سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

آیا گرایش انسان به بدى، خواست پروردگار است؟

آیه‌ای که می‌فرماید: «و شما نمی‌خواهید مگر آنچه را که پروردگار جهانیان خواسته باشد»، و آیات مشابه این تعبیر را باید با توجه به آیات پیشین آنها مورد توجه قرار داد.
کد خبر: ۲۲۲۳۳۶
۱۰:۰۲ - ۱۷ فروردين ۱۳۹۹

شیعه نیوز:
پرسش
با توجه به آیه‏‌ى «شما نمى‏خواهید مگر آنچه اللَّه که پروردگار جهانیان است، بخواهد»، آیا تمایل انسان به بدى خواست خداوند است؟! و آیا این مانع هدف الاهى نیست؟
پاسخ اجمالی

آیه‌ای که می‌فرماید: «و شما نمی‌خواهید مگر آنچه را که پروردگار جهانیان خواسته باشد»، و آیات مشابه این تعبیر را باید با توجه به آیات پیشین آنها مورد توجه قرار داد. این آیه و شبیه آن(و شما جز آن نمی‌خواهید که خدا خواسته باشد)، در مورد قرآن و آیات الاهى است که تحت عنوان "تذکره" و "ذکر" از آن یاد شده، سخن از تذکره(پندنامه) بودن آیات الاهى است و این‌که هر کس می‌خواهد به سوى پروردگارش راهى در پیش گیرد، تا خدا نخواهد، شما نیز نخواهید خواست"؛ زیرا ممکن است با بیان «لمن شاء منکم ان یستقیم»، و «ان هذه تذکرة فمن شاء اتخذ الى ربه سبیلا»، این توهم پیش آید که "خواستن استقامت" و "ثبات در طاعت و عبودیت" به نحو استقلال در اختیار افراد است؛ از این‌رو، دفع توهم نموده، مشیت و خواست آنان را متوقف و متفرع بر مشیت و خواست خداوند و پروردگار جهانیان می‌داند، اگرچه این مشیت در راه عبودیت و سلوک الى اللَّه باشد؛ یعنی انسان در اراده‌‏ى انجام هر آنچه که می‌خواهد، مستقل نیست و اراده او به اراده‏‌ى خداوند است. هرچند که "کار اختیارى انسان" متوقف و مستند به "اراده و اختیار خود" او است.

در نتیجه، اولاً: اراده و انجام کار بد و ناپسند، مستقیماً به اراده‌‏ى خداوند نیست. ثانیاً: مشیت و اراده انسان بدون مشیت و اذن (تکوینى) الاهى، تأثیرى نخواهد داشت؛ زیرا اصل هستى انسان از او است و خواه ناخواه، اراده‏‌ى او نیز از پروردگار جهانیان خواهد بود، و نه تنها در پیمودن راه به سوى پروردگار و استقامت در صراط مستقیم و... از خود استقلالى ندارد، بلکه در تمام شئون هستى خود، محتاج او است و "کل من عنداللَّه" و "لاعطاء الاّ عطاءه".

به سخن دیگر، اراده و مشیت الاهى یا ذاتى است یا فعلى، و اراده‌‏ى فعلى نیز گاه تکوینى است، گاه تشریعى. در مرتبه‌‏ى اراده ذاتى، که عین سایر صفات ذاتى حق است، کسى و چیزى راه نداشته و هیچ رابطه‌‏اى با موجودات خارجى یافت نمی‌شود. و در مرحله‌‏ى اراده فعلى تکوینى، که همان آفرینش جهان خارج و تحقق خارجى و عینى اراده (و علم) الاهى است، هیچ موجودى از خود وجودى ندارد تا بتواند استقلال و مشیت و اراده‌‏اى داشته باشد. تنها در مرتبه‏‌ى اراده‏‌ى فعلى تشریعى(ارسال رسل و انزال کتب الاهى) است که انسان‌‏ها بر اساس همان اراده‏‌ى فعلى و اذن تکوینى، مختار و مرید و مأذون می‌باشند و در انتخاب راه حق و رشد و سعادت و یا راه باطل و غىّ و شقاوت آزادند، که در صورت اول به سوى بهشت و در صورت دوم به جهنم خواهند رفت.

از این‌رو در تمایل به بدى و انجام کار ناپسند، هماهنگى میان اراده‏‌ى فعلى تکوینى و اراده‏‌ى فعلى تشریعى وجود ندارد، و خداوند تشریعاً مرید و راضى به انجام آن نیست، اگرچه تکویناً اذن و مشیت الاهى همراه آن است و بدون آن، توان انجام هیچ عملى، براى هیچ فردى وجود ندارد، حتى تمایل و اراده.

گفتنی است که برخى تفرّع مشیت انسان(بنده مؤمن) بر مشیت خداوند را به معناى توقف رضایت بنده بر رضایت پروردگار دانسته و به تفصیل و توضیح "رضا" و اقسام و مراتب و... آن پرداخته‌‏اند، لکن آنچه مناسب با سیاق آیات و مفهوم اولى آیه‏‌ى مورد سؤال است، مطالبى است که بیان گردید.
پاسخ تفصیلی

پاسخ مناسب به این سؤال، با بررسى و دقت اجمالى در آیات پیشین این آیه، و نیز آیات مشابهى که در سوره‌‏هاى دیگر، مانند آیات 29 و 30 سوره‌‏ى دهر(انسان) و آیه‌‏ى 19 سوره‌‏ى مزمل، ذکر گردیده است، آسان‌‏تر و شیوه‌‏اى نیکوتر خواهد بود.

اینک به بررسى این سه دسته آیات می‌پردازیم:

آیه‏‌اى که در سؤال مطرح شد، آیه‌‏ى 29 سوره‌‏ى تکویر است. دو آیه‌‏ى قبل از آن، آیات: «ان هو الاّ ذکر للعالمین. لمن شاء منکم ان یستقیم» می‌باشد. که خداوند می‌فرماید: "این سخن قرآن به جز پندى براى جهانیان نیست. براى هر یک از شما که خواهد به راه راست برود". و سپس در آیه‌ی 29 می‌فرماید: «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمین»: و نمی‌خواهید، مگر خد، پروردگار جهانیان، بخواهد.

خلاصه‌‏ى این آیات، این خواهد بود که قرآن کریم که سخن الاهى و حق است، به جز پند و ذکر و یادآورى براى جهانیان نیست. البته براى هر یک از آنها که بخواهد در راه مستقیم قرار بگیرد، پند و ذکر خواهد بود.

در این‌جا ممکن است مخاطبان، از آیه‌‏ى «لمن شاء منکم ان یستقیم»، چنین برداشت نمایند که خواستن استقامت و در راه راست بودن و پیمودن راه خدا، و تلبس به ثبات در طاعت و عبودیت، به نحو استقلال در اختیار افراد است که اگر خواستند، در راه راست قرار می‌گیرند و اگر نخواستند،... . از این‌رو خداوند در استقامتى که از آنان می‌خواهد، نیازمند و محتاج آنان است! بدین سبب، خداوند براى دفع چنین توهمى، می‌فرماید مشیت(خواست) آنها، متوقف بر مشیت خداوند سبحان است. آنان استقامت را نمی‌خواهند (و نمی‌توانند و اجازه و قدرت خواستن ندارند)، مگر این‌که خداوند بخواهد که آنان استقامت را بخواهند.[1]

به عبارت دیگر، کارهاى اختیارى انسان - حتى خود اراده‌‏ى انسان- با واسطه و از طریق اراده‌‏ى او، مراد و مطلوب خداوند متعال است؛ اراده نموده است که انسان کارهاى "اختیارى" خود را که متوقف بر اراده و اختیار انسان است، با اراده‌‏ى خودش انجام دهد. البته در این آیات، سخن از مؤمنانى است که قصد دارند در راه الاهى و رسیدن به نجات و سعادت قدم بردارند، لکن پیام قرآن کریم اختصاصى به آنها ندارد و شامل تمام انسان‌‏ها می‌گردد.

آیه‏‌ى دیگرى که از جهاتى شبیه آیه‌‏ى مورد بحث(آیه‌‏ى 29 سوره‌‏ى تکویر) است، بخشى از آیه‌ی 30 سوره‌‏ى دهر(و آیات قبل از آن) است. در آیات 29 و 30 این سوره می‌فرماید: «إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبیلاً، وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلیماً حَکیما»؛ این اندرزى است. پس هر کس بخواهد، می‌تواند راهى به سوى پروردگار خویش برگزیند. و شما جز آن نمی‌‏خواهید که خدا خواسته باشد؛ زیرا خدا دانا و حکیم است.

این بخش از آیات پایانى سوره‏‌ى دهر(انسان)، سیاقى شبیه سیاق آیات مکى دارد که با قبول این نظر، اوایل این سوره، مدنى و بخش پایانى آن(نُه آیه) مکّى خواهد بود.[2]

توضیح آیه‏‌ى «ان هذه تذکرة...» در قسمت سوم بحث خواهد آمد. ولى مفهوم و مراد آیه‌‏ى «و ما تشاؤن...» شبیه همان آیه‌‏ى 29 سوره‏ى تکویر می‌باشد. این‌که خداوند ابتدا به صورت منفى(و ما...) و سپس با آوردن استثنا(الاّ ان...) کلام را کامل می‌نماید، از یک‌سو بیانگر این است که وجود و تحقق مشیت انسان(بنده) متوقف بر مشیّت خداوند است؛ از این‌رو مشیت آن ذات مقدس از راه تعلق به مشیت بنده، در کار او تأثیر می‌گذارد و مستقیماً و بدون واسطه به آن تعلق نمی‌گیرد، تا این شبهه به میان آید که اراده‌‏ى انسان تأثیرى در کارهاى او ندارد و هر آنچه انجام می‌دهد، با اختیار او نیست؛ از این‌رو اگر انسان کار بدى انجام می‌دهد و یا تمایل و اراده به بدى می‌کند، به اراده‌‏ى مستقیم خداوند بوده؛ لذا نسبت اراده‌‏ى انجام کارهاى بد به خداوند جایز خواهد بود!

از سوى دیگر، می‌فهماند که انسان در اراده‌‏ى انجام هر آنچه که می‌خواهد، مستقل نیست و اراده‌‏ى او، به اراده‌‏ى خداوند است و کار اختیارى بنده مستند به "اختیار" خود او است، اگرچه این اراده و اختیار، مستند به اراده و اختیار دیگرى" نیست.

در نتیجه، مشیت و خواست بنده، بستگى به مشیت و خواست الاهى دارد و بدون اذن الاهى(اذن تکوینى)، تأثیرى نخواهد داشت؛ زیرا که اصل هستى انسان از او است و خواه ناخواه، اراده‏‌ى او هم از آن ذات هستی‌بخش خواهد بود.

