سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

نگاهی به ریشه‌های روانی مهاجرت افغان‌ها

عثمان فرزان * روانشناس و کارمند پیشین صحت عامه (وزارت بهداشت افغانستان) در کابل ریشه‌های روانی مهاجرت از افغانستان را بررسی کرد و گفت: مهاجرت در کشورهای مختلف متفاوت است. در بسیاری از کشورها مهاجرت برای رسیدن به زیستن بهتر و پیشرفت در زندگی است، اما مهاجرت مردم افغانستان برای فرار از رنج و درد است، رنجی که تا استخوان رسیده و هر لحظه زجر کش می‌کند.
کد خبر: ۲۶۴۱۰۱
۱۵:۵۵ - ۲۲ آذر ۱۴۰۰

عثمان فرزان * روانشناس و کارمند پیشین صحت عامه (وزارت بهداشت افغانستان) در کابل ریشه‌های روانی مهاجرت از افغانستان را بررسی کرد و گفت: مهاجرت در کشورهای مختلف متفاوت است. در بسیاری از کشورها مهاجرت برای رسیدن به زیستن بهتر و پیشرفت در زندگی است، اما مهاجرت مردم افغانستان برای فرار از رنج و درد است، رنجی که تا استخوان رسیده و هر لحظه زجر کش می‌کند.

مردم با وجود آگاهی از سختی‌های مهاجرت، حاضرند جان‌ بدهند، ولی بروند

عثمان فرزان درباره‌ی تمایل کنونی مردم افغانستان به مهاجرت گفت: تغییر یک‌باره و ناگهانی رژیم سیاسی و برهم خوردن نظم اجتماعی کشور تأثیرات عمیق بر روان مردم گذاشته است. بحران سیاسی حکومت، تحریم‌های مالی و اقتصادی و رشد فقر و بیکاری موجب شده است کشور به سوی بحران امید برود و وضعیت چنان شده است که مردم فقط برای بقا و زنده‌ماندن تلاش می‌کنند و مهم نیست چه کسانی و چگونه آنها را در این مسیر یاری می‌رسانند.

او افزود: یأس و ناامیدی چنان در جان مردم رخنه کرده است که با وجود آگاهی آنان از سختی‌های راه مهاجرت، حاضرند جان‌شان را در همین راه بدهند، ولی از این مملکت بروند. اگر می‌بینید از چرخ‌های هواپیمای امریکایی آویزان می‌شوند یا خطرهای راه قوچاق را به گردن می‌گیرند و از گلوله و مرگ بیم نمی‌کنند به همین سبب است.

جامعه‌ی جهانی هم دیگر دلش برای مردم ما نمی‌سوزد

فرزان حکومت جمهوری و کارگزارانش را عامل اصلی ناامنی روانی در جامعه افغانستان معرفی کرد و گفت: عامل اصلی این وحشت‌ها کشمکش‌های بین رهبران قبلی است و تنش‌ها از همان زمان آرامش را از مردم ستاند و با روی کارآمدن طالب در واقع نقطه‌ی عطفی ایجاد شد. در همان دوران به خصوص دوران دوم اشرف غنی ناامنی و پریشانی اجتماعی در افغانستان اوج گرفته بود. با روی کارآمدن آمدن طالب مردم توقع داشتند اگرچه محدودیت‌هایی ایجاد شده، حدّاقل امنیت‌شان باید تأمین شود، لیکن متأسفانه ناامنی گم نشد و این‌بار به نام داعش و با حمله‌های انتحاری و انفجارهایی که حالا حتی مساجد و نمازگزاران را هدف گرفته است تداوم یافت. همین انفجارهای مهیب قندهار و قندوز و ننگرهار و اعمال انسان‌ستیزانه دهشت‌افکنان مردم بسیاری را به کوچ و گریز از وطن اجبار کرد.

او اضافه کرد: مهاجرت در کشورهای مختلف متفاوت است. در بسیاری از کشورها مهاجرت برای رسیدن به زیستن بهتر و پیشرفت در زندگی است، اما مهاجرت مردم افغانستان برای فرار از رنج و درد است، رنجی که تا استخوان رسیده و هر لحظه زجر کش می‌کند. مردم می‌گریزند زنده بمانند. شما خودتان فکر کنید در همین زمستان سرد و استخوان‌سوز افغانستان چه‌طور می‌شود بی‌معاش و بی‌غمخوار زنده ماند؟! جامعه‌ی جهانی هم حالی دلش برای مردم ما نمی‌سوزد و غمش را نمی‌خورد.

 

استفاده از باورهای دینی روش فرصت‌طلبان سیاسی برای سلطه است

این روانشناس درباره‌ی امکان گذر از نابه‌سامانی‌های امروز گفت: می‌شود از این برهه از زمان عبور کرد، اما نیاز به تغییرات عمده در سطح رهبری کشور و تعامل نیکِ دولت‌مردان با جامعه جهانی است. ما امروز نیازمند تعامل مثبت با دنیا هستیم و دولت موقت طالبان باید این را بفهمد و دست از سرسختی بردارد.

او تأکید کرد: آن‌چه بشر را همواره زیر سلطه‌ی حکومتگران قرار داده است، استفاده از باورهای دینی توسط فرصت‌طلبان و لَندَغَران سیاسی در طول تاریخ بوده است. شما در تاریخ جنگ‌های اروپا ببینید: جنگ‌های صلیبی و همچنین جنگهای مذهبی درون اروپا در قرون وسطا همگی ناشی از وابستگی‌های شدید اروپاییان به باورهای دینی بوده است و همان باورها موجب عقب نگه‌داشتن مردم و حکومت فرصت‌طلبان می‌شده است. افغانستان هم تا از این روش دست نکشد به پیروزی دست نمی‌یابد. طالب با رویکرد دینی وارد می‌شود و یک عده مردم ساده‌لوح و ناآگاه را فریب می‌دهد، درحالی‌که عملکردهایش اصلا وجهه‌ی دینی ندارد. داعش هم با شعار لااله الاالله شیعه را کافر می‌خواند و برای نابودی‌ش نیرو جمع می‌کند.‌

به زندگی خود معنا بدهیم

عثمان فرزان در تشریح وضعیت فکری و روانی جامعه افغانستان گفت: مردم افغانستان در حقیقت معنای زندگی خویش را از دست داده‌اند و نمی‌دانند چه می‌کنند و چرا می‌کنند. به گفته دکتر وکتور فرانکل (معنا درمانگر) اگر معنای زندگی را ندانی اراده‌ای هم برای زنده‌ماندن نخواهی داشت و زندگی‌ات پوچ می‌شود. باید بدانیم:

  1. زندگی تحت هر شرایطی واجد معناست؛ حتی مصیبت‌بارترین نوع آن.
  2. محرک اصلی ما در زندگی، میل و نیت‌مان برای پیدا کردن معنی آن است.
  3. ما این آزادی را داریم که معنی آنچه انجام می‌دهیم و آنچه تجربه می‌کنیم، یا حداقل آنچه در جایگاه خودمان در یک موقعیت رنج‌آور و تغییرناپذیر با آن روبه‌رو می‌شویم، بیابیم.

* ناصر فرزان نام مستعار است و نام اصلی مصاحبه‌شونده به خواست وی و برای مصونیت جانی او نزد خبرگزاری شفقناافغانستان محفوظ است.

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: