شیعه نیوز| در همایش بزرگداشت آیتالله مرعشی در دانشگاه تهران روایتهایی شنیدنی از زندگی ایشان مرور شد، از ماجرای مباحثه در حوض مدرسه تا حضور در مراسم عروسی.
به گزارش «شیعه نیوز»، مراسم نکوداشت مرحوم آیتالله سیدشهابالدین مرعشی نجفی با سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمود مرعشی، حجتالاسلام و المسلمین رضا مختاری، منوچهر صدوقی سها و ابوالفضل خوشمنش، روز گذشته در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران برگزار شد.
حجتالاسلام والمسلمین رضا مختاری کتابشناس و استاد حوزه و دانشگاه در این نشست سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه میخوانید:
بنده نکاتی در باب سلوک علمی و عملی آیتالله مرعشی بیان میکنم و درباره کتابخانه ایشان فقط همین نکته را عرض کنم که بیشتر کتابهای تراثی شیعه که در ۵۰ سال اخیر چاپ شده از نسخههای کتابخانه ایشان بوده است، از نظر سلوک عملی نیز توفیقات بیشماری داشته است از جمله اینکه ۷۰ سال سه وقت نماز جماعت را در حرم حضرت معصومه(س) برگزار کردند که این توفیق کمتر نصیب کسی میشود، ضمن اینکه مرحوم مرعشی عموما نیم ساعت قبل از نماز صبح در حرم حضور داشتند و خود این سحرخیزی بسیار مهم است.
نکته دوم این است که سادهزیستی ایشان مثالزدنی و نمونه بود، ایشان حتی خودرو شخصی نداشت و یک راننده تاکسی بود که ایشان را سوار میکرد، حتی در فصل تابستان که هوای قم بسیار گرم است برای استراحت به جایی نمیرفت، حتی به حج هم مشرف نشد چون همه درآمد خود را وقف کتاب میکرد، نکته دیگر تواضع ایشان بود، با همه اقشار و حتی طلاب مبتدی نشست و برخاست داشت.
یک خاطره در همین زمینه نقل کنم، سال ۶۲ کتابخانه در قم خیلی کم بود و اگر کسی میخواست از کتابخانه آیتالله مرعشی استفاده کند باید کارت عضویت میگرفت ولی بنده کارت نداشتم لذا خدمت ایشان رسیدم و مشکل خودم را مطرح کردم، مرحوم مرعشی گفتند نزد رئیس کتابخانه برو و بگو فلانی گفته به من کارت بدهید، بنده هم رفتم و کارت گرفتم، میخواهم این را عرض کنم اینکه یک مرجع تقلید یک طلبه را به حضور بپذیرد و مشکل او را حل کند نشانه تواضع ایشان بود.
ویژگی دیگر ایشان بخشندگی و سخاوت بود، قبل از تأسیس کتابخانه، ایشان کتابهای خود را به کتابخانههای دیگر اهدا میکردند، این در حالی است که خیلیها هستند که یک نسخه در اختیار دارند ولی به دیگران نشان هم نمیدهند، اینها نمونههایی از سلوک عملی آیت الله مرعشی بود، در مورد سلوک علمی ایشان هم باید به این نکته توجه کنیم که در آن زمان ارتباط میان حوزویان و دانشگاهیان امری قبیح بود ولی ایشان در همان زمان با بزرگان دانشگاهی ارتباط داشتند و نامههای متعددی میان آنها مبادله شده است.
سلوک فلسفی و عرفانی آیتالله مرعشی
در ادامه نشست منوچهر صدوقی سها استاد فلسفه و عرفان اسلامی سخنرانی کرد که گزیده سخنان وی را در ادامه میخوانید:
بنده چند مطلب درباره شخصیت حضرت آیت الله مرعشی عرض میکنم که اگر درایت محض نباشد، روایت محض هم نیست، بنده بیش از ۱۰۰ سال سابقه خانوادگی با ایشان دارم و از اوایل دبیرستان ایشان را میشناختم و از ایشان تقلید میکردم.
ایشان به لحاظ نسب خانوادگی از خانوادههای جلیل القدر سادات شیعه هستند و از طرف پدر منسوب به سادات مرعشی و از طرف مادر از سادات کوه کمره هستند، نقش خانواده خصوصا پدر در تربیت فرزند روشن است، پدر آیت الله مرعشی علاوه بر روش عمومی اهل علم، وجه عرفانی هم داشتند و داخل سلسله اخلاقیون بودند.
مطلب دیگر اینکه ایشان جامع معقول و منقول بودند، در کلام محمدجواد بلاغی را درک کرد، در فلسفه تحصیلات منظم نزد اعاظم حکما داشت، در مراتب عرفانی نیز اولا پدرش داخل جماعت عرفا بود و وقتی ایشان متولد شد او را نزد سیدمرتضی کشمیری برد و از همان روز اول حیات، نفس آن عارف بزرگوار به ایشان خورد و بعدها هم خودشان خدمت خیلی از عرفای عصر از جمله سیداحمد کربلایی رسیدند.
از مظاهر این معنا یک مطلب عرض کنم و آن اینکه خودشان پشت یکی از کتابهایشان نوشتند من این کتاب را از پول نماز استیجاری خریدم و بلافاصله وقف کردم در حالی که ساعتها است چیزی برای خوردن ندارم.
آخرین مطلب اینکه ما زیاد میشنویم که گفته میشود «عاش سعیدا و مات سعیدا»، به گمانم یکی از مظاهر واقعی این معنا ایشان بود که سعادتمند واقعی بودند.
ماجرای مباحثه در حوض مدرسه
در ادامه این نشست حجتالاسلام و المسلمین سید محمود مرعشی نجفی، فرزند آیتالله مرعشی سخنرانی کرد که گزیده آن در ادامه میآید:
سخن از شخصیتی است که بنده سالها در بیت ایشان بزرگ شدم. ایشان نه تنها پدر من بودند بلکه پیر و مرادم بودند، همیشه سعی کردم رضایت ایشان را فراهم کنم، همیشه میفرمودند تو عصای دست من هستی، اجداد ما ساکن مازندران بودند، در قرن هشتم سلاطین مرعشی حکومت طبرستان را به دست گرفتند و نهایتا با حمله تیمور لنگ حکومت از دست آنها خارج شد، در اجداد ما رسم بود که هم عالمان دین بودند و هم پزشک، جد اعلای ما سیدالحکما ۱۱۴ سال عمر کرد، ایشان هم عالم بود و هم پزشک، او اولین کسی بود که دندان مصنوعی را داخل ایران اختراع کرد.
پدر ما روز پنجشنبه ۲۰ صفر سال ۱۳۱۵ هجری در شهر نجف به دنیا آمد، در سن ۶ سالگی قرائت قرآن را آغاز کردند، وقتی به حوزه رفت ۲ سال در نجف فقه خواندند و پراستادترین عالمی است که در زمان خود میشناسیم، وقتی میشنید در فلان شهر استادی پیدا شده، سریعا میرفت از او استفاده میکرد، در حوزه نجف هوش فوقالعاده و حافظه عجیبی داشت و بیشترین استفاده را از آقاضیا عراقی بردند و خیلی به پدر ما عنایت داشتند.
یک خاطره از ایشان نقل کنم، یکبار مادرشان فرموده بود پدرت را برای صرف ناهار صدا کن، ایشان میبیند پدرش خوابیده و دلش نمیآید پدرش را بیدار کند لذا محاسن خود را کف پای پدرش میمالد و او را بیدار میکند، وقتی پدرش بیدار میشود میگوید خدا تو را از علما قرار دهد، ایشان خیلی مواظب بود که جسارتی نسبت به پدر و مادرش نداشته باشد.
در تابستان که همه طلاب به ایران میرفتند ایشان در نجف میماند و خودش میگفت تا سینه داخل حوض آب مدرسه میرفتیم تا گرمای هوا ما را اذیت نکند و در همانجا با هم مباحثه میکردیم.
لغو برنامه یونسکو برای بزرگداشت آیتالله مرعشی
الآن در کتابخانه ایشان کتابهایی وجود دارد که در هیچ کتابخانه دیگری نیست از جمله نسخهای از قرآن کوفی به خط امام سجاد(ع)، کتاب بحارالانوار به خط علامه مجلسی، آثار علامه حلی به خط خود ایشان و حتی قریب ۱۵ کتاب از ملاصدرا به خود خودشان.
یونسکو میخواست در شهریور امسال یک همایش جهانی در پاریس برای تجلیل از حضرت آیتالله مرعشی بگیرد چرا که ایشان یک روحانی شیعه بود که بدون کمک دولت، توانست بزرگترین کتابخانه نسخههای خطی شیعی در جهان را تأسیس کند حتی قرار بود رئیس جمهور فرانسه در این همایش سخنرانی کند، ولی سفارت آمریکا در فرانسه جلوی برگزاری برنامه را گرفت و گفت که ایشان جزء سران نظام جمهوری اسلامی بوده است.
تواضع عجیب آیتالله نسبت به مردم
همچنین در این نشست ابوالفضل خوش منش نیز به سخنرانی پرداخت که گزیده آن در ادامه میآید:
من چند نکته را به صورت تیتر وار خدمتتان عرض میکنم، ما سه نسل با پدر و پدربزرگ خدمت ایشان رفتوآمد داشتیم و بنده در کوچه پشت کتابخانه به دنیا آمدم، قرآن کریم میفرماید «ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوی»، صاحب یعنی همنشین، معنای آیه این است که پیامبر(ص) آمده همنشین شما باشد.
آیتالله مرعشی هم همنشین مردم قم بود، خود ایشان میگفت خانهای در قم نبود مگر اینکه من به نحوی در آن خانه حضور پیدا کرده بودم، اگر مجلس عزا بود مینشستم فاتحهای میخواندم بیرون میآمدم، اگر عروسی بود شیرینی میخوردم و بیرون میآمدم، حداقل دوبار دست ایشان در رفت از بس که مردم میآمدند دستشان را ببوسند و ایشان دست خودش را میکشید، قریب ۷۰ سال نماز جماعت حرم حضرت معصومه(س) را برگزار کردند.
بنده خودم شاهد بودم از در میآمدند مردم بلند میشدند، سرعتشان را کم میکردند و حتی گاهی میایستادند و به مردم میفرمودند بفرمایید.
شهاب الدین پنج ساله از کوچه به خانه نزد مادرش آمد، گفت مردی را دیدم در کوچه لنگ میزند و ادای آن شخص را درآورد، مادر ناراحت شد و گفت شهاب الدین عزیزم غیبت کردی، دهانت نجس شد، مادرش او را کنار باغچه برد و کوزه آب آورد و دهانش را شست و گفت پسرم قرآن میفرماید: «وَلَا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ»، خدا دوست ندارد مردم همدیگر را مسخره کنند، در همان نماز جماعت حرم حضرت معصومه(س) وقتی در محراب مینشستند به بهانههای مختلف خود بنده و دیگران بهانهای پیدا میکردیم تا با ایشان حرف بزنیم.
یکبار از ایشان پرسیدم شما گفتید خانمها پشت سر شما در صف آخر صحن نماز نخوانند؟ آیا این مطلب درست است؟ فرمودند قصدم این است که جوانها آنجا نایستند چشمچرانی کنند، این کلمه چشمچرانی را به کار بردند و نمیدانستند که خود ما هم داریم چشمچرانی میکنیم و از رویت سیمای ایشان حض بصر میبریم.