شدن آن و حتی ذوقی و سلف‌سرویس شدن دین قرار می‌گیرد.

دین به شکلی «کولاژگونه» و سرهم‌بندی‌شده ارائه می‌شود، به‌طوری‌که افراد بر اساس ذائقه‌ها و تمایلات نفسانی خود، بخش‌هایی از دین را گزینش می‌کنند و کنار هم می‌چینند.

تجزیه و انتخاب گزینشی از دین، خود نوعی بدعت محسوب می‌شود و در واقع در مسیری حرکت می‌کند که دین را از هویت اصیل و جامع خود جدا می‌کند.

شخصی که ذکرها یا آیاتی را تجویز می‌کند، به‌دنبال ارائه دین به‌عنوان یک نظام جامع هدایت یا تأیید نهاد دین نیست، بلکه اغلب نگاهی دنیایی و کارکردگرایانه به دین دارد.

این نوع معنویت، بی‌هویت و بی‌سامان است و استفاده از آیات قرآن در این روند، صرفاً به‌عنوان یک پوشش برای این بی‌سامانی عمل می‌کند.

افزون بر این، خاصیت‌هایی که برای ذکرها و آیات تجویز شده بیان می‌شود، غالباً بر مبنایی غیرتوحیدی و با استدلال‌های شبه‌علمی و کارکردگرایانه ارائه می‌گردد که هیچ حجت یا دلیل قانع‌کننده‌ای برای آن‌ها وجود ندارد.

به‌عنوان مثال، ادعا می‌شود که اگر ذکری خاص گفته شود، حتماً نتیجه‌ای معین به‌دست خواهد آمد، اما این استدلال‌ها معمولاً ناتمام و غیرقابل اثبات هستند.

به همین دلیل، ما با پدیده‌ای به نام «فروش دین» و «کالایی شدن دین» مواجه هستیم. این افراد با استفاده از فریب و بهره‌برداری از ناآگاهی مخاطبان، جیب‌های خود را پر از پول می‌کنند.

این جریان در واقع نوعی بدعت‌گرایی خصوصی است که به‌ویژه در میان کسانی که در مقام تجویز قرار می‌گیرند، نمود بیشتری پیدا کرده است.

برخی از بلاگرها به‌صورت آشکارا و بی‌اعتنا به چهارچوب‌های دینی عمل می‌کنند؛ مثلاً بدون حجاب یا با نوعی لاقیدی فعالیت می نمایند؛ در حالی که در ظاهر خود را به‌عنوان افراد معنوی معرفی می‌کنند.

گروهی دیگر نیز ممکن است ظاهری موجه‌تر داشته باشند؛ با حجاب یا حتی لباس دینی و طلبگی، اما به‌طور خصوصی و غیررسمی این نوع کنش‌ها را انجام می‌دهند.

گروه اول به صورت ویژه، معنویت‌گرایی را به اصلی بنیادین تبدیل کرده‌اند که اغلب به خودابرازی (self-expression) و حتی نوعی خودشیفتگی و فردگرایی مارکسیستی منجر می‌شود.

این افراد خود را به‌عنوان موجوداتی تکامل‌یافته و معنوی معرفی می‌کنند و به این باور رسیده‌اند که شایستگی ارائه نظرات، توصیه‌ها و حتی تجویز معنوی برای دیگران را دارند.

این جریان از معنویت سکولار سرچشمه می‌گیرد و انسان را به‌سوی توهماتی سوق می‌دهد که فکر می‌کند قادر است درباره همه‌چیز اظهار نظر کند و برای دیگران راه حل ارائه دهد، بدون اینکه خودش به آنچه می‌گوید پایبند باشد یا یقین داشته باشد و با فروش این توهمات و رویاها نه‌تنها مخاطبان خود را فریب می‌دهند، بلکه از این طریق ثروت اندوزی هم می‌کنند.

در آموزه‌های دینی ما، بزرگان و علمایی نظیر مرحوم آیت‌الله بهجت، همیشه بر سادگی، صداقت و عمل به اصول دینی تأکید داشته‌اند.

ایشان در پاسخ به درخواست‌های مکرر مردم برای ارائه ذکرها یا دعاهایی جهت عاقبت‌به‌خیری یا گره‌گشایی، همواره تنها یک توصیه داشتند: عمل به واجبات و ترک محرمات.

عمل به رساله عملیه، برای ایشان کفایت می‌کرد و نیازی به این تجویزهای شبه‌علمی و دنیامدارانه نمی‌دیدند.

* مشتریان این جریان‌ها معمولاً چه افرادی هستند؟

مشتریان این جریان‌ها معمولاً از لایه‌های مختلف جامعه هستند و هر یک با انگیزه‌ها و تفکرات گوناگون به این فضا جذب می‌شوند. این وضعیت نیازمند بررسی دقیق‌تر ابعاد مختلف این پدیده است، چرا که تأثیرات آن نه‌تنها بر باورهای دینی افراد، بلکه بر ساختار فرهنگی و اجتماعی جامعه نیز بسیار عمیق و گسترده است.

بخشی از افرادی که به سمت این جریان‌ها جذب می‌شوند، ممکن است واقعاً به دنبال معنویت باشند؛ تشنگان معنوی که با نگاهی جستجوگرانه به این فضا وارد می‌شوند. اما در کنار این افراد، گروه دیگری نیز وجود دارند که بیشتر به کارکردهای این جریان‌ها علاقه‌مندند.

محور اصلی این نوع معنویت‌گرایی، کارکردگرایی است که شامل درمان‌جویی، شفاجویی، رفاه‌جویی و مواردی از این دست می‌شود. به‌عنوان مثال، وقتی فردی کارگاهی با عنوان «کسب ثروت» یا «سلامتی با قرآن» برگزار می‌کند، برای بخشی از افراد ممکن است قرآن موضوعیت داشته باشد، اما برای عده‌ای دیگر، هدف اصلی همان ثروت یا سلامتی است.

به همین دلیل، ما شاهد حضور لایه‌های مختلفی از افراد با انگیزه‌های گوناگون در این فضا هستیم.

برخی به دنبال رفع نیازهای شخصی و کارکردگرایانه وارد این جریان‌ها می‌شوند و برخی دیگر ممکن است نگاهی معنوی‌تر داشته باشند، اما مسئله اینجاست که حتی افرادی که با انگیزه‌های معنوی وارد این کلاس‌ها، کانال‌ها یا پیج‌ها می‌شوند، به‌تدریج از فضای اصیل دین‌داری فاصله می‌گیرند.

نگاه آن‌ها نسبت به هستی، انسان و مقوله معنویت، آرام‌آرام تغییر می‌کند و به سمت یک نگرش سکولار سوق پیدا می‌کند.

در این مسیر، معنویت برای این افراد به یک مفهوم انسان‌گرایانه و لذت‌گرایانه تبدیل می‌شود. به‌جای ارتباط عمیق با خداوند و جستجوی حقیقت معنوی، این افراد بیشتر بر لذت آنی، سرخوشی و بهره‌برداری مادی از آموزه‌های دینی تمرکز می‌کنند.

این تغییر نگاه، در بلندمدت، تأثیرات جدی بر باورها و هویت دینی آن‌ها برجای می‌گذارد و سبب می‌شود که دین و معنویت در ذهن آن‌ها از جایگاه اصیل خود سقوط کند و به ابزاری برای تأمین خواسته‌های دنیوی تبدیل شود.

* خانم‌های بدحجابی که وارد این فضا شده‌اند از چه ابزارهایی برای جذب مخاطب استفاده می‌کنند؟

این افراد در لایه‌های مختلف فعالیت می‌کنند و از ابزارهای متنوعی برای جلب توجه مخاطبان خود بهره می‌برند.

یکی از مهم‌ترین مسائلی که در اینجا قابل مشاهده است، کالایی‌شدن دین است. این جریان‌ها آموزه‌های دینی را به کالاهایی برای فروش تبدیل کرده‌اند.

به‌عنوان مثال، خانمی در فضای مجازی دوره‌ای با عنوان «عاشقی با خدا» طراحی کرده و با قیمتی بسیار بالا آن را به فروش می‌رساند. این دوره‌ها را به‌صورت پکیج‌های احساسی عرضه می‌کنند و برخی حتی این فضاها را به مکان‌های مذهبی می‌برند.

یکی از روش‌های این جریان‌ها، تبدیل زیارت‌ها به نوعی گردشگری معنوی و حتی نوعی «فستیوال بازاری» است.

فردی که به زیارت امام حسین (ع) می‌رود، از همان‌جا تلاش می‌کند با مخاطبان خود ارتباط برقرار کند. اما نکته اینجاست که نگاه او به امام حسین (ع) و ارتباط معنوی با حضرت، به‌تدریج جای خود را به یک نگاه عاطفی و احساسی صرف می‌دهد.

این جریان‌ها معمولاً بر جنبه‌های احساسی و عاطفی دین تأکید زیادی می‌کنند و مقوله‌ای به نام «احساس‌گرایی سطحی» را در دین‌داری ترویج می‌دهند. این احساس‌گرایی به مرور زمان عقلانیت را در این فضا کم‌رنگ می‌کند و افراد بیشتر به ظواهر احساسی دین متمایل می‌شوند.

در گام بعدی، کارکردگرایی را تقویت می‌کنند و آموزه‌های دینی را تنها در حد ابزارهایی برای رفع نیازهای روزمره مخاطبان ارائه می‌دهند. این روند به نوعی دین‌داری سطحی و دور از عمق و معنای واقعی دین منجر می‌شود.

ما ممکن است از امام حسین (ع) حاجتی دنیایی، شفا یا نیازی خاص طلب کنیم، اما ارتباط ما با امام فراتر از این است؛ این یک ارتباط قلبی و معنوی عمیق است.

در نگاه‌های معرفتی ما، امام حسین (ع) فراتر از کسی است که فقط حاجات دنیوی را برآورده کند.

حضرت، امام هدایت و قیام است و ارتباط ما با او معنایی عمیق‌تر دارد، صرفاً برای کسب انرژی یا جلا، همان‌طور که در تعابیر این جریان‌ها مطرح می‌شود، نیست.

* نوع ارائه و تصویرسازی بلاگرهای معنوی از دین به چه شکل است؟

نکته اینجاست که این جریان‌ها با استفاده از تعابیری همچون «کسب انرژی» که در جای خود نیاز به بحث و بررسی دارد، به تطبیق‌ها و تأویل‌های سطحی می‌پردازند و نظام ارزش‌ها را جابه‌جا می‌کنند.

آن‌ها نگاهی که ما در معارف دینی نسبت به قرآن و اهل بیت (ع) داریم، به‌خصوص نگاه عمیق و معرفتی به امام حسین (ع) را به‌شکل دیگری نشان می‌دهند. برای مثال، در کارگاه‌ها و برنامه‌های خود موضوعاتی را مطرح می‌کنند که جنبه‌ای خاص از زندگی امام را برجسته می‌کند و سایر ابعاد را نادیده می‌گیرد.

این افراد گاهی از تعبیراتی استفاده می‌کنند که تاکنون در فضای معرفتی ما مطرح نشده و مدعی می‌شوند: «این امام حسینی که من می‌گویم، کسی تاکنون برای شما نگفته است، چون نمی‌خواستند شما بدانید». در ادامه شروع به ارائه روایت‌هایی می‌کنند که یا تحریف‌شده‌اند یا کاملاً جعلی هستند.

مثلا ادعا می‌کنند که «امام حسین (ع) یک بیزینس‌مَن بود، یک هلدینگ پرورش اسب داشت، یا تمام کربلا را خرید».

این روایات و تعبیرات، حتی اگر در مواردی از تاریخ دینی ما اشاره‌ای به فعالیت‌های تجاری پیامبر (ص) یا اهل بیت (ع) شده باشد، با هدف تحریف معنویت اصیل و تقلیل آن به یک نگاه سطحی ارائه می‌شوند.

بزرگ کردن چنین جنبه‌ و انحصار معنویت در این امور، نه‌تنها ارزش‌های حقیقی دین را کم‌رنگ می‌کند، بلکه ارتباط عمیق و هدایت‌گرانه‌ای که ما با امام حسین (ع) داریم را نیز تحریف می‌کند.

برخی از این افراد، حتی پا را فراتر گذاشته و به جعل روایت‌ها و ارائه تحریف‌های عجیب و غریب دست می‌زنند که کاملاً با معارف اصیل دینی ما در تضاد است.

یکی از نکات عجیب این جریان‌ها، جعل روایت‌هایی است که هیچ سندیتی ندارند و با هدف توجیه رفاه‌گرایی و ثروت‌اندوزی به‌عنوان ارزش‌های معنوی ارائه می‌شوند.

محتوای بخشی از این روایات جعلی این است که از پیامبر (ص) نقل کرده‌اند: «فقر موجب زینت اصحاب من است، اما در آخرالزمان، ثروت موجب حفظ دین‌داری خواهد بود». این روایت کاملاً ساختگی است و بر اساس آن ادعاهایی می‌سازند تا ثروت‌اندوزی را به‌عنوان یک امر معنوی معرفی کنند.

این رویکرد، تحریف آشکاری در معارف دینی ماست.

* دامنه و گستره فعالیت های این جریان در عرصه فضای مجازی به چه صورت است؟

یکی از ویژگی‌های مهم بلاگرهای معنوی، استفاده از ابزارهای رسانه‌ای و شگردهایی است که مخاطبان را به سمت خود جذب می‌کنند. به‌طور مثال، بلاگرهایی که در حوزه‌های معنوی فعالیت می‌کنند، تلاش می‌کنند تصویری از دین‌داری ارائه دهند که با رفاه، ثروت و ظاهر شیک و جذاب همراه باشد و به‌گونه‌ای رفتار می‌کنند که انگار می‌توان «دین‌داری» را با «دنیاپرستی» هم‌زمان ترکیب کرد.

یعنی کسی که به زیارت امام حسین (ع) می‌رود، در کنار معنویت، برنامه‌ای برای مال‌گردی و خرید از پاساژها نیز ترتیب می‌دهد. این وضعیت نوعی بازنمایی از همان مثال معروف «خدا و خرما» است که هم دین داشته باشیم و هم دنیا.

بلاگرهای معنوی با ظاهر شیک، زندگی مرفه، و تجویزهای معنوی‌ای که گاهی ریشه در آموزه‌های اسلامی دارد، سعی می‌کنند الگوی جذابی برای مخاطبان خود باشند؛ اما در واقعیت، بسیاری از این اقدامات به‌جای معنویت‌گرایی حقیقی، صرفاً استفاده ابزاری از دین و احساسات مذهبی است.

این موضوع به‌ویژه در قالب مفاهیمی مانند «حجاب استایل» یا «بسته‌های معنوی» که با اهداف مالی و بازاریابی ارائه می‌شوند، آشکار است و با جذاب کردن دین از منظر رفاه و لذت‌های دنیوی، مفهوم اصیل معنویت و دین‌داری را تحریف کرده و آن را به کالایی برای فروش تبدیل کرده‌اند.

در این دوران اینستاگرام را می‌توان معبد معنویت عصر جدید نامید؛ زیرا اگر دین جدیدی وجود داشته باشد، معبد آن اینستاگرام است. این شبکه اجتماعی می‌تواند دین‌های مختلف و پراکنده را که دین‌شناسان به آن اشاره می‌کنند به نمایش بگذارد و جلوه‌گری کند.

شما در اینستاگرام مربیان و کوچ‌های معنوی را می‌بینید که بر اساس فردگرایی و زیست‌محیطی که به انسان ارائه می‌دهند، او را هدایت می‌کنند. این نوع معنویت‌گرایی بر پایه دیویدالیز (individualism) استوار است، جایی که انسان تنها به خود اتکا دارد و نیاز به هدایت خارجی ندارد.

در این فضای فردگرایانه، اینستاگرام می‌تواند به عنوان راهبری برای زندگی فردی انسان عمل کند. انسان هر لحظه نیاز به راهنمایی دارد و این راهبری معنوی در فضای مجازی ارائه می‌شود، به‌طوری‌که دیگر نیازی به استدلال و برهان نیست.

افراد حاضر در این شبکه ها، توجهی به سرچشمه و ریشه‌های دینی ندارند. دین در اینجا دیگر به‌عنوان یک نهاد معتبر و دارای قواعد علمی و فقهی و اخلاقی شناخته نمی‌شود.

* همانطور که منبع هدایت انسان در دین مشخص است، منبع هدایت زندگی انسان در دنیای بلاگری چیست؟

در دنیای سنتی، دین از یک فرایند اجتهادی، شامل دانش‌های حدیث، فقه و اخلاق به‌وجود می‌آید تا یک نظام دینی و رفتاری برای انسان‌ها شکل دهد و مناسک را معین کند؛ اما در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، شما با یک فرد روبرو می‌شوید که به شما هدایت معنوی می‌دهد، نه از طریق دانش‌های دینی معتبر، بلکه به‌طور ساده و با نگاهی فردی.

در اینجا، شما به‌جای توجه به منابع و اصول دینی، فقط دنبال احساسی هستید که در شما ایجاد می‌شود. شما به‌جای جستجوی حقیقت و معنای واقعی دینی، تنها به دنبال راهبری هستید که شما را در مسیر معنوی پیش ببرد.

در این فضا، وقتی به شما می‌گویند که مثلاً فلان ذکر را سیصد و پنجاه و نه بار بگویید، دیگر به‌دنبال آن نیستید که این ذکر از کجا آمده است، فقط این‌که آن را انجام بدهید و احساس معنویت را تجربه کنید.

در دنیای معنوی عصر جدید، برخی از ذکرها به‌شکل‌هایی عجیب و حتی خنده‌دار مطرح می‌شود. مثلاً یکی از خانم‌ها ذکرهایی را به‌طور بی‌معنی پیشنهاد می‌کنند که اصلاً مفهومی ندارند، مانند «ابا الغوث ادرکنی».

باید توجه کنیم که دین اسلام جایگاهی بسیار فراتر از این مسائل دارد؛ در حالی که ما با این نگاه‌های گزینشی و حداقلی مواجه هستیم که دین را به ابزاری برای اهدافی نظیر ثروتمند شدن، توسعه رزق یا حتی مسائل پیش‌پاافتاده‌ای مانند جلب محبت دیگران تقلیل می‌دهند.

دینی که انقلاب اسلامی را پدید آورد، دینی که توانست مستکبرین جهان را به زانو درآورد و مفاهیمی همچون مقاومت را به فرهنگ جهانی تبدیل کند، همچنان همان ظرفیت و کارایی ذاتی خود را حفظ کرده است.

اسلام، به‌عنوان یک مکتب انسان‌ساز و جامعه‌ساز، توانسته حرکت‌های عظیمی را رقم بزند و همچنان قادر است این روند را ادامه دهد.

این دین با هویت ذاتی و تولید معانی عمیق، می‌تواند فرهنگ‌هایی با قدرت تغییرات جهانی ایجاد کند و حرکت‌های بزرگی را در مقابله با ظلم و استکبار به وجود آورد، اما خطر اصلی زمانی پدیدار می‌شود که این تفکرات سکولار و تقلیل‌گرایانه جایگزین نگاه جامع و الهی به دین شود.

حبس کردن دین در چهارچوبی بسیار نازل و محدود که تنها بر کسب ثروت، درمان بیماری‌ها یا مسائلی از این دست تمرکز دارد، به‌نوعی مطلوب مستکبرین جهان است.

مستکبرانی که از قدرت واقعی اسلام می‌هراسند، تمام تلاش خود را می‌کنند تا این نگاه حداقلی و سطحی را به مسلمانان تزریق کنند.

آن‌ها نمی‌خواهند اسلامی را ببینند که با روحیه مقاومت و هویت انقلابی‌اش، قدرت‌های استعماری را به چالش می‌کشد، بلکه به دنبال ترویج دینی هستند که خوشایند و بی‌خطر باشد، دینی که به‌جای مقابله با ظلم، در چهارچوبی مادی و دنیوی حبس شود و هیچ‌گونه تهدیدی برای آن‌ها ایجاد نکند.

این تقلیل دین به یک ابزار مادی و دنیوی، نه‌تنها خیانت به جوهره واقعی اسلام است، بلکه حرکت در مسیری است که مستکبرین جهان برای کنترل و مهار قدرت دین طراحی کرده‌اند.

* این ذکرها از کجا آمده‌اند و بر چه اساسی انتخاب شده‌اند؟

بسیاری از مخاطبان، به‌ویژه آن‌هایی که به‌نوعی از مسیر معنوی خود بریده‌اند، به راحتی این گفته‌ها را می‌پذیرند و به‌دنبال هر چیزی که ارائه می‌شود، می‌روند؛ یعنی نوعی بازار معنوی شکل گرفته که در آن فردی که دچار مشکلات عاطفی و دردسرهای مختلف زندگی است، دنبال چنین نسخه‌های معنوی می‌رود و آنها را می‌خرد.

افراد ایجادکننده این جریان‌ها به‌طور خاص از مخاطبان خود انتظار دارند که هر چیزی که گفته می‌شود، پذیرفته شود.

در این نظام معنوی جدید، نگاه به ذکر به‌نوعی راز ورزانه و باطن‌گرایانه است. به‌طور دقیق‌تر، در الهیات دینی نگاه به عالم و غیب با نگاه راز و رمز تفاوت دارد.

وقتی به‌دنبال معنا در این‌گونه فضاها هستیم، ممکن است فرد به سمت اعداد، کدها، طالع‌بینی و روان‌شناسی‌هایی برود که ادعا می‌کنند با کشف رازهای این عالم، می‌توان به‌نوعی به شناختی دست یافت.

اعداد و ارقام مانند تعداد ذکرها یا اعداد خاصی مانند یازده و یازده، معانی خاصی برای این گروه دارند که به‌طور غیرمستقیم در زندگی فرد تاثیر می‌گذارند، طوری که اعداد را به‌عنوان نمادهایی معنوی در فرآیندهای زندگی فرد دارای اهمیت می دانند.

این نگاه، برخلاف آنچه که در دین ما وجود دارد، با تعبد و شناخت دقیق دینی متفاوت است.

در دین، تعداد ذکرها یا عبادات معین به‌عنوان عبادات تعبدی و از روی فرمان دین تلقی می‌شود، نه به‌عنوان ابزاری برای کشف رازهای خاص زندگی؛ در حالی که مواردی که به‌شکل عددی و رازگونه بیان می‌شوند، به‌عنوان حقیقت پذیرفته می‌شوند. دین واقعی و تعبدی به ما می‌آموزد که این امور باید در چهارچوب باورهای دینی و با آگاهی از اصول مذهبی صورت گیرد.

این تفاوت بین نگاه‌های دینی و معنوی عصر جدید باعث می‌شود که نسخه‌های معنوی جدید، به‌طور کلی از اصول دینی فاصله بگیرند و در برخی موارد، به‌جای هدایت، به گمراهی و اشتباه منتهی شوند.

مثال واضح این موضوع این است که اگر بخواهند پول تقلبی بسازند، از همان نوع پول واقعی استفاده می‌کنند و تنها در جزئیات آن تغییراتی می‌دهند.

به همین شکل، در جریان‌های معنوی جدید نیز گاهی ممکن است برخی از آموزه‌ها و مفاهیم دینی را به شکلی مشابه با آنچه که در دین واقعی وجود دارد، ارائه دهند، اما این نسخه‌ها در حقیقت از اصل منحرف شده‌اند.

این مدل تقلبی، به‌طور غیرمستقیم از اصول دینی بهره می‌برد و در ظاهر مشابه با آن است، اما در عمق و ساختار با آن تفاوت‌های اساسی دارد.

در برخی موارد، افراد ادعا می‌کنند که هدفشان این است که دین را برای نسل جدید جذاب کنند، مثلاً یکی از این افراد به بنده گفته بود که من سعی می‌کنم دین را جذاب‌تر کنم تا برای جوانان عصر جدید قابل قبول‌تر باشد.

این آقا حتی به این اشاره کرده بود که استفاده از مفاهیم عرفانی و حتی بی‌ربط به آموزه‌های دینی می‌تواند به جذابیت دین برای جوانان کمک کند.

این همان چالش است که آیا واقعاً این کار می‌تواند به جذب جوانان به دین کمک کند؟ یا اینکه ممکن است پیامدهای منفی داشته باشد و اصول دین را به انحراف بکشاند؟

* روند جذاب‌سازی دین و جذب مخاطب توسط بلاگرها به چه شکل است؟

روند جذاب‌سازی به این شکل که برخی برای جذاب کردن دین به‌جای تبعیت از اصول دینی و اسلامی، اجزای مختلفی را با آموزه‌های نادرست در می‌آمیزند، می‌تواند مشکلاتی را به‌وجود آورد.

در حقیقت، هدف اصلی عصر جدید این است که نه تنها دین را از شکل اصلی خود خارج کند، بلکه در تلاش است تا خود را به‌عنوان یک چتر همه‌جانبه معرفی کند که در همه فرهنگ‌ها جریان دارد.

در این فرایند، جوانان ممکن است به‌جای توجه به اصول دینی و عبادات واقعی، به سمت مفاهیم سطحی و بی‌اساس مانند «کارما» یا دیگر آموزه‌های غیر اسلامی گرایش پیدا کنند.

این مسئله باعث می‌شود که آنها از آموزه‌های واقعی دین دور شوند و در عوض، به آموزه‌هایی مبتنی بر جذابیت‌های ظاهری و بدون مبنای دینی روی آورند.

در نگاه جدید به نماز، برخی افراد به‌جای آنکه نماز را به‌عنوان یک عبادت و ارتباط معنوی با خداوند درک کنند، آن را به ابزاری برای انرژی‌دهی و بهبود وضعیت جسمانی یا روانی خود تبدیل کرده‌اند.

برای مثال، در برخی کانال‌ها مشاهده می‌کنید که فردی می‌گوید سجده برای او به‌عنوان یک عمل معنوی، باعث فعال شدن چاکراهای خاصی در بدنش می‌شود.

این نوع تفاسیر از نماز به‌طور کامل آن را از مفهوم اصلی‌اش که یک عبادت دینی است، خارج می‌کند. در این صورت، نام «نماز» دیگر مناسب نیست زیرا آنچه که به آن اشاره می‌شود دیگر یک عبادت دینی واقعی نیست، بلکه چیزی است که از آموزه‌های دینی منحرف شده و به مفاهیمی مبتنی بر روحیه فردگرایی و انرژی‌های غیر روحانی تبدیل شده است.

* آیا در پشت پرده جریانات بلاگرهای معنوی، اهداف مغرضانه‌ای نهفته است که تا موجب حمایت نهادهای استکباری شوند؟

دشمن توانسته که این موضوعات و مشابه آن را به‌عنوان رقیب‌های جدی آموزه‌های دینی و فرهنگی وارد میدان کند و هدفشان این است که انسان‌ها را از آموزه‌های دینی که روحیه مقاومت، مبارزه و ایستادگی در برابر سلطه‌گران را در آنها تقویت می‌کند، دور کنند و به جای آن انسان‌ها را به‌سمت لذت‌جویی و خودخواهی سوق می‌دهند. در این مدل‌های فردگرایانه، جوامع از هم می‌پاشند و تمرکز روی خواسته‌های فردی و دنیوی به‌جای انسجام اجتماعی و دینی قرار می‌گیرد.

آموزه‌هایی مانند «کارما»، «قانون جذب»، و «مثبت‌اندیشی» نیز جزو همین جریان‌ها هستند که بیشتر به‌دنبال فروش ایده‌های شخصی و فردی هستند تا ترویج آموزه‌های اجتماعی و دینی که بر پایه مقاوم‌سازی فرد و جامعه در برابر فشارهای استکباری و ظلم قرار دارد.

در حقیقت به معنای جریانی حمایت‌گرایانه هستند که به‌جای رشد اجتماعی و دینی فرد، تنها به منافع شخصی او توجه دارند.

* بلاگرهای معنوی چه آسیب‌هایی می‌تواند به فضای دین‌داری مردم و جامعه وارد کنند؟

آسیب‌ها را می‌توانیم به دو بخش تفکیک کنیم: یکی برای مخاطب شخصی و دیگری برای جامعه دینی.

اگر بخواهیم برای جامعه دینی بحث کنیم:

دین‌داری به گونه‌ای که در این فضا ترویج می‌شود، به نوعی باعث تأویل و تحریف دین می‌شود و متأسفانه دین‌داری به‌طور کلی تغییر می‌کند؛ شاید شما ظاهری از دین را ببینید، مثلاً قرآن و نماز و چند مورد دیگر، ولی در اصل باطن دین و شاکله آن به‌طور کلی به هم می‌ریزد و اصل دین‌داری ضربه می‌خورد.

باورهای دینی مثل باور به خدا وارد یک الهیات جدید می‌شود، به‌طور مثال، الهیات مونیسم یا الهیات انفسی و خوداولویتی که در قالب مفاهیمی مانند انرژی و کائنات مطرح می‌شود و یا معادباوری شکل عوض می‌کند و در قالب کارما و تناسخ مطرح می‌شود.

دین‌داری در این فضا به تفنن‌گرایی، درمان‌گرایی و کارکردگرایی تقلیل پیدا می‌کند؛ ما با یک احساس‌گرایی سطحی مواجه می‌شویم و عقلانیت دینی کنار گذاشته می‌شود و در نهایت کارکردهای دین در جامعه که باید به رشد و تکامل جامعه کمک کند، از دست می‌رود.

اگر بخواهیم در مورد فرد بحث کنیم:

اتفاقی که می‌افتد این است که نیاز فطری او که به دنبال معنویت است، تغییر ذائقه پیدا می‌کند.

این نیاز معنوی کور می‌شود و ذائقه‌اش عوض می‌شود؛ لذت‌های معنوی که فرد ممکن بود در یک الگوی متعالی دنبال کند، دیگر به شکل واقعی تجربه نمی‌شود و به یک حس خوب و حال خوب سطحی تبدیل می‌شود. این اولین آسیبی است که برای فرد به وجود می‌آید که همان کور شدن ذائقه حقیقی معنوی اوست.

در اینجا شما فقط یک حس می‌گیرید، چیزی که به‌طور مصنوعی ساخته شده است، یک تجربه برساخته و تصنعی که به مثال شکلاتی می‌ماند که به طور قابل توجهی ساده‌سازی و کاهش یافته است.

نکته بدتر این است که عقلانیت انسان در این فضا تعطیل می‌شود که واقعاً یک فاجعه است؛ انسان وارد یک فضای خیال‌بافی و رویاپردازی می‌شود که در آن هر چیزی ممکن است، ولی در واقع این یک تجربه غیرواقعی و دنیای خارج از حقیقت است.

علاوه بر این، انسان‌ها در این فضا دچار آسیب‌های عمیق‌تری می‌شوند؛ آنها درگیر تفکر فردی و تنهایی می‌شوند.

معنویت دینی اصولاً یک جنبه جمعی دارد. درست است که در آموزه‌های دینی ما، خلوت و فردیت بخشی از معنویت است، اما بیشتر مناسک دینی و معنوی به صورت جمعی اجرا می‌شوند و در این فضا، انسان معنوی در اجتماع رشد پیدا می‌کند.

در دنیای معنویت فردگرایانه، انسان تبدیل به موجودی تنها می‌شود که بیشتر خود او در پرورش این معنویت نقش دارد و این «منِ انسانی» موضوعیت پیدا می کند؛ به این معنا که معنویت‌اش بیشتر از آنکه به خدا یا به جامعه مربوط باشد، به خود او وابسته است و هرچه بیشتر قادر باشد این حس معنوی را ایجاد کند، بیشتر احساس می‌کند که به هدف خود رسیده است.

این نوع از معنویت آسیب‌های روانی خاص خود را نیز دارد. یکی از روان‌شناسان در این زمینه تحقیق کرده و به آسیب‌هایی همچون افسردگی و مشکلات روانی دیگر اشاره کرده است.

بیشتر افرادی که وارد این فضا می‌شوند، درگیر این مشکلات می‌شوند، چرا که به مرور زمان از اجتماع و ارتباطات واقعی دور می‌شوند و معنویت آن‌ها به چیزی سطحی و فردی تبدیل می‌شود که نمی‌تواند پاسخگوی نیازهای واقعی‌شان باشد.

* در حال حاضر، شاهد حضور و فعالیت برخی از طلبه‌ها در این عرصه هستیم؛ راه‌حل شما برای اصلاح فعالیت برخی از طلبه‌ها چیست؟

جامعه تبلیغی و حوزوی ما در طول تاریخ همواره با یک روحیه جهادی شناخته شده است.

روحانیون در حوزه‌های علمیه همواره بدون چشم‌داشت، تنها با انگیزه‌ای الهی برای عرضه دین خدا به جامعه تلاش کرده‌اند و از ابزارهای متعالی موجود برای رسیدن به هدفشان بهره می‌بردند.

شاید امروزه برخی از این دوستان تصور کنند که فضای مجازی و ابزارهای جدید بهترین راه برای خلاقیت و نوآوری در جذب افراد به سمت دین‌داری است، اما متأسفانه نتیجه‌ای که در بسیاری از این تلاش‌ها دیده می‌شود، چندان مطلوب نیست و شاید از هدف اصلی‌شان دور می‌شود.

این روند به تدریج به سمتی می‌رود که اقتضائات فضای جدید را می‌پذیرند، مانند پکیج‌فروشی؛ یعنی به جای اینکه فقط محتوای دینی عرضه شود، در مقابل هر خدمت دینی، پرداخت مالی و اهمیت فروش آن پکیج و دوره مطرح می‌شود.

به عبارت دیگر، آنها تلاش می‌کنند با استفاده از این ابزارها برای گروه‌ها و کانون‌های تبلیغی هزینه‌ها را تأمین کنند. بیشتر کسانی که وارد این فضا می‌شوند، انگیزه‌های الهی دارند و در ابتدا با هدف درست وارد می‌شوند، اما کم‌کم اقتضائات این فضا آنها را به سوی مسیرهای دیگری می‌برد.

در نهایت، بسیاری از این افراد به کپی‌برداری از مدل‌های معنویت عصر جدید روی می‌آورند. این مدل معنویتی که در حال شکل‌گیری است، نه به معارف عمیق‌تر دینی، بلکه بیشتر به کارکرد درمانی و رفاهی دین می‌پردازد.

دین در اینجا به یک ابزار برای رسیدن به رفاه و خوشبختی فردی تبدیل می‌شود و ابعاد معنوی و مناسکی آن به حاشیه می‌روند و شریعت و نظام معرفتی و اندیشه‌ای دین به طور کامل کنار می‌رود و تنها جنبه‌هایی از دین که به‌طور سطحی برای عموم جذاب هستند، برجسته می‌شوند.

به عبارتی، دین به چیزی تبدیل می‌شود که به راحتی مورد پسند عموم قرار گیرد و بیشتر به یک نمایش پاپ‌لار تبدیل می‌شود، جایی که همه چیز به مقبولیت عمومی وابسته است.

شهید مطهری در آسیب‌شناسی جامعه تبلیغی نکته‌ای دارند که در نظام مالی سازمان روحانیت به آن اشاره کرده‌اند.

ایشان می‌فرمایند که اگر این نظام مالی به درستی ساماندهی نشود، به پیروی از عوام خواهیم افتاد؛ یعنی به جای اینکه ما به مردم نقشه راه و هدایت دینی نشان دهیم، خود را با ذائقه عامه مردم تطبیق می‌دهیم.

در حال حاضر هم اینطور شده است که افراد معمولاً به سمت گزاره‌ها و آموزه‌های عامه‌پسند می‌روند، یعنی آنچه که مردم می‌پسندند. بازخورد این روند معمولاً از رسانه‌هاست، که اغلب تصویری غیرواقعی از جامعه و افراد به نمایش می‌گذارند؛ در حالی که یکی از مزیت‌های مهم جامعه تبلیغی ما این بوده که روحانیون و تبلیغ‌کنندگان در کف جامعه بوده و ارتباطات واقعی با مردم داشتند.

رسانه‌ها معمولاً انعکاس کاملی از واقعیت‌های اجتماعی ندارند، چراکه ویژگی‌های برساخته و غیرواقعی دارند. جامعه رسانه‌ای در تلاش است تا با ادبیات ساده و گاهی زرد با مردم ارتباط برقرار کند، به طوری که احساس می‌شود باید با ذائقه جامعه ارتباط برقرار کرد.

این روند باعث می‌شود که دین به سمتی برود که بیشتر برای مردم عامه پسند و جذاب باشد.

* یعنی هدف این است که از دین به عنوان ابزاری برای کسب شهرت استفاده شود؟

این نکته مهم است، چراکه برخی افراد در فضای رسانه‌ای با هدف دستیابی به فالوور و دیده شدن وارد این فضا می‌شوند. در اینجا، تعداد فالوورها به یکی از ارکان اصلی فعالیت رسانه‌ای تبدیل می‌شود.

وقتی فردی فالوورهای زیادی داشته باشد، اتوریته و اعتبار بیشتری در میان مخاطب دارد. به همین دلیل برخی به دنبال کسب شهرت می‌روند تا اتوریته بیشتری پیدا کنند، در حالی که این خود وارد صنعت شهرت می‌شود و خطرات خاص خود را دارد. در حقیقت، این موضوع شباهت‌هایی با معنویت عصر جدید دارد.

این جریان‌ها در معنویت عصر جدید به خود ابرازگرایی (self-expression) و خود تظاهرگرایی (self-deception) می‌رسند و هر چقدر تأیید بیشتر از دیگران بگیری، معنویت بیشتری پیدا می‌کنی.

وقتی در فضای مجازی گزاره‌های معنوی را به کار می‌بری و تأیید می‌گیری، به خود اولویتی نزدیک‌تر می‌شوی. در معنویت عصر جدید، هدف این است که هر چه بیشتر تأیید دریافت کنی، بیشتر احساس معنوی بودن کنی.

این روند در فضای مجازی تقویت می‌شود و شهرت بیشتری به همراه می‌آورد. به عبارت دیگر، هر چه بیشتر دیده شوی، معنوی‌تر می‌گردی. در این فضا، خود ابرازگرایی و نمایش خود، حتی تا حدی که در اخلاق اسلامی به عنوان رذیلت شناخته می‌شود، به فضیلت تبدیل می‌شود.

خودپسندی و خودبسندگی به عنوان «عزت نفس» معرفی می‌شود و این فضائل در دین ما نه هدف، بلکه ابزار هستند. استفاده از شهرت به عنوان ابزار برای رسیدن به اهداف معنوی خطرناک است، زیرا ممکن است انسان تحت تاثیر نفس خود قرار گیرد.

حتی اگر فرد با نیت الهی و اخلاص شروع کند، ممکن است نتیجه این کار به شهرت تبدیل شود؛ اگرچه ممکن است فردی نیت الهی داشته باشد، اما باید این نکته را مد نظر قرار داد که نباید به شهرت به عنوان هدف نگاه کرد. این نکته اهمیت دارد که اگر انسان هدفش خدمت به مردم و رسیدن به معنویت باشد، نباید در دام شهرت گرفتار شود.

در این راستا، یکی از مسائل اصلی آگاه‌سازی عمومی است. متأسفانه برخی افراد، برای رسیدن به معنویت، به این دوره‌های معنوی که مبلغ‌های بالایی دارند، پول پرداخت می‌کنند.

این نوع کلاهبرداری‌ها به دلیل فقدان آگاهی و شناخت دقیق از معنویت به وجود می‌آید؛ به همین دلیل، نیاز به آگاه‌سازی عمومی در این حوزه احساس می‌شود.

* در پایان اگر جمع‌بندی و راهکاری برای این مسئله دارید بفرمایید.

افرادی که در این فضا فعالیت و کنشگری می‌کنند باید متوجه باشند که دینداری ما در چهارچوب یک نظام معرفتی خاص شکل می‌گیرد که تمام جوانب آن به خوبی تبیین شده است. این به آن معنا نیست که دین به کارکردها و سبک زندگی ما توجهی ندارد، بلکه برعکس، کاملاً به این موارد پرداخته است.

اگر بخواهیم صرفاً بر اساس مقبولیت‌گرایی عمل کنیم و در این چهارچوب محدود به بحث بپردازیم، دچار خطاهای شناختی خواهیم شد. در نسل جدید، با حضور بلاگرها و تلاش آنها برای کسب مقبولیت اجتماعی و تأثیرگذاری، استفاده از ابزارهای رسانه‌ای امری طبیعی و قابل پذیرش است. رسانه، امروزه می‌تواند مهم‌ترین ابزار تبلیغی باشد.

مشکل اصلی زمانی پیش می‌آید که با جریان‌های عقل‌گریز و عقل‌ستیز مواجه می‌شویم.

این جریان‌ها گاهی با استفاده از ادبیات شبه‌علمی، مفاهیمی مانند کوانتوم، انرژی و فرکانس ادعا شده در این معنویت ساختگی را بدون پشتوانه علمی مطرح می‌کنند. برای مثال، ادعا می‌کنند که فلان ذکر دارای فرکانس خاصی است، بدون آنکه هیچ اندازه‌گیری یا سنجش علمی برای اثبات این ادعا ارائه دهند.

دین ما که حاصل زحمات علماست، عقل‌ستیز نیست. نباید اجازه دهیم که این جریان‌ها با رویکردهای شبه‌علمی، باطن‌گرایانه و راز ورزانه، ما را از ابعاد اصلی اخلاقیات، احکام و مناسک دینی غافل کنند.

نکته دیگری که باید به آن توجه کنیم، چرخش مهمی است که در این جریان‌ها مشاهده می‌شود؛ یک چرخش انفسی که در آن مردم دیگر دینداری را از نهاد دین دریافت نمی‌کنند، بلکه مرجعیت درونی و تشخیص شخصی خود را در این عصر پست‌مدرن حجت قرار می‌دهند.

برای دستیابی به سعادت دنیا و آخرت، باید مسیر مشخصی را طی کنیم. امروزه در حوزه‌های علمیه، طلبه‌ای که بیست سال زحمت می‌کشد و درس می‌خواند، با این استدلال مواجه می‌شود که «من هم می‌توانم روایات را بخوانم و برداشت خودم را داشته باشم».

اگر قرار بود این‌گونه باشد، دیگر نیازی به حوزه‌های علمیه نبود و همه می‌توانستند با مراجعه مستقیم به قرآن و روایات، برداشت‌های شخصی خود را داشته باشند.

دین لایه‌های مختلفی دارد و صرفاً برای تأمین آرامش فردی نیست. نمی‌توان گفت که فقط با یک ارتباط معنوی و حس‌جویی معنوی می‌توان از دین بهره برد. دین قرار است حکومت، سیاست و اقتصاد را تدبیر کند و ابعاد بسیار کلان‌تری دارد.

شما نمی‌توانید در زیست فردی خود، صرفاً با فهم شخصی‌تان دین را بسنجید. دین در یک نظام معنایی و اندیشه‌ای بزرگ‌تر معنا پیدا می‌کند.

باید توجه داشت که دین را باید از سرچشمه اصلی آن دریافت کرد. امروزه در حوزه‌های علمیه وارد لایه‌های جدید معرفتی شده‌ایم و رشته‌های متنوعی مطالعه می‌شود.

مقام معظم رهبری در دیدار با جامعه تبلیغی در تاریخ بیست و یکم تیر ۱۴۰۱ تأکید داشتند که تبلیغ به معنای «رساندن پیام خدا به جان و دل مردم» است.

حوزه علمیه می‌تواند این نقش را بدون آلوده شدن به خرافات ایفا کند. بسیاری از جریان‌هایی که در فضای مجازی به نام معنویت‌های سکولار و معنویت‌های عصر جدید مطرح می‌شوند، ریشه‌های شرک‌آلود دارند.

تنها نهادی که می‌توانیم به آن اعتماد کنیم، حوزه علمیه است؛ البته این به این معنا نیست که دیگران نمی‌توانند درباره آموزه‌های دینی در فضای مجازی فعالیت کنند، بلکه آنها نیز باید به سراغ اندیشمندان و بزرگان دینی بروند.

مقام معظم رهبری، آیت‌الله مصباح را به عنوان استاد فکر معرفی می‌کنند و مطالعه آثار شهید مطهری را به جوانان توصیه می‌کنند. ما نمی‌توانیم مستقیماً به تفسیر شخصی از روایات بپردازیم؛ ارتباط با قرآن و معنویت باید از طریق واسطه‌هایی از جنس این نوع از اندیشمندان صورت گیرد.

راهکار امروز ما، «آگاه‌سازی عمومی» است. در شرایطی که فضای مجازی به صورت انبوه این آموزه‌ها را منتشر می‌کند، نیاز به آگاه‌سازی عمومی داریم.

ما نیازمند یک آگاه‌سازی عمومی هستیم که در دو بُعد اهمیت دارد: نخست، خطرات معنوی و اعتقادی و دوم، مسئله کلاهبرداری‌های مالی.

بارها با مخاطبینی مواجه شده‌ام که به دلیل نیاز معنوی خود، مبالغ قابل توجهی، در حد چند میلیون تومان، برای شرکت در دوره‌های به اصطلاح معنوی پرداخت کرده‌اند. این کلاهبرداری‌ها که تحت عنوان رفع نیازهای معنوی صورت می‌گیرد، نشان‌دهنده ضرورت آگاه‌سازی عمومی در این زمینه است.

 

منبع: HAWZAH NEWS
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: