به گزارش «شیعه نیوز»، "آیتالله سید احمد خوانساری" نقل میکند که در خوانسار بیماری واگیردار وبا شایع شده بود و در اکثر خانهها یک نفر یا بیشتر از دنیا رفتند؛ مگر خانههایی که هر روز این دعا را بعد از نماز صبح میخواندند که به آنها هیچ صدمهای وارد نشد!
شهر سوت و کور شده بود و در کوچه پس کوچههای محلّههای قدیمی خبری از سر و صدای بازی همیشگی بچه ها نبود، مدّت زیادی بود که بازار هم رونقی نداشت.
بیشتر مغازهها تعطیل بود و گرد غریبی روی پیشخان چند مغازهای که هنوز درشان تخته نشده بود، نشسته بود؛ سر ظهر بود و با اینکه صدای مؤذّن از پشت بام مسجد همیشه شلوغ بازار بلند بود امّا ورودی مسجد هم آن ازدحام همیشگی را نداشت. مدتی بود بیماری واگیرداری در شهر شایع شده بود و عدّهای جان باخته بودند و مردم شهر ترجیح میدادند از خانهها خارج نشوند. اذان که تمام شد، مؤذّن بلند فریاد زد که ایّها النّاس «عجّلوا بالصّلوة» بعد هم داد زد آهای مردم، امروز آقا بعد از نماز منبر میرود!
احترامی که آقا پیش عموم مردم داشت باعث شد ظرف چند دقیقه مسجد غُلغُله شود؛ تقریباً همه اهالی محل به جز افراد بیمار و کسانی که در معرض افراد بیمار بودند، آمده بودند. امام جماعت مسجد، سید باوقار و کوتاه قدّی بود که محاسن سفید داشت و عمامهای مرتّب امّا کمی آفتاب خورده و رنگ پریده به سر داشت.
مردم او را «آقا» صدا میکردند؛ سید، سرد و گرم روزگار چشیده بود و سالها در محضر اساتید حوزه قم کسب فیض کرده بود؛ چند سالی بود که با اصرار مردم، برای تبلیغ به این شهر کوچک آمده بود و حالا سیّد در شهر، روحانی جا افتادهای شده بود که اگر خودش هم میخواست، مردم اجازه مراجعت به او نمیدادند!
نماز که تمام شد، آقا بالای منبر رفت؛ منبر را با حمد خدا و صلوات بر پیامبر و خاندان او(صلوات اللّه علیهم أجمعین) شروع کرد. با صلوات مردم، همهمه مسجد آرام شد.
آقا بعد از تعویذ و بسمالله، با این آیه کلام خود را شروع کرد؛ «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ»[1] ای مردم، چند روزی است که بیماری در شهر ما شایع شده است، این بلا یک عوامل طبیعی دارد که توصیههایی هم از طرف اطبای شهر برای رفع آن شده است. سعی کنید از دست دادن و روبوسی در این ایّام صرف نظر کنید و در معاشرتها رعایت کنید. کسانی که مریض میشوند از افراد سالم جدا کنید و کسانی که نشانههای بیماری دارند، در اجتماعات شرکت نکنند. البته مؤمن احترام دارد و به خصوص مؤمن مضطرّ دعایش مستجاب است[2]. مراقب باشیم حرمت مریضها به خصوص مسنّترها را داشته باشیم. حواسمان به همسایه و کسبهای که کارشان از رونق افتاده باشد...
آقا بعد از تأکید بر توصیههای اطباء شهر در مورد مراعاتهای لازم برای جلوگیری از سرایت بیماری بحث را ادامه داد و گفت: امّا این بلاها به جز علّتهای ظاهری که آقایان اطباء بلد هستند و کار آنها است، یک علّتهای بالاتری هم دارد. همانطور که در عوامل جسمانی و مزاجی و ظاهری امراض، آنها مجتهد هستند و ما باید از آنها تبعیّت کنیم، در علل و عوامل معنوی که دین متکفّل آنها است هم آقایان اطبّاء باید به مجتهدین و عالمان دینی رجوع کنند.
یکی از پا منبریها که از اطباء دانشگاهی حاذق شهر بود. همینطور که در صف دوّم نماز به ستون سنگی پشت سرخود تکیه داده بود و تسبح میچرخاند، گفت: خوب این بیماری علّت دارد و ما بر اساس علّتش درمان میکنیم یعنی با شناختن عوامل ایجادش و رفع کردن اونها در بدن پیشگیری و درمان میکنیم.
حاج آقا که انگار منتظر چنین حرفی بود بلافاصله ادامه داد که: وجود علل و عوامل ظاهری، نفی کننده علل و عواملی مافوق آن نیست. شما داستانهای ابتلائات و نعمت و عذاب اقوام مختلف در قرآن را ببینید، قرآن از عوامل معنوی حوادثی پرده بر میدارد که در یک تحلیل ظاهری، بسیاری از آنها حوادث عادی و طبیعی است. عذاب اقوام یک علل معنوی دارد که عمل آنها است و یک علل طبیعی دارد مثلا به صورت سیل یا صاعقه ای است که علل و عوامل طبیعی خود را هم دارد. اتّفاقاً یک نمونه آن بیمار شدن حضرت ایّوب است که قرآن از نگاه ابتلاء الهی آن را تحلیل کرده است در حالی که شاید اگر طبیب حاذقی در آن زمان وجود داشته، مانند سایر بیماران، برای ایّوب هم نسخه پیچده است البتّه این بحث منافاتی با معجزههای الهی ندارد و خداوند برای اینکه نشان دهد همه کاره عالم است گاهی اسباب متعارف را به هم میزند و مثلاً آتش را بر ابراهیم(علیه السّلام) برداً و سلاماً میکند تا نشان دهد سوزانندگی آتش ذاتی خود او نیست و به اراده خداست.
در معارف دینی ما بیان میشود که همه چیز به اراده خدا است و چیزی از تدبیر خداوند خارج نیست. عوامل معنوی و قوای الهی در کار است. همه بساط دنیا بساط امتحان است، حالا گاهی ابتلا و امتحان انسان به وفور نعمت است و گاهی هم به سلب نعمت. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرات»[3] شما با ترس و گرسنگی و نقص در اموال و جان خودتان و فرزندانتان آزمون می شوید. و بعد در همین آیه شریفه به کسانی که در این ابتلائات صبر کنند، و تضرع به درگاه الهی داشته باشند خداوند بشارت فرج و گشایش می دهد.
خداوند می فرماید هدف این ابتلائات و اینکه گاهی سختیها و بلاها به شما می رسد این است که مثل اقوام گذشته که «فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ »[4] شما در گرفتاری ها به یاد خدا می افتید و هدف از خلقت شما هم همین تضرّع و بندگی است. لذا خداوند سختی ها را ایجاد می کند تا این رجوع به حقتعالی و تضرّع محقّق شود. این فرمایش خداوند متعال هدف بلاها و سختی ها را نشان می دهد.
پچ پچ ها میان جمعیّت زیاد شد. سقف گنبدی شکل و کوتاه مسجد باعث میشد صدای همهمه بیشتر شنیده شود. چند نفری که چندان اعتقادی به این حرف ها نداشتند از منبر حاج آقا شاکی شدند و به نشانه اعتراض از وسط جمعیّت بلند شدند و مسجد را ترک کردند. بعضی هم شروع کردند به زیر لب غرولند کردن که آقا هم تو این شرایط وقت گیر آورده... از آن طرف عدّه ای هم در مخالفت با آنها، بقیّه را دعوت به سکوت می کردند. وقتی که کار به اینجا رسید، سید لحن صحبت خود را بالای منبر عوض کرد. با صدای بلند فریاد زد:
ای مردم ما همه باید بیدار شویم و به درگاه خداوند پناه ببریم. امّا من امروز و در این شرایط سخت نیامدهام فقط شما را موعظه کنم. آمدهام راه علاج به شما بدهم و به شما بگویم راه خارج شدن از این سختی و بیماری که در شهر شایع شده است، چیست! شما که چند روز است به توصیه اطباء گوش کردهاید و حق هم همین است، چند لحظهای هم عرایض بنده را تحمّل بفرمایید. نهایت امر اگر عرایض بنده حقیر نابجا بود، اعتراض بفرمایید یا اصلاً همه را نشنیده بگیرید.
با این کلام قَرّاء سیّد، مسجد ساکت شد. چند لحظه ای به سکوت گذشت و بعد از آن، سیّد با آرامش بیشتری به سخنان خود ادامه داد:
خداوند در همین آیه شریفهای که در ابتدا تلاوت شد، راه را به ما نشان داده است. اگر هدف از این سختیها و بدحالیها یا به تعبیر قرآن «بَأْسَاءِ و ضَّرَّاءِ» این است که ما به درگاه الهی تضرّع کنیم. پس اگر این تضرّع را داشته باشیم، هدف از سختی ها و بلاها محقّق شده است و به همین دلیل با تحقّق فلسفه وجودی بلاء، آن سختی و بلاء دور میشود. امیر المؤمنین(علیه السلام) فرمود: اگر هنگام ناگوارىها مردم صادقانه به درگاه خدا ناله کنند، مورد لطف خدا قرار مىگیرند.[5] آری به تعبیر علامه طباطبایی، اگر دعا صادق بود، یعنى فقط خدا را صدا زدیم و بس، در چنین صورتى خداوند اجابت مىکند و گرفتاری را که ما را مضطرّ کرده برطرف میسازد.[6]
ما ادعیه فراوانی داریم که از معصومین علیهم السّلام برای وقت شدائد و سختی ها و حتی بیماری ها است و مضمون همه آنها هم همین است که انسان بداند که باید به خداوند متوجّه شود و به او توکل کند، همه چیز به دست او است، انسان برسد به این نقطه که با تمام وجود بگوید «و الَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِین وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِین»[7] او رازق من و ساقی من است و در وقت بیماری خداست که شافی است. اگر بخواهد دارو شفا می دهد و اگر اراده نکند، دارو و طبیب هم نمی توانند واسطه شفای انسان شوند. برادران و خواهران عزیز، این یک توصیه اخلاقی صرف نیست. توجّه کنید، به شما نشان خواهم داد که تجویز و نسخه عملی است برای رفع گرفتاری ما. راهکار نجات دهنده و شفابخشی که در ادعیه و تعویذات معصومین(ع) برای مقابله با بلاها و به خصوص بیماری ها داده شده همین است.
حالا با این توضیح، میخواهم به شما یک نسخه بپیچم که مصرف آن منافاتی با نسخه های اطباء هم ندارد. این نسخه یکی از دهها نسخه و داروی معنوی است که اهل بیت(ع) برای مؤمنین پیچیدهاند و معجونی است که از امیر المؤمنین(ع) برای دفع بلاها نقل شده و در رابطه با امراض واگیردار هم امتحان شده است. این معجون قرآنی، دعایی است که ایشان فرمودند هر کس آن را بعد از نماز صبح بخواند خداوند او را از هر بدی حفظ می کند حتی اگر مهلکهای باشد که خود انسان با عمل و اختیار خود ایجاد کرده باشد.[8]
آیت الله سید احمد خوانساری نقل میکند که در خوانسار بیماری واگیردار وبا شایع شده بود و در اکثر خانهها یک نفر یا بیشتر از دنیا رفتند؛ مگر خانههایی که هر روز این دعا را بعد از نماز صبح میخواندند که به آنها هیچ صدمهای وارد نشد! و این مرجع بزرگ عالم تشیع، به جهت اهمیت و مجرب بودن این دعای شریف، از یک خطاط با ایمان درخواست کردند که این آیات را بنویسند، و آن را بین فرزندان و خویشاوندان خود توزیع کردند[9]. آن دعا این است:
«قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلَّا ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ[10]- وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ[11]- وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ[12]- وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها وَ إِیَّاکُمْ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ[13]- ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ[14]- قُلْ أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ[15]- حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ[16] وَ أَمْتَنِعُ بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ مِنْ حَوْلِهِمْ وَ قُوَّتِهِمْ وَ أَسْتَشْفِعُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ وَ أَعُوذُ بِمَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.»[17]
بعد هم حاج آقا چند نسخه دستنویسی که خودش از دعا رونویسی کرده بود را از جیب قبای خودش بیرون آورد و از روی منبر به مرد میان سالی که جلو منبر نشسته بود و از مریدان آقا بود داد و اشاره کرد که بین جمعیت پخش کنند تا بقیه هم برای خودشان رونویسی کنند. دوباره همهمه شروع شد، تا آقا شروع به صحبت کرد همه ساکت شدند. آقا دوباره منبرش را ادامه داد که:
این آیات در کنار هم یک وجود خاصی پیدا کرده است که انشاء و جعل آن توسط امام معصوم است. مثل داروهای ترکیبی که اثر مکمل چند دارد را در یک دارو جمع می کند، همین ترکیب در معنا و تفسیر این معجون هم وجود دارد و توجّه به این حقیقت و معنا است که بلا را دور میکند لذا چند جملهای در توضیح آیات این دعا عرض میکنم و رفع زحمت میکنم.
این دعا در واقع ترکیبی از شش آیه از آیات کریمه قرآن و بخشی از یک آیه هفتمی هست که هرکدام خواص و آثاری دارند و اینجا در کنار هم، ترکیب معنایی جدیدی پیدا کرده اند و آثار خاصّی دارند.
آیه اوّل می فرماید «قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلَّا ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا» یعنی با تمام وجود بگو که هرگز چیزی به ما نمی رسد مگر آنچه خداوند برای ما نوشته است. خداوند همه چیز را برای ما و در خدمت کمال ما قرار داده است. می فرماید «کَتَبَ اللَّهُ لَنا» نه «کَتَبَ اللَّهُ عَلَینَا» یعنی همه آنچه از سوی خدا به شما می رسد، برای شما و در مسیر کمال شما است و خیر است. چرا که «هُوَ مَوْلانا» فقط او مولا و آقای ما و صاحب اختیار ما است. این «مولا» از «ولی» است، هم آقا و صاحب بودن هم محبّت و هم قرب و نزدیکی خداوند به ما را می رساند. پس اگر اینطور هست که خدا برای ما سرنوشت مقدّر و محتوم را می نویسد و او ولی ما و محبوب ما و نزدیک ترین کس و تنها کس ما است و بهترین ها را برای ما می خواهد، حالا اگر به این ایمان پیدا کردی توکّل به او معنا می دهد «وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»[18]. ببینید چقدر آرامش بخش است! همه چیز در اختیار خداوند مالک و مدبّری است که مولای ما است و از مادر مهربان تر به بندگان خود و به خصوص نسبت به مؤمنین است. پس هیچ هراس به خودت راه ندهد! چون او هست. او مولای تو است، توکّل کن و پشتت گرم باشه به خدا. تکیه بده به او!
بعد هم اشاره ای کرد به طرف ستونهای سنگی مسجد: مثل این آقایانی که قرص و محکم به دیوار و ستونهای مسجد لَم دادهاند و همه بار و وزن خود را به دوش آن میاندازند و ذرهای نگران نیستند که مثلاً دیوار از زیر بارشان شانه خالی کند چون وزن آنها در مقابل بار سقف که روی ستون ها و دیوارها است، چیزی نیست! حضّار مسجد ناگهان و با صدای بلند خندیدند! کسانی هم که به دیوار و ستون ها تکیه داده بودند، آرام خودشان را جمع و جور کردند.
حاج آقا ادامه داد که: با این نگاه، به بنده ضرّ و سختی میرسد امّا این ضررها و مشکلات و سختیها شرّ نیست و همه آنها به صلاح و خیر اوست، لذا در آیه شریفه بعد، ضُرّ را در مقابل خیر قرار داد و از کلمه شرّ استفاده نفرمود که «وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ» اگر مشکل و ضُرّی به شما می رسد، غیر از او کسی نمی تواند آن را رفع کند! این یعنی تنها اوست که می تواند دشواری ها و ضررها را رفع کند «وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ» اگر هم اراده خیر کند، که همه اراده او در باره ما اراده خیر است، باز کسی نمی تواند مانع فضل بی انتهای او شود. که البته خود ضرر و سختی های دنیا و بلاها هم خیر خداوند برای رشد بنده خویش است. «یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ»خداوند اینطور از فضل خودش به هر کسی از بندگانش که بخواهد اعطا می کند.[19] و البتّه خداوند این فضل خود را به مؤمنین عطا می کند اینجا عباد به این معنا است. هم به قرینه ترکیب با آیه قبل که توکّل مؤمنین بود. و گفتیم این ترکیب حقیقی است توسط امام معصوم انجام شده. هم به قرینه «وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» که رحمت رحیمیه اختصاص به مؤمنین دارد. پس این دو آیه مطلقاً امید بخش و دلگرمی دهنده به مؤمنین بود که بدانید اگر چه شما از این ابتلائات کراهت دارید اما چه بسا خیری که پشت پرده این مکروه ها و ناملایمات هست و شما نمی دانید.
حاج آقا ساعت جیبی قدیمیاش را بیرون آورد و نگاهی کرد. کمی دیر شده بود و باید سریعتر بحث را به انجام خود نزدیک می کرد. برای همین گفت؛ خوب دو آیه بعد هم نکات فراوانی دارد. امّا چون موضوع ما توکّل است و وقت هم تنگ است، به این دو آیه آخر دعا هم اشاره می کنم و عرایضم را تمام می کنم.
خداوند می فرماید «ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها» آنچه که خداوند برای مردم از رحمت خویش اراده کند، کسی نمی تواند مانع آن شود. همه مقهور اراده خداوندِ «رحمةً للعالَمین» هستند و خداوند هم رحمتش بی پایان است و اگر ببخشد چیزی از او کم نمی شود. بعد می فرماید «وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ» آنچه هم خداوند از بنده امساک کند و نخواهد به او برسد کسی غیر از خداوند نمی تواند آن را محقّق کند «وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» خداوند عزیز است و عزّت او بر مؤمنین ارسال رحمت رحیمیّه می کند و از غیر مؤمنین این رحمت را از روی همان عزّت و حکمتش امساک می کند. که البته این امساک نتیجه عمل خود آنها است.[20]
تا می رسد به این آیه که رمز توکّل و راه حل بلاها و سختی ها است «قُلْ أَفَرَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ» می فرماید آیا اینطور می اندیشید که آنچه برای رفع بلاها و از جمله بیماری ها از مسیری غیر از اراده الهی طلب می کنید. مثلاً دارو و پزشکی را طلب می کنید، آیا فکر می کنید که اگر خداوند اراده کرده باشد که ضُرّی به شما برسد آیا این چیزها می توانند مانع شوند و آن سختی را رفع کنند؟ آیا اگر خداوند اراده مریضی کسی را بکند، کسی می تواند مانع شود؟ یا اگر خدوند ارده رحمت و گشایش کند آیا کسی می تواند مانع رسیدن رحمت او شود؟ روشن است که اینگونه نیست. دارو اگر شفا می دهد به اراده او است و اگر خداوند نخواهد همان دارو بر بیمار بی اثر می شود.[21] پس ما باید اسباب و وسایلی که خداوند قرار داده را استفاده کنیم امّا بدانیم همه چیز به اراده اوست. ما باید رعایت نظافت و پاکیزگی کنیم. باید در بیماری سراغ دارو و طبیب برویم. اینها واسطه های الهی هستند برای شفای مریض. امّا بدانیم که اگر اراده خداوند به چیزی تعلّق نگیرد آن امر محقّق نمی شود و لو همه اسباب ظاهری کنار هم قرار گیرند. مرگ و حیات ما به دست خداست. مریضی و شفای ما هم به دست او است. گاهی یک جوان در این بلاها از میان ما می رود در حالی که ناتوان ها و ضعیف هایی هم پیدا می شوند که مبتلا نمی شوند.
صدای گریه یکی از کسبه مسنّ بازار که به دیوار کنار مسجد تکیه داده بود بلند شد. پیرمردی بود با پیراهن و جلیقهای مشکی با یک عبای قهوهای بر دوش و عرقچین سفید بر سر. در همین شیوع بیماری تازه دو پسر جوان خود را از دست داده بود امّا خود او مبتلا نشده بود و خطر کاملاً رفع شده بود. با گریه او فضای مسجد هم منقلب شد.
حاج آقا که تازه متوجّه ماجرا شده بود، گفت: ما باید به قضای الهی راضی باشیم. تسلیم اراده خدا باشیم. خداوند برای کسی که این نگاه را داشته باشد، همه اراده ها را مقهور اراده ربّ بداند و به او توکّل کند، کفایت می کند؛ «قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ». خداوند امر می کند که بگو خدا برای من کافی است. و مؤمن باید بداند که خداند کفایت می کند برای او. خداوند اراده خیر برای او کرده است و رحمت خاصّه خداوند شامل حال مؤمنین است. اگر خداوند به او بلائی می رساند از سر رحمت و برای رشد او است. مؤمن فقط خدا را دارد و خدا برای او بس است. اگر ما به این تضرّع و توکّل به خداوند برسیم. اوّلاً خودمان را در پرتو رحمت و در آغوش مهربانی خدا می بینیم و می دانیم هر چه او برای ما بخواهد از سر لطف و رحمت است. همه بلاها برای این است که او ما را دوست دارد و می خواهد به درگاه او رو بیاوریم و به او نزدیک شویم. ثانیاً اگر این تضرّع و توکّل باشد، بلا رفع می شود چون هدف بلا که نزدیک شدن یه خداست، محقّق شده است و خداوند مهربان تر از پدر و مادر است و بلا را رفع می کند و این از رحمت خدا است. همانطور که بلای او هم از روی رحمت است. لذا بلافاصله این اقراری که قرآن طلب می کند که چنین بگو! و زبان حال و قال تو این باشد، از زبان بنده صادر می شود که خود را در مقام توکّل می بیند و شهادت می دهد که «حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ». این دعا را باید هر روز بعد از نماز صبح خواند و علّت مداومت بر این دعا در آغاز هر روز این است که انسان کم کم این معانی را به خود تلقین کند و از یاد نبرد و در طول روز تلاش کند در عمل خود این اعتقاد و باور را ظهور دهد.
حاج آقا در آخر هم اشاره کرد که صدق در توکّل وقتی معنا دارد که ما تسلیم اراده و امر خداوند شویم و یکی از این اوامر، وظیفه ما در نسبت با سایر مؤمنین و رفع حاجت آنان است. مؤمنین در این شرایط باید به خدا توکّل کنند و در عین رعایت نکات آقایان اطبّاء، این طور نباشد که از احوال یکدیگر غافل بمانند. کسانی که توان مالی دارند به آنهایی که اوضاع کاسبی شان کساد شده است کمک کنند. به کسانی که مریض دارند سر بزنیم و این دعاها و توجّهات را هم داشته باشیم تا ان شا اللّه از این ابتلا هم سربلند بیرون بیاییم. «و السّلام علیکم و رحمة اللّه»
منبر تمام شد و مردم کم کم پراکنده شدند. برخی همانجا از دعا رو نویسی کردند و از فردای آن روز به خواندن و باور به معانی آن مداومت کردند. بعد ها شنیده شد که افرادی که این دعا را جدی گرفتند، از کسانی بودند که از بلا در امان ماندند. برخی هم نوشتن و خواندن دعا را به «بعداً» وعده دادند بعدی که شاید هیچ وقت هم نیامد. برخی هم شنیدند و فراموش کردند...
انتهای پیام