زندگی انسان ساحتهای مختلفی دارد که انسان مؤمن همانطور که از اسمش پیداست باید در هر کدام از آنها ایمان خود را ظهور و بروز دهد. در ساحتهای فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری، اعتقادی، اخلاقی، علمی، اقتصادی و جسمی. بروز ایمان نیز در این ساحتها چیزی نیست جز تقوا. یعنی فرد در همه این ابعاد زندگی نظر خدا و رضایت او را محور قرار دهد. امام صادق (ع) درباره وظیفه شیعیان فرموده است: «کونوا لنا زینا ولا تکونوا لنا شیناً» زینت و سبب افتخار ما باشید نه اینکه باعث شرمندگی ما باشید. در این راستا حضرت علی (ع) میفرماید: «اعیونی بورع واجتهاد و سداد» سعی کنید تقوا و ورع داشته باشید. در این راه تلاش کنید و استقامت داشته باشید.آنچه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان آیت الله مصباح یزدی؛ در دفتر مقام معظم رهبری است که در سال ۸۷ ایراد کرده اند. بخش چهارم آن را باهم میخوانیم:
احساس خطر
در این عصر عوامل شیطانی بیش از پیش فعال شدهاند. دنیا با فریبندهترین چهرههایش و مفاسد اخلاقی با بدترین شکلهایش از کانون مغرب زمین به سایر کشورها سرازیر شده و اگر این روند ادامه پیدا کند عوامل گناه فراوانتر و بیشتر در دسترس قرار میگیرد و ما هم به تدریج فرهنگ دینی خود و فرمایشهای ائمه (ع) را فراموش میکنیم، و عوامل الهی و رحمانی ضعیفتر و کمرنگتر خواهد شد. این وضعیت بسیار نگران کننده؛ است.
هدف ما از این مطالب بیشتر این است که خودمان را مهیا کنیم تا اولاً کمتر تحت تأثیر عوامل سو شیطانی قرار بگیریم و بعد از آن، تا اندازهای که میتوانیم نقش مثبتی در جامعه ایفا کنیم. راه دیگری جز این وجود ندارد که در مقابل ظلمت فرهنگهای الحادی و کفرآمیز به انوار کلمات اهل بیت (ع) پناه ببریم. البته روایاتی که میخوانیم برای این نیست که فردا بخواهیم دقیقاً مثل آنها عمل کنیم. در روایات اخلاقی هم مانند روایات فقهی عام و خاص، حاکم و محکوم و وارد و مورود وجود دارد. خواندن این روایات برای این است که فضای ذهنی ما به فضای فرمایشهای اهل بیت (ع) نزدیکتر شود.
ما نمیتوانیم به طور دقیق مثل آنها عمل کنیم. در اینجا هم نمیخواهیم نسخه بپیچیم. منظور ما از خواندن روایات آشنایی با ارزشهایی است که در فرهنگ اهل بیت (ع) مطرح بوده است.
اصحابُ جعفرٍ قلیلٌ
عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنَّا نُعَیَّرُ بِالْکُوفَةِ فَیُقَالُ لَنَا جَعْفَرِیَّةٌ ۱. ابیالصباح از شاگردان امام صادق (ع) است که ظاهراً در مدینه خدمت آن حضرت رسیده و عرض میکند: آقا، ما در کوفه منزوی شدهایم و مردم ما را فرقه جدایی میدانند و میگویند اینها جعفری هستند؛ گویا ما را از مسلمانها جدا میدانند. ابیالصباح به عنوان گله میگوید ما را «تعییر»، یعنی سرزنش میکنند. معلوم میشود شیعه، آن زمان در کوفه، در اقلیت قرار داشته و فضا طوری بوده که جعفری بودن یعنی تفاوت و تمایز با دیگران.
فَغَضِبَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ حضرت از این کلام ابیالصباح ناراحت و خشمگین شدند؛ اما نه از این که آنها را سرزنش میکنند؛ بلکه حضرت از این ناراحت شدند که اشخاصی که خودشان را به اهل بیت (ع) منتسب میکنند و با این عنوان شناخته میشوند، صلاحیت این انتساب را ندارند. اگر ایشان صالح و افراد ممتازی بودند، حضرت غضب نمیکردند. ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَصْحَابَ جَعْفَرٍ مِنْکُمْ لَقَلِیلٌ؛ یعنی بیخود به شما جعفری میگویند.
اصحاب جعفر در میان شما خیلی کم هستند. إِنَّمَا أَصْحَابُ جَعْفَرٍ مَنِ اشْتَدَّ وَرَعُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ؛ بیتردید به کسانی میتوان اصحاب جعفر گفت که نهایت تقوا و پارسایی را داشته باشند و برای خدا کار کنند؛ اینها جعفری هستند. اشکال در این است که به شما جعفری میگویند؛ در حالیکه صلاحیت جعفریبودن را ندارید.
شیعه ما...
مرحوم صدوق _رضوان الله علیه_ کتابی درباب «صفات الشیعه»؛ دارند که در آن این روایت را از ابوبصیر نقل کردهاند: قَالَ الصَّادِقُ (ع) شِیعَتُنَا أَهْلُ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ أَهْلُ الْوَفَاءِ وَ الْأَمَانَةِ وَ أَهْلُ الزُّهْدِ وَ الْعِبَادَةِ .۲؛ حضرت اوصاف شیعه را اینگونه بیان میکند که آنها اهل ورع و اجتهادند.
در این جا معنی لغوی «اجتهاد»؛ منظور است؛ مثل آن فرمایش امیرالمؤمنین (ع) که فرمود: أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَاد ۳. یعنی شیعیان اهل کوشش هستند؛ انسانهای تنبلی نیستند و در راه انجام وظیفه تلاش میکنند. وَ أَهْلُ الْوَفَاءِ وَ الْأَمَانَةِ؛ از ویژگیها و خواص بارزشان این است که اهل وفا و امانتداری هستند؛ اگر قولی میدهند سعی میکنند به قولشان دقیقاً عمل کنند. اگر امانتی به دستشان میسپارند، سعی میکنند امانت را حفظ کنند تا خیانت در امانت نشود.
زاهدان شب...
حضرت در ادامه میفرماید: وَ أَهْلُ الزُّهْدِ وَ الْعِبَادَةِ. شیعیان ما اهل زهد و عبادت هستند؛ سپس بعضی از این عبادتها را به خصوص اسم میبرند: أَصْحَابُ إِحْدَی وَ خَمْسِینَ رَکْعَةً فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَةِ؛ اصحابی که شبانه روز، پنجاه و یک رکعت نمازشان ترک نمیشود؛ هفده رکعت نماز واجب و سی و چهار رکعت نماز نافله. الْقَائِمُونَ بِاللَّیْلِ؛ شبها برای عبادت قیام میکنند. الصَّائِمُونَ بِالنَّهَارِ؛ روزها روزه میگیرند.
نه این که شیعیان در هر حالی و هر روز روزه میگیرند؛ بلکه یعنی به روزه گرفتن اهتمام دارند و برایشان یک ارزش است. یُزَکُّونَ أَمْوَالَهُمْ وَ یَحُجُّونَ الْبَیْتَ؛ آنها زکات مالشان را میدهند و حجشان را به جا میآورند. وَ یَجْتَنِبُونَ کُلَّ مُحَرَّمٍ؛ و از هر گناهی اجتناب میکنند. لازمه؛ اجتناب از محرمات هم انجام واجبات است؛ چون ترک واجب نیز گناه حرامی است.؛ شما که جوان هستید اگر از اول تصمیم بگیرید، با توسلها و توکل به خدا، انشاءالله عنایات خدا شاملتان میشود و موفق میشوید از همه گناهان اجتناب کنید. اما اگر انسان سست بگیرد و بگوید بعضی از گناهان چیزی نیست و آنها را سبک بشمرد، هیچوقت موفق نمیشود همه گناهان را ترک کند. این یکی از شرایط عادی شیعیان است که از هر گناهی احتراز میکنند!
طینت شیعه، از طینت طیبه
ظاهراً نوف یکی از شاگردان خصوصی امیرالمؤمنین (ع) بوده و از روایات بسیاری برمیآید که گاهی حتی شب را در کنار امیرالمؤمنین (ع) بیتوته میکرده است. نوف روایات زیادی؛ از امیرالمؤمنین (ع) نقل کرده که بسیار پرمعناست و جای تأمل و دقت زیادی دارد. چون بسیاری از روایات این گونه است که متناسب با مخاطب گفته شده؛ ابتدا ظرفیت او را میسنجند. ویژگیهایش، مقدار درک و شعورش و میزان ایمان و معرفتش را میسنجند و متناسب با آنها با او صحبت میکنند. هر مطلبی را با هر زبانی و به هر کسی نمیگویند. روایاتی که امیرالمؤمنین (ع)؛ به نوف فرمودهاند جملات پرمغز و پرمحتوایی است.
قَالَ لِی عَلِیٌّ (ع) یَا نَوْفُ خُلِقْنَا مِنْ طِینَةٍ طَیِّبَةٍ ۴؛ ما، اهل بیت (ع) از طینت پاکی خلق شدهایم. سلسلهای از روایات میگویند هر انسانی از طینتی خلق شده و گِل و سرشت اولیهاش از مواد و عناصر خاصی بوده است. شاید «طینت»، به معنایی فراتر از عناصر مادی هم اطلاق شده باشد. ممکن است برای بعضی این سوال مطرح شودکه طینت چه تأثیری در زندگی انسان دارد؟ کسی که طینتش پاک یا ناپاک باشد، در رفتارها، در اختیارها و انتخابهایش چه تأثیری دارد؟ این موضوع بحث؛ مفصلی دارد که باید درباره آن بحث بشود؛ اما در اینجا ما سعی میکنیم بیشتر در باره آنچه جنبه کاربردی و تأثیر اخلاقی و روحی داشته باشد، بحث کنیم.
حضرت فرمود: ما، اهل بیت از طینتی پاک خلق شدهایم و شیعیان ما هم از طینت ما خلق شدهاند. فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ أُلْحِقُوا بِنَا؛ لازمه این که آنها از طینت ما خلق شدهاند این است که در روز قیامت به ما ملحق شوند.
عالمان عامل
قَالَ نَوْفٌ فَقُلْتُ صِفْ لِی شِیعَتَکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ.؛ نوف نگفت از «طینت»؛ پاک خلق شدن، یعنی چه و چه تأثیری دارد. بلکه پرسید شیعیانی که شما میفرمایید از طینت شما خلق شدهاند، چگونه انسانهایی هستند؟ فَبَکَی لِذِکْری؛ شِیعَتِهُ؛ حضرت از یاد شیعیان به گریه افتاد. وَ قَالَ یَا نَوْفُ شِیعَتِی وَ اللَّهِ الْحُلَمَاءُ، الْعُلَمَاءُ بِاللَّهِ وَ دِینِهِ، الْعَامِلُونَ بِطَاعَتِهِ وَ أَمْرِهِ، الْمُهْتَدُونَ بِحُبِّهِ؛ شیعیان اهل علماند و حلم. عارف به خدایند و نسبت به دین خدا شناخت دارند؛ احکام خدا را خوب میشناسند و به دستورات او دقیقاً عمل میکنند.
زاهدان ربانی
أَنْضَاءُ عِبَادَةٍ، أَحْلَاسُ زَهَادَةٍ. این اوصاف؛ از همان مواردی است که نمادهایی از صفات شیعه را ذکر میکند و معنایش این نیست که ما همه باید سعی کنیم این گونه بشویم. هدف از ذکر این اوصاف آن است که بدانیم شیعیان به دنیا و لذایذ آن و ارزشهای مادی بهایی نمیدهند؛ خلاصه این؛ عبارتهای نورانی این است.
أَنْضَاءُ عِبَادَةٍ؛ اینها لاغرشدهی عبادتند. أَحْلَاسُ زَهَادَةٍ؛ نمیخواهند نخود هر آشی باشند و هرجایی خودشان را مطرح کنند و فقط در این فکر هستند که کاری کنند که خدا از آنها راضی باشد. اگر لازمه این کار این است که خانهنشین بشوند، یا در جامعه شناخته نشوند و کسی به ایشان بهایی ندهد، اهمیت نمیدهند. شیعیان در برابر تمایلات انسانی تعدیل شده هستند و محکوم هوسها نیستند.
صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَ التَّهَجُّدِ؛ از شب زندهداری رنگشان زرد شده. عُمْشُ الْعُیُونِ مِنَ الْبُکَاءِ؛ چشمهایشان از گریههایی که کردهاند آفت دیده. ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الذِّکْرِ؛ از بس ذکر خدا؛ گفتهاند لبهایشان خشکیده. خُمُصُ الْبُطُونِ مِنَ الطَّوَی؛ از بس از غذاخوردن خودداری کرده و گرسنگی کشیدهاند، شکمشان چسبیده و جمع شده. تُعْرَفُ الرَّبَّانِیَّةُ فِی وُجُوهِهِمْ وَ الرَّهْبَانِیَّةُ فِی سَمْتِهِمْ؛ وقتی به قیافهشان نگاه میکنی به یاد خدا میافتی. سیمای آنها الهی و ربانی است. منششان شیوه راهبان و تارکان دنیاست. رفتارشان به دنیاطلبان نمیماند. مَصَابِیحُ کُلِّ ظُلْمَةٍ؛ هر جا تاریکی باشد با نور خود تاریکی را روشن میکنند.
ضلالتها، گمراهیها و بدعتها را برطرف میکنند و راه صحیح را به دیگران نشان میدهند. وَ رَیْحَانُ کُلِّ قَبِیلٍ؛ در هر مجموعهای مثل گلی شکفته هستند. خوبیهایشان ظاهر است و عطر زندگیشان به مشام دیگران میرسد.
اهل تعقّل و تزکیه
لَا یُثْنُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ سَلَفاً وَ لَا یَقْفُونَ لَهُمْ خَلَفاً. این ویژگی ناظر به یکی از گرایشهایی است که در آن زمان وجود داشته و امروز هم در گروهی از مسلمانها بهصورت شدیدتری وجود دارد. میدانید، امروز فرقهای به نام «سلفیین»؛ شعارشان این است که ما باید آنگونه رفتار کنیم که پیشینیان رفتار میکردند و غیر از آنچه در روایات آمده و پیغمبر اکرم (ص) انجام میداده، بدعت و شرک است.
مثلاً این گروه حتی برگزاری مجلس شادی برای تولد پیغمبر (ص) را بدعت و شرک میدانند. حضرت امیر (ع) میفرماید: شیعیان ما این گونه نیستند که چشم بسته، تابع گذشتگان باشند و هر کاری آنها کردند، انجام بدهند. آنها مرد برهان و دلیلاند. تحقیق میکنند تا ببینند حق چیست و همان را عمل کنند. شُرُورُهُمْ مَکْنُونَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ؛ شرّی از ایشان؛ ظهور ندارد و دلهایشان محزون است.
حضرت نمیفرماید قیافههایشان محزون است بلکه چهرهشان بشّاش و ظاهرشان شاد و خرم است؛ اما در دلشان حزن است؛ به خاطر گناهانی که مرتکب شدهاند، یا فرصتهای خوبی که از دست دادهاند و یا گناهانی که دیگران مرتکب میشوند و آنها نمیتوانند جلوگیری کنند.
أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَةٌ وَ حَوَائِجُهُمْ خَفِیفَةٌ؛ اهل عفت و پاکدامنی هستند و حوائج دنیایشان؛ بسیار کم و سبک است. أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُمْ فِی رَاحَةٍ؛ خودشان را به زحمت میاندازند تا مردم راحت باشند. برخلاف کسانی که سعی میکنند زحمتهایشان را بر دوش دیگران بیاندازند تا خودشان راحت باشند. این؛ ویژگی مصداقهای سادهای در زندگی ما دارد. فَهُمُ الْکَاسَةُ الْأَلِبَّاءُ؛ شیعیان اهل کیاستند و خرد و تعقل؛ باهوش و تیزبین هستند؛ فریب نمیخورند؛ در کارها نیز فکر و اندیشه میکنند و عقلشان را به کار میگیرند. وَ الْخَالِصَةُ النُّجَبَاءُ؛ مردمی خالص و یکدست هستند.
به قول معروف خرده شیشه ندارند؛ یکدست و صاف. برخلاف فرهنگی که امروزه در دنیا ترویج میشود که آدم باید چند چهره باشد؛ در هر جایی، با هر کسی، وانمود کند مثل اوست؛ با خوبان مینشیند، تظاهر کند که اهل صلاح است؛ با اهل معصیت مینشیند، وانمود کند که من هم با شما هستم! شیعیان واقعی طوری نیستند که هر فرد و هر گروهی؛ از آنها خوشش بیاید و با آنها دوست شود.
فَهُمُ الرَّوَّاغُونَ فِرَاراً بِدِینِهِمْ؛ برای اینکه دینشان را دزدها و راهزنها نربایند، دینشان را با هر سیاستی که شده برمیدارند و فرار میکنند؛ یعنی اگر در محیطی در معرض این هستند که دینشان از دست برود و به گناه آلوده شوند، سعی میکنند خیلی آرام و بی سر و صدا، بدون اینکه تنشی ایجاد شود و درگیری درست کنند، دینشان را بردارند و دربروند.
إِنْ شَهِدُوا لَمْ یُعْرَفُوا؛ اگر در میان جمعی حاضر شوند، آدمهای شناخته؛ شده و معروفی نیستند. وَ إِنْ غَابُوا لَمْ یُفْتَقَدُوا؛ اگر یک روز پیدایشان نشود، در مسجدی یا جای دیگر، کسی احوالشان را نمیپرسد؛ کسی به ایشان اعتنایی ندارد. أُولَئِکَ شِیعَتِیَ الْأَطْیَبُونَ وَ إِخْوَانِیَ الْأَکْرَمُونَ؛ اینها پاکترین شیعیان من هستند. حضرت در حالیکه گریه میکردند این مطالب را فرمودند. در آخر هم فرمودند: أَلَا هَاهْ شَوْقاً إِلَیْهِمْ؛ نفس بلند و عمیقی کشیدند؛ گویا نالهای کردند و گفتند: چقدر مشتاق دیدار چنین کسانی هستم.
پسندم آن چه را جانان پسندد
اگر این اوصاف فقط در یک روایت بود میتوانستیم بگوییم شاید سند معتبری نداشته باشد یا نشود خیلی به آن اعتنا کرد. اما اگر این روایات را جمعآوری کنیم، شاید صدها روایت با مضامین نزدیک بههم وجود دارد که همه، حاکی از این است که بزرگترین ویژگی شیعیان، متقین و بندگان شایسته خدا و صالحین این است که دل به دنیا نبستهاند. وقتی دلبستگی به دنیا پیدا شد، بشر به زینت و لذتهای دنیا اهمیت میدهد؛ غذاهای گوناگون، لباسهای رنگارنگ، وسایل مختلف، دکورهای خانه، فرشها، اثاثیهها؛ و این زرق و برقها تمام شدنی هم نیست.
آب شوری است که هر چه انسان بخورد تشنهتر میشود. اما شیعیان کسانی هستند که استفادهشان از دنیا فقط به اندازه نیازشان است؛ برای اینکه کارشان بگذرد و زندگیشان تأمین شود. ممکن است اموال دنیا زیاد به دستشان بیاید؛ ولی زیاد در دستشان نمیماند؛ از این دست میآید، از آن دست انفاق میکنند. همه این؛ اوصاف یک محور اثباتی دارد و یک محور سلبی. محور اثباتی، اهتمام به انجام وظیفه الهی است؛ ملاک این است که اکنون خدا از من چه میخواهد؟ چه کنم تا خدا بیشتر بپسندد؟ محور سلبی هم این است که از آنچه ایشان را از تحصیل علم، تقوا، عبادت و از خدمت به دیگران بازمیدارد، یعنی دلبستگی به دنیا، پرهیز میکنند.
مثال روشن این امور گناهان است؛ چیزهایی را که خدا حرام کرده هیچ وقت نمیپسندد. اگر میپسندید حرام نمیکرد. در مرحله بعد مکروهات و مشتبهات است که در درجات بعدی قرار میگیرد. محور کلی، اطاعت خدا و تقرب به اوست که در سایه آن، خدمت به خلق خدا هم انجام میگیرد.
۱. بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۱۶۶، باب ۱۹، «صفات الشیعه و أصنافهم و ذمالإغترار».
۲. همان
۳. نهجالبلاغه، ص ۴۱۶، نامه ۴۵.
۴. بحارالانوار، همان.
کد خبر 5770279