سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

ادامه قتل عام شیعیان پاکستان؛

حمله وحشیانه وهابیون به اتوبوس شیعیان مظلوم پاکستانی + عکس و اسم شهداء

تروریست‏ها وهابی به یک اتوبوس حامل جمعی از شیعیان که در "کویته" حمله کردند که بر اثر آن 12 تن از شیعیان در دم به شهادت رسیده و هشت نفر دیگر نیز زخمی شدند که از این تعداد 2 نفر دیگر نیز جان باختند.
کد خبر: ۲۶۵۴۶
۱۷:۳۹ - ۱۲ مهر ۱۳۹۰
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز» ، در سایه سکوت و اهمال دولت پاکستان قتل عام شیعیان مظلوم این کشور به شدت ادامه دارد. حمله وحشیانه تروریست های وهابی به اتوبوس حامل شیعیان در کویته پاکستان، تازه ترین اقدام تروریستی وهابیون سلفی است که در جریان آن 14تن از پیروان اهل بیت شهید و شش تن دیگر نیز بشدت زخمی شدند.

خبرنگار ابنا از پاکستان: امروز یک اتوبوس که حامل 20 شیعه بود و از "کویته" به طرف "هزارگنجی" حرکت می‏کرد در نزدیکی منطقه "اخترآباد" مورد حمله تروریست‏ها قرار گرفت.

مهاجمان همه مسافران را پیاده می‏کنند و پس از به صف کردن، آنان را به رگبار بستند. در نتیجه این حمله وحشیانه 12 نفر در دم به شهادت رسیده و بقیه بشدت مجروح شدند.

اگرچه 8 نفر باقیمانده به وسیله اهالی اطراف به "بیمارستان بولان مدیکال" و  "بیمارستان سی ایم" انتقال داده شدند اما 1 نفر دیگر در راه و یک زخمی دیگر در بیمارستان شهید شد و تعداد شهدا به 14 نفر رسید.

«محبوب حسین» رئیس پلیس کویته با تأیید شمار تلفات این حادثه، گفت که تروریست‌ها پس از ارتکاب جنایت، اتوبوس مورد نظر را نیز به رگبار بستند.

گفتنی است چندی پیش نیز تروریست‌ها با حمله به اتوبوس زائران پاکستانی که برای زیارت حرم حضرت رضا (علیه السلام) عازم ایران بودند، 30 شیعه را به شهادت رساندند که این کشتارهای فرقه‌ای با واکنش شدید مردم این شهر روبه‌رو شد.
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۲
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲۲
نظرات بینندگان
ُید مهدی
۱۹:۲۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۳۰
شهادت راه ماست
ولی وای به روزی که حکم به برچینی آنها دهند
sanam
۱۳:۰۲ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۶
پول عربستان /سلاح غرب /نیرو از فرقه پاکستان /کشته از افغانستان
محمد رضا حسینی
۰۴:۵۱ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۶
شناخت بهتر استاد مزاری

شهید مزاری؛ هویت ملی و وحدت ملی

تاریخ ملت ها و جوامع و بقاء آن مرهون انسان های است که به عنوان احیاگران و مصلحان تاریخ بحساب می آیند. تاریخ و فرهنگ ملت ها بخصوص تاریخ سازی و فرهنگ سازی آنان نیاز به تلاش بلیغ و سعی وافر دارند. باید مصلحانی ظهور کنند که تا با سعی مستمر و خستگی ناپذیری خود، تغییر قابل پذیرش از وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوب ایجاد نمایند. ملت های که از اسطوره ها، قهرمان ها و مصلحان قابل قبول بخش اعظم از جامعه تهی باشند ره به ناکجا آباد خواهد برد و سرنوشت روشن در انتظار نسل موجود و نسل های آینده نخواهد بود. جامعه افغانستان در طول تاریخ دارای اسطوره ها و قهرمان های بوده اند که فقط برای بخشی از جامعه مورد قبول بوده اند و برای بخش دیگر نه! سر این جهت این است که در افغانستان، قهرمان پروری و اسطوره سازی برمبنای منافع قومی و مذهبی صورت می گرفته است نه برمبنای منافع عالی ملی و عمومی. روی این ملاحظات قهرمان پروری و اسطوره سازی از قاعده همگانی و مورد قبول تمام کتله های قومی پیروی نمی کرده است. ما در این مقال بدنبال نفی قهرمان بودن و اسطوره بودن دیگران نیستیم ولی آنچه در دهه های اخیر از تاریخ پرفراز و نشیب کشور بر این کشور گذشت از زوایای مختلف قابل بررسی و تحلیل است. شهید مزاری در واقع زاییده این مقطع از تاریخ کشور ماست که بدنبال یک ایده و یک مشی سیاسی خاص، در جامعه ما تبارز کرد.

