سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

اهمیت و ضرورت عزت نفس

اهمیت و ضرورت آموزش مهارتهای زندگی زمانی مشخص می شود که بدانیم آموزش مهارتهای زندگی موجب ارتقای توانایی های روانی - اجتماعی می گردد. این توانایی ها فرد را برای برخورد مؤثر با کشمکشها و موقعیتهای زندگی یاری می بخشند، و به او کمک می کنند تا با سایر انسان ها، جامعه، فرهنگ و محیط خود مثبت و سازگارانه عمل کند و سلامت روانی خود را تأمین نماید.
کد خبر: ۲۶۵۱۸۵
۰۸:۵۵ - ۱۹ دی ۱۴۰۰

به گزارش «شیعه نیوز»، هرگاه فرد ارزیابی مثبتی از عملکرد خود داشته باشد، باعث افزایش عزت نفس وی می شود در حالی که فرد اگر ارزیابی منفی از عملکرد خود داشته باشد، عزت نفس او کاهش می یابد.

اهمیت و ضرورت آموزش مهارتهای زندگی زمانی مشخص می شود که بدانیم آموزش مهارتهای زندگی موجب ارتقای توانایی های روانی - اجتماعی می گردد. این توانایی ها فرد را برای برخورد مؤثر با کشمکشها و موقعیتهای زندگی یاری می بخشند، و به او کمک می کنند تا با سایر انسان ها، جامعه، فرهنگ و محیط خود مثبت و سازگارانه عمل کند و سلامت روانی خود را تأمین نماید. بدین ترتیب، تمرین مهارتهای زندگی موجب تقویت یا تغییر نگرشها، ارزشها و رفتار انسان می گردد(ناصری، ۱۳۸۴). در نتیجه، با پدید آمدن رفتارهای مثبت و سالم بسیاری از مشکلات بهداشتی قابل پیشگیری خواهند بود.

بنابر این، کمک به نوجوان در رشد و گسترش مهارت های مورد نیاز برای زندگی مطلوب، ایجاد یا افزایش اعتماد به نفس در برخورد با مشکلات و همچنین کمک به آنان در رشد و تکامل عواطف و مهارتهای اجتماعی لازم جهت سازگاری موفق با محیط اجتماعی و زندگی مؤثر و سازنده، ضروری به نظر میرسد (شعاری نژاد، ۱۳۷۷).

مفهوم عزت نفس

همه ما دوست داریم از نظر روانی راحت زندگی کنیم. پیشرفت کنیم. ارتباطات اجتماعی موفقی داشته باشیم. اعتماد به نفس داشته باشیم. بتوانیم از زندگی خود لذت ببریم و از افسردگی و اضطراب به دور باشیم. همه این فاکتورها به عزت نفس مربوط می شود.

عزت نفس یا حرمت نفس (Self-esteem)، اصطلاحی در روانشناسی است که حاصل قضاوت شخص از ارزشمندی خود است و به نگرش فرد از خود دلالت می کند.
عزت نفس در واقع باور و اعتقادی است که فرد، دربارهٔ میزان ارزشمندی خود دارد.

یکی از موضوعات مهم مورد توافق نظریه پردازان روانشناسی عملکرد مهم " خود " در فرآیند شخصیت است. اگر چه امروزه، این نظریه پردازان در مورد کانونی بودن" خود "و اهمیت آن در فرایند شخصیت توافق دارند، دیدگاههای مختلف روانشناسی تعاریف مختلفی از خود ارائه می دهند. در زمانهای مختلف توجه به خود دستخوش تغییراتی گشته است. اگر چه در بعضی از زمانها مطالعات روی خود مورد غفلت قرار گرفته اند، در دهه های اخیر این مفهوم بار دیگر مورد توجه فراوان روانشناسان قرار گرفته است.

به اعتقاد روانشناسان، شخصی که از عزت نفس بالایی برخوردار است خود را به گونه اى مثبت ارزشیابی کرده و برخورد مناسبی با نظریات مثبت خود و دیگران دارد. اما در مقابل کسی که عزت نفتس پایینی دارد اغلب نوعی نگرش مثبت تصنعی نسبت به جهان پیرامون خود دارد. این شخص اساساً فردى است که غرور کمی در خود احساس می کند و احساس بی ارزشی در او نهادینه شده است.

حرمت نفس را می‌توان با عوامل مختلف توضیح داد از جمله فردی که حرمت نفس دارد معتقد است که انسان مقدّس است و به دلیل این مقدّس بودن نمی‌توان او را قربانی اعتقادات و ارزش‌های دیگران کرد، عامل بعد همه انسان‌ها با هم متفاوتند یعنی بین افراد مختلف با نژادها و اقوام مختلف هیچ فرقی وجود ندارد و همین‌طور انسان‌ها با هم برابرند، عامل دیگر خود دوستی و احساس رضایت داشتن از آنچه که هستم و هرچه که هستم و همین‌طور شرم و خجالت نداشتن از وجود خود می‌باشد اصولاً می‌توان حرمت نفس را در امور مختلف زندگی شرح داد و افرادی که دارای حرمت نفس پایین هستند در زندگی خود با مشکلات فراوان روبرو می‌شوند.

به باور کارل راجرز تمامی انسان‌ها به حرمت نفس و عزت نفس نیازمند می‌باشند. در درجهٔ نخست، عزت نفس نشان دهندهٔ احترامی می‌باشد که دیگران برای ما قائل هستند. هنگامی که پدر و مادر به فرزندان خود، توجه مثبت غیر شرطی نشان می‌دهند و آن ها را جدا از رفتارهایی که دارند به عنوان انسان‌هایی که از شایستگی‌های درونی برخوردارند می‌پذیرند، در اصل به رشد عزت نفس آن‌ها کمک می‌کنند. اما هنگامی که والدین به کودکان توجه مثبت شرطی نشان می‌دهند، و در واقع هنگامی آن ها را می‌پذیرند که به شیوهٔ مورد نظر و مطلوب رفتار می‌کنند، کودکان درشرایط ارزشی قرار می‌گیرند و گمان می‌کنند که فقط هنگامی شایستگی دارند که مطابق با خواست والدین رفتار کنند.

افراد دچار ناتوانی، به دلیل نگرشهای منفی والدین، تجارب منفی در برخورد با همسالان عادی و ناکامی های پی در پی در مدرسه به تدریج دلسرد و سرخورده شده و توالی چنین شکست ها و مشکلاتی موجب می شود که آنها نسبت به خود احساس بی ارزشی داشته باشند و در نتیجه این احساس منجر به آسیب در عزت نفس آنها شود (ولی زاده و همکاران، ۱۳۸۷).

عزت نفس یک شاخص بسیار مهمی در شخصیت افراد است و به مقدار ارزشی که ما به خود نسبت می دهیم و فکر می کنیم دیگران برای ما قائل هستند، گفته می شود. قدمت تاریخی این موضوع به مباحثی که علما و فلاسفه تعلیم و تربیت در گذشته داشته اند برمی گیرد. در طول صد سال گذشته بسیاری از روان شناسان این نظر را پذیرفته اند که انسان دارای یک نیاز به عزت نفس می باشد (آدلر)

عزت نفس در قرآن

قرآن مجید در سه مورد، همه را از آن خداوند می داند و می فرماید: ولله العزه و لرسوله وللمومنین (منافقون آیه، ۸) یعنی اینکه عزت، مخصوص خدا و رسول او و مومنان است. این آیات بیانگر آن است که خصلت عزت نفس، از صفات الهی است. آنان که دارایی این خصلت برزگ هستند، مظهر یکی از صفات الهی می باشند. در قرآن آمده است که: ليتغون عندهم العزة فان العزه الله جمعي؛(نساء آیه ۱۳۹) یعنی اینکه آیا آنان (منافقان) عزت را نزد غیر خدا می جویند، با این که قطعا همه عزت نزد خداست. در جای دیگری از قرآن کریم آمده است که: من كان يريد العزه فلله العزه جميعا(فاطر آیه، ۱۰) یعنی اینکه کسی که خواهان عزت است باید از خدا بخواهند، چرا که تمام عزت برای خدا است.

با توجه به این آیات، پایه اساسی و شرایط اصلی تحصیل عزت، اعتقاد به خداست. بنابراین در کارها و برنامه های غیر خدایی، هیچ گونه عزتی به دست نخواهد آمد.

عزت نفس درجه و ارزشی است که یک فرد برای خود قایل می شود. عزت نفس به منزله بیان تأیید یا عدم تایید فرد نسبت به خویشتن است و نشان می دهد که تا چه اندازه فرد خود را توانا، ارزنده و پر اهمیت می داند و به عبارت دیگر عزت نفس یک تجربه شخصی است که ترجمان آن را می توان در سطح گفتار و در سطح رفتارهای معنادار مشاهده کرد.

عزت نفس می تواند بالا یا پایین باشد. زمانی که خود ادراک شده و خود آرمانی با یکدیگر همتراز باشند، فرد از عزت نفس بالایی برخوردار است. بر عکس چنانچه خودآرمانی با خود ادراک شده تفاوت فاحش داشته باشد، فرد از عزت نفس پایین برخوردار خواهد بود.

هرگاه فرد ارزیابی مثبتی از عملکرد خود داشته باشد، باعث افزایش عزت نفس وی می شود در حالی که فرد اگر ارزیابی منفی از عملکرد خود داشته باشد، عزت نفس او کاهش می یابد جایگاه مهار سلامت باور فرد به این امر است که سلامت وی تا چه حد تحت کنترل عوامل درونی (خود) و یا بیرونی (افراد موثر با با نفوذ و ساختار اولیه جایگاه مهار سلامت از بخت و اقبال) می باشد.

در نظریه یادگیری اجتماعی گفته می شود که یادگیری در فرد بر پایه تقویت های گذشته انجام می شود و طی آن افراد انتظارات خاص و عمومی را در خود شکل می دهند. جایگاه درونی مهار سلامت با آگاهی و نگرش مثبت، وضعیت روانشناختی، رفتارهای بهداشتی و سلامت همراه و همگام می شود. در مقابل، بیشتر منابع بیرونی جایگاه مهار سلامت ( به خصوص افراد موثر و با نفوذ؛ بخت و اقبال) با رفتارهای بهداشتی منفی و وضعیت روانشناختی ضعیف همراه می شوند(مشکی و همکاران، ۱۳۸۷).

ماهیت عزت نفس

برای اینکه بفهمیم عزت نفس چیست، باید دو اصطلاح دیگر را توضیح دهیم:

خود پنداره: تمام ویژگی ها و خصوصیاتی که ما خود را با آن ها توصیف می کنیم خود پنداره یا خود ادراک شده می گویند. مثلا، من یک فوتبالیست هستم. یا من یک دانش آموز زرنگ هستم. خود پنداره خصوصیات فردی را چه مثبت و چه منفی نشان می دهد، که ما به وسیله ی آن ها از خود شناخت پیدا می کنیم و به خودآگاهی می رسیم.

خود ایده آل: تصوری که ما دوست داریم از خود داشته باشیم. خود ایده آل می گویند. مثلا، من دوست دارم که یک هنرپیشه شوم. خود ایده آل یک درخواست صادقانه از خود است گرچه ممکن است ایده آل های فرد دست نیافتنی باشند اما اگرخود ایده آل منطقی و قابل دسترس باشد در سرنوشت روانی انسان تاثیر زیادی دارد. بعضاً برای درمان فرد مجبور هستیم خود ایده آل فرد را تعدیل و منطقی سازیم.

در زمینه خانوادگی فرد باید خود را یک عنصر با ارزش خانواده بداند فکر کند که اعضای خانواده او را دوست دارند و برای او ارزش قائل هستند. در زمینه اجتماعی فرد باید توسط دوستان پذیرفته شود و به عقاید او ارزش قائل شوند و او فکر کند که در بین دوستان وهمسالان خود دارای اعتبار و ارزش هست. در زمینه جسمانی، فرد از توانمندی ها و شکل ظاهری وضعیت جسمانی خود راضی باشد. احساس ارزشمندی فرد در زمینه های یاد شده، یک ارزیابی کلی به فرد دست می دهد که او خود را انسانی موفق و با ارزش تلقی می کند، و به رضایت درونی می رسد. در واقع، عزت نفس بعد ارزیابانه خود پنداره، توصيف فرد از خود است و اشاره به این دارد که چگونه خود را ارزشیابی می کنیم. برای انسان این امکان وجود دارد که رنگها، صداها، شکلها و احساسهای خاصی را دوست نداشته باشد. اما اگر فرد بخشهای از خود را دوست نداشته باشد، ساختار روانی او به شدت آسیب می بیند.

ویژگیهای عمومی عزت نفس از دو بخش مهم تشکیل می شود:

۱- باور خودتوانمندی به معنای داشتن اطمینان به توانائی فکر کردن. درک کردن. آموختن. انتخاب کردن و تصمیم گیری برای خود.
۲- احترام به خود یا داشتن حرمت نفس به معنای ارزش برای خود یعنی آن که به خود حق بدهیم که زندگی کنیم و شاد باشیم.

عزت نفس یک نیاز اولیه برای انسانهاست. چون فکرکردن لازمه زندگی موفق است و این اندیشه و فکر به ما امکان می دهد که قدرت تصمیم گیری هر انسان بستگی به میزان عزت نفس او دارد بنابراین نقش عزت نفس در زندگی انسان بسیار مهم وچشمگیر می باشد.

آیا داشتن باور خود توانمندی و احترام به خود به این معنا است که هرگز اشتباه نکنیم ؟

- خیر. خود توانمندی و احترام به خود به این معنا است که هر یک از ما می توانیم فکرکنیم. قضاوت داشته باشیم و اشتباهات خود را اصلاح کنیم. عزت نفس به این معناست که بداینم و باور داشته باشیم که می توانیم آنچه را لازم داریم بیاموزیم و با چالشها و مشکلات زندگی برخورد اندیشمندانه داشته باشیم.

-آیا منظور از احترام به خود این است که ما کامل و صد درصد بی عیب و نقص هستیم؟

خیر. منظور این است که از خود مراقبت کنیم و به خود علاقه مند باشیم و خود را شایسته بدانیم و برای غلبه بر مسائل و مشکلات زندگی تلاش کنیم بیماری را بپذیریم و درمان مناسب انجام دهیم.

-عزت نفس چه شکلی دارد؟

آیا می توان آن را در رفتار افراد مشاهده نمود؟ عزت نفس در ما و دیگران به شکلهای متفاوتی ظاهر می شود اما به طورکلی عزت نفس را میتوان در حالت چهره، رفتار، صحبت و حرکت اشخاص مشاهده کرد.

ویژگی های شخصی که عزت نفس بالا دارد:

1- مستقل عمل می کند: در مورد مسائلی چون استفاده از: وقت، پول، حرفه، لباس و مانند اینها، خود دست به تصمیم گیری و انتخاب می زند.

2- مسؤولیت پذیر است: سریع و با اطمینان عمل می کند. گاهی مسئولیت ِ کارهای روزانه ی خانه را بر عهده می گیرد و حتی دنبال موقعیت های کاری جدید می رود و بدون آنکه از او خواسته شود، به کمک دیگران می شتابد.

3- به پیشرفت هایش افتخار می کند: هنگامی که از پیشرفت هایش، تعریفی به میان می آید، با مسرّت تصدیق می کند و از این بابت احساس رضایتمندی می نماید.

4- به چالش های جدید مشتاقانه رو می آورد: مشاغل نا آشنا، آموزش ها و فعالیت های جدید، توجهش را جلب می کند و با اطمینان و اتکاء به نیروهای درونی، خود را درگیر آنها می کند.

5- دامنه وسیعی از هیجانات و احساسات را نشان می دهد: می تواند قهقهه بزند، بخندد، فریاد بکشد و گریه کند. به گونه ای ناخود آگاه، محبتش را بروز می دهد وبه طور کلی هیجانات طبیعی خود را ابراز می کند بی آنکه از بروز آنها خجالت بکشد.

6- ناکامی ها را خوبی تحمل می کند: هنگام روبه رو شدن با ناکامی‌ها، می تواند واکنش های گوناگونی نظیر: شکیبایی، خندیدن به خود، بلند حرف زدن و... از خود نشان دهد و قادر است از آنچه که موجب ناکامی اش شده، سخن بگوید.

7- می تواند خود را محاکمه کند: با شجاعت تمام گاهی خود را به محکمه می کشاند و به نقایص و اشتباهات خود اقرار می نماید، بی آنکه احساس ضعف نماید؛ چرا که می داند اقرار به خطا اولین گام در رفع خطاست و انکار خطا نتیجه ای ندارد جز تکرار دوباره آن.

8- احساس می کند می تواند دیگران را تحت تاثیر قرار دهد و از نفوذی که بر افراد خانواده و دوستان دارد، مطمئن است و می داند که به خاطر شایستگی های باطنی می تواند دیگران را تحت تاثیر قرار دهد.

ویژگیهای شخصی که دارای عزت نفس پایین است:

1- قریحه های خود را دست کم می گیرد و مدام این جملات را درذهن خود تکرار می کند: نمی توانم این یا آن کار را انجام بدهم. نمی دانم چرا هیچ وقت نمی توانم فلان کار را یاد بگیرم ؟ و ...

2- احساس می کند دیگران ارزشی برای او قائل نیستند: در محبت و پشتیبانی خانواده و دوستانش تردید دارد و احساس می کند دیگران ارزشی برای او قائل نیستند و یا احساس می کند که آنها اصلاً به او علاقه ندارند و از او حمایت نمی کنند.

3- احساس ناتوانی می کند: عدم اطمینان یا حتی احساس درماندگی بر بیشتر نگرش ها و اعمالش سایه می افکند و با مسائل و مشکلات، یا ناسازگاری های روزگار قدرتمندانه مقابله نمی کند.

4- به آسانی تحت تاثیر احساسات، خشم و تلقینات قرار می گیرد: او اغلب تحت نفوذ شخصیت ها قرار دارد و رفتارش غالباً متأثر از کسانی است که اوقات خود را با آنها می گذراند.

5- دامنه محدودی از عواطف و احساسات را نشان می دهد: معمولاً فرد ِ فاقد ِ عزت ِ نفس ، از اینکه احساسات واقعی خود را نشان دهد شرم دارد، زیرا فکر می کند این احساسات ممکن است برای دیگران مسخره به نظر آید و به طور مکرر رفتارهایی چون بی قیدی و خشونت را از خود بروز می دهد.

6- از موقعیت های نگرانی زا می گریزد: در برابر فشارهای روانی به ویژه ترس، خشم یا شرایطی که موجب آشفتگی اش می شود ، کم تحمل است. ترجیح می دهد از شرایط استرس زا بگریزد وبه جای آنکه محکم با آن رو به رو شود، به قولی فرار را بر قرار ترجیح می دهد.

7- بهانه جویی می کند و ناامید می شود: نازک نارنجی است. نمی تواند انتقاد کند یا درخواست های غیر منتظره را بپذیرد و برای انجام ندادن آنها، عذر و بهانه می آورد. اصلاً بهانه جویی و دلیل تراشی، حرفه اوست.

مولفه های اساسی

پنج مولفه عزت نفس از دیدگاه جامع نگر «ایترونر» در ذیل مطرح شده است، توصيف موارد با استناد به عزت نفس بالا و پایین توسط برباد (۱۹۸۹) مطرح شده است:

1- امنیت: احساسی از اطمینان قوی است که شامل این نکات می شود، احساس راحتی، وقوف در آن جا که از وی انتظار می رود، توانایی وابستگی به افراد و موقعیت ها و درک قواعد و محدودیت ها، دارا بودن احساس قوی امنیت می توانم از پشتیبانی دیگران بر خودار شوم) پایه ای است که ساختار مولفه های دیگران بر آن اساس پایه ریزی می گردد از این رو کودکان باید قبل از انجام هر عملی نسبت به آن اطمینان خاطر حاصل نمایند، چنانچه کودک احساس ناراحتی نماید نسبت به آنچه که از من انتظار می رود مطمئن نیستم) در جذب مولفه های دیگر عزت نفس با مشکل مواجه خواهد شد.

۲- خود پذیری: احساس فردیتی است که اطلاعاتی درباره خود و توصیف دقیق و واقع بینانه را بر حسب نقش ها، اسنادها و ویژگی های جسمانی را در بر می گیرد. کودکانی که واجد خود پذیری قوی باشند( من خود را دوست دارم و می پذیرم) احساس فرد گرایی، شایستگی، کفایت و تحسین از خود دارند و کودکانی که احساس خود پذیری ضعیفی دارند. من خودم را دوست ندارم در پذیرش خود فاقد اراده اند.

٣- پیوند جویی: احساسی از پذیرفتن و مقبولیت است به ویژه در روابطی که مهم قلمداد می شوند، همچنین به معنای احساس پذیرفته شدن و مورد احترام قرار گرفتن از سوی دیگران به کار می رود. کودکانی که دارایی احساسات پیوند جویی قوی باشند(احساس تعلق داشتن رابطه راحت و رضایتمندی با دیگران برقرار می کنند. حال آن که احساس پیوند جویی ضعیف در کودک( کسی نمی خواهد با من باشد) منجر به انزوا طلبی و احساس بیگانگی وی خواهدشد.

۴- شایستگی: این مولفه به احساس موفقیت و فضیلت در کارایی اشاره دارد و شامل وقوف بر نیرومندی ها، توانمندی ها و پذیرش ضعف ها نیز می شود. کودکانی که واجد احساس شایستگی می باشند. من احساس توانایی می کنم، بنابراین می توانم با هر خطری رو برو شوم).

۵- تعهد: در این مولفه دارا بودن هدف و انگیزه در زندگی مورد نظر است به طوری که به خویشتن اجازه دهد تا اهداف واقع بینانه و قابل حصولی داشته باشد و در قبال پیامدهای تصمیمات خود احساس مسئولیت نماید.

نظریه های عزت نفس

محققان، جامعه شناسان و روان شناسان بصیرت ها و رهنمودهای عمده ای را برای مطالعه عزت نفس ارائه داده اند و عزت نفس را یک مورد مهم می دانند. در این بخش به طور اختصار به برخی از این نظریه ها اشاره می شود.

نظریه جیمز

کوپر اسمیت در رابطه با نظريه جیمز (۱۹۶۷) می نویسد «جيمز (۱۸۹۲) از اولین کسانی است که در مورد عزت نفس نگاشته است به اعتقاد وی آرزوها و ارزشهای انسان نقش اساسی در تعیین اینکه آیا او خود را مطلوب می پندارد یا نه دارند. احساس فرد در این دنیا کاملا به آنچه می خواهد باشد یا انجام دهد بستگی دارد.
وی می پنداشت که قضاوت فرد در مورد ارزش خود تابعی است از موقعیتها و کمالات وی نسبت به آنچه ادعا یا آرزوی خوب انجام دادن آن را دارد».

جیمز این موضوع را با طرح کلی فرمول عزت نفس ابراز نموده است:

عزت نفس = موقعیت / آرزوها یا انتظارات

جیمز در ادامه نظریه اش پیشنهاد می کند که شخص می تواند عزت نفس خود را از طریق افزایش پیشرفت و یا کاهش آرزوهایش افزایش دهد.

نظریه کولی

از نظر کولی عزت نفس از طریق پاسخ ها یا بطور متداول تر تعبیر و یا تفسیر پاسخ هایی که شخصی از دیگران دریافت می کند شکل می گیرد. درست همان طور که ما چهره مان را در آینه میبینیم خودمان را در آیینه اجتماعی تحت تاثیر واکنش دیگران و به وجودمان صحبت هایمان و نیازهایمان می بینیم و این همان است که کولی آئینه خود نامیده است.

به اعتقاد وی سه گام در رشد آئینه خود نما وجود دارد:

1- تصویر ظاهر شخص در نظر دیگران (آیا مرا چاق می بینید یا لاغر)
۲- تصویر قضاوت دیگران از آن ظاهر (آیا ظاهر مرا مثبت ارزیابی می کند یا منفی)
۳-نتایجی که در آن مورد احساس می کند (غرور، خجالت، تحقیر)
بنابراین اگر ما احساس کنیم دیگران به طور منفی به ما پاسخ می دهند این می تواند به شدت به مفهوم خود ما تاثیر بگذارد مگر اینکه دیگران تصویب و پذیرش را به ما بدهند.

نظریه روزنبرگ

پترسون (۱۹۷۷) در باره نظریه روزنبرگ می گوید او با ابراز موضعی شبیه جیمز فرض می کنند که فرآیند قضاوت فرد در باره ارزش خود را می توان طی سه گام مورد تحلیل قرار داد.
اول، فرد ابعادی را که بر اساس آن در باره خود قضاوت می نماید انتخاب می نماید. (مثلا قضاوت در مورد یک توانایی ورزشی یا تحصیلی)
دوم: فرد خودش را در این ابعاد ارزیابی می نماید. (مثلا من یک ورزشکار بد و یا دانش آموز ضعیف هستم).
سوم: این که فرد این ارزیابی را بر حسب ارزش خود تفسیر می نماید (مثلا من یک ورزشکار و یا دانش آموز ضعیف هستم اما با وجود این یک انسان ارزشمند هستم).
تحقيق او گامی مهم در روشن کردن بسیاری از شرایط اجتماعی همراه با افزایش یا کاهش عزت نفس نشان می دهد. اطلاعات او از یک مطالعه ارزیابی که بر روی بیش از ۵۰۰۰ دانش آموز دبیرستانی انجام شد به دست آمده است.

نظریه سالیوان

نظریه سالیوان بر این اساس است که او یکی از اجزاء مهم شخصیت انسان را نظام خویشتن می داند که از طریق رابطه با اشخاص مهم رشد می کند از نظر سالیوان خویشتن منشاء اجتماعی دارد. سالیوان همچنین معتقد است فرد به طور مداوم در مقابل از دست دادن عزت از خود دفاع می کند. زیرا این فقدان اضطراب ایجاد می نماید در واقع فرد نیازمند است دفع اضطراب کند. زیرا اضطرابی را که در اثر تهدیدات بر عزت نفس (از طريق طرد یا ارزیابی منفی دیگران) حاصل شده است، دفع نماید. زیرا اضطراب که یک پدیده فردی است. هنگامی اتفاق می افتد که فرد انتظار طرد یا تحقیر شدن به وسیله دیگران را دارد یا واقعا بوسیله خود یا دیگران طرد یا تحقیر می شود.

سالیوان هم چنین در مورد این که فرد چگونه یاد می گیرد که تهدید به عزت نفس خود را تقلیل دهد یا بی اثر نماید صحبت نموده است. افراد می آموزند که با سبک های مختلف و درجات مختلف با چنین تهدیدهایی رویاروی شوند. توانایی اجتناب با کاهش از دست دادن عزت نفس در حفظ سطح نسبتا بالا و مطلوب عزت نفس مهم می باشد.migna.ir گر چه سالیوان در مورد این که این توانایی چگونه به وجود می آید بحثی به عمل نمی آورد ولی می پندارد که تجربیات اولیه خانوادگی اش نقش مهمی را ایفاد می نماید. او بر بنیان بین فردی عزت نفس یعنی اهمیت ویژه والدین و خواهران و برادران و اهمیت روش های کاهش دهنده حوادث تحقیر کننده تاکید کرده است.

