سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

طالبان و چرایی کشتار و کوچ اجباری شیعیان

کد خبر: ۲۶۱۹۸۱
۱۳:۵۸ - ۰۴ آبان ۱۴۰۰

به گزارش «شیعه نیوز»، مردم افغانستان می دانستند که با تسلط طالبان دیگر از آزادی، آبادانی، استقلال، مشارکت، عدالت، رفاه اقتصادی، حقوق بشر و حقوق زنان خبری نخواهد بود. با این حال، فکر می‌کردند که در قلمرو حکومت طالبان، حملات تروریستی و انتحاری متوقف و امنیت فیزیکی برقرار خواهد شد. اما بر خلاف این گمانه ها، پس از تسلط طالبان، حملات انتحاری و تروریستی دوباره از سر گرفته شد که همچون گذشته، هزاره ها و شیعیان را هدف عمده خود قرار داده است. تداوم این حملات در قلمرو حاکمیت طالبان، پرسش هایی را پیرامون چرایی و چگونگی آن پدید آورده است.

دکتر علی اکبر شریفی(رهگذر) پژوهشگر و نویسنده در گفت وگو با شفقنا افغانستان اظهار داشت: داعش پوشش ساختگی برای جنایات طالبان است. هزاره ها و شیعیان چون پرچمدار عدالتخواهی، اصلاح طلبی و دانایی هستند، بیشتر هدف حملات تروریستی قرار می گیرند. در آینده طالبان اختلافات مذهبی را تشدید خواهند کرد و کوچ اجباری هزاره ها، تلاشی است که در راستای هویت زدایی سرزمینی صورت می گیرد.

طالبان؛ یک جریان فکری پیچیده و چند وجهی

به باور دکتر شریفی، گروه طالبان یک جریان فکری افراطی چندوجهی و معما گونه است. این پیچیدگی سبب شده که شناخت دقیق طالبان از سوی جامعه بین المللی و حتا کشورهای همسایه و‌ منطقه دشوار گردد. تفکر طالبان ترکیب و آلیاژ خطرناکی از تفکر قومی و سلفی است. در جهان اسلام دو جریان عمده سلفی سیاسی و اعتقادی ظهور کرد؛ یکی وهابیت در عربستان و دیگری جریان اخوانیسم در مصر. وهابیت، صرفا به دنبال تصحیح عقاید و باورهای دینی و مذهبی مردم مطابق قرائت خاص خود از اسلام بودند و‌ کاری به سیاست و حکومت نداشتند. اما اخوان المسلمین با تبیین خاص خود از توحید ربوبی به ویژه قرائت خاص سید قطب برقراری حکومت اسلامی را حتا با قیام مسلحانه مطرح کرد. به باور وی زیستن در سایه ی حکومت غیراسلامی توحید ربوبی را مخدوش می کرد و به نوعی شرک تلقی می شد. اما اخوان المسلمین به عقاید غیرسیاسی مسلمانان از تمام مذاهب کاری نداشتند. با گذشت زمان، افکار این دو‌ جریان در ایدئولوژی گروه های افراطی چون طالبان تلاقی و ترکیب یافته اند.

وهابیت چون داعیه سیاست و حکومت نداشتند، به راحتی با آل سعود کنار آمدند؛ آنها پیمان حمایت متقابل بستند و‌ در میانشان تقسیم وظایف کردند؛ حکومت از آل سعود باشد و تولیت دینی از آن وهابیت. به همین خاطر، در عربستان داعیه براندازی حکومت از سوی‌وهابیت هیچوقت مطرح نشده یا حداقل این داعیه طرفداران جدی در میان پیروان وهابیت نداشته است.

طالبان وجه جامع این دو تفکر است؛ هم داعیه استقرار حکومت دینی امارت دارند و هم به دنبال تصحیح و تفتیش عقاید و باورهای مذهبی مردم مطابق قرائت جزمی و ظاهرگرایانه سلفی خود هستند. همزمان، تفکر قومی در میان این گروه نیز قدرتمند است که فارسی ستیزی، کشتار سیستماتیک و حذف اقوام دیگر از قدرت و‌ عرصه های سیاسی و اجتماعی شاهدی بر این مدعاست.

این ویژگی ها و پیچیدگی ها سبب شده که طالبان آن طور که باید دقیق شناخته شوند، نمی شوند. به تعبیر یکی از بزرگان علمی و سیاسی افغانستان طالبان به دلیل این پیچیدگی یک «استثنا» هستند، نه «قاعده» و به عبارت دیگر، طالبان در هیچ قالبی نمی گنجد! دلیل اینکه دنیا در برابر طالبان فریب و شکست خورد نیز همین نکته است که طالبان با هیچ معیاری قابل تعریف و سنجش نیستند.

طالبان اختلافات مذهبی را تشدید می کنند

به باور این پژوهشگر؛ گروه طالبان ماهیت تروریستی و تکفیری دارند و تمام مخالفان خود را به حکم تکفیر و با شعار شریعت می کشند. گروه طالبان هیچ جاذبه ای جز شعار شریعت ندارند که بتوانند پایگاه و مقبولیت سیاسی و اجتماعی خود را تقویت و‌ مستحکم کنند. ازین رو، ناگزیرند، برای دوام عمر سیاسی و‌ تقویت بنیادهای امارت خود به تشدید اختلافات مذهبی روی آورند. آنها با این حربه کوشش می کنند تا احساسات مذهبی عوام عمدتا بی سواد یا کم سواد را تحریک و به دنبال آن، نیروهای جنگجو و انتحاری بیشتری جذب و تربیت کنند؛ تکنیکی که از آغاز تا کنون مورد استفاده این گروه بوده است. آنها با تشدید اختلافات مذهبی کوشش می کنند تا علاوه بر تضعیف موضع و جبهه مخالفان خود، مشروعیت دینی و مقبولیت اجتماعی بیشتری کسب کنند. اما مردم افغانستان در دام توطئه های گروه طالبان نخواهند افتاد. طالبان از آغاز ظهور خود تا کنون همواره مطرود، منفور و‌ منزوی بوده اند و هیچگاه مقبولیت اجتماعی در سطح وسیعی نیافتند و نخواهند یافت.

کوچ اجباری ساکنان دایکندی

وی معتقد است که تصرف و غصب سرزمین افزون بر ارزش اقتصادی و اهمیت سیاسی ای که برای غاصبان دارد، از جهات مختلف دیگر نیز قابل تحلیل و تأمل است.

یکی از اهدافی که طالبان از طریق کوچ اجباری هزاره ها آن را دنبال می کنند، هویت زدایی سرزمینی از قوم هزاره است؛ زیرا سرزمین و زیستگاه مشخص، یکی از مهمترین عناصر هویتی برای گروه ها، مردم یا قوم خاص است.

سرزمینی که امروزه هزارستان یا هزاره جات خوانده می شود، به خودی خود هویت قومی هزاره ها را تقویت و‌ تکمیل می‌کند و از نظر سیاسی و اجتماعی، بیانگر حضور‌ گسترده آنها در افغانستان است. طالبان می خواهند این جغرافیا و هویت دیگر نباشد. وقتی قومی سرزمین مشخصی نداشته باشد از نظر هویتی متلاشی یا دست کم دچار سستی و سرخوردگی می شود و به تدریج اسباب تضعیف، فراموشی و استحاله ی آنها فراهم می شود. سیاست هویت زدایی از زمان عبدالرحمان تا کنون به شکل های مختلف ادامه داشته است. سرزمین هایی که عبدالرحمان غصب کرد، اکنون دیگر هویت هزارگی آنها به کلی فراموش شده است و تقریبا هزاره ها تعلق خاطر خود به این سرزمین ها را از دست داده اند.

هویت زدایی سرزمینی یک پروژه خطرناکیست که حاکمان قومیت گرای پشتون آن را همواره دنبال کرده اند. در طول این دورانها نامهای‌مکانها و شهرها و قصبات را از فارسی و ترکی به پشتو تغییر داده اند. تقریبا تا ۳_۴ دهه ی پیش شمال افغانستان به ترکستان معروف بود، اما اکنون در نتیجه ی این تلاشهای توطئه آمیز، دیگر‌ کمتر کسی پیدا می شود که بداند ترکستان اسمی برای شمال افغانستان است.

تعبیر «افغانستان مرکزی» نیز تلاشی در راستای هویت زدایی سرزمینی هزاره هاست که این اسم محو و ساکنان آن باید کوچانده و تبعید شوند. این تعبیر حتا در دورانهای قبل از طالبان نیز رایج شده بود.

در برابر این گونه توطئه ها نباید تسلیم شد، بلکه از حدود و قلمرو سرزمینی هویت خود با ماندن و پرهیز از مهاجرت، حفاظت کرد.

طالبان نزاعهای درونی دیگر اقوام را دامن می زند

شریفی در بخش دیگر از صحبت خود گفت: طالبان با وحشتی که ایجاد کرده بود، احتمال وقوع هر نوع نزاعهای حقوقی بر سر املاک مثل خانه، زمین یا تصفیه حساب های شخصی، عشیره ای، منطقه ای و حتا جناحی را به کلی از مردم سلب کرده بود. اما اکنون به تکرار گزارش می شود که نزاعهای درون قومی به خصوص در میان هزاره ها بر سر مسایل و موضوعات یاد شده شروع شده است که با گذشت زمان نیرو و سرمایه های این قوم را از بین خواهد برد.

این وقایع نشان می دهد که طالبان خود زمینه های چنین درگیری ها و‌ گرفتاری عمدا فراهم ساخته اند. نتیجه آنکه طالبان برای سرکوب و‌ تضغیف و استضعاف اقوام دیگر از هیچ حربه و ضربه ای دریغ نخواهند کرد.

چرا هزاره ها و شیعیان بیشتر هدف حملات تروریستی قرار می گیرند؟

این نویسنده در پاسخ به چرایی حمله تروریست ها به مردم هزاره و شیعه اظهار داشت: تروریست ها می دانند که هزاره ها و شیعیان همواره پرچمدار عدالتخواهی، اصلاح طلبی، دانایی و ترقی بوده اند. لذا، سرکوب هزاره ها و شیعیان به معنای سرکوب آرمان عدالت، دانایی، ترقی و خاموشی صدای اعتراض است. هدف دیگر تروریست ها از کشتار هزاره ها و شیعیان این است که شاید ازین طریق بتوانند، آتش جنگ مذهبی را در افغانستان شعله ور کنند و‌ مردم افغانستان را به جان هم بیندازند تا آنچه که آنها می خواهند، همان شود. هدف دیگر تروریستان از حمله به هزاره ها و‌ شیعیان این است که به غیرشیعیان چنین القا کنند که ما به شما کاری نداریم تا بدین وسیله بتوانند عزم‌ملی قیام علیه تروریسم را تضعیف کنند. اما بحمدالله مردم به خوبی به ماهیت و اهداف گروههای تروریستی واقفند.

داعش پوششی برای جنایات طالبان است

وی همچنین تصریح کرد: طالبان نسبت به دهه هفتاد بسیار زیرک شده اند؛ به همین خاطر هم توانست جامعه بین المللی را گول بزنند و آنها را به مذاکرات دروغین سرگرم کنند و کار خودشان را آن گونه که می خواستند به پیش ببرند. طالبان اکنون از هر‌ حربه ای علیه مخالفان خود استفاده می‌کنند، بی آنکه مسؤولیت بر عهده بگیرند یا محکومیت بین المللی پیدا کنند. دقیقا یک هفته پس از تصرف کابل گروه داعش و شاخه انشعابی طالبان در‌ جنوب، اعلام موجودیت کردند. معلوم بود که طالبان این دو‌ گروه را برای پوشش جنایات خود در‌ نظر‌ گرفته بودند. حتا طالبان با راه اندازی تبلیغات رسانه ای گفته اند که دسته ها و افرادی از عناصر طالبان را از بدنه و تشکیلات این گروه اخراج می‌کنند. این یعنی طرح توطئه ی خطرناک دیگری در راه است.

عدم گسترش داعش در جامعه قومی افغانستان

این پژوهشگر در ادامه همچنین افزود: اصولا، داعش در افغانستان نسبت به طالبان بسیار ضعیف است، زیرا طالبان با دو داعیه قومیت و مذهب وارد میدان ترور و جنگ شدند، اما داعش تنها با داعیه ی مذهبی به پیش می روند که با توجه به غیربومی بودن، خشونت بیش از حد و عدم وابستگی به قوم خاص در‌ جامعه قومیتی افغانستان هیچ‌ پایگاهی نخواهند داشت. تأکید می شود، در افغانستان که گفتمان قومیت بر مذهب غالب است، هرگز داعش اوج نخواهد گرفت.

از سوی‌دیگر، مقامات طالبان پیش از تسلط، می‌گفتند داعش واقعی در افغانستان وجود ندارند، اما اکنون می‌گویند داعش هست. این تناقض گفتاری طالبان بسیار مشکوک است. اگر واقعا داعش وجود دارد و طالبان هم با داعش دشمن هستند، تا حالا چند نفر داعش را اعدام کرده اند؟

اگر طالبان با داعش دشمن هست، باید آنها را با شدیدترین شکل ممکن سرکوب کنند. اما تا به حال، هیچ برخورد یا مقابله ی قاطعی از سوی طالبان با داعش صورت نگرفته است. این نشان می دهد که اولا داعش دروغی بیش نیست، یا اینکه طالبان دست آنها را در سرکوب مخالفان به خصوص هزاره ها و شیعیان باز گذاشته اند. در هر دو صورت، طالبان مسؤولند.

انتهای پیام

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: