به گزارش «شیعه نیوز»، عبدالحسین امینی نجفی، نوه علامه امینی با حضور در برنامه ضیافت شبکه قرآن و معارف سیمابه بیان خاطراتی از زندگی علامه پرداخت. خلاصه سخنان وی را به نقل از مهر در ادامه می خوانید.
من علامه را از نزدیک ندیدم اما هر زمان که دلم میخواست ایشان را درک کنم به نزد عمویم حاج شیخ رضا میرفتم زیرا ایشان در زمان حیات علامه امینی دست راست و بازوی پدرشان بودند. عمویم در رابطه با حالات علامه امینی بیان میداشتند که ایشان به شدت با قرآن مأنوس بودند به طوری که روزی یک جزء و یا حداقل یک حزب قرآن را قرائت میکردند علامه به دلیل آشنایی زیاد با قرآن قادر بودند که در 10 ساعت یک ختم کامل قرآن داشته باشند، همین انس با قرآن نیز باعث شد به این درجات علمی بالا برسند به طوری که در الغدیر نیز ریشههای این انس را میتوان درک کرد.
یک وجه زندگی و شخصیت علامه امینی که برای من بسیار قابل تأمل بوده، ارتباط عاطفی است که ایشان در عین ارتباط معرفتی با ائمه خصوصا با امیرالمؤمنین(ع) داشتهاند زیارتنامههایی که علامه در حرم اهل بیت(ع) میخواندند زبانزد بوده، به خصوص علاقه زیادی نیز به زیارت امینالله داشتند.
* علاوه بر بحث علمی ایشان این علاقه علامه امینی به امام علی(ع) باعث شده بود تا ایشان در مجاورت حرم امیرالمؤمنین(ع) ساکن شوند، علامه حتی ارثبری فرزندان را نیز منوط به خدمت به امیرالمؤمنین(ع) میدانستند، به طوری که شرط استفاده از منزل ایشان که روبهروی نجف میباشد را خدمت به امیرالمؤمنین(ع) در کتابخانه عنوان میکنند و بیان میدارند که کسانی از اولاد من میتوانند از این خانه استفاده کنند که در کتابخانه به امیرالمؤمنین(ع) خدمت کنند.
*دعلامه با درک بیشتر از شخصیت امام علی(ع) سعی داشتند تا دلیل مظلومیت ایشان را ریشهیابی کنند و بررسی کنند که چه زمینههایی در جریانات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در جامعه آن روزگار وجود داشته است که باعث شده تا فردی مانند امیرالمؤمنین این چنین مظلوم واقع شوند. ایشان میخواستند بفهمند که چگونه ممکن است فردی که خود را اهل عبادت و خدا میداند به امام علی(ع) شمشیر بزند.
* علامه امینی در کتاب الغدیر خود هرگز جدل نمیکند بلکه به دنبال این است که از روی شواهد یک واقعیت تاریخی را به درستی بیان دارد، کسانی هم که بی طرفانه این کتاب را مطالعه کنند این موضوع را به خوبی درک میکنند. استادی در دانشگاه بغداد با علامه آشنا بود یک بار علامه به خانه این استاد میرود و وقتی صحبت از علم و مباحث علمی میشود این استاد بغداد با اضافه کردن لقب امیرالمؤمنین بر اسم معاویه بیان میدارد که من مشغول نوشتن کتابی در رابطه با مناقب امیرالمؤمنین معاویه هستم.
* در آن زمان علامه مشغول تحقیق بر روی جلد نهم کتاب خود بودهاند و به آن فرد میگویند من هم درباره معاویه اسنادی دارم اگر دوست داری میتوانم در اختیارت بگذارم و نوشتهها و اسناد به دست آورده خود را به این فرد میدهد بعد از مدتی در مکاتبهای که بین این دو صورت میگیرد علامه از این استاد در رابطه با کتاب مناقب معاویه میپرسد و آن فرد در جواب مینویسد که من آن کتاب را آتش زدهام زیرا بعد از مطالعه اسناد شما چهره واقعی معاویه برایم روشن شد و این فرد لایق منقبت گفتن نیست.
محوریت کتاب الغدیر و نقطه اوج آن اثبات بحث غدیر است، علامه در کتاب خود از اسنادها و استنادهای اهل سنت استفاده کرده است و محوریت کتاب را نیز غدیریهها قرار داده است. ایشان برای نوشتن کتاب الغدیر رنج سفرهایی مشقتبار را به جان میخریدند و سفرهای زیادی به کشورهایی مثل هند و شام داشتهاند و این در حالی است که در آن زمان سفرها بسیار سخت بودهاند.
تا اوایل قرن 12 در 11 جلد الغدیر آمده است و بقیه مطالب که از قرن 12 تا 14 و قرن حاضر که 15 است، جمع آوری شده اما متأسفانه هنوز به چاپ نرسیده است.
انتهای پیام