در آیه‌ی 19 سوره‌‏ى مزمل، می‌فرماید: «انّ هذه تذکرة فمن شاء اتخذ الى ربه سبیلا» که عیناً در آیه‌ی 29 سوره‌‏ى دهر آمده است. ضمیر "هذه" یا اشاره به آیات پیشین دارد که در مقام زجر و موعظه می‌باشند و تناسب خاصى با مکى بودن این سوره نیز دارد. بویژه آن‌که از آیات سوره‌‏اى است که در اوایل بعثت نازل گردید. یا مانند آیه سوره دهر، اشاره به آیات مربوط به بیدارى و تهجد در شب باشد، آن‌گونه که در سوره‌‌ی دهر نماز شب را، راه خاصى براى هدایت بنده به سوى پروردگار معرفى می‌نماید. به هر حال، چه در سوره‌‏هاى مزمل و دهر که سخن از "تذکره" بودن آیات(و یا تهجد و نماز شب) براى افرادى است که به دنبال راهى براى تقرب الى اللَّه می‌باشند(اتخاذ سبیل)، و چه در سوره‌‏ى تکویر که قرآن و سخن الاهى را براى عالمیان و کسانى از مؤمنان که می‌خواهند مستقیم باشند و در صراط حق گام بردارند(شاء ان یستقیم)، "ذکر" می‌داند، از یک‌سو، این پیام الاهى کاملاً آشکار و نمایان است که راه رسیدن به قرب و جوار الاهى و در مسیر حق بودن نیز جز از راه قرآن و اهتداى به هدایت و مشیت الاهى امکان ‏پذیر نخواهد بود، از سوى دیگر، بیانگر این مطلب است که حتى مقاصد و اراده‌هاى الاهى و رحمانى نیز با عنایت و خواست او است و اگر فضل و احسان و کرم و امتنان آن ذات اقدس نباشد، هیچ چیز و هیچ‌کس از خود هستى و نورى ندارد؛ زیرا که «اللَّه نور السموات والارض»[3] و "قابل" و "قابلیت" هر دو از او است؛[4] از این‌رو حکما گفته‌‏اند: "القابل من فیضه الاقدس".[5]

داد حق را قابلیت شرط نیست

بلکه شرط قابلیت داد اوست

از ضمیمه نمودن این سه دسته آیات به یکدیگر و نیز آیات فراوان دیگرى که در قرآن کریم وجود دارد، "توحید افعالى" را استفاده می‌نماییم و هنگامى که اراده و خواست انسان در تمامى طاعات تابع و متوقف بر اراده‌ی حق تعالى بود، و علم خداوند احاطه بر علم او داشت، افعال و آثار انسان، آثار و افعال الاهى خواهند شد. و نه تنها رَمْى او رَمْى الاهى است: «وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى»،[6] بلکه افزون بر این‌که دیگر کارهاى خویش را از خود نمی‌داند: "قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ".[7] و "لا عطاء الاّ عطاؤه".[8] هستى خویش را فراموش نموده و از "انانیت" خود بیرون می‌آید و مظهر اسما و صفات الاهى می‌گردد:

گفت نوح اى سرکشان، من، من نیم

من ز جان مُردَم، به جانان باقیم

چون ز جان مُردَم، به جانان زنده‏ام

نیست مرگم، تا ابد پاینده‏ام

چون بمُردم از حواس بوالبشر

حق مرا شد سمع و ادراک و بصر

چونکه من، من نیستم، این دم ز "هو"ست

پیش این دم، هر که دم زد، کافر اوست

گر نبودى نوح را از حق یدى

پس جهانى را چسان بر هم زدى؟[9]

البته، معناى این سخن جبر و یا ترکیب از جبر و تفویض و... نیست،[10] بلکه مفهومى بسیط و حقیقتى متعالى است و مشیت و خواسته‌‏ى بنده در عین این‌که خواسته‌‏ى او است، خواسته‌‏ى حق تعالى نیز می‌باشد.

مطالب پیشین را به گونه‌‏اى دیگر می‌توان بیان نمود: اراده و مشیت خداوند یا "ذاتى" است و یا "فعلى". "اراده‌‏ى ذاتى"، اراده‌‏اى است که در مرتبه‌‏ى ذات الاهى محقق است و با سایر صفات حق تعالى عینیت دارد. این اراده‌ی ذاتى، همان علم الاهى است و معنا و مفهومى که اراده در انسان‌‏ها دارد، در مورد خداوند صحیح نیست. در اراده ذاتى هیچ‌گونه رابطه و لحاظى با موجودات خارجى و نظام حاکم بر حقایق عینى وجود ندارد.[11]

"اراده‌‏ى فعلى"، اراده‌‏ى حق تعالى در مقام فعل و در رابطه با موجودات جهان خارج است که همان تبلور و تجلى اراده‏‌ى آن ذات مقدس در خارج است.

اراده‌‏ى فعلى گاه به صورت تشریع و ارسال رسل و انزال کتب براى هدایت مردم به طور عام، و براى انسان‌‏هاى مؤمن، به صورت خاص محقق می‌شود. (اراده‌‏ى تشریعى) و این قوانین و دستورات و نواهى، "راه" و "صراط" و "سبیل تشریعى" حق تعالى می‌باشند.[12]

و گاه به صورت تکوین است(اراده‌‏ى تکوینى)، که همان آفرینش جهان هستى و نظام قضا و قدر عینى خداوند و تحقق خارجى و عینى علم الاهى است. و بر اساس نظام احسن(عنایت) و حکمت الاهى همه‌‏ى موجودات با "اذن تکوینى" او، قدم به عرصه‌‏ى وجود گذاشته و از جهان ظلمت و عدم به عالم نور و هستى رهنمون می‌گردند. (خواه اصل وجود جوهرى و عینى خاص آنها، و خواه آثار و عوارض و لوازم وجود) مانند اراده و...( آنان).

از این‌رو می‌توان گفت: نه در اراده‌‏ى ذاتى حق تعالى، اراده‌‏ى دیگرى وجود دارد که بخواهد بر خلاف آن اراده، خواسته‌‏اى داشته باشد، و نه در مرحله‌‏ى اراده‌‏ى فعلى تکوینى او موجودى از خود وجود دارد که بتواند در مقابل اراده‌‏ى الاهى و یا بدون اراده و اذن تکوینى او، استقلال و تحقق بیابد.

انسان‌‏ها بر اساس همان اراده‌‏ى فعلى و اذن تکوینى، مختار و مرید و مأذون آفریده شده‌‏اند و در انتخاب راه حق و رشد و سعادت و یا راه باطل و غىّ و شقاوت آزادند: «انا هدیناه السبیل امّا شاکراً و اما کفورا».[13] و «و هدیناه النجدین».[14] و «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ».[15]

بر اساس همین اراده و اذن و مشیت تکوینى الاهى و اختیار است که مخلوق خداوند یا سر بر آستان دستورات الاهى نهاده و مطیع و پیرو محض می‌گردد و از راه اراده‌‏ى تشریعى(شریعت) به سعادت و بهشت جاوید دست می‌یابد (هماهنگى اراده تکوینى و تشریعى) و یا با سرپیچى از آن به شقاوت و جهنم سوزان منتهى می‌گردد. (عدم هماهنگى اراده تکوینى و تشریعى).

به سخن دیگر، اگرچه در اراده‌‏ى تکوینى الاهى، انجام کار نیک و بد، هر دو آزاد است، ولى اراده تشریعى حق تعالى بر انجام کارهاى نیک(حسنات) و الاهى است و انجام کارهاى بد و مذموم را بر بنده‌‏اش نمی‌پسندد.

در همین راستا امام رضا( علیه السلام ) در پاسخ به سؤالى در مورد کلام امام صادق( علیه السلام ) که فرموده بود: «لاجبر و لاتفویض، بل امر بین امرین»، فرمود: "... وجود راه(و امکان) براى انجام آنچه به آن امر شده، و ترک آنچه از آن نهى شده است، می‌باشد." راوى حدیث می‌گوید: از امام( علیه السلام ) پرسیدم، آیا براى خداوند در این امر، مشیت و اراده‌‏اى هست؟ امام( علیه السلام ) فرمود: "اما طاعات، اراده و مشیت الاهى در آنها است، امر به آن شده، رضا براى آن است و معاونت بر آن است، و اراده و مشیت خداوند در گناهان، نهى از آنها و سَخَط براى آنها و خذلان بر آنها است".[16]

نتیجه این‌که: تمایل انسان به بدى و تبه‌کارى، بدون خواست و اذن تکوینى الاهى ممکن نیست و بدون اجازه‌‏ى حق تعالى هیچ امرى در خارج -که شامل اندیشه و اراده و... انسان نیز می‌شود- تحقق نمی‌یابد و خواست تکوینى الاهى همان، آزادى و اختیار بنده است در اراده و قصد و انجام اعمال(خوب یا بد). و این نه تنها هیچ منافاتى با هدف الاهى ندارد، بلکه تنها راه رسیدن به کمال و سعادت و قرب و لقاى الاهى و یا نقص و شقاوت و بُعد و دورى از حق تعالى همین است. و بهشت و جهنم بر اساس تکلیف مشخص می‌گردد و پایه‌‏ى تکلیف انسان بر اختیار و اراده‌‏ او است. و خداوند از راه درون(عقل و فطرت) و برون (ارسال رسل و انزال کتب و هدایت امامان معصوم) امکان ورود به منزل نعمت و دورى از نقمت را فراهم نموده، و همیشه راه بهشت و جهنم، سعادت و شقاوت، مَلَک و شیطان و... جدا بوده و خواهد بود.

روایاتى از خاندان عصمت و طهارت(‏علیه السلام )، در تفسیر و تأویل آیات مورد بحث نقل گردیده است که به جهت اختصار، از ذکر آنها خوددارى می‌شود و علاقه‌مندان می‌توانند به تفاسیر و کتب روایى مراجعه فرمایند.[17]

گفتنی است که بحث پیرامون مسئله‌‏ى اراده‌ی الاهى و اراده‌‏ى انسان، و رابطه‌‏ى آنها و جبر و اختیار، امر بین الامرین، مخلوق بودن افعال بندگان و... و مشیت اللَّه و اقسام آن، فرق مشیت و اراده و... مجال بسیار گسترده‌‏اى را می‌طلبد و در آیات و روایات و تفاسیر و کتب کلام و فلسفه و عرفان و کلمات بزرگان و دانشمندان اسلامى و معارف الاهى غناى کافى وجود دارد.

در پایان سخن، ذکر این نکته مفید خواهد بود که برخى مشیت و خواست را به "رضا" تفسیر و تعبیر نموده و پیرامون مفهوم و اهمیت رضا و انواع و اقسام و مراتب آن بحث نموده‌‏اند. بدین معنا که یکى از ثمرات محبت به ذات حق، "رضا" است و رضا از مقامات عالى مقربان می‌باشد.[18] "راضى" چیزى جز "رضاى حق تعالى" را طالب نیست و خواست و اراده‌‏ى او در خواست و اراده‏‌ى حق، فانى است.[19]

خواست پروردگار عالمیان، خواست او است و هر کس به "مقام رضا" رسید، به جمیع مراتب بندگى رسیده است. "... و الرضا اسمٌ یجتمع فیه معانى العبودیة".[20]

گر بار عشق او به "رضا" مى‏کشى چه باک

خاور به جا نبود و یا باختر نبود[21]

"لاهیجى" در شرح گلشن راز، در مورد رضا مى‏نویسد: حقیقت رضا، بیرون آمدن است از رضاى خود به دخول در رضاى محبوب و راضى شدن به هر چه حضرت خداوند درباره‏ى وى ارادت آن چیز نموده باشد، به حیثیتى که هیچ ارادت و داعیه، او را به خلاف ارادت اللَّه نباشد که "و ما تشاؤون الا ان یشاء اللَّه". و راضى به حقیقت، آن کس را توان گفت که او را بر تقدیرات الهى اصلاً اعتراضى نباشد".[22]

با پذیرش این، تفسیر و نظر، بنده‏ى حقیقى و سالک مجذوب و محبّ صادق هیچ گاه تمایل و اراده‏ى نسبت به چیزى که رضایت معبود و محبوب در آن نباشد، نخواهد داشت و رضا و اراده‏ى حق که خیر و زیبایى و پاکى محض است، هیچ گاه به بدى و پلیدى تعلق نمى‏گیرد.

لکن آنچه از واژه‏ى قرآنى "مشیت" در آیات مورد بحث فهمیده مى‏شود، متفاوت با مفهوم "رضا" است، هرچند در مستوا و رویکرد دیگرى، چنین ترادفى ممکن است.

امکان تفصیل و تعمیق بحث و طرح مسایل جبر و اختیار و مشیت اللَّه و رضا... از دیدگاه‏هاى متفاوت وجود دارد. در صورت تمایل و اعلام، اقدام خواهد گردید.

[1]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 220 - 221 قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق.

[2]. همان، ج20، ص 120 و 131 و 140.

[3]. نور، 35.

[4]. همان، ص 69.

[5]. آشتیانى، میرزا مهدى، تعلیقه بر شرح منظومه، حکمت، ص 27.

[6]. انفال، 17.

[7]. نساء، 78.

[8]. دعاى جوشن کبیر، بند 55.

[9]. سبزوارى، ملاهادى، شرح الاسماء، ص 170.

[10]. ر. ک: نمایه‏هاى، انسان و اختیار، پاسخ 51؛ مشیت الاهى و خواست انسان، پاسخ 95؛ امر بین الامرین، پاسخ 58.

[11]. در مورد اراده‌‏ى ذاتى خداوند، سخن فراوان است و عده‏‌اى از حکما، اراده‏‌ى ذاتى و... خداوند را منکرند. ر.ک: طباطبائی، سید محمد حسین‏، نهایة الحکمة، ص 296 - 306 ، 307، قم، مؤسسة نشر الاسلامی، 1404ق، 1362ش؛ ملا صدرا، اسفار اربعه، ج 6، ص 307 - 368 ، 379 – 413، ج 2، ص 135 - 136 ، ج 6، ص 384 - 385 و... .

[12]. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، 3 - 1، ص 133 – 146، 195 – 202،قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ دوم، 1378ش؛ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص 87 – 90 و 164 – 166 و 184؛ مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ص 421 – 428.

[13]. انسان، 3.

[14]. بلد، 10.

[15]. بقره، 256.

[16]. عطاردى، شیخ عزیز اللَّه، مسند الامام الرضا ( علیه السلام )، ج 1، ص 37، مشهد، آستان قدس رضوی‏، چاپ اول، 1406ق.

[17]. ر. ک: شیخ صدوق، توحید، باب 55، باب المشیئة و الارادة؛ بحار الانوار، ج 4، ص 134 - 152، ج 5، ص 84 - 135، ج 25، ص 336، ج 52، ص 50؛ تفسیر صافى، ج 2، ص775 ، 793؛ المیزان، ج 20، ص 143، 144؛ کافى، ج 1، ص 65 - 70.

[18]. ر. ک: عبدالرزاق کاشانى، شرح منازل السائرین، ص 209.

[19] ر. ک: امام خمینى، شرح چهل حدیث، ص 217.

[20]. منسوب به جعفر بن محمد علیه السلام (امام ششم)، مصباح الشریعة، ص 182، بیروت، اعلمی، چاپ اول، 1400ق.

[21]. فرهنگ دیوان امام خمینى، ص 163؛ امام خمینى، دیوان، ص 107، (سلطان عشق).

[22]. لاهیجى، عبدالرزاق، شرح گلشن راز، ص 325.

آیات مرتبط

سوره الإنسان (30) : وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا
سوره التكوير (29) : وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ

 

 

 

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: