درس اخلاق حضرت آيت الله مجتهدي
در ميان نمازهاي نافله، در مورد نافله شب بيشتر سفارش شده است. اگر هيچ نافلهاي نميخوانيد لااقل نافله شب را ترک نکنيد. سحر بلند شويد، مانند خروسها که براي ذکر خدا بيدار ميشوند. اگر حوصله نداريد يازده رکعت بخوانيد، لااقل يک رکعت آخر را بخوانيد، اگر باز هم حوصله نداريد، بلند شويد و يک «يا رب» بگوييد و بخوابيد. سحرها بلند شويد و استغفار کنيد و قرآن بخوانيد.
جواني در مسجد گوهرشاد از من پرسيد: اگر لباسْ چربي بگيرد با صابون يا مواد پاککننده آنرا پاک ميکنيم، اگر قلب ما زنگار گرفت چگونه آن را جلا بدهيم؟ گفتم سحرها قرآن بخوان و استغفار کن. حضرت رسول اکرم(صلياللهعليهوآله) ميفرمايند: قلبها زنگ ميزند، همانطور که آهن زنگ ميزند، و همانا جلاي آنها قرائت قرآن است.
اگر ديگران شما را براي نماز صبح بيدار کنند به درد طلبگي نميخوريد. به شما جسماني هم نميشود گفت، چه رسد به روحاني. وقتي ما طلبه بوديم هرشب چندبار براي نماز شب از خواب ميپريديم. يک بار ساعت را که به پهلو بر روي زمين قرار داشت، اشتباهي ديدم و بلند شدم، و با عجله نماز شب خواندم و کارهايم را کردم و به مسجد رفتم ولي ديدم در بسته است. از شخصي پرسيدم درب مسجد چرا بسته است؟ گفت: آقا! يک ساعت و نيم به اذان صبح مانده است. آنقدر در خيابان قدم زدم تا درب مسجد را باز کردند.
از خدا بخواهيد لذت عبادت و نماز شب را به شما بچشاند، آن وقت ديگر لازم نيست که ساعت کوک کنيد. ما که ساعت کوک ميکنيم مريض هستيم، روحمان مريض است، مگر خروس ساعت کوک ميکند؟!
کم ز خروسي مباش، مُشت پَري بيش نيست / از سر شب تا سحر ذکر خدا ميکند
گويند فقط يک شب، خروسها ساکت بودند و آن هم شبي بود که فرعون به لشگريانش دستور داد وقتي خروسها شروع به خواندن کردند به تعقيب حضرت موسي (علينبيناوآلهوعليهالسلام) بپردازند. به امر الهي، آنشب خروسها نخواندند تا اينکه صبح شد و حضرت موسي و قومش از فرعونيان فاصله زيادي گرفتند. البته با وجود اين که خروسْ سحرها آواز ميخواند و تسبيح خدا ميگويد، شاعري از خروس گله دارد و در يک بيت شعر براي فهماندن عشق واقعي، خطاب به خروس ميگويد:
اي مرغ سحر، عشق ز پروانه بياموز / کان سوخته را جان شد و آواز نيامد
هر کس را ميبيني که تأليفي دارد و خدمتي ميکند و به جايي رسيده است؛ از شبزندهداريها و رازونيازها و عبادات شبانه رسيده است. هنگام شب است که دوستان و عاشقان خدا با او درد دل ميکنند:
برخيز که عاشقان به شب راز کنند / گردِ در و بامِ دوست پرواز کنند
هر جا که بُوَد، دري، به شب دربندند / الا درِ دوست را که شب باز کنند
در گذشته، هر طلبهاي که اولِ اذان صبح بيدار ميشد با او مباحثه نميکردند، ميگفتند طلبه بيبندوباري است، ولي الآن چه؟ قديم نمازشبخوانها خوب بودند، الآن نمازصبحخوانها، انسانهاي مؤمن و خوبي به حساب ميآيند. بعد از ما هم شايد عدهاي ميآيند و ميگويند: قديم طلبههايي بودند که نمازشان را تيغ آفتاب ميخواندند و نمازشان قضا نميشد، آنها از اوليا خدا بودند.
شخصي بود که هميشه ميگفت سحرخيز باش تا کامروا باشي. روزي شاه افرادي را مأمور کرد که وقتي او زود از خانه بيرون ميآيد بر سر او ريخته و همه چيزش را ببرند و اين کار را هم کردند. شاه او را خواست و گفت چه شد؟ تو که ميگفتي سحر خيز باش تا کامروا باشي ولي امروز دير آمدي؟ او گفت: آن دزدها از من سحرخيزتر بودند لذا آنها کامروا شدند.
سحر را از دست ندهيد! يک ساعت مطالعه سحر، مطابق با چند ساعت مطالعه روز است. يکبار قسمتي از «مُطوَّل» را هرچه خواندم نفهميدم. سحر، همين که بيدار شدم، زير کرسي، هنوز وضو نگرفته، خوابآلود، کتاب را باز کردم و مطلب را فهميدم، يکبار هم دو طلبه را ديدم که قبل از اذان صبح، کنار حوض مدرسه فيضيه مشغول مباحثه بودند.
استادي از شاگردش پرسيد صبحها چه ساعتي شروع به مطالعه ميکني؟ شاگرد گفت يک ساعت مانده به اذان صبح، استاد گفت خيلي کم است بايد زودتر بيدار شوي.
يکروز، قبل از اذان صبح، ديدم آيتاللهالعظمي بروجردي (ره) در حياط مدرسه فيضيه قدم ميزنند. فرداي آن روز شيخمحمود اردکاني آمد و گفت ديشب آقاي بروجردي (ره) به اينجا آمده بودند و شکايت داشتند که چرا برق چند حجره خاموش بوده و طلبهها براي نماز شب بيدار نشدهاند. امام صادق (عليهالسلام) فرمودهاند: نماز شب را رها مکن؛ همانا زيان ديده کسي است که از نماز شب محروم شود.
شبِ مردان خدا روز جهان افروزست / روشنان را به حقيقت شب ظلماني نيست
خـفـتگان را خبر از زمزمه مرغ سحـر / حـيـوان را خبـر از عالـم انسـانـي نـيـسـت
حضرت رسول اکرم(صلياللهعليهوآله) فرمودهاند: ما زالَ جِبرَئيلُ يُوصيني بِقيامِ اللّيلِ حَتّي ظَنَنتُ أنَّ خِيارَ أُمَّتي لَن يَنامُوا جبرئيل پيوسته مرا سفارش به نماز شب ميکرد تا اينکه گمان کردم خوبان و برگزيدگان امت من هرگز نميخوابند.
گويند عاشق و معشوقي با هم قرار گذاشتند، معشوق سر قرار آمد ولي ديد عاشق خواب است، چند گردو در جيب او ريخت و رفت. عاشق بعدها معشوق را ديد و پرسيد چرا سر قرار نيامدي؟ معشوق گفت: تو که ميخوابي به درد عاشقي نميخوري، تو بايد بروي گردو بازي کني.
خواب بر عاشقان حرام بود / خواب آن کس کند که خام بود
عـجبـاً لِلـمُحِـبِّ کَـيـفَ يَنـام / کُـلُّ نَـومٍ عَلَـي المُحِـبِّ حَـرام
خداوند متعال به موسي (عليهالسلام) ميفرمايد: اي پسر عمران دروغ ميگويد کسي که گمان ميکند مرا دوست دارد ولي هنگام شب، تا صبح ميخوابد. سپس فرمود: آيا دوست خواستار خلوت کردن با دوست خود نيست؟ اي پسر عمران، من از دوستان خود با خبرم. چون شب بر آنان وارد شود، ديده دلهايشان به سوي من نگران است، و عقاب و کيفر من پيش چشمشان نمودار است و با من از راه مشاهده و حضور سخن ميگويند. اي پسر عمران، از دل خود خشوع، از بدن خود فروتني، و از چشم خود اشک، در تاريکيهاي شب، براي من بفرست، که در اين حالات مرا به خود نزديک خواهي يافت.
گويند شبي که امام خميني (ره) از تبعيد، بعد از چند سال دوري از وطن، با هواپيما به تهران بر ميگشتند در طبقه دوم هواپيما نماز شب خواندند و مثل هميشه در نماز گريه کردند و سپس نماز صبح را هم خواندند، آنگاه سر را روي صندلي هواپيما گذاشتند و خوابيدند. امام صادق (عليهالسلام) فرمودهاند: لَيس مِن شيعَتِنا مَن لَم يُصَلِّ صَلاةَ اللَّيل؛ کسي که نماز شب نميخواند از شيعيان ما نيست.
آقاي اشراقي (ره) که بعد از نمازِ آيتاللهالعظمي بروجردي منبر ميرفتند، روزي فرمودند: پدرم، مرحوم ارباب، شبي در ماه مبارک رمضان در نجف اشرف به حرم حضرت امير (عليهالسلام) ميروند و ميبينند اشخاصي نماز شب را خوانده، در قنوت نماز وتر مشغول دعاي ابوحمزه ثمالي (ره) (از حفظ) هستند، وقتي آنها را شمرده بودند هفتاد نفر بودهاند.
استاد ما حاجشيخعلياکبر برهان(ره) فرمودند يکي از اوليا خدا که هر شب دعاي کميل ميخواند، گفته بود اين حسرت بر دلم ماند که يک شب دعاي کميل را تا آخر بخوانم (آنچنان حالي داشته که نميتوانسته دعا را ادامه دهد)؛ حال دوستان خدا چنين است. اگر شما هم ميخواهيد با خدا دوست شويد، نماز شب بخوانيد.
حضرت رسول اکرم(صلياللهعليهوآله) فرمودهاند: خداوند متعال حضرت ابراهيم (عليهالسلام) را به دوستي نگرفت مگر به خاطر اطعام و نماز خواندن او در شب، در حالي که مردم خواب بودند. اگر خواب بودي و خروسي صدا کرد و بيدار شدي به خروس فحش مده، ميداني چه ميگويد؟ ميگويد: «أذکُرُواللّه يا غافِلُون»؛ اي غافلها بلند شويد و به ياد خدا باشيد.
داني که چه گويدت خروس سحري / يعني که شبي گذشت و تو بيخبري
حاجشيخعباس قمي (ره) در حاشيه کتاب مفاتيح الجنان، روايتي از امام صادق (عليهالسلام) نقل کردهاند که حضرت فرمودند: نيست بندهاي مگر اينکه بيدار ميشود در هر شب يک يا دو يا چند مرتبه پس اگر برخاست که برخاست، وگرنه شيطان، پاهاي خود را ميگشايد، پس بول ميکند در گوش او. آيا کسي را که براي نماز شب، برنخاسته است نميبيند که صبح که بر ميخيزد گران و سنگين و کسل است؟
پس اگر نماز شب قضا شود شيطان در صورت او بول ميکند، حالا ديگر نميگويم اگر نماز صبحش قضا شود شيطان چه ميکند.
مگر چهقدر ميخواهي بخوابي؟ استاد ما حضرت آيتاللهحاجشيخعلياکبر برهان (ره) ميفرمودند: آنقدر در قبر بخوابيم که استخوانهايمان بپوسد[يعني فرصت براي خوابيدن زياد است]. يک شب هم بلند شو ببين چه خبر است.
حضرت رسول اکرم (صلياللهعليهوآله) ميفرمايند: وقتي بندهاي از خواب شيرينش و از رختخوابش برخيزد در حالي که خواب آلود است، براي اينکه به سبب نماز شبش ميخواهد که خداوند را راضي کند، خداوند متعال به سبب آن بنده بر ملائکه مباهات ميکند و ميگويد: اين بنده مرا ميبينيد که از جايش بلند شده و خواب شيرينش را ترک کرده تا کاري را انجام دهد که بر او واجب نکردهام؟ شاهد باشيد که من او را آمرزيدم.
بعضي بودند مثل اويس قرني (ره) که شبها نميخوابيدند، اويس يک شب ميگفت هذه لَيلَةُ القِيام؛ امشب شب ايستادن است، و تا صبح روي پا ميايستاد. يک شب ميگفت هذه لَيلَةُ الرُّکُوعِ؛ امشب شب رکوع است، و تا صبح در رکوع بود. يک شب ميگفت هذه لَيلَةُ السُّجُودِ و تا صبح در سجده بود.
از فرزندان شيخعباس قمي (ره) نقل شده که ميگفتند ما شبها از صداي گريه پدرمان از خواب ميپريديم. آيتالله شيخعلياکبر نهاوندي (ره) با اينکه سنشان زياد بود، با آن حال، دو ساعت مانده به اذان صبح در حرم امام رضا(عليهالسلام) مشغول نماز شب و مناجات بودند. بعضي بزرگان چهار رکعت از نافله شب را به صورت نماز حضرت جعفر طيار (ره) ميخواندند و بعضي از اوليأ خدا يکسال شبها را به عبادت مشغول بودند تا اينکه شب قدر را درک کنند. هر شب، شب قدر است اگر قدر بداني.
از خدا بخواهيد به شما لذت مناجات بدهد. شبي نماز شب شهيد ثاني قضا شد، ايشان از خواب بيدار شدند و گريه کردند و ناراحت شدند و گفتند: خدايا مگر من چه کرده بودم که از اين توفيق باز ماندم؟ اما اينکه چرا براي نماز شب خواب ميمانيم؛ يکي از علل آن گناه است. امام باقر (عليهالسلام) فرمودند: شخصي نزد حضرت علي (عليهالسلام) آمد و عرض کرد که من از نماز شب محروم شدهام، حضرت به او فرمودند: گناهانت تو را اسير کرده است.
استاد ما حاج شيخعلياکبر برهان (ره) فرمودند: يک کارگر، صبح تا ظهر کار ميکند، ظهر چند دقيقه سرش را ميگذارد زمين، خستگي او رفع ميشود، دوباره تا شب کار ميکند. ما ساعتها ميخوابيم ولي باز حوصله و توانِ برخاستن نداريم، علتش اين است که گناه، ما را خسته کرده است و نميتوانيم براي نماز شب بلند شويم. امام صادق(عليهالسلام) فرمودهاند: آدمي گاهي يک دروغ ميگويد، پس به سبب آن از نماز شب محروم ميشود، وقتي از نماز شب محروم شد از روزي هم محروم ميشود. گاهي هم خداوند متعال براي اينکه انسان تکبر نکند و مغرور نگردد، نميگذارد بيدار شود ولي اين مسأله، از يکي دو شب بيشتر نيست.
استاد ما حاجشيخعلياکبر برهان (ره) فرمودند: شبي به مهماني رفتم، شام خورديم، بعد تشک انداختند که بخوابيم. رفتم در رختخواب، ديدم به حدي تشک نرم است که در تشک گم ميشوم بلند شدم گفتم بابا! من ميخواهم سحر بلند شوم، اين تشک را جمع کنيد. بله اگر غذاي چرب بخوريد، يا جاي گرمي بخوابيد، اين هم نميگذارد بلند شويد، خواب زياد هم خواب ميآورد. شب، غذا کم و سبک بخوريد تا سحر حال داشته باشيد. نافله صبح را هم سعي کنيد که ترک نکنيد و اگر ميتوانيد همه نوافل را بخوانيد.
اهل سنت مقيد به نافله هستند، مبادا ما از آنها عقب باشيم. آيتالله العظمي سيداحمد خوانساري (ره) تا آخر عمر نوافل را ايستاده به جاي ميآوردند. پيرمردي در حرم امام رضا(عليهالسلام) بود که حدود 100 سال عمر داشت ولي نسبت به نوافلش مقيد بود و ايستاده هم ميخواند.
در ارشادالقلوب آمده است که حضرت رسول اکرم (صلياللهعليهوآله) فرمودند: خداوند متعال ميفرمايد پيوسته بنده من به سبب نوافل به من نزديک ميشود در حاليکه خالص براي من است تا اينکه او را دوست ميدارم، پس هنگامي که او را دوست داشتم گوش او ميشوم که با آن ميشنود و چشم او ميشوم که با آن ميبيند و دست او ميشوم که با آن انتقام ميگيرد و اگر از من حاجتي بخواهد به او ميدهم و اگر از چيزي به من پناه آورد، او را پناه ميدهم.
1ـ سَهَر: بيداري در شب، سحر: سپيدهدم، نزديک صبح.
2ـ ارشاد القلوب، ص 78 و بحارالانوار، ج 93، ص 284.
3ـ بحارالانوار، ج 83، ص 127 و ج 87، ص 146.
4ـ بحار، ج 76، ص 333 و ج 87، ص 139.
5ـ امالي شيخ صدوق، ص 292 و بحارالانوار، ج 13، ص 329.
6ـ بحارالانوار، ج 87، ص 162.
7ـ بحار الانوار، ج 74، ص 383 و ج 87، ص 144.
8ـ بحارالانوار، ج 87، ص 156.
9ـ بحارالانوار، ج 83، ص 127 و ج 87، ص 146.
10ـ بحارالانوار، ج 87، ص 146.
11ـ فَاضرِبْه بِالنُّعاسِ الليلة و اللَّيلَتَيْن؛ اصول کافي، ج 3، ص 100.