نظریه هورنای

هورنای نیز به طرق دور کردن احساس خود تحقیری تاکید دارد. او فهرستی از عوامل گوناگون که احساس بی پناهی و انزوا را ایجاد می نماید به دست می دهد و معتقدات اضطراب اساسی، منبع عمده ناشادمانی و کاهش کار آمدی شخصی می باشد.

کوپر اسمیت (۱۹۶۷) در این باره می نویسد: شرایطی را که هورنای برای ایجاد اضطراب نام می برد و معتقد است این شرایط احتمالا موجب اضطراب می شوند عبارت می دانند از: تسلط، بی تفاوتی، فقدان احترام، توهین، فقدان نخستين، فقدان گرامی، انزوا و تبعیض. او بیان می دارد اگر چه فهرست عوامل ویژه ممکن است انتهایی نداشته باشد اما پیشامد مشترک تمام این شرایط اختلال در روابط بین کودک و والدین است که عموما با خودمداری والدین صورت می گیرد.

هورنای در بحث دفاع در مقابل احساس اضطراب بر عزت نفس تاکید می کند. اما در مورد دفاع ها می گوید که یک روش رویایی با اضطراب تشکیل تصویر آرمانی از ظرفتهای افراد است. در واقع فرد برای غلبه بر اضطراب باید عزت نفس، خود را تقویت نماید و برای تقویت عزت نفس باید تصویر آرمانی بسازد. این تصویر آرمانی بهر دلیل عالی و بلند پایه بودن اثر تقویت و عزت نفس را دارد. اما چنان چه این تصویر آرمانی غیر واقع بینانه باشد و به آن نرسد منجر به نارضایتی می شود. بدین سان تصویر آرمانی نقش مهمی در این که فرد خود را چگونه ارزیابی می نماید دارد. تصویر آرمانی هورنای از آرزوهای جیمز متفاوت است. زیرا تصویر آرمانی (هورنای) ضرورت ناشی از احساسات منفی است. ولی آرزوها(جیمز) ممکن است از احساسات مثبت یا منفی بر خیزد. در هر دو مورد نتیجه می گیریم که سطح قابلیت انعطاف آرمان، یک جزء اساسی در ارزشیابی خود است.

نظریه آدلر

آدلر (۱۹۵۶-۱۹۲۷) در مقایسه با دیگر نظریه پردازان بر اهمیت ضعیف و ناتوانایی های واقعی که منجر به عزت نفس پایین می شود تاکید بیشتری نموده است.
کوپر اسمیت (۱۹۶۷) درباره نظریه آدلر می گوید: او در ابتدای کار تصور می نماید که احساس حقارت در حول و حوش اعضا یا الگوهای مشخصی از رفتار که واقعا نقص دارند به وجود می آید. این نقص های واقعی (مثل کوری، ضعف جسمانی و ...) ممکن است احساس ناکفایتی را بوجود آورند. اما بعدا آدلر این نقايص و ناتوانایی ها را حقارت عضوی نامیده از تعریف اجتماعی و فردی احساس حقارت متمایز می نماید.

آدلر به شرط و پیشایند را که ممکن است پیامدهای تاسف باری در رشد عزت نفس داشته باشد ذکر می کند. اول حقارت های عضوی و تفاوتهای اندازه و قدرت این شرایط تا حد زیادی غیر قابل اجتناب می باشد اما به علت این که اثرات برانگیختگی دارند، می توانند منجر به نتیجه مطلوب گردند. او مفروض می دارد که احساس حقارت ناگزیر در تجربیات دوران کودکی هر فرد بوجود می آید. مقایسه بین قدرت و اندازه که کودکان انجام می دهند آنها را بر این نتیجه گیری وا می دارد که در حقیقت ضعیف و ناقص می باشند و نتیجه آن احساس مقاومت و نابسندگی است که کودک را در رسیدن به شایستگی بیشتر تحریک می کند.

پیشایند دوم که مهم نیز می باشد عبارت از عدم دریافت میزان مناسب پذیرش و حمایت و تشویق از والدین و دوستان نزدیک می باشد. کودکان دارای حقارت عضوی با دریافت پذیرش و حمایت می توانند ضعفها را جبران و به قوت تبدیل نمایند اما آنها بدون چنین حمایتی ناامید و پریشان می شوند.

پیشایند سوم افراط زیاد در حمایت و پذیرش است. در صورتیکه آدلر معتقد به اثرات سودمند حمایت و پذیرش می باشد ولی در مورد اثرات تخریبی افراط زیاد اخطار می دهد او معتقد است که کودکان نازپرورده به میزان غير واقع بینانه ای از ارزش دست خواهند یافت. آنها خود محور و طلبکار می باشند و خواهان شرکت در روابط دو جانبه اجتماعی نیستند و یا آمادگی آنرا ندارند.
ایزدی (۱۳۵۱) در این باره می نویسد: آدلر چهار موقعیت خانوادگی را مولد احساس حقارت دانسته است. مراقبت افراطی، کمال طلبی والدین یا خرده گیری بیش از حد آنها، طرد شدن از طرف والدین، ناپرور دگی

نظریه مزلو

به نظر مزلو (۱۹۸۹)همه افراد جامعه ما (به جزء برخی از بیماران) به یک ارزشیابی ثابت و استوار و معمولا عالی از خودشان به احترام به خود یا عزت نفس یا به احترام به دیگران تمایل و یا نیاز دارد. امروز اهمیت محوری نیاز به عزت نفس به طور فزاینده ای مورد توجه روانکاوان و نیز روانشناسان بالینی قرار گرفته است.

پروین در ارتباط با نظریه مزلو در ۱۹۹۲ می نویسد: نظریات مزلو به دو جهت ارزش داشته است. او در انگیزش انسان نظری ارائه می کند که در آن بین نیازهای زیستی مانند گرسنگی، خواب، تشنگی و نیازهای روان شناختی همچون عزت نفس، و تعلق، تفاوت قائل می شود.

ما نمی توانیم به عنوان یک ارگانیسم روان شناختی و بدون ارضاء نیازهای دیگر به طور کامل رشد کنیم. مزلو بر این اعتقاد است که روانشناسان بیشتر به نیازهای زیستی پرداختند و نظریه هایی در شخصیت ارائه کرده اند که در اساس آن انسان فقط به کمبود پاسخ می دهد و در جستجوی کاهش تنش است.

نظریه آلپورت

آلپورت در سال (۱۹۶۱) هفت مرحله رشد را معرفی می کند که در مراحل اولیه احساس شخص نسبت به خویشتن شکل می گیرد.

مراحل او شامل:
1- مرحله کودکی
۲- مرحله خویشتن جسمانی
۳- مرحله خود هویتی
۴- مرحله عزت نفس
5- مرحله بسط مفهوم خویشتن
۶- مرحله معامله گر منطقی
7- مرحله تلاش شخصی
او در توضیح مرحله ۴ که مرحله عزت نفس است می گوید: عزت نفس به عنوان قدردانی شخصی از اعمال و رفتارش است. یعنی تائید او بر دیگران برای او پاداش است و عزت نفس را افزایش دهد.

نتیجه گیری

نتایج حاصل از بررسی یافته های این تحقیق نشان میدهد که عزت نفس یک شاخص بسیار مهمی در شخصیت افراد است و به مقدار ارزشی که ما به خود نسبت می دهیم و فکر می کنیم دیگران برای ما قائل هستند، گفته می شود. قدمت تاریخی این موضوع به مباحثی که علما و فلاسفه تعلیم و تربیت در گذشته داشته اند بر می گیرد. در طول صد سال گذشته بسیاری از روان شناسان این نظر را پذیرفته اند که انسان دارای یک نیاز به عزت نفس میباشد.

پژوهش های بی شماری نشان داده اند که بسیاری از مشکلات بهداشتی و اختلالات روانی، عاطفی ریشه های روانی - اجتماعی دارند. برای مثال بسیار از آسیب های اجتماعی مانند خودکشی، اعتیاد، خشونت، رفتارهای بزهکارانه و اختلالات روانی ریشه در عزت نفس پایین، ناتوانی در بیان احساس و فقدان مهارتهای ارتباطی دارد.

انسانها برای مقابله ساز گارانه با موقعیت های تنش زا و کشمکش های زندگی نیاز به آموختن برخی مهارتها دارند. یکی از موثرترین برنامه هایی که به افراد کمک می کند تا زندگی بهتر و سالمتری داشته باشند، برنامه آموزش مهارتهای زندگی است. هدف از این برنامه کمک به افراد جهت شناخت هر چه بهتر خود، برقراری روابط بین فردی مناسب و موثر، کنترل هیجانات، مدیریت داشتن بر شرایط تنش زا و حل کردن هر چه بهتر مسایل و مشکلات افراد است.

انتهای پیام

منبع: میگنا

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: