سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

غافلگيري سيا در مصر و تونس

آمریکا و رژیم صهیونیستی در 30 سال گذشته تلاش زیادی در محکم کردن جای پای خود در مصر داشته و از تمام نفوذ خود برای ورود به جایگاه اجتماعی و نفوذ در گروه‌های سیاسی استفاده کرده‌اند تا بتوانند این کشور را در موضع وابستگی حفظ کنند.
کد خبر: ۲۶۲۸۸
۱۱:۱۶ - ۰۶ مهر ۱۳۹۰
SHIA-NEWS شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز» ، "فهمی هویدی" تحلیلگر مسایل بین‌المللی در مقاله‌ای که در پایگاه خبری الجزیره منتشر شد، به مصادره انقلاب‌های عربی در منطقه به وسیله غرب و رژیم صهیونیستی اشاره کرده و نوشت که کسانی که این دیدگاه را ندارند از اخبار روزانه عقب هستند یا اینکه دید کافی نسبت به مسایل ندارند.
وی در این مقاله می‌افزاید: من در 22 فوریه گذشته یعنی 10 روز بعد از کنار رفتن حسنی مبارک رئیس‌جمهور سابق مصر در مقاله‌ای با عنوان انقلابیون چه تدبیری در پشت پرده می‌کنند، نوشتم که آمریکا و رژیم صهیونیستی در سی سال گذشته تلاش زیادی در محکم کردن قدم‌های خود در مصر داشته و از تمام نفوذ خود برای ورود به جایگاه اجتماعی و نفوذ در گروه‌های سیاسی استفاده کرده‌اند تا بتوانند به باقی ماندن خود در مصر ادامه داده و این کشور را در موضع وابستگی حفظ کنند.

تلاش آمریکا برای مصادره انقلاب مصر

بر کسی پوشیده نیست که این اقدامات برای جلوگیری از چنین روزی انجام می‌شد و می‌خواست مانع از هر تغییر دراماتیک در مصر شود، این نکته در آن زمان به طور صریح بیان می‌شد و دلایل و اسناد زیادی نیز به آن تاکید می‌کرد، حال سوال اینجاست که آیا تمام این تلاش‌ها بر باد رفته یا نتیجه آنها هنوز در مصر قابل استفاده و بهره‌برداری است؟ چیزی که آنجا ذکر نکردم، این بود که روزنامه نیویورک تایمز در مقاله‌ای سه روز قبل از انتشار مقاله من نوشته بود که مسئولان آمریکایی اطمینان داشتند که ارتش به سوی مردم شلیک نخواهد کرد، آنها روی نقش مهم ارتش در این کشور که روابط عمیقی با ارتش آمریکا دارد، حساب باز کرده بودند.
در آن زمان مسئولان آمریکایی گفته بودند که سی سال سرمایه‌گذاری در مصر فایده‌ای داشته است، چرا که ژنرالهای آمریکایی و افسران سازمانهای اطلاعاتی آنها نامه‌هایی را به همتایان خود در مصر از طریق پست الکترونیکی نوشته و تماسهای تلفنی نیز با هم داشته‌اند، این همان عاملی بود که باعث شد من در  آن موقع خیلی زود به اهداف پشت پرده آنها پی برده و این مقاله را در مورد این اهداف بنویسم.

آمریکا از انقلاب مصر و تونس شوکه شد

هویدی می‌افزاید: هیچ تردیدی وجود ندارد که آمریکایی‌ها و دیگران از اتفاقات مصر شوکه شدند، اما آنها از همان لحظات اول انقلاب در مصر سعی کردند تا از پشتوانه‌ای که برای خود در طول سی سال گذشته جمع‌آوری کرده بودند، استفاده کرده تا خود را در چهره انقلاب مصر نشان دهند.

