به گزارش «شیعه نیوز»، علامه طباطبایی در ذیل آیات دوم و سوم و چهارم سوره مبارکه انفال به بیان «پنج صفت براى مؤمنين حقيقى» در این آیات مبارکه پرداخته است.
در این بخش از تفسیر المیزان آمده است:
۲- انما المومنون الذين اذا ذكر الله وجلت قلوبهم و اذا تليت عليهم اياته زادتهم ايمنا و على ربهم يتوكلون
۳- الذين يقيمون الصلوه و مما رزقناهم ينفقون
مؤمنين تنها كسانى اند كه وقتى ياد خداوند به ميان مى آيد دلهايشان از ترس مى تپد و وقتى آيات او برايشان تلاوت مى شود ايمانشان زيادتر مى گردد و بر پروردگار خود توكل مى كنند (۲)
همان كسانى اند كه نماز بپا داشته و از آنچه كه روزيشان كرده ايم انفاق مى كنند (۳)
اين دو آيه و آيه بعدى آنها خصائص و امتيازات مردانى را كه به معناى حقيقى كلمه، مؤمن هستند بيان نموده و اوصاف كريمه و ثواب جزيلشان را برمى شمارد تا بدين وسيله جمله سابق را كه فرموده بود: (فاتقوا الله و اصلحوا ذات بينكم ) تاكيد نمايد.
اين دو آيه و آيه بعدى آنها خصائص و امتيازات مردانى را كه به معناى حقيقى كلمه، مؤمن هستند بيان نموده و اوصاف كريمه و ثواب جزيلشان را برمى شمارد تا بدين وسيله جمله سابق را كه فرموده بود: (فاتقوا الله و اصلحوا ذات بينكم ) تاكيد نمايد.
و از ميان همه صفات ايشان، پنج صفت را انتخاب نموده و در اين آيه ذكر كرده است و اين پنج صفت، صفاتى هستند كه داشتن آن مستلزم داشتن تمامى صفات نيك و ملازم با دارا بودن حقيقت ايمان است، صفاتى است كه اگر خود انسان در آنها تامل و دقت كند خواهد ديد كه داشتن آن، نفس را براى تقوا و اصلاح ذات بين و اطاعت خدا و رسول آماده مى سازد.
و آن صفات عبارت است از: ۱ – ترسيدن و تكان خوردن دل در هنگام ذكر خدا، ۲ – زياد شدن ايمان در اثر استماع آيات خدا، ۳ – توكل، ۴ – بپاداشتن نماز، ۵ – انفاق از آنچه كه خدا روزى فرموده. و معلوم است كه سه صفت اول از اعمال قلب و دو صفت اخير از اعمال جوارح است، و در ذكر آن رعايت ترتيب واقعى و طبيعى آن شده است، چون نور ايمان به تدريج در دل تابيده مى شود و همچنان رو به زيادى مى گذارد تا به حد تمام رسيده و حقيقتش كامل شود. مرتبه اول آن كه همان اثر قلب است عبارت است از وجل و ترس و تكان خوردن دل در هنگام ذكر خدا، و جمله ( انما المومنون الذين اذا ذكر الله وجلت قلوبهم ) اشاره به آن است.
و اين ايمان همچنان رو به انبساط نهاده و شروع به ريشه دواندن در دل مى كند، و در اثر سير در آيات داله بر خداى تعالى و همچنين آياتى كه انسان را به سوى معارف حقه رهبرى مى كند در دل شاخ و برگ مى زند، بطورى كه هر قدر مؤمن بيشتر در آن آيات سير و تامل كند ايمانش قوى تر و زيادتر مى گردد، تا آنجا كه به مرحله يقين برسد، و جمله ( و اذا تليت عليهم آياته زادتهم ايمانا ) اشاره به آن است.
وقتى ايمان انسان زياد گشت و به حدى از كمال رسيد كه مقام پروردگارش را و موقعيت خود را شناخت، و به واقع مطلب پى برد، و فهميد كه تمامى امور به دست خداى سبحان است، و او يگانه ربى است كه تمام موجودات به سوى او بازگشت مى كنند در اين موقع بر خود حق و واجب مى داند كه بر او توكل كرده و تابع اراده او شود، و او را در تمامى مهمات زندگى خود وكيل خود گرفته به آنچه كه او در مسير زندگيش مقدر مى كند رضا داده و بر طبق شرايع و احكامش عمل كند، اوامر و نواهيش را بكار بندد؛ و جمله و ( على ربهم يتوكلون ) اشاره به همين معنا است.
و وقتى ايمان به حد كاملش در دل مستقر گرديد قهرا انسان به سوى عبوديت معطوف گشته و پروردگار خود را به خلوص و خضوع عبادت مى كند، و اين عبادت همان نماز است، علاوه، به سوى اجتماع نيز معطوف گشته حوائج اجتماع خود را برآورده مى كند، و نواقص و كمبوديها را جبران مى نمايد، و از آنچه خدا ارزانيش داشته از مال و علم و غير آن انفاق مى نمايد، و آيه ( الذين يقيمون الصلوه و مما رزقناهم ينفقون ) همين معنا را مى رساند. از آنچه گذشت روشن گرديد كه جمله ( زادتهم ايمانا ) اشاره است به زيادى از جهت كيفيت، يعنى ايمانشان رو به شدت و كمال مى گذارد؛ پس اينكه بعضى از مفسرين آن را به معناى زياد شدن كميت وعدد مؤمنين گرفته اشتباه است.
اولئك هم المومنون حقا لهم درجات عند ربهم و مغفره و رزق كريم
آنان آرى، هم ايشانند مؤمنين حقيقى، براى ايشان است درجاتى نزد پروردگارشان و مغفرتى و رزقى كريم (۴)
اين حكمى است كه خداوند كرده و فرموده : ايمان حقيقى تنها در دل آن كسانى ثابت و مستقر گشته كه داراى پنج صفت بالا باشند، و به همين جهت هم اجر كريم ايشان را مطلق ذكر كرده و توضيح نداده كه چيست بلكه فرموده : ( لهم درجات عند ربهم ). پس صفات كمال و ثواب و اجر عظيمى كه اينگونه مردم دارند همان صفات و ثواب و اجرى است كه مؤمنين حقيقى داراى آنند.
مراد از درجات در: (لهم درجات عند ربهم ) مراتب قرب به خدا است
و اينكه فرمود: ( لهم درجات عند ربهم و مغفره و رزق كريم )، كلمه (مغفرت ) به معناى گذشت الهى از گناهان است، و (رزق كريم ) نعمتهاى بهشتى است كه نيكان از آن ارتزاق مى كنند، و اين تعبير در چند جاى قرآن واقع شده، مانند آيه ( فالذين امنوا و عملوا الصالحات لهم مغفره و رزق كريم، و الذين سعوا فى اياتنا معاجزين اولئك اصحاب الجحيم ) و امثال آن.
و از همين جا معلوم مى شود كه منظور از (درجات ) در جمله ( لهم درجات عند ربهم ) مراتب قرب و منزلت و درجات كرامت معنوى است، و همينطور هم هست، براى اينكه مغفرت و جنت از آثار مراتب قرب به خداى سبحان و فروع آن است. البته درجاتى كه خداى تعالى در اين آيه براى مؤمنين نامبرده اثبات مى كند تمامى آن براى فرد فرد مؤمنين نيست، بلكه مجموع آن براى مجموع مؤمنين است، براى اينكه درجات مذكور از آثار و لوازم ايمان است، و چون ايمان داراى مراتب مختلفى است، لذا درجات هم كه خداوند به ازاى آن مى دهد مختلف مى باشد، بعضى از مؤمنين كسانى هستند كه يكى از آن درجات را دارا مى شوند، بعضى ديگر دو درجه و بعضى چند درجه بحسب اختلافى كه در مراتب ايمان ايشان است.
مويد اين معنا آيه ( يرفع الله الذين امنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات ) و آيه ( افمن اتبع رضوان الله كمن باء بسخط من الله و ماويه جهنم و بئس المصير، هم درجات عند الله و الله بصير بما يعملون ) است.
پس مى توان گفت تفسيرى كه بعضى كرده و درجات آيه را به درجات بهشت معنا كرده اند تفسير صحيحى نيست، و متعينا بايد همان معناى سابق ما را كرده و گفت : منظور از آن درجات قرب به مقام پروردگار است، گو اينكه اين درجات ملازم با درجات بهشت هم هست.
انتهای پیام