به گزارش «شیعه نیوز»، اقناع مردم به مصرف واکسنهای داخلی نیاز به شفافسازی و اعتمادسازی دارد و رجوع به تبلیغات گسترده و بسیج نشریات و سایتهای خبری و استفاده از چهرههای مختلف ورزشی، فرهنگی، سیاسی و مذهبی به استفاده از واکسنهای داخلی نه تنها بر خلاف قانون نظام پزشکی است، بلکه اینگونه اقدامات تبلیغی در جامعه نتایج عکس دارد و بر شبهات پیش آمده میافزاید. وزارت بهداشت و سازمان غذا و دارو بجای ورود به موج تبلیغاتی، بصورت ساده در رابطه با واکسنهای کشته فخرا و کوو برکت ایران که وارد فازهای بالینی شدهاند، در مورد روش تخلیص این واکسنها شفافسازی نماید و با ارائه مستندات به جامعه اطمینان خاطر دهد که واکسن تزریقیشان فاقد ژنوم و عوامل ناشناخته توموری است. واکسن نوترکیب نوراوکس سپاه نیز مبتنی بر سیستم پروکاریوتی است که پروتئین نوترکیب آن بیشتر در طراحی الیزا کاربرد تشخیصی دارد تا واکسنسازی.
دکتر سید محمود ابراهیمی- اشاعه کمبود دوز دوم واکسن کرونا و برخی معضلات در تامین این واکسن، فرصتی شد تا برخی شرکتهای داخلی از این شرایط سوء استفاده نمایند و بدون توجه به اهمیت سلامت جامعه و بدون توجه به عواقب غیر قابل جبران آن، تقاضای اصرار آمیز به اخذ مجوز اضطراری به استفاده از واکسنهای تولیدی خود در سطح جامعه کنند. اقدامی که در نهایت به ثمر رسید و مجوز مصرف واکسن کوو ایران برکت در ایران صادر شد!
آقای نمکی، وزیر بهداشت، نیز با این ادعا که در روند تولیدمان، زمان مورد نیاز ۲۰ ساله را در یک سال خلاصه کردهایم، واکسن کوو ایران برکت را موثرترین و کمعارضهترین نوع واکسن برشمردند. سپس مدعی شدهاند که از شنیدن خبر صدور مجوز مصرف اضطراری واکسن کوو برکت ایران بحدی غافلگیر شدهاند که شب بعد آن، از شدت ذوقزدگی خوابش نبرده است. ذوقزدگی دیگر اینکه آقای دکتر قانعی دبیر ستاد توسعه زیست فناوری در تاریخ ۲۵ ام نوید صدور مجوز بالینی واکسن نوترکیب دانشگاه بقیهالله را میدهند. اما در تاریخ ۳۱ ام همان ماه مجوز صادر میشود و غافلگیر کننده اینجاست که هر دوز مصرفی واکسن ۸۰ تا ۱۲۰ میکروگرم فرموله شده و مجری طرح فاز بالینی آن نیز رئیس دانشگاه بقیه الله و محل انجام فاز بالینی نیز بیمارستان بقیه الله میباشند. به بیان دیگر، رئیس دانشگاه بقیه الله بعنوان یک مجری مسئول مستقل میخواهد در حالت بیطرفی کامل واکسن مورد ادعای سازمانی اش را در فازهای مطالعات بالینی مورد ارزیابی قرار دهد!
حال نظر به اینکه امنیت بهداشتی کشور زیربنای امنیت زیستی و غذایی کشور بوده و یکی از وظایف مهم سازمان غذا و دارو نیز نظارت بر تهیه و تولید، کنترل و بررسی ایمنی و کارآمدی و صدور مجوز بهداشتی محصولات بیولوژیک است و اینکه بر خلاف ساخت دارو برای درمان؛ در مبحث واکسن، جامعه سالم برای پیشگیری مورد هدف است؛ لذا انتظار است که سازمان غذا و دارو در راستای شرح وظایف خود و لحاظ حسن امانتداری به این موارد مهم آمده توجه کافی و وافی داشته باشد و برای اقناع جامعه نسبت به موارد آمده ذیل شفاف سازی نماید. چرا که تضمین امنیت بهداشتی و حیاتی کشور بحدی حائز اهمیت است که هر گونه خطا و یا کوتاهی در انجام وطایف، نه قابل جبران نه قابل برگشت و نه قابل اصلاح است.
حال، فارغ از گزارشی علمی با ورود ماهیتی و شکلی از اینجانب که به همراه استدلالی دال بر «رد اثربخشی واکسنهای غیرفعال کووید ۱۹» که در سایت خبری آفتاب نیوز بازتاب یافت، باید گفت که اصولا تولید واکسنهای کشته از پیچیدگیهای علمی برخوردار نیست. اما از نظر نوع سلولهای بکار گرفته شده و تکنیک و تجهیزات فنی موجود که برای تغلیظ و تخلیص ویروسهای باز تولید شده در سلولهای آزمایشگاهی بکار میرود، کنترل کیفی این گونه واکسنهای از حساسیتهای ویژهای برخوردار است که نیاز به دقت خیلی بیشتر در بررسیها دارد.
به ویژه اینکه، برای تولید واکسن کرونای کشته شده از جمله واکسنهای فخرا و کوو ایران برکت، ویروس آن الزاماً در سل لاین کشت داده میشود. یکی از مشکلاتی که این روش تکثیر دارد ماهیت الزاماً توموری بودن سل لاینهاست؛ لذا وقتی که ویروس کرونا از چنین سل لاینهایی برداشت میشود، الزاماً همراه آن ژنوم سلولهای توموری و مولکولها و فاکتورهای ناشناخته توموری نیز میتواند وجود داشته باشد که با هم بصورت یک سوسپانسیون از روی سلول جدا میشوند تا پروسه تخلیص و تغلیظ بر روی آن انجام گیرد تا در نهایت ویروس تخلیص و تغلیظ شده با کمک مواد شیمیایی و فیزیکی غیر فعال گردد. اصل مشکل صنعتی ما همینجاست که از لحاظ تکنولوژی و صنعتی فاقد اولتراسانتریفیوژ و دستگاههای تخلیص کننده هستیم.
اما سئوال اینجاست که با لحاظ پوشش دار بودن این ویروس و اینکه یکی از ملزمات ساخت واکسن کشته شده وجود اولتراسانتریفیوژهای صنعتی با دور بسیار بالاست و این دستگاه در سطح صنعتی حتی یک نمونه از آن نیز در کشور وجود نداشته و ندارد، چگونه روند تولید چنین واکسنی در ایران محقق خواهد شد؟
متاسفانه حلقه مفقوده صنعت واکسن سازی کشور ما امکانات و تجهیزات صنعتی جهت تخلیص و تغلیظ است که اولتراسانتریفیوژهای صنعتی یکی از این الزامات اولیه است که جبران آن از هیچ راه میانبری جهت تولید صنعتی واکس کشته میسر نیست. چرا که تکنولوژی ساخت چنین دستگاههایی نیز در دست معدود کشورهای خاص است که ساخت و بکارگیری چنین دستگاههایی بخاطر مباحث هستهای از تولید تا بکار گیری آن کاملاً تحت نظر است. مگر اینکه برخی شرکتها جهت رفع این معضل اقدام به واردات ماده موثره تخلیص شده کنند که اینهم ارزیابی کنترل کیفی آن بدین سرعت و بدین سهولت مقدور نیست و اصلا نمیشود امنیت حیاتی کشور را با چنین ریسکی به مخاطره انداخت.
هر چند که سازمان بهداشت جهانی بمنظور تولید مواد بیولوژیک جهت مصارف انسانی چند رده سلولی (الزاما توموری) را پیشنهاد داده است. اما نکته اینجاست که غالب این رده سلولیها به منظور تولید برخی از داروهای خاص است که جمعیت هدف آن محدود به افراد بیمار است. اینهم اینگونه فراوردهها عمدتا در کشورهایی که صاحب تکنولوژی بالا در تخلیص و تغلیظ هستند انجام میگیرد و حجم چنین محصولاتی با رویکرد درمانی نیز چندان بالا نیست که بررسی کیفیتی آن تحت تاثیر قرار بگیرد. از همه مهمتر، اینگونه رده سلولیها جهت تولید پروتئینهای نوترکیب استفاده میشود که روش تخلیص آن به روش کروماتوگرافی امکان پذیر است.
اما وقتی از چنین رده سلولی توموری به منظور بازتولید ویروس جهت مصارف واکسنهای کشته استفاده میشود همان مشکلات پیش گفته شده ایجاد میشود که در ایران بدلیل محدودیتهای فنی و تجهیزاتی عملا امکان پذیر نیست.
نمونه آن، ادعا به ساخت واکسن کشته آنفلوانزای انسانی در ایران است که بدین منظور از ده سال قبل با گرانتهای دولتی، بودجه گزافی، هزینه راه اندازی آن شد و مرکز مجهزی جهت تولید آن شکل گرفت (شرکت بایرپل فناور). اما حتی با توجه به اینکه در واکسن کشته آنفلوانزا بجای رده سلولی توموری، از تخم مرغ جنین دار استفاده میشود که مشکل عوامل و فاکتورهای ناشناخته توموری نیز ندارد، عملا بخاطر نبود اولتراسانتریفیوژ صنعتی به تولید نرسید. این مشکل فنی در تولید واکسن آنفلوانزای کشته انسانی در صورتیست که انستیتو تحقیقاتی رازی بالغ بر ۲۰ سال است که در تولید واکسنهای کشته شده آنفلوانزای و نیوکاسل طیور به خودکفایی رسیده است و واکسن صنعت طیور کشور را مرتفع میکند و دارای تمام تجارب علمی و فنی و استانداردهای لازم این روش از تولید است؛ اما در تولید واکسن کشته انسانی ناموفق. علت آن است که نقش دستگاه اولتراسانتریفیوژ صنعتی در تولید واکسن کشته بسیار کلیدی و فاقد روش جایگزینی است. چرا که تعیین عیار آنتی ژنی و تخلیص و تغلیظ ویروسها مطلقاً وابسته به این دستگاه است. اما در ساخت واکسنهای کشته طیور، چون از ادجوانتهای روغنی استفاده میشود تا حدودی موضوع تعیین عیار آنتی ژنی مرتفع میشود و از بعد میزان تخلیص هم، چون طیور حساسیتی نسبت به آلبومین بجای مانده از تخم مرغ نطفه دار ندارند، در صنعت دام و طیور تولید واکسنهای کشته شده از حساسیتهای آنچنانی برخوردار نیست و از روش روتین بدون استفاده از دستگاه صنعتی اولتراسانتریفیوژ ناچاراً امکان پذیر است. اما همین روش ساخت جهت استفاده انسانی بدلیل ناتوانی در حذف البومین تخم مرغ و ناتوانی در تعیین دقیق عیار آنتی ژنی و بدلیل اینکه برخی افراد جامعه نسبت به آلبومین تخم مرغ آلرژی دارند امکان پذیر نیست. اما این معضل فنی وقتی برای امنیت حیاتی یک جامعه فاجعه بار بوده و از آن حکایت از «چاله به چاه» قابل استنباط میشود که روش تکثیر آزمایشگاهی ویروس هدفمان از جمله کرونا مبتنی بر سلولهای توموری (سلولهای نامیرا) باشد. واکسن کشته تب برفکی انستیتو رازی نیز از همین معضل فنی رنج میبرد. چرا که سیستم تکثیر ویروس تب برفکی نیز مبتنی بر سلولهای توموری است. اما چون جمعیت هدف این واکسنها صنعت دام است که بدلیل کوتاهی طول عمر دام و اینکه عوامل ناشناخته بین گونهای بویژه بین نشخوار کنندگان و نخستی سانان از حساسیت ویژهای برخوردار نیست، بالاجبار استفاده از روشهای جایگزین از جمله تکنیک UF در تولید واکسنهای کشته دام و طیور قابل اغماض است.
وانگهی، ما در بحث واکسن به منطور پیشگیری با جمعیت کثیر سالم طرفیم که هرگونه اغماض یا بی توجهی در بررسی واکسنها میتواند امنیت حیاتی یک جامعه سالم را به خطر بیندازد؛ لذا در بحث بررسی کنترل کیفی واکسنها ما با اثبات مستند عدم عوارض جانبی واکسنها و همچنین اثبات اثربخشی واکسنها طرفیم.
مثلا، با اینکه طبق مقاله تحت انتشار و منعکس یافته از محققان واکسن کوو ایران برکت، محرز و مشخص است که بنیاد برکت از سلول vero که یک سلول توموری کلیه میمون است استفاده نموده است. حال سئوال اینجاست که از بررسی عوارض جانبی واکسن کشته «کوو ایران برکت» چطور میتوان تضمین یافت که ژنوم و مولکولها یا عوامل ناشناخته توموری همراه با چنین واکسنی در سطح جامعه اشاعه نمییابد و حتی با توجه به محدودیتهای فنی چطور میتوان به خلوص ماده موثره چنین واکسنی اطمینان حاصل کرد؟ این در صورتیست که عوارض جانبی ناشی از چنین خطری در فاز بالینی یا پیش بالینی بصورت مقطعی آشکار نمیشود و این عوارض شاید چندین سال بعد در جامعه بروز یابد.
مضافاً اینکه اقناع مردم به مصرف واکسنهای داخلی نیاز به شفاف سازی و اعتماد سازی دارد و رجوع به تبلیغات گسترده و بسیج نشریات و سایتهای خبری و استفاده از چهرههای مختلف ورزشی، فرهنگی، سیاسی و مذهبی به استفاده از واکسنهای داخلی نه تنها بر خلاف قانون نظام پزشکی است. بلکه اینگونه اقدامات تبلیغی در جامعه نتایج عکس دارد و بر شبهات پیش آمده میافزاید. آنچه مسلم است ساخت واکسنهای کشته از تکنولوژی بالایی برخوردار نیست و انستیتو تحقیقاتی رازی سابقه و تجربه عملی و علمی کافی و وافی زیادی در این راستا داراست. آنچه مهم است وزارت بهداشت و سازمان غذا و دارو بجای ورود به موج تبلیغاتی، بصورت ساده در رابطه با واکسنهای کشته فخرا و کوو برکت ایران که وارد فازهای بالینی شده است، در مورد روش تخلیص این واکسنها شفاف سازی نماید و با ارائه مستندات به جامعه اطمینان خاطر دهد که واکسن تزریقی شان فاقد ژنوم و عوامل ناشناخته توموری است.
معضل زمانبر دیگر در بحث کنترل کیفی واکسنها، بررسی اثربخشی واکسن است که متاسفانه کلیه شرکتهای داخلی مدعی تولید واکسن در ارزیابی آن مرتکب یک اشتباه فاحش تکنیکی و غیر قابل اغماض شده اند.
مثلا همه این شرکتهای داخلی بدون توجه به رعایت حداقلهای شرایط استاندارد انجام تست چالشی که مهمترین فاز ارزیابی کارایی یک واکسن است از حیوانات آزمایشگاهی میمون، موش، خرگوش، همستر و خوکچه استفاده کرده اند و این موردی است که دقیقا در مقاله در دست انتشار محققان واکسن کوو ایران برکت نیز منعکس شده است.
شاید این حیوانات آزمایشگاهی معنونه با تلقیح ویروس کرونا عفونی شوند. اما بررسی عفونی شدن یا نشدن یا حتی میزان عفونت در حیوانات آزمایشگاهی در مقایسه با گروه کنترل مرتفع کننده تست مهم چالشی در حیوان مدل نیست. چرا که وقتی حیوان آزمایشگاهی، حیوان مدل قلمداد میشود که آن ویروس بتواند در حیوان آزمایشگاهی سبب علائم بالینی و مرگ شود. این در صورتیست که ویروس کرونا در هیچ کدام از این حیوانات آزمایشگاهی فوق الذکر نه سبب بروز علائم بالینی میشود و نه سبب مرگ! اصولا هم فلسفه بکار گیری واکسن برای کنترل علائم بالینی و جلوگیری از مرگ است نه مهار عفونت ویروسی در مبتلایان!
به بیان تفهیمیتر: ویروس آنفلوانزا در همه حیوانات آزمایشگاهی از جمله موش سبب عفونت میشود. اما برای اینکه این موش آزمایشگاهی به موش مدل مبدل شود باید این ویروس آنفلوانزا در موش، بالغ بر ۷ بار پاساژ داده شود تا با آداپته شدن آن ویروس، علائم بالینی و مرگ در موش آزمایشگاه بروز یابد و با آداپته شدن ویروس آنفلوانزاست که تست چالشی میتوان شروع و قابل اعتنا شود.
همچنین ویروس نیوکاسل با اینکه در موش آزمایشگاهی ایجاد عفونت میکند، اما این ویروس با پاساژهای پی در پی در موش آداپته و سبب مرگ و علائم مشهود در موش نمیشود. پس هیچ وقت موش، حیوان مدل ویروس نیوکاسل قلمداد نمیشود. بلکه حیوان مدل ویروس نیوکاسل، جوجه است! به بیانی دیگر، یعنی به همان اندازه ارزیابی اثر بخشی واکسن نیوکاسل در موش بی ارزش است که واکسن کرونایشان در موش و میمون وهمستر و خرگوش مورد بررسی اثربخشی قرار داده اند!
وقتی ویروس کرونا حتی با پاساژهای مختلف قادر نیست که در حیوانات آزمایشگاهی آداپته شود و سبب مرگ و علائم بالینی در حیوان آزمایشگاهی سود، معنایش اینست که هیچ حیوان مدلی برای تست چالشی کرونا وجود ندارد که با این تفاصیل ارزیابی اثربخشی کرونا عملا مقدور نیست.
اشکال قابل اعتنای دیگر این است که این حیوانات آزمایشگاهی مورد استفاده شان نه inbred بوده است و نه پاتوژن فری و نه شرایط نگهداری این حیوانات پاتوژن فری بوده است، یعنی فول تکنیکی شان در ارزیابی اثربخشی نیز مملو از عوامل مداخله گر بوده است. متاسفانه این فولهای تکنیکی و مبتدی در ارزیابی واکسن بحدی نتایج انحرافی در اثربخشی واکسن را سبب شده که نه تنها مدعی اثربخشی واکسن کوو ایران برکت علیه کلیه ایزوله هندی، انگلیسی و آفریقایی کرونا نیز شده اند.
بلکه واکسن نوظهور نوراوکس مبتنی بر سیستم پروکاریوتی که اخیرا دانشگاه بقیه الله با اخذ مجوز، از واکسن در حضور وزیر بهداشت و فرماندهی کل سپاه رونمایی کرده و در شرف انجام فاز بالینی آن است نیز همراه با همین ادعای موفقیت کامل در اثربخشی بوده است. ادعایی تکراری و یکسان از جانب کلیه شرکتهای داخلی مدعی تولید واکسن کرونا!
این ادعاهای یکسان به اثربخشی واکسنهای داخلی کرونا اعم از واکسن کشته و واکسنهای نوترکیب مبتنی برسیستم پروکاریوتی و سیستم یوکاریوتی در حالتی است که کلیه این شرکتهای داخلی همین روند اشتباه و غیر استاندارد را در مهمترین و محوریترین فاز ارزیابی یک واکسن که همان ارزیابی اثر بخشی واکسن در حیوان مدل است را دنبال نموده اند. یعنی واکسنی که ارزیابی اثربخشی آن مشکل دارد، به یقین تیتراسیون و فرمولاسیون آن نیز مشکل دارد. به بیان دیگر، با اینکه پروتئینهای سطحی ویروس کرونا بدلیل اینکه تشکیل صحیح ساختار فضایی اش الزاما تابع مولکولهای قندی و وجود مولکولهای و شبکههای تصحیح گر است، پس در هر سلولی قابل بازتولید نیست. یعنی گلیکو پروتئینهای نوترکیب تولید شده از سیسم پروکاریوتی صرفا بدرد کارهای تشخیصی در تستهای الیزا میخورد نه تولید واکسن. با اینحال، واکسن نوراوکس مبتنی بر سیستم پروکاریوتی هم مدعی اثر بخشی است؛ لذا میتوان گفت که این سیستمهای مختلف تولید واکسنهای داخلی کرونا که جملگی به یک نتیجه مطلوب در اثربخشی موفقیت آمیز میرسند، به شرح موصوف بالا، قابل تردید است و نیاز به بازبینی دارد.
*محقق در زمینه ویروس و واکسن