سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

عکس استوری و عکس پروفایل ماه محرم ۱۴۰۱ + متن و جملات ماه محرم

محرم نخستین ماه سال قمری است که دلیل نامگذاری این ماه، حرام بودن جنگ در آن است. واقعه کربلا که منجر به شهادت امام حسین(علیه السلام) و یارانش شد، در ماه محرم سال ۶۱ق اتفاق افتاد. شیعیان دهه اولِ این ماه را برای سید الشهدا(علیه السلام) و یارانش عزاداری می‌کنند. در برخی نقاط جهان این عزاداری تا اربعین شهادت امام حسین(علیه السلام) (بیستم ماه صفر) نیز ادامه دارد.
کد خبر: ۲۷۱۸۰۷
۱۹:۴۹ - ۰۷ مرداد ۱۴۰۱

محرم نخستین ماه سال قمری است که دلیل نامگذاری این ماه، حرام بودن جنگ در آن است. واقعه کربلا که منجر به شهادت امام حسین(علیه السلام) و یارانش شد، در ماه محرم سال ۶۱ق اتفاق افتاد. شیعیان دهه اولِ این ماه را برای سید الشهدا(علیه السلام) و یارانش عزاداری می‌کنند. در برخی نقاط جهان این عزاداری تا اربعین شهادت امام حسین(علیه السلام) (بیستم ماه صفر) نیز ادامه دارد.

در ادامه تصاویر و عکس نوشته به  مناسبت ماه محرم گردآوری شده است تا محبان اهل بیت (علیهم السلام) با این تصاویر پروفایل شبکه های اجتماعی خود را نظیر واتساپ، اینستاگرام، تلگرام و ..  مزین به نام امام حسین (ع) و به یاد واقعه کربلا گردانند.

ســـلام مــن بــه مـحـرم، مـحـرم گــــل زهــرا
بـه لطـمه هـای ملائـک بـه مــاتـم گــل زهـرا
سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدی
به چشم کاسه ی خون وبه شال ماتم مـهـدی

***

تا قیامت ز قیام تو قیامت برپاست
از قیام تو پیام تو عیان است هنوز
همه ماه است محرم، همه جا کرب و بلاست
در جهان موج جهاد تو روان است هنوز

عکس استوری ماه محرم

يادتان باشد لباس مشكيم را تا كنيد
گوشه اي از قبر من اين جامه را هم جا كنيد
كاش من در شام تاسوعا بميرم تا شما
خرجيم را نذر ظهر عاشورا كنيد

***

زیباترین عکس های پروفایل ماه محرم 1400

محرم ماه عاشورا است و شهید شش ماهه، محرم ماه دل‌های شکسته کودکان حرم است و زینب شکسته بندی که خود بیش از همه می‌شکند، محرم ماه داغ برادر است و سرداری که مشک بر دندان در راه خیمه‌های کودکان تشنه آسمانی گام بر می‌دارد.
نه اشک‌ها در چشم دوام می‌آورند نه حرف‌ها بر زبان، روایت درد آسان نیست و زبان بسیار ناتوان در گفتن ناگفتنی‌ها است.

دلي دارم پريشان ابالفضل
هميشه مست وحيران ابالفضل
گداي گوشه گير او منم من
زده تكيه به ديوار ابالفضل

***

محرم نزدیک است یادمان باشد
اول نماز حسین بعد عزای حسین
اول شعور حسینی بعد شور حسینی
محرم زمان بالیدن است نه فقط نالیدن
بساطش آموزه است نه موزه
تمرین خوب نگریستن است نه فقط خوب گریستن

به سینه هر که تمنای کربلا دارد!
همیشه در دل خود روضه ای به پا دارد!
کسی که عشق تو دارد دگر چه کم دارد!
بدون عشق تو عالم کجا بها دارد!
السلام علیک یا ثارالله

 

تنهاي كشتگان همه در خاك و خون نگر
سرهاي سروران همه بر نيزه ها ببين
فرارسيدن ماه محرم تسليت باد

 

مرغ دل حسرت زده شیدای حسین است
سرمایه ی ما مشق الفبای حسین است
تاریخ بشر تا ابد الدهر مداوم
مدیون فداکاری و سودای حسین است
سروی که نشد خم به زر و زور ستمگر
آن سرو روان قامت رعنای حسین است
پایندگی پرچم اسلام در عالم
از غیرت و از همت والای حسین است

انگار برای حسینی شدن ما ، راهی جز بی حسین شدن زینب نبود.
ماه محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر تسلیت باد .

***

زینب همان شکوه که ناموس غیرت است
زینب که در مدینه قرق بود معبرش

زینب همان که فاطمه از هر نظر شده است
از بس که رفته این همه این زن به مادرش

زینب همان که زینت بابای خویش بود
در کربلا شدند پسرهاش زیورش
شعر غلامرضا سازگار به مناسبت ماه محرم
دو خورشید جهان آرا، دو قرص ماه، دو اختر
دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو هم سنگر

دو شایسته، دو وارسته، دو دردانه، دو ریحانه
دو نور دیده در دیده، دو روح روح در پیکر

دو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیة قرآن
دو یوسف نه، دو اسماعیل از یک قهرمان هاجر

کشیده شانه بر مو، شسته صورت از گلاب اشک
گرفته، چون دو قرآن دخت زهرا هر دو را در بر

به سر شور و به رخ اشک و به کف تیغ و به دل آتش
به سیرت، سیرتِ قاسم، به صورت، صورتِ اکبر

منای کربلا گردیده محو این دو قربانی
نوای نینوا از نایشان بر گنبد اخضر

گرفته دستشان را برده با خود زینب کبری
که قربانی کند در مقدم ثار الله اکبر

بگفت‌ای جان جان، جان دو فرزندم به قربانت
تو ابراهیمی و اینان دو اسماعیل‌ای سرور!

دو اسماعیل نه، دو ذبح کوچک، نه دو قربانی
قبول درگهت کن منتی بگذار بر خواهر

اگر اذنم دهی اینک به دست خود بگردانم
دو فرزند عزیز خویش را دور علی اصغر

امید زینب است‌ای آفتاب دامن زهرا
که افتد این دو قرص ماه را بر خاک راهت سر

سفارش کرده عبدالله جعفر بر من‌ای مولا
که این دو شاخة گل را کنم در مقدمت پرپر

به اذن یوسف زهرا دو ماه زینب کبری
درخشیدند در میدان چو خورشید فلک گستر

فلک در آتش غیرت، ملک در وادی حیرت
که رو آورده در میدان دو حیدر یا دو پیغمبر!

یکی می‌گفت: دو خورشید از گردون شده نازل
یکی گفتا دو مه تابیده یا دو آسمان اختر

ندا دادند ما دو شیرزاده ایم زینب را
که باشد جدة ما فاطمه صدیقة اطهر

پیمبر جد و زهرا جده و مادر بود زینب
حسین بن علی خال و پدر عبدالله جعفر

خروشیدند همچون شیر با شمشیر یک لحظه
دو حیدر حمله ور گشتند بر دریایی از لشکر

تو گفتی در احد تابیده دو بدر جهان آرا
و یا دو حیدر کرار رو آورده در خیبر

ز. آب تیغ هر یک آتشی می‌ریخت در میدان
که گفتی شعلة خشم خدا پیچیده در محشر

چو آتش بر فلک فریاد می‌رفت از دل دشمن
چو باران بر زمین می‌ریخت دست و پا و چشم و سر

ز. هم پاشیده، چون پیراهن از هم هر دو اعضاشان
ز. بس بر جسم شان بنشست زخم نیزه و خنجر

به خاک افتاد جسم پاکشان، چون آیة قرآن
دریغا ماند زیر دست و پا دو سورة کوثر

چو بشنید از حرم فریادشان را یوسف زهرا
به سرعت آمد و بگرفت همچون جانشان در بر

دریغا دو همای عشق در آغوش ثارالله
همای روحشان از موج خون در آسمان زد پر

چو دید از قتلگه آرند آن دو سرو خونین را
درون خیمه زینب گشت پنهان با دو چشم‌تر

نهان شد در حرم کو را نبیند یوسف زهرا
مبادا چشم حق گردد خجل ز. آن مهربان مادر

بیا لیلا تماشا کن مقام و صبر زینب را
که در یک لحظه داده در ره دین دو علی اکبر

به ثارالله و صبر زینب و خون دو فرزندش
سلام “میثم” و خلق خدا و خالق داور

فدای صداقت اون بی سوادی که وقتی ازش پرسیدند عشق چند حرفه؟
گفت:چهار حرفه!
همه بهش خندیدن
اما زیر لب زمزمه میکرد:
حسین…

شعر محسن عرب خالقی به مناسبت ماه محرم

بازدلشوره‌ای افتاده به جانم چه کنم
تندترمیزند آخرضربانم چه کنم

پسرم رفته و چندیست از او بی خبرم
باز هم بی خبری برده امانم چه کنم

آه یا راد یوسف پسرم برگردد
نگرانم نگرانم نگرانم چه کنم

همه ترسم از این است صدایم بزند
دیر خود رابه کنارش برسانم چه کنم

گرگهادور وبر یوسف من ریخته اند
پدری پیرم وافتاده جوانم چه کنم

به زمین خورده انار من وصد دانه شده
جمع باید کنم او راو ندانم چه کنم

جگرسوخته ام را زحرم پوشاندم
مانده ام زار که باقد کمانم چه کنم

دلم مست و لبم مست و سرم مست
بخون ای دل که صبرم رفته از دست
بخون ای دل محرم اومد از راه
بخون اجر تو با عباس بی دست . . .
عرض تسلیت به مناسبت ایام سوگواری امام حسین(ع)

***
شعر سید حمید رضا برقعی به مناسبت ماه محرم

پدر آرامش دنیا، پدر فرزند أعطینا
پدر خون خدا اما، پسر مجنون پسر لیلا

به کم قانع نبود اکبر، لبالب گشت از دلبر
به یکدیگر رسید آخر، لب رود و لب دریا

پسر دور از پدر می‌شد، مهیّای خطر می‌شد
پدر هی پیرتر می‌شد، پسر می‌بُرد دل‌ها را

در این آشوب طوفانی، مسلمانان مسلمانی
مبادا اینکه قرآنی بیفتد زیر دست و پا

پسر زخمی، پدر افتاد، پسر در خون، پدر جان داد
پسر ناله، پدر فریاد، میان هلهله، غوغا

پسر از زخم آکنده، پسر هر سو پراکنده
پدر، چون مرغ پرکنده، از این صحرا به آن صحرا

که دیده این‌چنین گیسو چنین زخمی شود پهلو؟
و خاک‌آلوده‌تر از او به غیر از چادر زهرا

خیمه ماه محرم زده شد بر دل ما / باز نام تو شده زینت هر محفل ما
جز غم عشق تو ما را نبود سودایی / عشق سوزان تو آغشته به آب و گل ما . . .

***


شعر علی اکبر لطیفیان به مناسبت ماه محرم

بار من را کمرم نه سر زانو برداشت
کاسه‌ی زانوی من در طلبت مو برداشت

در خداحافظی ات بود که من افتادم
آه راحت نتوان چشم ز. آهو برداشت

آهوی خوش قد و بالای حرم، میکُشَمَش
نیزه زن را که رسید از رویت ابرو برداشت

هر چه کردم بخدا روی به قبله نشدی
علتش نیزه‌ی آن بود که پهلو برداشت

دیدم از دور کسی رَختِ تو را میپاید
آمدم زودتر از من او همه را او برداشت

زخم‌های بدنت از دو طرف مرتبط اند
هر کسی نیزه‌ای از پشت زد از رو برداشت

بین ِ. میدان نشد، اما وسطِ خیمه که شد
آخرش عمه‌ی تو دست به گیسو برداشت

بخدا خسته شدم آه کجایی اکبر
کاسه‌ی زانوی من در طلبت مو برداشت

عاقبت توی عبایی جگرم را بردم
با چه وضعیتی آخر پسرم را بردم

 

تا قیامت ز قیام تو قیامت برپاست
از قیام تو پیام تو عیان است هنوز
همه ماه است محرم ، همه جا کرب و بلاست
در جهان موج جهاد تو روان است هنوز . . .
آغاز محرم و ایام سوگواری حسینی تسلیت باد

***


شعر علیرضا قزوه به مناسبت ماه محرم

محرّم آمده از شهر غم، عَلَم در دست
برای سینه زدن، تکیه شد سراسر دست

محرّم آمد و خم­خانه‌ی ازل وا شد
وضو ز. باده گرفتم، زدم به ساغر دست

حسین آمده با ذوالفقار گریانش
که: هان حسینم و تنهاترین علم بر دست

حسین آمده تا شرح شقشقیّه کند
حسین آمده با خطبه‌ی پدر در دست

(چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند:
به ذوالفقار مگر برده است حیدر، دست؟)

چو ذوالفقار علی چرخ می‌زند، بی تاب
چه حال داده خدایا مگر به اکبر دست؟

ز. خیمه گاه می‌آید چو گرد باد عطش
حسین را بنگر پاره‌ی جگر در دست!

چه روز بود که دیدیم ما به کرب و بلا!
چه حال بود به ما داد روز محشر دست!

بدو شکایت اهل مدینه خواهم برد
به خواب گر دهدم دیدن پیمبر، دست

نشسته ام به تماشای زیر و رو شدنم
به لحظه‌ای که برد شمر، سوی خنجر، دست

به خویش می‌نگرم با دو چشم خون آلود
نگاه کردم و در نهر شد شناور، دست

به رود علقمه بنگر که می‌زند بر سر
به دستگیریِمان موج شد سراسر دست!

نمی‌توانم بر روی عشق، بندم چشم‌
نمی‌توانم بردارم از برادر، دست

تو هر دو چشم من! از هر دو چشم، چشم بپوش
ز. هر دو دست، برادر! بشوی دیگر، دست

به پای دست تو سر می‌دهند، سرداران
به احترام تو با چشم شد برابر، دست!

به یاد دست تو‌ای روشنای چشم حسین!
چقدر شام غریبان زدیم بر سر، دست

تو را فروتنی از اسب بر زمین انداخت‌
نمی‌رسید وگرنه به آن صنوبر، دست

قنوت، پر زدن دست­‌های مشتاق است
به احترام ابوالفضل می‌کشد، پر، دست!

مگر تو دست بگیری که دست­گیر تویی
به آستان شفاعت نمی‌رسد هر دست!

اگر چه پیش قدت شد قصیده ام کوتاه
به اشتیاق تو شد، سطر سطر دفتر، دست

حدیث دست تو را هیچ کس نخواهد گفت:

مگر به روز قیامت رود به منبر، دست

عید (غدیر) گذشت و خبر از یار نیامد
بر زخم دل فاطمه، غمخوار نیامد
چند روز دگر مانده که با ناله بگوئیم
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
سقای حسین، سید و سالار نیامد

***
شعرمحسن عرب خالقی به مناسبت ماه محرم

یک جهان روضه و یک ماه محرم داری
آه، آقای غریبم چقدر غم داری

تا ابد هم که بخوانند همه مرثیه ات
باز هم روضه‌ی نا خوانده به عالم داری

این همه زائر دلسوخته‌ی خاکت را
از ازل داشته‌ای تا به ابد هم داری

روضه خوان هات زیادند، یکیشان قرآن
مطلع فجر خدا سوره مریم داری

درد دل کن که نماند به دلت، چون پدرت
خواهرت هست کنارت، تو که مَحرم داری

بهترین نوحه ما هست «غریب مادر»
صاحب روضه بگو، بهتر از این دم داری؟

تا که نومید نگردد ز. درت محتاجی
تو هم انگشت هم انگشتر خاتم داری

وقت تدفین تو‌ای شعر غریبی، پسرت
دید در وزن تنت چند هجا کم داری

حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود,
خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود,
ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه,
گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود…

***
شعرسید حمید رضا برقعی به مناسبت ماه محرم

اگر چه مثل محّرم نمی‌شوم هرگز
جدا ز. روضه و ماتم نمی‌شوم هرگز

مرا ببخش مرا، چون که خوب می‌دانم
که توبه کردم و آدم نمی‌شوم هرگز

اسیر جاذبۀ حُسن یوسف یاسم
که محو در گل مریم نمی‌شوم هرگز

گناه کارم و حتی بدون اذن شما
بدان نصیب جهنم نمی‌شوم هرگز

به جان عشق قسم غیر چهارده معصوم (ع)
به پای هیچ کسی خم نمی‌شوم هرگز

قسم به قلب سپیدت سیاهپوش کسی
بجز شهید محّرم نمی‌شوم هرگز

نَمی فُرات بیاور چرا که من قانع
به سلسبیل و به زمزم نمی‌شوم هرگز

در انتهای غزل من دوباره می‌خواهم
فقط برای تو باشم نمی‌شوم هرگز

شـــــال مــاتَـمِــت آبـرو بـه مـن داد/مــوج پــرچمت دل رو داده بر بـاد
قـــــصه غــــــمت دریــــــای نـــگـاهـم/اســــم اعــظــمـت از لــــبــم نـیـفـتـاد
تــــویی کـه جـلوه تـا بـیکرونه داری/بـین دلای عــاشـق یـه خــونه داری
قـــــــدر تـــــموم عــــــالم دیــــوونـــه داری …


شعر مُقبل كاشانی به مناسبت روز دهم ماه محرم

روایت است كه چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حركت ذوالجناح وز جولان

هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید

نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت
نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت

كشید پــا ز ركـاب آن خلاصه ی ایجاد
به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد

بلند مرتبه شاهی ز صدر ِ زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
حسین ترابی
۰۹:۵۸ - ۱۴۰۱/۰۶/۱۴
خیلی خوب بود