سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

خانواده

شیعه شناسی

عکس

فیلم

دیده بان

پادکست

#الحاشیه

سردبیر

中文

صفحات داخلی

۹ واقعیت ناخوشایند در زندگی که باید آن ها را بپذیرید

زندگی سفری مملو از لحظات خوشی، چالش‌ها و پیچ‌های غیرمنتظره است. ما اغلب با حقایقی مواجه می‌شویم که هیچ کدام‌مان آمادگی لازم را برای‌شان نداریم. مواجه‌شدن با این حقایق ممکن است آزاردهنده باشد، اما دانستن‌شان بینش‌بخش است. پذیرش این حقایق به رشد فردی، مقاومت و فهم عمیق‌تر از جهان اطراف‌مان منجر می‌شود.
کد خبر: ۲۸۴۳۰۳
۱۴:۵۸ - ۳۰ مهر ۱۴۰۲

«شیعه نیوز»: تصور کنید مسیر شغلی‌تان را میلی‌متر به میلی‌متر با خط‌کش کمال‌گرایی تنظیم کرده‌اید. با اینکه نهایت تلاش‌تان را می‌کنید، بازار شغلی با چرخشی غیرمنتظره مواجه می‌شود یا فرصتی تازه پدید می‌آید که کاملا مسیرتان را منحرف می‌کند.

به گزارش «شیعه نیوز»، مواجه‌ شدن با این حقیقت‌های زندگی ممکن است آزاردهنده باشد، اما دانستن‌شان بینش‌بخش است. پذیرش این حقایق به رشد فردی، مقاومت و فهم عمیق‌تر از جهان اطراف‌مان منجر می‌شود.

زندگی سفری مملو از لحظات خوشی، چالش‌ها و پیچ‌های غیرمنتظره است. ما اغلب با حقایقی مواجه می‌شویم که هیچ کدام‌مان آمادگی لازم را برای‌شان نداریم. مواجه‌شدن با این حقایق ممکن است آزاردهنده باشد، اما دانستن‌شان بینش‌بخش است. پذیرش این حقایق به رشد فردی، مقاومت و فهم عمیق‌تر از جهان اطراف‌مان منجر می‌شود.

با ما همراه باشید تا ۹ حقیقت را درباره زندگی با شما در میان بگذاریم که شاید هرگز نشنیده‌اید یا لااقل این‌گونه نشنیده‌اید.

۱. نمی‌توانید همه چیز را درست کنید

در جهانی که اغلب خود-اتکایی و عزم راسخ را ارج می‌نهد، پذیرش وجود نیروهایی که فراتر از کنترل‌مان هستند، کار سختی است. می‌خواهید استارتاپی را شروع کنید. کلی برنامه‌ریزی می‌کنید و با جدیت برنامه‌های‌تان را دنبال می‌کنید، اما تغییرات پیش‌بینی‌نشده بازار باعث شکست کسب‌وکارتان می‌شود و باید با پیامدهای سقوط کسب‌وکارتان دست‌وپنجه نرم کنید.

فلسفه رواقی می‌گوید ما نمی‌توانیم همه رویدادهای بیرونی را کنترل کنیم، اما می‌توانیم واکنش‌ها و نگرش‌های‌مان را کنترل کنیم. مارکوس ارلیوس، امپراتور رومی و فیلسوف رواقی، می‌گوید:

«شما بر ذهن خود ـ نه بر رویدادهای بیرون از آن ـ کنترل دارید. این را تشخیص دهید تا قدرت را دریابید.»

وقتی کسب‌وکارتان شکست می‌خورد، بهتر است به دنبال مهارت‌های تازه باشید، گزینه‌های متفاوت را امتحان کنید و درنهایت یک مسیر دیگر را انتخاب کنید. به جای آنکه همه ابعاد و جنبه‌ها زندگی‌تان را کنترل کنید، روی چیزهایی تمرکز کنید که می‌توانید درست‌شان کنید و با رویدادهای غیرمنتظره خودتان را وفق دهید.

در لحظات سازگاری است که ما بهترین و ارزشمندترین درس‌های زندگی‌مان را می‌آموزیم.

۲. هیچ فالگیری نمی‌تواند زندگی را پیش‌بینی کند

هیچ گوی کریستالی‌ای نمی‌تواند پیچ‌ها و دوربرگردان‌هایی که در مسیر سفر با آن مواجه خواهید شد را پیش‌بینی کند. شما خیلی دقیق برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری می‌کنید، اما زندگی آن‌جایی که اصلا انتظارش را ندارید، یک ضربه دوربرگردان به سمت‌تان حواله می‌کند و توپ غیرمنتظره‌ها مستقیم به تخت سینه‌تان برخورد می‌کند.

تصور کنید مسیر شغلی‌تان را میلی‌متر به میلی‌متر با خط‌کش کمال‌گرایی تنظیم کرده‌اید. با اینکه نهایت تلاش‌تان را می‌کنید، بازار شغلی با چرخشی غیرمنتظره مواجه می‌شود یا فرصتی تازه پدید می‌آید که کاملا مسیرتان را منحرف می‌کند.

ضرورت دارد در این لحظات عدم قطعیت پیش‌بینی‌ناپذیری زندگی را با آغوش باز بپذیرید. به جای آنکه در مقابل تغییر مقاومت کنید، سازگاری را به یکی از هم‌پیمان‌های‌تان تبدیل کنید. این حقیقت تشویق‌تان می‌کند تا تاب‌آوری را در وجودتان پرورش دهید. تاب‌آوری ویژگی‌ای ارزشمند است که به شما اجازه می‌دهد با شجاعت و افتخار ناشناخته‌ها را جستجو کنید.

شاید سفری که خیلی غیرمنتظره در لحظه آخر کنسل می‌شود به پیدا کردن گنجی پنهان (در معنای استعاری یا واقعی) در نزدیکی خانه‌تان منجر شود یا از دست دادن یک فرصت شغلی مسیر را برای برآورده کردن یک مسیر تازه شغلی که خیلی بهتر از قبلی است باز کند.

پیش‌بینی‌ناپذیری زندگی اغلب درهایی را به روی‌مان باز می‌کند که قبلا نمی‌دانستیم وجود دارند و فرصت‌هایی را برای رشد و ماجراجویی برای‌مان فراهم می‌کنند. موضوع این نیست که نباید برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری کنید، موضوع آن است که آماده باشید در برنامه‌ها و اهداف‌تان دست ببرید، آن‌ها را تعدیل کنید، با شرایط تطبیق دهید و همیشه برای هر نوع انعطافی در برنامه‌ریزی‌تان آمادگی ذهنی داشته باشید. در ناشناخته‌ها و غیرمنتظره‌ها زیبایی را پیدا کنید.

۳. جان‌کندن موفقیت را تضمین نمی‌کند

سومین حقیقت سخت زندگی خیلی گیج‌کننده است: سخت کار کردن لزوما موفقیت به همراه ندارد.

در داستان‌هایی که آدم‌های موفق تعریف می‌کنند اغلب می‌شنویم که کوشش پاداش دارد. اما واقعیت همیشه با این روایت مطابقت ندارد. یک کارآفرین بسیار سخت‌گوش را تصور کنید که روح و قلبش را برای کسب‌وکارش می‌گذارد، اما در یک لحظه به دلیل نیروهای بازار همه چیز از کنترلش خارج می‌شود.

یا به یک موسیقی‌دان بااستعداد فکر کنید که با همه خلاقیت و تلاشی که در طی سال‌های زندگی هنری‌اش نشان داده هنوز ناشناخته است. درست است که تلاش و عزم راسخ مواد لازم برای موفقیت هستند، اما تنها مواد تعیین‌کننده نیستند. زندگی پر از متغیرها و عواملی است که روی نتیجه اثر می‌گذارند.

گاهی، علی‌رغم همه تلاش‌های‌تان، شرایط به نفع شما عمل نمی‌کند. دانستن این حقیقت به این معنا نیست که باید آرزوهای‌مان را کنار بگذاریم یا دست از کار کردن بکشیم. بلکه باید تشویق‌مان کند تا چشم‌اندازمان را نسبت به موفقیت گسترش بدهیم. این حقیقت به ما می‌آموزد که از خود سفر، ورای مقصد نهایی، لذت ببریم.

سخت‌کوشی شخصیت، تاب‌آوری و تخصص به بار می‌آورد که حتی اگر به موفقیتی منتهی نشوند، دارایی‌های ارزشمندی هستند.

۴. همه دوست‌تان ندارند و مشکلی نیست

خیلی طبیعی است که همه شما را دوست نداشته باشند. ما انسان‌ها به شکلی طبیعی دوست داریم مورد تأیید دیگران قرار بگیریم و دوست‌داشتنِ اطرافیان‌مان را می‌خواهیم. اما خیلی طبیعی است که متوجه شوید علی‌رغم همه محبت، اصالت یا استعدادی که دارید، محبوب همه نیستید و همه نظر مثبتی درباره‌تان ندارند.

به تجربه‌های گذشته فکر کنید. ممکن است موقعیت‌هایی را تجربه کرده باشید که واقعا همه تلاش‌تان را کردید، اما در انتها دیگران فقط از شما انتقاد کردند یا برخی هم تأییدتان نکردند. این موقعیت‌ها می‌تواند قلب را بشکند، اما از آن جنبه‌های فراگیر زندگی است. پذیرش این حقیقت رهایی‌بخش است.

پذیرش این حقیقت بار درخواست مداوم تأییدشدن به واسطه دیگران را از روی شانه‌های شما برمی‌دارد. از احساس نیاز برای جلب رضایت هم دست برمی‌دارید و تشخیص می‌دهید که این کار ناممکن، بیهوده و همیشه ناکافی است. به جایش سعی کنید در نظر خودتان فردی اصیل و حقیقی باشید. البته کار سختی است. رالف والدو ارمسون می‌گوید:

«خودتان بودن در دنیایی که مدام تلاش می‌کند از شما چیزی غیر از آنچه هستید بسازد، بزرگ‌ترین دستاورد است.» دورتان را از آدم‌هایی پر کنید که خود شما را با همه نقص‌ها و علایق‌تان دوست دارند.

۵. تغییر اجتناب‌ناپذیر است

تغییر همراه همیشگی زندگی است و می‌تواند به اشکال متنوع خودش را نشان دهد: رشد فردی، روابط روبه‌تکامل، تغییر شغل یا تغییر محیط و اطرافیان. تغییر می‌تواند یک شمشیر دو-لبه باشد. تغییر فرصت‌هایی برای رشد، یادگیری و تازه‌شدن ایجاد می‌کند، اما هم‌چنین می‌تواند آرامش را بهم بزند، چالش‌برانگیز و حتی دردناک باشد.

آرامشی که در آشنایی وجود دارد به واسطه تغییر زدوده می‌شود و شما را با حس عدم اطمینان یا خروج از منطقه آسایش مواجه می‌کند. مهاجرت، پایان‌دادن به یک رابطه بلندمدت یا شروع یک شغل تازه همگی می‌توانند چالش‌برانگیز باشند. گذار اغلب شامل پشت سر گذاشتن آنچه می‌دانیم و قدم گذاشتن در دنیای ناشناخته‌ها است.

