سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

زورگیری با ۲۱ ضربه چاقو به یک عکاس خبری

اصحاب رسانه به فراخور حرفه درگیر اخبار تلخ و شیرین هستند و ذیل سایه این اخبار با شادی مردم می‌خندند و با گریه آنها می‌گریند، هر چند بار سنگین انتشار خبر و عکس را برعهده دارند و گاه در شرایط خطرناک و ناامن قرار می‌گیرند، اما هرگز از وظیفه حرفه‌ای خود روی گردان نمی‌شوند.
کد خبر: ۲۵۶۶۴۷
۱۲:۰۲ - ۱۷ خرداد ۱۴۰۰

به گزارش «شیعه نیوز»، اصحاب رسانه به فراخور حرفه درگیر اخبار تلخ و شیرین هستند و ذیل سایه این اخبار با شادی مردم می‌خندند و با گریه آنها می‌گریند، هر چند بار سنگین انتشار خبر و عکس را برعهده دارند و گاه در شرایط خطرناک و ناامن قرار می‌گیرند، اما هرگز از وظیفه حرفه‌ای خود روی گردان نمی‌شوند.

اصحاب رسانه از جنس مردم هستند، زبان آنها زبان مردم، چشم آنها چشم مردم و قلم آنها قلم مردم و مسئولان است. شاید در نگاه اول تصور شود که جنس کار خبر سخت و خشن است اما در پس این کار به ظاهر سخت، قلب های مهربانی می تپد که با چشمانی خیس وقایع را در تاریخ ثبت می کنند.

شاید لازم باشد برای ادای حق مطلب به خاطراتی کوتاه از عرصه خبر و عکس اشاره شود. به عنوان یک شهروند در جایگاه خبرنگار هرگز روز خاکسپاری جان باختگان آتش سوزی مسجد ارگ تهران را که در بهمن سال ۸۳ اتفاق افتاد را فراموش نمی کنم.

این مسجد در دهه اول محرم و همزمان با برپایی نماز جماعت اتفاق افتاد به همین دلیل قربانیان بسیاری داشت که اغلب آنها زنان و کودکان بودند، روزی که این عزیزان قرار بود به خاک سپرده شوند، همراه عکاس ایرنا به محل دفن آنها در بهشت زهرا(س) رفتیم، آن روز گویا عاشورای دیگری به پا بود، کودکانی که به همراه مادران خود به خاک سپرده می شدند یا مادرانی که فرزند کوچک خود را به خاک می سپرد، کودکانی که لباس سیاه به تن کرده و مرگ پدر یا مادرش را باور نداشتند.

صحنه های دردناک آن روز با لنز دوربین عکاسان ثبت و اتفاقات تلخ آن روز با قلم خبرنگاران در حالی ثبت می شد که چشمان اصحاب رسانه نمناک بود، آن روز خبرنگاران و عکاسان همراه با مردم ایران گریستند، لنز دوربین عکاس ما از قطرات اشکش خیس شده بود و توان گرفتن عکس از این لحظات دردناک را نداشت، قلم در دستان خبرنگاران خشکیده بود و یارای نوشتن نداشتند اما با این همه وقایع آن روز توسط اصحاب رسانه ضبط و ثبت شد.

این است که می گوییم، اصحاب رسانه با خنده مردم می خندند و با گریه آنها می گریند. روزی که شبنم کودک ۶ ساله لوازم مدرسه اش را خریداری کرده بود و ذوق رفتن به مدرسه داشت، والدینش هرگز فکر نمی کردند که کودکشان آخرین بازی های کودکانه اش را در ذهن همبازی هایش به یاگار می گذارد.

شبنم وقتی در حال بازی با دوستانش بود به زمین می خورد اما دوباره بلند می شود و به بازی ادامه می دهد شب هنگام که پدرش از سرکار باز می گردد به بغل پدر رفته و به او می گوید که چگونه بازی کرده و به زمین افتاده، در همین حین ناگهان شبنم بی حال شده و نقش بر زمین می شود. پدر و مادر نگران، فرزند خود را به بیمارستان می رسانند، پزشک می گوید این کودک دچار یک کلاف مغزی مادرزادی است که این ضربه باعث شده این کلاف خود را نشان دهد، پزشکان به والدین شبنم می گویند، این دخترک دچار مرگ مغزی شده و امیدی به زنده بودن او نیست اما می توانند با اهدای اعضای بدن او به کودکان دیگر زندگی ببخشند.

حدود ۱۵ سال این اتفاق رخ داد و من و عکاس ایرنا برای به تصویر کشیدن لحظات سخت وداع والدین با فرزندشان به بیمارستان امام خمینی (ره) رفتیم. قرار بود با والدین این کودک، صحبت کرده و شبنم را برای پیوند اعضای بدنش تا اتاق عمل بدرقه کنیم.

وقتی به عنوان خبرنگار به همراه عکاس به اتاقی رفتیم که قرار بود پدر و مادرش برای آخرین بار کودکشان را ببیند و او را بدرقه کنند، اشک امانم نمی داد، وداع مادر با این کودک و وداع پدر به قدری غم انگیز بود که قلبم فشرده شده بود. همکار عکاس نیز با کمال خونسردی عکاسی می کرد و پیش خود می گفتم چطور می تواند این صحنه های غم انگیز را به تصویر بکشد. آن لحظات تلخ گذشت و من با چشمانی قرمز و اشکبار سوار خودرو شدم و منتظر عکاس ماندم که سوار خودرو شود، عکاس ایرنا وقتی وارد خودرو شد و چند دقیقه ای گذشت، دیدم دستانش را بر روی چشمانش گرفته و با صدایی بلند گریه می کند.

وقتی از او پرسیدم با این احساسات عمیق چطور بدون هیچ گونه واکنشی عکاسی می کردی، در جوابم گفت، در آن لحظه می خواستم بهترین عکس ها را از شبنم ثبت کنم تا مردم بدانند چه فرشته های کوچکی در کره خاکی زندگی می کنند که آمده اند فقط زندگی ببخشند. و بعد از آن باز گریه بود و گریه... . از این گونه حوادث بسیار است و اگر قرار باشد همه خاطرات یک خبرنگار ثبت شود نیاز به تدوین کتابی است که در این گزارش نمی گنجد.

عکاسان و خبرنگاران از اقشار پر دغدغه و همچنین آسیب پذیر جامعه هستند، این قشر در همه مناسبات خبری از درد مردم می گویند و از مسئولان پاسخ می خواهند اما وقتی نوبت آنها می شود تا از حق و حقوق خود بگویند، گویا گوش شنوایی وجود ندارد و لنز ها از حرکت ایستاده و قلم ها خشک شده اند.

طی یک ماه اخیر خبرهایی در رسانه ها منعکس شد که حکایت از مظلومیت این قشر داشت. از شکستن انگشت یک خبرنگار گرفته تا ضرب و شتم یک عکاس خبری و ورود ۲۱ ضربه چاقو به بدنش.

یک روزنامه نگار فعال در حوزه شهری برای تهیه گزارش از روند واکسیناسیون به یکی از این مراکز مراجعه کرد تا ضمن هماهنگی‌های لازم و ارائه کارت خبرنگاری، با مسئولان مرتبط مصاحبه کند اما هنگام خروج با برخورد حراست یکی از دانشگاه های وابسته به وزارت بهداشت، مواجه می شود و از او می‌خواهند همه مکالمات ضبط شده را پاک کند که بعد از مقاومت از طرف وی، با برخورد فیزیکی نیروی حراست مواجه شده که منجر به آسیب دیدگی جسمی و شکستگی یکی از انگشتان دست این خبرنگار می شود.

در حادثه دلخراش دیگری که چند روز گذشته اتفاق افتاد

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: