به گزارش «شیعه نیوز»، استاد حوزه علمیه قم با بیان اینکه فقاهت شاخصه حوزه های علمیه شیعی است، در عین حال پرداختن حوزه علمیه قم به مسائل شکلی را آسیب زا می داند و معتقد است: اگر این حوزه بخواهد در آینده، متکلمان، فلاسفه و فقهای برجسته و مسلط تحویل جامعه دهد باید روش های تحقیق، پژوهش و برنامه های علمی را مرور و آسیب شناسی و سپس تکمیل کنیم.
حجت الاسلام والمسلمین سید منذر حکیم که هم از حوزه نجف و اساتید بنام آن بهره گرفته و هم در حوزه قم سالهاست به تحصیل، تدریس و تحقیق مشغول است و از شاگردان مبرز علامه عسگری در حوزه تاریخ و امام خمینی در خارج فقه به شمار می آید، معتقد است: حوزه های علمیه شیعه براساس مکتب اهل بیت(ع) تشکیل شده و هریک در دیگری تاثیرگذار بوده و علمای بزرگی از این حوزه ها مدام در رفت و آمد بوده اند.
او فتح باب اجتهاد و فقیه پروری را مشخصه بارز حوزه های قم و نجف می داند و عنوان می کند: آینده حوزه را هم این فقاهت ترسیم می کند و اگر بخواهیم ببینیم هر حوزه ای چه میزان رشد و پیشرفت کرده باید ببینیم به این شاخص فقاهت چقدر نزدیک شده است و این شاغول مطرحی است که باید در حوزه های علمیه محور قرار بگیرد.
رئیس موسسه ذریه نبوی تصریح می کند: شاید مراکز تخصصی موجود در قم از نجف بیشتر باشد اما به همین نسبت کم آسیب نیست لذا ما در یک مرحله گذر هستیم. اگر اولیای امور بتوانند نگاه جامع به آن اهداف و خروجی های مطلوب و تخصص های مختلف داشته باشند، آن موقع می توان آینده را پیش بینی کرد.
صد سال پس از تجدید حیات حوزه علمیه قم توسط مرحوم آیت الله سید عبدالکریم حائری یزدی، آیا می توان از مکتبی به نام مکتب قم سخن به میان آورد؟ ویژگی های این مکتب از نظر مکتب اجتهادی، سیاسی، تنوع علوم و …. چیست؟
اصل نامگذاری مکتب قم یا مکتب نجف شاید از یک نظر مثبت و خوب باشد و از یک نظر منفی. به لحاظ شرایط زیست محیطی، جغرافیایی، ظرفیت های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ژئوپلوتیکی یک منطقه ای به نام قم داریم که در آن حوزه ای با این قدمت تاریخی به وجود آمده است که از این جهت حوزه علمیه قم نامیده می شود اما اینکه در این حوزه یک مکتب، یک طرز فکر و یک گرایش بوده جای نقد جدی دارد و همین بحث در مورد حوزه نجف هم مطرح است یعنی به لحاظ جغرافیایی می توان گفت حوزه نجف اما اینکه بگوئیم مکتب نجف می توان ملهم از نقشه دشمنان برای ایجاد دوئیت بین حوزه های قم و نجف باشد یا از سر ناآگاهی. برای پاسخ به این سئوال باید تاریخچه شکل گیری حوزه های علمیه شیعه و روابط آنها و نحوه رشد علمی درون این حوزه ها را بدانیم تا قضاوت خوبی روی این مساله داشته باشیم.
به عنوان نمونه، حوزه علمیه قم که امروز شاهد این همه پیشرفت و سیر تکاملی آن هستیم به دلیل مهاجرت قابل توجه علمای نجف به شهر قم است که از سال ۴۹ به بعد یعنی ۵۰ سال قبل صورت گرفت و اثر بسیار بزرگی در ایجاد تحول در حوزه قم داشت به سخن دیگر، همه میراثی که در نجف بوده از این طریق در اختیار حوزه قم قرار گرفته و حوزه قم با این ظرفیت های جدید و با این امکانات شروع به رویش و تکامل کرده است، همینطور حوزه نجف با دیگر حوزه ها مانند حوزه اصفهان ارتباط داشت و لذا حوزه اصفهان در حوزه نجف موثر بود یا حوزه حلّه در حوزه جبل عامل تاثیرگذار بود و بسیاری از علما از حوزه حلّه به حوزه جبل عامل مهاجرت کرده و سبب نشاط علمی این حوزه شدند یا حوزه نجف قدیم(زمان شیخ طوسی) متاثر از حوزه بغداد بود. در یک سیر می توان گفت که بعد از فاجعه ای که برای شیعیان در بغداد پیش آمده و شیخ طوسی به نجف مهاجرت کرد، حوزه نجف با محوریت این شخصیت علمی شکل گرفت و تکامل یافت بعد این میراث به حلّه رفت و میراث حلّه به جبل عامل منتقل شد، میراث جبل عامل به اصفهان منتقل گردید دوباره از اصفهان به کربلا و نجف رفت و سپس به مشهد و قم آمد لذا شخصیت ها با تلاش علمی خود توانستند تحولی در حوزه ها ایجاد کنند، با این تاثیرگذاری و جوشش در حوزه ها نمی توان گفت حوزه قم جداست، حوزه نجف جداست لذا قائل به مکتب نیستم چون در حوزه قم چندین مکتب وجود دارد و همچنین در حوزه نجف چندین مکتب است یعنی یک مکتب واحد نداریم. درواقع، بدون نگاه تاریخی و درنظر گرفتن عناصر تاثیرگذار در نشو و نمای حوزه های علمیه نمی توان در خصوص بافت و گرایش علمی و روش های حوزه ها اظهارنظر کرد و گفت در نجف یا قم چند مکتب داریم.
آیا الان هم ارتباط بین حوزه های علمیه قم و نجف دیده می شود؟
بله، حتی بیشتر از گذشته است. چون زمانی بود که ارتباطات براساس رفت و آمد شخصیت های علمی و جابجایی آثار و کتب علمی بود اما الان با وجود دنیای مجازی و حضور شخصیت ها در دنیای مجازی(خیلی از درس های علمای قم، نجف، لبنان و پاکستان و… به صور مختلف در دنیا قابل عرضه است) ارتباط به نحو خوب و احسن در حال انجام است و لذا افرادی هستند که در اینجا دروس نجف را گوش می کنند و افرادی هم در نجف، دروس قم را گوش می دهند و در نتیجه اینها حلقه وصلی به اساتید می شوند و اگر اساتید هم نرسند این دروس را گوش دهند، شاگردان و مصاحبانشان می توانند آنها را گوش داده و به بحث و کنکاش بگذارند.
وجوه تمایز و اشتراک بین دو حوزه قم و نجف چیست؟
از این نظر که ما در مکتب اهل بیت علیهم السلام حرکت می کنیم، ویژگی مهم این مکتب، فتح باب اجتهاد است یعنی خداوند متعال در قران کریم دستور داده که عده ای بروند و در دین متخصص شوند که این تخصص در دین هیچ گاه بسته نخواهد شد چون اسلام دین علم و تفکر و تعقل است و طبیعت اسلام به ما اجازه سدّ باب اجتهاد را نمی دهد درحالیکه دیگر مکاتب به دلیل دستیابی به منافع سیاسی خود، اجتهاد بی ضابطه را برای خروج از مرزها و قواعد مطرح کرده و اهداف سیاسی خود را محقق کردند و بعد که دیدند این نوع اجتهاد بی بندوباری فکری را به دنبال خود دارد، به انحراف دیگر افتادند که آن سدّ باب اجتهاد رسیدند و لذا مذاهب اربعه در چنین جوی مهر و موم شدند اما مکتب اهل بیت، مکتب منطقی است که باب اجتهاد را ضابطه مند کرد که قواعد آن در قرآن کریم بیان شده است و تمام حوزه های شیعی در این خط حرکت کردند و این طرز فکر مشخص مدون مستند به عقل و وحی یک حرکت پویای علمی را به وجود آورد که هیچگاه بسته نمی شود. البته در درون این مکتب، گرایش هایی همچون اخباری و اصولی به وجود آمد که باب اجتهاد در این گرایش ها باز است ولی هریک از این دو گرایش به یک بعد، بیشتر توجه می کنند. لذا اخباری ها وقتی دیدند برخی به ادله عقلی بیشتر توجه کرده و به اخبار کمتر توجه دارند، کسانی مانند علامه مجلسی و معاصرین آنها همچون فیض کاشانی و حرّ عاملی در دوران صفویه سردمداران نهضت احیای اخبار شدند درحالیکه خود مجتهد بودند و در صدر اخبارشان، آیات قرآن را قرار می دادند درحالیکه برخی اخباری ها هم افراطی شدند و از مرز طبیعی خارج شدند لذا اخباری گری افراطی از بین رفت و اخباری گری که ماندگار شد همان اخبارگری معتدلی است که به اجتهاد معتقد است. در مقابل اینها، اصولی ها هستند که در استدلالهایشان به اخبار تمسک می کنند گرچه می گویند برای اینکه چیزی حجّت باشد باید به چیزی برسد که به عقل منتهی شود و عقل ما را به وحی و اخبار می رساند.
پس اجتهادپروری یا بقول شما فقاهت ویژگی مشترک دو حوزه است؟
بله، هردو حوزه می خواهند فقیه پرورش دهند و اسلام از ما فقیهی می خواهد که عمق دین را بفهمد و لذا به ما راهبرد می دهد و حوزه های علمیه شیعه در این خط و مسیر حرکت می کنند و آینده حوزه را هم این فقاهت ترسیم می کند و اگر بخواهیم ببینیم هر حوزه ای چه میزان رشد و پیشرفت کرده باید ببینیم به این شاخص فقاهت چقدر نزدیک شده است و این شاغول مطرحی است که باید در حوزه های علمیه محور قرار بگیرد.
مجتهدپروری خصیصه ذاتی حوزه های علمیه است و در کلام برخی بزرگان داریم که باید ۵۰ سال بگذرد تا یک مجتهد از حوزه خارج شود و باز به اذعان همین بزرگان این حرکت در چندسال اخیر به کندی صورت گرفته است، پیش بینی شما در مورد خروجی های حوزه به عنوان مجتهد در ۲۰ سال آینده چیست؟
این به عوامل گوناگونی بستگی دارد؛ در طول تاریخ، افرادی بودند که به خاطر نبوغی داشتند در زمان کوتاهی خود را به این مرحله مطلوب از فقاهت رسانده اند و به جای ۵۰ سال، ۲۰ سال و بلکه ۱۰ سال حتی کمتر به اجتهاد رسیدند و در حوزه های علمیه مشغول تحقیق و تدریس و تالیف بودند حتی مرجع شاخصی هم نشدند اما آثار علمی شاخصی برجای گذاشتند. اما آنکه باید دغدغه ما باشد این است که مسیر کلی حوزه ها باید چگونه خروجی دهد؟ الان با توجه به اینکه وضع حوزه علمیه ما اینگونه است که مقداری به برنامه های شکلی پرداخته شده و روی آن سرمایه گذاری می شود، مقداری آسیب زاست و فردی که می خواهد به فقاهت برسد یا باید به صورت فوق العاده برای خود درس بگذارد یا مدرسه باید درس فوق العاده برای او بگذارد که به عنوان برنامه ترمیمی از آن یاد می شود. مساله موثر دیگر در این قضیه، بحث تکنیک ها و روشهاست که باید در این ها هم تجدیدنظر بشود یعنی تنها پرخوانی و خواندن کتاب مطرح نیست بلکه باید هم مطالب کتاب به خوبی فرا گرفته شود و هم روش علمی مولف دست پژوهشگر بیاید تا بتواند برخورد اجتهادی با آن سطح علمی داشته باشد که معمولا اینگونه نیست و این آسیب عمومی است که در دو حوزه وجود دارد و این آسیب سبب می شود ما نتوانیم زمان را کم کنیم. از سوی دیگر برای تدریس ضوابطی گذاشتیم و هرکسی نمی تواند در مدارس تدریس کند لذا منظومه ای درست شده که هریک آسیبی را به حوزه وارد می کند؛ از طرف دیگر وضعیت اقتصادی هم هست به این معناکه وقتی طلبه ای از لحاظ مسکن و درآمد تامین نمی شود مجبور می شود ضمن تحصیل مشغول کار اقتصادی شود درنتیجه می بینیم که زمان تحصیلی که می توانست در ۱۰ سال انجام بشود در ۲۰ سال انجام می شود. حوزه علمیه از نظر منابع مالی و امکانات آموزشی محدودیت دارد و به سمت قانونمندکردن برنامه ها می رویم و روی ضوابط ظاهری طلبه فشار می اوریم که این افراط و تفریط ها در برنامه ها آثار خود را می گذارد و در نتیجه یک تحول و تجدیدنظری در قوانین حوزه علمیه قم به وجود آمده است و شاید مراکز تخصصی موجود در قم از نجف بیشتر باشد اما به همین نسبت کم آسیب نیست لذا ما در یک مرحله گذر هستیم. اگر اولیای امور بتوانند نگاه جامع به آن اهداف و خروجی های مطلوب و تخصص های مختلف داشته باشند، آن موقع می توان آینده را پیش بینی کرد.
حوزه علمیه قم در مسیر تنوع علمی خود به چه سمتی در حال حرکت است ؟ آیا می توانیم امیدوار باشیم که علوم دیگری در حوزه علمیه قم رشد و نمو پیدا کند؟
با توجه به اینکه بعد از انقلاب یک فضای باز سیاسی پیدا کردیم و زمینه رشد موسسات و مراکز تخصصی در حوزه ایجاد شد و توسعه حوزه های علمیه در کشور و یک شبکه خوب مدیریت به وجود آمد که پیشرفت خوبی است، اما در درون این مرکز گرایش ها و دیدگاه های متفاوت است مضافا براینکه هر مدیری یک افق دیدی دارد که می تواند تاثیرگذار باشد و یک اصل احتیاط هم در حوزه ها وجود دارد و آن اینکه تلاش می کنند ریسک نکنند و خیلی پژوهش ها تجربه نمی شود لذا خیلی از برنامه های آموزشی حتی به صورت آزمایشی اجرا نمی شود.
آیا می توان گفت که حوزه علمیه قم به سمت تخصص گرایی حرکت می کند؟ برخی مدعی هستند که حوزه علمیه قم به آموزش فقه و اصول می پردازد و کمتر به علوم دیگری چون فلسفه و کلام توجه دارد.
بله همینطور است. در مورد بخش دوم سئوال، من این ادعا را قبول ندارم؛ رشته های المصطفی و حوزه علمیه قم را ببینید. تصور غلطی که می شود به بدنه حوزه می روند و می گویند تنها فقه و اصول است درحالیکه این مراکز تخصصی تفسیری، کلامی، فلسفی، تربیت، اخلاق، نسب شناسی، روان شناسی، ادیان و مذاهب همه خروجی های حوزه هستند که اگر اینها را در نظر بگیرید می بینید که یک تحول سریع و قابل توجهی به وجودآمده و نباید تنها بدنه حوزه را دید و گفت دروس آنها فقط فقه و اصول و نهایت، کلام است بلکه باید کل مراکز تخصصی و پژوهشی را به عنوان خروجی های حوزه نگاه کرد.
آیا در ۱۰ سال آینده می توان انتظار ظهور مفسران،معلمان اخلاق و فلاسفه ی بزرگ را داشت؟
اگر روش های تحقیق، پژوهش و برنامه های علمی را مرور و آسیب شناسی و سپس تکمیل کنیم این اتفاق خواهد افتاد.
آینده حوزه علمیه قم را چگونه می بینید؟
آینده حوزه ها به طور کلی درخشان است. در هر حوزه ای سربازان گمنام زیادی داریم که اینها گاها بعد از رحلت و فوت و شهادتشان، آثار علمی شان روشن می شود و برخی هم در زمان حیات، اثر خود را گذاشته و برای آینده هم پرتوافکنی کرده و تاثیرگذار هستند و انشاء الله شاهد تحولات خوب خواهیم بود.