تغییر بخش طبیعی زندگی است. مقاومت در برابر تغییر باعث استرس و اضطراب می‌شود. به جای مقاومت تغییر را بپذیرید و از آن برای توسعه فردی و سازگاری استفاده کنید. تغییر باعث می‌شود چشم‌اندازهای تازه، فرصت‌های غیرمنتظره و فهم عمیق‌تری از خودتان را به دست آورید.

۶. زمان جایگزین‌نشدنی است

برخلاف دارایی‌های مادی، زمان داراییِ جایگزین‌نشدنی است. هر یک‌لحظه‌ای که تمام می‌شود، برای همیشه از دست می‌رود. شما هستید که انتخاب می‌کنید آن لحظات را چگونه سپری کنید. جایگزین‌نبودن زمان به ما می‌آموزد الویت‌ها، آرزوها و اثری که می‌خواهیم بعد از خودمان بر جهان بگذاریم را در الویت بگذاریم.

گذرا بودن زمان یادمان می‌دهد که لحظه را دریابیم، روابط معنادار با دیگران داشته باشیم و در فعالیت‌هایی شرکت کنیم که به ما حس غنی بودن و شادی می‌دهند.

۷. گذشته با ما و تغییرناپذیر است

خیلی از ما در زندگی با چه‌می‌شداگرها و پشیمانی‌های‌مان دست‌وپنجه نرم می‌کنیم و برای اشتباهات گذشته و فرصت‌های از دست رفته غصه می‌خوریم. اما درست کردن گذشته بی‌فایده است. فکر گذشته استقبال از فرصت‌های اکنون را با اشکال مواجه می‌کند. فهم این حقیقت به معنای نادیده گرفتن اهمیت گذشته یا درس‌هایی که برایمان دارد نیست. بلکه ما را تشویق می‌کند تا از بار اشتباهات گذشته در امان باشیم و روی زمان حال و آینده تمرکز کنیم.

۸. جهان هیچ بدهی‌ای به شما ندارد

درحالیکه انتظار عدالت، مهربانی یا تأیید شدن به دلیل تلاش‌های‌مان طبیعی به نظر می‌رسد، اما واقعیت این است که دنیا بر اساس قوانین خودش عمل می‌کند و انتظارات ما برایش مهم نیست.

آن لحظاتی را به یاد بیاورید که خودتان را به سختی انداختید تا به کسی کمک کنید، و انتظار داشتید لااقل از شما تشکر کنند، اما فقط با بی‌اعتنایی و بی‌توجهی از سمت آن‌ها مواجه شدید. این انتظارات می‌توانند دردآور باشند و به احساس سرخوردگی و نمک‌نداشتن دست منجر شوند.

دانستن این حقیقت که نباید از دنیا انتظار داشت به ما یاد می‌دهد که شکرگزار مهربانی‌ها و فرصت‌های کوچکی که به سمت‌مان می‌آیند باشیم. اگر انتظاری از جهان نداشته باشیم، دیگر لطف‌های دیگران را به پای وظیفه نمی‌نویسیم و این احساس رهایی‌بخش است.

۹. نیت کافی نیست

آخرین حقیقت تلخ زندگی خیلی تلخ است. میراثی که از خودتان به جای می‌گذارید با اعمال‌تان مشخص می‌شود نه با نیت‌هایی که داشتید. مهم نیست چقدر نیت‌های خوبی برای جهان دارید؛ اعمال‌تان هستند که در نهایت میراث‌تان را شکل می‌دهند. فرض کنید همیشه دوست داشتید تغییری در جامعه‌تان ایجاد کنید، اما هرگز دست به عمل نزدید. نیات خوب شما فرصت‌های ناشناخته باقی می‌مانند و هیچ اثر ماندگاری نخواهند داشت.

دانستن این حقیقت ما را وامی‌دارد تا وقت داریم نیت‌های خوب‌مان را عملی کنیم. خطرپذیری کنیم، از نقطه آسایش خارج شویم و آرزوهای‌مان را با عزم راسخ دنبال کنیم.

 

منبع: ASRIRAN
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: