سومین بهار از زندگی شیرین کودکی را پشت سر می گذاشت که باد خزان بر خرمن مهر پدری زد و او را از دست سید احمد گرفت. از آن پس سرپرستی او را برادر گرانقدرش سید محمدحسن پذیرفت. (3)
تحصیل
احمد به سرعت دوران کودکی را پشت سر گذاشت. با آغاز نوجوانی شعله های عشق به تحصیل علوم آل محمد سراپای وجودش را فرا گرفت. تا پایان سطح را در خوانسار گذراند و پس از آن دیگر فضای تنگ علمی خوانسار برآورنده نیازهای علمی او نبود. شانزده بهار از عمرش را تجربه می کرد که بار سفر بست و روی به اصفهان آورد. چهار سال از محضر اساتید آن دیار استفاده کرد و بعد از پایان دروس خارج فقه و اصول در 18 سالگی به آستان مقدس امیرمؤمنان در نجف اشرف شتافت و به تکمیل فقه و اصول و فراگیری علم رجال پرداخت و پس از6 سال روی به میهن آورد و اندکی بعد در حوزه سلطان آباد اراک که به برکت وجود آیت الله حائری شکوفا شده بود، ساکن شد و هفت سال به تحصیل و تدریس پرداخت. (4)
مکتب فرزانگان
سید از محضر بزرگان عصر استفاده کرد برخی از آنان در چهار حوزه درسی عبارتند از:
خوانسار: سید محمدحسن خوانساری (متوفی 1337)، سید علی اکبر خوانساری; دروس مقدمات و سطح
اصفهان: میرمحمدصادق مدرس اصفهانی، عبدالکریم گزی (متوفی 1339) محمدعلی تویسرکانی; دروس خارج فقه و اصول
نجف: آخوند خراسانی (متوفی 1329) سید محمدکاظم یزدی (1337م) محمدحسن نائینی (متوفی 1355) آقا ضیاءالدین عراقی (متوفی 1361) شیخ الشریعة اصفهانی، دروس خارج و سید ابوتراب خوانساری، (رجال).
قم: عبدالکریم حائری، میرزا علی اکبر حکیم یزدی (فلسفه و حکمت) و محمدحسن ریاضی (هندسه و ریاضیات).
تدریس
آیت الله سید احمد خوانساری ابتدا به تدریس سطوح و آنگاه خارج فقه و اصول پرداخت. علاوه بر آن از اساتید خط و ریاضیات نیز به شمار می رفت و در تهران طالبان دانش دین در محضرش دروس خارج فقه را می آموختند. یکی از معاصران وی می نویسد «در مسجد مزبور (سید عزیزالله) به اقامه جماعت و تدریس فقه استدلالی مشغول و تاکنون همه روزه ساعت ده صبح اکثر علماء تهران به مباحثه ایشان حاضر شده و استفاده می نمایند» (5) او همواره به مطالب مهم می پرداخت و جزئیات را به دانش طلبان وامی گذارد. شاگردانش اکنون نیز از کاوش دقیق ظرایف و زوایای مطلب توسط استاد خویش سخن می گویند. او در بحث به مبانی عالمان گذشته توجه ویژه داشت و نظریات آنان را به نقد می کشید. از جمله در مباحث او بارها سخنان آقا ضیاء و مرحوم نایینی مورد بحث و کنکاش قرار می گرفت.
شاگردان
از حوزه تدریس آیت الله خوانساری شاگردانی توانمند و مجتهدینی ارزشمند به جامعه علمی حوزه تقدیم شد. برخی از شاگردان او در قم عبارتند از:
1- جلال طاهر شمس 2- ستوده 3- شیخ علی پناه اشتهاردی 4- سید محمدباقر سلطانی 5- سید موسی صدر6- حسین علی منتظری 7- شهید مرتضی مطهری 8- سید محمدباقر ابطحی 9- سید محمدعلی ابطحی 10- سید رضا صدر و 11- سید عبدالله شبستری
از پرورش یافتگان مکتب علمی او در تهران نیز می توان به سید رضی شیرازی، مجتهدی، محمود انصاری، محمدتقی شریعتمداری، حسن خسروشاهی و میرزا هادی (حاجی) (متوفی 1377 کربلا) اشاره کرد.
آثار و تالیفات
آیت الله خوانساری در طول عمر با برکت خود آثار فراوان عمرانی و علمی از خود برجای گذاشتند که بخش عمده ای از آن شامل آثار علمی و تالیفاتش است. برخی از آنها عبارتند از:
1- جامع المدارک در شرح کتاب مختصرالنافع 6 جلد
این کتاب، یک دوره فقه استدلالی است که به صورت شرح بر مختصرالنافع محقق حلی - متوفای 676 - نگارش یافته است و بر مسایل فقهی از طریق کتاب و سنت و مدرک اجتهادی استدلال کرده است. مراجعه به آن از دقت نظر و مقام احتیاط ایشان ما را مطلع می سازد; همانطور که امام خمینی رحمة الله در مساله شطرنج سخن از احتیاط و تقوی او در استدلال به میان آورده، می فرماید: «شما مراجعه کنید به کتاب جامع المدارک مرحوم آیت الله آقای حاج سید احمد خوانساری ... در تمام ادله خدشه می کند. در صورتی که مقام احتیاط و تقوای ایشان و نیز مقام علمیت و دقت نظرشان معلوم است.» (6)
2- عقائدالحقه: یک دوره اصول دین استدلالی است که به زبان عربی نگارش یافته است. با روش مستدل مسایل عقیدتی را مطرح می کند. این کتاب نیز میزان احاطه ایشان بر فلسفه و کلام را مبین است.
3- حاشیه بر عروق الوثقی: افکار فقهی آیت الله خوانساری را مطرح می سازد.
4- مناسک حج
5- توضیح المسائل
6- رساله عملیه فارسی
7- کتاب طهارت
8- کتاب صلوة و ... (7)
ویژگیهای اخلاقی
1- زهد و ساده زیستی
او الگوی اخلاق برای نسل دیروز و امروز بود. با داشتن مقام علمی والا هیچ گاه اصول اخلاقی را فراموش نمی کرد. چنان مهر اهل بیت در جانش نفوذ کرده بود که کردارش نیز بوی علوی می داد. بعد از گذشت سالها خوشه چینان مکتب سید از زهد و ساده زیستی او به عنوان مشخصه اصلی زندگیش یاد می کنند.
با اینکه وی پرداخت شهریه هنگفت طلاب تهران، مشهد، قم و نجف را بر عهده داشت، (8) هرگز در آنها تصرف نکرد و تا آخرین لحظه ای که در قید حیات بود، خانه ای هر چند محقر تهیه نکرد و عمرش را در منزل استیجاری گذراند. شاگردان او اکنون نیز از فرشهای نخ نمای خانه اش یاد می کنند و نشانهای بسیاری از زهد و ساده زیستی در زندگی او را به ما نشان می دهند. (9)
2- احتیاط
آیت الله خوانساری، احتیاط، را اصل مسلم زندگی خود قرار داده بود آیت الله ابوطالب تجلیل می گوید: احتیاط او در امور شرعی زبانزد عام و خاص بود تا آنجا که وجوهات شرعیه را هرگز در منزل نگاه نمی داشت و آن را نزد یکی از تجار امین می گذاشت و به نیازمندان حواله می داد تا به این طریق احتمال هر نوع تصرف در آن پولها از بین برود. در امور سیاسی نیز همین شیوه را پیش گرفت.
3- تواضع
هر تازه وارد ابتدا ورود با قامت ایستاده او مواجه می شد. به احترام همه می ایستاد و مخصوصا برای سادات احترامی بیشتر قایل بود. به دید و بازدید تمام علما می رفت، هیچ گاه در مجلس تکیه نزد و چهار زانو ننشست و کمال ادب و تواضع را مبذول داشت و آنگاه که امام به ایران آمد، با وجود کهنسالی به دیدارش شتافت و پیروزی نور بر سپاه جهل را به ایشان تبریک گفت.
4 - عرفان و کرامات
یکی از فضلای حوزه علمیه آنگاه که از عرفان و کسب مقامات سید احمد سخن به میان آمد ماجرای عمل جراحی او را یادآور شد که:
سید طبق اصول استنباطی خود معتقد بود مجتهد و مرجع تقلید هیچ گاه نباید در حال بیهوشی باشد در غیر این صورت بعد از به هوش آمدن، تمام مقلدین باید دوباره نیت تقلید از او کنند. به این خاطر وقتی نیاز به عمل جراحی پیدا کرد، اجازه نداد او را بیهوش کنند. سوره ای از قرآن را شروع کرد. تا سوره اش تمام شد، عمل جراحی نیز پایان ذیرفت بی آنکه نشانه ای از احساس درد در سیمای ملکوتی اش نمایان شود. (10)
نویسنده محقق محمد شریف رازی از قول یکی از معتمدین در باره مقام عرفان و اتصال به ماوراء عالم امکان سید می نویسد: «او صاحب بینش و بصیرت خاص خویش بود... یکی از بازرگانان مورد اعتماد تهران می گفت: روزی در خدمت ایشان بودم و هیچ کس دیگر نبود آقا ناگاه فرمود: فردی در خانه است و خواسته ای دارد. عرض کردم: آقا کسی زنگ نمی زند. فرمود: چرا کسی هست این پاکت را به او بدهید تا برود. پاکت را گرفتم و جلو در آمدم، شخص محترمی را دیدم که قدم می زند. او را صدا کردم و گفتم شما زنگ زدید؟ گفت خیر. پرسیدم کاری دارید گفت آری، همسرم بیمار است و برای بستری شدن هشت هزار تومان کسری دارم... پاکت را به او دادم. او همانجا باز کرد و پولها را شمرد. درست هشت هزار تومان بود.» (11)
5-عدالت
عظمت شخصیت او تا آن حد است که آیت الله حائری در باره اش می گفت: «اجتهاد را به هر معنی تفسیر کنیم، آیت الله خوانساری مجتهد بود و عدالت را به هر گونه معنی کنیم، او عادل بود.» (12) امام رحمة الله علیه نیز آنجا که به جامع المدارک استناد می کند، به مقام علمی و تقوا و احتیاط آیت الله سید احمد خوانساری اشاره کرده و از او به بزرگی نام می برد.
شهر ستاره ها
در سال 1340 هجری قمری برابر با فروردین 1301 شمسی آیت الله حائری سفری به قم کرد. علمای قم از محضر او تقاضای اقامت دائمی کردند. (13) بعد از اقامت او در قم، طالبان علم از نقاط مختلف گرد هم آمده (14) ، حوزه ای پربرکت و ماندگار در کنار قبر حضرت فاطمه معصومه(س) تشکیل دادند.
شش ماه از شکل گیری حوزه می گذشت، آیت الله اراکی «هم بحث آیت الله خوانساری » می گفت: آیت الله حائری آن روز در جمع عالمانی که چون پروانه بر گرد او در مجلس درس گرد آمده بودند گفت: «ما می خواستیم آقای سید احمد خوانساری اعلم علمای شیعه باشد و لکن ایشان قناعت کردند که اعلم علمای اراک باشند». (15)
این اظهارات در حالی بیان می شد که سید احمد بعد از انتقال حوزه علمیه به قم، همچنان در اراک ماندگار شده بود. سید به محض اطلاع از سخن استاد فرزانه درنگ را جایز ندانست.
چه این سخن گویای علاقه آیت الله حائری به انتقال او بود. عزم سفر کرد و خود را به پای درس استاد رساند و در شهر فاطمه معصومه(سلام الله علیها) ساکن شد.
علاقه و اعتماد شدید آیت الله حائری مؤسس حوزه علمیه قم را می توان از لابلای رفتارهای او به دست آورد. به فاصله دو ماه از هجرت ستاره خوانسار به قم، زمانی اقامه نماز جماعت خود در فیضیه را به او سپرد و خود، اولین بار شت سر سید به نماز ایستاد. این نهایت احترامی بود که استاد کل حوزه قم می توانست در حق سید احمد خوانساری ابراز کند.
بعد از ورود به حوزه مقدس قم در حالی که خود یکی از مدرسان عالی مقام بود، در حوزه درسی فقهی و اصولی مرحوم آیت الله حائری حاضر شد و در مدت اقامتش در قم فلسفه مشاء، اشارات و اسفار، ریاضی و خط نستعلیق را نیز آموخت.
تا سال 1330 شمسی اقامت او در قم به طول کشید. و در طی این سالها شاگردانی در خور در مکتب درسی او ربیت شدند.
فصل مبارزه (اقامت در تهران)
علامه شیخ آقا بزرگ می نویسد: در محرم سنه 1370ه .ق. که علامه حاج آقا یحیی سجادی وفات کرد. اهالی تهران از مرجع کبیر آیت الله العظمی بروجردی(ره) تقاضا کردند که شخصیت با کفایتی را به تهران اعزام دارند تا در مسجد حاج سید عزیزالله اقامه نماز کرده و به امورات دینی مردم بپردازند و مرحوم بروجردی ایشان را به تهران می فرستاد. (16)
ایشان بلافاصله تمام اشتغالات علمی خود را قطع و به تهران «پایتخت حکومت ظلم و جور» عزیمت کرد. و در آنجا علاوه بر امامت جماعت مسجد سید عزیزالله و رفع گرفتاریهای مردم، به تدریس خارج فقه نیز پرداخت.
او مسجد سید عزیزالله را به پایگاه مبارزه علیه طاغوت تبدیل کرد و شاگردانی مکتبی در آن پروراند. فعالیتها و مبارزات سید در این دوران گویای نقش و تلاش او در دوران مبارزاتی است که به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید و از آن روی که این قسمت از زندگانی فرزانه خوانسار در هاله ای از آراء و نظرات گوناگون قرار گرفته در مقاله حاضر رسالت خود می دانیم، به تفصیل در باره آن سخن گوییم.
سایه وحشت
یک و نیم سال بعد از وفات آیت الله بروجردی همزمان با نخست وزیری علم دولت به فکر اجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی افتاد. اولین برنامه اصلاحی نخست وزیر وقت، علم، در16 مهرماه سال 1341، تصویینامه مربوط به انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی بود که متن آن در شانزدهم همان ماه منتشر شد. بر اساس این برنامه، نخستین بار به زنان حق رای داده شد و در کنار آن قید اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف و سوگند به کتاب آسمانی جایگزین آن شد. (17) جو خفگان، فشار روزافزون و سایه وحشت حاکم بر جامعه توسط ساواک و حجم سنگین تبلیغات رسانه ای علما را به انفعال واداشته بود. در چنین موقعیتی آیت الله خوانساری به همراه آیت الله بهبهانی که دو مرجع عامه پایتخت بودند، اقدامات سلسله داری علیه این اقدام رژیم انجام دادند. اولین کار اعلامیه مشترکی بود که از مذاکره با اولیاء امر خبر می داد.
نحوه اقدام بعدی آیت الله خوانساری پرده از وجود فشار علیه علما برمی دارد تا آن جا که ناچار شد تنها با تشکیل مجلس دعا در مسجد سید عزیزالله، افکار عمومی را در جریان خیانتی که روی داده بگذارد. از این روی اطلاعیه ای صادر و عموم مسلمین را به شرکت در آن مجلس دعوت کرد: در بخشی از اطلاعیه آمده بود:
«مدتی است آقایان مراجع محترم و علما اعلام، دامت برکاتهم، و جامعه مسلمین از نظر خیرخواهی و مصلحت مملکت، وظایف شرعیه را کتبا و شفاها به دولت تذکر داده اند. متاسفانه تا کنون از طرف مقامات مربوطه ترتیب اثر داده نشده است لهذا به پیروی از حضرت رسول اکرم(ص) که در مواقع مشکله موفقیت مسلمین را از خداوند متعال خواستار بود، جامعه روحانیین تهران روز پنجشنبه اول ماه مبارک رجب که از ایام متبرکه است از ساعت 9 الی 11 صبح در مسجد آقا سید عزیزالله مجلس دعا تشکیل خواهد داد...»
الاحقر احمد الموسوی الخوانساری (18)
آیت الله محمدرضا تنکابنی و محمد تقی آملی نیز هر یک با اعلامیه جداگانه ای مسلمین را به جمع شدن در مسجد عزیزالله دعوت کردند. (19)
امام خمینی(ره) علمدار مبارزه با رژیم فاسد پهلوی که از فشار جهنمی ساواک و دستگاههای تبلیغاتی مطلع بود، تحلیلی دیگر برای عکس العمل در مقابل لایحه داشت. او در نامه خود به آیت الله فلسفی، ضمن اینکه فشارهای موجود را می پذیرد، بر عجز رژیم از عملی ساختن فشارها و تهدیدهایش تاکید می کند. از این رو هر چند اصل اقدام آیت الله خوانساری را می ستاید اما به نحوه برگزاری آن شدیدا اعتراض کرده و می نویسد:
«اعلامیه آقای خوانساری را ملاحظه کردم و خالی از تعجب نبود. اصل اقدام ایشان بسیار به موقع و لازم است. ولکن کیفیت آن خیلی نارسا و سست است. برای این مطلب دینی که اساس روحانیت و دیانت و ملیت در خطر است مجلس روضه درست کردن و در ضمن آن، اساس دیانت را قرار دادن بسیار موهن است نسبت به مقصد. و از آن بدتر آنکه مسجد سید عزیزالله را چهار هزار جمعیت مقدس بازاری در آن مجتمع می شود [انتخاب می کنند] و البته می دانید دولت از دیانت نمی ترسد تا از بازاری متدین و دعای اینها یا نفرین آنها وحشت کند. دولت از مردم فعال و جوان و احزاب و دانشگاه ملاحظه می کند باید یک اجتماعی دینی که آقای فلسفی سخنگوی دیانت اسلام است صحبت کند و آقای خوانساری از مراجع وقت می خواهد صحبت کند. در مسجد سید عزیزالله که حکم صندوقخانه را دارد، نباشد. ... هیهات من الذلة، نترسید ملاحظه نکنید، آقای خوانساری را نمی گیرند، شما را نمی گیرند، دنیا اقتضاء نمی کند.»
اعتراضها و رهنمودهای امام خمینی(ره) به علما و مراجع موجب شکل گیری اعتراضها و مخالفتهای علنی و عمده علیه رژیم شده و به این ترتیب اولین جوانه های قیام در پایتخت کفر و ظلم بارور گشت.
انتشار اعلامیه های دیگر با دهها امضاء از طرف علما و پخش گسترده آن تا حدودی این نقیصه را برطرف و تا اندازه ای نظر امام را برای حضور تمام طبقات تامین کرد. آیت الله فلسفی در این باره می گوید: با انتشار این اعلامیه ها شور و شوق و هیجان عمومی تهران را تکان داد به طوری که دانشگاهیان، فرهنگیان، کارمندان و کارگران، تجار و کسبه همه و همه برای فرا رسیدن روز پنج شنبه دقیقه شماری می کردند ... چهار نفر از علمای بزرگ تهران: آیت الله بهبهانی، آیت الله تنکابنی، آیت الله خوانساری و آیت الله آملی به اتفاق سایر علمای تهران قصد داشتند تا حصول نتیجه در مسجد سید عزیزالله متحصن شوند.» عذرخواهی و پس گرفتن طرح اقدام کرد. (20)
اما امام خمینی دست از مبارزه برنداشت و اعلام کرد; تا وقتی دولت رسما لغو تصویبنامه را از طریق جراید اعلام نکند به مبارزه ادامه خواهد داد. جمعی از علمای تهران و قم در مسجد سید عزیزالله گرد آمدند و مردم را نیز دعوت به حضور کردند. سرانجام دولت چاره ای جز لغو تصویبنامه انتخابات انجمن های ایالتی و ولایتی و اعلام آن در جراید روز دهم آذرماه 1341، ندید. (21)
علمای تهران که به سختی توسط ساواک رژیم تحت فشار بودند، ضمن اعلامیه ای به مردم اطلاع دادند که مراسم دعا دیگر برگزار نمی شود (22) چون نخست وزیر اعلام کرده است که موضوع تصویبنامه انتخابات انجمن های ایالتی و ولایتی طبق تصویب هیئت دولت اجرا نخواهد شد. با این حال که اعلامیه فوق با امضای آیات عظام بهبهانی، خوانساری، آملی و تنکابنی به در و دیوار نصب شده بود مردم همچنان به طرف مسجد سید عزیزالله در حرکت بودند آنان در اصالت اطلاعیه تردید داشتند، از این جهت اندکی بعد مسجد و اطراف بازار مملو از جمعیت شد. حجة الاسلام محمدتقی فلسفی به مسجد آمد و ضمن خطابه تاریخی و پرشور خود گفت:
«دولت متوجه شد ریشه احساسات عمیق ملت مسلمان ایران بقدری قوی و نیرومند است که شاید در ظرف یک هفته به صورت یک سیل بنیان کنی ظهور کند و تار و پود افکار ضد اسلامی را یکسره بر باد دهد.» (23)
انقلاب شاه و ملت
یک ماه بعد از ختم حوادث مربوط به انجمن های ایالتی و ولایتی که به پیروزی روحانیت شیعه منجر شد، شاه طرح شش ماده ای موسوم به انقلاب سفید را در19 دی 1341 اعلام کرد.
امام خمینی این بار نیز رهبری مبارزه را بر عهده گرفت و اعلامیه تحریم رفراندم را در دومین روز بهمن انتشار داد. در پی آن اعتصاب در بازار تهران آغاز شد. آیت الله خوانساری بازوی توانای حوزه علمیه و مرجعیت شیعه در تهران از ابراز نارضایتی خودداری نکرد. او در اولین اقدام طبق معمول از نصیحت و پیشنهاد مذاکرات لازمه، سخن گفت و این چنین اعلام کرد:
«... عموم علما و مراجع محترم طبق وظیفه شرعی به فکر چاره جویی افتاده و به زبان نصیحت، مذاکرات لازمه را نموده اند و منتظرند هر چه زودتر اولیای امور به نظریات خیرخواهانه آقایان توجه کنند البته مردم را از جریان ما وقع مطلع می کنند و اطمینان داشته باشند که مقامات روحانی به وظیفه شرعی خود عمل خواهند کرد.»
الاحقر احمد الموسوی خوانساری
العبد محمد الموسوی البهبهانی عفی عنه (24)
مردم حاضر در بازار و مغازه های اطراف با تعطیل بازار به سوی خانه آیت الله خوانساری که نزدیک بازار بود به راه افتادند و آنگاه که آیت الله خوانساری به آنان پیوست، به منزل آیت الله بهبهانی رفتند. در آنجا حجة الاسلام فلسفی ضمن حملات شدید به «رفراندم تقلبی » اعلامیه مشترک آقایان بهبهانی و خوانساری را در تحریم رفراندم که همانجا صادر کرده بودند، قرائت کرد:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم کلیه تصویبنامه هایی که بر خلاف شرع مقدس باشد، حرام و شرکت در آنها شرکت در امر حرام و در حکم مبارزه با امام زمان اروحنا له الفداء می باشد و محرمات الهیه به تصویبنامه و آرای عمومی حلال نمی شود، حلال محمد حلال الی یوم القیامة و حرامه حرام الی یوم القیامة
الاحقر احمد الموسوی الخوانساری (25)
در پی صدور فتوای تحریم که در روز سه شنبه دوم بهمن 1341 جمعیت چند هزار نفری با حضور آیت الله خوانساری و علمای اعلام در منزل حضرت آیت الله بهبهانی اجتماع کردند و فتاوای تحریم خوانده شد، جمعیت حاضر از آنان کسب تکلیف کردند. در پی آن مقرر شد، بازار به عنوان اعتراض به رفراندوم برای سه روز تعطیل شود و ساعت سه همان روز در مسجد سید عزیزالله اجتماع کرده ابراز مخالف کنند. بیانیه جامعه روحانیت تهران حادثه مربوط به عصر آن روز را این چنین باز می گوید:
«در موقعی که مردم متدین تهران به اتفاق حضرت آیت الله خوانساری و بقیه آقایان علما به طرف مسجد می رفتند عده زیادی از افراد پلیس و نظامی و جمعی از مامورین انتظامی دولت با باتوم و قنداقه تفنگ و چوب و چماق به سوی علما و جمعیت که فاقد هر گونه وسیله دفاعی بودند حمله کرده عده زیادی را مضروب و مجروح کردند و اهانت شدیدی به مقامات روحانیت نمودند ...»
در قم نیز ماموران حفاظت و انتظامی به مدرسه فیضیه هجوم آوردند و به غارت و چپاول و شکستن شیشه های مدرسه .. . و ضرب و جرح طلاب پرداختند. آیت الله خوانساری نیز از حملات پلیس در امان نماند. او همگام با ملت مسلمان به عنوان اعتراض به خیابان آمد و مورد حمله پلیس و ماموران امنیتی قرار گرفت و از ناحیه پا مجروح گردید با این حال از حمایت منادی تشیع ناب دست برنداشت. (26)
حمله وحشیانه نیروهای امنیتی به مردم و اهانت به ساحت مقدس مرجعیت، مورد خشم و انزجار مرجعیت شیعه و مردم متدین قرار گرفت.
آیت الله گلپایگانی ضمن نامه ای به آیت الله سیداحمد خوانساری تلاشهای او در راه عزت اسلام را ستود و اعلام کرد; که تحمل سختیها در راه عزت دین توسط شما، زینت صفحات تاریخ خواهد شد. در بخشی از تلگراف آیت الله گلپایگانی که در26 شعبان 82 ارسال شد آمده بود:
«متاعبی را که حضرت مستطاب عالی در راه اعلام فتوای صریح دائر به حرمت شرکت در مراجعه به آرای عمومی تحمل فرموده اید باعث مزید عزت دین و اعتلای حکم اسلام و زینت صفحات تاریخ مجاهدات علمای اعلام در راه حفظ اصول دیانت است ... » (27)
تظاهرات روز چهارشنبه نیز ادامه یافت. اما شاه که این بار قصد عقب نشینی نداشت روز چهارم بهمن خود را به قم «مرکز اصلی انقلاب » رساند و یکی از شدیدترین سخنرانیهای خود را در نهایت عصبانیت با توهینهای بسیار در بین مردم قم و افرادی که از تهران آورده بودند، انجام داد: (28)
به هر حال با ارعاب و جو خفقانی که ایجاد شد رفراندوم در شش بهمن برگزار شد و رقم 711/598/5 موافق و تنها 4115 رای مخالف اعلام شد. فشار و ارعاب در پی اعلام نتایج افزونتر شد. در طول این مدت سه روز بازارها تعطیل شد و علما نیز از رفتن به مساجد خودداری کردند.
«جامعه روحانیت » از مبارزه منفی آیت الله خوانساری (نرفتن به نماز جماعت برای اعلام مبارزه) طی بیانیه ای یاد می کند:
«به علت مراجعات و تقاضای حضرت باری عز اسمه همه امور و مشکلات حل شدو آقایان ائمه جماعت بعد از اطلاع از اینکه آیت الله خوانساری را نمازگزاران به مسجد بردند به اقامه جماعت و انجام وطایف خود مشغول گردیدند. ولی این نکته باید مورد توجه عموم قرار گیرد که عدم رضایت جامعه روحانیت و ملت مسلمان ایران باقی بوده و با خواست خداوند برای حفظ حریم مقدس اسلام در مواقع لازم تا سر امکان استقامت خواهندنمود.»
جامعه روحانیت تهران
هشتم / رمضان المبارک/ 1382 (29)
رسیدگی به زندانیان
شخصیت سیاسی و نفوذ اجتماعی آیت الله خوانساری موجب می شد در سختترین شرایط که دیگران قدرت ابراز نظر نداشتند وی دست به اعمال نظر بزند از این رو آنگاه که گروه عمده ای از علما مانند حاج باقر قمی، سید علی نقی تهرانی، سید محمدعلی سبط و آیت الله فلسفی در زندان به سر می بردند به دیدارشان شتافته موجبات آسایششان را فراهم سازد. آیت الله فلسفی در خاطرات خود (ص 278) می نویسد:
«معلوم شد که در بیرون منعکس شده است وضع ما در زندان چگونه است و بعضی رفته اند از آیت الله سید احمد خوانساری خواهش کرده اند که شما بروید و با زندانی ها ملاقات کنید. قصد ساواک این بود که ما را به جای مناسبی ببرند و برای آیت الله خوانساری وانمود کنند که جای زندانی ها اینجاست. آنچه شنیده اید حقیقت ندارد. ... پس از آن ملاقات اجازه دادند برای بعضی ها که وضع مزاجی خوبی نداشتند از منزل غذا بیاورند.» (30)
اقدامات آیت الله خوانساری در رسیدگی به وضع زندانیان و خانواده آنان بیش از آن است که در این مجال بگنجد با این حال به ذکر موردی بسنده شد.
پانزده خرداد 42 و دستگیری امام
در پی موفقیت در برگزاری رفراندوم و سرکوب اعتراض علما شاه احساس کرد توانسته بر نیروهای مخالف مذهبی جامعه غالب شود بنابراین با استناد به اصل قانون اساسی که، مجلس شورای ملی نماینده قاطبه اهالی مملکت است، اعلام کرد: نصف جمعیت این مملکت تا کنون بر خلاف این اصل مسلم قانون اساسی از حق خود محروم مانده و ما این آخرین ننگ اجتماعی ایران را در انتخابات آینده برطرف خواهیم کرد. (31)
در این برهه از تاریخ مراجع تقلید حوزه علمیه قم از «امام خمینی، آیت الله گلپایگانی،...» و علمای مجاهد پایتخت «آیت الله خوانساری، بهبهانی، تنکابنی » به مخالفت با طرحهای خائنانه شاه پرداختند هر چند علمای پایتخت بنابر ملاحظات مصلحتی (حفظ عناصر اسلامی، روحانیت، نفوذ و حضور در مرکز) ناچار از موضع گاه بی سر و صدا اقدام می کردند.
این بار نیز حرکت توفنده در قم و از طرف یگانه مرجع بیدار عصر امام خمینی صورت گرفت. امام در آستانه عید نوروز سال 1342 عزای عمومی اعلام کرد و نوشت: «دستگاه حاکمه ایران به احکام مقدسه اسلام تجاوز کرده و به احکام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد...»
امام همچنین در جواب سخنرانی شاه، سخنان کوبنده سیزده خرداد را در مدرسه ایراد کرد:
«... آیا ما مفت خوریم که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم ما وقتی از دنیا می رفت همان شب آقازاده اش شام نداشتند یا که مرحوم بروجردی ما وقتی که از دنیا می روند ششصد هزار تومان «بابت شهریه طلبه ها» قرض باقی می گذارند ایشان فت خورند؟ ولی آنهایی که بانکهای دنیا را از دسترنج مردم فقیر انباشته اند کاخهای عظیم را روی هم گذاشته اند باز هم ملت را رها نمی کنند و باز هم دنبال این هستند که منافع این کشور را به جیب خود و اسراییل برسانند مفت خور نیستند؟ باید دنیا قضاوت کند...» (32)
شاه که از سخنرانی امام به شدت عصبانی بود، دستور دستگیری ایشان را شخصا صادر کرد. ساعت چهار بامداد پانزدهم خرداد 1342 امام دستگیر و به تهران منتقل شد. بررسی عملکرد حضرت آیت الله العظمی خوانساری در این برهه از تاریخ خونبار میهن اسلامی که جو خفقان بر همه جا حاکم شده بود، به خوبی می تواند پرده از شهامت او بردارد. او در بخشی از اعلامیه ای که در16/3/1342 خطاب به عموم ملت مسلمان صادر شد نوشت:
انالله و انا الیه راجعون
... مسؤولین امنیت کشور با نهایت گستاخی حضرات آقایان مراجع عظام و علمای اعلام دامت برکاتهم را موافق اموری که مباینت آنها با شرع مطهر محرز و مکرر تذکر داده شده است جلوه می دهند. حقیر در این موقع حساس لازم می دانم اولیای امور را متذکر سازم انجام اینگونه اعمال ضد انسانی به حضرات علمای اعلام و قتل و جرح مردم بی پناه نه تنها موجب رفع غائله نخواهد بود بلکه جز تشدید امور و ایجاد تفرقه و وخامت اوضاع اثر دیگری نخواهد داشت. موجب کمال تاسف است که باید حریم مقدس اسلام و روحانیت از طرف اولیای امور این چنین مورد تجاوز قرار گیرد «انا لله و انا الیه راجعون »... (33)
با انتشار خبر مربوط به دستگیری امام تظاهرات عظیمی در قم به راه افتاد که با دخالت پلیس روبرو شد این خبر همان صبح به تهران رسید و با تعطیل شدن بازار تظاهرات بر ضد رژیم از جنوب تهران آغاز شد. دانشگاه را نیز اعتراض فرا گرفت و اندکی بعد آنان به سوی کاخ سلطنتی به راه افتادند. (34)
تا اواسط اسفند 42 امام همچنان در زندان بود و سرانجام بعد از دو ماه به خانه یکی از تجار تهران انتقال یافت.
با این حال سران اطلاعات و مقامات امنیتی از ملاقاتها جلوگیری می کرد و سخت گیری از خود نشان می داد یکی از فضلای حوزه از همراهی آیت الله سید احمد خوانساری در این لحظات حساس هم خبر داده است او می گوید: اوایلی که امام در تهران به حالت تبعید به سر می بردند و ساواک نسبت به ملاقات با ایشان خیلی سخت گیری می کرد و لکن افراد می توانستند با تحمل زحماتی ایشان را ملاقات کنند. یک روز صبح زود عازم دیدار امام شدم موقعی که به نزدیکی منزلی که امام در آنجا تشریف داشتند، رسیدم، مشاهده کردم افرادی که منتظر ملاقات امام هستند به صف ایستاده و به وبت به محضر امام شرفیاب می شوند. با کمال تعجب دیدم که مرحوم خوانساری هم جز همین افراد (نفر شانزدهم) به صف ایستاده و منتظر رسیدن نوبت هستند تا با امام ملاقات کنند. (35)
تبعید امام
لایحه اعطای مصونیت سیاسی به مستشاران نظامی آمریکا، بار دیگر آتش انقلاب را شعله ور کرد و امام در اعتراض به آن کوبنده ترین سخنرانی تاریخی خود را ایراد کرد که منجر به تبعید ایشان در تاریخ 13 آبان 1343 به ترکیه شد. (36)
آیت الله خوانساری در این موقعیت، ذخیره و اهرم اصلی حوزه علمیه در تهران به حساب می آمد او با اعلامیه ها، گفته ها و درخواستهای خود حکومت شاه را در فشار قرار داد به صورتی که در ماجرای تبعید امام خمینی به ترکیه او توانست از موقعیتی که داشت استفاده کند. علمای تهران نیز غالبا اعتراضهای خود را در قالب نامه به وی اظهار می کردند (37) و به این طریق نقش علمای پایتخت را باید در آن برهه حفظ خود برای حفظ قیام و فشار بر حکام زمان ارزیابی کرد.
اولین اقدام آیت الله خوانساری در ارتباط با تبعید امام خمینی تشکیل جلسه ای بود که ضمن ارزیابی اوضاع، اقدامات لازم را مشخص کرد. جلسه در روز 5 شنبه، 21 آبان 43 با حضور علمای طراز اول تهران، حاج میرزا احمد آشتیانی، حاج سید احمد خوانساری و شیخ حسین محمدرضا تنکابنی در منزل مرحوم آشتیانی تشکیل شد و از وزیر دربار نیز دعوت به عمل آورد. دست آورد این جلسه اعزام سید فضل الله خوانساری (داماد آیت الله خوانساری) به ترکیه برای دیدار با امام خمینی بود. او در29 آذر43 امام را ملاقات کرد و نامه هایی را که با خود آورده بود تسلیم امام کرد. (38)
تبعید به عراق
فعالیتهای علنی و پشت پرده آیت الله سید احمد خوانساری راز سکوت او را آشکار می سازد او با این اهرم در صدد بود تا وسیله آزادی یگانه رهبر شجاع شیعه را فراهم سازد. ستاره خوانسار به خوبی توانست از عهده آن برآید و از اهرم سکوت استفاده کند. تا آنجا که شاه طی پیامی شفاهی به آیت العظمی خوانساری توسط شریف امامی در17/6/44 گفت: خمینی را به عراق می فرستم یا به ایران برمی گردانم. (39)
آیت الله خوانساری طی تلگرامی در مهرماه 1344 خوشحالی خود از انتقال امام به نجف را اینگونه ابراز داشت:
«بشارت تشرف حضرت عالی به عراق موجب مسرت; دوام تاییدات در ظل مبارک ولی عصر عج از خدا مسالت و ملتمس دعا هستم.
احمد الموسوی خوانساری (40)
قانون خانواده
آیت الله خوانساری با تمام گرفتاریهایی که اوضاع متشنج و در حال انقلاب ایجاد کرده بود، هرگز از مرکز قانون گذاری (مجلس) و امور داخلی کشور غفلت نکرد. در سال 1345 وقتی دولت لایحه ای به عنوان حمایت از خانواده تسلیم مجلس کرد او با مطالعه دقیق به اشتباهات فاحش آن قانون اشاره کرد و نوشت:
«راجع به لایحه خانواده که تسلیم مجلس شورا شده است. بعد از ملاحظه آنچه در آن درج شده است ظاهرا حدود دوازده ماده آن خلاف احکام اسلامی می باشد حقیر تلگراف نمودم به جهت مجلس. از قرار مسموع انتشار پیدا کرده امضای حقیر راجع به این لایحه. نمی دانم این افتراء و کذب محض از چه محلی ناشی شده است خداوند تبارک و تعالی همگی را از شر در این دوره حفظ نماید.
احمد الموسوی الخوانساری (41)
حادثه 19 دی
این حادثه با انتشار مقاله توهین آمیز علیه امام خمینی در روزنامه اطلاعات 18 دی ماه 56 که بنابر نظر محققان شخصا توسط شاه دستور تهیه آن داده شد، آغاز گشت. در بخشی از این مقاله آمده بود.
«مالکان که برای ادامه تسلط خود همواره از ژاندارم تا وزیر و از روضه خوان تا چاقوکش در اختیار داشتند وقتی با عدم توجه عالم روحانیت و در نیتجه مشکل ایجاد هرج و مرج علیه انقلاب روبرو شدند و روحانیون برجسته معاصر حاضر به همکاری با آنها نشدند در صدد یافتن یک روحانی برآمدند که مردی ماجراجو، بی اعتنا و وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری و بخصوص جاه طلب باشد و بتواند مقصود آنها را تامین نماید. و چنین مردی را یافتند». (42)
انتشار این مقاله که دروغ و دغل بازی سیاسی سراپای آن را پوشانده بود خشم عمومی خصوصا مردم قم را فرا گرفت. درسها تعطیل شد و طلاب به منزل مراجع حرکت کردند و پس از تایید حرکت خود از طرف مراجع در مسجد اعظم قم اجتماع کردند.
با این حال حادثه اصلی فردای آن روز یعنی صبح دوشنبه 19 دی روی داد. بازارها تعطیل شد و مردم شهر را یکپارچه بر علیه شاه بسیج کردند و مزدوران شاه این قیام انقلابی را به خاک و خون کشیدند. پیامی که امام در این باره صادر کرد، نویدبخش سرنگونی رژیم شاهنشاهی بود;
«با بهانه مختصری که مامورین ایجاد کردند مرکز تشیع و حوزه فقاهت اسلام را در جوار مرقد پاک فاطمه معصومه سلام الله علیها به مسلسل بست... من به ملت ایران با این بیداری و هوشیاری و با این روحیه قوی و شجاعت بی مانند نوید پیروزی می دهم...» (43)
آیت الله خوانساری در این زمان چیزی بیش از89 سال از سنشان می گذشت. او دیگر نمی توانست همانند واقعه انجمنهای ایالتی و ولایتی همراه مردم در کوچه و بازار حاضر شود به اضافه این واقعیت که از ابتداء نیز علما قم از وی همواره می خواستند در مواقع اضطراری به مذاکره و گوشزد کردن وظیفه و انحرافهای حکومتی با اولیاء امر بپردازد این بار نیز علما از وی خواستار ایفاء چنین نقشی بودند. آیت الله سید عبدالله شیرازی می نویسد:
«اینجانب طی نامه ای که به حضرت آیت الله خوانساری دامت برکاته نوشتم، خواستار شدم که به مقامات مربوطه تذکر دهند که وظیفه آنان است از روحانیت و احکام دین تجلیل نمایند و ایادی مرموزی که نسبت به آنان تعدی و تجاوز می نمایند کوتاه نمایند.» (44)
آیت الله گلپایگانی نیز طی نامه ای به ایشان خواستار مذاکره و اخطار به مسؤولین شد و اینگونه نوشت:
«... مستدعی است به مسؤولین امور اخطار فرمایید که مسؤولیت این حوادث فجیعه که هم اکنون با دستگیری و تبعید بعضی طلاب محترم و سلب آزادی از مردم ادامه دارد، متوجه آنها است. و در برابر خداوند متعال مسؤول هستند و جوابی نخواهند داشت...» (45)
آیت الله خوانساری این بار نیز با مقامات وقت مذاکره کرد و طی نامه ای در27/10/56 به آیت الله مرعشی نجفی در قم نوشت: از جهت وقوع حادثه در حوزه همگی مکدر و شدیدا متاثر، با مقامات مربوطه مذاکره شد...» (46)
دیدار با امام
طوفانهای شدیدی که تا سال 1357 همواره در حال وزیدن بود، بالاخره بنیان سلطه پهلوی را از ریشه کند. امام خمینی در صبح روز 5 شنبه 12 بهمن 1357 وارد ایران شد و در مدرسه رفاه تهران اقامت گزید.
آیت الله سید احمد خوانساری با کهولت سن در حالی که نود سالگی خود را پشت سر می گذاشت، در مدرسه علوی شماره 1 به حضور امام شتافت. آیت الله خلخالی در این باره می گوید: به خاطر دارم که اوایل قیام آیت الله خوانساری ... بعد از نماز مغرب و عشاء برای دیدن امام به دبیرستان علوی شماره یک آمده بود. (47)
غروب ستاره خوانسار
بیش از96 سال از عمر پر برکت آیت الله خوانساری می گذشت یک هفته قبل از وفات آیت الله خوانساری اطرافیان را از وفات خود آگاه ساخت و سربر بالین نهاد. (48) تا اینکه بعد از یک عمر تلاش، در عرصه های گوناگون اخلاقی، معنوی، سیاسی و اجتماعی در اولین ساعات بامداد روز شنبه 29/10/63 مطابق با27 ربیع الثانی 1405 ندای حق را لبیک گفت.
دروس حوزه های علمیه تعطیل و از سوی دولت وقت یک هفته در سراسر کشور عزای عمومی شد و بازار تهران نیز به مدت سه روز تعطیل شد. با احترام و استقبال مردمی با شکوه پیکر مطهرش رابه قم آوردند و بعد از تشییعی بی نظیر حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی نماز میت خواند و در کنار مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد. (مزار او کنار قبر علامه طباطبایی قرار دارد.) امام خمینی در بخشی از پیام خود به مناسبت رحلت ستاره آسمان فضایل، سید احمد خوانساری، نوشت:
«این عالم جلیل بزرگوار و مرجع معظم که پیوسته در حوزه های علمیه و مجامع متدینه، مقام رفیع و بلندی داشت و عمر شریف خود را در راه تدریس و تربیت و علم و عمل به پایان رسانده حق بزرگی بر حوزه ها دارد.
چه که با رفتار و اعمال خود و تقوا و سیره خویش پیوسته در نفوس مستعده مؤثر و موجب تربیت بود». (49)
آیت الله گلپایگانی نیز در بخشی از اعلامیه خود زوایای گوناگونی از فضایل او را بیان کرد.
«... با کمال تاسف رحلت مرجع عالیقدر، بقیة السلف و اسوه فضایل و تقوا و فقیه اهل بیت، حضرت آیة الله آقای حاج سید احمد خوانساری قدس سره را به آستان اقدس حضرت بقیة الله ارواح العالمین له الفداء و به محاضر علمای اعلام و حوزه های علمیه و به عموم ملت مسلمان و شیعه جهان تسلیت عرض می کنم. آن فقیه روحانیت در علم و عمل و مخالفت هوی و اطاعت مولی و ترک اقبال به دنیا و انقطاع الی الله و جامعیت علمی و تدریس و تالیف و عبادت و تواضع در بیش از نیم قرن مشار بالبنان و مسلم بین اقران بود...» (50)
پی نوشتها:
1-از وی کتابی در باره ابوبصیر بر جای مانده است.
2-نور علم، شماره 18، ص 12.
3-آینه دانشوران، ص 489 و 490.
4-مکتب اسلام، سال 24، شماره 11، ص 1 و 2.
5-مشاهیر دانشمندان اسلام، ج 4، ص 383.
6-پاسخ امام به نامه آقای قدیری، 2/7/1367.
7-آینه دانشوران، ص 489.
8-ماهانه سیصد هزار تومان شهریه طلاب می داد. مشاهیر دانشمندان اسلام، ج 4، ص 384.
9-دوست فاضل و محقق گرانمایه آقای ناصرالدین انصاری قمی در تحقیقات خود راجع به سید احمد خوانساری فرازهای زیبایی از زهد و ... سید را یادآورد شده است. مقاله حاضر با همیاری خالصانه ایشان فراهم آمد.
10-به نقل از شیخ ابراهیم غضنفری.
11-کرامات صالحین، ص 319 ، 310.
12-نور علم، ش 8، ص 15.
13-برخی از علمای قم که قبل از ورود آیت الله حائری در قم بودند عبارتند از: «میرزا محمد ارباب، محمد فیض، ابوالقاسم بن محمد کریم، محمد کبیر، سید فخرالدین سیدی، حسن فاضل، محمود روحانی، عهدی حکمی، میر سید محمد، سید محمد تقی رضوی، علی اکبر اردکانی یزدی، سید حسین کوچه حرمی، شیخ محمد حسین، شیخ حسن نویسی، ملا محمود، میرزا جواد ملکی تبریزی، محمد تقی بافقی و...
شرح احوال آیت الله اراکی، رضا استادی، ص 66 تا77 را مطالعه کنید.
14- برخی از مهاجرین از حوزه اراک به قم عبارتند از: آیت الله اراکی، محمد رضا گلپایگانی، روح الله خمینی، محمد تقی خوانساری، سید احمد خوانساری، شیخ اسماعیل جاپنقی، حسن فرید اراکی، میرزا محمد علی ادیب تهرانی، ابوالفضل زاهدی، هدایت الله گلپایگانی، میر سید محمد، عبدالحسین صاحب الداری، ریحان الله نجفی گلپایگانی، شیخ محمد بن ملا علی جاپلقی، حسن فرید گلپایگانی، سید محمد بن حاج میرزا هدایت الله حائری گلپایگانی، سید کاظم موسوی گلپایگانی، خلیل کمره ای، شیخ عباس تهرانی و ...». همان، ص 53 تا 64.
15- نور علم، ش 11، ص 64.
16- نقباء البشر، ج 1، ص 462.
17- داستان انقلاب، محمود طلوعی، ص 192. آیت الله فلسفی در خاطرات و مبارزات خود می گوید:
«شاید در زمان حیات آیت الله بروجردی دولت به فکر اجرای قانون انجمن های ایالتی و ولایتی به صورت دلخواه خود بود لیکن جرات انجام آن را نداشت تا بالاخره یک سال و نیم بعد از فوت ایشان در حالی که تنها چند ماهی از نخست وزیری علم گذشته بود و مجلش شورا و سنا هم با شروع نخست وزیری امینی منحل شده بود، دولت علم از فرصت استفاده کرد و در اوایل پاییز 1341 تصویب نامه ای گذراند که طی آن در قانون انجمن های ایالتی و ولایتی قید اسلام و ذکوریت حذف می گردید. روزنامه جمهوری اسلامی،13 آبان 1376.
18- این اعلامیه مربوط به 9 آبان ماه است.نهضت روحانیون ایران، ج 3، ص 138، اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 50. اولین اطلاعیه او در ص 32 اسناد انقلابی ثبت شده است.
19- همان، خاطرات و مبارزات حجة الاسلام فلسفی روزنامه جمهوری، شماره 31.
20- همان، ص 196.
21- همان، ص 197.
22-اسناد انقلاب اسلامی، ص 52 این اطلاعیه به امضای آیات عظام بهبهانی، خوانساری، تنکابنی و محمدتقی آملی رسیده است.
23- نهضت روحانیون ایران، ج 3، ص 155 و156.
24- همان، ص 207 و اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 58.
25- اسناد انقلاب اسلامی. ج 1، ص 59.
26- همان، ج 4، ص 20.
27- همان، ج 1، ص 61.
28- بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ص 265 تا263.
29- اسناد انقلاب اسلامی، ج 4، ص 27.
30- خاطرات حجة الاسلام فلسفی، ص 278.
31- داستان انقلاب، ص 203.
32- همان، ص 210.
33- نهضت روحانیون، ج 4، ص 110 و 111، اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 120 و 121.
34- داستان انقلاب، ص 214.
35- نور علم، ش 8، ص 15.
36- داستان انقلاب، ص 223 تا 224.
37- نهضت امام خمینی، ج 2، ص 22 و23 و 42.
38- همان، ص 51.
39- همان، ج 2، ص 99 و 100.
40- اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 293.
41- همان، ص 303.
42- تاریخ سیاسی معاصر ایران، مدنی، ج 2، ص 243 تا245.
43- پیام انقلاب، ج 1، ص 195 تا 194.
44- نهضت روحانیون، ج 7، ص 47 و 48.
45- اسناد انقلاب اسلامی، ج 1 مربوط به سند تاریخ 22/10/1356.
46- همان، ج 1، ص 416.
47- روزنامه سلام 17/2/1371 خاطرات آیت الله خلخالی.
48- گنجینه دانشمندان، ج 9، ص 150 - از وی تنها یک پسر به نام سیدجعفر باقی مانده است.
49- نور علم، ش 8، ص 17.