نفوذ اطلاعاتی آمریکا در مصر، لیبی و یمن در دوره دیکتاتورها

هویدی در ادامه مقاله خود به تحلیلی اشاره می‌کند که مجله نیوزویک چند ماه قبل منتشر کرده است، بر اساس این مقاله عناصر سازمان‌های جاسوسی آمریکا در جریان قانون مبارزه با تروریسم در جهان ارتباطات محکمی با شخصیت‌های اصلی در ارتش و سازمانهای امنیتی و جاسوسی کشورهای مختلف در خاورمیانه ایجاد کرده‌اند، بوسیله این ارتباطات است که سازمان جاسوسی آمریکا توانسته بیشترین اعتماد این سازمانها را به دست آورد، این اتفاق در مورد مصر نیز روی داده بود و رئیس جمهور سابق این کشور هم پیمان قابل اعتماد سازمانهای جاسوسی آمریکا بود. عمر سلیمان رئیس سازمان اطلاعات مصر نیز یکی از محورهای اصلی این ارتباط بود که اوج آن به دهه نود قرن گذشته باز می‌گشت. این همان دوره‌ای بود که سازمان سیا در چهار گوشه جهان به دنبال تعقیب عناصر وابسته به القاعده بود و بعد از بازداشت، آنها را به مصر می‌فرستاد تا از آنها بازجویی و اعتراف گرفته شود، این روند بعد از اتفاقات سال 2001 و انفجار 11 سپتامبر روند رو به رشدی به خود گرفت.
گزارش این مجله که کریستوفر دیکی آن را نوشته، می‌افزاید که سقوط مبارک و به زیر کشیده شدن عمر سلیمان که واشنگتن به عنوان جانشین مبارک روی وی حساب باز کرده بود، دولت آمریکا را دچار این تردید کرد که شاید نتواند مناسبات خود با مصر را مانند زمان ریاست سلیمان بر سازمان جاسوسی مصر اداره کند، کاخ سفید مطمئن نبود که بتواند مناسبات میان این دو سازمان را مانند دوران مبارک ادامه دهد. این گزارش می‌افراید: همین صحنه در لیبی نیز تکرار شد سازمانهای جاسوسی آمریکا و انگلیس در دهه نود قرن گذشته روابط مستحکمی را با موسی کوسا عنصر ارشد دستگاه‌های جاسوسی لیبی برقرار کردند، وی همان فردی بود که اخیرا پیش از سقوط دیکتاتور در این کشور به سمت وزارت امور خارجه رسیده بود، این مناسبات بعد از حوادث 11 سپتامبر قویتر شد و در سایه همین روابط بود که چهره سرهنگ در میان کشورهای غربی تقویت شده و وی از مقبولیت بیشتری برخوردار شد و همکاری بیشتری با غرب از خود نشان داد. اما هنگامی که انقلاب در لیبی آغاز شد و آمریکا و انگلیس و فرانسه به دنبال حمایت هوایی از انقلابیون برآمدند، کوسا به سرعت از این کشور فراری شد و به لندن رفت، همین باعث شد که غرب ارتباط اصلی خود با سازمان جاسوسی لیبی را از دست بدهد.
نیوزویک می‌افزاید: اوضاع یمن نیز کم‌اهمیت از دو مورد قبل نیست، چرا که فرماندهی آمریکا در این کشور سعی می‌کرد تعدادی از مشاوران خود را به این کشور اعزام کند تا آنها شبکه‌ ویژه‌ای را با عنوان مبارزه با تروریست تاسیس کنند، این شبکه وابسته به دستگاه امنیت مرکزی در کشور بود و به فرماندهی برادر زاده علی عبدالله صالح دیکتاتور این کشور اداره می‌شد، اما بعد از انقلاب یمن اوضاع عمومی این کشور و افق آن نیز مشخص نیست، اما چیزی که مشخص است این است که اوضاع یمن نیز دیگر مانند گذشته نخواهد بود.

بهار عربی تکیه‌گاه‌های آمریکا را از بین برد

نتیجه‌ای که این نویسنده از مقاله خود گرفته، این بود که بهار عربی مهم‌ترین خواستگاه‌ها و تکیه‌گاه های دولت آمریکا در منطقه را از این کشور گرفته است و حالت بی‌ثباتی که در این منطقه شکل گرفته، فضای خوبی برای جریان‌های جهادگرا و افراطی نظیر القاعده ایجاد کرده تا بتوانند تهدید قوی برای منافع و محاسبات غربی در منطقه باشند.

استفاده غرب از تجربه مصر برای مهار انقلاب لیبی

هویدی در بخش دیگری از مقاله خود انقلاب لیبی را فرصتی برای غرب برای نفوذ در بهار عربی و مصادره آن دانسته و تاکید کرد بعد از اینکه سازمان‌های جاسوسی آمریکا در مصر و تونس غافلگیر شدند، تصمیم گرفتند که دیگر غافلگیر نشوند، جنگ لیبی نیز خلاصه رایزنی‌های نمایندگان جاسوسی سه کشور آمریکا، فرانسه و انگلیس بود، آنها هنگامی که نشانه‌های انقلاب را در لیبی دیدند، فرصت را از دست نداده و نشست‌های خود را به صورت روزانه دنبال کردند و تماسهای هماهنگی را به صورت ساعتی در پیش گرفتند، هدف این تماسها جذاب و گران قیمت بود، به این ترتیب  دخالت سریع و مستقیم غرب در لیبی باعث شد که این کشورها در قلب اوضاع منطقه وارد شوند، این به آنها اجازه می‌داد که خود را شریک این اتفاقات بدانند و از طرف دیگر خود را طرف تاثیرگذار در انقلابهای عربی و اهداف آن قلمداد کنند. ثروت نفتی لیبی نیز عنصر جذب کننده و تحریک آمیزی بود که چنین شتابی را توجیه می‌کرد، این موضوع یادآور تجربه عراق بود که آمریکا در آن موفق شده بود بیشترین سهم را از آن خود کند.

اشغالگری آمریکا در لیبی منجی‌گری معرفی شد

به این ترتیب آمریکا موفق شد موقعیت بهتری در لیبی به دست آورد، این کشور دولت اشغالگر و طرف مبارزه در عراق معرفی شد، اما با ائتلاف با طرف‌های غربی موفق شد خود را گروه نجات مردم لیبی معرفی کند که درخواست‌های آنها را برای حمایت از شهروندان از دیکتاتور‌یهای قذافی قبول کرده و آنها را از شر وی راحت کرده است، با سقوط قذافی غرب از دست یک حاکم مستبد و متقلب که ماجراجویی ها و حماقت‌های وی پایانی نداشت نیز راحت شد.

بازسازی لیبی، چراگاه مطمئن شرکت‌های غربی

از سوی دیگر عملیات بازسازی لیبی و توسعه در آن بعد از عقب‌ماندگی‌ها ناشی از دیکتاتوری‌های معمر قذافی و بعد از تخریب‌هایی که از سوی نظامیان وابسته به وی بزرگترین هدیه به شرکت‌های غربی است که می‌توانند سهم خوبی در این اوضاع برای خود بردارند. در این راستا سازمان‌های بین‌المللی هزینه بازسازی لیبی در ده سال آینده را بالغ بر 250 تا 500 میلیارد دلار ارزیابی کرده‌اند.

هویدی در ادامه مقاله خود می‌افزاید: این تحلیل از سوی من نیست، بلکه خلاصه‌ای از آن چیزی است که فیلیپ زبلیکاو یک نویسنده و تحلیلگر آمریکایی نوشته است( این شخص یک پژوهشگر و نویسنده آمریکایی است که در زمان ریاست جمهوری جرج بوش پدر شخصیت مهمی در شورای عالی امنیت ملی آمریکا بود، او همچنین یکی از مسئولان عملکرد دولت بوش پسر در حوادث بعد از 11 سپتامبر به شمار می‌رود، این همان مقاله‌ای است که بیل فان اوکین تحلیلگر و نویسنده دیگر آمریکایی بر آن حاشیه زده است، ایده اساسی این مقاله به این ترتیب است که لیبی در اوضاع کنونی نمونه‌ای از ایجاد شکاف و تقسیم در جهان عربی است که نیروهای غربی به آن چشم دوخته‌اند.
علاوه بر تحلیل سابق در مناقشاتی که میان این دو به وجود آمده است، سه مطلب برداشت کردم:

- کشورهای غربی و در رأس آنها آمریکا هنگامی که درک کردند که انقلابهای مصر و تونس بدون رهبر هستند، با تمام راههای ممکن برای استفاده از این خلا به نفع خود کوشیدند.

- کشورهایی که به دنبال نفوذ در انقلاب‌های عربی و تقسیم جهان عرب بودند با کمک تعدادی از هم‌پیمانان عرب خود که کشورهایشان را بدون کوچکترین آزادی بیان رهبری می‌کنند، به این اقدامات دست زده‌اند، آنها در عین حال دست کمک به ملت‌هایی داده‌اند که می‌خواهند به آزادی و دموکراسی دست یابند.

- تلاش غرب در این راستا در قبال لیبی و حتی سوریه متوقف نخواهد شد، البته آنها می‌دانند که باب انتفاضه‌های عربی در عرصه‌های دیگر هنوز باز نشده، اما اگر با استفاده از تجربه مصر و تونس بدانند که این فضا وجود دارد، خود را از این انتفاضه‌ها دور نگه نمی‌دارند و در ورای آنها وارد عمل می‌شوند.

نگرانی‌های غرب درباره انقلاب‌های عربی

هویدی در ادامه با اشاره به انقلاب‌های عربی می‌افزاید که کسانی که تحلیل‌های غربی درباره این انقلاب‌ها را می‌خوانند می‌دانند که آنها در مورد 4 منبع نگرانی در قبال این انقلاب‌ها با هم اشتراک دارند، این نگرانی‌ها عبارتند از:

1- احتمال کاهش نفوذ غرب در این انقلابها، برخی معتقدند که جهان عرب در مجموعه‌ای از چالش ها در دوره‌ بعد از قیمومیت آمریکا بر منطقه وارد شده است.

2-  بروز جریان‌های اسلامگرا در عرصه سیاسی منطقه بعد از دهه‌ها ممنوعیت و سانسور آنها. این موضوع در مصر  تونس و لیبی به وضوح قابل مشاهده است و در لیبی از تمرکز بیشتری برخوردار است، چرا که عبدالحکیم بلحاج فرمانده شورای نظامی در طرابلس از فرماندهان سابق این جریانهای اسلام‌گرا و مبارز در لیبی بوده که به افغانستان فرار کرده است، البته مقامات جاسوسی آمریکا وی را به قذافی تحویل دادند و او چند سال را در زندان گذراند و هنگامی از زندان آزاد شد که همفکران وی در بازبینی ایدئولوژی خود اعلام کردند که از خشونت دست برداشته‌اند. شورای انتقالی مصر نیز شامل دو تن از اعضای اخوان المسلمین می‌شود.
3
-  تاثیر بهار عربی بر آینده اسرائیل و روند معاهده کمپ دیوید با اسرائیل و وادی عربه با اردن.

4- پیامهای این انقلاب‌ها بر بقیه کشورهای عربی، بویژه در کشورهای سلطنتی که گمان می‌رود از ثبات بیشتری برخوردارند، این نگرانی بعد از افزایش آراء مربوط به ایجاد اصلاحات در مناطق مختلف این کشورها افزایش یافته است.

مقابله با سلطه غرب چالش اصلی انقلاب‌های منطقه است

خلاصه اینکه قدرت‌های سلطه در غرب هنگامی که متوجه شدند جهان عربی جدیدی در حال شکل‌گیری است، سعی کردند به دنبال تعامل با این اوضاع جدید باشند و با مصادره کردن یا ناکارآمد کردن یا نفوذ در این انقلا‌‌ب ها، منافع خود را در ورای آن تامین کنند، اما باید گفت که تمام این تلاش‌ها قضا و قدر مکتوب نیست و این تلاش‌ها ممکن است به نتیجه نرسد و نتواند در مقابل فشارهای گسترده نیروهای ملی در کشورها مقابله کرده و منافع خود را تامین کند، این در حالی است که ملت‌ها خطر را درک کرده و برای مقابله با آن متحد شوند. این اصل تفاوت میان نگرانی‌ اصلی و سایر چالش‌های فرعی را نشان می‌دهد، چرا که مقابله با قدرت‌های سلطه غرب چالش اصلی فراروی این انقلاب‌ها است و سایر موارد به عنوان چالش های فرعی و در مرتبه بعدی اولویت‌ها قرار دارند.

فهمی هویدی در پایان این مقاله تاکید می‌کند: به هر حال انسان هنگامی که درگیری‌های کنونی با شدیدترین حالت‌ها را در میان گروه‌ها و جریان‌های مختلف در مصر بویژه میان اسلامگراها و  لائیک‌ها می‌بیند، نمی‌تواند حزن و اندوه خود را پنهان کند، بویژه زمانیکه در این عرصه انسان می‌بیند که همه به دنبال تسویه‌ حساب در مسایل فرعی بر آمده‌اند، و جبهه مقابله با اصلی‌ترین چالش این انقلابها تقریبا هیچ نگهبان و مبارزی ندارد.

من نمی‌توانم در مورد انگیزه‌های کسانی که روی اختلافات فرعی تمرکز کرده و آن‌ها را گسترش می‌دهند، حکم کنم، اما آنچه یقین دارم این است که تلاش‌های آنها اگر تلاش عمدی برای از بین بردن انقلاب نباشد، می‌تواند زمینه را برای مصادره آن فراهم کند.

منبع : فارس
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: