شیعه نیوز- ساعت 10 صبح چهارشنبه 10 آبان سالن ولایت ساختمان دادگستری تهران شاهد حضور 13 زن و مرد زندانی بود با آنکه هنوز لباس زندان بر تن و دستبند آهنی بر دستانشان گره خورده بود اما اشک شادی در چشم و لبخند رضایت بر لبانشان نقش بسته بود چرا که تا نفس کشیدن در هوای آزادی دقایقی بیشتر فاصله نداشتند.
به گزارش «شیعه نیوز»، خانوادههایشان سر از پا نمیشناختند و هرکدام با دیدن عزیزانشان چنان آنها را در آغوش میفشردند که انگار میخواستند در همین لحظه غم دوری چند ساله را از قلب و ذهنشان پاک کنند.
شوق دیدار که کمی فروکش کرد علی القاصی مهر رئیس کل دادگستری استان تهران گفت: امروز 13 محکوم به قصاص با اقدام خداپسندانه اولیای دم که حق قانونی آنها اجرای حکم بود و تلاش صلح یاران به زندگی بازگشتند.اولیای دم با توجه به فشارهای روحی و روانی که برای اجرای حکم داشتهاند با خدا معامله کرده و قطعاً اجر آن را نیز از خدا خواهند گرفت و ما هم به صورت رسمی از این کار ارزشمند تقدیر میکنیم تا فرهنگ صلح و سازش در کشور ترویج پیدا کند و قطعاً انعکاس این کار خداپسندانه اولیای دم در تعالی و رشد بالندگی جامعه و ترویج معروفات اثر خوبی دارد.
علی القاصی مهر ادامه داد: همه کسانی که به عنوان مجرم در زندان هستند آدمهای بدی نیستند و گاهی این افراد از سر اتفاق یا تقدیر و سرنوشت و یا چه بسا به خاطر مشکلاتی که گریبانگیر خانوادههای آنها بوده در حالی که هرگز فکرش را هم نمیکردند باعث سلب حیات برادر دینی شان شدهاند. از این رو تلاش صلح یاران برای جلب رضایت اولیای دم پسندیده و در توبه نیز باز است امیدوارم حالا که زمینه بازگشت آنها به جامعه فراهم شده از گذشته خود عبرت گرفته و زندگی شرافتمندانهای انتخاب کنند.
گذشت از حق قانونی
علی صالحی، دادستان تهران نیز بیان کرد: تشکر ویژه از اولیای دم دارم که علی رغم اینکه خداوند متعال به آنها حق قصاص داده اما به خاطر رضایت خداوند و ترویج فرهنگ گذشت و ایثار از حق قانونی خود گذشت میکنند و متهمی را که عزیزترین آنها را در حادثهای به عمد به قتل رسانده میبخشند. این افراد همیشه در پیش خداوند ارج و قرب خاصی دارند. محمد شهریاری سرپرست دادسرای امور جنایی تهران نیز گفت: تاکنون به صورت گروهی 10 جلسه آزادسازی جمعی محکومان به قصاص داشتیم و این بار هم این آزادسازی در حضور رئیس کل دادگستری استان تهران و دادستان تهران انجام میشود. بر اساس دستورات رئیس قوه قضائیه، شورای صلح و سازش دادسرای امور جنایی چند سالی است برای جلب رضایت اولیای دم و نجات محکومان قصاص از چوبه دار فعالیت خود را شروع کرده است و تلاش تیم صلح و سازش تا پای چوبه دار هم ادامه دارد و در این مرحله هم ما موفق به جلب رضایت اولیای دم 50 تا 60 درصد محکومان به قصاص شدهایم.پس از انجام مراسم آزادی زندانیان با چند نفر از آنها درباره علت زندانی شدن و نحوه رضایت گرفتنشان گفتوگو کردیم که در زیر میخوانید:
رهایی زن جوان بعد از 6 سال
دو زن زندانی، اسمشان در لیست آزادیها بود. یکی از آنها زن جوانی است که در 24 سالگی به همراه خواهر کوچکترش و سه مرد به خاطر سرقت دست به قتل پیرمردی ثروتمند زدند که در خانه او به عنوان خدمتکار مشغول کار بود. اما فقط یک میلیون و دویست هزار تومان نصیبش شد. زن جوان حالا بعد از 6 سال با رضایت خانواده مقتول آزاد شد.
رضایت بیقید و شرط به زوج میانسال
12 سال قبل با همدستی زنش مرد میانسالی را به قتل رسانده و جسد او را به بیابانهای ورامین انتقال داد و به آتش کشید. میگوید برادر مقتول، خواستگار عمه همسرم بود و زمانی که او با پاسخ منفی مواجه شد، عمه همسرم را سالها قبل به قتل رساند. همین موضوع باعث درگیری بین دو خانواده شد اما روز حادثه مقتول را به خانه مان دعوت کردیم تا دو خانواده باهم آشتی کنند. اما سر جنایت، بین مان دعوا شکل گرفت و زنم با چاقو او را به قتل رساند. جسد را داخل ماشین مقتول قرار داده و در بیابانهای ورامین آتش زدیم. هر دویمان در دادگاه به قصاص محکوم شدیم اما اولیای دم که فرزندان مقتول بودند به خاطر خدا و بدون هیچ قید و شرطی از قصاص ما گذشت کردند.
بخشش پدر
دوبار پای چوبه دار رفته اما هر بار، فرزندانش که اولیای دم بودند، به او مهلت دادند. در نهایت هم وجدانشان قبول نکرد و پدرشان را بعد از 11 سال بخشیدند.
مرد 50 ساله میگوید: سر یک موضوع الکی با همسرم دعوایم شد. قرار بود آخر هفته به خانه یکی از اقوام برویم اما برای من کار پیش آمده بود. سر همین مسأله دعوایمان شد و به خودم که آمدم، متوجه شدم همسرم را خفه کرده ام.
به محض آزادی، مستقیم بر سر مزار همسرم میروم و از او حلالیت میطلبم. برایش خیرات پخش میکنم و بعد به خانه دو فرزندم میروم؛ همانهایی که به من زندگی بخشیدند. میروم که برایشان پدری کنم چون تصمیم گرفتم خودم را وقف خانوادهام کنم.
در زندان درس خواندم و قرآن حفظ کردم. با اینکه در حبس بودم اما به زندانیان کمک میکردم تا رضایت بگیرند. زمانی که میدیدم هم بندیها و هم سلولی هایم اعدام میشوند میفهمیدم که مرگ خیلی به انسان نزدیک است و به همین دلیل تلاش میکردم تا برای زندانیان دیگر رضایت بگیرم.
زیارت امام رضا (ع) با مادر
مرد 36 ساله از حسش برای آزادی پس از 12 سال میگوید: در این سالها تنها کسی که به ملاقات میآمد مادرم بود. او خیلی مرا دلداری میداد و مدام میگفت که توکلم به خدا باشد. اولیای دم قصاص میخواستند اما با تلاش واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی تهران، در نهایت برگه رضایت را امضا کردند. دلم میخواهد حالا که آزاد شدهام تمام سختیهایی را که مادرم کشیده، جبران کنم. میخواهم او را به زیارت امام رضا(ع) ببرم و دلم میخواهد بخشی از درآمدم را برای آزادی زندانیان بگذارم.
15 سال حبس برای رفیقکشی
او به اتهام قتل دوست صمیمیاش بازداشت شده و علت و انگیزه این جنایت ناخواسته بحث بر سر تیم فوتبال مورد علاقه و مسائل اقتصادی بوده است.
رامین میگوید: من طرفدار قرمزها بودم و دوستم طرفدار تیم مقابل. همیشه باهم کلکل میکردیم اما این بار کلکلمان جدی شد و نمیدانم چه شد که چکشی را که کنار دستم بود برداشتم و به سرش ضربه زدم. 23 سال قبل دست به جنایت زدم و جنازه مقتول ساعاتی بعد در خیابانی خلوت پیدا شد و از آنجایی که هیچ سرنخی از من در دست نبود، پلیس موفق به دستگیریام نشد. درست بود که ردی از من به دست نیامد، اما عذاب وجدان لحظهای رهایم نکرد، اما میترسیدم که خودم را معرفی کنم. به همین دلیل به زیارت امام حسین(ع) رفتم و بعد خواب مقتول را دیدم و خودم را معرفی کردم.
او ادامه داد: اولیای دم قصاص میخواستند اما من با خودم قرار گذاشتم که به زندانیان مسن و نیازمند کمک کنم و نذر کردم بعد از آزادی برای مقتول خیرات بدهم. درنهایت هم خدا به دلشان انداخت و با رضایت اولیای دم بعد از 15 سال حبس آزاد شدم.
9 سال زندگی مخفیانه در ترکیه
مرد 48 ساله ماجرای جنایت را اینطور تعریف میکند: 21 سال بیشترنداشتم و در یک مغازه فست فودی کار میکردم اما با مقتول دعوایم شد. او قمه کشید و من چاقو و درنهایت او راهی بهشت زهرا شد و من که اتهام قتل داشتم فرار کردم و به ترکیه رفتم. 9 سالی به صورت مخفیانه در ترکیه زندگی کردم و در این مدت حتی به همسرم هم زنگ نزدم. در رستورانی عربی با هویتی جدید زندگی و کار میکردم اما غربت و تنهایی را نتوانستم تحمل کنم و 15 سال قبل درنهایت به ایران برگشتم و بازداشت شدم.
او ادامه میدهد: اینکه هر لحظه طناب دار را بالای سر خودت ببینی وحشتناکترین نوع زندگی است. فکرش را نمیکردم اولیای دم مرا ببخشند با تمام وجود از آنها تشکر میکنم. با خودم عهد کردم تلاش کنم و برای زندانیان دیگر رضایت بگیرم.