سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

واقعه مباهله

کد خبر: ۲۸۱۹۸
۲۳:۳۹ - ۲۹ آبان ۱۳۹۰
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

آیه مباهله

(فمن حاجك فیه من بعد ما جائك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم ‏نبتهل فنجعل لعنه الله على الكاذبین)(آل عمران: 61).
«هركس با تو پس از آن كه آگاه شدى، به مجادله برخیزد ، بگو بیایید تا بخوانیم فرزندان خود و فرزندان شما را، زنان خود وزنان شما را، و جانهاى خود و جانهاى شما را و لعنت‏ خدا بر گروه ‏دروغگو بفرستیم‏» .
مفسران مى‏نویسند: پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) به موازات مكاتبه با سران‏دول جهان، و مراكز مذهبى نامه‏اى به اسقف نجران «ابوحارثه‏»نوشت و طى آن نامه ساكنان «نجران‏» را به آئین اسلام دعوت نمود اینك مضمون نامه آن حضرت:

«به نام خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب (این نامه‏اى است) ازمحمد پیامبر و رسول خدا به اسقف نجران خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب و احمد را ستایش مى‏كنم و شماها را از پرستش بندگان به ‏پرستش خدا دعوت مى‏نمایم، شما را دعوت مى‏كنم كه از ولایت‏ بندگان‏ خدا خارج شوید و در ولایت ‏خداوند وارد آئید ، و اگر دعوت مرا نپذیرفتید (لااقل) باید به حكومت اسلامى مالیات(جزیه) بپردازید (كه‏ در برابر این مبلغ جزئى از جان و مال شما دفاع مى‏ كند) و در غیراین صورت به شما اعلام خطر مى‏ شود» (1) .
و برخى از مصادر تاریخى شیعه اضافه مى‏ كند: پیامبر آیه مربوط (2) به اهل كتاب را كه در آن همگى به پرستش خداى یگانه دعوت‏ شده ‏اند ، نیز نوشت.

نمایندگان پیامبر وارد نجران شده، نامه پیامبر را به‏«اسقف‏» دادند، وى نامه را با دقت هرچه تمامتر خوانده و براى‏ تصمیم شورائى مركب از شخصیتهاى بارز مذهبى و غیر مذهبى تشكیل‏ داد، یكى از افراد طرف مشورت «شرحبیل‏» بود كه به عقل و درایت ‏و كاردانى معروفیت كامل داشت، وى در پاسخ اسقف چنین اظهار نمود، اطلاعات من در مسائل مذهبى بسیار ناچیز است ، بنابراین من‏حق اظهار نظر ندارم و اگر در غیر این موضوع با من وارد شور مى‏شدید ، من مى‏توانستم راه ‏حلهائى در اختیار شما بگذارم.

ولى ناچارم مطلبى را تذكر دهم و آن این كه: ما كرارا از پیشوایان مذهبى خود شنیده‏ایم: روزى منصب نبوت از نسل «اسحاق‏» به فرزندان «اسماعیل‏» انتقال خواهد یافت. و هیچ بعید نیست كه‏«محمد» كه از اولاد اسماعیل است، همان پیامبر موعود باشد.
شورا نظر داد كه گروهى به عنوان «هیئتى از نجران‏» به مدینه ‏برود ، تا از نزدیك با محمد (صلی الله علیه و آله) تماس گرفته و دلائل نبوت او را بررسى كنند.
شصت تن از زبده ‏ترین و داناترین مردم نجران انتخاب شدند و در راس آنان سه پیشواى مذهبى بود این سه تن عبارت بودند از:
1 - «ابوحارثه بن علقمه‏» كه اسقف اعظم نجران كه نماینده‏ رسمى كلیساهاى روم در حجاز بود.
2 - «عبدالمسیح‏» رئیس هیئت و به عقل و تدبیر و كاردانى‏معروف بود.
3 - «ایهم‏» كه فرد كهنسال و شخصیت محترم ملت نجران به ‏شمار مى‏رفت (3) .

هیئت نجران، طرف عصر درحالى كه لباسهاى تجملى ابریشمى بر تن‏و انگشترهاى طلا بر دست و صلیبها بر گردن داشتند، وارد مسجد شده ‏به پیامبر سلام كردند، ولى وضع زننده و نامناسب آنان آنهم درمسجد، پیامبر را سخت ناراحت نمود. احساس كردند كه از آنان‏ ناراحت‏ شده است، اما علت ناراحتى را ندانستند، فورا با عثمان‏ بن عفان و عبدالرحمان بن عوف كه سابقه آشنائى با آنان داشتند، تماس گرفتند و جریان را به آنها گفتند آنان اظهار داشتند كه حل‏این گره به دست على بن ابى طالب(علیه السلام)است، آنان به امیرمومنان ‏مراجعه كردند على(علیه السلام)در پاسخ آنها چنین گفت: شما باید لباسهاى ‏خود را تغییر دهید، و با وضع ساده، بدون زر و زیور به حضور حضرت بیائید. در این صورت مورد احترام و تكریم قرار خواهیدگرفت‏» .

نمایندگان نجران با لباس ساده بدون انگشتر طلا، شرفیاب محضر پیامبر شده و سلام كردند، پیامبر با احترام خاص پاسخ سلام آنان‏ را داد، و برخى از هدایائى را كه براى وى آورده بودند، پذیرفت.
نمایندگان پیش از آن كه وارد مذاكره شوند، اظهار كردند كه‏ وقت نماز آنان رسیده است، پیامبر اجازه داد كه نمازهاى خود رادر مسجد مدینه در حالى كه رو به مشرق ایستاده بودند، بخوانند (4) .

سیره ‏نویس معروف «برهان الدین حلبى‏» مى‏نویسد: پیامبر به آنان گفت من شما را به آئین توحید و پرستش خداى یگانه، و تسلیم در برابر اوامر او دعوت مى‏كنم، سپس آیاتى چنداز قرآن براى آنان خواند.
آنان در پاسخ گفتند: اگر مقصود از اسلام ایمان به خداى یگانه ‏است، ما قبلا به او ایمان آورده و به احكام وى عمل مى‏نمائیم.
پیامبر در پاسخ آنان گفت: اسلام علائمى دارد چگونه مى‏گویید خداى یگانه را پرستش مى‏كنید در صورتى كه شماها صلیب را مى‏پرستید و از خوردن گوشت ‏خوك پرهیز نمى‏كنید و مسیح را فرزند خدا مى‏دانید.

نمایندگان نجران گفتند: آرى او فرزند خداست زیرا مادر او مریم، بدون نزدیكى با كسى ، او را به دنیا آورد، ناچار باید او فرزند خدا باشد در این موقع فرشته وحى بر پیامبر نازل شد و این‏آیه را آورد:
(ان مثل عیسى عند الله كمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له كن ‏فیكون) (آل عمران: 59).
تولد عیسى از مادر بدون آن كه كسى با او نزدیكى كند، نزد خدا همچون آدم است كه او را از خاك آفرید و سپس به او فرمود: موجود باش او هم فورا موجود شد(بنابراین ولادت مسیح بدون پدر دلیل برالوهیت او نیست).

مسیحیان نجران در مقابل منطق وحى ناگزیر شدند راه مجادله در پیش گیرند و پیشنهاد مباهله داده‏اند، در آن موقع پیك الهى نازل‏شد پیامبر را نیز به مباهله مامور ساخت، طرفین به فیصله دادن‏ مساله از طریق مباهله آماده شدند و قرار شد فردا همگى براى ‏مباهله حاضر و آماده شوند.
وقت مباهله فرا رسید و قرار بود كه مباهله در نقطه خارج از شهر مدینه در دامنه صحرا انجام گیرد پیامبر از میان مسلمانان و بستگان زیاد فقط چهار نفر را براى مباهله برگزید و این چهار تن‏ جز على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام كسى دیگر نبود.

سران هیئت نمایندگى نجران با یكدیگر گفتگو میكردند و میگفتند اگر محمد با شكوه مادى به میدان مباهله وارد شود، اعتمادى به ‏ادعاى او نیست، و اگر به وضع ساده همراه عزیزانش گام در صحراى ‏مباهله بگذارد، عمل او گواه بر اعتماد او به نبوت خویش است تا آنجا كه عزیزان خود را به میدان مباهله آورده است، هنوز در این‏ گفتگو بودند كه چهره‏ هاى معصومى براى آنان آشكار گشت همگى باهم‏ گفتند این مرد به دعوت خود اعتقاد راسخ دارد و گرنه یك فرد دروغگو یا شاك عزیزان خود را در معرض بلاى آسمانى قرار نمى‏دهد و لذا با دیدن این وضع وارد شور شدند و از مباهله منصرف گشتند قرار شد هر سال مبلغى به عنوان جزیه (مالیات سرانه)بپردازند و در برابر آن حكومت اسلامى از مال و جان آنان دفاع كنند.

عائشه مى‏گوید: روز مباهله پیامبر اسلام چهارتن همراهان خود را زیر چادر مشكى رنگى، وارد كرد و این آیه را تلاوت نمود: (انمایرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا) زمخشرى‏ پس از بیان نكات آیه مباهله در پایان بحث مى‏نویسد: سرگذشت‏ مباهله و مفاد این آیه بزرگترین گواه بر فضیلت اصحاب كساء است‏و سندى زنده بر حقانیت آئین اسلام مى‏باشد.

داستان مباهله بزرگترین سند فضیلت‏ براى اهل پیامبر است زیرا الفاظ و مفردات آیه حاكى است كه همراهان پیامبر در چه پایه‏اى ‏از فضیلت قرار داشتند، زیرا پیامبر در این آیه، علاوه بر این كه‏ حسن و حسین علیهما السلام را فرزندان خود، و فاطمه(سلام الله علیها)را یگانه ‏زن منتسب به خاندان خویش مى‏خواند، از شخص على(علیه السلام)به عنوان‏«انفسنا» تعبیر مى‏كند و آن شخصیت عظیم جهان انسانى را به ‏منزله جان پیامبر مى‏داند، فضیلتى بالاتر از این كه یك شخص از نظر معنویت و فضیلت‏به پایه‏اى برسد كه خداوند بزرگ او را به‏ منزله جان و روح پیامبر بخواند.

آیا این آیه گواه برترى امیرمومنان بر تمام مسلمانان جهان نیست؟
از روایاتى كه از پیشوایان مذهبى ما وارد شده است، استفاده مى‏شود كه موضوع مباهله اختصاص به پیامبر نداشته و هر فرد مسلمانى در مسائل مذهبى مى‏تواند با مخالفان خود به مباهله ‏برخیزد و شیوه مباهله و دعاى آن در كتابهاى حدیث وارد شده براى‏اطلاع بیشتر به كتاب «نورالثقلین‏» مراجعه بفرمائید (5) .

در رساله استاد علامه طباطبائى(ره)چنین مى‏خوانیم:
«مباهله یكى از معجزات باقى اسلام است و هر فرد با ایمانى به‏ پیروى از نخستین پیشواى اسلام، مى‏تواند در راه اثبات حقیقتى ازحقائق اسلام با مخالفان خود به مباهله بپردازد و از خداوند جهان‏درخواست كند كه طرف مخالف، را كیفر بدهد و محكوم سازد (6) .

در اینجا تذكر چند نكته‏ لازم است:
گذشته بر این كه تمام مفسران و دانشمندان شیعه، موضوع مباهله ‏را در كتابهاى خود آورده ‏اند از میان علماء و دانشمندان اهل‏ تسنن شصت نفر در كتابهاى خود پیرامون این سرگذشت ‏سخنانى ‏گفته ‏اند و نكاتى یادآور شده‏اند كه برخى را یادآور مى‏شویم:
1 - مسلم بن حجاج در صحیح خود كه دومین صحیح از صحاح ششگانه ‏است، مى‏نویسد:

«معاویه به سعد وقاص گفت: چرا على(علیه السلام)را سب نمى‏كنى؟ جواب‏داد: به خاطر سه خصلتى كه على(علیه السلام)داشت و من آرزو مى‏كنم كه یكى ‏از آنها را دارا بودم. او پس از سخنانى مى‏گوید: هنگامى كه آیه ‏مباهله نازل گردید پیامبر على(علیه السلام) و فاطمه و حسنین علیهم السلام‏ را خواست وقتى همگى جمع شدند، پیامبر گفت: «اللهم هولاء اهلى‏» آنان اهل بیت من هستند (7) .
2 - حاكم نیشابورى در مستدرك خود مى‏گوید:

«اخبار متواتر از ابن عباس و غیره رسیده است كه پیامبر دست ‏على و حسنین علیهم السلام را گرفت و فاطمه(سلام الله علیها)را پشت‏ سر قرار داد و رو به هیئت نمایندگى نجران كرد و گفت: «هولاء ابنائنا وانفسنا و نسائنا فهلموا انفسكم و ابنائكم و نسائكم ثم نبتهل ‏فنجعل لعنه ‏الله على الكاذبین‏» .
«اینان فرزندان ما و زنان و جانهاى ما هستند شما نیز برخیزید همانند آنها را بیاورید تا مباهله كنیم و لعنت‏ خدا را بر گروه دروغگویان بفرستیم‏» (8) .
3 - ثعلبى در تفسیر خود مى‏نویسد:

«هنگامى كه پیامبر وارد صحنه مباهله شد، حسین(علیه السلام)را در آغوش ‏داشت و دست‏ حسن(علیه السلام)را گرفته بود و دخت گرامى او فاطمه(سلام الله علیها)پشت ‏سر پیامبر و على(علیه السلام)نیز پشت‏سر فاطمه گام بر مى‏داشتند در این موقع‏اسقف نجران گفت: «یا معشر النصارى انى لارى وجوها لو سالواالله ان یزیل جبلا من مكانه لازاله فلا تبتهلوا فتهلكوا» .

«همكیشان من ، من چهره‏هاى معصومى را مشاهده مى‏كنم كه اگر از خداوند بخواهند كه كوهى را از بیخ بكند، خدا دعاى آنان رامستجاب مى‏كند ، هرگز مباهله نكنید زیرا نابود مى‏شوید» (9) .
4 - زمخشرى در كشاف پس از نقل جمله ‏هایى كه از ثعلبى نقل‏كردیم، مى‏گوید:
«اسقف نجران افزود: به خدائى كه جان من در دست او است، نابودى اهل نجران نزدیك شده است. اگر مباهله كنید لباس انسانیت ‏از بدن شما كنده مى‏شود و به صورت حیوانات مسخ شده در مى‏آئید و صحرا براى شما كانونى از آتش خداوند كه ریشه مسیحیان نجران رامى‏كند» (10) .
5 - ابن حجر از محدث معروف دارقطنى نقل مى‏كند كه امیرمومنان‏ روز شوراى عمر، براى برترى خود بر اعضاء شورى با آیه مباهله ‏احتجاج كرد و گفت: آیا در میان شما كسى هست كه پیوند خویشاوندى ‏وى با پیامبر از من نزدیك‏تر باشد، او را جان و نفس خود و فرزندان او را فرزندان خود و زن او را زنان خود معرفى كند؟ همه ‏اعضاء شورى به تصدیق على برخاسته و گفتند: نه هرگز جز تو كسى‏ را به این خصوصیت ‏سراغ نداریم (11) .

پی نوشتها:

1) البدایه والنهایه: ص 53 - بحارالانوار: ج‏21، ص 285.
2) منظور آیه «قل یا اهل الكتاب تعالوا الى كلمه سواء بینناو بینكم...» (آل عمران: 64)- بحارالانوار: ج‏21، ص 287.
3) تاریخ یعقوبى: ج‏2، ص 66.
4) سیره حلبى: ج‏3، ص 239.
5) نورالثقلین: ج‏1، ص 292 - 291.
6) در برخى از روایات اسلامى نیز به این موضوع تصریح شده است،به اصول كافى، كتاب دعا، باب مباهله،ص 538 مراجعه فرمائید.
7) صحیح مسلم: ج‏7، ص 120.
8) مستدرك ج‏3، ص 150.
9) عمده ابن بطریق، ص 95.
10) كشاف: ج‏1، ص 193.
11) صواعق: ص 154.

نویسنده: استاد جعفر سبحانی
منبع: ماهنامه مكتب اسلام
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
ناشناس
۰۷:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۸/۳۰
خیلی‌ ممنون، بسیار به جا و مستند بود. خداوند لعنت کند آنان که قدر و مقام و منزلت اهل بیت نبی را نشناختند و با غصب خلافت، بشریّت را از علومشان بی‌ بهره ساختند. نتیجه این انحراف و بدعت، جنایت معاویه، یزید، حجاج ثقفی، و .... بود.