بعد از به قدرت رسیدن مجاهدین در کابل و ایجاد دولت اسلامی توسط مجاهدین چند صباحی نگذشته بود که بخشی از جامعه مورد بی مهری برخی از مجاهدین و قوماندانان پرنفوذ جهادی قرار گرفت که در رأس این این بخش شهید مزاری و اطرافیان ایشان قرار داشت. مقاومت سه ساله شهید مزاری در غرب کابل نمادی است از ایستادگی در برابر نابرابری، بی عدالتی و احیاء و تثبیت هویت مردم ما. بگذریم و بگذاریم آن چه در این مقطع تاریخی برای مردم ما پیش آمد و آنچه بر این قوم محکوم رقم خورد. قضاوت این فصل از تاریخ را به آیندگان واگذار می کنیم.

مقاومت شهید مزاری ارمغان و ثمراتی داشت که برای ما بسیار ارزشمند و سود مند بوده و هست. ما در اینجا به دو نتیجه مهم و دو فاکتور اساسی از آن نتایج می پردازیم:

شهید مزاری و هویت ملی

شهید مزاری در واقع نه تنها احیاگر هویت برای جامعه ی هزاره و شیعه بود، بلکه احیاگر هویت برای تمام اقوام محکوم در کشور بحساب می آید. ایشان در تمام موضع گیری های خود خواهان اعاده و احقاق حقوق تمام اقوام محروم کشور بود و راه حل بحران کشور را از همین مجرا قابل تأمین می دانست. شهید مزاری و استراتیژی مورد نظر او بود که توانست این باور اشتباه " که اقوام محروم و محکوم کشور در سال های متمادی باید همچنان محکوم و محروم باشند" را از اذهان زدود و مردم ما را به این حقیقت رساند که هزاره ها، ازبگ ها، ترکمن ها، ایماق ها، تاجیک ها و پشتون ها در این سرزمین حق دارند و باید همانند دیگران در سرنوشت کشور و در حاکمیت شریک و سهیم باشند. استاد شهید در یکی از سخنرانی هایش می گوید: ( ما مردم افغانستانیم هیچ نژادی را نمی خواهیم نفی کنیم. ترکمن است، هزاره است، تاجیک است، افغان است، ایماق است و دیگر اقوام هستند. همه آنها بیایند در این مملکت برادر وار زندگی کنند و هر کس به حقوق شان برسند و هر کس درباره ای سرنوشت خودش تصمیم بگیرد. این حرف ماست. اگر کسی بیاید و نژاد خود را حاکم بسازد دیگران نفی بکند این فاشیستی است. استاد شهید در جای دیگر چنین می گوید: ما سرزمین افغانستان را سر زمین مان می دانیم. این خاک را برای آزادیش بیش از یک میلیون شهید دادیم، وجب به وجب از این میهن دفاع می کنیم و بدین معنی نیست که ما حق نداشته باشیم، ما سرنوشت خود را تعیین نکنیم. اگر بی تفاوت باشیم، اتحاد خود را حفظ نکنیم، می توانند ما را 300 سال دیگر باز حذف کنند، آن وقت برای جوالی گری باشیم!! «" احیاء هویت" مجموعه سخنرانیهای استاد شهید ص33 و 21» ).

اگر بعد از چند دهه بحران و درگیری؛ قانون اساسی که تأمین کننده منافع و مصالح ملی و تمام اقوام ساکن در کشور بوده و حقوق ملی و مذهبی آن ها را به رسمیت شناخته است؛ به وجود می آید و توسط نمایندگان مردم به تصویب می رسند، از نتایج ثمر بخش تلاش ها و کوشش های آن شهید و امثال ایشان می باشند. البته سعی و تلاش شخصیت ها، رهبران جهادی و بزرگان قوم را نمی توان در تصویب قانون اساسی از نظر دور داشت اما با تحلیل و ارزیابی دقیق می توان به این نتیجه رسید که این قانون اساسی حاصل تحمل مشکلات و زحماتی است که شهیدان بزرگوار و گمنام کشور از جمله شهید مزاری و یارانش در این مسیر کشیده اند.

شهید مزاری و وحدت ملی

شهید مزاری بر این اعتقاد بود که تا زمان که وحدت ملی در کشور به وجود نیایند و منافع ملی بر منافع شخصی و قومی فایق نشود، بحران و بی ثباتی افغانستان برطرف نخواهد شد. مؤلفه های وحدت ملی از دید ایشان بسیار روشن و صریح می باشند که بدون در نظر گرفتن این مؤلفه ها و رعایت نکردن این مقوله ها وحدت ملی بیش از پیش دچار خسران و زیان خواهد گردید.

