به گزارش «شیعه نیوز»، آیت الله صافی گلپایگانی در نوشتار دیگری به مناسبت عید بزرگ مبعث آورده اند:
بسم الله الرحمن الرحیم
«لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکِّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ»
یکى از افعال عظیم و پربرکت و خیر الهى که با نعمت وجود و هستى همطراز و در یک ردیف است و از آنها نعمتى بالاتر نیست، بعثت حضرت خاتم الأنبیاء محمّد مصطفى صلّى الله علیه و آله است که مانند فعل خلق و آفرینش، تجلّى قدرت خداوند از آن نمایان، و آثار معجزنماى آن چون خورشید فروزان، درخشان و تابان است و همان طور که به آفرینش آسمان ها و زمین و مخلوقاتى که در اینهاست و نظامات آنها، بر وجود خدا استدلال مى شود، وجود گرامى پیغمبر اسلام و خُلق عظیم و علم بى پایان و شؤون متعدّد آن بزرگوار که آیتى بزرگ از آیات الهى است نیز از دلایل محکم وجود خدا و علم و حکمت او و براهین بزرگ عالم غیب است.
رسالت خاتم الانبیاء بزرگ ترین رویداد تاریخ و واقعه اى است که تمام حوادث مهمّ تاریخى را تحت الشّعاع خود قرار داد و بشریّت را به تمام معانى و مفاهیم ارزنده و عالى انسانى رهبرى کرد:
روز بزرگ گر چه جهان کم ندیده است
روزى چو روز حضرت خاتم ندیده است
بسیار اتّفاق عظیم اوفتاده است
کامثالِ آن گذشتِ زمان کم ندیده است
لیکن جهانِ حادثه امرى عظیم تر
از بعثت رسول معظّم ندیده است
تکانى که جهان از این رسالت خورد و حرکت و نهضتى که در روح و اندیشه انسان ها پدید آورد، از هیچ حادثه دیگرى پدید نیامد. قدرت الهى و اثر کلمه حیاتبخش توحید را این رسالت آشکار ساخت.
راستى اگر محمّد صلى الله علیه و آله برانگیخته نشده بود و اگر رسالت اسلام به کمک انسان هاى محروم، نادان، بیمار، ستمکش، بى پناه، مستضعف، استثمارزده، خاموش و خفته نیامده بود و دنیا به همان سیر قهقرایى دوران جاهلیّت به عقب برمى گشت، از بشریّت چه باقى مى ماند؟
دنیا مى ماند و محرومیّت ها و ستم ها و بیماری ها و ناتوانی ها و استثمارها و استبدادها و خوشگذرانی ها و پرخوری هاى زورمداران درنده خوى بى رحم. دنیا مى ماند و طاغوت هاى جبّار و اکاسره و قیاصره و استعبادچیها.
دنیا مى ماند و ناامنى ها و هرج و مرج ها و قتل و غارت ها و زنده به گور کردن دختران و معاملات غیرانسانى با زنان و بردگان و کارگران و کشاورزان و بالأخره شرک و بت پرستى ها و بشرپرستى ها و هزاران مفاسد دیگر.
نه نور آزادى مى تابید، نه صداى آزادى بلند مى شد، نه خورشید علم و دانش دنیا را روشن و منوّر مى ساخت، نه ارزش هاى انسانى معلوم مى شد، نه منشور و اعلامیّه حقوق بشر نوشته مى شد، نه انسان ها با هم در حقوق متساوى و برابر مى گشتند، نه گزنان از انواع بدبختى ها نجات مى یافتند و ارزش یک انسان واقعى را پیدا مى کردند، نه کسى سنگینىِ بار حکومت هاى جبّار و مستبد و سلسله ها را احساس مى نمود، نه این همه مدرسه ها و دارالعلم ها و دارالشّفاها و بیمارستان ها و یتیم خانه ها و دارالمساکین ها و کاروانسراها ساخته و برپا مى شد، نه این همه مسجد و گلدسته و مأذنه که از بالاى آنها بانگ جانبخش توحید را به گوش خلایق مى رسانند بنا و تأسیس مى شد، نه این همه کتاب در رشته هاى علمى و فلسفى و اخلاقى و اجتماعى تألیف مى شد، و نه این همه کتابخانه هاى بزرگ که وسعت و عظمتش بى سابقه است به وجود مى آمد.
کیست که اطّلاعات مختصرى از تاریخ دنیا داشته باشد و در عین حال در اینکه تمام برکات موجود حاصل صداى آزادی بخش توحید اسلام و اعلانات قرآن مجید و بیست و سه سال زحمات شبانه روزى پیغمبر اسلام است شکّ نماید؟
آرى، بیست و سه سال امّا بیست و سه سالى که از جهت عرض و کیفیّت از بیست و سه میلیون سال عمر خدمات مصلحان و خدمتگزاران به جامعه بیشتر سود و خیر و برکت در اختیار بشریّت نهاد.
سخن گفتن از شخصیّت باعظمت و والایى که از سوى مسلمان و غیرمسلمان صدها هزار کتاب و خطابه و مقاله و قصیده و رساله درباره او نگاشته شده و عالى ترین معارف و فرهنگ، و انسانى ترین تعلیمات اجتماعى و سیاسى و اخلاقى و اقتصادى را به بشر عطا کرده، خلاف ادب است. ما چه مى توانیم بگوییم و بنویسیم که درخور کمالى از کمالات عظیم آن برگزیده خدا باشد؟ پس چارهاى نداریم جز آن که سر خجلت به زیر اندازیم و از هرچه گفته ایم یا مى گوییم عذرخواهى نماییم و با شهید قدس سره همزبان شده عرض کنیم:
صلاه و تسلیم على أشرف الورى * و من فضله ینبو عن الحدّ و الحصر
و من قدر فی السّبع الطّباق بنعله * و عوّضه الله البراق عن المهر
عدولی عن تعداد فضلک لائق * یکلّ لسانی عنه فی النّظم و النّثر
و ماذا یقول النّاس فی مدح من أتت * مدائحه الغرّاء فی محکم الذّکر
ما اگر هم سخنى مى گوییم، نه براى این است که ذرّه وار، خورشید جهانتاب را مدح کنیم یا قطره سان، عظمت اقیانوس ها را وصف نماییم که در برابر خورشید وجود و اقیانوس فضایل و کمالاتش از ذرّه و قطره هم کمتریم، بلکه براى این است که از این رهگذر، هم کسب ثوابى مى کنیم و هم از یاد آن حضرت لذّت مى بریم و ضمیر خود را روشن مى سازیم و قلوبمان را جلا مى دهیم. لذا براى موفّقیت خویش از نام بردن آن حضرت و صلواتْ فرستادن بر او و توصیف و تعظیم او در هر فرصت و هر مناسبت خوددارى نمى کنیم.
شناخت سیره زندگانی رسول الله الأعظم حضرت محمّد مصطفی صلّیالله علیه و آله و مکتب ایشان برای جامعه بزرگ اسلامی و بلکه جوامع انسانی، آموزندهترین و سازندهترین درس بشریت است که آن را باید به عنوان یک علم و معرفت جهانی، بلکه بالاتر معرّفی نمود که جامعه متحیّر و سرگردان بشریت، نیازمند شناخت بیشتر این سیره جامع الجوانب و عمیق المعانی و بحث و کاوش در آن میباشند.
وجود مقدّس و مبارک حضرت ختمی مرتبت محمّد مصطفی صلّیالله علیه و آله، جامع همه عظمتهای انسانی و بزرگواریهای یک فرد بینظیر و بیمانند بشری است که شرح هر یک از آنها در هیچ سخنرانی و نوشتاری امکان ندارد.
حتّی بیگانگان و خاورشناسان هم در مقابل عظمتهای وجود پیغمبر ناچار به اعتراف شدهاند. توماس کارلایل در کتاب الأبطال که ترجمه آن به نام قهرمانان منتشر شده است، از هر صنفی، قهرمان و بطل آن صنف، یعنی کسی که در آن صنف موفّق بوده است را نام میبرد، مثل البطل فی صوره القائد، البطل فی صوره الشاعر.
در جایی میگوید: البطل فی صوره النّبی، قهرمان پیغمبران. در آنجا نه حضرت موسی را میگوید و نه حضرت عیسی، و نه حضرت ابراهیم را، بلکه میگوید: بطل و قهرمان در نبوت و پیغمبری، محمد است.
یکی از مهمترین عظمت های وجودی پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، عظمت در تشریع قوانین، است که برای ایشان نظیری دیگر در آن نیست. در بین مشرعین و قانونگذاران بزرگ، توفیقی که نصیب پیغمبر اسلام شد، نصیب احدی نشده است.
اهمیت این موضوع وقتی بیشتر ظاهر میشود که به قانونگذاریها و همکاریها و همفکریها و مطالعات و مباحثات دامنهداری که پیرامون یک مادّهی قانونی میشود و بالاخره به مجالس مقنّنه ارجاع میگردد و تحت شورها و بررسی واقع میشود توجّه نماییم.
آیا این عظمت نیست که شخصی بدون مشاور و معاون و بدون سابقهی مطالعات قانونی و دیدن دانشکدههای حقوق و بدون سابقهی بررسیهای بهداشتی و اجتماعی و تجارب قضایی و مالی و غیره در تمام جهات و حقوق مردم، قوانینی عرضه بدارد که هنوز پس از چهارده قرن، زنده و انسانیترین قانون اجتماع و اصول و مواد آن مورد تصدیق و حمایت حقوقدانان جهان و به عقیدهی اهل تحقیق و انصاف، یگانه راه حل مشکلات کنونی بشریت باشد؟ واقعاً این عظمت حیرت انگیز است و دلیل بر روحی الهی و رسالتی آسمانی است.
از دیگر عظمت هایی که پیامبر، قهرمان بی نظیر آن است، عظمت در اصلاحات بنیادی اجتماعی میباشد. در تاریخ رهبران انقلابات بزرگ، احدی نیست که مانند رسول گرامی اسلام در مدّتی کوتاه، انقلاب فکری و عملی بی نظیر به وجود آورده باشد.
تولستوی میگوید: «شک نیست که محمّد صلی الله علیه و آله از بزرگترین رجال و مردانی است که به اجتماع خدمات بزرگی کردند. همین قدر در فخر او بس است که امّتی را به نور حق هدایت کرد و از خونریزی و زنده به گور کردن دختران و قربانی کردن انسانها بازداشت و مردی مانند او سزاوار احترام و اکرام است.»
شرح عظمت پیغمبر عزیز اسلام در اصلاحات بنیادی اجتماعی و انقلاب بیتوقف و هر زمان و هر مکانی اسلام، بسیار طولانی است و الحق که تاریخ، احدی از رجال اصلاح و انقلاب را در این همه رشتههای گوناگون مادی و معنوی و روحی و جسمی و فردی و اجتماعی – در این مدّت کوتاه – مانند آن حضرت موفّق و پیروز، نشان نمیدهد.
از عظمت های دیگر این یگانه قهرمان جهان، عظمت در بیاعتنایی به دنیا بود. پیامبر گرامی اسلام در اعتنا نداشتن به مظاهر دنیوی، نمونه و سرآمد تمام زهّاد بود. از نشانههای زهد آن حضرت این بود که در آن وقتی که در اوج عظمت ظاهری و قدرت مادّی قرار گرفته بود با دست خود نعلین خود را میدوخت و لباس خود را وصله میکرد و از تجمّلات دنیا پرهیز داشت و اگر زیوری از زیورهای دنیا را در خانه میدید میفرمود: «آن را از نظر من پنهان کنید؛ مبادا که به دیدنش مشغول شوم و به یاد دنیا افتم».
آری! او قهرمان یگانه همه عظمتها بود؛ عظمت استقامت و شجاعت و تقوا و عبادت و صداقت و امانت و عفو و گذشت و خلق عظیم و معجزات آن حضرت و عظمتهای قرآن مجید که نوشتن درباره هر کدام از آنها با چند کتاب و مقاله تمام نخواهد شد و باید زبان به تعظیم و اعتراف بگشاییم. چه خوب گفته است آن دانشمند مسیحی که:
«إنى مسیحى اجلّ محمّداً * و أراه فى سفر العلا عنوانا؛ من مسیـحی هستم و محمّد را تجلیل میکنم و او را سرآغاز کتاب علوّ و بلندی مقام میدانم.»
باید مکتب و دعوت این نمونه قهرمان بشریت را تبلیغ کرد که خدمت و اصلاحی بالاتر از معرّفی این سیره به بشریت نیست. در پایان چند بیتی را به محضر پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله تقدیم می دارم:
زهی در رفعت از کیهان گذشته * ز مهر و انجم تابان گذشته
ز ابراهیم و عیسی و ز آدم * ز نوح و موسی عمران گذشته
زهی پیغمبری کز غایت جود * یم احسانش از عمان گذشته
زهی پیغمبری کز شأن و رتبت * ز هر ذیشان و عالیشان گذشته
گرفته ز امر حق مُلک بقا را * ز خضر و چشمه حیوان گذشته
چنان با واجب اندر اتّصال است * که آید در گمان ز امکان گذشته
محمد فیض اول سرور کل * که صیت فضلش از کیوان گذشته
ز یُمن بعثت فرخنده او * جهان از دوره خسران گذشته
به مدحش منطق (لطفی) کلیل است * و گر از قیس و از سحبان گذشته
لطف الله صافی
انتهای پیام