سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

خانواده

شیعه شناسی

عکس

فیلم

دیده بان

پادکست

#الحاشیه

سردبیر

中文

صفحات داخلی

فراماسونری چیست؟

لژهای فراماسونری در مجموع محل آموزش و آموختن لیبرالیسم و اومانیسم بوده. البته اسرار سیاسی مملکت نیز، به دلیل ذی‌نفوذ بودن بسیاری از ماسون‌ها، طبیعتا در این لژها رد و بدل می‌شد.به همین دلیل فراماسونری از سوی مخالفانش، نهادی قلمداد می‌شد که یکی از کارکردهایش جاسوسی برای بیگانگان (به ویژه انگلیسی‌ها) بود.
کد خبر: ۲۸۳۷۰۳
۱۶:۲۱ - ۱۶ مهر ۱۴۰۲

به گزارش «شیعه نیوز»، فراماسونری (Freemasonry) واژه‌ای است که ریشه در قرون وسطی دارد ولی پس از رنسانس دچار تحول معنا شد یا دست کم دلالت تازه‌ای پیدا کرد. فراماسون یعنی بنّای آزاد (یا دقیق‌تر: سنگ‌تراش آزاد). فراماسونری نیز در واقع اتحادیه یا انجمن بنّایان آزاد در قرون وسطی بود.

در قرون وسطی که در اروپا ساختن کلیسا معمول بود، بنایان کلیسا از حکام و شهرداران درخواست کردند تا زورگویان جامعۀ فئودالی آنان را به بیگاری نگیرند.

آن‌ها برای آنکه بتوانند پیشنهاد خود را به تصویب برسانند، اتحادیه‌ای به نام فراماسون (یعنی بنّایی که آزاد است و بدون مزد کار نمی‌کند. در واقع بیگاری نمی‌دهد) به وجود آوردند و کلاس‌هایی به نام لژ برای تعلیم بنایی و معماری به کارگران مستعد تاسیس کردند.

رازداری حرفه‌ای موجب شده بود که این کلاس‌ها اسرار صنفی خود را شدیدا مخفی کنند. به عضو فراماسونری، فراماسون یا ماسون می‌گفتند.

با آغاز دورۀ رنسانس در اروپا، دوران ساختن کلیسا به تدریج به پایان رسید و فراماسونری حرفه‌ای نیز از رونق افتاد. تا اینکه در قرن هجدهم میلادی، کسانی که ربطی به صنف بنّایان نداشتند، دستگاه فراماسونری را دوباره سازمان دادند و هدف از این سازماندهی را تحکیم اصول اخلاقی و برادری و همکاری با یکدیگر دانستند.

اولین لژ فراماسونری جدید (یا فرقۀ سیاسی و باشگاه اعیان و اشراف) در سال 1717 در انگلستان تاسیس شد که مهم‌ترین ارکان تعلیماتی آن، رازداری و اطاعت مطلق از رؤسا بود.

دولت انگلستان نیز از سال 1730، سازمان فراماسونری سیاسی را در جهت گسترش قلمرو امپراتوری خود و ترویج تعلیمات مد نظرش در کشورهای دیگر، از جمله در آمریکا که هنوز مستقل نشده بود، به کار گرفت.

شعبه‌های متعدد فراماسونری در کشورهای گوناگون، جاذبۀ مرموری برای مردم مطلع از وجود این شعبه‌ها داشتند. به ویژه مردمان توطئه‌اندیش، رابطه‌ای توام با شیفتگی و بیزاری نسبت به تشکیلات فراماسونری داشتند.

فراماسونری در اصل ماهیتی لیبرال و مترقی داشت. فراماسون‌ها با شعار "برابری، مساوات، برادری" نقش بزرگی در انقلاب‌های بزرگ معاصر، مانند انقلاب آمریکا علیه استعمار انگلیس، انقلاب کبیر فرانسه و جنبش انقلابی ضد استعمار اسپانیا در آمریکای جنوبی داشتند.

فراماسون‌ها در ایران نیز چه قبل از انقلاب مشروطه و چه پس از مشروطه فعالیت مخفیانۀ خودشان را داشتند و غالبا افراد تحصیل‌کرده و ذی‌نفوذ در ساختار قدرت را جذب تشکیلات خودشان می‌کردند.

در دوران قاجار، به پیشنهاد میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله، واژۀ فراموش‌خانه به عنوان معادل فارسی فراماسونری رایج شد. رازداری و سرشت مخفیانۀ فعالیت فراماسونری، احتمالا مبنای پیشنهاد "فراموش‌خانه" به عنوان معادل فارسی واژۀ فراماسونری بود.

میرزا ملکم خان

 

نخستین ایرانی صاحب مقامی که به عضویت فراماسونری وابسته به انگلستان درآمد، میرزا عسگرخان ارومی افشار سفیر فوق‌العاده فتحعلی‌شاه قاجار در دربار ناپلئون بناپارت بود.

دومین فراماسون ایرانی میرزا ابوالحسن‌خان ایلچی است که ۳۵ سال وزیر خارجه ایران در زمان فتحعلی‌شاه بود. میرزا ابوالحسن‌خان در ۱۵ ژوئن ۱۸۱۰ در انگلستان به عضویت فراماسونری درآمد.

فراماسون‌ها در انقلاب مشروطه ایران هم نقش داشتند زیرا در فراموش‌خانه‌ای که میرزا ملکم خان در سال 1238 خورشیدی تاسیس کرد، بسیاری از اعضا نیز دانش‌آموختگان دارالفنون بودند که در جریان انقلاب مشروطه، در سنین پختگی بودند. با این حال اینکه فراماسون‌ها چقدر در انقلاب مشروطه تاثیرگذار بودند، نیازمند تحقیق است.

با این حال به عنوان نمونه باید گفت سید صادق طباطبایی، از روحانیان پیشرو عصر قاجار، یکی از اعضای فراموشخانۀ میرزا ملکم خان بود. سید محمد طباطبایی، روحانی مشهور و یکی از رهبران برجستۀ انقلاب مشروطه، فرزند سید صادق طباطبایی بود. فراموش‌خانۀ میرزا ملکم‌خان البته پس از مدتی به دستور ناصرالدین شاه، که در ابتدا ریاست افتخاری فراموش‌خانه با او بود، تعطیل شد.

سید جمال الدین اسدآبادی هم از دیگر فراماسون‌های مشهور ایران در این دوران بود. کمی بعدتر، محمدعلی فروغی نیز از فراماسون‌های برجستۀ ایران بود.

محمدعلی فروغی

 

لژهای فراماسونری در سده‌های هجدهم و نوزدهم، در مجموع محل آموزش و آموختن لیبرالیسم و اومانیسم بود. البته اسرار سیاسی مملکت نیز، به دلیل ذی‌نفوذ بودن بسیاری از ماسون‌ها، طبیعتا در این لژها رد و بدل می‌شد. به همین دلیل فراماسونری از سوی مخالفانش، نهادی قلمداد می‌شد که یکی از کارکردهایش جاسوسی برای بیگانگان (بویژه انگلیسی‌ها) بود.

کارکرد دیگر فراماسونری، از نظر مخالفان، ترویج فرهنگ غرب در جامعۀ مذهبی ایران بود که این وصف البته جای تردید نداشت.

عقاید لیبرال جنبش فراماسونری، چه در اروپا چه در ایران، باعث واکنش‌های گروه‌های مذهبی و حتی ملی‌گرایان شده ‌است. همچنین مخالفت با نظام طبقاتی کشیشی مسیحیت، باعث دشمنی کلیسای کاتولیک روم با فراماسونری شده‌است. این گروه‌ها فراماسونری را جنبشی الحادی و شیطانی معرفی می‌کنند.

فراماسونری ذاتا با پنهان‌کاری توام بود زیرا لیبرال‌ها و اومانیست‌ها در اروپای پس از رنسانس هنوز دست بالا را پیدا نکرده بودند. در ایران نیز که جامعه مذهبی‌تر بود، طبیعتا فشار بر ماسون‌های لیبرال‌ و غربگرا و نیاز این افراد به پنهانکاری بیشتر بود.

این پنهان‌کاری شدید، توطئه‌اندیشی دربارۀ فراماسونری و فراماسون‌ها را در ایران، نسبت به اروپا، پررنگ‌تر کرد. به گونه‌ای که تا مدت‌ها هر کسی را که می‌خواستند بدنام کنند، فراماسون می‌نامیدند. این برچسب‌زنی‌ها اگرچه تقریبا منسوخ شده، ولی هنوز هم گاهی به چشم می‌خورد.

فراماسون‌ها در سراسر دنیا مرد بودند. یعنی زنان از حق عضویت در فراماسونری محروم بودند. با این حال، چنانکه مورخان نوشته‌اند، در نقاط گوناگون دنیا چند میلیون مرد عضو تشکیلات فراماسونری بودند.

 

از دیگر اتهامات فراماسون‌ها، اختلاف افکندن بین اقشار و طبقات یک ملت برای تحقق یا بسط استیلای استعمار بر سرنوشت آن ملت بوده است.

منتقدان فراماسونری همچنین گفته‌اند که فراماسون‌ها به لحاظ اقتصادی در تمام نقاط دنیا یک طبقۀ واحدند. یعنی منافع اقتصادی مشترک و موقعیت خاص از لحاظ مالکیت و سهیم بودن در اوراق بهادار و موسسات تولیدی و انتفاعی، افراد این سازمان را به صورت یک تشکیلات فعال و باانضباط درآورده و همین ویژگی از مهم‌ترین اسرار فراماسونری و راز بقای آن‌ها شمرده شده است.

در واقع جدا از علائق فرهنگی و سیاسی، فراماسون‌ها از عضویت در فراماسونری منافع قابل توجهی نصیبشان می‌شد (یا می‌شود) و می‌توانند به مثابه یک اقلیت مرفه در کشورهای گوناگون زندگی کنند و جهت‌گیریهای سیاسی‌شان هم طبیعتا با منافع اقتصادی‌شان پیوندهایی دارد.

با این حال نباید فراموش کنیم که ماهیت مخفی فعالیت‌های فراماسونری، توطئه‌اندیشی، بدبینی، نفرت‌های سیاسی و فرهنگی و نیز حسادت به موقعیت طبقاتی فرادستانۀ اعضای مشهور یا مشکوک به فراماسون بودن، منشأ قصه‌بافی‌ها و افسانه‌پردازی‌های گوناگونی دربارۀ فراماسونری در جهان و بویژه در ایران بوده است.

فراماسونری در عصر پهلوی در ایران رشد کرد و برخی از لژهای مشهور فراماسونری در آن دوران عبارت بودند از: لژ روشنایی (شیراز)، لژ بیداری ایرانیان، لژ همایون، لژ تهران، لژ خیام، لژ کوروش، لژ مولوی، لژ طوس و "لژ بزرگ ایران" بود.

لژ بزرگ ایران در پی هماهنگی جعفر شریف‌امامی با لژهای بزرگ فرانسه، اسکاتلند و آلمان در سال ۱۹۶۹ تأسیس شد. این لژ از ۱۴ لژ اسکاتلندی ۱۰ لژ فرانسوی و ۳ لژ آلمانی تشکیل می‌شد. مراسم افتتاح این لژ با حضور شمار زیادی از ماسون‌های اروپایی، آمریکایی و اسکاتلندی و فرانسوی و آلمانی برگزار شد.

تعداد لژهای تحت فرمان لژ بزرگ ایران تا اواخر دههٔ ۱۹۷۰ به ۴۳ عدد با 1500 عضو رسید.

در ایران فراماسونری توسط گروه‌های چپ ‌گرا، مذهبی بنیادگرا و ملی گرایان لیبرال به عنوان مأمور مخفی انگلیس و صهیونیسم و در نتیجه عامل تمام بدبختی ‌های ایران معرفی می‌شدند و این باعث تعطیل شدن و تحت تعقیب گرفتن اعضای این انجمن‌ها پس از انقلاب اسلامی شد.

پس از انقلاب سال 57، برخی از فراماسون‌ها اعدام شدند و برخی نیز از ایران مهاجرت کردند. ماسون‌های ایرانی مقیم آمریکا، اروپا و کانادا در سال ۱۹۸۲ از جعفر شریف‌امامی خواستند که فعالیت لژ بزرگ ایران در خارج از کشور ادامه یابد.

این درخواست پذیرفته شد و پس از برپایی جلسه‌ای در لژ بزرگ نیویورک، لژ بزرگ ایران (در تبعید) در آمریکا فعالیتش را آغاز کرد. این لژ هم‌اکنون در ایالات ماساچوست آمریکا مشغول فعالیت است.

 

واحد اساسی محلی فراماسونری لژ است. لژها معمولاً در سطح منطقه‌ای (معمولاً در مرز همان ایالت، استان، یا حتی مرز ملیتی) توسط یک "لژ بزرگ" سرپرستی و مدیریت می‌شوند. اما هیچ لژ بزرگ جهانی و بین‌المللی‌ای وجود ندارد که همه فراماسونری را سرپرستی کند. هر لژ بزرگ مستقل است و حتی در برخی موارد به دلیل اختلاف نظرهای شدید یکدیگر را به رسمیت نمی‌شناسند. از ویژگی‌های مشترک آن‌ها این است که کسی را به ماسونری دعوت نمی‌کنند و افراد متقاضی عضویت، پس از ارزیابی شدن و رای‌گیری قبول می‌شوند.

لژهای فراماسونری، علاوه بر زنان، معمولا خداناباوران را هم به عضویت نمی‌پذیرند. اما این قاعده عمومیت ندارد و بیشتر در لژهای بریتانیایی (یا لژهای متاثر از فرهنگ انگلیسی) رعایت می‌شود. برخی از لژهای فراماسونری، بویژه در فرانسه یا متاثر از فرهنگ فرانسوی، خداناباوران را هم به عضویت می‌پذیرند و همین مایۀ اختلاف بین لژهای بزرگ فراماسونری در بریتانیا و فرانسه بوده است.

انتهای پیام

منبع: ASRIRAN
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
ناشناس
۱۳:۲۱ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۷
بعد از کرونا و واکسیناسیون شاید دیگه دیر شده