SHIA-NEWS شيعه نيوز:
به گزارش «شيعه نيوز» به نقل از فارس، پروفسور «ويليام چيتيك» در
سال 1943 در شهر ملفورد در ايالت كنتيكت دركشور آمريكا زاده شد. تحصيلات
دانشگاهي خود را در رشتهاي هنر آغاز كرد. خلال سالهاي تحصيل به ايران
سفر كرد و دكتراي زبان و ادبيات فارسي را در سال 1974 از دانشگاه تهران
گرفت. وي پنج سال در دانشگاه صنعتي شريف به تدريس تاريخ تطبيقي اديان
اشتغال داشت. پس از بازگشت به آمريكا، به مدت سه سال به گروه ويرايش
دائرةالمعارف ايرانيكا پيوست. چيتيك، از سال 1983 تاكنون به تدريس
مطالعات ديني در دانشگاه استوني بروك اشتغال دارد. پژوهش در تاريخ تصوف،
عمدهترين موضوع در كارهاي پژوهشي اوست. كتاب «من و رومي» به زبان انگليسي
در ترجمه و توضيح كتاب مقالات شمس تبريزي كه در سال 2003 منتشر شد، جايزه
جهاني كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در بهمن 1383 را دريافت كرد.
ترجمه انگليسي صحيفه سجاديه همراه با ملحقات، دعاهاي ايام هفته،
مناجات خمسه عشر و رسالة الحقوق امام سجاد(عليه السلام) از آثار ارزشمند چيتيك است
كه نقشي به سزا در معرفي صحيفه در سطح جهاني داشته است. چيتيك بر اين
ترجمه، مقدمهاي نسبتا مبسوط نگاشته، و درباره امام سجاد(ع) صحيفه و
نسخههاي خطي و شروح آن، دعا در اسلام، توحيد، درخواست از خدا، اسماء
الحسني، شكر نعمتها و مطالبي از اين دست، سخن گفته است. اين ترجمه، ابتدا
توسط بنياد محمدي در انگلستان و سپس انتشارات انصاريان قم ( بهطور افست)
منتشر شد.
اهميت اين گفتار، در آن است كه ديدگاهي برون ديني درباره صحيفه را
نشان ميدهد. به دليل طولاني بودن اصل مقاله، تنها بخشهايي از آن را كه
در مورد صحيفه بود، برگيزيدم، كه علامت {...} به اين اقتباس و انتخاب،
اشاره كرد.
{...} عنوان صحيفه سجاديه به معني كتاب سجاد است. سجاد يكي از القاب
زين العابدين (عليه السلام)است، به معني كسي كه بهط ور دائم در نماز و دعا به سجده
ميرود. اين كتاب اغلب با عنوان صحيفه كامله سجاديه ـ كتاب كامل سجاد نيز
ناميده ميشود. و نقل از سعيد علي خان شيرازي، مفسر صحيفه سجاديه، واژه
كامله نشان دهنده كمال سبك و مضمون اين كتاب است. برخي منابع ديگر، دليل
افزوده شدن اين صفت را متمايز ساختن اين اثر از كتاب ديگري ميدانند كه
نسخه ناقص صحيفه محسوب شده و در ميان زيديها رايج و شناخته شده است. اما
با توجه به شيوه استفاده از اين واژه در مقدمه اثر، چنين احتمالي كمرنگ تر
ميشود (بند 20) صحيفه با عناوين احترام آميز ديگري چون خواهر قرآن، انجيل
اهل بيت، و مزامير آل محمد نيز خوانده ميشود.
* طبق روايات و احاديث شيعه، زينالعابدين مناجاتهاي خود راجمعآوري كرده و به فرزندان خود به خصوص محمد باقر و زيد آموخت
طبق روايات و احاديث شيعه، زينالعابدين(عليه السلام) مناجاتهاي خود راجمعآوري
كرده و به فرزندان خود به خصوص محمد باقر و زيد آموخت. پس از مدتي اين
كتاب به طور گستردهاي در ميان مذاهب مختلف شيعه رواج پيدا كرد. صاحب
نظران علم حديث متن اين كتاب را متواتر مي دانند. به عبارت ديگر، متن اين
كتاب از همان ابتدا مورد شناخت عموم بوده و به اشكال و طرق مختلف دست به
دست شده و انتقال يافته است ولي اصالت و صحت اين اثر هرگز زير سوال نرفته
است.
اما به هر حال، ترتيب و نحوه قرارگيري مناجاتها به شكلي است كه به
ما اجازه ميدهد با اطمينان كامل، خط تمايزي ميان پنجاه و چهار مناجات
تشكيل دهنده پيكره اصلي كتاب، مناجاتهاي اضافه تشكيل دهنده ضمايم پانزده
گانه ( از جمله ادعيه روزهاي هفته) و پانزده مناجات يا دعاهاي زير لب قائل
شويم. تازگي و طراوت و وحدت مضمون و سبكي را كه به طور غيرقابل انكاري در
پنجاه و چهار مناجات اصلي وجود دارد در بخشهاي افزوده شده ديگر به خصوص
مناجاتها نميتانيم ببينيم، چرا كه هنرمندي و نظم و ترتيب آگاهانه اين
مناجاتها به نحوي است كه وجود ويراستاري را در اين ميان به ذهن ميآورد.
گفته ميشود كه ضمايم توسط شمسالدين محمد بن مكي، معروف به شهيد اول ـ
نگارنده شهير كتاب اللمعة الدمشقيه در علم حقوق كه در سال 1384ق /786 م
در حلب كشته شد جمعآوري و به كتاب افزوده شده است. پانزده مناجاتي كه در
چندين ويراست جديدصحيفه افزوده شدهاند.
نيز به نظر ميرسد كه توسط علامه محمد باقر مجلسي نويسنده مجموعه
ماندگار و جاويدان حديث شيعه، بحارالانوار، به صحيفه اضافه شده باشند.
علاوه بر مناجاتهاي اصلي صحيفه، مناجاتهاي بسيار ديگري نيز از امام
زينالعابدين وجود دارند كه توسط محققين مختلف به همراه مناجاتهاي اصلي
در مجموعههايي به عناوين صحيفه دوم، صحيفه سوم و به همين ترتيب جمعاوري
شدهاند. صحيفه دوم كه از نظر حجم مطالب تقريبا به اندازه صحيفه اصلي است
با عنوان خواهر صحيفه توسط محمد بن الحسن الحرالعاملي نويسنده كتاب معروف
وسائل الشيعه در سال 1643 / 1053، جمعآوري گرديد. صحيفه سوم نيز توسط
نگارنده كتاب رياض العلماء ميرزا عبدالله پسر ميرزا عيسي تبريزي معروف به
افندي و شاگرد علامه مجلسي، تدوين شد. طولانيترين نسخه به چاپ رسيده از
صحيفه، كتاب الصحيفه السجاديه الخامسه (پنجمين صحيفه سجاديه) ميباشد كه
توسط محسن الامين، نويسنده معروف و معاصر كتاب عيان الشيعه، گردآوري شده
است. اين نسخه از صحيفه شامل تمام مناجاتهاي موجود در صحيفههاي پيشين
ميباشد كه از اين ميان 130 مناجات مربوط به صحيفههاي اول و دوم بوده و
52 مناجات نيز به آنها افزوده شده است. كنستانس پدويك در مطالعات دلسوزانه
خود در مورد كتتب ادعيه اسلامي و عبادات مسلمانان از نسخه كامل و نهايي
صحيفه پنجم كه بيش از ششصد صفحه دارد استفاده كرد.
هر گونه تلاش جدي براي به دست آوردن دلايل تاريخي بر صحت هر كدام از
مناجاتها و ادعيه موجود در تمام ويراستهاي صحيفه كه مبتني بر بررسيهاي
انتقادي جديد نيز بايد باشد، وظيفهاي دشوار است كه در آن مسائل مهم و
عمدهاي نيز بايد مورد توجه قرار گيرد. نتيجه چنين بررسياي البته اگر كسي
بتواند با مطالعه ساير متون قديمي تصميمگيري و قضاوت كند احتمالا چنين
است كه،پس از سالها تلاش سخت و طاقتفرسا تنها يك دسته فرضيه در اختيار
داريم كه با درجات گوناگوني مورد شك و ترديد قرار دارند. اين موضوع
ميتواند براي محققين غربي و مسلمانان امروزي، كه هر دو گروه به هر صورت
هيچگونه دخالت و ارتباط مشخصي با مضامين و آموزههاي صحيفه ندارند، جالب
توجه باشد. اما شيوه بيشتر مسلمانان بر اين است كه به مضمون و محتواي
متوني كه به صورت احاديث و روايات باشند توجه ميكنند و چندان توجهي به
اينكه براساس حقايق تاريخي چه كسي واقعا آن متن را نوشته، از خود نشان
نميدهند. در اين رابطه ميتواند به جمله معروف [امام] علي اشاره كرد كه:
به آنچه گفته شده است توجه كن و نه به اينكه چه كسي آن را گفته است، زيرا
تنها حقيقت بودن يا نبودن كلمات است كه واقعا اهميت دارد. با عنايت بر اين
نظراگر نويسنده صحيفه كامله، امام سجاد نبوده باشد، نويسنده آن در هر صورت
يك مقام و مرجع معنوي است و يا جايگاهي در اين سطح دارد. با توجه به تمام
اين مطالب، دوباره به نقطه آغازين باز ميگرديم كه: با اثري روبرو هستيم
كه والاترين الهامات را به روح و جان مسلمانان عرضه ميكند.
* متن اصلي صحيفه كه قرنها احاديث و روايات شيعه آن را منتسب به زينالعابدين ميدانند، در اختيار ماست
اما به هر صورت ميتوانيم از اين نكته خرسند باشيم كه متن اصلي صحيفه
كه قرنها احاديث و روايات شيعه آن را منتسب به زينالعابدين ميدانند، در
اختيار ماست. يعني ديگر، در پنجاه و چهار دعاي صحيفه، زينالعابدين (عليه السلام) را در
برابر داريم كه بيش از هزار سال است در ميان شيعيان شناخته شده است و به
شكلگيري وضعيت ويژه مذهب شيعه تا به امروز كمك شاياني كرده است. شايد
محققين سرانجام به اين نتيجه برسند كه زينالعابدين(عليه السلام) حقايق تاريخي با
زينالعابدين احاديث و روايات متفاوت است، اما اين نتيجهگيري نيز در حد
يك نظريه باقي خواهد ماند، چرا كه آزمايش مجدد واقعيتهاي تاريخي غيرممكن
است و همچنين اين واقعيتها به اندازه ادبيات نميتوانند مورد تفسير قرار
بگيرند. پذيرش يا عدم پذيرش صحيفه سجاديه به عنوان يك اثر كاملا اصيل توسط
مورخين، تغييري در تأثير حقيقي و غيرقابل انكار زينالعابدين و صحيفه
براسلام در طول قرون متمادي نخواهد داشت و تصور نيز نميشود كه بتواند
تغييري در تداوم تاثير آن بر مسلماناني كه اكنون اين اثر را ميخوانند
ايجاد كند. زينالعابدين واقعي آن كسي كه در پس واژه هاي اين كتاب قرار
دارد.
*نقش دعا و مناجات
{...} اگر چه بسياري از دعاهايي كه از پيامبر و امامان به ما
رسيدهاند به طور يقين اظهارات قلبي خودجوش آنها بوده اند، اما ساير دعاها
بايد با هدف بازگويي در شرايط مختلف يا انتقال به مومنين و دينداران
نگاشته شده باشند. بيشتر دعاهاي پيامبر كوتاه هستند و ميتوانند فيالمجلس
نقل شوند اما برخي از دعاهايي كه از امامان رسيدهاند مانند دعاي امام
زينالعابدين براي روز عرفه طولاني بوده و داراي سبك نگارشي بسيار فاخر و
پرطمطراقي ميباشند. حتي اگر اين دعاها در ابتدا به صورت خودجوش و
خودانگيخته بوده باشند، اين حقيقت كه آنها به عنوان دعاهايي براي شرايط به
خصوص به وجود آمدند نشان دهنده اين مطلب است كه آنها دست به دست امامان و
پيروان آنها رسيدهاند تا در شرايط مشابه شرايط زمان اداي آنها دوباره
تكرار شوند.
* دعا بيان صميمي و دوستانه «توحيد» يا «اذعان به يگانگي خداوند» بود
دانستن شرايطي كه در آنها دعاها به وجود آمدهاند به طور طبيعي
غيرممكن است، اما ما به ميزان بسيار زيادي در مورد فضاي عمومي دوران
ابتدايي اسلام اطاعت داريم كه ميتواند به نشان دادن نقش دعا در جامعه آن
زمان كمك كند. بسياري از مسلمانان، كه بدون شك بسيار بيشتر از مسلمانان
امروزي بودهاند، مقدار بسيار زيادي از زندگي كاري خود را وقف نقل قرآن،
يادآوري خداوند، و دعا كردن كردند. حتي آنان كه مكه و مدينه را به قصد
شركت در جنگهايي به منظور توسعه اسلام و يا شركت در اداره امپراتوري جديد
ترك كردند لزوما از اعمال معنوي چشمپوشي نكردند. و براي آنها كه خود را
وقف عبادت كردند، دعا به منزله گوشت و خون تخيل آنها بود. دعا ابزاري بود
كه مردم ميتوانستند توسط آن به پروردگار خود بيانديشند و فكر و ياد او را
در تمام فعاليتهاي روزانه خود حاضر نگاه دارند. دعا بيان صميمي و دوستانه
«توحيد» يا «اذعان به يگانگي خداوند» بود كه به احساسات، عواطف، افكار و
اداركات آنها شكل داد.
در اسلام دعا به عنوان يكي از نخستين چارچوبهايي در نظر گرفته
ميشود كه در آن روح ميتواند مطابق با خواست الهي شكل بگيرد و از طريق
اين چارچوب تمام افكار و مفاهيمي كه بر نفس بنيان نهاده شدهاند به دور
ريخته شوند. تأكيد فوقالعاده كه در صحيفه بر انجام خواست خدا شده است-
همانطور كه مسيحيان دعا ميكنند «خواست تو انجام ميشود»- محوريتي را براي
پروردگار ترسيم ميكند كه تمام خودخواهيهاي شخصي و خواهشهاي فردي كه به
هر شكل با خواست الهي - خواستي كه از سوي شريعت و سنت به آن شكل ملموس و
عيني داده شده است- مغايرت دارد را انكار ميكند. براي مسلمانان آن زمان
نيز همانند مسلمانان امروزي اطلاعت پروردگار وابسته به تقليد از آنهايي
است كه پيشتر از اين با لطف و راهنمايي پروردگار شكل گرفتهاند.
مجموعه اين افراد با پيامبر آغاز شده و با اصحاب بزرگ ايشان ادامه
مييابد. براي شيعيان سخنان و كردارهاي امامان چند نقش اساسي را در اين
زمينه بازي ميكند كه گاهي به نظر ميرسد - دست كم براي غير شيعيان سنت
پيامبر را به پشت صحنه ميراند.
ياران ائمه به طور دائم به آنها مراجعه كرده و از آنها راهنمايي
ميخواستند، در حاليكه امامان خود پيرو شيعه پيامبر بودند كه ساعتهاي
متمادي را در روز و شب به نماز، ذكر، و دعا ميپرداختند. اگر چه بيشتر اين
زندگي مذهبي و عبادي حالتي شخصي و درونگرايانه داشت، اما امامان وظيفه
داشتند جامعه را رهبري كرده و زندگي مذهبي مردم را غني سازند.
همانطور كه امام زينالعابدين در «رساله حقوق»، تأكيد ميكند، بر هر
صاحب علمي است كه آن را به ديگران انتقال دهد و امامان نيز از سوي هم
عصران خويش، چه شيعه و چه سني، به عنوان صاحبنظران و مراجع بزرگ اسلام
شناخته شده بودند. بنابراين طبيعي بوده كه امامان دعاهايي را بنگارند كه
در آنها علم ايشان در مورد ارتباط انسانها با خداوند با استفاده از
شخصيترين اصطلاحات بيان شده باشد و قابليت انتقال يافتن به ديگران و
تبديل شدن به يك دارايي مشترك را نيز داشته باشند. اگر نخواهيم بگوييم
بيشتر دعاهاي صحيفه از اين نوع هستند، بسياري از آن اين خاصيت را دارا
هستند. تعدادي كمي از دعاهاي صحيفه مانند: «دعاي آن حضرت در عيد فطر»
(شماره 46) و «دعاي آن حضرت در عيد قربان» (شماه 48) نيز به نظر ميرسند
براي مناسبتهاي عمومي گفته شده باشند.
يكي از دعاها نيز داراي نشانههايي داخلي است كه نشان ميدهد امام،
ياران خويش و ساير مردم را در ذهن داشته و نه خود را: در دعا براي والدين
(شماره 24) او به گونهاي صحبت ميكند كه گويي والدينش زندهاند،در حاليكه
چنين چيزي ممكن نبوده است مگر در صورتي كه تصور كنيم كه ايشان اين دعا را
پيش از واقعه كربلا نگاشته باشند. (...)
از آغاز اسلام، دعا يكي از عوامل پايهاي و اساسي بوده است كه
مسلمانان از آن طريق، آگاهي از اندازههاي درست و صحيح را به واقعيت
رساندهاند و خود را براي ديدن پروردگار به عنوان منبع و منشاء تمام
خوبيها آموزش دادهاند.
دعا در عاليترين نمونههاي آن، همانطور كه در صحيفه ميتوانيم
ببينيم، تمرين مداوم بينشي است كه بر اساس آن، هر آنچه به خدا تعلق دارد
به خدا و هر آنچه به انسان تعلق دارد به انسان مرتبط و منتسب ميشود. به
محض اينكه چنين بينش و بصيرتي به انسان دست ميدهد، او با گناهكاري و نقص
خود تنها ميماند. پس تنها كاري كه ميتواند انجام دهد خوار و ذليل ساختن
خود در برابر پروردگارش است تا از او طلب رحمت و بخشش كند.
آنها كه با نوشتههايي مراجع و صاحبنظران مذهبي اخير آشنا هستند
ممكن است با آن بعد از دعا كه اكنون مطرح شد مخالف باشند و بگويند كه اين
تنها نيمي از معنويت اسلام است و تكامل ديني و مذهبي كه دوستان خدا
(اولياء) با دنبال كردن جاده معنويت بدان دست مييابند را ناديده گرفته
است. بله، از يك سو، انسان بنده خاضع و فقير پروردگار يكستاست كه هيچ چيزي
از خود ندارد. اما آيا او- دست كم به صورت پيامبر و ولي خدا- نماينده
خداوند (خليفه) و تصوير او (صورت) نيست؟در واقع، جنبه دوم در جنبه اول
نهفته است، چرا كه هر چه فرد، خصوصيات مثبت را از بنده انكار كند بيشتر به
اين نكته تأكيد كرده است كه او به پروردگار تعلق دارد. با رد اين نكته كه
انسان از خود، خير و خوبي دارد، بر اين مطلب صحه ميگذاريم كه هر چيز مثبت
و خوبي كه در او وجود دارد تنها متعلق به خداوند است. تا هر جا كه بنده
خود را غرق در هيچي خود بداند، كمال پروردگار يكتا را نشان داده است. اين
نقطه نظر در اين حديث قدسي معروف به طور نسبتا صريحي بيان شده است:
«بندهام با انجام اعمال مستحبي (مانند دعا) به من نزديكتر ميشود،
تا او را دوست بدارم، و هنگامي كه او را دوست بدارم هر آنچه ميشنود از
طريق من ميشنود، هر آنچه ميبيند از طريق من ميبيند، من دستي هستم كه با
آن ميگبرد و پايي هستم كه با آن راه ميرود.»
اما متون اسلامي اوليه به موضوع «فناء فيالله» يا «يكساني مطلق»
اشارهاي نكردهاند، چرا كه اين موضوع ظريفتر از آن است كه قابليت بيان
شدن با اصطلاحات صريح متداول در اينگونه متون را داشته باشد. در هر صورت،
همانندي و يكساني با موضوع دعا بيگانه است، زيرا دعا در پي نشان دادن
تفاوت و اختلاف ميان خدا و بنده است و اين تفاوت در تمام شرايط، حتي در
جهان ديگر، دست كم با يك درجه و سطح از اختلاف هم كه شده باقي خواهد ماند
و مفهوم خود را از دست نخواهد داد.
* صحيفه و معنويت اسلامي
(...) مايلم بگويم كه كتابي مانند صحيفه بعد دروني و داخلي اسلام را
آشكار ميكند كه حتي ممكن است فهم و درك آن در ساير متون اوليه دشوارتر
نيز بوده باشد. هنگامي كه دانشمندان و ساير افراد ناآشنا به اسلام به آن
مينگرند به طور طبيعي آنچه را كه در نگاه اول ديده باشند درك ميكنند كه
از آن جمله ميتوان به وقايع، گزارشها و اسناد مكتوب، روابط اجتماعي و
غيره اشاره كرد. آگاهي يافتن از درون قلب مردم و يا اصرار بر فهميدن رابطه
شخصي افراد با پروردگار كار آساني نيست، اگر چه بيشتر مردم نيز علاقهاي
به اين امر ندارند. اگر راهي به درون قلب مردم وجود داشته باشد، يافتن آن
مستلزم مطالعه و بررسي درونيترين نگرانيها و دغدغههاي افراد است كه در
فعاليتهاي بيروني و نوشتههاي ايشان منعكس ميشوند. اما ابعادي از اسلام
كه بيشتر توجه نظارهكنندگان بيروني را به خود جلب كردهاند ابعاد بيروني
و مشخص آن هستند كه نسبتا خالي از عشق و حرارتي هستند كه در غرب از معنويت
و روحانيت سراغ دارند.
تمدن اسلامي به طور كلي بسيار شبيه به يك شهر مسلماننشين قديمي است:
ديوارهاي بيروني حكايت از گرفتگي و كسالت و غم بار بودن آن ميكنند و ورود
به اين دنياي پشت ديوار نيز آسان نيست؛ اما اگر شخصي بتواند با اهالي اين
شهر صميمي شود، به او حياطها و باغهاي دلانگيز و زيبايي نشان داده
خواهد شد كه مملو از گلهاي خوشبو، درختان ميوه، و فوارههاي جوشان هستند.
آنهايي كه در رابطه با تاريخ اسلام، وقايع سياسي، و بنياديهاي آن مطلب
مينويسند تنها با ديوارها سر و كار دارند، زيرا راهي به درون باغهاي
پشت ديوار ندارند. برخي از اين باغها از طريق مطالعه صوفيگري، هنر و
معماري، شعر و موسيقي به روي افراد باز ميشوند، اما از آنجا كه تمام اين
موارد در اشكال تاريخي ويژه و تحت تأثير محيط پيرامون خود به ظهور
رسيدهاند، ريشههاي عميق اسلامي آنها به راحتي از چشم افراد دور ميماند.
قديميترين، اصيلترين و دشوارترين باغهاي اين شهر براي ورود، قلبهاي
بزرگترين نمايندگان اين تمدن است. اينجاست كه دعاهاي رسيده از ستونهاي
اسلام اوليه تصوير كاملا جديدي را از روح زنده و پوياي اسلام نشان
ميدهند، چرا كه اين دعاها دسترسي مستقيم به انواع رفتارها و ويژگيهاي
بشري كه پيش نياز شكوفايي كامل آرمان اسلامي هستند را فراهم ميكنند.
* ابعاد ديگر
شايد به نظر برسد كه اين مقدمه به طور اختصاصي به معنويت و روحانيت در
اسلام ميپردازد، اما صحيفه به ساير قلمروها نيز ميپردازد. همانطور كه
در بالا گفته شد نمايندگان بزرگ اسلام نيز همانند قرآن و حديث تمام سطوح
تعاليم اسلامي را با همديگر و به طور همزمان مورد توجه قرار دادهاند. اگر
در مباحثي كه در مورد صحيفه آورده شده است همواره به روحانيت و معنويت
اشاره شده است به واسطه اين حقيقت است كه اين اثر مجموعهاي از ادعيه است
و اين دعاها بر رفتارهاي مشخصي در برابر حقيقت الهي پروردگار دلالت
ميكنند كه بدون قرار گرفتن در يك زمينه معنوي و روحاني قابل فهم و اداراك
نيستند.
* صحيفه سجاديه آموزههايي را نيز ارائه ميدهد كه در سطوح مختلفي، از خداشناسي گرفته تا مسائل اجتماعي، كاربرد دارند
اما صحيفه آموزههايي را نيز ارائه ميدهد كه در سطوح مختلفي، از
خداشناسي (در گستردهترين مفهوم آن) گرفته تا مسائل اجتماعي، كاربرد
دارند. البته بررسي جامع و كامل اين سطوح نيازمند نگارش كتابي است كه
بسيار قطورتر از خود صحيفه خواهد بود. اميدوارم كه با انتشار اين ترجمه از
صحيفه سجاديه، دانشمندان به مطالعه و بررسي محتواي دعاهاي موجود در صحيفه
(و همچنين دعاهايي كه از ساير اركان اسلام آغازين به خصوص امامان شيعه به
جاي مانده است) ترغيب شوند تا تمام سطوح آموزههاي اين ادعيه را آشكار
كنند. بيشترين كاري را كه ميتوان در اينجا انجام داد اين است كه به برخي
از ساير عناوين مهم و مورد توجه صحيفه اشاره كنيم و برخي پرسشهاي مهمي را
كه از بررسي اين عناوين بدست ميآيند ذكر كنيم.
* اسلام وقعيتي طبيعي و سازمند است كه داراي سه بعد بنيادين است
اسلام وقعيتي طبيعي و سازمند است كه داراي سه بعد بنيادين است: عمل يا
شريعت (اسلام)، اعتقاد (ايمان) شامل مكتب و آموزههاي انديشمندانه، و
معنويت( (احسان). اين ابعاد در نمونه زندهاي از يك جامعه به طور بسيار
نزديكي به هم پيوستهاند، حتي اگر اشكال بنيادين مختلفي بخواهند به طور
جداگانه با آنها ارتباط برقرار كنند. منابع اوليه مانند احاديث پيامبر يا
نهجالبلاغه علي (ع) با هر سه اين ابعاد سر و كار دارند. البته بخشهاي
مختلفي را نيز از اين منابع مي توان جدا كرد كه تنها به موضوع خاصي
ميپردازند. اما اثري همانند نهجالبلاغه يا صحيفه تفاوت بسيار زيادي
دارد، چرا كه در اين كتاب بياناتي در تمام زمينهها، از ماوراءالطبيعه
گرفته تا ماهيت دولت سالم و يا تا اشتباهات شخصي برخي هم عصران علي، يافت
ميشود. اگر چه معنويت يكي از ابعاد اسلام است، ولي در نهجالبلاغه هيچ
تأكيدي بر آن وجود ندارد، اما اين نكته را نبايد فراموش كرد كه در تمام
گفتههاي علي معنويت و تقدس عميقي نهفته است.
* در مقايسه با نهجالبلاغه،صحيفه سجاديه با شكل و محتواي دعايي خود بر درونيترين و خصوصيترين بعد اسلام تأكيد ميكند
در مقايسه با نهجالبلاغه،صحيفه سجاديه با شكل و محتواي دعايي خود بر
درونيترين و خصوصيترين بعد اسلام تأكيد ميكند. اما بايد توجه داشت كه
صحيفه به طور همزمان به ساير ابعاد اسلام نيز گوشه چشمي دارد. به عنوان
مثال دسته سنتي و قديمي «ايمان» با موضوعاتي چون خدا، فرشتگان، پيامبران،
كتابهاي مقدس، روز قيامت، و «اندازهگيري» (قدر) خير و شر در ارتباط است.
اين عناصر ايمان موضوع اصلي بيشتر تفكرات اسلامي در كلام، فلسفه، و
صوفيگري نظري را تشكيل ميدهند.
امام زينالعابدين اين عناصر و موضوعات را گاهي به طور خلاصه و گاهي
به صورت مشروح مورد بحث قرار داده است. او اغلب از فرشتگان ياد ميكند و
جمله «سلام و درود بر حاملان عرش» (شماره 3) كه او در رابطه با فرشتگان
بيان ميكند بهترين خلاصه عقايد مسلمانان در مورد آنهاست.
امام همچنين به طور پيوسته به حوزه و قلمرو اعمال اسلامي يا شريعت در
معناي گسترده آن اشاره ميكند. او بر نياز به پيروي از راهنماييها و
دستورات خداوند كه در قرآن و حديث، هم براي زندگي فردي دو هم براي زندگي
اجتماعي، آمده است تأكيد ميكند. بسياري از آموزههاي اجتماعي ويژه و
همچنين احكام و دستورات عمومي از جمله نياز به برقراري عدالت در جامعه نيز
در صحيفه به خوبي ديده ميشوند. اما از آنجا كه آموزههاي اجتماعي با حوزه
عمل، بيرونترين بعد اسلام، در ارتباط هستند بايد در قالب آموزههاي نظري
و معنوي اما نگريسته شوند. همانگونه كه امام (عليه السلام) در «رساله حقوق» خويش به
روشني بيان كرده است، سلسله مراتب اولويتها بايد همواره مورد توجه قرار
گيرد: فردي پيش از اجتماعي، معنوي پيش از عمل، و علم و آگاهي پيش از
اقدام. هر انساني مجموعهاي طولاني از وظايف اجتماعي را برعهده دارد. اما
اين وظايف بستگي به وظايف ضروريتر وي دارند كه در درجه اول، ايمان به خدا
و در درجه دوم، قرار دادن خود در رابطهاي مناسب با حقيقت الهي است.