1- ایجاد یک سیستم و حاکمیت که بتواند حقوق تمام ملیت های ساکن کشور را به نحوی عادلانه تأمین کند. در تعیین و نصب وزراء، معاونین ، والیان ولایات، ولسوال ها، قضات، ثارنوالی ها، اردو و پلیس ملی، استخدام در ادارات دولتی و حکومتی براساس عدالت و شایستگی باید انجام شود نه براساس قومی و منطقوی. استاد شهید برای این منظور ایجاد سیستم فدرالی را راه مناسب می دید و از آن ایده دفاع می کرد. (تنها راه حل که هم افغانستان را از تجزیه نجات می دهد و هم ملیت ها را قانع می سازد و هم حقوق شان را در دستهایش می دهد، یک سیستم فدرالی در افغانستان است که در آن توافق ملیت ها در نظر گرفته شود، عنعناتش در نظر گرفته شو، و خود شان تصمیم گیر باشد. «" احیاء هویت" مجموعه سخنرانیهای استاد شهید ص38»)

2- تقسیمات اداری کشور باید بر مبنای نفوس باشد. امری که تا آلان که در حدود سه سال و اندی از عمر حکومت بعد از طالبان می گذرد، هنوز جامه عمل نپوشیده و ادارات کشور بر مبنای همان تقسیمات فرتوت و ظالمانه ی قدیم به کار خود ادامه می دهد. حتی دولت مردان امروزی نمی دانند که نفوس فلان ولایت یا ولسوالی چند نفر است. با توجه به اینکه در امر برنامه ریزی و خدمت رسانی یکی از فاکتورهای مهم، آمار دقیق و شفاف تعداد ساکنین حوزه خدمت رسانی است تا براساس آن به نحوی مطلوب ارائه خدمت در ساحه معارف، صحت عامه و کار آفرینی صورت گیرد. شهید مزاری با درک حساسیت این موضوع چنین می گوید: (در رابطه با مسأله آینده چیزی روشن است که از نگاه بین المللی همه روی این مسأله قناعت دارند که حکومت آینده را رأی مردم باید تعیین کند و باهرکس که در این روزها مطرح می سازیم می گویند خوب اگر مردم شما زیاد بود، نفوس شما زیادبود در آینده مردم برایتان رأی می دهد. ولی ما و شما می دانیم که در کشورهای آسیایی و کلا در شرق رأی مردم تعیین کننده نیست. قدرتی که در رأس حکومت است تعیین کننده است... ما در زمان ظاهر چهار دوره رأی گیری داشتیم. وکیل در پارلمان می آمدند، از تمام هزاره جات که هر ولسوالی اش یک صد و شصت هزار نفر داشت سه نفر وکیل می آمد و از جنوبی و مشرقی که نفوس هر ولسوالیش پانزده هزار نفر بود یک یک وکیل می آمد. تا دو هزار و هشتصد نفر هم یک وکیل داشت... در منطقه دره صوف که یک ولسوالی است قبل از انقلاب در زمان ظاهر چهل و سه هزار نفوس داشت. ولایتش که مرکز بود هیجده هزار نفر نفوس داشت آن وقت یک نماینده از ولایت می آمد و یک نماینده از ولسوالی. در کنار این چهل و سه هزار نفوس یک ولسوالی دیگر از برداران اهل تسنن بود که دوازده هزار باشنده داشت. پس دوازده هزار هم یک رأی داشت و چهل و سه هزار هم یک رأی. «" احیاء هویت" مجموعه سخنرانیهای استاد شهید ص36و37»)

شهید مزاری در مورد وحدت ملی هم چنین می گوید:(ما مردم افغانستانیم هیچ نژادی را نمی خواهیم نفی کنیم. ترکمن است، هزاره است، تاجیک است، افغان است، ایماق است و دیگر اقوام هستند. همه آنها بیایند در این مملکت برادر وار زندگی کنند و هر کس به حقوق شان برسند و هر کس درباره ای سرنوشت خودش تصمیم بگیرد. این حرف ماست. اگر کسی بیاید و نژاد خود را حاکم بسازد دیگران نفی بکند این فاشیستی است. این بر خلاف رسوم بین المللی است. بناءا ما تکرار می کنیم ما نیاز به این همبستگی داریم و نیاز به این کمک داریم. «همان ص33»)

فرجام این مقال را با گفتار از شهید مزاری که در آخرین روزهای زندگی خویش خطاب به مردم بیان کرد؛ مزین می کنیم.

از خدا خواستم که خونم در کنار شما بریزد:

( اما امروز چرا آمدیم شما را در وقت روزه مزاحم شدم و خواستم با شما صحبت بکنم، برای شما من اینجا می گویم که من هیچ منافعی غیر از منافع شما ندارم، اگر من می خواستم روی منافع شخصی خود فکر می کردم در این دوسال و هشت ماه هم در کنار شما نمی نشستم، خواستم که در کنار شما خونم اینجا بریزد، در بین شما کشته شوم، و در خارج از کنار شما هیچ زندگی برایم ارزشی ندارد. «" احیاء هویت" مجموعه سخنرانیهای استاد شهید ص222»)
محمد رضا حسینی
۰۴:۴۴ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۶
این هم سخنرانی جنرال عبدالرشید دوستم

پيام الحاج ستر جنرال عبدالرشيد دوستم

بسم الله الرحمن الرحيم

هموطنان شرافتمند، مجاهدان سرسپرده راه آزادي اسلام عزيز، خواهران و برادران گرامي!
السلام عليكم و رحمت الله و بركاته!

سالگرد شهادت استاد عبدالعلي مزاري را به همه شما حضار گرامي، رهبري حزب وحدت ، اعضاي خانواده و وابستگان آن شهيد عزيز، هوا خواهان استاد شهيد، همرزمان دلير و همه پيروان آرمانها و انديشه هاي والا و انساني او تسليت عرض مي دارم.

رهبراني چون شهيد مزاري، شهيد احمد شاه مسعود، شهيد عبدالحق آن سيماهاي جاودان ياد اند كه در صفحات تاريخ مبارزات مردم فغانستان در مقابل تجاوز بيگانگان، تحقق اعلاي كلمه الله و بر قراري يك نظام عادلانه رزميده و مانند ستار گان درخشان، رهنماي نسل هاي آينده كشور ما خواهند بود.

استاد شهيد عبدالعلي مزاري مجاهدي بود نستوه، رهبري بود خردمند، فرماندهي بود دلير و مبارزي بود سربكف؛ او از همان آوان روز گار جواني به خاطر خدمات صادقانه به مردمش، براي دفاع از حقوق مظلومان و ستمديدگان اين كشور، در جاده هاي دشوار مبارزه گام نهاد و با سپردن تعهد به ملت و ميهن بلاكشيده و ارزشهاي عقيدتي جامعه، با عشق بيكران به باور هاي ناب اسلامي و شعار هاي برادري و برابري، در صفوف جهاد استادگي كرد. او در سالهاي بعد از انقلاب اسلامي نيز از حقوق اقوام و مليتهاي مستضعف و مظلوم افغانستان دفاع نمود.
شهيد مزاري مردي بود كه به تعهداتش پابندي محكم داشت. قول او قول و فيصله او فيصله نهايي بود. به آنچه انجام مي داد باور داشت. من به تمام حرفهايش اعتماد مي كردم او از همان روز هاي اول ايجاد شوراي جهادي حمايت راستين خويش را از داعيه هاي عدالت خواهانه ما اعلام داشت و تا آخرين لحظه حيات به پيمانش پايبند با قيماند.

ميخواهم از جمله صدها خاطره اي كه از او در حافظه دارم، بالاي يك خاطره شيرين و فراموش ناشدني و يك خاطره تلخ و جانكاه كه هر گز نمي توانم آنرا فراموش كنم مكث نمايم:

جنبش ملي اسلامي افغانستان در چنان شرايطي پا به عرصه وجود گذاشت كه مبارزات مردم ما برعليه بي عدالتي، زور گويي و استبداد، ديگر وارد يك مرحله تازه اي از ثمر بخشي خود گرديده به پيروزي هاي رسيده بود. اما عناصر خود خواه، فاشيست ويكه تاز، افراط گرا و خائن به آرمانهاي ملي مردم افغانستان در صدد ايجاد تفرقه به خاطر بر آوردن شدن آرمان هاي مغرضانه خود به دسايس و توطئه عليه جنبش اسلامي افغانستان پرداختند. با آنكه جنبش اسلامي افغانستان به مثابه آغاز گر سقوط رژيم كمونيستي نجيب الله و مفتاح دروازه هاي پيروزي به روي جهاد مردم افغانستان وارد صحنه گرديد. با هژموني و تبليغات غرض آلودو خصمانه عمال بيگانه، مواجه گرديد.

استاد شهيد عبدالعلي مزاري يگانه كسي بود كه از داعيه برحق جنبش اسلامي افغانستان دفاع و حمايت نمود. روابط ميان جنبش ملي اسلامي افغانستان و حزب وحدت اسلامي افغانستان رنگ ديگري داشت. او ديگر در هر جايي كه جنبش ملي اسلامي افغانستان حضور نداشت به مثابه نماينده آن عمل مي كرد و از آرمان ها و اهداف آن دفاع و حمايت مي نمود. اين دوستي و اعتماد تا به حدي انكشاف نموده بود كه وقتي من به كابل سفر نمودم، شوراي مركزي حزب وحدت نيز در كابل اخذ موقعيت نموده بود. مناقشات و اختلافات تازه شكل گرفته ميان احزاب جهادي حاد شده بود. استاد برهان الدين رباني به خارج كشور سفر نموده و سرپرستي رياست جمهوري را به عهده من گذاشته بودند. استاد شهيد عبدالعلي مزاري رهبر فقيد حزب وحدت اسلامي افغانستان، شوراي مركزي آن حزب را دعوت نمود. در حضور اعضاي آن گفت: «دوستم ما به تو اعتماد داريم، هر فيصله اي كه تو انجام ميدهي مورد قبول ماست» همه اعضاي شوراي مركزي وجود داشتند از جمله حضور جناب استاد اكبري و استاد سليمان ياري را به ياد دارم. عده زيادي از اسيران را در همان وقت رها نمود. جنبش ملي اسلامي افغانستان و رهبري آن نيز پيوسته در پهلوي مزاري و ياران او قرار گرفتند و مشتركاً از مواضع مشترك دفاع مي نمودند. من نيز هر موردي را كه استاد فيصله مي نمود از آن پيروي مي كرد و يك اعتماد بزرگ بين ما وجود داشت.

در فرايند اين مبارزات مشترك بود كه طرح برقراري يك نظام دموكراتيك و مردم سالاري در افغانستان به مثابه يگانه راه حل معضلات مطرح در كشور به ميان آمد. كه ثمره و مولود آن همه مجاهدت ها و تلاش هاي بي امان است كه امروز در افغانستان، فضا ونظام كنوني استقرار دارد. دوراني كه مشتركاً به خاطر اين اهداف مبارزه نموديم از جمله خاطرات شيرين من به حساب مي آيد. كه تازندگي باقيست با من خواهد بود و در اين راه مبارزه خواهم كرد.
ولي آن روز را فراموش كرده نمي توانم كه مزاري و يارانش در محاصره دشمنان كور دل و بي عاطفه در غرب كابل قهرمانانه به مقاومت ادامه مي دادند. حلقه محاصره لحظه به لحظه تنگ تر مي شد.

آن روز ها را به ياد مي آورم تپه مرنجان، كارته نو، بالاحصار و چهار آسياب كاملاً توسط طالبان اشغال گرديده تمام قوتهاي جنبش به شمول جنرال فوزي نزد استاد در كارته 3 تجمع نموده بودند. امكانات نظامي رو به اختتام مي رفت. من هر آن و هر سر ساعت به تماس مي شدم و وضعيت را از نزديك تعقيب مي نمودم. وقتي از جنرال فوزي جوياي احوال شدم به من گفت: همه به مقاومت مصروفند ولي نقطه قابل عطف اينست كه زنان تعدادي از مرمي هاي باقيمانده در منازل را به چادر ها گره زده و يا به خريط ها انداخته به استاد مي دهند؛ يعني در سخت ترين شرايط و به اين گونه مقاومت ادامه دارد. من وضعيت را تحليل نمودم. به صفت يك نظامي خوب مي دانستم كه ادامه مقاومت ممكن نيست. تصاوير رقت باري از صحنه در ذهنم وجود دارد. با خود تصميم گرفته بودم كه بايد استاد مزاري را از مهلكه بيرون بكشم. اما يگانه سخني كه از مزاري مي شنيدم اين بود كه: «نمي توانم ملتم را تنها بگذارم و تنها خود را نجات بدهم

. وضعيت را دوامدار تعقيب مي كردم. از استاد محقق وضعيت را جويا مي شدم. او به خاطر اطمينان، خاطر جمعي مي داد. همه راه ها بسته شده بود. اكمالات ديگر ممكن نبود. با اينهمه مقاومت ادامه داشت. آن روز چندين بار تيلفوني صحبت كرديم، هم استاد مزاري و هم من ميدانستيم كه ديگر مقاومت فايده يي ندارد. من تدارك انتقال استاد را از آنجا تهيه ديده بودم. به طياره ها تانكي ها تيل اضافي بسته بودم.

اما نمي توانستم اين حرف را به استاد بگويم، زيرا تشويش داشتم كه مبادا در چنين وضعيت غير قابل پيش بيني اگر به بر آمدن استاد اصرار نمايم و نتيجه بر عكس شده باعث تلف شدن استاد شود، كه حرفي از ترك صحنه زده شود. زيرا او هر بار تكرار مي كرد كه من نمي توانم همه اطفال، زنان و پيرمردان را تنها بگذارم .... و اين ننگ بر شانه هاي او سنگيني كرد، طالبان نامرد استاد مزاري را به بهانه مذاكره و ملاقات دستگير نموده بودند. كسي از دوستانم يك و نيم ساعت بعداز وقوع اين حادثه رول فلمي را به دستم داد. در گوشه يي رفتم و آن فلم را به روشني نور افتاب ديدم. در فلم فوتويي را مشاهده نمودم كه استاد مزاري را دستگير كرده و دستانش را به عقب بسته اند. طالبان خون آشام و جبار به سر و روي استاد چسپيده اند آن روز ما با استاد محقق مصروف ملاقات با محمود مستيري نماينده خاص سرمنشي ملل متحد بوديم. نمي دانم در آن ملاقات چه بحث صورت گرفته است زيرا حواسم پرت بود. ملاقات را با سرعت سپري نمودم و به هيچكس چيزي نگفتم. آن شب مهمان هايي از طرف باباي ملت نيز غرض مذاكره تشريف آورده بودند.

در تركيب آنها، آقاي ستار سيرت، محترم عبدالاحد كرزي پدر مرحوم و مغفور رئيس جمهود كشور، سلطان محمود غازي، و جنرال صاحب عبدالحكيم كتوازي شامل بودند. قضيه را با آنها نيز در ميان گذاشتيم و تا فردا تمام امكانات را سفر از بر نموديم تا كاري شود كه استاد را از هلاكت و مرگ نجات بدهيم. كه موفق شده نتوانستيم

. و او را ناجوانمردانه به شهادت رسانيدند. ديگر استاد شجاعانه و دليرانه جام شهادت را سر كشيده بود و به جاودان پيوسته بود. اما اين عقده تا امروز در دل من با قيمانده است. اين خاطره تلخي بود كه نميتوانم آن را فراموش كنم.

هموطنان عزيز! خواهران و برادران با شهامت!

خوشا به حال آن ملتي كه چنان رهبري دارد. خوشا به حال شما خواهران و برادران باشهامت كه در تاريخ مبارزات حق طلبانه خويش چنان تصاويري را رقم بزنيد كه لرزه بر اندام دشمنانتان وارد مي سازد. اجازه بدهيد ازين، تربيون صداي خود را بلند نمايم و فرياد بكشم ومزاري قهرمان را خطاب نمايم:

مزاري عزيز! ديگر تو راحت بخواب، راهي را كه انتخاب نموده بودي امروز نيز ادامه دارد. همرزمانت زنده اند. دوستم دوست همفكر و هم انديشه توزنده است و از انديشه ها و مفكوره هاي تو حمايت مي كند و آن را تعقيب و پشتيباني مي نمايد، مزاري اهدافت نمرده است!، تو زنده هستي و براي دايم در قلب هاي مان زنده خواهي ماند!

دشمنان زبون ما بايد بدانند كه نمي توانند با شهيد ساختن مزاري، با از بين بردن احمد شاه مسعود، با به دار آويختن عبدالحق شهيد و سازماندهي عمليات انتحاري به جان جنرال دوستم ما را از راهي كه برگزيده ايم، منصرف سازند، ما با مردم خود زنده هستيم و با آرمان هاي آنها جاودان خواهيم بود

من الله التوفي
محمد رضا حسینی
۰۴:۳۵ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۶
با عرض سلام
بدون شک جنگ مسعود جنگ قدرت بود و استاد ربانی تا آخرین لحظات حاضر به کناره گیری از قدرت نشد.
جنگ هزاره ها برای شناخته شدن حقوق سیاسی و مذهبی شان صورت گرفت و شاهد مدعای ما سخنان رهبر شهید مان استاد عبدالعلی مزاری است که طرح وحدت ملی و تقسیم قدرت بر اساس شعاع وجودی (فیصدی اقوام ، بطور مثال هزاره ها %20))اقوام با هم برادر کشور را ارایه و تا آخرین لحظه بر آن پا فشاری می نمود و هنوز که هنوز است این خواست برحق هزاره های افغانستان است.
اگر طلب حق قوم گرایی برای هزاره ها طلقی می شود، این کمال بی انصافی است. درضمن خواهش میکنم بر شنیده ها تکیه نکنید و به تاریخ مراجعه نموده و تحقیق نمایید تا حقیقت بر شما روشن شود.
شاید شما از اوضاع فعلی کشور مطلع باشید و در جریان تصفیه سایر اقوام از دوایر دولتی توسط تیم کرزی قرار داشته باشید، اگر برادارن تاجیک و یا ازبک ما خواهان حقوق بر حق خود بعنوان شهروند افغانستان شوند این را باید قوم گرایی حساب کرد. انصاف و قضاوت با شماست.
اینکه نماینده آقای محقق از ترور استاد ربانی اظهار تاسف مینماید، بر اساس تحکیم وحدت ملی و وظیفه اسلامی، محکومیت ترور و وحشت افکنی و در راستای اتحاد بین اقوام کشور و یک وظیفه انسانی است. آیا این منطقی است که آقای محقق اعلام کند که من خیلی خوشحال هستم؟
آیا این خواست دشمنان اسلام و شعله ور ساختن دوباره جنگ داخلی و نفاق نیست.
بعد از نشست بن تمام سران اقوام با هم متحد شده و اساس دولت فعلی را به امید صلح و بازسازی کشور به وجود آوردند و دشمنی ها را فراموش کردند و اگر استاد محقق اظهار تاسف می کند به این خاطر است.
در ثانی بعد از شهادت استاد مزاری به دست طالبان، پیامهای تسلیت از طرف تمامی رهبران جهادی به حزب وحدت اسلامی ارسال گردید و ما در دنیای اطلاعات زندگی می کنیم میتوانید در انترنت تحقیق نمایید. حتی استاد ربانی که در موضع مقابل قرار داشت نیز پیام تسلیت فرستاد.

سخنرانی استاد رباني:

مرحوم مزاري يکي از پيروان صادق و رهروان مخلص حضرت سيد الشهدأ امام حسين بود که در برابر استبداد سياسي، انحراف اخلاقي و تضاد اجتماعي تا پاي جان قيام کرد.
او يک تن از چهره هاي درخشنده در رستا خيز بزرگ جهادي و جهاني ملت افغانستان بود که نه تنها در برابر تهاجم اتحاد شوروي بلکه در برابر استبداد داخلي در کشورمان، در برابر بي عدالتي ها و کج انديشي ها و در برابر انحرافات فکري واخلاقي کمر به مبارزه بست و تا مرحله شهادت اين راه را ادامه داد.

ما در حاليکه از شهيد مزاري به بزرگي ياد مي کنيم، اين مطلب را يادآور مي شويم که شهدا و سرداراني مثل شهيد مزاري و انجينير احمدشاه مسعود و هزاران فرزند ديگر کشور، براي آرمانها و شعاري مبارزه کردند که يقيناً آن آرمانها و شعارها، از ضمير وجان ملت انفاذ مي کند.اگر اين سرداران از ميان مردم بر نمي خاستند، هرگز قيام مردم افغانستان قادر نبود که در برابر اتحاد شوروي و تروريزم با يستد و به پيروزي برسد.

خيلي ها جفا است وقتي که از تروريزم و افراط گرايي حرفي به ميان مي آيد، تروريزم و دهشت افکني چسپانده شود به ارزش هاي دين مبين اسلام و طالبان به عنوان يک نمونه نادرستي و به عنوان ممثل اسلام به نام اسلام چسپانده شود، بلکه اسلام را با تروريزم وعمل تروريستي هيچگونه ربطي نيست واسلام ديني است که هميشه عليه تروريزم مبارزه کرده و بزرگترين رهروان اين دين مبين قرباني تروريزم بوده اند، نسبت دادن به اسلام به تروريزم از قبيل ارتباط دادن بين نور و ظلمت است. در هيچ کتاب آسماني به قدر کتاب آسماني اسلام آيتي در تقبيح عمل تروريستي نيامده است، بزرگترين ائمه مسلمانان، چون حضرت عمر فاروق، حضرت علي، حضرت عثمان، حضرت سيدالشهدأ امام حسين و ساير بزرگان و پيشوايان و رهروان اين دين چون استاد مزاري شهيد و احمد شاه مسعود شهيد و هزاران فرزند مسلمان قرباني جريانهاي تروريستي هستند.
ناشناس
۲۳:۴۱ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۵
درگیری مسعود و اقوام هزاره در افغانستان درگیری قدرت بود و نه مذهبی و متاسفانه ان طور که من شنیدهام هر دو گروه مرتکب اشتباهات و خونریزی شدند و درباره هر دو گروه نمیتوان به طور مطلقا مثبت یا منفی نظر داد اگر برادران هزاره این نظر را دارن چرا نماینده انها اقای محقق از ترور ربانی اظهار تاسف میکند و تسلیت میگوید به اینکه او از حذب مسعود بوده است به حر حال من خودو افغان هستم و فکر نمیکنم جنگ برادران هزاره در افغانستان فقط برای دفاع از تشیع بوده باشد و از ان بوی قدرت طلبی و کینه قومی هم میاید و الله اعلم
امین
۱۵:۴۱ - ۱۳۹۰/۰۷/۱۹
به نظر من همه این اتفاقاتی که می افتند به خاطر ترسویی مسلمانان امروزی است که فقط اسمشون مسلمان است
ارومی
۱۱:۱۲ - ۱۳۹۰/۰۷/۱۹
بابا بالاخره نفهمیدیم این احمدشاه مسعودچطورآدمی بوده.؟روشن کنید
بهنام
۲۰:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۷/۱۸
سلام
دوستان خسته نباشید.امید است که باعنایت ولطف ایزدی وظهور ولی امر امام زمان عج ریشه کفر و جهالت از زمین بر کنده شود.
ضمنآدعا جهت ظهور منتقم قائم آل محمدص یادتان نرود
الهم عجل لولیک الفرج.
محسن
۱۵:۳۲ - ۱۳۹۰/۰۷/۱۷
متأسفانه نفت جزيرة العرب فقط عليه اسلام بخصوص كشتار شيعيان در عراق پاكستان و و كل دنياهزينه ميشود ومتأسفانه روحانيت اهل سنت وشيعه مهرسكوت برلب زده اند تاكى؟
محمد رضا حسینی
۱۷:۳۰ - ۱۳۹۰/۰۷/۱۳
شیعیانی که در حمله تروریستها در پاکستان کشته شدند متعلق به شیعیان گروه قومی هزاره هستند که در ایران به نام خاوری و یا متاسفانه به نام بربری شناخته می شوند. اما در کشور اسلامی ایران که تنها حکومت شیعه در دنیا محسوب می شود شیعیان افغانی متعلق به قوم هزاره، از نیش زبان، محرومیت فرزندانشان از تحصیل، و انواع دیگر ظلم و احجافها رنج می برند در حالی که این برادران شیعه شما در کتارتان شانه به شانه در جبهه های جنگ بر ضد نیروهای بعثی در میادین مختلف و در قالب نیروهای بسیجی و سپاهی و خصوصا در لشکر 77 خراسان به فرمان امام فقید ، حضور یافته و از میراث امام و انقلاب دفاع کردند. اما مظالم دولت شیعی ایران در حق شیعیان مظلوم افغانستان به همین جا ختم نمی شود ، در جریان جنگ های داخلی افغانستان در جریان سالهای 71 الی 74 که شیعیان افغانستان برای هویت و به رسمیت شناختن مذهب جعفری مبارزه می کردند دولت ایران به حمایت از مسعود که در خط مقابل شیعیان قرار داشت پرداخت و با ارسال کمک های مادی و انسانی در سرکوب شیعیان افغانستان که از گروه قومی هزاره هستند سهم خود را ادا کرد. جالب اینجاست که همه ساله کنگره های مسعود شناسی که به نوبه خود از قاتلین شیعیان افغانستان محسوب میشود، در ایران برگذار می گردد اما از رهبر شهید شیعیان افغانستان استاد عبدالعلی مزاری که عمری را در کنار امام راحل خمینی بزرگ برای انقلاب ایران مبارزه و قسمتی از آنرا در زندانهای ساواک گذراند هیچ یادی نمی شود.
موضوعی که به عنوان برادر شیعه هزاره افغانی شما می خواهم مطرح کنم اینست که نسل جوان شیعه افغانستان، با در نظر داشت مسایل فوق بسوی نفرت از برادران شیعه ایرانی خود سوق داده می شوند و این چیزی نیست که مورد خواست امام زمان علیه السلام باشد.
محمدعلی افغان
۱۴:۲۲ - ۱۳۹۰/۰۷/۱۳
با عرض سلام خدمت تمام دوستاران زهرا(س)
لعنت خدا بر قاتلان زهرا و بر دوستاران شان
ای وهابی ها ای دشمنان محمد وال محمد
متمین باشید. هیچ غلطی کرده نمی توانید
با کشتن زائران شیعی قبر خود تا را می کنید
شما وهابی ها می خواستید. شیعیان را از
افغانستان خلاص کنید. می خواستید دیگر
در افغانستان شیعه نباشد. اما: به فصل خداوند(ج) حالا شیعه 25 تا 35 فیصد از
جمیعت افغانستان را تشکل می دهد
انشاه الله روز به روز بشتر می شود
مسلمانان روز به روز دانا تر می شود
می داند. فاطمه دختر محمد(ص) کی
به شهادت رسانده است

می دانم بعد از رفتنم غوغا شود. آنچه نا حق است بر امتم مولا شود
جلیل
۱۳:۴۶ - ۱۳۹۰/۰۷/۱۳
سلام علیکم
خدا وهابیون خبیث و لعین را عذاب عنایت فرماید و در فرج صاحبمان حضرت حجت تعجیل نماید
آمین یا رب العالمین
باقر
۱۱:۳۶ - ۱۳۹۰/۰۷/۱۳
خداوند انشا الله ریشه وهابیت خون اشام را بخشکاند.
اللهم عجل لولیک الفرج منتقم ال محمد ص
ناشناس
۱۱:۱۱ - ۱۳۹۰/۰۷/۱۳
فیشار!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!متعسفانه!!!!!!!!!!!!! بابا سواد
ناشناس
۰۹:۴۴ - ۱۳۹۰/۰۷/۱۳
لعنت به دشمنان اهل بیت
تا کی محبین اهل بیت تو دنیا باید تار و مار بشن
اون وقت کشوری که ادعای قدرت منطقه بودن و شیعه بودن رو داره بخاطر منافع خودش نه اسلام و اهل بیت سکوت می کنه
wahid
۲۱:۲۷ - ۱۳۹۰/۰۷/۱۲
ما از دولث ایران میخواهیم که به دولت پاکستان فیشار بیاورد و به انها کمک نکندمتعسفانه ایران به سیل زدگان انها کمک میکند