SHIA-NEWS شيعه نيوز:
به گزارش «شيعه نيوز» ، مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی فرزند مرحوم حاج ملا فتحعلی همدانی در سال 1320 هجری قمری مطابق با 1281 هجری شمسی در شهر همدان و در خانوادهای روحانی چشم به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم حاج ملافتحعلی همدانی از علما و فضلای همدان بود. البته زادگاه ایشان شیراز بود، ولی بعدها برای تبلیغ و برنامه های مذهبی مأموریت پیدا کرد و به همدان آمد و در آنجا رحل اقامت افکند.
از همان كودكی آثار عظمت روحی و استعداد معنوی عجیبی در ایشان مشاهده میگردید و با وجود ناراحتیهای جسمانی كه تا دوازده سالگی دامنگیرشان بود، به لحاظ هوش و قریحه ذاتی فراوان از سن هفت سالگی دروس حوزوی و صرف و نحو را نزد والد محترمشان شروع كردند.
آیت الله انصاری همدانی آغاز تحول درونی خود و شروع سیر وسلوك خود را چنین بیان فرمودهاند: من به تشویق علمای همدان به دیار قم رهسپار شدم و تا آن زمان به طور كلی با عرفان و سیروسلوك مخالف بودم و مقصود شرع را همان ظواهری كه دستور داده شده میدانستم تا اینكه برایم اتفاقی پیش آمد؛ یك روز در همان سن جوانی كه به همدان رفته بودم به من اطلاع دادند كه شخص وارستهای به همدان آمده و عده زیادی را شیفته خود كرده، من به مجلس آن شخص رفتم و دیدم عده زیادی از سرشناسها و روحانیون همدان گرد آن شخص را گرفتهاند و او هم در وسط ساكت نشسته بود، پیش خود فكر كردم گرچه اینها افراد بزرگی هستند و دارای تحصیلات عالیهای میباشند اما این تكلیف شرعی من میباشد كه آنان را ارشاد كنم و تكلیف خود را ادا كردم و شروع به ارشاد آن جمع نموده نزدیك به دو ساعت با آنها صحبت كردم و به كلی منكر عرفان و سیروسلوك إلی الله به صورتی كه عرفا میگفتند گشتم، پس از سكوت من مشاهده كردم كه آن ولیّ الهی سر به زیر انداخته و با كسی سخن نمیگوید بعد از مدتی سر بلند نمود و با دید عمیقی به من نگریست و گفت:« عن قریب است كه تو خود آتشی به سوختگان عالم خواهی زد. »من متوجه گفتار وی نشدم ولی تحول عظیمی در باطن خود احساس كردم برخاستم و از میان جمع بیرون آمدم در حالی كه احساس میكردم كه تمام بدنم را حرارت فراگرفته است، عصر بود كه به منزل رسیدم و شدت حرارت رو به ازدیاد گذارد. اوائل مغرب نماز مغرب و عشاء را خواندم و بدون خوردن غذایی به بستر خواب رفتم، نیمههای شب بیدار شدم، در حال خواب و بیداری دیدم كه گویندهای به من میگوید:« شخص عارف در بین ما همانند قرص ماه است در بین ستارگان و همانند فرشته امین وحی است در بین فرشتگان».
به خود نگریستم دیدم دیگر آن حال و هوی و اشتیاقی كه به درس داشتم در من نمانده است. كم كم احساس كردم كه نیاز به چیز دیگری دارم تا اینكه مجدداً به قم آمدم. در قم شروع به حاشیه زندن بر كتاب شریف عروه الوثقی كردم تا یك شب با خود فكر كردم كه چه نیازی به حاشیه من است بحمدالله به اندازه كافی علمایی كه حاشیه زدهاند وجود دارند و نیازی به حاشیه من نیست و از ادامه كار منصرف شدم. در همان شب این خواب را دیدم « در عالم رؤیا یك حوض بسیار بزرگ با رنگهای مختلفی دیدم كه دور آن حوض پر از كاسههای بزرگی بود كه بر آنها اسماء خداوند و از جمله این آیه شریفه:« ذلك فضل الله یوتیه من یشاء؛این فضل خداست كه به هر كه خواهد میدهد. مائده/56. »
نوشته شده بود وقتی من به نزدیك آن حوض رسیدم جامی لبریز از آب حوض كرده و به من نوشاندند كه از خواب پریدم و تحولی عظیم در خود احساس كردم و آنچنان جذبات عالم علوی و نسیم نفحات قدسیه الهی بر قلب من نواخته شده بود كه قرار را از من ربود، وجود خود را شعلهای از آتش دیدم، « یک بار آنقدر سوختن قلبم شدت یافته بود که احساس می کردم مرگم نزدیک است. می سوختم و دیگر امیدی به ماندن نداشتم. مطمئن بودم دوام نمی آورم می سوختم، می سوختم ... ناگهان احساس کردم نوری پیدا شد و به قلبم خورد و آن گاه قلبم آرام شد و حرارتش فروکش کرد. »
اجازه اجتهاد
شیخ محمد جواد انصاری با داشتن استعداد و توانایی ذاتی بسیار بالا و نیز پشتكار و همتی والا در همان سنین جوانی یعنی در سن 24 سالگی موفق به دریافت درجه اجتهاد شد.
بعد از این كه مرتبه اجتهاد ایشان توسط علمای همدان تایید می گردد به تشویق بعضی از بزرگان به قم سفر می كند و در درس مرحوم آیت الله عبدالكریم حائری یزدی حاضر میشود و بعد از آشنایی و ارتباطی كه بین این دو بزرگوار برقرار می گردد، با وجود آن كه شیخ عبدالكریم به ایشان می فرماید شما دیگر نیازی به تحصیل در قم ندارید و همان برگه اجتهادشان را تایید می كند ولی آقای انصاری چند سال در خدمت آن بزرگوار میماند. آقای حائری ایشان را به خدمت سید ابوالحسن اصفهانی نیز میفرستد و ایشان برگه را با تجلیل امضاء می كند.
هم چنین برگه اجتهاد آقای انصاری به تائید بزرگانی مانند آیت الله محمد تقی خوانساری و آیت الله قمی بروجردی می رسد. سابقه آشنایی آقای انصاری با بزرگانی نظیر امام خمینی ، آیت الله آخوند ملاعلی معصومی و آیت الله سید محمد تقی خوانساری در همان حوزه درسی شیخ عبدالكریم حائری بود و هم مباحثه ایشان آیت الله گلپایگانی بود.
یک دستورالعمل اخلاقی
فرزند وی "احمد انصاری" در خاطرهای از پدرش میگوید: یك بار یكی از آشنایان از تهران خدمت آقای انصاری رسید و برای دستوالعمل گرفتن اصرار كرد. ایشان فرمود: تو با خانمت بدرفتاری می كنی، برو اخلاقت رو درست كن ! حجاب تو این است.
آن شخص میگفت : وقتی برگشتم همسرم خیلی با ناراحتی به من گفت: باز رفتی مسافرت؟! خم شدم دستش رو بوسیدم ، تعجب كرد و پرسید این كار رو كی به تو یاد داده؟ گفتم همان آقایی كه می گویی چرا رفتی پیشش. ایشان هم به آقای انصاری علاقمند میشود و در سفر بعدی با هم به همدان می آیند و خدمت آقا میرسند.
یك روز یك بازاری خدمتشان آمد و گفت یك تیرگی در من ایجاد شده و نمی توانم نمازم را با توجه بخوانم . می فرمایند: برای این است كه در فلان معامله ای كه كردی دروغ گفتی! برو استغفار كن و آن را جبران كن.
وفات
سرانجام این عالم ربانی بعد از ظهر جمعه در دوازدهم اردیبهشت 1339 هجری شمسی مطابق با دوم ذیقعده 1379 ه.ق. در سن 59 سالگی به ملكوت اعلی پیوست.
منبع : برنا